سید موسی عثمان هستی
وطندارن طنزوهزل وهجوهم زبان است
بکار شوخی وریشخند دایم پَرتوان است
نباشد گرطنزوهجوهزل درنوشته ی ما
نوشته بی نمک یاشور،منتقدناتوان است
من درخدمت شما هستم،قابل نوازش نیستم
در هفتۀ که گذشت نوشتۀ از من تحت این عنوان(طنزبی کفن درتابوت حقیقت) درسایت آریایی که به همت مرد شناخته شده مطبوعات امروزی ماآقای جرأت، که سالهاست درمطبوعات بیرون مرزی قدم رنجه نموده، و از کوچه های خم وپیچ انتقادات وسر زنش ها باجرأت گذشته انتشار یافت. سایت آریایی خوانند گان فراوان در داخل وخارج ازافغانستان دارد .نوشته ُدم بریده وگوش بریده من، که به عقیده خودم درددلی بود با کسانی که رنج سه دهه را با گوشت وپوست خود حس کرده اند، وهنوزهم در رنج وعذاب بسر می برند، ومشتی اراذل ، دزد، قاچاقبر،وطن فروش، مزدور، فاشیست مذهبی وقبیلوی برسر سینه های شان نشسته گلوی شان را با انگشان فولادین خائنانه به امر باداران اجنبی شان در لباس دین ودموکراسی بیرحمانه فشارمی دهند، تا از دستمزد ملیت های بیدفاع ما،مانند طفیلی ها زندگی بی درد وسرداشته باشند. تف بر این زندگی بی شرمانه .
دوستان با ایمل های فروان از لطف شان مرا شرمندۀ خود ساختند، در عین تشکروقدر دانی از ایشان سعادت ونیک بختی شان رااز خدائی که من شناخت دارم، نه فاشیزم مذهبی ونه ملایسم ،آروزمیکنم که در فضای روشن ودور از حوادث دوستانی که به من ایمیل فرستاده اند با دیگر ملیت های صادق افغانستان درپناه خود حفظ کند.ومحمد(ص) شفیع شان در روزجزاء باشد.
دوستان ،در حالیکه قدردانی ولطف کردند، سوالات وشوخی های نمکی هم با من داشتند. همان طوریکه بارها گفته ام، که هیچ چیز را من از نظر ملت خود پنهان نمی کنم، وپنهان نمی گذارم، وکاسه بزرگ صداقت من نیم کاسه در زیرخود ندارد. از نیم کاسه داران ومستعار نویسان وسایت های مستعار پرست که بخاطر شیطنت ورذالت خود وگرمی بازاروطن فروشی خود دست به دست هم داده اند. فلکلوربابه زنجیربا ف رابا استفاده از نام دموکراسی می خوانند، وآب در اسیاب دشمن می ریزند وآردخون پُر را درنان بایی های اهداف شوم خودمشت وخمیر می کنند، ومی پزند، وبرروی دسترخوان خود وباداران خود می گذارند، تا انرجی بگیرند،چهره های شان از خون ملت ما گلگون شود، به شدت نفرت دارم
گرچه نمی توانم به دوهزارویکصدوچهل ویک ایمیل تاامروز که هنوزسرهفته است جواب بدهم فقط سوالهایی را با محبت جواب می گویم ،که در حقیقت جواب اکثریت سوال کننده کان محترم را در برمی گیرد . درعین تشویق ولطفی که کردند چندین خواننده به من گوشزد کرده وطعنۀ نمکی زده." با نوشته این هفته شما فکر می کنیم، که قلم رسا وبی باک شمادرکاغذ دردها ورنج ها ازطرف خاینین کفن پوش شود،ودرتابوت انتقاد مغرضین گذاشته شود، ومانند دیگرتابوت های قلمی تو که از دیگرسایت ها کشیده شد وبه گورستان ترس وعقده وکینه دفن گردید این بار از سایت آریایی جنازه قلمت برداشته خواهد شد وفکر می کنیم که کاردوقلم شما به استخوان خائنین خصوصاً فاشیستان مذهبی رسیده وحوصله شان سر آمده باشد وآقای جرات تحت فشارقرارگیرد".
دوستان مطمئن باشید، شاید من روزی بترسم ولی آقای جرأت نمی ترسد، من مسوولیت خودرادرقبال مردم وطن خود آگاهانه درگ کرده ام، آنچه می نویسم ومیگویم ،از عاقبت آن ترسی ندارم ،چراکه زبان تند، تیزونیشدارمن در فاش وبرملا ساختن ریا کاران ، ملایان، دکان داران مذهبی ،که با استفاده از سادگی توده های خوشباور،آنهارا دردام شیطنت ورذالت وخودفروشی خود گرفتارمیکنند، جهنم وبهشت را بهانه کرده اند، وانهارا بدنبال بدبوی خود ناجوان مردانه بخاطرمنافع خود ومنافع باداران خود بی انصافانه کشیده اند. من در مقابل خدای قهاروجبارومنتقمی که تشنه خون وقربانی وسر زنش کردن بندگان بی دفاع کر وگنگ خود است، وبرای عبادت خود خلق کرده، وآنهارااسیرفاشیستان مذهبی ساخته، برآنها خدای مهرومحبت ودوست داشتنی که نیازی به بندگان خود ندارد. انسانها، گیاه ها ، حیوانات را دوست دارد، وتشنه خون انسان های بی گناه نیست، از جنگ وفتنه گری نفرت دارد ، وبندگان خود را ازترس وخوف دوزخ واز اژدهای بی سرو بی کون نمی ترساند، از آن خدادر نوشته های خودیاد می کنم. وچهره دین فروشان ودکانداران مذهب را بی پرده بتصویرقلم می کشم. واز تکفیرفاشیستان مذهبی که آخرین ضربه ساطورخود فروختگان دین بخاطر بقای شان می باشد، ترس ندارم ،ولفظ طنزکه ازانواع ادبی وپیام اصلی ودرست آن انتقاد اجتماعی وباز نمودن زشتی هاوکشیدن اسرارنیم کاسه های رذالت، وبی اندامی های فایشستان مذهبی و ظلم وستم مستبدین که حاکم برجامعه هستند. به زبان هزل ومزاج بشکل ماهرانه کلمه هایکهدرزبانجمعیازمردمغیرازمعنیحقیقیخودش بروی هدف خاصیمتداولگردیده ودرزبان فارسی از زبان فرانسوی معادل شده وبخش خاصی خوانندگان از طنز لذت می برند. وطنزذهن خواننده را درجامعه روشن می سازد وخائن در هراس وغضب می شود. من مانند شمشیربرای پیش برد خدمت به ملت ووطن خود از طنز کار می گیرم مخالف جنگ وکشتاروبرادر کشی خواهر کشی ومادرکشی وپدرکشی ویرانی وآتش زدن هستم . حاکمان وقت وفاشیستان مذهبی وخودفروختگان بی حیثیت رادر دام ملامتی با طنزهزل وهجو وریشخند واستهزا می گیرم .چون تمام ملیت های افغانستان درحالت ذیل قرار دارند کشیدن شمشیر طنز ، هجو وهزل از غلاف ضروری می باشد.
" شخصی از مولانا عضدالدین پرسید: که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوای خدائی وپیغمبری بسیارمی کردند،واکنون نمی کنند، مولانا گفت : مردم این روزگار چنان از ظلم وگرسنگی افتاده نه از خود شان یاد می آید ونه از پیغمبر شان " چون آب ما با آب مستبدین وفاشیست های مذهبی در یک جو نرفته ، واستمداد خودرا به ملیت های مظلوم افغانستان که کارد فاشیست مذهبی وفاشیست قبیلوی در گلوی آنها کش می شود نا چاربا سلاح طنز وهجو هزل وریشخند بجنگ حاکمان جابر فاشیستان مذهبی ونظام نا درست طبقاتی برآمد. قاضی ،مفتی ،محتسب ،روضه خوان، شهیرشهر ،کسانیکه در لباس روحانی ، صوفی ،شیخ، وملا مولوی، آیت الله ، عالم دین ،مذهب ،فاشیست مذهبی وقبیلوی وبنام دموکراسی خون ملیت های افغانستان را با استفاده از خوش باوری ملت ما چوشیده اند. باوجود غربت ،دربدریها ، سرگردانی ها، نشیب وفراز روزگارتاریک بی هراس قلم وزبان دراز می کنم واز طغیان عصیان طنزکنایه هزل هجووریشخند واز مقاومت سر سخت خود کار می گیرم وازدربدریها ،سر گشتکی ها که در زندگی من موج می زند به آن شانه خم نمی کنم ازساده گوئی وساده نویسی استفاده میکنم. ودر فکر این نیستم که کی مغرضهانه انشاء واملا نوشته مرااز نگاه ادبی زیر سوال می برند چون خوانندگان نوشته های من توده های کم سواد ملیت های افغانستان می باشد، که اکثریت جامعه راتشکیل می دهند. به من فهمیدن توده ها از نوشته هایم ارزش دارد، نه انتقاد دانشمندان خودخواهان ادبیات که با لبسرین ادبیات قوی رنگ قرمزبخاطرزیبایی به لبان قلم کاغذ خود زده اند.از یک طرف می گویند،که ما در جامعه خود دوفیصد با سواد داریم از طرف دیگر مدیران مسوول می گویند که نوشته ها وشعر های شاعران که از نگاه ادبیات ضعیف باشد ماآن را به نشر نمی سپاریم پس معلوم است که این آقایان برای خود می نویسند وخود می خوانند ودرطنزاززبان توده ها کار می گیرند که در حقیقت توهین به توده ها است من کلماتی را بکار نمی برم که توده ها ازخواندن آن فکر کنند که من تلفظ عامیانه ان هار زیر سوال برده ام وبا این نوع طنز نویسی من سال ها مبارزه کرده ام ما قسمی طنز را بنویسم هرکسی چند صنفی را خواند ویا حداقل سواد خواندن را دارد از خواندن طنزلذت ببرد از طنز مفهوم گرفتن ضروری است ادبیات پالان زرین به درد توده هائیکه در تاریکی توسط حکام مستبد گذاشته شده نمی خورد.
واین را باید روشن کرد،من به ادب وسیاست وروحانیون مذهبی ومبانی مذهبی بی اعتقاد نیستم. در یک خانواده مسلمان ومذهبی که سالها رهبری مذهب را در دست داشتند، ودارند، در آن کانون خانوادگی گرم انسانی به دنیا آمده ام. نه تنها احترام به دین ومذهب ملیت های افغانستان که در هردین ومذهب است احترام دارم، خودم خدا ،پیغمبر ،قران را نتنها احترام دارم، قبول هم دارم، ولی سر مسلمانی طالب ومجاهد نتنها شک دارم، به نا مسلمانی وورانه ساختن دین بدستور دشمنان دین توسط شان یقین کامل دارم. ونظر به جنایت وخیانتی که به خدا، قران وپیغمبرکرده اند، نتنها سرشان انتقاد دارم بلکه رهبران طالب ومجاهد را به صفت مرتد می شناسم. وصورت گرفتن تکفیرشان را مطابق به شرع نبی کریم (ص) لازم وضروری میدانم .جهاد شان وخودگذری شان بخاطر خدا، رسول وقران واسلام نبودهف بخاطر پول زر وثروت مقام مزدوری به اجنبی وخیانت به ملیت های افغانستان بوده، که در سه دهه به اثبات رسیده . جنگ های تنظمی وسوختاندن زمین وباغ زمین های پروان وبردن زنان جوان ودختران جوان به پاکستان وعربستان بنام غنیمت توسط طالبان ومجاهدين نمونه جنایت وپیروی از حرکت غیر انسانی 1400 قبل اعراب وحشی است. روی حزب دموکراتیک خلق را از ابتکارجنایت خودطالب ومجاهدسفید ساختند وامکان داردکه در محشر بخاطر ظلم وخیانتی که به اسلام ومردم خود کرده اند در برابر خدا با سر افگندگی شرمنده وسر افگنده قرار گیرند .جزندامت در برابر خدای عالمیان که جز صفائی ، محبت ، رحم خشونت وکشتار را وچیزدیگر را نمی پزیرد جوابی نداشته باشند.
اینها جانی های قرن بیست وبیست ویک با بی قانونی وفاشیسم مذهبی وقبیلوی عادت کرده اند، هیچ وقتی طرفدارماه عسل دموکراسی وآزادی وجدا شدن حکومت دین از دولت در جامعه نیستند. آزادی انسان وانسانیت را در طومارنفع خود وباداران خود کورگره زده اند. هیچ ناخن را مجال باز کردن نمی دهند، وخوشبختی خودرا درقساوت، شقاوت ،وقاحت ،جسارت غیراخلاقی ، شرارت ،خباثت ،خیانت وشهوت پرستی ،ظلم وبیدادگری می بینند ودراین کار بخاطر خوش باوری ملیت های افغانستان دست بالا دارند.
راه حل این است تنها راد مردان قلم وشمشیر می توانندعرصه تیغ بی دریغ میدان شوند وشاخص رهنما وراهکشائی گردند.
دوستان با اینکه من در پیش دشمنان قلمی خود به عنوان یک چهره ای جدی وخشن بخاطر مبارزات قلمی وطنز های نیشدارم ،شناخته شده ام. ولی همیشه کوشش کرده ام، طنزها ی من با منطق واستدلال همراه باشد، و بهانه به دست دشمنان بشریت که خودرا در لباس دین زیرعباوعمامه ولطف ومحبت دموکراسی پنهان کرده اند، واز این نوع مکرهای فریبنده ملت خوشباورما وجهان را فریب داده اند، وبرده وغلام خود ساخته اند، ندهم. ودر عین حال توانسته باشم مخالفان عقیدتی خودراگوش مالی قلمی دهم، ومشت خیانت بزدلی ومزدوری وسوء استفاده از دین را بازکنم، وطنز را با نیشخندشیرین آمیخته سازم.
تااین جابا یک تعداد دوستانی که مرابا یمیل های خودشرمنده لطف خویش کرده بودند ، درد دل کردم .حالا برمی گردیم به انتقاد یکتعداد هموطن ها سر من و با من شوخی جدی کرده اند من هم با شوخی جدی وباطنز جواب می گویم، خدا کند، که خاطر شان مکدر نشود .
چندین دوست پرسیده که تو مسلمان هستی؟ ودر یک خانوادۀ مسلمان که ادعای رهبری اسلامی رانیاکان شما داشت وشما نسل موجوده هم داریدوشخصاً تو ملا بودی وما بیاد دارم که دستار مولوی گری را در مدرسه مولوی مسکین بعدازیک امتحان به سر توبستند و چه شد که دردامن مخالفین اسلام افتادی؟ .
از حرفهای این دوستان معلوم می شود که شناخت کامل در قسمت زندگی من وخانواده من دارند. بلی من تمام تحصیل خودرا در الهیات(علمیکهدربارهخداوندبحث میکند, مسائل ومباحث علمالهی)کردم سید وملا بودم سید وملا فعلاًهم هستم غیر از اینکه ملا وسید هستم در یک خانواده مبارز آزادی خواه که میرعثمان پروانی که توسط امیر عبدالرخمن خان جلاد اعدام شد برادر ارشد ایشان میر غلام قادر اوپیانی بود علی خان تتمدۀ غازی ومیرمسجدی خان کوهستانی که من از نسل انها می باشم دیری هم نگذشته بعد از سه پشت به انها می رسم وبه این فکر هم هستم
پشت نام پدر چه می گردی
پدر خویش باش اگر مردی
ونفرت هم از اشخاصی که افتخار به نام خانوادگی می کند دارم آنها مسوولیت خودرا در برابر جامعه داشتند انجام دادند ما مسؤولیت خود را داریم من از سیدی وملایی خود شرم ندارم وشرم نمی کنم .ولی مانند بعضی ملاهای مزدور نه گذشتگانم بود ونه خودم .این افتخارات به طالب وملا عمر،غرب وامریکا می زیبد.که خطبۀ دوزن ودومرد راانسانی وقانونی پنداشته اند . امور مملکت خویش خسروان دانند. نه برما ضرروتاوان دارند. هندو را گفتند، دولت زیاد گفت:خودرا نگهدار.
وهم در لابلای ایمیل هائی که به من رسیده، چند دوست از من سوال وانتقادکرده، گفته اند: وطن ما درچنگال استعماربنام دموکراسی ودر چنگال فاشیسم مذهبی بنام اسلام ودولت اسلامی وهم در چنگال فاشیم قبیلوی وفاشیسم دیگرملیت های افغانستان قرار دارند، وبا حالت بیچارگی پنجه نرم می کند. آیا بهتر نیست! که فعلاً دُم طلائی خلق وپرجم ومجاهد وطالب را رها کنیم ،ودرپی کسانی برویم که سرهای شان در وطن ما داغ وداغ تر شده می رود ودشمنان داخلی وخارجی امروزاز ناخن افگار ملیت های ساکن افغانستان بنام کاندید وانتخاب رییس جمهور وبخاطر روی کار آوردن گماشتگان سخت زیرفشار خائنین داخلی واجنی قرارگرفته است . باید ذهنیت ملت خودرا درقسمت کسانیکه خواسته اندخودرا بحیث رییس جمهورکاندید کنند ، چیز هایی در قسمت بی کفایتی ومزدوری وشائستگی وارتباط شان به بیگانگان نوشته شودخصوصاً بشکل طنزویا انتقاد چیزهایی بنویسید که ذهنیت ملت ما روشن شود. ولی نام از کسی نبردند، که در قسمت شخصیت آن تحقیق می کردم،چیزیکه می نوشتم وخدمت شان بعرض می رساندیم .
دوست نازنین ایمیل شما را که خواندم مرا به سالهای 1965 که جنگ پنج هفتۀ بین هند وپاکستان سر کشمیر دوام کرد وروس ها پای میانجگری بین پاکستان وهند پیش کردند؛برد. ذوالفقارعلی بهوتو که وزیر خارجه پاکستان تحصل یافته دانشگاه دبیلوماتیک (سیاست)برکلی کلفورنیای امریکا و فارغ دانشگاه آکسفورد در رشته قانون بین الملل بود وهم زمان استاد یونيورستی آکسفود لندن بود. در آکسفورد لندن شاگردان ممتازدنیا درس میخوانند اواستاد بود با جنرال ایوب که هم رییس جمهور بود وهم قومندان نظامی اردوی سرتاسری پاکستان وهم جنگ کشمیر را در پاکستان رهبری می کرد ودر کشمیر هم پیشرفت جنگی داشت، به تاشکند ذوالفقار وجنرال ایوب به نمایندگی پاکستان رفته بودند. شاه استری نخست وزیر هند به نمایندگی دولت هند والکسی کاسگین نخست وزیر شوروی میان جیگر بین طرفین بود . جنرال ایوب که پشتون وبه قوم ترین نسبت داشت مرد سرتنبه، خود خواه، درعین حال ساده ،خوش باور وبی عقل بود، پیشنهاداتیکه در آن مجلس بخاطر ختم جنگ شده بود، باوجودیکه به ضررپاکستان بود مورد قبول ایوب خان واقع شده. بهوتو که سیاست مدار جوان وبا تجربه بود، وطن خود رادر جنگ با هند پیش قدم می دید ،آرزوی گرفتن امتیازات از هند داشت، ایوب خان از سادگی وبی عقلی تن به حرفهای بهوتو نداد، بهوتو که دانش سیاسی داشت از تاریخ وبدنامی تاریخ می ترسید ،جنرال ایوب خان را ازامضای معاهده در تاشکند بر حذر کرد. ولی جنرال ایوب به حرفهای بهوتو ارزش نداد ومعاهده را با شاه استری نخست وزیرهند امضاء کرد. وذوالفقار بهوتو در همان روز در تاشکند از پوست وزارت خارجه استعفا داد. بهوتو ومارشال ایوب خان هنوزدرتاشکند ازبکستان بودندکه درهمان شب ازخوشی شاه استری سکته قلبی کرد. صبح وقت یکی از همکاران بهوتودروازه اتاقی خواب بهوتو را می زند بهوتودروازه را بازمی کند همکار بهوتوبه آقای بهوتومی گوید، که آن حرام زاده خاین سکته قلبی یا سکته مغزی کرده، بهوتو که شاه استری نخست وزیر هند را بنام خاین می شناخت وبعد از معاهده تاشکند ایوب خان را هم بنام خاین می شناخت از قاصد همکار خود میپرسد،کدام خاین ؟حالا ما از دوستان خود می پرسیم از حرامزاده های خائنیکه خودرا نام زد وکاندید بخاطرریاست جمهورکرده وخواب جنگ های پانی پت رامی بینند،امید است به من بگویند: که راجع به شخصیت کدام این خاینین به ملت خود معلومات بدهم، طوریکه من شنیده ام کاندید ریاست جمهوری در افغانستان عبارت از این اشخاص می باشند. حامد کرزی، اشرف غنی احمد زی، علی احمدجلالی ، احدی رهبرافغان ملت داماد پیر گیلانی ، زلمی خلیل زاد سابق سفیر امریکا درافغانستان گورنرجنرال پشت پرده در افغانستان ، وچندین بی هویت دیگر مانند، آقای خسروی ودیگران که به نسبت نبودن هویت ثابت وگم نامی شان در جامعه ، که تا حال ملت ما از انها شناخت کامل ندارند ومن هم در قسمت این قسم اشخاص معلومات کافی ندارم، شما راجع به اشخاصی که به عقیده شما عزیزان مطلوب رهبری در افغانستان مانند رهبران مجاهد، طالب وحزب دموکراتیک خلق نیست از آن نام ببرید اگردرقسمت شخص مطلوب شما معلومات داشتم می نویسم ،واگرنداشتم تحقیق می کنم ویا ازدوستان دانشمند کمک میگیرم ،ونوشته بی طرفانه میکنم .
دوستان عزیز اگربه جواب همه ایمیل ها بپردازم، شاید به یک کتاب دوهزارورقه جواب های من تبدیل شود. اگر در خانه کس است، همین حرفها بس است. "یار زنده صحبت باقی."
به این نیرنگ نمودندملک اشغال
زطالب ولادن ساختند، رستم ذال
کجاشد؟ رهبرمجاهد وطالب دین!
که بیترس میکنند ، مارا پایمال