نوشته عبدالواحد سیدی
شفافیت جایگاه زنان در جهان بینی اسلام
قسمیکه در قسمت های قبلی نیز توضیح شده است در نظام خلقت همه گونه اشیاء و موجودات و عناصر دارای بعد و تبین خاصی میباشد که هر جزء را از سایر اجزا و هر عنصر را از عناصر دیگر و هر موجودی را از سایرین جدا و مشخص میسازد .
زن از همان بدو خلقت آدم و حوا ، دارای ویژگیهای مخصوص بخودش بوده است که آنرا در مسیر طولانی از خلقت تا هنوز حفظ کرده است که از مردان متفاوت بوده ونیز این خصائیل را پیوسته در مسیر تاریخ حفظ خواهد کرد . خداوند این ویژگیها را بنا بر ضروریات مردان و زنان بهمدیگر شان در نهاد هر دوی شان به ودیعه گذاشته است .ویژگیهای زنان چیز هایی است که مردان به آن نیاز دارند و از مردان بدان صفاتیست که زنان بآن ضرورت حس میکنند ، پس در نظام خلقت پیش از اینکه در مورد خلقت خود با همدگر شان مدیون باشند یار و غم شریک و یاور و راحت رسان همدگر هستند.ودر سایه تداوم، این بار های مختلف هستی که از وجود زن و مرد منشأ دارد مسیر زندگی خود رادر تداوم هدفمند میسازد و از همین سبب همواره هستی و دوام نسل انسانها پایدار می ماند و انسان (زن و مرد) هرگز با نزدیکی خود همدگر شان را گم نمیکنند.
قرآن یک سلسله احکام را زیر بنای سعادت زن و مرد دانسته است که به تناسب ویژگیهای زن و مرد این قوانین در زندگی هر دو جنس راه باز میکند و ره کشای سعادت آنها و خانواده های که به آنها پیوستگی دارد میباشد.تقدیر خداوندی بر آن رفته است که هیچیک از زن و مرد در مراحل تاریخ بشریت نباید این هر دو جای خود را خالی کنند و آن را به خصوصیات دیگری ندهند و در کوران تحولات تن به تغیر و تبدیلی که مخالف فطرت شان است نسپاریده همچنان پا بر جا و ثابت باشند.اموری چون زایش، شیر دهی ، و مراقبت از کودکان که لازمه طبیعت زن است ، ایجاب میکند که زنان نتوانند بصورت پیوسته منزل را ترک نمایند و در پی ارزاق و امرار معاش بر آیند . از این رو خداوند امرار معاش و مخارج او را از راه دیگر تأمین کرده است و مگر این راه میتواند ، چیزی جز راه شوهر باشد. بدیهی است که تکلیف تأمین کردن به شوهر هم ناشی از ویژگیهای طبیعی او از قبیل : قدرت روحی و جسمی و ... میباشد . بنا بر این چون دختر در زندگی زنا شویی مکلف به تأمین مخارج نیست و در مقابل پسر در زندگی زناشویی مکلف به تأمین نفقه خود و خانواده است ، لذا عدالت خداوندی این التزام را که پسر و دختر از پدر و مادر متوفای خود سهم الارث متفاوتی داشته باشند و از جانب دیگر در مورد فقر پدر و مادر تنها پسر مکلفیت تأمین نفقه آنها را میداشته باشد .
در اسلام مجتهدین میتوانند در حوزه اجتهاد تحولات معیشتی زن و مرد راشکل دهند که ما در باره آن خواهیم پرداخت.
ولی تا جائیکه می بینیم اسلام ستیزان و فمنست هاکوشیده اند تا قوانینی را در خورد زنان در جامعه اسلامی بدهند تا به اصطلاح خود شان زن را از چنگال قوانین اسلامی آزاد سازند و این سر چشمه الهی را که نصیب زن است بخشکانند و خرمن انباشته احکام زن را که در اسلام وجود دارد از بین ببرند« و بلکه گامی جلو تر رفته ، با طبیعت هم دعوی براه اندازند و با سنگ محکومیت سر و کلۀ تمایز های جسمی زنان با مردان را بشکنند ، که این مرحله جز پرده پوشی نیرنگهای شان نخواهد بود . زیراریشه قوانین اسلامی یکجای با قوانین طبیعت قابل خشکاندن نیست.»[1]
من در یکی از نوشته های قبلیم اذعان داشته بودم که :«
ما باید از مذهب مغز آن را برداریم که ما را همواره به تفکر و تدبر دعوت می
فرماید . قسمیکه ملاحظه میشود در میان ادیان و مذاهب هیچ دین و مذهبی مانند
اسلام در شئون زندگی مردم (خاصتاً مردان و زنان) مداخله نکرده است ، اسلام در
مقررات خود بیک سلسله عبادات واذکار و اوراد و یک رشته اندرز های اخلاقی
اکتفا نکرده است ،همان طوریکه روابط بندگان با خدا را بیان کرده است خطوط
اصلی روابط انسانها (مردان و زنان) و حقوق و وظایف افراد را نسبت بیکدیگر نیز
در اشکال گوناگون بیان کرده است. " این خود می رساند که دین اسلام بیشتر از
هر دینی انطباق با زمان داشته و کلیه موارد و موازین ازمنه در قرآن حل شده است
. بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارج دنیای اسلام نیز ؛ دین اسلام را از
نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار داده و آنرا در مسائل غامض و
پیچیده علمی با عهدین (عهد عتیق= تورة ، عهد جدید= اناجیل ،لوقا -مرقص – متی-
ویوحنا) مقایسه کرده اند که در واقع قرآن از رهگذر این که کلام خدا است رهکار
های علمی را در تمام عرصه ها مخصوصاً عرصه های اجتماعی و زیست محیطی اشارات
روشن دارد،فلهذا در سراسر دنیا آن کسانیکه با علم و پژوهش سر و کار دارند ،
قوانین اسلام را بعنوان یک سلسله قوانین مترقی و مدون ستایش کرده و خاصیت
زنده و جاوید بودن این دین و قابلیت انطباق قوانین آنرا با پیشرفتهای زمان
مورد توجه وتمجیدقرارداده اند.
اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد همواره رعایت
کرده است؛ اسلام با تساوی حقوق زن و مردهرگز مخالف نیست،صرفاً به تشابه حقوق
آنها مخالف است ، چنانچه این عدم تشابه را در فوق در مورد تامینات زن و مرد
شرح کردیم. اسلام نظریات تحقیر آمیز را که راجع به زن وجود داشته منسوخ کرده
است چنانچه حضرت پیغامبر اکرم (ص) در ختبۀ حج الوداع که آخرین حج آنحضرت (ص)
بود در کقابل یکصد هزار مسلمان که در مراسم حج دور هم جمع آمده بودند در مورد
زنان نیز فرمودند:«فتقوالله فی نساء» (روایت از صحیح مسلم و ابوداؤد)وهم
فرمودند:«إن لکم علی نسائکم حقا و لهن علیکم حقا» (طبری ، ابن حشام و
غیره)
ترجمه : " در باره زنان از خدا بترسید ، شما بر زنان حق دارید و آنها بر شما حق دارند[2]؛ قرآن در داستانهای خود توازن را حفظ کرده ، قهرمان داستانها را منحصر به مردان نکرده است . زن اگر بخواهد از حقوق مساوی با مردان بهرمند شود باید مشابهت حقوقی با مرد را از میان بردارد.که این از رهگذر تفاوت در خلقت ووظایف فطری زن و مرد قابل انتباق نیست.
بنظر من هر جامعه ای اگر میخواهد زنده بماند بار وظایفی را بر دوش بکشد که قانون و خاستگاههای فطری ،حقوقی و مدنی و دینی آن را فرا روی شان گذاشته باشد . در جامعه ای که نظم دینی و حقوقی حاکم نباشدخواه نا خواه آن جامعه می میرد.معنی جامعه و مدنی شدن این است تا انسانها در سایه یکدست شدن همین حقوق و وجیبه ها شکل گیرند.
زنان نیز در جامعه همردیف با مردان بایست، سهم خود را از حقوق تصاحب کنند تا بتوانند در سایه این حقوق بار وظایف خویش را بر دوش همچون مردان کشند.تنها در میان ادیان این شریعت اسلام است که حقوق و وجایب زن را مشخص میسازد ، در حالیکه در جوامع غربی هرگز در مسئله زنان خود را پابند مکتوم و علنی نساخته ، بلکه همواره تابع انگیزه های مادی و کشش های نفسانی و جنسی ایکه بر آنان غلبه دارد میباشند.
زنان و مردان در برابر حقوق خدا و پرستش اوتعالی و عبودیت در همین حقیقت تفاوت ندارند، زیرا عبودیت زن و مرد برای خداوند در ماهیت و اندازه خود یک چیز است و راهی برای تشخیص تفاوت عبودیت در میان آنها وجود ندارد .و به این نتیجه میرسیم که خداوند وظایفی را که مردان را به آن مکلف ساخته ، همان وظایفی هستندکه زنان را نیز بران مکلف ساخته است.
در مورد امرار معاش گرچند قبلاً تذکراتی رفت اما بخاطر روشن شدن موضوع عدم تشابه زن و مرد به این می پردازیم که : مسئولیت تأمین خانواده اعم از همسر و فرزند ان، به عهده مرد میباشد ، خواه پدر باشد ، خواه شوهر؛ چرا که او نخستین در پیش گیرندگان تأمین رزق است و این روشی است که به اثر یک سلسله عوامل و فلسفه های اجتماعی در بین ملل و نحل تا روز رستاخیز ادامه دارد چه این جامعه شرقی باشد و یا هم غربی؟ که از جمله مهمترین عوامل استمرار این روش ، علی رغم تحول راه ها و رسمها و پیشرفت تمدنها، این است که اگر زن وارد عرصۀ کسب ارتزاق شود، بگونه ای که جای گزین مرد شده یا دوشا دوش او انجام وظیفه کند ، در این صورت بزرگترین مسئولیت اجتماعی یعنی نظارت و مراقبت از دوران کودکی و پرورش کودک بر اساس یک برنامه صحیح و سالم ، بدون مراقبت و مسئول خواهد ماند ؛ زیرا مرد توان این را ندارد که بجای زن عهده دار این مسئولیت شود. حال آنچه حایز اهمیت است ، اینکه باید دانست هیچ یک از مقوله زن بودن و مرد بودن در این امر نقشی نداشته ، بلکه عامل بنیادی آن همان علت حضانت اطفال می باشد که از عهده مرد بر آورده نیست.چنان است موضوع عدم جهاد زنان ، چرا که اگر زنان به جهاد بروند لابد این باعث میگردد که طفلش از حضانت باز مانده و مواجه با مرگ شود که اسلام این را هر گز پذیرفتنی نیست.اما اگر جهاد به سطح گسترش عمومی نیروهادر آید در این صورت جهاد براعم از زن و مرد واجب خواهد شد.(نظر به اهمیت جهاد عمومی)
در مورد پوشیدن زیبایی های بدن: «پوشیدن زیبایی های بدن ، اگر چنانچه زن آنگونه در برابر زیبایی های مرد به فتنه و گناه بیفتد که مرد در در برابر زیباییهای زن به فتنه افتد ، همان مسئولیت و وظیفه ای که متوجه زنان است نیز متوجه مردان میشد اما خداوند که بندگانش را اعم از مردان و زنان ، همراه با صفات و منشهایی آفریده است ، خود میداند صفات ویژگیهای که در زن وجود دارد و مرد را می فریبد ، با صفات و ویژگیهای که در مرد وجود دارد وزن را می فریبد تفاوت دارد . از این رو با توجه به تفاوت طبایع و دوست داشتنیهای زن و مرد ، شریعت خداوند نیز در احکام متفاوت است.
با اینهمه ، در فاصله بین ناف و زانو که قدر مشترکی در تحریک جاذبه جنسی ، میان زن و مرد است ، بطور مساوی بر آنها حکم رفته است که باید بطور وجوب بین این دو عضو را بپوشانند، زیرا گرایش جنسی در این فاصله از بدن میان زن و مرد مساوی است و یکنواخت بر آنها تأثیر میگذارد .»[3] تاریخ گواه است که بعد انقلاب صنعتی در انگلستان که زنان را نیز داخل عرصۀ کار زار بازار و سرمایه و ماشین ساخت دیدیم که چه بلاهای بالای زنان و خانواده ها و اطفال آنها ریخته شد البرد ماله در کتاب تاریخ قرون معاصر اروپا اینطور بیان میدارد:
«بحول و بحران ماشینی قرن نزدهم و بیستم و به فلاکت افتادن کار گران و بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد که به موضوع حقوق زن رسیدگی شود. تازمانیکه دولت ها به احوال کار گران و طرز رفتار کار فرمایان به طبقه زن توجه نداشتند سرمایه داران هر چه میخواستند در مورد زنان میکردند . صاحبان کار خانه ها زنان و کودکان خورد سال را با مزد کم بکار می گماشتندو چون شرایط کار دشوار و ساعات کار شان زیاد بود انها اغلباً گرفتار امراض گوناگون میشدندوکار خارج از توان باعث مرگ و هلاکت شان در سنن جوانی و خورد سالی میشد.این بود تاریخچۀ مختصر ی از نهضت های پشتیبان بانوان و حقوق بشر در اروپا.[4]
قرآن در مورد حق زندگی زنان را مقدم دانسته بدون تردیدآنرا از مقدس ترین حقوقی میداند که خداوند به انسانها ارزانی داده است؛ چرا که قرآ مجید حق حیات را که اساس و سر چشمۀ کلیه حقوق است و آنرا راز وجود و عامل تحرک وفعالیت انها میداند چنین بیان فرموده است:« من اجل ذلک کتبناعلی بنی اسرائیل انه من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً و کن احیا ها فکانما احیا الناس جمیعاً...»[5]
" بهمین خاطر بر بنی اسدائیل حکم کردیم که هر کس شخصی را بدون قصاس یا فسادی (که در زمین انجام داده) بکشد ، انگار تمام مردم را کشته است ، و هر کسی که شخصی را زنده گرداند ، انگار که همه مردم را زنده گردانیده است ".
در این آیه تعبیر «واژۀ نفس » بکار رفته است تا تفاوت وصف "مرد بودن" و " زن بودن " را از میان برداشته و قداست حیات موجود در حکم و قانون خداوند زن و مرد را در بر دارد و رسول خدا به خالد بن ولید یکی از افسران اسلام صریحاً دستور میدهد تا از کشتن زنان و کسانیکه مزدوری میکنند دست فرو گذارد.[6] در اینجا دیده میشود که وجود شرک در زن(در زمان صدر اسلام) قداست زندگی آنان را خدشه دار نساخته است چه رسد که وصف زن بودن آنرا مخدوش سازد.
ما این یحث را در یک نوشتار دیگر پی می گیریم.
[1] ـ زن، تالیف دکتر محمد سعید رمضان بوطی، برگردان:فرید قادری، سنندج، انتشارات کردستان، ص،5.
[2] ـ فروغ جاویدان ،(سیرة تانبی جلد دوم ، تالیف علامه شبلی نعمانی و علامه سید سلیمان ندوی، انتشارات فاروق اعظم (زاهدان ، چاپ اول ،صص168
[3] ـ همان ، ص، 20.
[4] ـ تاریخ البرت ماله ،( سری کتابهای جیبی ، چاپ ایران تهران، ) جلد 6، ص،20
[5] ـ قرآن مجید ، سوره مائده ، آیه 32.
[6] ـ روایت از ابن ماجه . ابو داؤد (از حدیث رباح بن ربیع تمیمی )