ما شاهد ذوال افغانها هستیم!
ترجمه و تبصره از انجنیر سباوون
در سالهای 80 میلادی که افغانستان مانند اکنون دامنگیر جنگ خانمانسوزی به کمک اجنبیان بود، بسیاری از افغانهای مخالف رژیم ح.د.خ.ا. که وابسته به سازمانهای گوناگون سیاسی از احزاب مائویستی تا احزاب بنیادگرای اسلامی بودند، به غرب فرار کرده، بحیث پناهنده گان سیاسی شناخته شده و در خدمت مقامات دولتی بویژه دفاتر مهاجرت درآمدند. بعضی از این افراد پسانها کورسهای ویژه یی را تعقیب نموده و بحیث مترجمان رسمی در دفاتر دولتی و منجمله ادارهء مهاجرتDIN (ای. اِن.دِ.) که تحت نظر وزارت عدلیه فعالیت دارد بکار مشغول شدند. این افراد که به قول ادارهء مهاجرت و به زعم خودشان «بیطرف» اند در ترجمه های جریان پروسه های پناهندگی و بویژه مصاحبهء اصلی نقش قوی پشت پرده داشته و در تصمیم مقامات عدلی و بویژه ادارهء ای. اِن.دِ. نقش کلیدی دارند. برخلاف ادعای این ترجمانان آنان در خدمت ای. اِن.دِ بوده و کارمند رسمی آنها میباشند. (البته باید تذکر داد که اینها سوا از مترجمان دفاتر دارالترجمه ها اند، که برای وکلای مدافع و سازمانهای آزاد دفاع از پناهندگان چون NVV وغیره در هالند کار کرده و بیطرف اند.)
از چهره های شناخته شدهء این مترجمان و یا همکاران ادارهء مهاجرت هالند یکی حلیم تنویر است که فعلاً در کابل مشاور همحزبی سابقه اش ( ازحزب اسلامی گلبدین حکمتیار) کریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان است؛ یکی هم احد عزیز زاده و جمعی از افراد فدراسیون نامنهاد سازمانهای پناهندگان افغان در هالند بودند ( احد عزیز زاده فعلاً از هالند به امریکا رفته و در خدمت رادیو صدای آمریکا در آمده) و دیگری هم آقای احمد تمیم از چهره های برجستهء حزب سابقهء جمیعت اسلامی در هالند میباشد. در درازنای سالیان مترجمان به اصطلاح اخوانی و شعله یی تا توانستند به سرنوشت بخشی از هموطنان بیگناه ما در سالهای گذشته بازی کردند که اتهام جرایم جنگی و نقض حقوق بشر تحت نام مادهء F1 در هالند به بعضی از سران و نظامیان قبلی وابسته به دولت ج.ا. و حتی حکومت مجاهدین نمونهء آنست.
باید یاد آورشد که این سازمانهای مرتجع و بنیاد گرا درسالهای 80 میلادی از حمایت بیدریغ غرب و مجامع مسلمان مهاجر در اروپا برخوردار بوده، دفاتر رسمی شان را داشته، انجمنهای مربوطهء خویش را باز کرده کمپاینهای جمعآوری اعانه و منجمله پول نقد را در مساجد، انجمنها و دفاتر سازمانهای اسلامی راه اندازی میکردند.
بقول حاجی ط. از افغانهای مقیم دن هاگ در مساجد این شهر مانند مسجد اقصی، الَسنه، معمار سینان، الاسلام، نورالاسلام، دارالاِسلام، الایمان، النور و مرکز اطلاعاتی اسلامی هالند دردِن هاگ در نمازهای جمعه و بویژه در روزهای اعیاد اسلامی، دهها و گاه صدها هزار گولدن {پول مروج هالند پیش از یورو} بنام « اعانه به جهاد مردم افغانستان علیه کفر و کمونیسم» جمعآوری میشد. اینکه این پولها چگونه جمع و سرهم شده، به کی داده شده و کجا و چگونه ارسال میشدند، مسئله ایست خارج از حوصلهء این نبشته و ترجمه مگر قدر مسلم اینست که در سالهای هشتاد سازمانهای افغانی مائویستی و بنیادگرای اسلامی در اروپا و بویژه هالند آزادانه فعالیت داشته و دفاتر رسمی شان را داشتند. چنانچه آقای حلیم تنویر ویلای بزرگ چند صدهزاری را در شهر دِن هاگ (لاهه) بنام دفتر حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در اختیار داشت. او در آن سالها با پررویی که خاصهء اوست به افغانها میگفت این دفتر سفارت دولت اسلامی افغانستان است. چون اینها با پاکستانیها روابط تنگاتنگ برادرانه داشتند، سفارت پاکستان در آنزمان به هیچ افغانی بدون معرفی نامهء دفتر حکمتیار که در آنوقت نمایندگی اش را تنویر خان بعهده داشت ویزهء سفر به پاکستان را صادرنمیکرد. اما این مسئله پس از آنکه یک کارمند پاکستانی (پشاوری) قونسلی سفارت پاکستان توسط یک افغان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و موضوع تحقیر کنندهء فوق نزد دولت هالند افشأ شده و کار به رسوایی کشید، متوقف گردید.
هکذاجمیعت اسلامی افغانستان {قرار گفتهء شخص تمیم خان در مصاحبهء زیر} در شهر اوتریخت هالند دفتر نمایندگی داشته و فعالیت گسترده را بویژه برای جمعآوری اعانه ها براه میانداخت.
بهر ترتیب اینک ترجمه مصاحبهء آقای تمیم که با نمایندهء مجله (فصلنامهء) اسلامی، هالندی ِقبله، آقای یحیی تِرهار در شمارهء ماه اکتوبر- دسامبر سال 1984 مطابق ربیع الاول 1405 هجری قمری انجام داده پیشکش خوانندگان گرامی میشود، تا خود از این گفته ها که با وجود چرند و لاف در مورد خودش از حقایقی نیز پرده برداشته تفسیر خود را نمایند. قابل یاددآوری میدانم که تبصره های مترجم با خط شکسته و در میان قوسین بزرگ {} آورده شده اند.
ما شاهد ذوال افغانها هستیم!
مصاحبه یی از یحیی تِر هار با احمد تمیم
احمد تمیم جوانی افغان است که 21 سال داشته و از ماه می سال 1983 ساکن هالند است. او پس از چندین سال کار با جنبش اسلامی مقاومت و سپس هفت ماه اسارت جنگی نزد روسها {آنچه که واضح است شورویها اسرای جنگی خود را نداشته و اگر هم کسی را اسیر میگرفتند به مسئولین امنیتی افغان تسلیم مینمودند. همه میدانیم که روسها نه زندانی بنام گوانتانامو و بگرام داشته و نه محابس شخصی و خصوصی را میشناختند. همچنان افترای مبنی بر ارسال افغانهای اسیر به سایبیریا هم واقعیت نداشته پروپا گند غرب و بویژه امریکاییها بود. اگر نه یلتسین و ایادی وی پس از سقوط شوروی آنها را افشأ میکردند!} به اینجا آمده است. او به مثابهء همکار جنبش مقاومت و شاهد شکنجه های شورویها برای اشتراک در کنفرانسی به اُسلو که اوضاع افغانستان در سطح جهانی در آن مورد بحث قرار میگرفت، اعزام شده بود. پس از آن او به هالند آمده، تقاضای پناهندگی سیاسی کرده و در اینجا پذیرفته شده است. البته هدف وی از پناهندگی به هالند یکی هم این بود که در کشور ما توجه همگانی به خصلت وحشیانهء جنگ در افغانستان که بنابر برآوردها بیش از یک ملیون نفر کشته دارد، را مبذول نماید. مگر غرب با خموشی {!} به اوضاع مینگرد، بدون آنکه کمترین کمکی{!}ارائه کند. این مصاحبه در همین مورد تهیه شده است.
- شما چطور و چه وقت با جنبش مقاومت در تماس شدید؟
- احمد تمیم: من نخستین بار رسماً در سال 1978 با مجاهدین (مبارزان جنبش مقاومت) تماس گرفتم. پیش از آن هم من با آنها ارتباط داشتم مگر این تماس منظم و سازمانیافته نبود. مگر پس از آنکه در مسجد با ملا (امام) همصحبت شدم که بما در مورد جمیعت اسلامی افغانستان معلومات داد، من عملاً به اسلام بیشتر نزدیک شده و بالآخره عضو جمیعت اسلامی شدم. این امام قبلاً معلم مکتب متوسطه بود ولی با آغاز حاکمیت کمونیستها او فقط میتوانست در مسجد به مردم وعظ کند. پیش از اینکه من عضو جمیعت اسلامی شوم، عمیقاً برنامه های همهء احزاب را مطالعه نمودم، اما جمیعت به نظرم یک گروه خالص اسلامی در افغانستان آمد. جمیعت تقریباً 30 سال پیش توسط انقلابیون افغانستان در رأس پروفیسور غلام احمد یازی {نیازی} استاد فاکولتهء شرعیات دانشگاه کابل ایجاد شد. اساسی ترین دلیل پیوستن من به این حزب عقیده و ایمان من است. در قرآن امده است که یک مسلمان نباید در حق کسی دیگر ظلم کند، بلکه او مکلف است، در برابر ظالم قدعلم نماید.
دلیل دومم اینست که من در آن زمان محصل دانشگاه بودم. مجاهدین درآنوقت به افرادی که به پخش اطلاعات پیرامون جهاد کمک کنند و کسانی که با داشتن شناختهای معین میتوانستند طور نامرئی در عرصه های دیگری بغیر از جبهه فعالیت کنند، ضرورت داشتند. من هم در اول میخواستم به جبهات بروم، مگر بنا به تفاضای مجاهدین در کابل ماند گار شدم تا در پوهنتون فعالیت کنم. در اوایل نمیدانستم، چگونه مسئولیتهایم را تفسیم بندی کنم، مگر به کمکِ الله ما توانستیم، بزودی گروهی از برادران را گردهم آوریم، تا آنها را در جربان پلانهای دولت آنزمان که موضوع بسیار عمده برای جوانان کابل بود، قرار دهیم.
- پس شما در حقیقت یک جریانِ کسب خود آگاهی سیاسی را در میان جوانان کابل به حرکت درآوردید؟
- احمد تمیم: بلی، این امر بسیار جدی بود، چون روسها در آنوقت در کابل مشغول پروپاگند بسیار قوی بودند.
مردم شستشوی مغزی میشدند، در سینماها فیلمهای کمونیستی نمایش داده میشد و فعالیتهای زیادی راه اندازی میشد تا مردم از واقعیتهای جاری در افغانستان منحرف ساخته شوند. اگر ما برضد این تهاجم فکری کاری نمیکردیم، امکان آن میرفت تا کمونیستها بسادگی افراد قوی را در دفاع از خویش جلب کنند. اما برای افراد بالغی چون ماها کار با نوجوانان مشکل بود، زیرا آنان بسادگی حرفهای یک بزرگسال را قبول نمیکنند. افراد بالغ نظریات دیگری غیر از جوانان دارند و در این زمان ضرورت عاجل به اسلحهء مؤثری برای مقابله با تهاجم فکری محسوس بود. وظیفهء من در عرصهء پروپاگند عبارت بود از: پخش اوراق تبلیغاتی و کتب در دانشگاهها و مکاتب. برعلاوه من هر از گاهی به جبهه میرفتم، تا نه تنها با اوضاع آنجا آشنا شده و سپس برای کابل گذارشهایی را تهیه کنم، بلکه به مجاهدین اطلاع میدادم چگونه آنها خوبتر میتوانند عملیات شان را در کابل اجرأ کنند.
- یعنی بحیث مخبر{جاسوس} ؟
- احمد تمیم: بلی. بعدها من یک گروه کوچک چریکی (گریلایی) را تحت رهبری خودم در کابل داشتم. البته این کاری خطرناک بود وما باید در نهایت احتیاط فعالیتهای ما را تنظیم مینمودیم، چون کآ.جی. بی. در میان محصلان کابل نیز فعال بود.{؟!}
در سال اول من در جابجایی یک بم در دفتر کمونیستها در کابل سهم گرفتم. یک کمونیست در دانشگاه کابل کشته شد. خسارات مادی انفجار نیز زیاد بود: مقدار زیاد مواد تبلیغاتی کمونیستی از بین رفت، لیستهایی از افراد مضنون به جاسوسی و راپوردهی در مورد افراد ما حریق شدند. این دفتر یک محل (پُست) مهم کمونیستها در کابل بشمار میرفت. اما یک دلیل مهم دیگر این انفجار آن بود تا به مردم نشان داده شود، که مجاهدین ضعیف نبوده میتوانند از طریق شبکه های نفوذی به دستگاه امنیتی ضربه وارد کنند. ازسویی مجاهدین باید خودرا به محصلان فاکولته ها به مثابهء مخالفین پروپاگند قوی دولتی تثبیت میکردند. چنانچه به دلیل همین تبلیغات دولتی افراد زیادی که آگاهی چندانی از اوضاع ندارند، جلب آنان شده اند. برعلاوه اگر شخصی علناً بر ضد روسها مخالفت نکند، آنان فضای بیشتری برای فعالیتهای شان میداشته باشند، در حالیکه با مصروف نگهداشتن آنها شاید امکان فعالیت بیشتر برای خودت بمیان آید. این یکی از تاکتیکهای مجاهدین است. با این شیوه آنها توانسته اند، قصر {؟} کابل را از فاصلهء 50 متری {؟!} مورد حمله قرار دهند، تا نیرومندی مجاهدین را به مردم نشان دهند{؟!}
تقریباً چهار سال پیش مظاهراتی از تمام مردم کابل راه اندازی شد. هیچکس اسلحه نداشت. یگانه سلاح آنها چوبی بدست شان و « الله اکبر» در دهان شان بود. کمونیستها با تانک، ماشیندار و هلیکوپتر ها به مقابله پرداختند. به مردم هوشدار داده شده بود که کمونیستها به شدت تظاهرات را سرکوب خواهند کرد، اما مردم تسلیم نشده به کار شان ادامه دادند. مظاهرات تا شام ادامه یافت. تعداد زیادی تانک{؟!} توسط مردم غصب گردید. اما اهداف این تظاهرات چه بود؟ مرام این عمل این بود که به رژیم نشان داده شود که مردم افغانستان باهم اند. این امر سمبولی از اتحاد بود. اما این روز روزِ سیاهی برای کمونیستها بود. تعداد زیاد ی از کمونیستان کشته شده و مقدار زیاد سلاح توسط مجاهدین غنیمت گرفته شد. همچنان افراد بیگناه زیادی از میان تظاهر کنندگان که فقط چوبی بدست داشته و یا کُلاً دست خالی بودند، کشته شدند. مگر آنها تسلیم نشده و تا کنون نیز به این کار ادامه میدهند.
- چرا شما به اروپا آمده اید؟
- احمد تمیم: این یک قصه دراز است، اما من میکوشم کوتاه بگویم. در زمانی که من دانشجوی سال دوم فاکولتهء حقوق پوهنتون بودم، توسط روسها بازداشت شدم{؟}. البته دلیل آن ارتباط با مجاهدین بود. پس از هفت ماه زندان، که شدیداً مورد شکنجه قرار گرفتم (بازویم شکسته بود، آمپولهای کیمیاوی {؟!}ترزیق میشدم و غیره) با پرداخت پول{؟!} در برابر آزادی ام، از جانب والدینم، آزاد شدم. من تا کنون نمیدانم والدینم از کجا این پول را تهیه کردند، چون ما خانوادهء ناداری هستیم. {شاید آی. اس. آی پول آزادی تان را پرداخته باشد!} بهر ترتیب من دیگر اجازهء تحصیل در فاکولته را از دست دادم، چون با مجاهدین پیوند داشتم. پس از مدتی من باید به مکلفیت سربازی میرفتم. این نیز نادرست بود، چون مطابق قانون سن خدمت نظام 21 است در حالیکه من 19 سال داشتم. جلب من به خدمت سربازی به دلیل حالت فوق العاده بود. از آنجایی که من در آنزمان مورد پیگرد قرار داشته و نمیخواستم دوباره دستگیر شوم، فرار کرده و به گروههای مجاهدین در پشاور پیوستم. از آنجا هم من یکی دوبار به جبهه رفتم، تا اینکه مجاهدین مرا بحیث نمایندهء جمیعت به کنفرانسی در اوسلو فرستادند. پس از آن من به کنفرانس مشابهی در پاریس رفته و بعداً از طرف جمیعت به هالند آمدم تا دفتری و یا نماینده گی یی از جمیعت را بگشایم تا مستقیماً اخبار افغانستان را در هالند به اطلاع همگانی برسانم.
- اوضاع فعلی افغانستان از چه قرار است؟
- احمد تمیم: من در تابستان سال پار بازهم به افغانستان رفته بودم. من از پشاور همراه با مجاهدین به افغانستان رفته و متیقن شدم که نسبت به سه سال گذشته مجاهدین نیرومندتر از گذشته شده اند. مردم منظمتر از قبل شده، اتحاد شان مستحکمتر است و هویداست که آنها تجربهء بیشتر داشته و انسان برخلاف گذشته در میان آنها احساس گرمی و صمیمیت میکند. آنچه که مربوط به وضعیت اجتماعی و اقتصادی میشود، میتوانم بگویم چنین حالت اسفناک بیسابقه است. هر سال کشتهای غله توسط روسها با بمهای ناپالم بمباردمان میشود. بناً قحط مواد خوراکی احساس میشود{ دولت ح.د.خ.ا. و شورویها اکمالات شان، شامل مواد خوراکی را مستقیماً از مرز شمالی افغانستان توسط قطارهای اکمالاتی ویا توسط طیارات شان انجام میدادند. بخشی مواد خوراکه و مهمات در راه های شمال به جنوب بویژه در سالنگ و مناطق شمالی توسط مجاهدین برای استقادهء خودشان تخلیه میگردید. در کابل اکنون قصه یی از پیر سید احمد گیلانی سر زبانهاست که چند سال پیش در اجتماع بزرگی از مردم شامل مجاهدین گذشته با اشاره به قحطی و بی سررشته گی دولت کرزی گفته بود: خدا پدر پدر کمونیستها را ببخشد، که مواد خوراکی همهء مردم را هم در شهر ها و هم برای مناطق مجاهدین میتوانستند تهیه کنند.}. قحطی بزرگترین بلای انسانی ست. مردم زیادی بعلت سرما و قحطی جان داده اند. بعضی مناطق چنان بمباری شده اند که یا دیگر امکان کشت و زرع دوبارهء شان موجود نیست و یا هم برای زرع دوباره باید کارزیادی صورت گیرد.
- فعالیت روسها در زمستان آینده به چه معطوف است؟
- احمد تمیم: نظر به راپورهایی که من به این تازگیها از افغانستان بدست آورده ام، روسها تصمیم دارند تمام مرزهای خارجی افغانستان که امکان رسیدن خوراک، ادویه و ورود مجاهدین را ممکن میسازند، را ببندند. برعلاوه آنها به حملاتی در جبهات مهم چون قندهار، درهء پنجشیر، هرات، بدخشان، کنر، لوگر و غیره مناطق دست یازیده اند. مجاهدین در زمستانها کمتر میتوانند چیزی در مقابل حملات شورویها انجام دهند. چون در بعضی نقاط یک ونیم متر برف میبارد و همواره کمبود پوشاک و خوراک محسوس است، بناً آنها نمیتوانند در جبهه بمانند و اکثر آنها به کمپهای پشاور میآیند.
- این دوره چقدر طولانی میشود؟
- احمد تمیم: 3 تا 4 ماه. اکنون آنجا هوا خیلی سرد بوده و از برف پوشیده میباشد. مگر به محض گذشت زمستان مجاهدین دوباره به جبهات شان میروند. طوریکه آمد، روسها پلان داشتند تا مرزها را ببندند بناً به بعضی از ولایات جنوبی حمبه کرده و آنجا را به محاصره کشانده اند. چنانچه سه هفتهء متواتر آنها این ولایات را بمباردمان کردند. در 4 تا 5 ولایت چنین اقدامات روسها عملی شده اند. تا 2 هفته قبل هم این عملیات جریان داشتند. در ضمن سران مردم از همهء افغانستان یک جلسهء عمومی را تحت ریاست احمدشاه مسعود دایر کردند تا در زمستان سال جاری خاموش ننشسته بلکه با تمام امکانات جهاد را فعال نگهدارند. برنامهء روسها مبنی بر حمله به درهء پنجشیر نیز ببرکت اتحاد مجاهدین ناکام شد. چنانچه پیش از آنکه روسها دست به عمل بزنند، مسعود و همرزمانش 9 پُستهء نظامی شان را محاصره و اشغال کردند. در نتیجه آنها مقدار زیاد اسلحه و پوشاک را غنیمت گرفته و روسها را از درهء پنجشیر راندند. روسها به اقدامات انتقامجویانه متوسل شده و بسرعت دست به بمباردمانهای سنگین مردم ملکی زدند. اما مجاهدین توانستند علی الرغم اینها پُسته های آنان را اشغال نمایند، که در نتیجه مقدار زیاد اسلحه باز بدست شان آمد. چنانچه که میدانید % 85 سلاح مجاهدین روسی است که در نتیجهء اقدامات فوق الذکر و یا از تسلیم شده گان بدست آمده است.
مگر در مورد لباس، سرپناه و خوراک باید گفت: مجاهدین در این موارد چیزی ندارند، چون تمام کشتزارها و خانه ها از بین برده میشوند. و اکنون هیچکس به افغانستان کمک نمیکند. نه کشورهای اسلامی و نه دنیای غرب{؟!}. یگانه کمک ناچیز توسط افراد جداگانه (شخصی) صورت میگیرد. بناً رهبران مجاهدین افغانستان از همهء دنیا میخواهند: افغانها اکنون در همین لحظه به کمک شما نیاز دارند! اما چنین معلوم میشود که غرب و ممالک دیگر نمیخواهند کمک کنند و میگذارند تا مردم هلاک شوند. مثلاً به افریقا نگاه کنید. تا زمانیکه مردم گروه گروه نمرده و تا اینکه موضوع برجسته نشد، کشورهای غنی دست به اقدام نزدند. در حالیکه همه از سالها پیش میدانستند، اوضاع تا چه حدی بحرانی اند. حتی امروز که کمک در سطح گسترده تر صورت میگیرد، نمیشود جلو فاجعه را گرفت.
- مداخلهء شوروی چه قدر قربانی دارد؟
- احمد تمیم: این را در زمانی که جنگ جریان دارد به مشکل میتوان گفت. ناظران تعداد کلی کشته ها منجمله تلفات آخرین بمباردمان و قربانیان سردی زمستان امسال را چیزی در حدود یک ملیون میدانند. و این از جملهء حدود 16 میلیون نفوس کشور است. باید گفت که در این اواخر بخش اعظم قربانیان را زنان، کودکان و کهنسالان تشکیل میدهند. بعلت سرمای شدید در داخل افغانستان بسیاریها مجبورند، به ولایات دیگر فرار کنند و یا هم به پشاور بروند. اما در آنجا در مناطق شمالی نیز هوا بسیار سرد است، بویژه بدون لباس گرم، خیمه و غذا زندگی طاقت فرسا میشود. مگر در آنجا مردم به زندگی ادامه میدهند.
- شیوهء کمک اروپای غربی چگونه است؟
- احمد تمیم: اصلاً چیزی در این راستا صورت نمیگیرد. حدود 4 ملیون مهاجر افغانی در پاکستان و 1 و نیم ملیون در مناطق مرزی ایران زندگی میکنند. در اینباره هم ارقامی وجود دارد مبنی بر اینکه % 60 پناهندگان جهان یعنی بیش از نصف آن از افغانستان اند. در حال حاضر دولت پاکستان توانایی مواظبت از این 4 ملیون نفر را ندارد. فقط کسانی که به کمک عاجل ضرورت دارند، میتوانند از حد اقل کمک آنهم فقط برای زنده ماندن برخوردار شوند. پس بخودی خود سوال بمیان میآید، این 5 و نیم ملیون نفر چگونه زندگی میکنند؟ گاهی مهاجرین چیزی را از افغانستان باخود میگیرند تا آنرا در پاکستان بفروشند و یا هم با آن دست به کاسبی بزنند، مگر این بسیار ناچیز است. برعلاوه در داخل افغانستان بیش از 1 ونیم ملیون نفر بیجا شده وجود دارند که حالت آنها بدتر از پناهندگان در پشاور و حومهء آنست. اینها در حالت تجرید، بدون لباس، غذا و سرپناه و در زمستان بسیار سرد باید تلاش کنند زنده بمانند. بناً اکثر آنها اگر از بمباردمانها زنده بمانند از بلایای طبیعی نمیتوانند در امان باشند.
در این رابطه ما هفتهء گذشته یک کمپاین جمعآوری لباس را سازماندهی کردیم، که در نتیجه توانستیم 70 متر مربع پوشاک را به پشاور بفرستیم. هر زمانی که ما خبر رسید انرا بیابیم، انشاالله دوباره به راه اندازی چنین کمپاین در سطح وسیعتر اقدام خواهیم کرد. اما اضافه ازاین از غرب قطعاً کمکی نمیرسد. چیزیکه میتوان یادآوری کرد اینست که یک دفتر طبی از سویدن در پشاور وجود دارد، که کار زیادی را نمیتواند انجام دهد.
اگر کسی زخمی باشد نمیتواند در طول 20 روز و یا یک ماه به پشاور بیاید، تا مورد مداوا قرار گیرد. بناً در لحظهء فعلی به کمک در داخل افغانستان ضرورت است.
برعلاوه از کشورهای اسلامی هم ما هیچ کمکی در یافت نمیکنیم. حتی شایعاتی مبنی بر اینکه سی. آی. ای. گویا کمک تسلیحاتی و پولی به افغانها ارائه میدارد، نادرست است. {؟!}
- پس %15 اسلحهء باقیمانده از کجا تهیه میشوند؟
- احمد تمیم: افغانستان دارای معادن غنی{احجار کریمه}است، که توسط مجاهدین به خارج برده میشود. این احجار به فروش میرسند تا در بازارهای سیاه اروپا و یا کشورهای دیگر{؟!} در برابر آنها سلاح خریداری شود. اما این کار برای ما خیلی دشوار و همچنان گران است. مگر این نوع خرید اسلحه در برابر اسلحهء غنیمت گرفته شده از شورویها ناچیز است. حتی دستگاههای پرتاب راکت که سلاح مدرن ما میباشند، نیز غنایم بدست آمده از روسها اند.{بلی، ستینگر و بلوپایپ هم اسلحهء شوروی بودند!} اما در مقایسه با جنگنده های اِف 32 { شورویها طیارتی با نام ِِاف نداشتند، ِافها مربوط به امریکاییان اند. جنگده های هوایی شورویها بنام سو (یا سوخوی)، میگ، ایل (یا ایلیوشن) وغیره یاد میشدند؟!} و یا میگهای روسی این بازیچه یی بیش نیست.
- برنامه های آیندهء مربوط به افغانستان چیستند؟
- احمد تمیم: افغانها مسلمان اند. اگر به تاریخ بنگری مشاهده میکنی که افغانستان هیچگاهی مستعمره نبوده {افغانستان تا سال 1919 نیمه مستعمرهء بریتانیا بود که در نتیجهء جنگ استقلال آزاد شد!} البته یک پرنسیپ (اصل) ما که مبتنی بر اسلام میباشد، عبارت است از: مردن بهتر از در اسارت بودن است- و اوضاع کنونی کشور مارا جداً امیدوار میسازد- که بالآخره ما انشاالله به آزادی دست خواهیم یافت، مگر این راه درازی خواهد بود. ما تا آخرین نفس و آخرین مسلمان در افغانستان خواهیم رزمید. { بلی اینرا در جنگهای تنظیمی در کشور و بویژه جنایات تان در شهر کابل و با غلامی تان به اجانب به اثبات رساندید.} آیندهء ما توسط مردم مسلمان ما تعیین خواهد شد.{ تا حال که غرب در رأس امریکا در لباس ناتو و در تبانی با پاکستانیها تعیین کنندهء سرنوشت کشور اند!} بسیاریها بخاطر وطن و آزادی مردم شان خون شان را ریختند.{بیهوده!}
من میتوانم بگویم که رژیم آیندهء ما انشاالله یک دولت خالص اسلامی منتخب مردم خواهد بود. هیچکس نمیتواند از خارج سرنوشت ما را تعیین کند. { نمونه های دولتهای خاص اسلامی تان را هم مردم افغانستان دیدند. برعلاوه در سی سال گذشته و بویژه از سال 2001 بدینسو این بیگانه ها اند که در مورد حال و آیندهء افغانستان تصمیم میگیرند، نه مردم افغانستان و نخبگان نیکنام آن!}
اما مهمتر از همه اینست که پلانها از چه قرار اند. بقول مسعود: « روسها قابل اعتماد نیستند. آنها به تعهدات شان پشت پا میزنند.{ اگر چنین بود، چرا بادیگارد شخصی مسعود یک اسیر روسی بنام اسلام الدین بود و آمر صاحب مرحومی تا آخر، پول، اسلحه و مهمات لازمی خود را مستقیماً و یا از طریق تاجیکستان از روسیه دریافت میکرد. برعلاوه این روسها بودند که در ماه سپتمبر 2001 پس از سؤقصد بجان مسعود که به مرگش انجامید، شبانه میدان هوائی کابل را که بدست طالبان بود، بخاطر انتقام از وی بمباردمان کردند !} یکبار به جنگ دوم جهانی ببینید. پولندیها و روسها قراردادی مبنی بر همکاری داشتند که بر اساس آن روسها پولند را در هنگام تهدید باید کمک میکردند. مگر زمانیکه آلمانیها به پولند حمله کردند، لهستانیها از روسیه طالب کمک شدند، روسها هیچ چیزی نکردند. آلمانیها آن کشور را تسخیر کردند. آخرالامر روسها به میز مذاکره رفته و پولند را به دو بخش تقسیم کردند.» این نمونه یی از طرز تفکر روسی است. بناً پلان اقدامات ما از دو بخش تشکیل یافته: از یکسو ما در جبهات داخل افغانستان فعال خواهیم بود، از سوی دیگر میکوشیم به جهانیان اقدامات روسها را معرفی کنیم، انشاالله. از طریق نشان دادن قوت مجاهدین روسها را مجبور میسازیم به پای میز مذاکره بنشینند. و تجربهء تاریخی نشان میدهد که با روسها نمیشود با دست خالی گفتگو کرد. ما باید با اسلحه بدست مان با آنها مذاکره کنیم. چون روسها به خرسها میمانند. که اگر حریفش ضعیف باشد حاضر به معامله نیست.
اوضاع در افغانستان چنین است، که روسها تعداد کثیری سرباز و اسلحه را ازدست داده اند. در قدم نخست آنها فکر میکردند که افغانستان به سرعت تسلیم خواهد شد، تا آنها به تطبیق پلانهای شان ادامه دهند. اما بدلیل آنچه که در افغانستان میگذرد، آنها بدنام شده اند. شاید روسها همین حالا بخواهند افغانستان را ترک بگویند، اما یک چیز هنوز هم باعث ماندن شان در آنجا میشود: آنها میخواهند به آبهای گرم بحر {هند} برسند و برعلاوه افغانستان سرشار از معادن و ذخایر گاز و نفت است. اما آنها اکنون میدانند که مردم تسلیم نخواهند شد. بناً آنها منظماً تاکتیک شان را عوض میکنند. حالا آنها میخواهند که ظاهر شاه را دوباره بیآورند، تا او را {بلآخره غرب و امریکا او را بنام بابای ملت به افغانستان آوردند و همهء مجاهدین کرام از مجددی تا برهان الدین ربانی وسیاف غیره از او استقبال کردند!}تا اورا همانند کارمل برای مقاصد خویش استعمال کنند. و در آنصورت روسها میگویند، حاضرند از کشور خارج شوند. اما چگونه یک رهبر محافظه کارمیتواند در رأس یک مردم انقلابی قرار گیرد. یعنی که این امر ناممکن است. مردم ظاهر {شاه}را خوب میشناسند. اما اگر من در اینباره گپ بزنم، حرف به درازا خواهد کشید.
- شما انتظار کمک از چه کسی را دارید؟
- احمد تمیم: ما از همهء مردم انتظار کمک را داریم. ازهمه کسانی که احساس دارند. چون مطابق به اسلام همهء زمین به خداوند تعلق داشته و انسانها برادر هم اند. بقول معروف چو عضوی بدرد آورد روزگار، دگر عضو ها را نماند قرار. بر مبنای اسلام، مسلمانان مانند یک بدن اند، بناً ما در قدم نخست انتظار کمک از مسلمانان را داریم ولی از افراد دیگری که با وجود تعلق سیاسی احساس انسانی و ترحم دارند نیز متقاضی مساعدت هستیم.
- اگر اکنون مردم در هالند پول اعانه دهند با آن چه خواهد شد؟
- احمد تمیم: چندی پیش ما در هالند به نام بنیاد مقاومت مردم افغانستان (جمیعت اسلامی افغانستان) راجستر شدیم. از آنجایی که مرام ما اکنون واضحاً نوشته شده اند، امیدواریم اعتماد بیشتر مردم هالند را جلب کنیم. پولی را که مردم خواهند داد، میتوانند در دو حساب بانکی وارد کنند. شمارهء قبلی پست بانک همانند شمارهء عمومی ما خواهند ماند، در حالیکه پول واریز شده به حساب دومی خاص کمکهای طبی و بشر دوستانه خواهد بود. ما نظارت خواهیم کرد تا این پول در افغانستان واقعاً برای کمکهای ملکی چون خوراک، ادویه و غیره استعمال شود و نه برای اهداف نظامی. البته پول بهترین چیزیست که سازمان ما میتواند استفاده کند.{این را مجاهدین و بویژه رهبران حریص شان عملاً نشان دادند!} لباس، خوراک و مصارف انتقال و ترانسپورت از اروپا اکثراً چنان گران است که بهتر است، آنها در محل در پاکستان تهیه شوند. در آنجا این اجناس اکثراً ارزانتر از اروپا اند و مجاهدین میتوانند آنها را بسادگی به افغانستان انتقال داده به مردم توزیع کنند. در رابطه به کمک بشردوستانه ما در ظرف 4 ماه توانستیم تقریباً 20 هزار گولدن جمعآوری نموده به افغانستان انتقال دهیم. این پول برای تهیهء خوراک استفاده شد. {؟!}
یک نگاه کوتاه تان را در رابطه به راپورهای آخر از افغانستان ارائه کنید:
- هرات: هرات یک ولایت در غرب افغانستان است، که کوهستانی نیست و یکی از قویترین جبهات افغانستان میباشد. این ولایت 5 روز محاصره شده و متواتراً بمباردمان شده است. از جانب افغانها تعداد کشته شده ها بسیار زیاد است، صدها شوروی نابود شده و غنیمتی به ارزش 1 ملیون افغانی (10.000 دالر) با تعدادی تانک و اسلحهء دیگر به دست مجاهدین افتاده است. اما تانکها را در لحظهء فعلی نمیشود، استفاده کرد، زیرا آنها اکثراً توسط روسها دوباره بمبارد میشوند.
- ولایت مزار: این یک ولایت شمالی است که همچنان مورد محاصره و بمباردمان روسها قرار گرفته است. در آنجا نیز تلفات زیادیست. مجاهدین دو مرکز کمونیستها را به آتش کشیده، یک مسئول استخبارات کمونیستی را نابود کرده و 85 کمونیست دیگر را کشته اند.{مرحبا!}
- کابل: در اینجا در این اواخر پسران 14 تا 16 ساله به خدمت سربازی برده شده اند. حالا روسها نه تنها بچه ها را بلکه کهنسالان را نیز از روی جاده ها گرفته به عسکری سوق میکنند. در مکاتب یک قاعدهء جدید اجرا میگردد: هرکسی ضد کمونیستی عکس العملی کرد، مستقیماً به سربازی برده میشود. این امر نه فقط شامل حال محصلان میشود، بلکه معلمان نیز از آن مستثنی نیستند.
- لوگر: این ولایت نیز مانند هرات بارها توسط روسها بمباردمان و محاصره شده است. در آنجا نه تنها بمباردهای عادی صورت میگیرد بلکه گازهای کیمیاوی نیز بالای قصبات استعمال میشوند. در نتیجه: صدها نفر کشته شده اند که کسی آنها را دفن نکرده چون انتقال اجساد ناممکن بوده است. فقط کمی خاک و ریگ بالای اجاد انداخته اند و بس.
اگر خوب دقت شود دیده میشود، که روسها نیرومند اند. اما آنها هیچگاهی قادر نخواهند شد تا کنترول اوضاع را در دست گیرند. دلیل ایستادگی نیرومند مردم چیست؟ آنها یک چیز دارند که روسها فاقد آن اند و ان عبارت از ایمان است. مردم میگویند: « اسلام برای ما همه چیز است که بوسیلهء آن بر مشکلات فایق شویم و عدالت اجتماعی را در جهان تطبیق نماییم. نه امریکایی و نه روسی بلکه انسانی {به به!} یگانه چیزی که ما میخواهیم، زندگی انسانی در داخل افغانستان است.» مردم به امر الله که میگوید: « در راه خدا با جسم و دارایی ات بجنگ.» باور دارند. این نکتهء اساسی در جهاد افغانستان است. کسی هم گفته که « اگر روحیهء توده ها بلند باشد، زور اسلحه به آنها نمیرسد.» {شاید این نقل قول یکی از رهبران کمونیستی و چپی باشد؟!}
اوضاع افغانستان یکی از نمونه های این گفته است. شما به کمپهای پناهندگان ببینید. آنها نه به دلیل ترس در آنجا اند، بلکه آنها آمادگی میگیرند، { واقعاً!ً تاریخ نشان داد که این کمپها جای تربیه تروریستان مجاهد و بعداً طالب بودند.} تا اگر مجاهدین خسته شدند، جایشان را در جبهات بگیرند. ما باید برای آزادی مان تلاش زیادی کنیم ولی معتقدیم که چنین روزی فرا خواهد رسید.
جمیعت اسلامی افغانستان
جادهء کاریبوسترات شماره 167
3523 پ. دِ
شهر اوتریخت
Jamiat-e Islami Afghanistan
Kariboestraat 167
3532 PD Utrecht
030- 523239 تلیفون:
شمارهء بانکی: 5566113
شمارهء بانکی جدید: فقط برای کمکهاب طبی و بشردوستانه ( از آغاز مارچ نزد مرکز اسلامی هالند نیز معلوم میباشد.)