آفرینش زن

 

نگارش عبدالواحد سیدی

 

 

قبل از اینک وارد بحث پیرامون  خلقت و آفرینش زن شویم لازم است  تا کمی  هم در مورد ساختمان و منظومه های عقلی و فزیکی انسان که زن نیمی از این پیکره انسان یعنی این آدمی زادگان را تشکیل میدهد بپردازیم :

در موضوع ساختمان  و منظومۀ فکری وشخصیتی انسان مضامین و مطالب فراوانی در متون و ادبیات دینی و غیر دینی بملاحظه رسیده است ، وانسآنها در طول اعصار و زمانه ها کوشیده اند تا(انسان) این شهکار خلقت را بشناسند. مسئلۀ شناخت انسان  ، مسئلۀ بی نهایت مهمی  است.  تمدن امروز مبنای  مذهب خود را بر" اصالت انسان" گذاشته است که هدفش اصالت دادن به انسان است و شناختن آن  ریشه ها در آتن پایتخت یونان قدیم میباشدکه به عنوان زیر بنای  مذهب جهانی تمدن  امروز در غرب قرار گرفته  است و این حقیقتی است  در مقابل مذهب  مسیحیت قرون  وسطی .ولی اسلام در  بارۀ انسان  بعنوان چگونه  پدیده ای  اندیشیده است ؟ آیا انسان را بعنوان یک  موجود  عاجز که هدف، غایه و آیدیالش این است  که در برابر خدا عاجز باشد دانسته ؟آیا اسلام انسانیت را بعنوان  یک اصالت نمی گیرد ؟ و آیا اعتقاد به اسلام لازمه اش  عجز انسان است ؟ و یا بر عکس ، اعتقاد به اسلام  و اعتقاد بحقیقت  اسلام ، خود یک نوع اصالت بخشیدن  به انسان است  و ارزشبرای  فهمیدن این مطلب  بهترین راه این خواهد بود که فلسفه خلقت را در  دین (اسلام) مورد دقت قرار دهیم چون مسئلۀ خلقت انسان از روی افکار و آراء سائر مذاهب بحث را به درازا میکشد و خود  پایۀ تحقیق علیحده ای میباشد  ما  منحصراً روی پایه های خلقت  انسان  در اسلام و مذاهب قبل از آن میپردازیم (مثل مذهب موسی  و عیسی و ابراهیم و علیهذا)خلقت انسان  در اسلام  و یا کتب  ابراهیم ، که اسلام مکمل آن نهضت است ، آنرا چگونه شناخته است ؟ آیا میشود  مقام  انسان را  از کیفیت خلقت  انسان در قرآن ، سخنان خداوند و یا سخنان  پیغامبر اسلام  در این باره دریافت؟

از داستان خلقت آدم در قرآن  میتوان فهمید  که انسان در نظر خدا ، در نظر ادیان  و در نظر دین ما  چگونه موجودی است . باید تذکر داد که زبان  مذاهب سامی  که ما اعتقاد به پیغامبران آن داریم زبانی است که به رمز معانی را  بیان میکند .این بهترین و عالی ترین  زبانیست  که امروز  بشر بدان دسترسی پیدا کرده است و از زبان اخباری  که مستقیماً معنی را ادا میکند  ارزش عمیق تر و جاوید تر دارد . چنانیکه عبدالرحمن بدوی  فیلسوف معروف معاصر  گفته است : از آنجائیکه مخاطب مذهب  تیپ های  مختلفی هستند  از عوام و تحصیل کرده و از طبقات مختلف ، و همچنان  مخاطب یک مذهب از یک نسل در یک زمان نیست ، بلکه نسلهای متفاوت و متناوبی  هستند که در طول تاریخ  پشت سر هم  می آیند ، اینها  از لحاظ تفکر ، از لحاظ عمق تفکر واندیشه و از لحاظ  دید و  بینش  با هم تفاوت د ارند. ناچار زبانی که مذهب باید برای بیان معانی مکتبش انتخاب  نماید ، باید زبان چند پهلو  و چند لایه  ای باشد  که هر لایه اش در یک نسل و هر پهلویش برای یک گروه روشن بشود. اگر یک پهلو باشد ، برای یک گروه روشن است و برای  گروههای دیگر  ارزشی ندارد ، یا در یک نسل این مسئله روشن است  ولی در نسل دوم و سوم  دیگر حرف تازه ای نمیتوان  از آن استخراج کرد . برای همین است که تمام آثار ادبی که سمبلیک است  جاویداند.

و اما در مورد پیدایش و خلقت زن:

[1] قرآن کریم در سوره نساء آیه چهارم در مورد خلقت زن میفرماید:

«یا ایهالناس اتقو ربکم الذی خلققم من نفس واحده و خلق منها زوجها»

ترجمه: ای مردم تقوی پیشه کنیددر برابر آن خدائی که شما را از یک تن بیافریدو از همان یک تن  همسر او را پدید آورد.

«هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکنالیها. . . »[1]

ترجمه: اوست که همۀ شما را از یک تن بیآفرید، و از آن یک تن  زنش را نیز بیافرید تا با او آرامش یابد.

« ومن آیاته اَن خلق لکم من  انفسکم ازواجاً لّتسکنواالیهاو. . . »[2]

ترجمه:و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خود تان همسرانی بیآفرید تادر کنار ایشان آرامش یابید.

لذا زن در   آفرینش وبعد هستی و روانی خوداز همان گوهری آفریده شده است که مرد آفریده شده است بنا برآن در پیدایش و خلقت زن و مرد  قرآن کدام فرقی را قایل نبوده و همواره هر دو را بخاطر ادامه زندگی و آرامش روح و سلامت جسم  لازم و ملزم یکدیگر میداند.تمایز وفرقی میان حقیقت زن و مرد نیست بلکه این تمایز در حقیقت زندگی بانوان نهفته است که بهر صورت امکان مشابهت آن از رهگذر تشکل زندگی خانواده گی و کیف و کان آن با مردان  تمایز دارد و این تمایز زنان را در یک وحلۀ و لایۀ وقایوی در جامعه مقابل عوارضات نا سالم که معمولاً در هر جامعه ای وجود دارد حمایت می کند نه اینکه ارزش واقعی انسانی وی را که قرآن با مردان یکجا تذکر داده است و ما آیاتی را در بالا بهمین مناسبت ذکر  نمودیم دگر گون سازد.

اندیشه  یکسانی زن و یگانگی ماهوی زن ومرد اندیشه قرآنی است که آیات قرآن بآن  وضاحت و روشنی می بخشد.بعضیها زمینه پردازی کرده اند که خلقت زن زائیدۀ خلقت مرد است واما قرآن در آیه چهارم سوره نساء که قبلاً تذکر رفت  این مفکوره را رد کرده اذعان دارد که(تفسیر ابوالفتوح رازی)خداوند آنگاه که آدم (ع) رااز خاک بیافریدو بملائکه فرمان داد تا او را سجده کنند خواب عمیق را بر وی چیره ساخت ، سپس برای او مخلوقی جدید را بیا فرید. . .  این مخلوق جدید بحرکت آمد و آدم از اثر حرکت او بخود آمدو بیدار شد، چون بدان نگریست، دید مخلوقی زیباست که همانند خود اوست . جز اینکه او زن است. . . آدم در این هنگام گفت :خداوندا این مخلوق زیبا که من نسبت به آن احساس انس میکنم کیست؟خداوند گفت این حوا است.. . ؛ و در اینجا مراد از «من خلق منها» این است که خداوند از جنس و گوهر آدم همسرش را آفرید.و از آنجاست که قرآن در جای دیگربه این موضوع اینطور   اشاره میکند:«والله جعل لکم من انفسکم ازواجا...»[3]

ترجمه:« خداوند برای شما از جنس خود تان همسرانی قرار داد.»

انسان از لحاظ اسلام چگونه خلق میشود؟(منظور از انسان زن و مرد است)اول خدا به فرشتگان  خطاب  می کند  که من میخواهم  جانشینی برای خودم  در زمین خلق کنم (و این والاترین تعالی ایست که در دین اسلام برای قداست انسان  بیان شده است که در هیچ  مذهب و یا مکتب های  اومانیستی اروپا و سائرین   نظیر آن وجود ندارد)خداوند  که از نظر اسلام  و از نظر کسی که مؤمن است  بزرگترین و متعالی ترین  است  و خالق آدم  و مسلط و اشرف  بر همۀ کائنات ، انسان را در خطابی به فرشتگان جانشین خود  در زمین  معرفی  می نماید ، یعنی رسالت انسان از  نظر اسلام، با همین  اولین خطاب خداوند  روشن می شود .یعنی رسالتی را که  خداوند  در کائنات  دارد ، انسان باید  در روی زمین بنمایندگی خدا انجام دهد . بنا بر این اولین فضیلت انسان ، نمایندگی خداوند در روی زمین است.

 اکثر ادیان و مکتب های فکری و از آن جمله نیچه فیلسوف مشهور غربی به این باور اند که"زن از یک موجود دیگری آفریده شده  است که بعد ها اینها با هم (مرد ها) شبه شده  و در طول تاریخ  با هم آمیزش  کرده اند . " یعنی که این هر دو از دو نژاد تلقی شده اند . و تقریباً همۀ دانشمندان  و حکما   هم اگر آنها را از یک نژاد دانسته اند  همیشه خواسته اند  که سرشت زن را  تحقیر کنند  و سرشت مرد رافضیلت دهند ، اما قرآن میگوید  که هوا را از سرشت مرد (آدم) آفریدیم، یعنی که زن و مرد  از یک  خمیره اند  و از یک سرشت.در این جا متوجه میشویم که قرآن  هر دو جفت انسان  یعنی زن و مرد را متقارن همدیگر میداند و حتی در هر امری که از طرق قرآن خطاب  به انسآنهاشده است از زن و مردپیوست هم  یاد شده است.جهان بینی اسلام وراء و غیر قابل مقایسه از جهان بینی غرب و فیلسوفانی که ادعای حقوق و تساوی زنان را بر عهده دارند میباشد که ایجاب بحث مستقلی را دارد. و در این جا بقسم  خلاصه یاد آور میشویم که قرآن نسبت به هر دین وآئینی بیشتر به تقارن بین زن و مرد اهمیت قایل است.

اوج گرائی و تکامل زن:

زن در تفکر و اوج گرائیی از نگاه قرآن  همپای مرد است و میتوانند مانند مردان  به متعالی  ترین چکادهای ممکن که برای نسل انسان دست میدهد خودش را برساند.قرآن زمانیکه از ارزشهای والای انسان سخنی بمیان می آورد در این ارزشها همواره زنان را در ردیف مردان قلم داد کرده است :

«ان المسلمین والمسلمات و المومنین و المومنات والقانتین و القانتات والصادقین و الصادقات والصابرین و الصابرات  والخاشعین و الخاشعات والمتصدقین و المتصدقات والصائمین و الصائمات والحافظین فروحهم والحافظات والذاکرین الله کثیراًو داذاکرات اعدالله لهممغفرة و اجراً عظیما»[4]

ترجمه: خداوند برای  مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان  مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راسگوی و زنان راسگوی و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان خدای ترس و زنان خدای ترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان پاک دامن (خویشتن دار در برابر غریزه جنسی) و زنان پاک دامن و مردانیکه خدا را فراوان یاد میکنندو زنانیکه خدا را فراوان یاد میکنند، و آمرزش و پاداش بزرگ آماده کرده است.

در این آیه به وضوح از ارزشهای انسانی زن و مرد  در برابر اهداف قرآن به موازات هم یاد آوری شده است و تأکیدات قرآن این پیام ر امیرساند که زنان و مردان پاک نهاد که ارزشهای والای دین اسلام و مقام عالی انسانی را مراعات دارند در نزد خداوند از منزلت یکسانی برخوردار هستندو دارای عین معنویت  و تکامل  روحی میباشند.

خداوند در جائی دیگر میفرماید که:«فستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثا بعضکم من بعض . . .»[5]

ترجمه:پروردگار شان دعای شان را اجابت فرمود که من: کار هیچ کوشنده ای رااز شما چه زن و چه مرد، ناچیز نمی سازم. که همه از یکدیگرید...؛

در نزد پرورد گار ره آورد عمل صالح چه از طرف زن صادر شود چه  مرد پی آمد یکسان دارد و پاداش اخروی شان نیز یکسان میباشد.

قرآن کریم زن را  انسانی میداند عقل گرا که شایستگی تمام ارزشهای انسانی را دارا میباشد؛ معهذا در خرد ورزی  زنان را قرآن با همتای مردان مقارن میداند . باید متذکر شد که این صفات عالی مشخص به  زنان  عالی و پاکدامن و مردان پاکدامن میباشد کسانیکه به دلائلی اصالت عقلی و نیرو های معنوی انسانی را ندارند  در این حکم شاخس نمیگردند.

دکتر علی شریعتی در کتاب انسان می گوید: « اگر یک فرد (مردو زن)از خود انسانی دور و به طبیعت و علائق آن  نزدیکتر بوده باشد  اورا میتوانیم  کودک بخوانیم (یعنی نا بخرد)، اگر چه عمر هشتاد ساله  داشته باشد . و هر کس که به قلمرو  خود هوشیاری گام گذاشته و میتواند  موجودیت  پیرامونی خویش را جزء  شخصیت خود قرار دهد ، یعنی موجودیت او  چنان گسترش عمیق بیا بد  که گوئی موجودیت او  شامل تمام اجزای  جهان شده  است ، درین صورت اینگونه اشخاص را  رسیده و بالغ میگویند ، گرچند از لحاظ  سن  در مراحل  جوانی  و میانسالی باشد .او میگوید" بیائید در تقویت روح  آن اندازه  کوشا باشیم  تا نمود ها و حقایق  طبیعت که میخواهد  ما را در همان حال کودکی  میخکوب کرده  و با قیافۀ اسباب بازی  نمودن خویش  دمار از روزگار  شخصیت ما  در آورد. بیائید طبیعت و وسائل  آنرا  در راه پیش برد  زندگانی مادی  و معنوی خویش  مورد بهره برداری قرار دهیم . ما نباید در نوسانات  طبیعت استحاله شویم  بلکه بکوشیم  همانند زنبور عسل  از گیاهان  تلخ  عسل  تولید کنیم . زیرا خداوند به انسانها این مجال رادر فراخنای فکر و اندیشه فراهم ساخته است تا قادر به تغیر حقیقت طبیعت باشند  و انرا  تغیر بدهند .ز یرا این انسانها هستند که صد ها نوابغ وپیغامبران الهی را  با هوشیاری  و روشنی باطن  به تاریخ بشری  تحویل داده اند.تنها انسان است که میتواند  تمام انسانها و جهان را در درون  خود جای بدهد. »

عارف حق  و مریدشمس الدین تبریزی دردیوان کبیر در این مورد (بزرگی و علوی انسانی می سراید:

این همه رمز است و مقصود این بود

کان جهان اندر جهان آید همی

همچو روغن در میان جان شیر

لامکان اندر مکان آید همی

همچو عقل اندر میان خون و پوست

بی نشان اندر نشان آید همی

وز ورای عقل  عشق خوبروی

می بکف دامن کشان آید همی

وز ورای عشق آن کس شرح نیست

جز همین گفتن که آن آید همی[6]

حضرت  پیغتمبر اسلام  محمد (ص) می فرماید: « ما شما را بیک حیات  پاکیزه  دعوت میکنیم، او را اجابت کنید.» و « هر کس  از مرد و زن  عمل  نیکو  انجام دهد  در حالیکه  ایمان داشته باشد ، حیات پاکی نصیب او خواهم کرد.»

انسانهاچه زن  و چه مرد مستلزم آن است تا در مورد عالی ترین جلوه های خود آگاهی که تحقق آن بصورت تصادفی و صدفه بمیان نمی آید و نه میشود آنرا به توسط  اشراق درونی کسب کرد به ترتیبی که بتواند محیط و ما حول خود را با نگرش وجدبشناسد میتواند به عایترین مراحل خود آگاهی که یک نظام انکشاف یافته در بین انسانهای دارای صداقت و وساق اندیشه و پرهیزگاری است خودش رانیز  بیابد.این روشن ترین و صریح ترین رابطه یک شخص با خودش و با اطرافیانش میتواند باشد. 

قرآن می فرماید: « و من یعمل من الصالحات من ذکر او اونثی و هو مؤمن فاولائک یدخلون الجنته ولا یظلمون نقیرا»[7]

ترجمه: و هرکس کاری شایسته کند چه زن باشد چه مرد اگر مؤمن باشدبه بهشت میرود وبقد آن گودی ایکه در پشت خسته خرماست به کسی ستم نمی شود.

در این جا قرآن دو موضوع نهایت با ارزش را تبین نموده است اولاً زن و مرد را در قبال وظائف و مسئولیتهای بشری  به موازات هم قرار داده و ثانیاً خداوند از اصل عدالت در مورد هر دو جنس  آدمی زاده و پادافره آن سخن میگوید.فلهذا قرآن تفوقی را میان تلاش زن و مردقائل نیست . و مطابق به نص قرآنی خداوند چنین ظلمی را هر گز روا نمیدارد که مردان به زنان تحمیل نمایندو کسی که  خلاف ورزی کند به عدالت خداوندی قابل توجیه میباشد.

خداوند در آیه دیگر ی از قرآن مجید همدر این مورد می فرماید:

«  من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانو یعملون »[8]

ترجمه: هر مرد و زن که کار نیکو انجام دهند.اگر ایمان آورده باشندزندگی خوش و پاکیزه ای به او خواهیم دادو پاداشی بهتر از کردار شان بدانان خواهیم  داد.

در این آیه مبارکه همسانی و ره آورد زن و مرد در قبال مسائل زندگی پاکیزه مطرح گردیده و پاداش هردو جنس  مرد و زن را مشخصاً بملاحظه سنت الهی مشخص ساخته است.

قرآن در مورد تکامل فکری و انکشاف ساختار روحی زن، زن را بمثل مرددارای استعداد ها و نیرو های شگرفی که در منظومه فکری انسانها بودیعت نهاده شده است میداند، ازین  رو هیچوقت کمی و کاستی عقل زن در قرآن مطرح نشده است.بلکه این انکشاف رادر مدارج  تکامل هردوی شان (مرد و زن) که جز با خرد ورزی تحقق نمی یابد مشخص میسازد.ولی قسمیکه قبلاً نیز  اشاره شد ، رشد و باروری خردمندانه در منظومۀ تفکر انسانی مستلزم فکر سالم و صحت سالم و محیط سالم است که  اگر به اثر این عوارض زن و یا مردی در عقب ماندگی ناشی از این مسائل مواجه شوند این مطلب خارج از منظومه خرد  طبیعی  آدمیزادگان  میباشد . که میشود زن و یا مردی به این  بدبختی و مصیبت که طبیعی میباشد دچار شوند که ناشی از هنجار های اجتماعی و وراثتی ای که منظومه شخص رامیسازد نیز میباشد که این موضوع به جهان بینی اسلام ربطی ندارد.

چرا که  در تعالیم اخلاقی قرآن که هدف و غائی انسان  همانا  تشابه به صفات  خداو تخّلق به اخلاق او تعالی است که عبارت اند از : حیات ، قیومیت ، حقیقت و علم  به حقایق، جمال ، عدل ، رحمت و رأفت  و خیر.

ارمان قرآن در سراسر آن اینست که نظام اجتماعی ای پی  افگند که نمونۀ اعتدال  و استقامت باشد و از هر افراط و تفریطی بپرهیزد.

قرآن در مورد ارمان وحدت  همچنین اشاراتی روشنی دارد که لزوماً خانواده ها و اعضای یک خانواده باید به این ارمان متصف باشد. قرآن زن را یار و یاور مرد میداند به نحوی که  زندگی را در عشق و مهر  و مدارای متقابل  بسر برند.[9]

هر یک در حکم "پیراهن تن"(= لباس) آن دیگری  است:«. . .  هن لباس لکم و انتم لباس لهن. . . »[10] و حامی و راحت رسان  یکدیگرند . بر مردان است  که با زنان  بر  پایه  رأفت  و رفاقت رفتار  کنند: « یا ایهالذین آمنو لا یحل لکم ان  ترثو ا النساء کرها ولا تعضلو هن لتذهبوا ببعض ماءَ اتیتمو هن الا ان یأتین بفاحشة مبینة و عاشرو هن بالمعروف فان کرهتمو هن فعسی ات تکرهو شیئا و یجعل الله فیه خیراً کثیرا»[11]

ترجمه: ای مؤمنان زنان  رابه زبر دستی میراث نگیریدکه بشما(حلال) پسندیده  و نیکو نیست و ایشان را از نکاح منع ندارید ، و چیزی که باو  داده اید هرگز باز نستانید مگر که آشکارا بی حیائی ای را مرتکب شده باشد.

در این آیه بر علاوه اینکه در تحکیم حقوق زن  قرآن اذعان داشته است  از یک عمل غیر پسندیده ای که قبل از اسلام در جامعه عربستان رواج داشت که زنان شوهر مرده را می گرفتند و یا به خویشاوندان خود به اکراه نکاه می بستند و یا آنها را در خانه ها بخاطر انجام کار های شاقه نگاه میداشتند و یا اینکه آنها را خرید و فروش میکردند که قرآن از تمامی این مسائل  مؤمنین را منع کرده  و تأکید نموده است  تا با زنان بر پایه رآفت رفتار نمایند.اسلام حتی در بد ترین شیوه واکنش زن که بی حیائی باشد نیز  خواسته است  تا زن را بدون انجام اعمال خشونت آمیز ترک دهند که حد و حدود آن در  سوره طلاق مشعر است.

چون محیط و تربیت و شیوه عملی که انسان در پیش میگیرد؛ زمینه های مناسبی را به رشد و شگوفائی،رشد ، تکامل و به فعلیت رسیدن،استعداد های درونی انسان است .که به گونه خلل و نا رسائی در این زمینه ها،به نیرو ها و قوای درونی انسانها (مردان و زنان) آسیب های جدی وارد میسازدو تا آن حد پیش میرود که نیروئی را که بتوان شخصیت انسانی یا من انسانی خود را تبارز دهد از کار می افتد .در این صورت است که  مردان و زنانی که به این آسیبهامبتلا هستند لزوماً فاقد قوای عقلی و دماغی میباشند که به تیمار و مراقبت جدی نیاز دارند.چیزیکه در دین اسلام  نهایتاً به آن تأکید صورت میگیرد عقل و عقل مداری  است و تا زمانیکه انسان دارای عقل سلیم نباشد و یا عقل آن بدرجۀ کیفیت در وجودش موجود نباشد از تکالیف شرعی و قانونی معاف بوده  این گروه اشخاص باید در موسساتی که بهمین منظور ایجاد شده اند تحت مراقبت جدی و همیشه گی قرار داشته باشند تا موهبت حیات شان صلب نگردد.

از همین سبب است که خرد یکی از اساسی ترین منظومه های نظام انسانی را تشکیل میدهد  . رسول  کریم (ص) فرموده «انسان بوسیله خردو عقل به همه  نیکیها دست می یابد. هر کس که خرد ندارد دین ندارد.[12]و حضرت امام صادق فرموده : هر کس که خرد مند است دیندار است.

و اما در نظام خانوادگی برخی توصیف ها و تصویر هائی در باره افرادیا طبقات اجتماعی به خوی ها و سرشتهای مربوط میشود که در اثر عوامل محیطی یا خانوادگی و یا تربیتی در انسان هابوجود می آیند.که همۀ آن قابل تغیر و بهسازی  هست . حال اگر بانوئی و یا دوشیزه ای را  بخواهیم در راستای این خط پرورش و تربیت دهیم نباید  به کودنی و یا ضعف فزیکی او نسبت داد.با غفلت از این نکته، در نگرشهای که به اینگونه تعبیر ها  شده است، اینگونه حالات اخلاقی، با ویژگیهای نوعی و طبیعی نباید اشتباه شود.

زنان و مردان در هنگام نیاز هابیشتر شان پرهیزگار نبیستند، و هنگام تحریک جنسی شکیب نمی آورند، شاید هم گروهی از ایشان خود خواه و خود بین باشندو. . . بهر حال ضرورت است  تا با ایشان به مدارا و مواسات رفتار گرددو با گفتار نیک و پی آمد های  قانونی میتوان کردار شان را تغیر دهند و نیک سازند . اما بهر حال هیچ وقت این فرصت برای هیچ انسانی داده نشود تا خود سر و خود رای و خود کامه زندگی خویش را پیش برد ، زیرا آزادی برای انسانها  توجه داشتن به نظام و قوانین اجتماعی وحقوق آدمی زادگان میباشد که نباید هدر ساخته شود. خصلت ها و نا هنجاریهای که برخی از زنان با آن مواجه هستند ، در جامعه ایکه زندگی میکنیم شاید دارای کلیت  نباشد، زیرا این مسئله  به چگونگی  آفرینش آنان مربوط نیست، و کم و کاستی را در ایشان ثابت نمیکند، بلکه این خصلت هاا رادۀ محیط ناسالم و نادرستی بُعد های ناسالم تربیتی برای خانواده ها و افراد میباشد.بنااً نباید این کجرفتاریهاو زشتی ها  راناشی از حال طبیعی اشخاص دانست بلکه اگر چنین می بود این کجرویها از نهاد هستی آدمی ریشه و نشئت می یافت ،در حالیکه چنین نیست ، و اگر چنین میبود در آنصورت  تربیت نمیتوانست افکار  نظامیافته پست را در ساختار های بعد شخصیتی شان  تغیر دهد. ولی در چنین موارد  علمای روانشتاختی و  آموزگاران  صنف های اخلاقی  بخصوص خانواده ها متوجه میشوند که  تربیت سالم  تا کدام حد در ساختار اخلاقی کسانیکه شیوه انحرافی اختیار کرده اند موثر بوده است.پس گناه فطری نیست و میشود انسان را در راستائی از  بینش های حقیقی و جلوه های حیات قرار داد که واقعاً تغیر مثبت را ایجاد و فرد و حتی جامعه را از تباهی نجات میدهد.

پس متوجه میشویم که این سرشت ها و اخلاق ها، از محیط و جامعه و عقب ماندگی تربیتی و فرهنگی پدید آمده است و با برخورد های انسانی و عاطفی میتوان آن شیوه ها را دگرگون ساخت و مخصوصاً رفتار اینگونه زنان را تغیر داد.

بنا بر این در تعبیر «نقض عقل» شاید همین بی فرهنگی متداول زمانه ویا نا هنجاریهای نظامیافته جهانی است که بالای فرهنگ های محیطی و محلی و از قبل عقب نگهداشته شده  در بعضی از( زنهاو مردها نیز) پدید آمده است که هم در بعد محلی و هم در ابعاد بین المللی واقعیت اجتماعی دارد، قسمیکه در قبل نیز گفتیم میشود آن شیوه هاو هنجار های نکوهیده را با استعمال روش های خاص تغیر داد.

زن باوجودیکه در سایر ابعاد همانند مردان دارای قدرت عمل و تصمیم است  همچنان خداوند وی را دارای بار عاطفه قوی نیز  ساخته است چه زمانیکه  آدم از خداوند میپرسد این کیست که من نسبت به او انس دارم و زیباست ؟ می شنود که این همسر تو حواست از جنس تو است ، میتواند بتو آرامش بخشد.از این سبب است که جایگاه زن در ابعاد ادامه نسل و تکامل و تربیه فرزندان و گرم و پر مهر نگاه داشتن کانون خانواده از مشخصاتیست که به او  ارزانی شده است.به این نسبت است که زنان به عنوان  هسته ومرکز اصلی کانون خانواده و مربی اصلی فرزندان  دارای نجابت وفطرت ازلی است که البته در مردان به ندرت یافت میشود.ما از «تعادل و تراجیح» و قواعد مربوط به آن که  نزد علمای اصول وجود دارد نسبت  پیچیدگی موضوع خلقت زن  میگذریم و بهمین چند آیاتی که از قرآن مجید به آن توصل جسته ایم اتکاء میکنیم زیرا  هیچ گفتار و سندی معتبر تر از ارشادات قرآنی نیست  و ما همین  را در مورد شاخص های زن و مرد که در  طول تاریخ به موازات هم سفر داشته اند کافی میبینیم.البته چیزی که در نزد ما حکمت آموز است  و صراحت دارد این موضوع است که در هیچ جای قرآن مجیداز نقصان عقل زن سخنی بمیان نیآمده است . اشاراتی که در  قرآن از صعود و سقوط آدمی زاده تبین شده است صرفاً مربوط بهر دو جنس زن  و مرد یعنی آدمی زادگان  بوده است . که در یک نوشتار دیگر در صورت امکان خواهیم پرداخت.


 

[1] ـ انسان ، مجموعۀ آثار شماره 24 ، دکتر علی شریعتی ، پاپ نهم 1381،ناشر بنیاد دکتر علی شریعتی تهران صص،2تا5


 

[1] -قرآن کریم سوره  اعراف ،آیه 189

[2] ـ                          "                           روم ، آیه 21

[3] ـ                          "                           نحل ، 72

[4] ـ                          "                           احزاب ،35

[5]                            "                           آل عمران ، 195

[6] ـ دیوان کبیر شمس  غزل شماره 637

[7] ـ                          "                           نساء ، 124

[8] ـ                          "                           نحل، 96

[9] ـ (روم ، 21)، « و من آیاته ان خلقلکم من انفسکم ازواجا لتسکنواالیها و جعل بینکم مؤدّة و رحمتة ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون»

[10] ـ قرآن مجید ، سوره بقره ، 178

[11] ـ                                                     نساء ، 19

[12] ـ الحیاء 49/1 ترجمه فارسی، 1/77

 


بالا
 
بازگشت