خوشه چين
رهبرانیکه محاسبه را ندانند
رابرلتۀ بدانش
T-0626875530
رهبرا نیکه محاسبه را ندا نند (( رابر لتۀ)) بدا نش چرا؟
بخاطریکه رهبر این صفات را دارا میباشد.
1_ درهمه امور وازهمه امورآگاه است.
2_ هوشیارتروعاقل ترنسبت به همه.
3_ دروغ گفن و دروغ شنیدن موقف اورا لکه دارمیسازد.
4_ با حیا ترین و با وجدان ترین و با حیثیت ترین ، با ناموس ترین، باجرأت ترین، متواضع ترین با تقوای ترین ، آگاه ترین و ازاد اندیش ترین فرد درکشور بوده وحتی جادارد رهبری که بعد ها درافغا نستان زمام اموررابد ست گیرد قابلیت تصمیمی گیری را به حیث رهبرمستقل وبه کرسی نشاندن منطق خودرا درسطح جهانی مستقلانه دا شته باشد.
این فردکسی است.جوان تازه نفس ازمیان خلق وتوده های ملیونی خود موانع را پاره نموده و به مانند کبل زیر کانکریت سربا لا مینماید اما و اما، ما حق نداریم آبی را که برای رشد این کبل زیر کانکریت حیات میبخشد قطع نمائیم.
نهال را باید آ بیاری کرد تا که ثمر بگیری.
چرا ما نسل سال خورده ها به این نکته متوجه باید باشیم؟ بخاطریکه ما نسل سال خورده ها درموجودیت عصرکمپیوتر درجمع بیسوادان آمده ایم. اکثریت ما دعوای رهبری مینمائیم ولی سایت اترنیتی را برای مطالعه کردن بازکرده نمیتوانیم میگذاریم تا که طفل کوچک ما که در صنف اول ویادوم درس میخواند مشکل مارا رفع نماید. ادرس ایملی را که دوستی و یا رفیقی برای ما میدهد گرفته نمیتوانیم از اطفال خود کمک مطالبه مینمائیم.
بناً شرایط نو،زمان نو، دروجود نسل نو وانکشافات خواسته وآرزوی های نو، جنب و جوش نو سازمان دهی نورا در وجود نسل نو میخواهد.
آغاز ویرانی وتکرارهمیشه دوزخی تر از گذشته در کشورورنج آزار ملیونها انسان بی دفاع وبرهم خوردن دین و آئین ما منبع میگیرد ازینجا که دیکتا توران تعویض نا پذیر(( فرد،گروه ، حزب، خودرا معیاروملاک واقعیت ها قلم داد کردند. اهل نظر و صاحبان اندیشه را از کنار خودراندند . کشتند و تار ومار کردند. چنان فضای وحشت ودهشت درفضای سیاسی کشورحاکم میگردید که تنفس کردن،سخن راندن و حتی زمزمه کردن را مجا لش نبود.
آدرس ایمیل ونمبر تلفون بخاطری است که.
مارمۀ ازگوسفندان نیستیم که هرگُرگی،بخاطرطعمه قچی را موردحمله قرارمیدهد.
ما گلۀ ازگاوهای نمیباشیم که هرشیری دزدانه بقه گاوی را شکارنماید.
ماکورانی، ازپرنده های مهاجرنیستیم، که هرکله خورکی وهرکرگسی، بلبلان هزارداستان مارا شکارنماید. تا که دنیای معاشقۀ گل وبلبل بی رنگ شود.
ماآن دسته از«مبارزان به ظاهرانقلابی نما»نمیباشیم که سرتعظیم به قدرتها بزرگ فرودبیاوریم هرره زنی بیایدبنام رادمردان وطن و«عیاران» به حمایۀ بیگانگان،یگان شمشیرزنی را ازمیان بردارد وصحنه را برای دزدی عیاشی وتن پروری معامله گران سیاسی کلا ن بسازد«عیاران»خوددروقت وفرصتهای لازم باحریف ناجوان ونامرد خود خودش تصفیۀ حساب مینماید.
ما رهروان راه «عیاران» برای ساختن راهی روانیم تاهمگان از این راه به منزل مقصود برسند کسانیکه در سا ختن این راه خشتی را با لای خشتی میگذارند. جمع سازندگان اند.
راه ما نجات وطن،آزادی کشورازدست استعمار،نجات انسان وطن ازبدبختی، است.
واین گفتۀ فیلسوف چینائی را دنبال نموده سرمشق زندگی خود قرار میدهیم.
1- اگر میخواهی برای یکسال زندگی نمائی شالی بکار.
2- اگر میخواهی که برای چند سال زندگی کنی نهال بشان.
3- اگر آ رزو داری که برای همیش زنده بمانی انسان تربیت کن.
میخواهیم که به خود بیائیم وانسان تربیت نمائیم
ثبت نام شرط اول است. شجاعت دلیر مردی وفا به عهد شرط دوم، صداقت ورا ستکاری شرط سوم، ناموس داری وناموس پرستی احترام به خانواده ها (( زن ومرد)) شرط چهارم ، مطالعه وسپورت علی الخصوص جوا نان شرط پنجم.
مردم افغا نستان میگویند بتو اشغالگر امر برگشت میدهیم که کشورمارا ترک بگو ورنه به زور خلق ویاری خدای متعال زمین وآسمان را برایت به دوزخ روی زمین مبدل میسازیم.
سخنان بزرگان ریاضی
باوجود اهمیتی که ریاضی دارد. اما این کار نباید ملا ک ارزش گذاری آن باشد.
(ژا کوبی)
به نظر میرسد معمار بزرگ جهان ریاضی دان است
( هیلیبرت)
زندگانی به این درد می خورد که انسان به دو کار مشغول گردد.
اول: ریاضی بخواند
دوم : ریاضی درس بدهد
درهرچیز ازجمله یک نظریۀ ریاضی را (( زیبائی)) میتوان درک کرد اما نی ماتوان توضیح داد.
(جینز)
چنین به نظر میرسد که ریاضیات حس جدیدی غیر از احساسات عادی به ریاضید ان میبخشد.
(کیلی)
آنكس كه بداند و بداند كه بداند
اسپ شرف از گنبد گردون بجهاند
وآنكس كه بداندونداندكه بداند
بيدارش نماييد كه بس خفته نماند
آنكس كه نداندوبداندكه نداند
لنگان خرك خويش به منزل برساند
وآنكس كه نداندونداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند
ریاضی زبان طبعیت است همیشه سروکارش با زند گی کردن است.اگرریاضی نباشد طبعیت خودرا معرفی کرده نمیتواند. بخوان درپائین ارزش زندگی چگونه به محاسبه گرفته است.
زندگي
حکايت مرد يخ فروشي است . . .
وقتيکه
از او
پرسيدند همه را فروختي؟
گفت :
نفروختم،
تمام شد
..
اکثراً سیاست مداران افغا نستان درحیات سیاسی خویش محاکمۀ وضعیت را نادیده گرفته اند. کنون به یخ فروشی میمانند قبل برینکه یخ را به فروش برسانند گرمی حوادث یخش را آب میسازد.اهداف واستراتیژی شان همه به همرای یخ یکجا آب میشوند.
حوادث به سرعت نور ازکنارما میگذرند وما بالای خرلنگ عقب حادثه روانیم بی خبر ازانکه حادثۀ دیگری به سرعت نور می آید ما را ازمسیر راه کنارمیزند.
درنوشتۀ قبلی خود تذکرداده بودم شاگردی که ریاضی را خوب ترنداند درتاریخ و جغرافیه هم نمرۀ خوب بدست آورده نمیتواند.ازین خاطراست که معلم خوب درحق شاگرد تنبل خود خیانت نمیکند.معلم دلسوزومهربان ووطن دوست میداند که شاگردش برای فردا یک سرمایۀ ملی است به حیث مرد میدان،دراداره ورهبری مملکت قد راست مینماید. ازین خاطراست که می اندیشد شاگردش باید ریاضی را خوب بداند. استاد آگاه شاگردش را توبیخ مینماید و میگوید که محاسبه خواهی نخواهی از گریبان پالیسی میکرها میگییرد ومیگوید تو چرا درحق من نا روائیها کردی. من معرفی کننده اعمال و حرکات وسکنات زمان مکان ، خوبیها و زشتیها،زیبائیها میباشم زشت را زشت میشمارم و زیبا را زیبا. استاد را عقیده برآن است که شاگردانش.
ریاضی راخوب بدانند تا سوابق تاریخی جغرافیای سیاسی مادروطن را به حساب گرفته بتواند.ذعما،نخبگان وطن پرست ووطن دوست.سیاست شناس وسیاست ساز وطن بایدکه ریاضی را بداند.محاسبه کرده بتواند که درگنج خانه تاریخی کشورچه چیزها نهفته است.محاسبه نماید که تاریخ وجغرافیۀ یک کشور«روح وکالبد» همدیگرانداگرزعیمی کشورش را به معامله بگذارد،جغرافیه مبدل به دوزخ زمین میشود روحش سرگردان ازذهن وخاطره های نسلها ی آینده به به فضا میشود. حماسه ها ، داستانها، قصه ها، ضرب المثلها،خلاقیتهای هنری، فرهنگی که سنگ بنای انکشافات، پته پایه ومراحل تکاملی پیشرفتها تغییرات ،تحولات ودگرگونیها ی جوامع میباشد ازمیان برداشته میشوند.
اگرزعمای گذشته ریاضی میدانستند وازسواد سیاسی برخوردار می بودند. هنگام فروش نام آریانا به فارس دیروزی که امروز بنام ایران مسمی است دقت میکردند. ایران یاایرانی؟آریائی که درسرزمین آریانازنده گی مینماید.
هرگزدرجنگ پشتو مقابل فارسی+ تاجک درگیرنمیبودیم.
ریاضی را خوب بداند.بداند که درروابط انسانی سلسله قراردادهای کلتوری وفر هنگی گره خورده است این گره خوردگی درتعین شخصیت انسانی نقش بسزای دارد.
عفت پاک دامنی،ناموس پرستی،صداقت،وفابه عهد،احترام بزرگان،پاس حق آب ونمک
.........وغیره اینها نمونه های اند که اگرازجانب دست اندرکاران شخصیت گروه ها مد نظر گرفته نشود عاقبت که روزگارشان روزگارایله گردان سرکوچه و بازارخواهدبود وشکست زندگی خود به خود به سراغ شان می آید.
زمانی نظر به جبر زمان تحت مربیان ترکی وهندی آموزش اجباری را درمکاتب به محاسبه گرفته بودند آموزش به حیث یک فرهنگ عالی جان گرفت وقد علم کرد. مکتب به حیث مرکزتربیه وپرورش اطفال جایگاه خویش را پیدا نمود.معلم مقام پدرمعنوی رایافت.
پادشاهی پسربه مکتب داد لوح سیمینش برکنارنهاد
برسرلوح اونوشت به زر جوراستاد بـه زمهـر پدر
سعدی
بیائید که سربه گریبان خود نمائیم به معلم بودن سعدی شیرازی اقرارنمائیم واز مولانای روم وفردوسی بزرگ به حیث استاد به قدریادآورشویم وبگوئیم که اینها همه معلمین حقیقی استند که ما را ازان طرف قرنها گوشمالی میدهند وتربیت میدهند وارشاد مینمایند که درزنده گی به محاسبه کم بها ندهید.
زعامتهای وقت اگرتن به عیاشی نمیزدند متوجه مسئُولیتهای وجدانی خودمیبودند تحت رهبری مدبرانه وهوشیارانۀ شان کادرهای ملی بادرک وبا احساس تربیت میکردند. هرگز وضعیت به جائی کشانیده نمیشد که اجنبیها ازمردم افغا نستان برای تباهی خلق افغانستان سرباز گیری نمایند.
اگرگردانندگان تحولات سیاسی درافغانستان «افغانها» این مسئله را مد نظر می گرفتند وپیش خود حساب میکرد ند که شخصیت ها ی مستقل سیاسی هریک به تنهای خودیک امکان با لقوه است وگروه های سیاسی هرکدام درذات خود یک امکان است اگرواقعاًبه ظرفیتها وامکانت ازهمان آغازوحلۀ اول توجه صورت میگرفت وبه محاسبه دقت میکردندهرگزکشورومردم ما به چنین وضعی دچارنمیشد.
پس دیگر چه؟ما همه عناصرمشمول درحوادث دیروز وامروزباید که به خود بیائیم ازحالت ازخود بیگانگی بیرون آئیم، وبگوئیم که هریک ما دردست بیگانگان وسیلۀ جزاز بازی سیاسی بیش نبوده ایم هریک ما عبارت ازهمان تو پ فوت بالی بودیم به اثرپمپ ویا پف، بیگانگان شخصیت حقوقی خویش را پیدا کرده بودیم، صحنۀ بردو باخت سیاسی جهان را گرم نگه کرده بود ند زمانی که باد ازتوپ برآمد. توپ دیگری پرشده ازباد درمیدا ن آورده میشود. بازهم پمچی بیچاره و پنچرمین عا جزچقدرشیمه وقوت چقدرپمپ کند وچقدرسرش بزند وپینه بگیرد.
من خوشه چین به تو میگویم اوسیاست سازازهمان آغاز کار مردانه کردی حرکت رستمانه انجام دادی(( با وجود آنکه حرکت نظامی و یا کودتا از لحاظ انسانی لزومی ندارد)) ولی بعدها مغرورشدی، به اصل خط زرینی که(( ایجاد جبهۀ متحد درمقابل فقر و بیسوادی)) ریخته شده بود پشت پازدی.یکه تازمیدان شدی،این یکه تازیها اسباب آن شدکه دوست ورفیق به حیث دشمن آشتی نا پذیرمبدل گشت ماشاهد گرفتاریها به زندان انداختن ها و اعلان هزارها درهزارکشته وشهید بودیم. برحق که هیچ افغانی حاضر نمیشود که به همچواعمال دست بزند. به جز از دشمنان حقیقی کشور که دررأس تحقیق و بررسی همه امورسازماندهی وسوق ادارۀ جنگ بین ا لقارۀ قرار داشت یعنی اوگل محمد به محاسبه کم بها دادی که سرنوشتت اینطور رقم خورد. به تو میگویم او سیاست ساز گرچه که تو خودت نمی خواستی تو را دست بسته گرفته آوردند ازکله کندن گرگ نیاموختی، به قواعد واصول سازمانی پشت پا زدی، جبهه نساختی او محمد گل به ارزشها ومعیارها پشت پا زدی. سر انجام منطق زمان این ارزش را در بارۀ تو بیان کرد.
زندگي
حکايت مرد يخ فروشي است . . .
وقتيکه
از او
پرسيدند همه را فروختي؟
گفت :
نفروختم،
تمام شد
باید که ریاضی خواند به محاسبه ارزش قایل شد. بگوئیم که هرفرد وطن پرست ووطن دوست یک امکان است.هرحلقه و یا گروه سیاسی یک امکان ویک ریزرف است. این ریزرفها و امکانات به مانند قطرات باران درکنارهم درپهلوی هم چکه چکه دریارا میسازند. دریای جوشان خرد و فرهنگ ارزش خودرا می یابند. مرجع میشوند . جهانیان مجبور میشود در بالای این دریای جو شان خرد و فرهنگ پل اعمار نمایند تا به آن طرف بحرخرد عبورنمایند.
یعنی که اعتراف به اشتباه وقبول کردن دیگران در پهلوی همدیگر به حیث اصل، بدیلی است که جامعۀ جهانی را بلآخره متقاعد بسازیم که کشورازان ما«عیاران» است. ما خود با چلی وملا و طالب ،کل وکور، شل وشت کشورخود با حفظ اعتقادات دینی ومذهبی خویش میسازیم.
میگوئیم که چنانکه یعقوب لیس صفار میگوید « من روئی گرزاده ام و از پدر روئیگری آموخته ام وخوان من نان جوین و پیاز ماهی بوده است واین پادشاهی وگنج را از سر«عیاری» بدست آورده ام نه از میراث پدریافته ام ونه از تودارم.»
مردم افغا نستان بتو اشغالگر امر برگشت میدهد که کشورمارا ترک بگو ورنه به زور خلق ویاری خدای متعال زمین وآسمان را برایت به دوزخ روی زمین مبدل میسازیم.