چیستیم،کیستیم

موجود ناطقی را که در دید اجمالی خود بنام انسان میشناسیم .همگنان اش را مورد پرسش قرار میدهد چیستیم،کیستیم؟ این پرسش او را متصف به صفت این موجود میسازد. یعنی موجودی که کاسب صفت خود است. پس کلمه انسان صفت انسان است. صفت مخلوق کاسبِ فکر واندیشه. موجودی که میتواند هم برای خود وهم برای دیگران فکر کند. از همینجاست که انسان به اساس نیازخود، از روز اول حیات احساس عاطفی را در وجود خود خلق کرده ومیکند

درک ودرایت انسان بر مصداق ضرورت برای نظم زندگی او، او را به ابداء مقرره زندگی تحول میدهد،واو (انسان)میخواهد که دیگر موجودات همجنس وحتی ناجنس را بر بنیاد وضع یک سلسله مقرره ها (قانونمندی ها) در مسیر برداشت های خود از شیوه زندگی هدایت کند. وقتی انسان برای دانستن از مقررهء زندگی برای خودش در جستجوی دریافت ورهیافت آینده نگری میشود خرد وعقلانیت بوجود میائید. اینجاست که محصول خرد او فرضیه های او را جواب عینی میدهد. این حالت در همه انسانها یکسان نیست چون بعضی زیاد، بعضی کم و بعضی هیچ فکر نمیکنند. به همین خاطر است که گفته میشود فکر وعقل پدیدهء کسبی است. میخواهی زیاد صاحب عقل باشی ویا کم.”1”

از آنجاکه نتیجهء تفکر انسان در مورد خود انسان، اول خودشناسی انسان است، و اینکه انسان از حیث مادی میراث کار است با دریافت اینکه چیستیم؟ برای دریافت اینکه کیستیم؟ بر مبنای خرد ورزی سیاسی با عزیزان مشوره میکنیم . تا دست آورد تفکر انسان را برای بهزیستی انسان در زیستگاه خودش در خور مقبول خاطرش تقدیم نمائیم

 

در اینجا سخن ازمردمِ زیستگاهی درمحدودهء جغرافیائی بنام افغانستان میباشد. آنجا که ما، در آن آب وخاک واز آن آب و خاک بدنیا آمده ایم. آنجا که مادر وطن ماست. وقتی ما، ماحصل کشت انسانی آن سرزمین مان استیم به آن زیستگاه وپرورشگاه انسانی خود چگونه نظر باید افگنیم وچگونه باید باندیشیم؟

برای این چنین دریافت ورهیافت مراجعه به آنانی که با ایشان در یک سرنوشت مشترک وطنی، در محدودهء معین جغرافیائی قرار داریم . مراجعه به آنانیکه ایشانرا به عنوان نیرو های محرک جامعه میشناسیم. مراجعه به انها یکه ایشانرا به حیث خرد ورزان باورمند به امر بهزیستی انسان میشناسیم، با نظرداشت اینکه با آنها دارای سرنوشت سیاسی مشترک همچنان استیم . با تکرار مکررات، به ایشان فراخوان یگانه گی میفرستیم ، که تا بکی تنها مغز ما حامل تفکرما باشد، بلاخره تدابیر بینش های مان بخاطر چاره سازی بیچاره گی مردم ووطن مان باید کاربرد پیدا کند

تنظیم فرا آورده های فکری ما نخست در مورد سرنوشت مردمی است که باز شناختی پیرامون ایشان در حکایت زیر اززبان رفیق ارجمندی که با هم سرنوشت سیاسی مشترک داریم ودقیقأ به سنجه های تفکرهمین متفکرین جامعه ما تعلق خاطر دارد یاد ما باشد

من در ترکیب هیات قضا طبق هدایت مقامات ذیصلاح در سال 1364 خورشیدی در راس هیات در ولایت پکتیا به وظیفه گماشته شدم. قرار بود در قریهء بگیار ولسوالی چمکنی آنولایت سه تن از افرادیکه بالفعل با سلاح دستگیر شده بودند مورد استنطاق و قضاوت قرار میگرفتند. هیات به آنجا رسیدیم. قبل از آنکه هیات به کارخود بطور رسمی آغازمیکرد. عدهء رفقا از من خواستند که یکبار من این متهمین را ببینم. برای من هم به عنوان وظیفه این مساله دلچسپی داشت. آنگاه که برای دیدن انها آماده میشدم در ذهن من تصور دشمن مردم، دشمن وطن نقش می بست . ذهن من برای دیدن سه شخص مسلح که بالای پوستهء امنیتی وقطار اکمالاتی موادغذائی مردم حمله کرده بودند تمرکز یافته بود. در روان خود پزیرفته بودم که لحظاتی بعد با چنین افراد مقابل خواهم بود. مگر ای وای که دشمنان تجسم یافته در ذهن من غیر آن بودند که در مغز من نقش بسته بود. سه مرد ژنده پوش ونیم پا برهنه با نیم چپلی به سر انگشتان پای هایشان که «کوری پای» های خودشان «کوری چپلی» شانرا ساخته بود. یک گز تکه پاره وکنده بنام لنگی به سر داشتند، سه مرد ضعیف ونحیف با چهره پیر وزار که چهرهء مرد ان هفتاد ساله را به نمایش میگذاشتند، در کالبد دشمنان مردمم ووطنم در برابر چشمانم یافتم. از هریک سوال نمودم کاکا چند سال عمر دارید؟ هر سه تن در حدود چهل تا پنجاه سال را به زبان آوردند . از رفت وآمد شان به بازار ولسوالی چمکنی که حدودأ در شش کیلومتری قریه بگیار واقع است پرسیدم که گاهی ، چند بار آنجا میروید؟ گفتند که سال دو بار برای خریداری گوگرد وبوره میرویم. پرسیدم که مرکز ولایت گردیز را دیده اید ؟ گفتند «نی با با» گردیز شهر بسیار کلان است. به تصور خودشان پرسیدم که «پادشاه» را میشناسید که کیست؟ گفتند ما شنیده ایم که داود خان پادشاه شده است. پرسیدم که زن وفرزندان شما کجا استند ؟ گفتند که نزد مجاهدین اند. پرسیدم چرا نزد آنها استند؟ جواب دادند آنها( مجاهدین) برای ما گفتند که این وظیفه ( حمله بالای قطار اکمالاتی مواد غذائی مردم گردیز) وقتی آنجام شد بیائید خانم ها واولادهای شما نزد ما است ایشان را بگیرید وبروید.

من تمام آنچه را که از لابلای یک استنطاق با دشمن مردم ووطن خود باید بدست میاوردم در چند سوال ساده وپاسخ های صاف ازآنهایکه در ذهن من دشمن مردم ووطن تجسم یافته بودند پیدا کردم. دریافتم که این دشمنان جان های خود وخانواده های خود شکار چه نیرنگ ها وتوطئه های شیاطین لعین شده اند. ما مشمولین هیات برای رهائی این هموطنان فریب خوردهء خود با برداشت های خودمان برای رهائی هر سه تن به قناعت، رسیده، فیصله نمودیم که سلاح آنها با کارت های عضویت تنظیمی که نزد شان است ضبط و خودشان رها گردند.

رویت این قصه حکایتی از واقعیت جنگ صادره وتحمیلی بالای دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان است یاد ما است که دشمنان مردم ووطن میگفتند «این پا برهنه ها وشکم گرسنه ها اند که در برابر دولت کفر میجنگنند» به راستی همین ها همان پا برهنه وها شکم گرسنگان بودند که با نیرنگ ها وفریب کاریهای دشمنان مردم ووطن ما، در حقیقت دشمن خود ووطن شان ساخته شده بودند . آنانیکه ازهیچ واقعیتی در شش کیلومتری زادگاه ،زیستگاه و پرورشگاه خود خبر نداشتند. آنانیکه نمیدانستند حقیقتأ بر ضد چه کسی میجنگیدند. دشمن مردم ووطن ساخته شده بودند . این طرح وپلان دشمنان مردم افغانستان در درازنای تاریخ بود که مردم را در بیسوادی وناآگاهی نگهداشته بودند که بتوانند به آسانی آنان را برای اهداف واغراض نا نجیب خود مورد استفاده قرار بدهند.

 

امروز هم همین فریبکاران از فریب مردم دست نبرداشته اند میبینیم که اینها واقعأ چقدر ننگین وعوام فریبانه از احساسات مردم سو استفاده میکنند. با چه دروغ های عوامفریبانه مردم را فریب میدهند. مثلأ یکی از آن عناصر که امروز در جمع رجال مهم دولتی در مقام وزارت دینی ومذهبی زانو زده آقای صدیق چکری است. هموطنان متتدین وشرافتمند ما اخیرآ صحبت های این وزیر صاحب حج واوقاف را در یکی از روز های مسابقات تلاوت قرانکریم از تلویزیون آریانا شنیده اند که قصهء یک زن ویا خانم را با چه شد ومد بیان کرد متاسفانه که مدعییان دین باور هم سر تائید شور میدادند که خلاصه آن حکایت این است « زنی به خاطر یک پشک در جنت رفت» آیا آقای صدیق چکری چه چیز را میخواسته دراین قصه بیان کند؟ مرتبت همرازی خود با خداوند (ج) را ویا اینکه به چند معاد زنده شدن باور دارند؟ که خواسته با چنین شهادت گپ بزند؟ در غیر آن حتی فرستاده گان خدای توانای همه مخلوقات هم میفرمایند که غیب را خود خداوند(ج) میداند وبس. مردم چه چیز را میتوانند در این حالت ببینند. کاربرد کلمات خدا ،جنت و احساسات عوامفریبانه او را که با ژست دینداری به نمایش گذاشت. اما آقای صدیق چکری خودش خوب میداند که مطابق باور های دین کفر گفته است

فریبکاری سیاسیون دینی همیشه چنین است

 

مردمی که ما برای سرنوشت شان پریشان استیم، وطنی که ما از عقب مانی آن رنج میبریم. همین ملت وهمین کشور عقب نگهداشته شده است. و این چنین فریبکاران با کاربری حیله ونیرنگ بالای فکر مردم حکم می رانند. واقعیت مسلط بر احوال زندگی ملتی که هنوزهم ارادهء شان بر منافع شان ارجحت دارد چنین است وهمین است.

ما سه نسل قربانی شده (کودکان، جوانان وپیران) در یک زمان داریم. همین حالا کودکان ما چه در خارج کشور وچه در داخل کشور وقتی چشم به دنیائی آگاهی باز میکنند یک دنیائی متظاهر وفریبنده ذهن وروان آنان را مسموم میسازد. جوانان ما هم در خارج کشور وهم در داخل عملأ در دام های کار گذاری شده فریفته شده اند . محیط پزیرش برای سالخورده گان ما را تنگ ساخته اند. محیط وماحول فضای سیاسی ما انباشته از تضاد های ناهنجار وبی برداشت شده است. دراین احوال در شرایط حاضر تنها چیزی که در دست همین متفکرین خوب کار میکند وبه هر نحوه که میخواهند آنرا میتوانند بگردانند وبچرخانندهمین قلم است. اما با دریغ که گاهی همین بی زبان زباندارهم بد دوعای شکسته باد را نصیب خود میسازد

 

بادرک همین وچنین واقعیت و عینیت های جامعه است که عملکرد ما در جاده مبارزه، پاسخ کیستیم؟ را باید

ارایه بدهد. لذا توسط این یادداشت مرجع خطاب نویسنده باز هم مشخص است. خطاب به مسولین تشکیلاتی سازمانهای جداگانهء بوجود آمده از حزب مادر ( ح د خ ا- حزب وطن) است. خطاب متوجه آنهای است که خودشانرا موظف به اجرای تعهد خدمتگذاری میدانند. اما میدانیم که تعهد لفظ است واجرای تعهد عمل است. ضرورت زمان ووقت لفظ نه، بلکه عمل را میطلبد. کسی با بیان الفاظ ،کلمات وجملات نمیتواند تعهد خود را انجام بدهد.

لذا ما سوالها را دوباره به آدرس های میفرستیم که سوال خلق نموده اند. یعنی به آدرس هایکه خود مورد سوال استند، مگر ایشان سوال ارایه میکنند.از وحدت خواهان میپرسند پلاتفورم وحدت چیست؟ ارایه این چنین سوالها از جانب آنها راه حل نیست. آنها که خود باید پاسخگو باشند. بگذارید ما بپرسیم که دلیل پارچه شدن حزب واحد چه بود؟اعضای همان حزب واحد هنوز همان سربازان وسپاهیان استند که وحدت خواهی همین جزایر را فریاد میکنند .ما از همین رفقای که بحث پلاتفورم وحدت خواهی را مطرح میکنند میپرسیم پلاتفورم جدا سازی حزب واحد کدام بحث و چه بحثی بود ؟ که یک حزب واحد وبزرگ را این چنین تقسیم کرد؟ آیا اهداف برناموی آن حزب غلط بود؟ گفتار همه حاکی از آن است که نبود. وباز باید بگوییم چونکه همه بر همان بستر بنا یافته اند. پس رفقای عزیز مشکل در اهداف آرمانی نیست. بلکه مشکل در اهداف سلیقوی شما رفقای مسولین تشکیلاتی است.

حالامیرویم روی بحث مسایل تاکتیکی مانند آنچه راکه در بحث های گذشته امتیاز گیری مطرح شده است حالا بطور واضح مینویسم که این امتیاز گیر ی آن است که کی باید رهبر باشد؟ رفقای رهبری هر سازمان چقدر در رهبری سازمان واحد باید سهم داشته باشند؟ از رفقا ی مسوولین تشکیلاتی همین سازمانهای رفیق می پرسیم که خارج از فیصله نامه های سازمانی خویشتن ، چند بار شما با دل خواسته اقدام به ملاقات جدی غرض وحدت همین جزایر با رفیق مسوول تشکیلات سازمان رفیق دیگرانجام داده اید؟ وقتی رفقای سوال وحدت با کی؟ را مطرح میسازند. جواب هم نزد خودشان است . به گفتار خود مراجعه کنند . که منظور خود آنان از وحدتی که مطرح میکنند کیست؟ ما بر بنیاد گذشتهء مشترک و ادعای ادامهء گذشتهء مشترک به این باور استیم که جهات وحدت مشخص است. واینرا هم میدانیم که جهات وحدت بصورت دقیق با موضوع کادر رهبری مرتبط است در غیر صورت سازواره های تشکل واحد برای همه مشخص است


 

بحث دیگر رفقای ما که مساله وحدت را به چالش کشیده این است که خواست وحدت خواهان را زیر فشار روش های مبارزه قرار داده میپرسند موقف ما در برابر حکومت موجود چیست؟ ما دوباره از همین رفقا که چنین پرسش را مطرح میکنند می پرسیم که آیا در همین وضعیت ویا شرایط ما عامل باشیم ویا مترصد؟ فکر میکنم که حتمأ میگویند عامل باشیم. در این صورت مسلمأ که برخورد ریا لیستی نسبت به جامعه از نظرما دور نیست. پس نباید به فتوای سیاسی متوسل شویم و به یکباره گی روی تمام اشکال مبارزه خط بطلان بکشیم.

 

بحث دیگر موقف این نیرو ها در خصوص قوت های نظامی خارجی است به نظر وحدتخواهان برنامهء همه سازمانهای «رفیق» درخصوص حضورقوتهای خارجی در قبال اهداف استراتیژیک آنهاهمگون است. از همه موضعگیری ها خوانده میشود که برای زیر بار نرفتن بیشتر افغاستان دراهداف دورنمائی این دول خارجی یگانه گزینه عملیه سیاسی نیرو های چپ است. اما با وجود آنهم برای جلوه برتری تاکتیک خود، دیگر تاکتیک ها را زیر سوال میبریم اگر به برنامه ها ی هریک خوب دقت شود ویا به مقالاتی که از طرف همین نیرو ها به نشر میرسد خوب توجه کنیم جز نظر مشترک چیزی دیگر نخواهیم یافت. نمیدانم چرا و تا بکی باید همدیگر را در بازی با کلمات مصروف نمائیم؟.

وحدت خواهی سازمانهای هم اندیش در وجود تشکیلات بوجود آمده از حزب مادر( ح د خ ا – حزب وطن) اکنون به خودی خود یک مبارزه مردم دوستانه ووطنخواهانه است. از همین جهت وحدت خواهان معتقد استند که هر آغاز در خطوط وحدت سر آغاز وحدت همگانی نیرو های هم اندیش است. که پاسخ کیستیم؟ را ارایه میدهد. لذا پروسه وحدت ن ف د ت ا و ح م م ا را سر آغاز وحدت همگانی میدانیم. وباور داریم که اکمال این پروسه فعالیت های وحدت طلبانه دیگر رفقا و سازمان های رفیق را که دربحث های جداگانه، وحدت همه جزایر جداگانه سازمانهای رفقای ما را خواستار استند تسریع میکند. لذا از سازمانهای رفیق ورفقای خارج تشکیل بسیار رفیقانه آرزوبرده میشود با نظراشت اینکه خود در جستجوی دریافت راه ها برای وحدت فوری سازمانهای هم اندیش استند برای تبارز روحیهء وحدتخواهی خودشان باید ممد وهمکار پروسهء وحدت ن ف د ت ا و ح م م ا باشند زیرا تاکید وتائید میکنیم که بسیار واضح است اکمال این پروسه راه را برای وحدت همگانی بصورت بسیار جدی هموار میسازد

در خاتمه ء این بحث با سپاسگذاری از شورا های اروپائی ن ف د ت ا وح م م ا بطور مشخص از رفقای بزرگوار رفیق داود رزمیار ورفیق میر عصمت الله سادات که بحث پروسهء وحدت این دو حزب رفیق وبرادر را برای اکمال پروسه وحدت هردو حزب در سطح شورای های اروپای مطرح کردند به رهبری هر دو حزب رفیق وبرادر پیشنهاد مینمائیم به کمیسیون موظف هدایت فرمایند تا برای اکمال این پروسه به مداومت کاری شان با نظر داشت ضرورت وقت وزمان سرعت ببخشند، تا هرچه زودتراینکه کیستیم؟ پاسخ روشن دریافت نماید

زنده باد مردم پیروزباد وحدت خدمتگزاران مردم

محمد یعقوب هادی


 

 


 

1”

حساب دیوانه ها ونابغه ها، ویا پیدایش انسان نا بینا از انسان بینا، و پیدایش انسان گنگ، از انسان گویا ، ویا بر عکس آن، در موضوع پیدایش از محیط در وجود انسانی واز موجود انسانی به موجود انسانی درعلوم مربوط مبحث دارد علاوتأ که به این بحث سیاسی مرتبط نیست نویسنده معذور هم است

 


بالا
 
بازگشت