درسال2010عیسوی افغانستان به کجاخواهدرسید؟
سالیان دشوار یکی پی دیگری با تماما مصا ئب ایکه جبرا" بالای کشور
ومردم ما تحمییل شده است سپری میگردد . عمق فاجعه ا بعا د گسترده تر از سا
لیان قبل را بخود کسپ نموده است .هیچ امیدی دیده نمیشود که بگویم سال جدید
بهتراز سال گذشته خواهد بود. تکرار اشتباهات و حوادث خونین سالیان 2008 و
2009 بزرگترین ضربه سیاسی - اجتماعی -اقتصادی - وامنیتی را بر پیکر جامعه
افغانی وارد نمود .امید انرا نداشته باشیم تا سال 2010 کشوری یا متحدی با محبت
و اخلاص بسوی ما نگاه نماید . چالش و نیرنگ های خارجیان درسال 2009 بزرگترین
فورمولهای حل نا شده را پیش روی کشور و مردم ما بر جای گذاست .کابینه سردرگم ء
سناریوی تکراری مصالحه و جنگ با طالبان ء تدویر کنفرانس لندن که چه گلی رابه اب
خواهد داد ء همانند کانفرانس های تو کیو - المان - فرانسه - بخارست - ترکیه
- نشست های امریکا - ایرا ن پاکستان
وغیره که با سرازیر شدن تفنگ داران امریکائی در کشور ما کدام نتیچه مطلوب از
ان کشور و مردم ما ندیده است چه انتظاری داشت .
عناصر عمده دیگر بازی های جدید را تدویر لویه
جرگه ء تطبیق و عملی شدن دساتیر
کنفرانس لندن ء شعار های جون مبارزه با فساد اداری ء تحکیم حاکمیت قانون ء
سپردن مسولیت امنیتی به نیروهای افغان ء و غیره چراغ های سبز و سرخ ایکه چشم
مردم مارا نابینا و امید شان را نسبت به اینده تاریکتر ساخته اطمینان و
اعتماد مردم ما بالای جامعه جهانی و حکومت موجوده بکلی از میان برداشته شده است
.
نباید فراموش نمود که انتخابات پارلمانی هم
بزرگترین بازی روی سرنوشت مردم ما توسط رهبران و نظامیان 43 کشور حضوریافته به
وطن ما منجمله امریکا - انگلیس - پاکستان از یکطرف .
اتحادیه اروپا بخصوص المان فرانسه امریکا از
جانب دیگر ء مثلث روسیه ایران چین و هندوستان که چهار ضلع عمده برای امریکا و
متحدین در مقابل اهداف بعدی شان در افغانستان و منطقه محسوب میگردد اهمیت خاص
را دارامیباشد . بزرگترین پرابلم ایکه از حوصله و توان مردم ما کاسته است
همانا صدور چریک ها و طالبان مسلح تحت حمایه منظم و دقیق پلان شده ای اس ای
پا کستان که امریکا و متحدین بسیار زیرکانه از ان چشم پوشی نموده و مینماید
هنوز هم به قوت خویش باقی است که چرا چشم ها باز و گوش ها شنوا نمیگردد .؟
بدانیم که جنگ با تروریزم همانند سالیان گذشته به همان بازی چشم پتکان و نواختن
توله در مغاره های دوطرف دیورند ادامه خواهد یافت تا مار ها به اژدهار ها مبدل
گردند . پس بیا یی به قول شاعری نظر انداخته استحصال واقعیت نمایم که افغانستان
به کجا خواهد رسید .نحال سرکش و گل بیوفا و لاله دورنگ - بدین چمن به چه امید
اشیان بندیم ؟ پس در موجودیت چنین حالات متذکره معلوم گردید که پای امریکا در
افغانستان و چشمش بسوی دیگری دوخته شده است . که باید مردم افغانستان قربانی
بدهند . اگر انقلاب رنسانس را در کشور خویش عملی نسازیم چونکه به اصطلاح مردمی
از خود پوره نیستیم دوراه داریم . بسوزیم وبسازیم ویا اینکه حتما باید بیدار
شویم .
بااحترام
سنجر غفاری
مسکو 6 جنوری 2010