داکتر سخی اشرف زی سیدکاغذ

نسل گمشده

                        

     انکشافات اخیر سیاسی که منجر به انتخابات تقلبی گردید ملت مارا وهمچنان جامعه جها نی را برای چندین ماه بطور متواتر چنان مصروف نگهداشت که تقریبا همه پروبلم های اجتماعی کشور به فراموشی گرائید و راجع به جریان انتخابات دستگاه های نشراتی ورسانه های ملی و بین المللی راپور های متعدد به نشر رسانید وحتی ژورنالیستان و نویسندگان کشور در نشراتی داخلی وبیرون مرزی تحلیل های بی شمار سیاسی را در مورد  انتخابات جنجال بر انگیز به ویپ سایت ها , روزنامه ها نشر وهریک واقعات وپیش آمد های مختلف سیاسی را پیشبینی میکردند. وباوجودی که نتیجه انتخابات تقلبی اعلان گردید ولی بازهم فعالیت های سیاسی پشت پرده هنوز در جریان بوده وصحبت از انتخابات دومی است که بائیست بتاریخ 7نومبر برگزار گردد . وطنداران به این نظراند که در شرایط فعلی انتخابات آزاد, عادلانه که خالی از هرنوع تقلب باشد درافغانستان امکان پذیر نیست ولی جامعه بین المللی می خواهد  که  با براه اندختن انتخابات  برای بار دوم یک برائت سیاسی برای خود حاصل کند نه برای آقای کرزی , دیگر بس است راجع به سیاست وانتخابات  !!! برمیگردیم به بحث یک  پروبلم حاد اجتماعی دیگر که شاید بطور مستقیم ویاغیر مستقیم به پروبلم سیاسی که کشوربه آن روبرواست ارتباط بگیرد.

در هرکشور اعم ازفقیر وثروتمند به صحت , سلامت وانکشاف جسمی وفکری کودکان وجوانان نورس اهمیت خاص قایل اند  وحتی بقا وآینده یک کشور را مربوط به پرورش وتربیه کودکان میدانند ونسل سالم است که جوانان فردای کشور رامیسازند .

دستگاه اداری یک مملکت مراقب پرورش کودکان ونو جوانان بوده وهرکشور سعی دارد که وسایل تعلیمی وتربیوی را بصورت مجانی برای کودکان وجوانا ن جامعه فراهم ساخته وبه تاسیس پرورشگاه , کلینیک های صحی, مکاتب وتجهیزات سپورتی اقدام میکنندکه درآینده جوانان صحت مند , روشن نگر وگسترده اندیش تقدیم جامعه نمایند.

اکثر ممالک پیشرفته اروپائی وامریکاه قوانین ومقررات خاصی برای حفظ و مراقبت کودکان وضع نموده . اگر کودکی توسط والدین تغذی درست نشده ویا از اطفال طوریکه شاید وباید رسیدگی کامل نشود ویا با کودکان سو رفتار صورت گیرد دفاتر مراقبت ونگهداشت اطفال که تحت اداره مستقیم دولت است طفل متذکره را از نزد والدین اش گرفته وحتی آنهارا به محاکمه میکشاند.

در افغانستان در دوران جهاد وهم در زد خورد های اخیر گروپ های قدرت طلب  گروه های مختلف که از مدت سی سال است که هنوز هم این کشمکش  ادامه دارد  بزرگترین جنایات علیه کودکان وجوانان نورس صورت گرفته که رویه های غیر انسا نی واسلامی توسط جنگ جویان صد مات بزرگ جسمی وروحی به کودکان وجوانان مملکت وارد نموده اند.

با اشغال قوای کمونست روس در افغانستان قسمت زیاد نفوس با اطفال وکودکان خویش مملکت را ترک گفته ا بتدا به کشور های همسایه واز آنجا به کشور های غربی وامریکای شمالی پراگنده شدند واز آنوقت تا امروز مدت سی سال سپری شد وکوکانی که درآن زمان پینج الی ده سال عمرداشتند مردان 35 الی 40 سال امروز اند و کودکا نی در دوران مهاجرت به کشور های دیگ بدنیا آمده اند دارای سنین 20 الی 25 سال را دارندکه این دوگروپ از نسل جوان مملکت بصورت کل نمایندگی میکنند

نسل امروز که عامل ارزش های معنوی , کلتوری وعنعنات باستانی مملکت میباشند به خطر جدی نابودی روبرو است وبدین وسیله توجه جدی خوانند گان گرامی رسانه های نشراتی را بائیست به این مشکل بزرگ معطوف ساخت وبرای توضیح بهتر این مشکل ملی واجتماعی پسران وجوانان مملکت را به سه کتگوری عمده تقسیم بندی میشود.

کتگوری اول : کودکان جهاد دیروز مردان متمرد امروز اند که نظر به شرایط اقتصادی واجتماعی نتوانستند مملکت را تراک بگویند , تعداد کثیر این کودکان بدبخت مانند پدران ومادران بی گناه وبی دفاع شان در زیر آتشباری توپ وفیر راکت های بی هدف در جاده ها وخانه های شان جان دادند وتعداد دیگری که از این فاجعه وحشتناک جان سلامت بردند ولی در عوض پدران ومادران خودرا ازدست دادند ودر شهر کابل در کوچه ها وخرابه ها بدون سر پرست در شرایط غیر قابل تخیل زندگی میکنند ویک عده قلیل و به اصطلاح خوشبخت آنها در یتیم خانه ها ی که تعداد آن خیلی محدودبود جمع آوری شد و این چند یتیم خانه بنا بر وضع محدود پولی نتوانست که تغذیه کافی , مسایل صحی وتعلیمی این بدبختان رسیدگی نماید و مزید برآن دو  یتیم خانه که در مکرویان وافشار قرار داشت راکت های  بی هدف  گلبدین به آن  اصابت نمود وبه تعداد زیاد یتیمان جان سپردند واین مظلومان بی صدا یک سخنگو ویا سرپرستی نداشتند که توسط مصاحبه ویا اعلامیه ها از طریق منابع نشراتی ملی وبین المللی  مانند رادیو وتلویزیون بی بی سی ویا صدای امریکاه  جهانیان را متوجه جنایات ومظالمی که علیه این کودکان بی صدا وبی دفاع در مر کز کابل وسائیر ولایات کشور صورت میگیرد حالی بسازند.

جوانانی که به سن سیزده ویا چهارده سال که قادر به آغوش کشیدن کلشنیکوف بودند از جانب تنظیم ها وگروهای مختلف به اصطلاح جهادی بی رحمانه در مقابل یک پارچه نان خشک به خدمت گرفته شده بودند واین پسران نوبالغ را گرو ها ی جنگجو برای حفظ پسته ها وپاتک ها در طول جاده های شهر به  منظور بازرسی وتلاشی ترافیک وعابرین  گماشته شده بودند وبسیاری اوقات که جنگ میان این گروهای جنگجو مشتعل میشد اول  به این پوسته ها حمله نموده وپستها را با محافظین آن یکجا از بین میبردند . کسانیکه  از این جنگ ها جان به سلامت بردند به جز از ریختن خون انسان , پارچه ها متلاشی شده اعضای بدن انسان در سرک ها وهمچنان صدای مدهش توپ , راکت وآواز فیر مسلسل ماشیندار چیز دیگری را بخاطر ندارند ویک کتله بکلی بی سواد تاریک نظر ,کوتا اندیش وتک اندیش بار آمدند که  رهبر ورهنمای این طبقه همان گروپ های جنگجو , دزدان ورهزنان اند واین جوانان چنان متمرد , بی باک وبی مروت بار آمده اند که نه به زندگی خود علاقمند اند ونه زندگی طرف مقابل برایشان ارزشی دارد واز این گروپ هرنوع امیدی به حیث یک نسل جوان که  مصدر خدمتی برای جامعه خویش شوند قطع گردیده است .

کتگوری دوم جوانان وپسرانی اند که به حیث مهاجر در کشور های همسایه بخصوص پاکستان وایران بزرگ شده اند وبا برخوردی که این جانب در شهرهای کابل و هرات با فامیل های مهاجر تازه بوطن برگشته داشتم از ولایات مختلف کشور بودند رفتار وحرکات این جوانان که درایران بزرگ شده بودند بکلی ایرانی بوده وبا لهجه ایرانی صحبت میکنند  وازد یدن مناظر جنگ زده وطن خیلی متاثر بوده وازاینکه نسبت نبود مکاتب به تحصیل خویش ادامه داده نمی توانند خیلی دلگیر ومتاثر بودند وهمیش وطن جنگ زده را با شهرهای ایرانی که درآن بزرگ شده بودند مقایسه میکردند وکلتور و عنعنات وطن برایشان نامانوس بودو آرزوی برگشت را به کشور های همسایه داشتند , همچنان جوانانی که در کمپ های مهاجرین ویا در شهر های پشاور واسلام آباد بزرگ شده وبا لباس های ملی ومحلی پاکستان ملبس وبه زبان اردو روان صحبت میکنند ونمی دانند که به کدام جامعه تعلق دارند ودر بین دوکلتور گاهی بطرف عنعنات ورسم رواج های سر زمین آبائی خود وزمانی هم بسوی کلتور پاکستانی کشیده میشوند ویک تعداد کمی این مهاجرین تعلیمات بسویه ابتدائی داشته وجوانانی که به کمپ ها در اطراف پشاور زندگی داشتند به مشاغل دستفروشی روی جاده های وجمع آوری محروقات وغیره مصروفیت های پائین امرار معاش میکردند.

کتگوری سوم جوانانی اند که در سرزمین اروپا وامریکای شمالی بزرگ شده اند واین دسته نسبت به بعد مسافه وکلتور بلکی متفاوت تحت تاثیر زبان ونورم های اجتماعی کشور های غربی رفته اند . پدران ومادران این کودکان در اوایل سعی کردند که اطفال شان هر چه زوتر زبان کشور میزبان راآموخته توابتوانند با هم کلاسی ها مفاهمه ومکالمه نمایند و چون محیط کشور های غربی بخصوص امریکا دارای وسایل آموزشی مدرن است کودکان افغان را بزودی در جامعه خویش جذب نموده ودر اثر تماس های نزدیک وبخصوص  پروگرام های سر گرم کننده تلویزیون برای جوانان در یک مدت کوتا به کلتور غربی چنان مزج شدند که حتی زبان مادری خویش را فراموش نمودند و بتدریج از کلتور وعنعنات والدین خود فاصله گرفتند , واز جانب دیگر با تاسف عمیق که در اوایل مهاجرت به کشور ها ی غربی مراکز کلتوری برای افغان ها وجود نداشت که اطفال را به عنعنات کشور آبائ شان آشنا سازند ویا در ترویج وتوسعه کلتور وزبان مانند گروپ  چینائی ها , وموسسات کلتوری کشور های لاتین وغیره مهاجرین  بکوشند . گرچه دراین اواخر اولیای جوانان ما متوجه این نقیضه شده وبه تاسیس مراکز کوچک دینی وکلتوری مانند مساجد اقدام ورزیدند که البته تعداد  این مراکز  کافی نیست وهم از نگاه  بوجه مالی خیلی ضعیف بوده وطوریکه شاید وباید فعالیت درستی انجام داده نمی توانند واز جانب دیگر در پهلوی مساجد به مراکز کلتوری ضرورت است که جوانان باهم به تماس شده ویک دیگر را بشناسند البته این کمبود تماسها باعث آن میشود که جوانان اعم ازدختر وپسر روبه جوانان غیر افغانی آورده  واکثر ازدواجها خارج از دایره جامعه افغانی صورت گرفته که این امر باعث آن میشودکه جوانان ما بیش ازپیش از کلتور وعنعنات آبائی شان فاصله بگیرند. چون امید برگشتن جوانان مهاجر به این زودی ها ودر شرایط فعلی افغانستان ممکن نیست لذا احتیاجی به فرا گرفتن زبان مادری هم ندارند.

  افغانستان کشوری است دارای افتخارات تاریخی , کلتور  زبان وعنعنات کهن که این ارزش های معنوی از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته ودر گذشته به حفظ وتقویه آن همه اقوام وطن کوشیده اند و لی متاسفانه در اثر واقعات تلخ تاریخی اخیر وهمچنان جنگ های گروپ ها ی متخاصم به نام ها وعناوین مختلف این کشور جنگ زده را چنان از هم پاشیدند که همه افتخارات تاریخی وارزش های باستانی کشور ما را بسوی نیستی سوق داده وفعلا در افغانستان نسل سالم وجوانانی که مشعل ارزش های معنوی کشور باستان ما را با افتخار به آغوش بگیرد وجود ندارد ورهبران سیاسی واداری کشور بائیست این کمبود بزرگ اجتماعی را در نظر گرفته بتدریج بکوشند پروگرامهای وسیع تربیوی را طرح نمایند تا بتوانند  در آینده کودکان وجوانان سالم با احساس , باسواد  وبا تربیه که از نسل فردای مملکت نمانیدگی کند  تقدیم جامعه نمایند

 


بالا
 
بازگشت