سرنوشت فروشان قرن بیستم و بازار دموکراسی مستعجل در افغانستان !

 


محمد امین فروتن
          

 

آنگاهی که  برای نخستین بار  روزنامه معروف  واشنگتن پوست(۱) چاپ امریکا به نقل از یک منبع معتبرو نزدیک به کمیسیون  شکایات  انتخاباتی در افغانستان اعلام کرد که پس از غور وبررسی  شکایات انتخاباتی گراف  رأی حامد کرزی از پنجاه وپنج فیصد به چهل وهفت فیصد پا ئین آمده است ، پروژه بزرگترین  معامله گری انتخاباتی در جامعه افغانی نیز بصورت  پیچیده  ومرموزی کلید خورد .با اعلام این خبربازار مکاره ی معامله گری به سبک مافیائی آن بیش و پیش از همه روزها  گرمتر می گردید که ناگهان  جلالتمآب کرزی« رئیس جمهوری اسلامی افغانستان» گروهی از  مشاوران ارشد  دولت که مشتمل براکثریتی اعضای هوادار آقای کرزی در هر دومجلس شورای ملی افغانستان  و برخی از چهره های وابسته به رژیم مافیائی بودند غرض یک مشورت عاجل به قصر ریاست جمهوری فراخواند . تنها امید آقای کرزی به همین گروهی از مشاورانی وابسته بود که حوادث روزگار را از بلندای قصرهای مرمرین شان مینگرستند و به تجزیه وتحلیل می پرداختند به این امید که در چهره های به ظاهر نورانی اما سیاه  آنها نقش حیات خود را بخواند  و در مسیرزندگی پر طلاطم آنها سرنوشت زندگی خود را تعیین کند و بودن خویش را بر « بودن » آنها تکیه دهد و شدن خویش را بر « پندار های  » آنها از اوضاع کشور و جامعه ، شکل دهد . وقتی جلالتمآب کرزی طی گزارشی از مذاکرات و چانه زنی ها ی عنعنوی برای مشارکت در قدرت کاذب پرده  برداشت وفهرست  خواسته ها و شرائط اصلی  جناح مقابل  برای تشکیل دولت به اصطلاح« ائتلافی در افغانستان» را مطابق با فورمول های عنعنوی تقسیم قدرت میان نیرو های سیاسی در جامعه افغانی را قرئت کرد مبتد یان امور سیاسی نیز میدانیستند که در قرن بیست ویکم و با ادعای بلند بالای انتخابات دموکراتیک و عادلانه که الگو ونمونه برای سائر جوامع عقب مانده بوده باشد نباید بر قواعد کلاسیک تقسیم قدرت که میراث استعمار قرون گذشته بشمار میرود  حساب باز کرد هرچند مقامات قصر سفید بصورت بسیار ریأ کارانه   پس از آنکه مذاکرات برای تشکیل به اصطلاح  حکومت ائتلافی میان جناح های گوناگون به ناکامی آنجامید توسط سخنگوی وزارت خارجه امریکا اعلام کرد که هرگاه هردوجانب افغانی یعنی گروه حاکم و اپوزسیون  برای تشکیل یک حکومت مشترک به توافق برسند مورد تائید ایالات متحده امریکا خواهد بود .!!

 اما مهمترین و درعین حال مسخره ترین پرسشی که در ذهن  تما می پژوهشگران حوزه سیاست افغانستان خطور میکند این است که آخیراین « بسته موهوم !! شرائط تشکیل حکومت ائتلافی »که مانع رفتن به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان می گردید چه هست و در تعاملات سیاسی و اجتماعی  تاریخ معاصر افغانستان دارای چه جایگاه حقوقی وسیاسی است ؟ مثلأ آنجا که سخن از تقسیم قدرت ومشارکت سیاسی به میان می آید نگاه مان به جائی شاخص ها و ضابطه ها روی مسأ له رابطه ها ترکیز می یابد و درست آنچه را که محتوای اصلی این  بسته پیشنهادیی سر بسته!! را تشکیل میدهد . زیرا وقتی آقای کرزی در همان جلسه مشورتی با « یاران غاروغارت » خود از  نخستین  برگ آن بسته ای که به مثابه یک  راز سربه مهر اجندای انتخاباتی آقای عبدالله وزیر پیشین خارجه نامیده می شد  پرده برمی داشت ،  فهرست طویلی از خواسته های اشباع ناپذیر وکهنه ای  برای مشارکت در قدرت مادی  را بیان کرد که از سوی آقای عبدالله به مثابه شرط اصلی تشکیل دولت به اصطلاح ائتلافی  قبلأ در مذاکرات محرمانه بنام شرائط آقای عبدالله برای تشکیل دولت مشترک با آقای کرزی مطرح گردیده بود . جالب ترین بخش داستانی به اصطلاح تشکیل «دولت  وحدت ملی »از آن جهت قابل اهمیت تلقی میشود  که ریشه های تاریخی این تیوری با  سرگذشت تلخ چندین دهه حوادث غم انگیز مردم ما  گِره خورده است . و به نگاه نامدار ترین چهره ها ، جریانات و تشکیلات سیاسی و اجتماعی در تاریخ پرطلاطم این سرزمین نسبت به « فرآیند قدرت و نهاد دولت » در جامعه ارتباط تنگا تنگی  دارد !

 حقیقت مطلب این است که در امتداد یک تاریخ نسبتأ طولانی مگر درد ناک کشور ما افغانستان نزدیک به اکثریتی  نهاد های جامعه مدنی و دموکراسی به دخالت مستقیم عوامل خارجی شکل گرفته ا ند و نه تنها از عوامل اقتصادی نأ شی شده است بلکه این وضع بیشتر محصول شرائط تاریخی و فرهنگی وضعیتی دانسته میشود که بر قلمرو جغرافیا وی اکثریت سرزمین ها و کشور های عقب مانده  شرقی منجمله افغانستان اُفتاده است . در چنین اوضاع تار وتاریکی که تناب های زندگی یک ملت فقیر و درمانده دردست بیگانه گان افتیده باشد اجرای هرگونه اعمال خلاف رسم معمول در جوامع عوام زده ء انسانی   دور از انتظار نیست . آنچه را که در نهایت می خواهم بگویم این است که وضع موجود و حاکم بر جامعه ما در نتیجه یک زایمان اضطراری از بطن  تاریخ  گذشته ما تولد یافته است ،طبیعی است که عناصر ومؤلفه های منفرد و پراگنده این زایمان  فرهنگی را در چندین دهه گذشته و در دوران ما قبل این حوادث باید مورد مطالعه قرار داد ، از هیچکسی بویژه مؤ رخان و نویسنده گان روشن اندیش ما پوشیده نیست ودرآثار ی که راجع به حوادث تاریخی کشور ما افغانستان به این فرآیند نگا شته اند به این حقیقت تلخ گواهی میدهند که در سرانجام  تمامی توافقات مبنی برتشکیل به اصطلاح دولت های پوشالی « مشارکت ملی !!» روی همین معادله تقسیم قدرت خاتمه یافته است . با دریغ وتأ سف که نسل بالنده معاصرما نیز در چنین دائره معیوب تحولات و تغیرات تاریخی  منحنی نزول را می پیمایند . بزرگترین اشکالی  که به مثابه یک پارادُکس اصلی در جوامع عقب مانده ای مانند افغانستان  پیش می آید این است که همین فورمول « مشارکت در قدرت سیاسی » نیز از بطن سازمان های مافیائی استخباراتی جهان و منطقه که نگهبان منافع همان کشورها اند بیرون برآمده است . و با منافع بومی و ملی مردم افغانستان هیچگونه سنخیتی ندارند ، روی همین علت نیز تاریخ معاصر کشور ما مملو از چنین حُقه بازی ها و نیرنگ ها است و هرگاهی که ندای عدالت خواهی و آزادی خواهی بلند  گردیده است  ، بلادرنگ  « خناس ها » ی استحماری نیز از لانه ها ی سیاه وتاریک شان خزیده اند و نهال وسوسه های قدرت خواهی وثروت اندوزی را در وجدان فرد ، فردی ازهواداران و ایثارگران  نهضت های  آزادی بخش  ملت ها  که در « اُحُد »(۲) تاریخ ظهورمیکنند ، غرس نموده اند .

تاریخ چگونه تکرار می شود !؟ 

آ لبر کامو (Alberkamou  1913-1960 (یکی از بزرگترین متفکران و نویسنده گان معاصر فرانسوی در تمامی آثار خود قهرمانی را می ستاید که تنها به خوردن ، نوشیدن و خود پرستی و لذت های فردی غریزی می اندیشید و بس و بقیه را همه هیچ وپوچ می شمارد.  ، وقتی این تیوریی قهرمان سازی را را از بان کسی که برنده بزرگترین جائزه ادبیات بوده است شنیده می شود ، کاملأ طبیعی به نظر می رسد که در جهان بینی بسیاری از « ناز آبادی ها » ی تاریخ ملت فقیر ما جایگاه «عدالت »،« ایثار و قربانی » ازمیان برود و ایمان و معنویت به مثابه پدیده های  اعصارو قرون گذشته  پنداشته شوند . !! این است که می بینیم وقتی ملت بزرگ ما بیش از هر وقت و در طول حیاتش در قلمرو جغرافیای تاریخی کشوری بنام افغانستان قدرت سفر بسوی کمال پیدا کرده و بجای آسب و اُلاغ مدرنترین تکنولوژی برای رفتن و حرکت و نجات در اختیار دارد . اما با دریغ تمام که ساکنان این جغرافیای تاریخی و قدیم راهنما ندارد و نه تنها  راهشان  مشخص نیست بلکه تمامی علامت ها و الگو ها را از تمامی مسیر شان برداشته شده اند ، می خواهد راهش را برود مگر  علامتی نیست که راهش را مشخص کند ، انسان این جامعه بیش از همیشه ثروتمند است و بیش از هر زمانی قدرتمند ! بیش از همه و همیشه  ؛ توانا ئی رفتن دارد اما با تأ سف فراوان که دانائی و آگاهی متعهدانه و ذ وب شده در تقوای بی نیازی برای  رفتن ندارد و این پریشانی زاده ء نداشتن قطب نمای ثابت تاریخی است که ملت بزرگ و پراگندهء ما را در برزخی ازجغرافیای بنام افغانستان و در مقطعی از  تاریخ معاصر اسیرخود ساخته است .

چنین است که می بینیم هرشهروندی از این کشور در اوج سکون یک مهاجربینوای است ، مهاجری که اگر بماند تا نرود و پیشرفت و تکامل نکند جان می دهد و در آغوش فاجعه میمیرد . واگر به پیش میرود و بانگ حرکت وپیشرفت را سرمیدهد بدون قطب نمأ و « نقشهء راه » ، در چنگال گرگان گرسنه  و« نگهبانان قدسی قدرت» بلعیده میشود ، این است که وقتی جهان بینی توحیدی ازمیان رود و ایمان بخدا و نگهداریی ارزشهای متعالی ایثار و قربانی  منتفی اعلام گردد هرگونه  نگاه اخلاقی به زندگی و حیات بشر افتخارات کاذبی را نصیب شهروندان و احادی ازجامعه میسازد . چنین است  شعله ای از آتشی که دامن کهن سرزمین ما را گرفته است . گفتیم این قصه سر درازی دارد و باید دریابیم که ریشه های این داستان غم انگیز و دراماتیک درکدامین مقطعی از حوادث تاریخی کشور ما گِره خورد ه است ؟  بنابر این در اینجا توضیح این نکته لازم است که « مهندسی اجتماعی » و نقشه عملی برای بنا کردن این پروژه سیاسی مستقیمأ با برداشت اکثریتی از«نخبه گان گُل خانه ی جامعه»

که زینت بخش گلستان خزان زده دموکراسی وارداتی درجامعه اند تعلق دارد که هستی و انسان را چگونه مینگرند ؟ و اندیشه های سیاسی و باور های اعتقادی آنها که از دهلیزخونین  تاریخ تمدن بشری به نسل حاضر رسیده اند چه سرگذشت های داشته است ؟ آیا هنوزهم  مغائر با متون خِرد مندانه رهبریی سیاسی و اجتماعی ملت ها اشتراک در خون ، نژاد ، خاک و دیگر مناسبات جاهلی و شرک آلود را ملاک حضور سیاسی و مدنی میدانند و یا هم به این فرمان روشن خداوند بزرگ  را که «  انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم (۳) »

« اي مردم ما همه ي شما را از زن و مرد آفرید يم و آن گاه شعبه هاي بسيار و فرُق مختلف گردانيديم ، تا بدانيد كه اصل و نسب نژاد مايه ي افتخار نيست؛ بلكه بزرگوارترين شما نزد خدا كسي است كه با تقوا تر باشد. .» میزان شرافت اجتماعی و حیثیت سیاسی در حیات بشری  می شمارند ؟ بنابراین با آسانی میتوان دریافت که این«  درد مزمن » روح و روان اکثریتی از سازمان های پر آوازه و با نام جامعه ما اعم از چپ و مذهبی و راست افراطی را تشکیل میدهند .! اکنون گرچه باید برای بررسی دقیق و جوه متمائز تمامی نهضت های سیاسی و اجتماعی در هردو حوزه جغرافیاوی «ساکن - کابل »و« مهاجرت »  را عمیقأ مورد مطالعه وبررسی  قرار داد مگر با توجه به اینکه هر « دو چهره اصلی » و حاضر درمعرکه انتخابات  ریاست جمهوری افغانستان هریک جناب داکتر عبدالله و جلالتمآب  حامد کرزی از سابقه داران و وابسته گان با احزاب و سازمان های محسوب میشوند  که با نمائنده گی از جریان« مهاجرت » در بازی انتخاباتی کنونی  سهم داده شده است لهذا  تنها به بررسی مختصر روح حاکم بر تشکیلات حوزه پیشاور اکتفأ می گردد . مانند آفتاب روشن است که مهمترین  انگیزه ای ایجاد گفتمان دینی و جهادیی اکثر سازمان ها و تشکیلات حوزه مهاجرت با تناب های منافع جوامع میزبان یعنی ایران و پاکستان گِره زده شده بود لهذا طبیعی است که برخلاف گفتمان حاکم بر سازمان ها و نهضت های چپ که  افکار و اندیشه ها ی نامدارترین دانشمندان و فلاسفه ء غربی همچون کارل مارکس ، فریدریک انگلس و دیگرعلمای اقتصاد را در راستای دکتورین نظامی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی به مثابه نظام راه رشد غیر سرمایه داری بر کشورعقب مانده ما تحمیل کرده بودند ، حاکمان و زمامداران  کشور ها ی همسایه افغانستان با توجه به خصلت وویژه گی دینی و مذهبی  مردم افغانستان ، نهضت های بزرگ و خود جوش مذهبی مردم افغانستان راکه درراستای مقابله با آرتش سرخ اتحادجماهیر شوروی مجبور به ترک میهن و مهاجرت های کتله ای  شده بودند با عبور دادن از فلتر مسخ اعتقادات مذهبی در خدمت منافع و اهداف استراتیژیک نظامی و سیاسی قرار دادند ، و اجندای تازه ای را که حاوی دکتورین امنیتی و منافع به اصطلاح ملی این کشور ها بود ، در پیش روی مهاجران خسته و گرسنه ء  افغان که تازه از کاشانه های شان بیجا گردیده بودند گذاشتند . جالب آنجا است که همزمان با چنین  تلاش های که مقامات ارشد نظامی این کشور ها در میان حلقه های از مهاجران بینوای افغانی   بعمل می آوردند ،و برای شان رهبران مطلوب قدرت های خارجی را جاگزین رهبریی سنتی و قبیلوی می ساختند ، ودراوج چنین مرحله گذارملتها از" سنت " به" مدرنیته"  بود که برخی از این نازپرورده گان دوران مهاجرت و جهاد برای  تمرین« اعتیاد به قدرت و ثروت» وارد قصر ها وکاخهای مرمرینی گردیدند تا در بازار مکاره سیاست و در ویترین امنیتی و استخباراتی  به عنوان برده گان ثروت وقدرت عرضه گردند . واینک  امروزبا گذشت چندین دهه  می بینیم وبه چشم سر مشاهده میکنیم که چگونه معجونی از « غریزه های ثروت  و قدرت » دردیگ جوشانی از«دموکراسی قلابی و انتخابات مستعجل »می جوشند و سرمیکنند؟ . شگفت انگیز است همچنانکه سرزمین آریانا و افغانستان کنونی مفاخر بزرگی از فلسفه و حکمت را به جهان عرضه نمودند ، گروه  بزرگی از متملقان و مداحا ن هزار چهره ای را نیز  که نشانی از وابسته گی به ده ها  کشور بیگانه را  دارا ا ند تقدیم جامعه جهانی نموده ایم . !!

دانشمندی گفته است که :{ اگر میخی در مسیر حرکت موتر عرابه موتر را پنچر کند و موتر از حرکت باز ماند دو وآژه ی « من » و « مال من » میخ های  هستند که باعث پنچرشدن چرخ پیشرفت معنوی انسان و جامعه می گردند .} تصویر و تحلیل دقیق تاریخ معاصر نشان میدهد که سنگ بنای تمامی ونزدیک به اکثریتی از تشکیلات هرچند به ظاهرمحتوای  دینی و توحیدی عدالت خواهانه داشته اند  در راستای توجیه منافع بیگانه گان طماع و حریصی گذاشته شده است  . تجربه تاریخی معاصر ما چنین حکم میکند ،  هرگاهی که نهضت های ملی و میهنی با هوش آمده اند و در مسیر حرکت شان منافع انسان مؤمن و کشور فقیر ما را در نظر گرفته اند ، دلالان مافیائی کشور های بزرگ ، با داشتن عالی ترین امکانات تخنیکی و علمی و فلسفی و با خریدن سرنوشت و اراده ملتها ی فقیر که توسط مهره های بیگانه مانند کالا خرید وفروش می شود و به نرخ نازل در  بازارمکاره سیاست عرضه می گردد ، چنین شعبده بازیهای انتخاباتی را با همان نگاه مطلوب میزان مشارکت در قدرت سربراه کرده اند  . !!

لهذا می بینیم که با گذشت سه دهه ای تمام که  ازفاجعه خونین  در کشور عزیز ما افغانستان سپری می گردد در هردو حوزه نبرد یعنی حوزه «مهاجرت و جهاد» و همچنان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق  افغانستان که همچون کابوس وحشتناکی گلون سرنوشت مردم ما را می فشردند و در راه تقویت دکتورین نظامی و امنیتی  اتحاد جماهیر شوروی منافع کشورما را در گرو مانده بودند ،  ده ها نوع  انتخابات را از انتخابات شورا ها تا تشکیل و تدویر« شورای  اهل حل وعقد »به مثابه یک بازیی تمام نا شدنی سیاسی برپا ساخته اند که روح وروان این « کارنیوال Carnival » سیاسی شبه انتخاباتی را غرائز اشباع ناپذیر مادی که در وجود بسیاری از سران مافیائی نظام جمهوری اسلامی افغانستان به بیماریی جنون گاوی مبدل شده اند ، تشکیل می دهند . !  اما چنانچه در بالا نیز متذکر شدم  اکنون که به دلیل واضیح وروشن بحث مان مربوط به انتخابات کنونی بویژه در دور دوم آن که رقابت میان دورقیب عمده همچون داکتر عبدالله و جلالتماب حامد کرزی است ،  متن موافقتنامه ای را نقل می کنم که به اساس آن معاهده که بنام معاهده پیشاور نیز شهرت یافت و  در ماه اپریل ۱۹۹۲ میان سران تنظیم های جهادی در شهر پیشاور به امضأ رسیده بود متن معاهده چنین است :

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی سیدنا رسول الله وعلی اله وصحبه ومن یهدیه اهتدی ....امابعد :

تشکیل دولت اسلامی موقت افغانستان و پروسه مربوطه آن قرار ذیل ترتیب یافت .

۱ : فیصله بعمل آمد تا تحت زعامت حضرت صاحب صبغت الله مجددی کمیسیون پنجاه نفره به داخل افغانستان عزیمت کند تا در مدت دوماه قدرت دولتی را از حاکمان کابل بدون هرگونه قید وشرط تسلیم شوند ، رئیس این هیأت برای دو ماه ممثل ریاست دولت نیز  میباشد  . این هئیت بعد از سپری شدن موعد مذکوردر کنار دولت اسلامی به حیث شورای مؤقت باقی می ماند که ریاست شورای مذکور به عهده حضرت صاحب میباشد . میعاد این شوری نیز چهار ماه خواهد بود .

۲ : فیصله بعمل آمد که استاد ربانی برای چهار ماه بحیث رئیس دولت اسلامی مؤقت افغانستان و میتواند بحیث رئیس شورای قیادی نیز بصورت رسمی آنگاه  کار خود را آغاز میکند که مدت دوماه از انتقال قدرت سپری شده باشند .

۳ : میعاد تعیین شده فوق الذکر برای یک روز هم قابل تمدید نه میباشد .

۴ : مقام صدارت و دیګر اعضای کابینه ما سوأ از رهبران تنظیم ها از افراد درجه دوم این تنظیم ها انتخاب میگردد .

۵ : مقام صدارت به حزب اسلامی افغانستان تعلق ګرفت .

۶ : معاونت صدراعظم و وزارت امور داخله به اتحاد اسلامی افغانستان

۷ : معاونت صدراعظم ووزارت معارف به حزب مولوی خالص

۸ : معاونت صدراعظم ووزارت خارجه به حزب محاذ ملی داده شد

۹ : وزارت دفاع ملی به جمیعت اسلامی افغانستان تعلق ګرفت

۱۰ : ستره محکمه به تنظیم حرکت انقلاب اسلامی تعلق ګرفت

همچنان جلسه فیصله به عمل آمد که شورای قیادی میتواند وزارت های باقیمانده را بر اساس تقسیمات و تعیینات به حزب وحدت ، شورای ائتلاف ، و حزب مولوی صاحب منصور و دیگران تثبیت مینماید

میعاد تمامی این پروسه شش ماه است که درخلال آن برای حکومت انتقالی شورا علمأ متفق علیها تصمیم اتخاذ میدارد و مدت حکومت انتقالی دو سال میباشد .

محل امضای شش تن از رهبران جهادی و قطب الدین هلال نمائنده حزب اسلامی افغانستان

محل امضای پروفیسر عبدالرسول سیاف

محل امضای قطب الدین هلال

محل امضای پروفیسور صبغت الله المجددی

محل امضای پروفیسور برهان الدین ربانی

محل امضای مولوی محمد نبی " محمدی"

محل امضای مولوی محمد یونس خالص

محل امضای پیر سید احمد " گیلانی "  

به دین سان یکبار دیگر تاریخ غم انگیز جامعه ما بدست دلالان سرنوشت   کشور مظلوم افغانستان  بصورت تراژدیک اما بر« بستر  دموکراتیک وبنام انتخابات آزاد  » تکرار گردید و سرنوشت و هویت مردم مؤمن ما را به معامله گذشته اند .

یاهو

 25  اکتوبر 2009 

۱ : منبع مؤثق و مورد اعتبار روزنامه واشنگتن پُست آمار آقای  طیب جواد سفیر افغانستان در واشنگتن بود

۲ : اشاره به جنگ اُحُد است که وقتی پیامبر اسلام محمد مصطفی (ص)  نگهبانی قسمتی از معرکه را که تازه به نفع مسلمانان خاتمه یافته بود به گروهی از مجاهدان که دغدغه ثروت و قدرت را در دل می پروراندند واگذار کرد  ، وقتی این گُردان توظیف شده دیدند که سامان ولوازم جنگی دشمن برزمین اُفتاده است و اصحاب پیامبر مشغول جمع آوری آن اند بلا درنگ سنگر را رها نمودند و دشمن از همان سنگر تخلیه شده وارد نبرد شد ند و بدین سان معرکه ای را که چند ساعت قبل به نفع لشکریان اسلام خاتمه یافته بود به شکست مواجه ساخت .

۳ : سوره الحجرات آیه ۱۳ قران پاک       

 


بالا
 
بازگشت