سیدموسی عثمان هستی مارک تواین افغانستان
چندگپ پردردازاینجاوآنجا
1- باملت ایران همدردی میکنم.
2- انتخابات ایران زنگ بیخ گوش کرزی.
3-عبدالحمیدمحتاط ازظلم هاوشهیدان جمهوری سلطنتی داوودنوشته کند.
1- باچشم های دردیدهء خوددیدیم وباگوش هایی که به فریادوگریان آشنا است شنیدیم که درانتخابات ریاست جمهوری ایران تقلب شده است. این دزدی وتقلب سبب بروزخشونت وبی ترسی درجامعهء بسته ایران شد وگروه های مختلف از مردمی که چکش ملاهای ریشو را خورده بودند،عقده های سی ساله رابه روی ملاها قی کردند وچپن روحانیون متقلب را پُراز کثافت ساختند. ملاها که عاقبت تقلب خودرانادیده گرفته بودند، ومغروربه سرکوبی های گذشته غیر انسانی شان بودند،فکر می کردند،آن پالیسی های زورراکه اززمان خمینی تاامروزبکاربرده بودند،بازهم برسرملت ایران ادامه بدهند.ملاهانمی فهمیدند وازشکست رضاشاه وتاریخ و گرم وسرد دنیای سیاست نیاآموخته و پند نگرفته بودند. وملت خودرا نشناخته بودند. درخیال این بودند، که تا جهان است، همه به کام آخوند ریشوبه گفتۀ دوستان ایرانی ما درایران می چرخد . ملت چکش خورده ریش آخوندو آواره ها وغربت نشین های ایران که درغربت با شکنجه های روحی کشور های میزبان بسر می برند، وبی وطنی سبب عقده های آن ملت مظلوم گردید، وآنهارا مانند فولاد آب دیده ساخت،دست دراز کردند که آن حکومت چکش ریش آخوند رابه زمین بزنند. ملت ایران دید که:جهان به اوج فلک ملا به وعظ استنجأ
آخوند بی مغز روضه خوان غربت نشینان را فراریهای دایمی پنداشت، وآن ملت عذاب کشیده رانادیده گرفتند، دورشدن دولت خودرا از جامعهء بین المللی هم نادیده گرفتن وآن را شکست دول خارجی در برابرپالیسی های قلندری خود دانستند. سیاست مداران طرفدار او ومخالفین دولت از بی عقلی که بی عقلی های کرزی رادارد، بهره بردند در تشویق خودخواهی احمد نژاد کارهای زیر زمینی کردند.تا مرد دیوانه را مغرورسازند،تا لجام سیاست وسیاست مداری را از سر بدور اندازد، بصفت یک پهلوان پنبه ومثل پوقانه داخل میدان سیاست شود.
معلوم بود که چوچهءناقص الخلقه،احمدی نژادمردبی تجربه فاقدصفت ملی که از زیرپلوآخوند ها برآمده بودنمیتوانست بازهم در اننتخابات برنده شود . ناکامی این مردک سبب شد که ماننددزد نادیده کاه دان راشکاف کند.
فضای دولت ایران را مخالفین شان مانند، فضای مهتاب ساختند دولت را درحالت بی وزنی قرار دادند، حالا آخوند سرقدرت برای خاموش کردن مردم درخیابان، زور، دلداری و سیاست را پیش گرفته است. ملت ایران که آن ملت دیروز نیست سیاست مداران سر قدرت را با پا های چوبین می بینند. ودیگر ملت سرآخوندها اعتماد نمی کنند وباور ندارد که آخوند درکاسهءشان نان ودرپیالهء شان آب بریزد. قبول ندارند که سیاست مداران قلدروحقه بازبا این پای های چوبی خیابان های ترقی را به نفع ملت خود پیموده بتوانند.
اگرآخوند ها بتوانند این جنبش را سر کوب کنند، شاید موقتی باشد. از آخوند مفت خوروروضه خوان ودشمن علم ودلیل توقع دیگری نمیرود.طوریکه تا حال دیدیم ریختاندن خون ملت برای آنها خوردن یک گیلاس اب است .
ولی به مقولۀ سر میخوریم که پیر مردن آسان است رخنه مرگ بازمی شود.اشخاصی که امروز آزادی خواهی وحقوق طلبی را در جامعهء ایران آشکارا دامن می زنند، وخودرا مخالفین رژیم آخوندی می داند، جانب مقابل دولت ایران بودند که ازپیکردولت موجودۀ ایران بعدازمرگ خمینی جدا شده اند.ودنبال تخریب بخاطر قدرت رفته اند. ملت ایران که مجبور است، بد را بهتر از بد تر قبول کنند ،وبا او همنوا شوند، به معنی این نیست که ملت ایران تسلیم یک گروپ جنایت کار دیگر شده است. این گوساله ها را هم ملت ایران با مشخصات شان می شناسند، واین گوساله ها هم سر میخ مردم ایران بزرگ شده، ملت ایران ضرورت به دندان دیدن شان ندارند، ازقدرت این اشخاص بدنام موقتی وطن پرستان آگاه وملت متضرر ایرا ن امروز وفردا سوء استفاده میکند.وملت ایران تکیه گاه اصلی واساسی خود جهان آزاد وانسانی را مدنظر گرفته اند.که جهان آزاد ودموکراتیک دیگراز حکومت دینی پشتی بانی نمی کند، آهسته آهسته شرق هم از زیر یوغ حکومت دینی یکی بعد دیگر به کمک جهان انسانی فرارمی کنند،همان طوریکه پیشوا های کلیسا درتنور سرد انزوا کنده به زانو نشستندوحرفهای شان در بین دولت دیگر قابل قبول نیست امامان مساجد هم کنده به زانو در تنورسرد بی ابروگی آهسه آهسته می نشینند.به همین خاطر بود که متخصص "چوتاری"آقای کرزی اعلان کرد که امامان مسجد،روحانیون دنباله روودلقکان دین نمی توانند که در مساجد بخاطر انتخابات شورا های ولایتی وریاست جمهوری تبلیخ وابرازنظر کنند. طوریکه دیده می شود. بازارتاجران دین مانند اقتصاد امریکا خط نزولی خودرا می پیماید دیگر این شارلتان بازی قلندری وحقه بازی تاجران دین، آن بازارپیش از قرن بیست خودراندارد. شایدمهاجرت هاوبرگشت مهاجرین بالای مردم داخل بی تاثیردرهوشیاری مردم نبوده باشد.
سی سال قلدری آخوندهادرایران بس است. ملت برادر ایران این را فهمیده است. سی سال دروغ،وعده، ظلم،پسمانی از جادهء ترقی،مهاجرت بس است. آخوند ایران درین سی سال ویا بیتشر با دروغ سنگ را دردیگ جوش داده تا ملت ایران شوربا بخورند.
یک چند لحظه به افغانستان مانظر اندازی کنیم .
2- درافغانستان که از حکومت داوود تاامروز شارلتان های دین ومذهب ونژاد وقبیله در لباس این وآن با تغییرنقاب درجامعه افغانستان ظلم وبیداداضافه ترکرده اند. بنام سلطنت،ریاست جمهوری، کمونست ومسلمان،مجاهد ،طالب ودموکراسی قلابی، ملت مارا این اشخاص فروختند شکنجه کردند.حالا ملت ماهمه راشناخته اند.گرچه تاوان های گزاف جانی ومالی دادند،مگرپاداش تلفات خودرامیگیرند . ملت ما مانند مردم ایران از شارلتان های سر زمین ما یک اندازه شناخت بدست آورده اند. میخواهند که از بد دربرابر بد تر روی مجبوریت به زدن دشمنان وطن مردم وانسان وانسانیت کمک بگیرند واین پالیسی که درذهن ملیت های ما خلق شده در حال پوشیدن جامهء عمل است .
عزیزان من دل پُرغم دارم
به غربتم وطن من کم دارم
بجزعشق وطن نه زردارم
نمی دانند که چشم تردارم
نکنم من به دشمن عذر وزاری
که دایم کرده ام من تک سواری
صفای عشق میهن دارم درسر
ازاین رومی کنم من خرسواری
دوستان شمااززندگی من نگوید
تابوت مراسازید وتنم را بشوید
من راست بگفتم وبکندم گورخود
دیگر شما زندگی برمن نجوید
تنم سردودلم است پرزآتش
نمانده دروجودمن کش وفش
اگرخیزی زنم ازناچاری باشد
ازازل مانده برمن این خط ومش
چرابهوده ما درخواب ماندیم
بغربت رفتیم ودرعذاب ماندیم
ندانستیم ما نیرنگ این وآن را
شدیم بیچاره و بیتاب ماندیم
من آمدم وطن ترا همراهی بکنم
ازمن که تو هرچه خواهی بکنم
دریا شومرابگیردربغل چوموج
غوطه بزنم ورقص ماهی بکنم
در اوج عزم ملتم تردید نیست
درفگر دشمنان من تجدید نیست
سازندوطنم به دست خود برباد
درفکراین اندکه دیگرخورشیدنیست
دشمن توکورخواندی خورشید است
گرزورسرت آیددرفکرتوتجدیداست
ملت شده هوشیار ندانید شما هنوز
گورمانشدیم بچشم ماچون دیداست
باعث تو سر فراز رفتی بخاک
کردی بخاطروطن گریبان چاک
توصدق خودنشان دادی بوطن
قربان شدی براه خود بیباک
مجید ترا غیر من کس نشناسد
کس که ترادیده زدشمن نهراسد
توشجاع وخودگذربودی روزی
رفتی واز این وطن کی حراسد
به بیرون است ظلم ظالم وآه مردم
به ظاهرزمامداربه باطن خربی دم
کنندظلم سرمردم شب وروزغم غم
به زندان نباشدغم وآه،لت وخردم
سید احمد مبارزوغبارهمراه بود
سعدادین وجویا درزندان شاه بود
درگوش پریشان گفتندآهسته چنین
رفتیم بزندان دیدیم دربیرون آه بود
نوت : دراینجا خورشیدمقصدازرهبری سالم ووطن پرست واقعی است. پریشان تخلص دوران نوجوانی داوی است، کسانیکه به زندگی روان شادعبدالهادی داوی آشنا است، اورابنام پریشان می شناسند.سید احمدمقصدازکاکاسیداحمدلودین است.غبارمقصدازمیرغلام محمد غبارموسس حزب وطن.انیس مقصدازبنیان گذارروزنامه انیس است که نادرغداربه زوردریک هفته کتاب نجات را به ضدحکومت امیرکلکانی به زورقمچین سرآن نوشت، وبنام انیس به نشررسانید، که امروزآن کتاب را مورخین ووطن پرستان فاقد اسناد تاریخی می دانند.سعدالدین مقصداز سعدالدین بهااست که پدرهمایون بها بودوهمایون ازجمله مامورین پولیس پاک نفس وطن مابودکه هنوزدراشعاراش دردهای وطن دیده می شود،ودرسویدن زندگی می کند.جویامردمبارزبودکه همه راهاشم جلاد رهاکردجویا وسیدیوسف عثمان رارها نکرد،جویا درزندان مردنسیم جویا جنرال قنسل حزب دموکراتیک خلق درازبکستان نواسه جویایی برگ می شد.سید یوسف عثمان پروانی نواسه میرعثمان پروانی بوددرزمان دموکراسی نیم بند شاه محمود خان اززندان رها شدوبخاطرمخالفت باقراردادسالنگ بعدازقراردادسالنگ درراه دشت اوپیان ولایت پروان بشکل مرموزتروروبا پسر خود سید عبدالحسین شهیدشد. خردم یک نوع شلاق کیبلی است که درسرآن گلولی آهنی است در زمان حکومت سردار هاشم خان وصدارت داوود مستنطقین ضبط اخوالات ازآن کارمی گرفتند. درزمان حکومت یوسف خان منع قرارداده شد.درزمان طالب دوباره به زدن زنهامردها پولیس مذهبی وقضات ازآن کارمی گرفتند . اگربه سر کس میخوردجان به سلامت نمی برد.