خوشه چين
جنبش عیاران
منحیث ایدیولوژی
جنبش عیاران برمحور آزادی وعدالت درخدمت«انسان» گرسنه ومحروم، رنجدیده یگانه «ایدیولوژی» عصرما است که همه مردم افغا نستان را به دوریک ارمان وآرزو«افغا نستان مستقل» مردم دارای محبت،الفت، صداقت، وجدان جمع می آورد.
"اگر دستم رسد روزي كه انصاف از تو بستانم"
"قضاي عهد ماضي را شبي دستي بر افشانم"
"چنانت دوست مي دارم كه گر روزي فراق افتد"
"تو صبر از من تواني كرد و من صبر از تو نتوانم"
"رفيقانم سفر كردند هر ياري به اقصاري"
"خلاف من كه بگرفتست در دامن مقيمانم"
"شبان آهسته مي نالم مگر دردم نهان ماند"
"به گوش هر كه در عالم رسد آواي پنهاني"
طبعاً که صفوف عیاران امروز رااین ترینها « باوجدان ،با شرف، با ناموس،وطن پرست،آگاه،با اخلاق، صمیمی، باحیا، باجرأت» ترینها آدمها تکمیل وتشکیل میدهند. سروصداها ی دلخراش گوش مردم را کرکرده است این همه سروصدا ها که امروز درگوش مردم طنین اندا خته است عمده تر، قدرت سياسي را درمركز توجه عموم قرارداده است. قدرت که حتماً از میان رفتنی است. قدرت سیاسی که به زور سر نیزه میخواهند با لای مردم بقبو لا نند. کاریکه درطول تاریخ افغا نستان ثمر نبخشیده منطق زمان گرداننده گان این سریالها را درنقش بازنده به حساب گرفته است. برنده صحنه همیش عیاران سرزمین ما بوده اند. با درنظر داشت وضع پیچیده سیاسی ونظامی فعلاً مردم بی دفاع دست به گریبان است ایجاب مینماید که برای نجات وطن مردم ازچنگ اوباشان، دزدان قاچاق بران، قاتلان حرفه ای وآدم کشان مسلکی، وطن فروشان بی مروت وخائن به ملت: خاکه برنامه عملی جنبش عیاران معاصر را درآینده ها نه چندان دوربه پیشگاه ملت شریف و نجیب افغا نستان پیکشنمائیم. قبل برهمه باوجود که هموطنان ما ازسوابق تاریخی عیاران آگاهی دارند وشنیدن نام عیاران.نوع زنگ خطری است برای دشمنان انسان وانسانیت چنانکه جن و بسم الله. به حساب تکراراحسن این نوشته را خدمت هموطنان عزیزغرض مطالعه به صفحه سایت وزین آریائی میگذارم. محمود عباس با ئوده ای مینویسد:
درقرن دوم وسوم هجري قمري، مردم آریانا نخست درنهضت«خوارج» وسپس
درجنبش«عياران» دربرابردشمنان ايستادگي نشان دادند. درآن عصرمردم، خصوصا جوانان
وافراد پرجوش وخروش، دنبال مسلک ومرامي ميگشتند که همه جنبه هاي مليت خواهی
ووطن پرستي آنان را دربرداشته باشد. رسم عياري ميتوانست به آرزوهاي آنان تحقق
ببخشد. درهمه شهرهاي آریانای کبیر،خراسان پهناور، افغانستان معاصر دسته
هايي پديد آمده بودند که بعداً درتاريخ به نام «عياران» خوانده شدند.
اعضاي اين گروه و فرقه اغلب جزو طبقات پايين و متوسط مردم بودند که اهل علم،
دانش و تحصيل نبودند، اما روحيه همکاري وعلا قمندي به خصوص بين آنها برقرار بود
که به پيشرفت کارها کمک بسيار مي کرد. رشته هايي که اين گروه را به هم پيوست
میداد،
محبت، الفت و صداقت بود.
اين افراد ازطبقات «لوطي و مشدي» شهرها بودند وکم کم راهنما و سرپرست مردم
درشهرها شدند. جوانان وافراد ورزشکارهرشهرکه درميدان ها ومجامع به گوي زني
وبازي ودوندگي و ساير ورزشها - خصوصا درايام بي کاري زمستان - مي پرداختند، با
اين افراد آشنا شدند و
چون به اصول کارآنان که راز نگه داري، فتوت وجوان مردي،راستي وپاکي بود پي مي
بردند،
طبعا به شرکت درمجامع آنان رغبت مي يافتند.کم کم دامنه اين مجامع درشهرها توسعه
يافت وچنان شد که گاه گاه سردسته هاي آنان مورد اعتناي حکام قرارميگرفتند.
در «سيستان» آنها به چستي و چابکي مشهورومعروف بودند وتشکيلا ت پنهاني ترتيب
داده بودند وچون مي بايست مخارج جمعيت خود را نيزتامين کنند به راه داري
پرداختند، بدين معني که از کاروان ها براي سلا مت رساندن آنان به مقصد، باج طلب
مي کردند و از اين طريق هزينه هاي زندگي خود را تامين مي کردند و البته
اگرکارواني به آنها باج راه نمي داد، چوب آنها را به نحو ديگري مي خوردند! به
همين جهت است که گاهي عياران را راهزن هم قلمداد مي کردند. به همين دليل است که
«عيار» دو مفهوم جداگانه دارد.
الف: عياربه معناي جوانمرد
وصاحب فتوت، چنانچه در اين مقاله مي خوانيد. جوانمردي به معني راه وروش گروهي
است که اساس عقيده آنان اين بود که برای مردم کارسازي وازبینوایان دستگيري کنند
ومهمان نوازي و بخشندگي داشته باشند و از ناتوانان و نيازمندان دستگيري وبه
آيين کرم ونما رفتار کنند.
ب: به معناي دزد و راهزن و آدمکش و تروريست.
سعدي مي گويد:«هيچ عيارنباشد که به زندان نرود...»
حافظ گفته است:
کدام آهن دلش آموخت اين آيين عياري
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
زان طره پرپيچ و خم سهل است اگر ببينم هستم
از بند و زنجيرش چه غم هرکس که عياري کند
در شهرهاي بزرگ اسلا مي دسته هاي کوچک و کم اهميت تري نيزدورهم جمع شدند وخودرا«فتيان» ميناميدند وهدف اين دسته ها ظاهرا ايجاد يک نوع تساوي وعدالت با زور بدون رعايت نظم و ترتيب مملکت بود. روي همين اصل، با مخالفت افکار عامه که تحت تاثيرعلماي مذهبي بود، واقع شدند و به لقب «عيارون» (درفارسي عياران) که به معني راهزنان مي باشد ملقب گرديدند.
ريشه عيار
مرحوم ملک الشعراي بهار، ضمن حواشي جامعي که بر «منتخب جوامع الحکايات» نوشته
درباره واژه«عيار» مينويسد:
«عيار در لغت عرب، ريشه و اصلي به معني خود ندارد و در لغات عربي هم به معني
درستي براي اين لغت نشده و گويند: عيار کسي است که بسيار بيايد و برود و صاحب
ذکاوت نيز باشد و نيز گويند: کسي که بسيار گردش کند و چالا ک باشد... و ازنبودن
اين معنا و نبودن اصل و ريشه حقيقي از اين لغت زبان عرب، چنين به نظر مي رسد که
اين لفظ معرب و از فارسي ماخوذ است و اصل آن کلمه «اييار» پهلوي باشد به معني
«يار» که عربي آن رفيق است و اصل اين لغت در پهلوي قديم «ادي وار» بوده است
بعدها «اي وار» و «ابيار» و در زبان دري «يار» شده است... و شايد ريشه اتصال
عياران به دوره ساساني وشايد بيشتر از آن عهد مي کشيده است و آنان يک ديگر را
«يار» مي خوانده اند.
بيهقي، در تاريخ بيهقي مي نويسد: غلا مان مسعود که درحرب دندانقان گريخته و به
سلجوقيان پيوسته بودند، درحين جنگ آمده و يار يار مي گفتند. اين قول خود مويد
اين معني است که غلا مان و بيشتر لشکريان آن عهد دررديف عياران بودند.
تشکيلا ت عياران
تشکيلا ت عياران در شهرهاي مختلف ريشه داشت و ظهور آن براساس نارضايتي عمومي و
بيداد حکام به وجود آمد. اينان از اين وضع فرصت جسته و براي خود تشکيلا تي
ساختند.
هر 10 تن عيار يک سرپرست داشت که «عريف» ناميده مي شد و هر10 تن عريف يک «نقيب»
داشت وهر10 نقيب يک «قائده» (سرهنگ) و هر 10 قائد يک «امير». افراد اين سازمان
پارچه اي سرخ يا زرد رنگ بر گردن خود داشتند و کمندي در دست و درهرپيشامدي
مردانه مي جنگيدند.
اساس وبنیاد عملی عياران
بنیاد کاری«عياران» برجوانمردي بود. در شهرها شب روي و شب گردي مي کردند و گريز از بامي به بامي براي فرار از چنگ محتسب (نگهبانان شهر) وعسس وشرطه ومامورين دولتي بود. کارشان تهديد ثروتمندان ومتنفذين وحکام بود و کمند انداختن وخنجربازي و ازبرج وباروها بالا رفتن يازير پلها خفتن و ازنقبها گذشتن وبسيار اوقات تحمل اين خطرات و مصايب براي انجام کار مردم بي نوا يان دفع ظلم ازمظلوم بود. بسيارچست وچالاک بودند و فواصل بين شهرها و ده ها را از راه هاي غيرمعمول و ناشناس - از بيابان وکوه ها ودره هاي صعب العبور- با شتاب وبدون بيم طي ميکردند وماموريت خود را به نحو احسن به انجام مي رساندند.
شعارعياران
مفاد اصلي مرام نامه و شيوه عياران بدين قرار بود: «عياران و سپاهيان را به قدرحال خود مروتي باشد ومردمي ايشان را نام جوانمردي نهادند واصل جوانمردي بر 3 چيز است: يکي آن که چه بگويي، بکني، دوم آن که راستي در قول و فعل نگاه داري; سوم آن که شکيب را کاربندي.
حق نان و نمک
عجيب اصل ديگر مرام عياران، آن بود که: «بر آن سفره که نان و نمک خورده باشد،
بد نکند.» دراين باب، بايد گفت که اين ماده نيز از مفاد اصلي مرام عياران بود.
نان و نمک خوردن و تلا في آن کردن آن قدردرميان عياران محترم وارزشمند شمرده
ميشد که درباب آن داستان هاي فراوان نقل شده است.
عجيب آن است که هنوزدزدان وراهزنان نواحي جنوب، وقتي قافله اي را زدند وشانه
اهل قافله را بستند و اثاثيه آن را - آن چه سبک وزن وسنگين قيمت است - جدا
کردند، بازحاضر نيستند ازنان وغذايي که همراه قافله بوده است، لقمه اي بخورند
مگرآن که گرسنه باشند و براي اين است که نمک گيرقافله نشوند واگراحياناً يکي
ازاين راهزنان اشتباها لقمه اي نان باغذاي نمک دارازاهل قافله خورد،اثاثيه را
بازپس ميدهند. نان ونمک خوردن امروزدرميان ايالا ت وعشايرکشورمان درحکم هم
قسم شدن وعهدبستن به خيانت نکردن است واين همان رسم«عياران» است که ازقرنها پيش
باقي مانده است.
يتيم خانه
محلي که عياران در آن بيتوته مي کردند يا برنامه هاي خود را تنظيم مي نمودند«يتيم خانه» ناميده مي شد.بسياراحتمال دارد که اين نام به اين مناسبت انتخاب شده است که اين جوانان پس ازورود درجرگه عياران بايد ازاين پس خود را اداره کنند ونه پدر ونه مادروهيچ کس دیگردرزندگاني آنان تاثيرنخواهد داشت،گويي که ازنوزاده شده ويتيم مانده اند.
آسايش خويش وبلا ي خلق روا نيست اصل ديگر مرام عياران اين بود: «درجوانمردي روا
نيست که قومي در بلا ها رها کنيم و خود بيرون رويم».
اصول تربيتي آنان چنين بود، چون درخود اراده وقدرت خلا قه به حدکمال يافته
بودند ناجوانمردي مي دانستند که کارخلا في انجام دهند وگناه آن را به گردن
ديگري بيندازند.
اگر کسي به اينان پناه مي آورد، هرگز آن گناه آورنده را تسليم دشمن نمي کردند.
رازداري شعار اصلي آنان بود. البته يکي از اصول مهم جوانمردي راستگويي و درستي
بود ولي پناه دادن مخلوق از آن هم بيشتر اهميت داشت. آنان معتقدند که هر کس «هم
چنان که راست گويد، راست شنود» و براي اين که اين اصل با اصل ديگر که ياري
بيچارگان باشد تعارضي نداشته باشد، گاه آنان رفتاري داشتند که واقعا قابل توجه
است.
القاب متفاوت
اينان نام هاي خاص بر خود مي نهادند که هم جنبه رمز و معما داشت و هم حکايت از
روحيه سرکش و تند آنان مي کرد و گاه نماينده وضع جسمي و اخلا قي و روح آنان
بود.ازآن جمله است: «شغال پيلا زور» و «سمک عيار» و «شهمرد عيار» و «شيرزاد
عيار» و «شروين عيار» و «شاهوي عيار» و «تيز دندان عيار» و «سپندان عيار» و
«آهوگير عيار» و «زيرک عيار» و امثال آن احتمال بر اين است که لقب «حامد
سرناوک» يار وفادار يعقوب که شايد به علت آن که مثلا سر او به شکل ناوک (خنجر)
تيز بوده است. بدين نام خوانده شده بود يا «زيد سياه» عيار دمشقي که بچه عيارها
به علت سياهي و براقي و شفافي زياد او را زيد (کره و مسکه) خوانده بودند از جهت
طعنه و کنايه... يا «ابوالعريان» سرهنگ عياران سيستان که طعنه به بينوايي ولختي
اوبوده است.
اين بود خلا صه اي از مرام و هدف هاي دسته قوي و متشکلي که تحت عنوان «عياري»
در تمام نقاط آریانا وخصوصا سيستان پديد آمده بود تا بدان جا که لفظ سيستاني
وعيارو«سنجري وعيار» همه جا مترادف وهمراه مي آمد.