زن
بحثی پیرامون حقوق و مشکلات بانوان
نوشته : عبدالواحد سیدی
زمانیکه تاریخ بشریت ورق زده شود زن و مرد در کنار هم در صفحات آن ظاهر میگردند. در کتاب ها و اساطیر قدیم آمده است که در ابتدا صرف یک جنس وجود داشت این بشر اولی که مُرکبی از خواص هردو جنس را در خود داشت آنقدر قدرت مند بود که همه چیز را در حیطۀ قدرت خود داشت و خدا خواست تا قدرت این بشر را محدود بسازد و آنرا به دو نیمه قسمت کرد که نیمی زن و نیمۀ مرد از آن ساخته شد . این جفت جدید تا زمانیکه با هم ملاقی نمیشدند کاری از دست شان ساخته نبود و خداوند در نهاد هر دو جنس قوۀ کشش یا جاذبۀ را تعبیه نمود که ناموس و فطرت شان را میساخت و تا مادامیکه هر دو با هم نزدیکی نکنند و در سایه همدگر زندگی نداشته باشند لذت هستی را نیز درنمیابند ؛ وقتی با هم نزدیک شدند با علاوه یافتن مونس و غم شریک قادر شدند به نسل خود ادامه بدهند ، و آنها قادر باشند در هر زمانی موجودیت خود را با چهره های جدید و جوان تعویض نمایند.
گرچند این افسانه ایست که حقیقت نمی نماید اما عامل پیامی است که موجودیت هر دو جنس از بشر را در شروع زندگی میتواند به شکل ساده تمثیل نماید.
زن در هر کشوری و در هر تاریخی نیمی از پیکره اجتماعی و نیمی از مدنیت عصری که در آن می زیسته است را ساخته اند . زن انیس و یاور مرد است . قرآن از آن در سوره بقره به لباس و پوشش همدگر یاد کرده است یعنی تا زمانیکه این دو موجود بهم ازدواج نکنند عرض و ناموس شان نمیتواند حفظ باشد و هرجا که در قران از بشر یاد شده است نام زن و مرد پهلوی هم آمده است. در جهان اسلام ما به زنانی بر میخوریم که واقعاً دارای ارزشهای اجتماعی زیادی بوده اند . بهترین راویان حدیث زنان هستند و زنان در معرکه ها و روز های دشوار دوشادوش مردان در راه مبارزه برای هستی و زنده ماندن و اظهار موجودیت و عزت شان کوشیده اند. زن غمخوار و غم گسار در هر خانواده می باشد.
بد بختانه یورش های که از زمان باستان تا بحال در سر زمین ما جاری بوده است و هنوز هم جریان و دوام دارد همواره ساختار های اجتماعی جامعه ما را نیز واژگون نموده است که این یورش ها همه دست مایه ها ونشانه ها و ماندمانهای کشور ما را به نابودی کشاندند و در آتش سوزانیدند. مخصوصاً زمانیکه اسکندر مقدونی و پس از آن هجوم تاتار ها به سردمداری چنگیز خان و تیمور چهره اصلی یادمانهای گذشته ما را تغیر دادند که تا آن وقت جامعۀ ما بدان پایبند و استوار بود. ولی آنچه که تا بحال از آن حیات فرهیخته نیاکان بما ارمغان مانده است و بگونۀ پراگنده بدست ما رسیده است نشان گر این است که زن در کشور مابا پشتکار ستودنی یکجا با مردان در عملیه ادامۀ زندگی به انجام کار ها پرداخته اند و دین اسلام خود حامیدست مایه ها و نشانه ها و ماندمانهای انسانی در عرصۀ حیات مرد و زن و تأمین کننده عدالت خانوادگی محسوب است.
در تاریخ کشور ما زنان تا درجه حاکمیت و دولت داری نیز رسیده اند و ما نظیر آن را در تاریخ مانند سلطان رضیه داریم( سلطانه رضیه دختر التمش نخستین زنی است که بر مسند سلطنت هندوستان نشست . دوران حکومت او سه سال از 634 تا 637 هجری طول کشید) که با نهایت شهامت به اوج، سرداری در هند سلطنت نمود(در آن وقت ما با هندوستان مشترکات سیاسی و فرهنگی داشتیم).
ابن بطوطه به ارتباط بانوی از بلخ در سفر نامه خود در مورد تاریخچه مسجد بلخ میگوید:" یکی از تاریخ دانان بمن گفت که مسجد بلخ را زنی ساخت که شوهرش در زمان بنی عباس امیر آن شهر بود و داود بن علی نام داشت و تفصیل قضیه از این قرار بود که خلیفه زمان سر موضوعی بر مردم بلخ خشم گرفت و فرمان داد تا آن مردم را جریمۀ هنگفتی بکنند . مامور خلیفه چون بشهر بلخ رسید زنان و کودکان شهر مجتمع گشته پیش زن امیر رفتند و شکایت کردند . آن زن جامۀ خود را که مرصع به گوهر های گرانبها و قیمت آن از جریمۀ مقرّر بیشتر بود نزد مامور خلیفه فرستاد و گفت این جامه را پیش خلیفه ببر که من آنرا بملاحظۀ ضعف و بی نوائی مردم بلخ بجای ایشان بخشیدم . چون خلیفه از این داستان مطلع شد شرمزده گشت و گفت که چگونه بود که زنی از خلیفه کریمتر باشد و مثال داد که مردم بلخ را از جریمه معاف دارند و جامه را بخود آن زن بگردانید و خراج یکسال را نیز بمردم شهر بخشید.
چون جامه را پیش آن زن بردند سوال کرد که آیا چشم خلیفه بر این لباس افتاده است ؟ گفتند بلی ، گفت لباسی که چشم نا محرم بر آن افتاده در بر نخواهم کرد ، و بفرمود تا آن را بفروشند و از قیمت آن مسجد را با زاویه و رباطی که رو برروی آن است بسازند . این مسجد ا را از سنگهای گزان ساخته اند و رباط مذکور تا کنون هم معمور است . میگویند بهای جامه چندان بود که پس از این همه خرچها به اندازۀ ثلث آن زیادی آمد و آن مبلغ را در زیر یکی از ستونهای مسجد دفن کردند تا اگر بعد ها نیاز به مرمت مسجد افتاد از آن استفاده کنند ، و همین بود که چنگیز را وا داشت که تا قریب یک سوم مسجد را ویران کرد و چون چیزی بدستش نرسید از تخریب باقی خود داری کرد ."[1]
درپهنه شعر و ادبیات فارسی رابعه (رابعه بلخی) دختر کعب رین العرب قزداری که از یک خانوادۀ اعیانی بلخ بود اولین شاعر زبان فارسی محسوب است که مطلع این غزل وی را بخاطر اثبات واقعیت در پهنۀ ادبیات فارسی می آوریم:
زبس گل که در باغ ماوی گرفت
چمن رنگ ارژنگ معنی گرفت
و یا:
عشق او اند آوردم به بند
کوشش بسیار نامد سود مند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت تر گردد کمند
عشق در یایست کرانه نا پدید
کی توان کردن شنا آی هوشمند
عاشقی خواهی که تا پایان بری
پس بباید ساخت با هر نا پسند
زیب النساء دختر اورنگزیب شاهدخت شاهان مغلی هند که در شعر مخفی تخلص میکند نیز آواز شیرینی داشته است که هنوز هم آویزۀ گوش شعر دوستان و فرهیختگان است ، او هر گونه شعری را با ظرافت و زیبایی خاصی بیان و ادا میکرده و در یک مناظره با عاقل خان فی البد یعه چنین سروده است :
پخته بازان محبت را بود دائم حیا
چون تو مرغ بی حیا را کی حیا زنجیر پاست
و نمونه غزل زیب النساء
خیز و کرشمه ریز کن نرگس نیم مست را
وز تۀ جام جرعه ده ساقی می پرست را
یک نگه از تو بس بود بهر شهادت جهان
گرم غضب چه میکنی غمزۀ تیز دست را
تاب منه به طره ات بردل من گره مزن
بدعت تازه ای منه قاعدۀ شکست را
وی از جمله نادر بانوان شاعر و عارف بوده است که در مورد شخصیت فکری خود چنین سروده است :
دختر شاهم ولیکن رو به فقر آورده ام
زیب و زینت بس همینم نام من زیب النساء
در پنهه ادبیات نزدیک بمعاصر ما میتوان از دو بانوی اندیشند و فرهیخته نام برد :
1. خانم مخفی بدخشی :
نمونه کلام وی:
پر خون بود از یاد لبت شیشۀ عاشق
فکر دهن تنگ تو اندیشۀ عاشق
فصاد چه داری سر آزار زلیخا
جز پوست نبود به رگ و ریشه عاشق
هر سنگ که میکند همی گفت بفرهاد
بر فرق بود عاقبت تیشۀ عاشق
غم قافله سالار بود در سفر عشق
مخفی بود از خون جگر توشۀ عاشق
2. محجوبه هروی: شاعر ساحر و بنام از هرات افغانستان که نمونه شعر وی را می آوریم:
دیدار تو با جنت فردوس طرف شد
هجران تو دارد جهنم به سقر بحث
محجوبه اگر عاقلی از عشق حذر
بر پنبه چه لازم که نماید به شرر بحث
هدف از این نوشتار این نیود که من منباب مثال بعضی از زنان هنر مند این سر زمین را معرفی کنم و یا از کرامت و سخاوت آن ها مثالهای داشته باشم ، بلکه میخواستم از بی عدالتی ها و فراموشی های مادی و معنوی ایکه با این نیمۀ بزرگ اجتماع ما شده است حرفی در میان داشته باشم.
واقعیت در اینجاست که زن باوجودیکه نیمی از پیکره اجتماع ما را می سازد در محیط خانواده و کار به کانون لرزانی از پیکرۀ اجتماعی تبدیل شده است. آن زنی که در گذشته بارقه های حیات را در چشمان اعضای خانواده درخشان نگاه میکرد امروز بخاطر پیدا کردن لقمه نانی به کوی و برزن به دریوزگی می پردازد ؛ قسمیکه می بینیم زنان را در کشور ما در تجارت بازار جهانی نیز شامل ساخته اند تا در مقابل همتا های اروپائی و غربی شان الگو و نمونه باشند ، به زنان می آموزانند که حقوق از دست رفته شان را از مردان شان که غصب کرده اند بگیرند اما هرگز کسی به فکر این نبوده است که حقوق غصب شده مردان شان از کجا بدست می آید به آنها فهمانده نشده است که عامل این همه بد بختی ها را که خانواده را تحدید میکند چیست؟ آیا واقعاً خانواده ها در کشور ما قابل ترحم و تأمل نیست؟ آیا چشمان اروپائی که هر روز دکتورین تازه ای را بخاطر تازگی زندگی زن در جامعه افغانی با افکار کاملاً اروپائی تبین میکند بفکر این شده اند که خانواده ها به چه حال و موقعیتی قرار دارند ، مگر این زن و مرد افغان نبوده اند که جانبازانه بخاطر بدست آوردن لقمه نانی برای اطفال خود هزاران هکتار زمین را شخم می زنند و گندم می دروند و نهال شالی می نشانند. و مزارع را آب میدهند و با کاروان های خانواده های کوچی خود هزاران کیلو متر راه را بدون پا پوش طی میکنند . آیا آن زنانی که بخاطر فرو نشاندن جنگ سرد و ظاهراً بخاطر دفاع از دین، شوهران ، پدران و فرزندان شان را از دست داده حقوق خود را از چه کسی میتوانند بدست آورند؟ این زنان و مردان از کدام مزیت های زندگی عصری برخوردار هستند؟ امروز ما می بینیم در جامعه ما فقر و بی دانشی هم مردان و هم بانوان کشور ما را بسوی نابودی و سیاهی می کشاند در حالیکه از کیفیت و کمیت تعالیم در کشور میتوان از پایان ترین سطح آن حرف زد ؛ چقدر پولها حیف و مصرف چاپ کتابهای شده اند که قبل از توزیع نسبت نداشتن محتوی از مصرف خارج گردیده است . ایا واقعاً ما تا زمانیکه مردم کشور مان را از نعمت سواد بهره ور نسازیم میتوانیم در زندگی ، در اقتصاد، در فلاحت و زراعت ، در کار و کوشش مردم خود بخاطر به زیستی کامیاب شویم؟
قسمیکه در فوق ذکر گردید ما دارای مردمان آزاده و با کر وفر بودیم و بانوان این سر زمین نیز کمتر از آقایان در بر نامه های زندگی عمل نکرده اند ، بطور مثال ما یک قسمت از سروده فردوسی را در شهنامه می آوریم که بیان کننده فهم و تدبیر و دلاوری یک بانوی شرقی میباشد:
"همه لشکر چین برهم شکست
بسی کشت و افگندو چندی بخست
سراسر همه دشت شد رود خون
یکی بی سر و دیگری سر نگون
چو پیروز شد سوی ایران کشید
بر شهریار دلیران کشید
به روز چهارم به آموی شد
ندیدی زنی کو جهانجوی شد
و در جای دیگر فردوسی استاد سخن به "گردیه" این بانوی رزم جو چنین می پردازد:
به جنباند کوه آهن زجای
یلان را بمردی توئی رهنمای
ز مرد خرد مند بیدار تر
زدستور داننده هوشیار تر
همه کهترانیم و فرمان تراست
بدین آرزو رای و پیمان تراست [2]
این از کلمات نیرو اندیشمندفقید هند است که گفته است:
"
برابر خلاء معنوی تمدن جديدی كه
رواج ميپذيرد بيش از ديروز بايدپاسخهای
معنوی و روحانی بیابیم و راه حلهای روحی را طرح کنیم تا ما دارای یک جامعه
باشیم با آرامش روحی.
اومیگوید: تأکید من بر روی موازین و راه حلهای اخلاقی و روحی بدون توجه و نا
دانسته نیست ، ما باید اخلاق و روحیات را به سطح عالیتری لزوماً بالا بریم ،
بدیهی است که در راه بر آورده شدن به این هدف مذهب وجود دارد . ولی نباید مذهب
بشکل کوته نظرانه و بصورت پیروی از دستور های خشک و قالبی و انجام بعضی از
تشریفاتی معین پائین آمده (نظیر طالبان) باشد. ما باید روح مذهب را به آنچه که
در آن امر شده است و در مجموع باعث فلاح و رستگاری ما میشود در نظر داشته
باشیم ، ما باید از مذهب مغز آن را برداریم که همواره ما را به تفکر و تدبر
دعوت می فرماید . قسمیکه ملاحظه میشود در میان ادیان و مذاهب هیچ دین و مذهبی
مانند اسلام در شئون زندگی مردم (خاصتاً مردان و زنان) مداخله نکرده است ،
اسلام در مقررات خود بیک سلسله عبادات واذکار و اوراد و یک رشته اندرز های
اخلاقی اکتفا نکرده است ،همان طوریکه روابط بندگان با خدا را بیان کرده است
خطوط اصلی روابط انسانها (مردان و زنان) و حقوق و وظایف افراد را نسبت
بیکدیگر نیز در اشکال گوناگون بیان کرده است. " این خود این را می رساند که
دین اسلام بیشتر از هر دینی انطباق با زمان داشته و کلیه موارد و موازین ازمنه
در قرآن حل شده است . بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارج دنیای اسلام نیز ؛
دین اسلام را از نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار داده و آنرا در
مسائل غامض و پیچیده علمی با عهدین مقایسه کرده اند که در واقع قرآن از رهگذر
این که کلام خدا است رهکار های علمی را در تمام عرصه ها مخصوصاً عرصه های
اجتماعی و زیست محیطی اشارات روشن دارد،فلهذا در سراسر دنیا آنکسانیکه با علم
و پژوهش سر و کار دارند ، قوانین اسلام را بعنوان یک سلسله قوانین مترقی
ستایش کرده و خاصیت زنده و جاوید بودن این دین و قابلیت انطباق قوانین آنرا
با پیشرفتهای زمان مورد توجه و تمجید قرار داده اند برنارد شاو نویسنده فقید
انگلیسی گفته است "من همیشه نسبت به دین محمد ( اسلام) بواسطه خاصیت زنده بودن
عجیبش نهایت احترام را داشته ام، به نظر من اسلام تنها مذهبی است که
استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون
مختلف را دارد.از همین حالا چنین پیشبینی میکنم و از همین اکنون اثار آن
پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود.
اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد همواره رعایت کرده است؛ اسلام
با تساوی حقوق زن و مردهرگز مخالف نیست،صرفاً به تشابه حقوق آنها مخالف است.
اسلام نظریات تحقیر آمیز را که راجع به زن وجود داشته منسوخ کرده است؛ قرآن در
داستانهای خود توازن را حفظ کرده ، قهرمان داستانها را منحصر به مردان نکرده
است . زن اگر بخواهد از حقوق مساوی با مردان بهرمند شود باید مشابهت حقوقی با
مرد را از میان بردارد.
علمای اسلام با تبین اصل عدل پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند که همه توسط قرآن تنظیم میگردد. احترام به انسان كهاساس اعلاميه حقوقبشر است ،از دير زمانمورد تأييد شرق و اسلام است دنيای غرب از طرفی تا آخرين حد ممكن مقام انسانی را پائين میآورد و ازطرف ديگر به نام حقوق بشر اعلاميه بالا بلند صادر میكند بيچارگیهای بشر امروز از آنستكه خواسته اند بشر" خودرا فراموش کند احترام انسان با فلسفه شرق سازگار است نه با فلسفه غرب ، غربیان در کاباره ها در فساد خانه های رسمی و عیاشی خانه ها هیچ نوع حرمتی برای زن قایل نیستند و دین مسیحیت نیز ارزش خویش را از دیر باز از دست داده است تا جلو اینهمه فساد های اخلاقی را بگیرد ، امروز در غرب خانواده ها در حالۀ از تاریکی مه آلود روشنی خود را بکلی از دست داده است .
با تأسف با وجودیکه کسی به داد فامیلهای نیاز مند گوش فرا نمیدارند هر روز سازمانهای که پشیزی برای ارتقاء قاعدوی زن قایل نیستند دم از حقوق از دست رفته زنان می زنند به این معنی که این خانواده ها هستند که باعث بد بختی زنان شده اند من از این سازمانهای اجتماعی می پرسم که په کسی مسئول حدر شدن حقوق خانوار ها در جامعه افغانی است . از زمانیکه ندای حقوق زنان در افغانستان بلند شده است آیا تخمین کرده میتوانید به کدام فیصدی خود کشی ها و آتش سوزیها در میان بانوان بالا رفته است و میزان ازدواجهای بی رویه تا کدام سرحد ازدیاد یافته است . مسئول اینهمه بی نظمی های اجتماعی در حیات خانوار ها کیست؟
چيزيکه قابل توجه است اين نکته است که قانون اساسي کشور، بطور کل مسايل را منحيث يک خط روشن به قوانيني حوالت ميکند که از طريق نهاد هاي قانون گذاري ( شوري يا پارالمان افغانستان) درارتباط با مواد قانون اساسي از جانب انها صورت مي گيرد : با تأسف که بيش از يکسال از گشايش پارالمان در کشور سپري شده است اما تا هنور مواد قانون اساسي تشريح ، تصويب و توشيح نشده است به گونه مثال چندي قبل موردي در موارد يکي از ماده هاي قانون اساسي در کشور بميان آمد که کس آنرا با وجود وضاحت ، تفسير کرده نتوانستند که محول، به ستره محکمه که خود يک نهاد قضائي کشور بود گرديد ؛ آرزو برده ميشود تا در مورد انکشافات قانون اساسي کشور نمايندگان ملت به ، تحقيق ، تدوين و تصويب مفردات قانون اساسي کشور شوند تا اين زمينه بکسي ميسر نشود که به زعم خود در تفسير و استفاده از مواد قانون اساسي گردند . تا با تکميل اين پروسه زمينه هاي روشني در طبيق عدالت اجتماعي ميسر شود.
مورد بحث بر انگيز ديگر ، که همه زمينه هاي نهادي کشوري و بين المللي را مشحون کرده است مثأله حقوق ، زن و مرد است :
از بدو پيدايش بشر ، زن و مرد شريک و غمگسار همديگر بوده اند ، قرآن کريم در مورد مقام و حالات مرد و زن سخنان پر از حکمت دارد که واقعاً اعجاز انگيز است : ( تعاليم اخلاقي قرآن حکم ميکند که مردم سازمان اجتماعي سالمي برپا دارند و بر طريق اعتدال پي سپر باشند واز هر نوع افراط و تفريطبپرهيزند .[3]
به صالحان توصيه شده که متفق باشند و بکوشند تا فتنه و فساد از روي زمين رخت بر بندد .[4]
ارمان وحدت همچنين اشارتي به لزوم صلح و صفا و يگانگي اعضاي يک خانواده دارد ؛ زن يار وياور مرد است به نحوي که زندگي را در عشق و مهر و وفا داري متقابل بسر برند .[5]ز ن و مرد هريک در حکم پيراهن تن آن ديگري است .[6] و حامي و هواخواه و راحت رسان يکديگرند.[7] بر مردان است که با زنان بر پايۀ رأفت و رفاقت رفتار کنند ؛[8] واما کشور هاي غربي و سازمانهاي بين المللي،با آنکه علاقه و اعتقادي به مقدسات، حتي دين خود شان هم ندارند فکر ميکنند هر غلطي ايکه در دنيا تبارز کند منشأ آنرا مسلمانان و اسلام ميدانند بد بختانه در طي نيم قرن که از تاريخ اين کشور در شور و ماجرا گذشته است به کمترين جوان اين کشور چه زنان و چه مردان اين موقع يافت نشده است تا به ارزش هاي ديني و انساني شان انديشيده باشند از جانبي در کشور هاي غربي جوي حکمفرماست که بجاي عشق به ارزش هاي انساني که خدا پرستي در آن گرم ميماند و پرورش ميابد و بشر را از خامشي و تزلزل و سقوط مصئون ميدارد ، علم و تکنالوژي بر مقدرات و ارزشهاي انساني متوقف مانده است ، از اين سبب است که انسان به يک ماشين تمام عيار تبديل شده است که بعد انديشه اش فراتر از محيط کاري اش چيزي بيشتري را لمس کرده نميتواند .انها خواستند تا از نيروي پر ارزش علم در پر تو روشني پول و سرمايه جهاني را بنا کنند تا علم بجاي عشق و ارزش به نيروي تکنولوژي و ثود براي انسان بر روي زمين بهشت بنا کند ، و ديده شد که بنا هم کردند ؛ اما اين بهشت هر گز براي انسان زيبايي و طراوت ، خوشي و محبت به ارمغان نياورد ، زيرا اين بهشت شداد بود ؛ دراين بهشت پول حرف میزد، دراين بهشت ، عشق ، ارزش، دوست داشتن ، فضيلت و شرف ، فخر و هنر ، زيبايي ، معني زندگي ، معني لطيف ترين رابطه ها و زلال ترين احساس ها و عميق ترين پيوند ها و اصيل ترين سنت ها و بلند ترين ارمانها و قدسي ترين کلمات و خلاصه تمامي شور وشوق و شعله ها و دغدغه ها و انگيزه هاي که از اعماق وجود انسان ميجوشد و به زندگي و خانواده و پيوند و ادب و هنر زيبايي و فرهنگ و ايمان سرازير ميسازد وجود نداشت و حالا آمده اند تا بما درس شوهر داري و آئين آن را آموزش دهند . مردم ما و آن کسانيکه فکر رسا دارند کاملاً به اين عرايض من ملتفت هستند و ميدانند که در کاباره ها و عياشي خانه هاي غرب که فلم هاي ويديويي آن در تمام دنيا سرازير ميشود با زنان چه ميگذرد .قرآن و تمام اديان آسماني ديگر به اين نکته اذعان دارند حتي فلاسفه هاي قديم و جديد نيز عقيده دارندکه :« زن و مرد از يک سرشت ويک خميره ودر يک موقع و بدست يک نفر خلق شده اند بنأ بر اين از هر حيث و هر جهت با هم همسرشت و هم خميره و از يک نژاد هستند ، برابر و خواهر وبرادر اند يعني از يک پدر و مادر يا از يک محل سر چشمه گرفته اند: « براي شناختن هر مذهب بايد خدايش را ، کتاب و پيغمبرش را و بهترين دست پرورده اش را ديد و شناخت .» و پيغمبر اسلام ؛ باز يک انسان داراي دو چهره متناقض ـ انطوريکه در تاريخ شخصيتها ميبينيم ـ هست که در يک روح جمع شده است ، هم مرديست که دائمأ در پيکار و مبارزه سياسي با دشمن و عوامل مخرب جامعه است و از طرف ديگر در صدد سازندگي يک جامعه نوين و يک تمدن جديد در دنياي خود ميباشد و هدايت بشر بيک هدف خاص به شکل مرد تقوي و نماز تبارز ميکند و ياراني تربيت کرد که همه کليد براي شناخت قرآن و همه مرد شمشير و همه مرد بهتر زيستن بودندو.....»[9] زماني از حضرت پيغمبر اکرم ص يکي از بهترين يارانش پرسيد که چه کسي را بهتر و زياده تر دوست ميداري ؟ جواب شنيد عايشه را؟ اين جواب و سوال خود معرف دين و فرهنگ غني ما است .که پسانتر در جايش از حقوق زنان از نظر اسلام را در باره خشونت خانگي که علل و اسباب بيشماري ميتواند داشته باشد بخاطر کمک به خانواده ها مي پردازيم.
تا جائيکه ملاحظه ميشود ، مشکلات زن و مرد در افغانستان و ساير کشور هاي (جنوب)ريشه ها و عوامل مختلف دارد . بطورمثال آن خانواده هاي که از دانش و فرهنگ ، غني برخوردار هستند و زندگي شان معمولاً در شهر ها سپري مي شده است توانسته اند هر دو جنس مردان و بانوان از زندگي خوب و رشد فکري عاليتر برخوردار باشند . اين نوع فاميل ها که تعداد شان حتي در شهر ها هم زياد نيست مسير زندگي را بدون دلهره و تکليف ادامه ميدهند مانند : خانواده هاي مربوط به ، اشراف و اعيان ، فاميل هاي مربوط به مامورين بلند پایه حکومتي ،خانواده هاي روشن فکر و تحصيل کرده ها ، علما ، تجارو اشخاصي که زياده تر در بين تمدنهاي مختلف در رفت و آمد هستند يک تعداد صاحبان املاکات وسيع که بنام خان و زمين دار ياد ميشوندو از افکار عالی برخوردار نیستند ، باوجوديکه از مواهب اقتصادي بهتري برخوردار هستند اما با وجود آن دراين خانواده ها با زنان رفتار شايسته اي صورت نميگيرد ومعمولآ دراين نوع خانواده ها زنان بار تمام مسئوليتهاي خانواده بزرگ را با رنج و مشقت توان فرسا وبي پايان بدوش دارند که معمولآ دراين بافت از فاميلها خشونت هم عليه زنان صورت ميگيرد ، که زيادتر آن خشونت زنان توسط خود زنان ميباشد. دراين نوع خانواده ها از انجائيکه رفتار درست و عادلانه با زنان صورت نميگيرد ،زنان به انواع و اقسام امراض انتاني که از اثر تماس با حيوانات و سوء نظافت وکار توانفرسا، پيدا ميشود مبتلا ميباشند ، مخصوصآ توبر کلوز . قابل ياد آوري است که اگر يک امار گيري از نظام اجتماعي مردم در کشور گرفته شود، سطوح زندگي هاي متفاوتي به مشاهده خواهد رسید . ولي چيزي که زياد حايز اهميت است تشنج زنان عليه زنان ميباشد که تقريباً هفتاد در صد خشونات عليه زنان توسط خود شان اعمال ميشود و معيان پيدا ميکند ؛ به اشکال ، خشو يا مادر شوهر ، ننو يا ، خواهرشوهر ، عمه ، خاله و غيره .
يک تعداد از فاميلهاي کوچي و سيار وجود دارند که بنام جت ها ياد ميشوند داراي نظام زن سالاري بوده بمجرديکه دختري از اين خانواده ها به شوهر در آيد سوگند ياد ميکند که ازين پس شوهر خود را تامين ميکند.بعضي از خانواده هاي نخبه هم يافت ميشوند که شماري از بانوان شان تا مراحل وزارت ، عضو يت پارلما ن و يا رياست هاي عمده دولتي و پست هاي بلند و يا استاد دانشگاه و تاجر و جهانگرد هستند . اينها استثنا از خانواده هاي ساکن در کشور و مستثني از زنان ديگر نيستند ، فقط به خانواده هائي تعلق داشته اند که از نقطه نظر دانش شهري و رشد اقتصادي توانسته اند خود را در مدارج بالا برسانند . دراين نوع خانواده ها نه تنها بانوان بلکه مردان نيزداراي همين خصوصيات ميباشند.
اصالت زن از نگاه ادب نفس:ادب نفس محصول سجایای نیک دل سرشار از یک منشی که بگونه فطری نصیب افراد میشود : زن که خدایش ادب نفس داد / سر دهد و تن ندهد در فساد[10]
اما بدبختانه آن خانواده هاي که زير خط فقر زندگي ميکنند و از هيچ نوع موهبت زندگي و حقوق بر خوردار نيستند، زن و مرد در يک خط زندگي پر از مصیبت قرار دارند که که خط فقر است ، نه جامعه حق مرد را ونه هم حق زن را دراين نوع خانواده ها در نظر دارند که بدبختانه تعداد اين گروه از خانواده ها اضافه تر از دو ثلث نفوس کشور را تشکيل ميدهند ، از نعمت سواد ، غذاي کافي و آب آشاميدني و هزاران ضرورت ديگر زندگي بهره اي ندارند ، شيوع امراض گوناگون زن و مرد واطفال شان را شان را بکام مرگ ميکشاند ، اگر کدام کمکي هم از کدام مرجعي صورت بگيرد موقتي و گذرا است که در زندگي فلاکت بار اين مردم کدام تأثيري نميگذارد . حتي سازمانهاي که داد از حقوق بشر ميزنند انها را ديده نميتوانند چرا که انها در کوهها ، واديهاي خشک در محلات کثيف و تخريب شده شهر ها و زاغه ها زندگي ميکنند . فقط ، فقر هر روز با زنجير هاي خبيثه خود دست و پاهاي انها را ميبندد و هرگز در زنگي انها جز فقر و بازهم فقر چيز ديگري بمشاهده نميرسد و اين فقر و نيستي است که واقعأ به اين خانوار ها خشونت ميکند و سروري دارد وحتی از يک نسل به نسل ديگر به ارث ميرسد.
توقع ما اين است که هر نهاديکه ميخواهد مخصوصأ در افغانستان در بين فاميلها تشنج زدايي بکند فقط وضع اقتصاد آنها را سامان دهدو بهتر بسازد، اگر وخامتی یا خشونتی هم که معمولاً سر میزند ناشی از فقر ، بی دانشی که آنهم میراث شوم فقر است ،رخ میدهد ، اگر براي اطفال شان مدرسه و براي خانوادۀ شان آشيانه و براي شکم هاي گرسنه شان غذا و برای تن برهنه شان لباس تهيه بدارند( که ياد آوري اين موضوع مارا بياد کور ، کالي دودي حکومتهاي خلق و پرچم که در بيداد گري از هيچ رژيمي کمتر نبودند مي اندازد) ، در آن صورت است که در نسل بعدي تغيري در شيوه زندگي زنان و مردان رو نما ميشود.
رابطه قانون اساسي در مورد خشونت :
قسميکه در فصل وجايب اتباع در فوق تذکر رفت خوشبختانه قانون اساسي کشور با صراحت و جديت خشونت را رد نموده تاکيد بر آن دارد تا کليه آزاديهاي فردي ، اجتماعي و جنسيتي تحقق يافته انسان و کرامت ان مورد احترام قرار گرفته از تعرض مصئون باشند. و ظلم و تجاوز و تخطي از قانون جرم شمرده شده است که به مرتکبين مطابق به احکام قانون جزا تعين گرديده است.
آرزو داريم ملت ما شاهد روزي باشند که هيچ نوع خشونت از هيچ مرجعي صورت نبندد.مادر مبحث آينده در مورد خشونت خانگي حرفهايي خواهيم داشت.
«خشونت خانگي: گرچه اين اصطلاح خاص "خشونت خانگي" بطور سنتي در فرهنگهاي مسلمانان بکار نرفته ، واز لحاظ تاريخي وجود پديده خشونت خانگي در جوامع مسلمان تا حدودي انکار شده است ، قرآن مفهوم خشونت خانگي را تحت لواي ظلم معين کرده و سطح خانواده،ظلم به عنوان عمل که ناقض مرز هاي خاص تعين شده از سوي خداوند (قران2/227 ـ237 ) جهت حفاظت از حقوق فرزندان و همسران است ،تعريف شده است . گروه بنديهاي عمومي ظلم خانگي که در قرآن به آن اشاره شده شامل تجاوز، خطا کاري ،رفتار خشن (بويژه ممانعت از ازدواج زن با کسي که او را ارضا ميکند) و ايراد ضرب و جرح ميباشد.«عبارات عربي که در قرآن براي اين گروه بنديها بکار برده شده،"عنوان ، عضل و درار" است» به مردان (شوهران، پدران، يا برادران و سر پرستان ) اخطار شده که به هيچ وجه از قدرت خود به عنوان سرپرست خانواده براي صدمه زدن يا بد رفتاري با زنان استفاده نکننـــد.به انها گوشزد شده که اگر دست به چنين کاري بزنند، نهايتأ بخود شان صدمه زده اند چرا که در برابر خداوند مسئول خواهند بود و براي ستم کاران مجازات شديد در نظر گرفته شده . به هنگام اختلاف ونا سازگاري ، بر پيروي از وجدان خدا آگاه در تصميم گيريها بار ها و بار ها تکرار شده.(براي جزئيات ـــ بيشتر در مورد جدائي ، طلاق سازش و مجازات براي متخلفان و پاداش براي انها که از قوانين خداوند پيروي ميکنند به قرآن 65 : 1 ــ 2 مراجعه کنيد.) اين ياد آوريها بر رابطه بين هر فرد با خداوند و بر ترين آن نسبت به رابطه همسران يا هر رابطه انساني ديگر ، تأکيد ميکند.
حتي بهترين روابط هم دچار مشکلات ميشوند ،قرآن براي حل اختلافات خانوادگي يک فرمول ارائه کرده است : بزرگترين تهديد بر سر راه دوام ازدواج ، خيانت در زنا شوئي است. مراحلي که در آيه ذيل آمده چگونگي برخورد با مشکل و جلو گيري از بزرگتر شدن آنرا توضيح ميدهد."مردان مسئول ـ زنان سناخته شده اند و خدا به آنان خصوصياتي خاص عطا کرده و انها را نان آور قرار داده است . زنان پرهيزگار با خوشروئي اين نظام را ميپذيرند ، زيرا اين فرمان خداست و در غياب شوهران شان آبرو و حيثيت انها را حفظ ميکنند .اگر به تجربه پي برديد که زنان سر کشي ميکنند ، اول با آنها صحبت کنيد ، سپس ميتوانيد (انگيزه هاي منفي به کاربريد
مانند) از انها در بستر دوري کنيد ، بعد ميتوانيد (به عنوان آخرين چاره) آنها را بزنيد«ترجمه ايه اين است که" اگر آنها ـ دوباره مطيع شدند" . بايد توجه کرد که اطاعت در اينجا به معني اطاعت از خداوند است .شوهر به عنوان سر پرست خانواده ، مسئول تشويق انها به اطاعت از خداوند است همان طوري که خودش هم بايد مطيع پروردگار باشد«براي بحث وتجزيه و تحليل کامل اين مطلب به ابو سليمان ، عبدالحميد .لندن از انتشاراتMarital Descord : recapturing the Full Islamic Spirit o .(2003) Human Dignity بين المللي تفکر اسلامي مراجه کنيد.» اگر از شما اطاعت کنند ، شما اجاره نداريد عليه انها ستم کنيد.خداست تعالي بلند مرتبه . اگر ذوجي از خدا بترسد داوري از خانواده مرد و داوري از خانواده زن تعين کنيد ؛اگرتصميم به آشتي بگيرند ، خدا به انها کمک خواهد کرد تا به يکديگر باز گردند .خداست داناي مطلق ) « ترجمه اسد محمد 1380،جنبه هاي مختلف اين آيه ، باعث ايجاد بحث هاي بسياري بين مسلمانان شده و عالمان اسلامي تفاسير گوناگوني بر اساس زمينه هاي تأريخي و فرهنگي [زماننزول آيه] ارائه کرده اند .دراين ايه ، محمد اسد مترجم ، کلمه "سوء نيت" را به عنوان نقص عمدي و مداوم تعهدات زنا شوئي از سوي زن" توضيح داده و متذکر ميشود ديده نشده که حضرت محمد( صلي الله ) هيچ وقت زنيرا کتک زده باشد ، و اينکه او :تصريح که تنها وقتي بايد متوصل به کتک شد که زن بوضوح مرتکب کار غير اخلاقي شده باشد و کتک زدن بايد طوري باشد که باعث درد نشود ."عالمان مسلمان توافق دارند که اگر قصد از اين ايه به مفهوم واقعي کلمه کتک زدن زنان بوده ، کار نماد ین و وسيله اي که با آن کتک زده ميشده به نرمي يک دستمال کاغذي بوده است . همگان اجماع دارند که هيچگونه آثار يا جراحتي به هر اندازه ايکه باشد قابل قبول نيست.يکي ازپزوهش گران معاصر ، اين آيه را در چار چوب کلي قرآن تجزيه و تحليل کرده و به اين نتيجه رسيده که معني "زدن" مستفاد نميشود بلکه منظور جدائي شوهر از زن است.
اين ايه اغلبأ مورد استفاده مرداني است که کتک زدن زنان خود را توجيه مي کنند.اگرچه خوا ندن اين آيه در تماميت متن قرآن و نمونه عيني آن حضرت محمد (صلي الله ) مهم است . يکي از حقوق دانان معروف معاصر اسلامي ، داکتر طاها جابرآل الواني توضيح داده است که قضات براي صدور حکم با استفاده ازين آيات ، هدف از ازدواج را مورد ملاحظه قرار ميدهد .اهداف کلي ازدواج شامل تحقق شرايطي است که براي زندگي با آرامش خطر وتوازن ، ايجاد روابط و شبکه هاي خانوادگي و زاد و ولد لازم است. دکتر الواني اظهارعقيده ميکند که درجوامع مدرن امروزي ، مرحله سوم آن فرآيند" کتک زدن همسر" نبايد بکار برده شود ، چرا که شرايط جامعه امروزي با آن زمان که قرآن نازل شد متفاوت است .ايشان نظر خود را بر اساس قانوني نزديکان پيامـبر و سايرحـوزه هاي قوانين که صدور احکام با توجه به شرايط خاص وعوامل هر موضوع انجام ميشود، بنا نهاده اند .«طاهاجابر ال الواني، رئيس مدرسه عالي علوم اجتماعي اسلامي ، ليزبورگ،ورجينيا.» تاکيد بر روح آيه است که همانا محافظت از نهادخانواده از تهديدي جدي نسبت به بقايش است. دردنياي امروزي ، کتک زدن زن مطمئنأ باعث تخريب کلي نهاد خانواده ميشود يعني دقيقأ " همان چيزي که اين سعي در حفظ آن دارد.
تفکر برزندگي حضرت محمد ( صلي الله ) به عنوان نمونه اي که چگونگي برخورد بااين مشکلات جدي را تشکيل ميدهد ، بسيار آگاهي دهنده است. ايشان معروف بودند که هيچگاه زن يا کودکي را کتک نزده است و بشدت مخالف با هر گونه استفاده از خشونت بود . به اشاره به مرداني که درمنزل خشونت بکار ميبرند ، پيغمبر مي فرمايند ، " آيا هيچ يک از شما ميتواندزنش را همچون برده کتک بزند و سپس شب با او همبستر شود؟" (بخاري و مسلم ) او همچنين ميگويد: " هيچگاه کنيز هاي خداوند (پيروان زن) را کتک نزنيد. (نقل از اسد محمد) بنا به توصيف همسرش ، پيامبر مردي بود که تعاليم قرآن را در شخصيت و سيرت دروني کرده بود.
پيامبرخود بار ها در موارد مختلف درشرايطي قرار گرفته بود که ميتوانست زنانش را کتک بزندولي ترجيع داد که تفاسيرتحت الفظي ايات را به کار ببرد . برخي اوقات همسران ايشان مشکلات بسياري ايجاد ميکردند و از سر حسادت با ساير زنان ، بر عليه آن حضرت ميکردند.حتي یکبار همسرش عايشه ، بداشتن زناي محسنه با برخي افراد متهم شد.( زناي محسنه در قوانين اسلامي يکي از گناهان سخت ميباشد.ادعاي زناي محسنه زمينه را براي محاکمه قانوني فراهم ميکند. در هيچيک از اين شرايط نه دست به روي کس بلند کرد ونه صدايش بالا رفت. وقتيکه زنان ايشان شکايت ميکردند، فرصتهاي مختلفي در اختيار شان قرار ميداد ، اوبه عايشه اجازه داد تا يک ماه در خانه پدرش اقامت کند تا زمانيکه بيگناهي اش بتوسط( بشارت قرآن ) ثابت شد.
بايد از طريق کار برد اسلوب و روش هاي ارتباطي و حل مشکل ، ساير مسائلي را که باعث اختلاف ميشود ، حل کرد. اگر زوجي قادر به حل مسائل شان به تنهائي نباشند، توصيه شده است که هر يک از زوجين يک امين را براي داوري انتخاب نمايند. بايد از هرمنبع قابل دسترسيکه ممکن است بحل مشکل کمک کند، استفاده کرد. علاوه بر داوري با وساطت با استفاده ازاعضاي خانواده ، از کلاسهاي مشاوره و مديريت خشم هم بايد استفاده کرد . در صورتيکه هيچ تلاشي براي حل مشکل به نتيجه نرسد، طلاق را ميتوان بعنوان يک گزينه مورد توجه قرار داد.
طلاق در اسلام بعنوان آخرين راه حل، وقتيکه تمامي ساير تلاشها جهت حل مشکل به نتيجه نرسد، مجاز دانسته شده است طلاق تحت شرايط بسيار گسترده مجازاست، ولي مخصوصأ زماني پذيرفتني است که خشونتي بکار رفته باشد .معني طلاق در اسلام به آنچه که درقوانين ايالات متحده است ، فرق ميکند . هريک از زوجين ميتوانند درخواست طلاق کنند ولي مراحل آن بسته به اينکه کداميک خواستار آن هستند، ولي شرايطي که طلاق را احاطه کرده ، فرق ميکند. بايد توجه داشت که مکاتب فکري مختلفي وجود دارد و برخي رهبران ممکن است در مورد مسئله طلاق از سايرين محافظه کار تر باشند.
قرآن يک فصل کامل به جزئيات طلاق اختصاص داده «سوره 65 بنام طلاق » در آنجا تاکيد شده که حق همسر و فرزندان رعايت شود، چرا که حق انان اغب تضييع ميشود . قرآن نه تنها هر يک از زوجين را مسئول تضييع حقوق ديگري ميداند بلکه به کل جامعه اخطار ميکند در صورتيکه از اين حقوق حمايت نشود ، مجازات خواهد شد .« بسياري از جوامع عليه فرمانهاي پرور دگار خود و رسولان او سر کشي کردند در نتيجه ما شديدأ به حساب آنها رسيدگي کرديم و با مجازاتي هول ناک انها را به کيفر رسانديم.65:8 » گرچه ممکن است به حسابات طرفين لطمه خورده باشد، ولي قرآن توصِه ميکند در تصميم گيري با ديده رحمت و بخشندگي نگاه کنند وانها را تشويق ميکندکه خاطرات خوش مشترک را بياد بياورند . اگر شوهر خواستار طلاق باشد ، اعلام رسمي بايدتحت شرايط خاصي صورت بگيرد . به عنوان مثال ، اعلام رسمي طلاق ، زن بايد مدت سه ماه در خانه خود باقي بماند . زوجين مي بايست به تعاملات عادي خود به استثناي روابط جنسي ادامه دهند . اين دوره زماني بدون سازش به پايان برسد ، مراحل طلاق کامل ميشود.شوهر نميتواند هدايايي را که به زن داده پس بگيرد و همچنان مسئول تأمين زن و فرزندانش خواهد بود.
زن نيز ميتواند در خواست طلاق بنمايد ، خواه داراي انگيزه منصفانه اي باشد يا خير. در صو رتيکه بدون بروز خشونت يا بد رفتاري زن خواستار طلاق باشد ، بايد از حق خودبراي نگهداشتن هدايا شامل مهريه ، چشم پوشي کند .همسريکي از نزديکان پيامبر به دليل آنکه تحمل زندگي با شوهرش را نداشت،خواستارجاري شدن صيغه طلاق شد ولي درعين حال هيچ انتقاداز شخصيت و دينداري او نيز نداشت . پيامبر به زن حکم کرد که باغي را که شوهرش باو داده پس بدهد و به شوهر دستور داد تا آنرا قبول کندو طلاقش بدهد. (بخاري شماره 4867 کتاب طلاق )
در صدرتيکه زني مورد سوء استفاده يا بد رفتاري قرار گرفته باشد ، او بايد مراحل چندي را طي کند . اول بايد شوهرش را نصيحت کند يا از کسي بخواهد که او را نصيحت کند . بمنظور بهبود اوضاع بايد جلسات مشاوره ترتيب داد يا در کلاسهاي درس مديريت ضد خشم شرکت کرد. اگر تمام تلاشها بي نتيجه ماند ، انگاه زن ميتواند طلاق بگيرد.قرآت مي فرمايد:"اگر زني از شوهرش بيم خشونت ببرد يا بيم داشته باشد که شوهرش او را ترک کند بر انان سرزنشي نيست در صورتيکه بين خود سازشي دوستانه برقرارکنند واين سازش بهترين است...ولي اگر به توافق نرسند (بايد جدا شوند،)، خداوند از در هاي بخشش و سخاوت خود براي همه فراواني تأمين ميکند ، چرا که پروردگار محافظ مردمان و هم اوست دانا." (128 ـ 130 :2)
اگاهي از بد رفتاري:
نهايتأ جامعه بايد از اعمال کسي که بد رفتاري ميکند آگاهي يابد تا جلو بد رفتاري او را در روابط آينده اش بگيرد .پيامبر" صلي الله " به زني بنام آسمه ، توصيه کرد با مرد شناخته شده اي چرا که او به کتک زدن زنان معروف بود ازدواج نکند.
نتايج حالات رواني در نتيجه طلاق:
حالت رواني کسانيکه از طلاق ضربه خورده اند در قرآن شرح داده شده .موضوع بخشايش با وجدان خدا جو گره خورده و به التيام پذيري کمک ميکند .استراتيژيهاي که منجر به بخشايش ميشوند شامل تمرکز به جانبي مثبتي ميشوند که در رابطه قبلي وجود داشته و اين از تسلط احساس تنفر وعصبانيت برفرد جلوه گري کرده ، عصبانيت فرد را براي اجتناب ازارتکاب عملي نا روا کنترول ميکند و باعث افزايش دعا و نيايش ميشود. به علاوه ، آگاهي از اينکه پروردگار برتمام اتفاقات آگاه است واوست که نهايتأ عد ل را بر قرار ميکند باعث تسهيل روند بخشايش شده وهر گونه انگيزه انتقام جوئي را کاهش ميدهد.
علي رغم مجاز بودن طلاق ، در بسياري فرهنگها که مسلمانان غالب هستند ، مانند فرهنگ خاور ميانه ،برزنان مطلقه داغ ننگ زده ميشود ، حتي اگرتوسط شوهرانشان مورد بد رفتاري قرار گرفته باشند . اين زنان همچنين ممکن است در کسب اجازه طلاق از دادگاه با مشکل مواجه شوند قوانين بعضي کشور ها زنان را ازحقوق شان بعنوان يک مسلمان محروم ميکند ؛اين کشور ها قوانين اسلامي را بکار نميبندند ، چرا که اغلب در تناقض با تعاليم قرآن عمل مي کنند. زنان در اين کشور ها به هنگام تصميم گيري در ترک خامه اي که مورد تعدي قرار مي گيرند يابا باقي ماندن درآن ، اغلب دچارکشمکش بسيارميشوند. در اين شرايط درک فشارفرهنگي بر روند تصميم گيري قرباني درعين حاليکه مجاز بودن طلاق از نظر دين به او ياد آوري مي شود ، بسيار مهم است. زناني که از اين کشور ها مي آيند شديدأ با احساس گناه و شرم در کشاکش هستند .مرتبط ياختن اين زنان به جوامع مذهبي که حاميان خوبي هستند ميتواند روند اين تجربه را تسهيل کند .مشورت با رهبر ديني در جامعه هم به مددکار و هم به قرباني کمک مي کند تا دستور العمل هاي قرآن را در مورد طلاق را بهتر درک کند .
حضانت فرزندان:
در قرآن تصريح نشده است که در صورت وقوع طلاق ، خضانت فرزندان با کدام يک از والدين بايد باشد .اگرچه درسنت حضرت محمد (صلي الله ) براي اين مسئله رهنمود وجود دارد. در مورد بسياري والدين از پيامبر (صلي الله ) ميخواستند که اختلاف انها را بر سر حضان نت فرزندان حل کند . ايشان در يکي از موارد چنين مي فرمايند: " کسيکه مادري را ازفرزندش جدا کند ، خداوند در روز قضا اورا از عزيزش جدا ميکند ."در ساير موارد ، او به فرزند اجازه ميداد که بين والدي يکي را براي زندگي انتخواب کند." «نقل از روالد، انا صوفي .
.230 – 232 pages Women in Islam: the western Experince2001
در عقايد مکاتب فکري مختلف مسلمانان در مورد حضانت از فرزندان اختلافات عمداي وجود دارد .بطور کلي ،حضانت از فرزند به دو مرحله تقسيم شده .مرحله اول در مورد فرزندان بسيار جوان است ؛ اغلب عالمان توافق دارند که در اين مرحله فرزند بايد که با مادر بماند .در طي مرحله دوم ، اغلب مکاتب فکري توصيه ميکنند که پسران بعد ازسن هفت تا نه سالگي با پدر زندگي کنند ؛در حاليکه دختران بايد پيش مادربمانند .منطقي که بر اين قضيه حاکم است آن است که فرزندان براي اينکه داراي الگو باشند و بطور مناسب اجتماعي شوند بايد با والدين همجنس خود زندگي کنند . تفاوت احکام صادره بين مکتب فکري عمده منعکس کننده جايگاه آنهاست و اينکه ايا تمرکز انها در تعين حق حضانت اساسأ بر رفاه فرزند درمقابل رفاه مادر است يا خير صرف نظر از اين،به والدين توصيه شده اجازه ندهند اختلافات آنها بر روي فرزند تأثير بگذارد.والدين بايد از در گيرکردن فرزندان در اختلافات خود پرهيز کرده و از انها براي گرفتن انتقام از يکديگر استفاده نکنند.
ابـــزار لازم براي مدد کاران
براي جلو گيري خشونتخانگي
بکار ميرود .ذيلأ در باره دور نماي اسلامي پره هاي چرخ بحث ميشود .اين دور نما براي تسهيل پذيرشو درک اينکه چگونه انواع بد رفتاريهاي ذکر شده در چرخ کاملأ در اسلام و بنا بر اين برايخدا غير قابل قبول هستند، براي مدد کاران مفيد است . بسياري از زنان مسلمان به دليل ذهنيتهاي فرهنگي مبني براينکه شوهران شان به دليل جايگاهي که به عنوان سرپرستدر خانواده دارند بائانها بد رفتاري کنند ، در کشمکش هستند . از اين رو ، اين زنان مايل نيستند براي پايان دادن بهبد رفتاري اقدامي نمايند، چرا که خداوند به دليل عدم اطاعت از شوهر يا اقداميکه باعث نرهمزدن ساختار نهاد خانواده شده اشت ، از دست آنها عصباني شود البته ، مرتکبين بد رفتاري بااستفاده از اين ترسها و باور ها بعنوان شکلي از بد رفتاري رواني ، وضعيت کنوني را حفظميکنند.
به توجه به اینکه آرامش خاطر یکی از شاخه های ضروری ازدواج اسلامی است ،رفتار هائی که باعث ایجاد وحشت در یکی از ذوجین شود غیر قابل قبول است .حتی موقعیکه رابطه ای انقدر رو به زوال گذاشته شده که به نقطه طلاق نزدیک شده ، قرآن انتقام جوئی از زوجین را بهر نحوی منع کرده است . " اگر زنان را طلاق دهید ، هنگامیکه عده (مدت سه ماه جدائی از زن) انها به (سه عادت ماهانه ) بپایان رسد ، باید به انها اجازه دهید در همان خانه دوستانه زندگی کنند ، یا بگذارید دوستانه آنخا را ترک نمایند . برای انتقام جویی ، انها را مجبور نکنید تا برخلاف میل شان بمانند. هر کس این کار را بکند به نفس خویش ستم میکند ...(قرآن 2/231) بجای این قرآن زوجین را رهنمائی میکندکه جوانب مثبت تجاربی را که در کنار یکدیگر داشته اند بخاطر بیآورند ، و رابطه مشترک شان را با احترام گذاشتن به یکدیگر و رفتار منصفانه ؛ کرامی دارند" .... شوهران باید یا با تمام زنان شان عادلانه رفتار کنند ، یا بگذارند دوستانه انجا را ترک نماید... " (229/2).
در قرآن کریم و تعالیم پیامبر (صلی الله ) ، به مسلمانان سفرش شده مراقب رفتار خود با دیگران بوده و انها را نرنجانده و به ایشان توهین نکند . اسلام پیروان خود را از دشنام دادن به دیگران ، تمسخر آنها یا بی احترامی بهر طریقی بشدت منع کرده ."ای کسانیکه ایمان آورده اید ،هیچ مردمی نباید مردم دیگر را مسخره کند ، برای اینکه شاید انها بهتر از آنان باشند. و نباید یکدیگر را دست بیاندازید ، یا اسهای یکدیگر را مسخره کنید. حقیقتاً بازگشت به شرارت بعد از رسیدن به ایمان ، پلیدی است . هرکس پس از این توبه نکند ، اینان ستمکاران هستند. (49/11) علاوه بر این ، قرآن هوشدار میدهد که داشتن سوء ظن نسبت به یکدیگر منجر به ارتکاب گناهانی چون جاسوسی و غیبت میشود و باید از آن پرهیز کرد."ای کسانیکه ایمان دارید ، از هر گونه سوء ظنی اجتناب کنید ، که حتی کوچکترین سوئظن گناه است .جاسوسی یکدیگر را نکنید، پشت سر یکدیگر بد گویی نکنید؛ این به زشتی خوردن گوشت مرده برادر تان است ، شما مسلماً ازاین کار نفرت دارید . خدا را در نظر داشته باشید . خدا آمرزنده است ، مهربان ترین." (12/49) حضرت محمد (صلم ) می فرماید ،" مسلمان برادر و( خواهر ) هستند. آنها نباید بیکدیگر خیانت و یا اهانت کنند."ترمذی ؛ کتاب 27 شماره1850
اسلام بر روابط خانوادگی و اجتماعی تأکید کرده و ارتباط با دیگران را نیاز اولیه انساها میداند. هر مسلمان مسئولیت دارد که باخویشاوندان، همسایگان و سایرین درجا معه رواط حسنه برقرار کند .قرآن رفتار خوب با دیگران را همسان پرستش خداوندشمرده است : " شما باید فقط خدارا پرستش کنید- هیچ چیز را باو شرکت ندهید ،باید والدین ،خویشاوندان، یتیمان فقراف همسایه خویشاوند ، همسایه بیگانه ،همکار نزدیک ، مسافر غریب و خدمتگاران تان را در نظر داشته باشید...(36/4)
هیچکس حق ندارد فرد دیگری را از فرصت داشتن اجتماعی محروم کند. در حقیقت ، اغلب، تعالیم تعالیم اسلام دارای مفاد ارتباطی ایت و نظر بر تعاملات مردم است . بسیاری از اشکال پرستش بصورت همگانی و گروهی است .بعنوان مثال ، مسلمانان تشویق شده اند که در کار های اجتماعی شرکت ، جشنها را در کنر یکدیگر بر گذار و از بیکاران عیادت کنند و در موقع سختی حامی یکدیگر باشند . از آنجائیکه پیامبر (صلم) مایل نبودند همسر شان در خانه تنها بماند ، چند بار پشت سر هم دعوت شام را رد کردند تا بالاخره همسر شان هم دعوت شد.(نقل شده از ابوشقا، تحریر المرعی، جلد اول ، ص 306
هر فردی مسئول اعمال خویش است و نمیتواند دیگران را بخاطر اشتباهاتش سرزنش کند .قرآن میگوید، "هرکس مرتکب گناهی شود ، سپس آنرا به شخص بیگناهی نسبت دهد، مرتکب کفر و گناهی بزرگ شده است ."(112/4) در روز قضا، هر فردی جدای از همسر ، والدین، فرزندو غیره مسئول شناخته میشود.قرآن میفرماید ، "هیچ نفسی گناهان نفس دیگری را بر دوش نمیکشد .هر انسانی برای اعمال خودش مسئول است .و کار های هر کس نشان داده خواهد شد .پس برای چنین اعمالی ، به انها جزای کاملداده خواهد شد ."(41-38/53)همچنین هرکس هدایت شود، به نفع خود هدایت شده است و هر کس به گمراهی رود بضرر خود گمراه میشود .هیچ گنهکاری بار گناهان دیگری را بر دوش نخواهد کشید. ما هرگز تنبیه نمیکنیم بون اینکه اول رسولی بفرستیم (برای اخطار)"(15/17)اتهام نا روا مخصوصاً در مورد پاکدامنی زن ، مجازات سختی در پی دارد.
"کسانیکه به زنان شوهر دار تهمت زنا کاری میزند، شپس نمیتواند چهار شاهد بیاورد (تا ادعایشان تائید کند )، انها را هشتاد ضربه شلاق بزنید و هیچ شهادتی را از انها نه پذیرید ؛انها پلید هستند"(4/24)
اسلام از حقوق کودکان حمایت کرده و ضامن آن است . کودکان نباید مورد بد رفتاری قرار گرفته و یا حتی شاهد آن باشند . قضات مسلمان احکام خود را در مورد خانواده با توجه به منفعت کودکان در درجه اول قبل از نفع بزرگسالان ، صادر میکند . حضرت محمد (صلم ) هعروف بود که با کودکان باحترام و ملاطفت رفتار میکرد .در موقع اختلاف، قرآن به همسران متذکر میشود که"نه مادر باید بخاطر نوزاد خود صیغه ببندد و نه پدر بخاطر نوزاد خود...."(233/2)
تمایلات جنسی انسانی در اسلام کاملاً برسمیت شناخته شده ودرصورتی که در چارچوب صحیح زناشوئی انجام شود ، امر عادی ، سالم و نیکو بشمار می آید.بمنظور محدود کردن روابط جنسی به افراد مزدوج ، اسلام از روابط جنسی زناشوئی بعنوان عبادتی که ارزشهای اسلامی باید رعایت شوند ، یاد میکند . نیاز هر یک از طرفین باید در نظر گرفته شود و هر نفر حق دارد که از یک رابطه کامل برخوردار باشد .حتی دراین رابطه کاملاً شخصی نیز ، حضور خداوند یاد آور رفتار منصفانه و محبت آمیز با زوج دیگر است. گرچه روابط جنسی باید کاملاً محرمانه بوده و در باره جزئیات آن با دیگران صحبت نشود (بجز در موارد درمانی) .علاوه بر محدود کردن روابط جنسی به ازدواج ،قرآن برای اینکه با چه کسی میتوان ازدواج کرد (یا رابطه جنسی داشت )، حد و مرز مشحص کرده است ."(23/4)والدین ، خواهر و برادر ، فرزندان ، عمو، عمه ،خاله ، ماما، خواهر زاده ، برادر زاده و والدین همسر کسانی هستند که ازدواج با آنها ممنوع است. این محدودیت ها محافظت کننده بوده و برای جلو گیری از سوء استفاده یا زنای با محارم مفید است ساختار نهاد خانواده شده است ، از دست آنها عصباني شود .البته ، مرتکبين بد رفتاري بااستفاده از اين ترسها و باور ها بعنوان شکلي از بد رفتاري رواني ، وضعيت کنوني را حفظ ميکنند.[11]
به امید روزیکه بانوان افغان در ستیغ تاریخ و رمانه تاج سر هر خانه باشند و هویت خود را منحیث یک بانو ، یک مادر و یک خواهر تا اخیر زندگی با خویش داشته و بری از رنج و تعب باشند.
[1] -سفر نامه ابن بطوطه، ترجمه دکتر محمد علی موّحد( تهران ، چاپ پنجم 1370، نشر انتشارات آگاه ، جلد اول،صص461و462
[2] - شهنامه فردوسی
31- قرآن ، سوره بقره شریف آیه 143.
32- قرآن ، سوره انفال ، 73.
33- قرآن ، روم ، 21
34- بقره 187
35- نساء 19
36-حجرات 10
37- دکتر علی شریعتی، "انسان" مجموعه 24، چاپ نهم سال 1381،چاپخانه نراقی ، ص21.
38- پوهنمل دکتر عبدالغنی برزین مهر، کلیات مسائل ادبی، ص ،6 به حوالت علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ،جلد 1
[11] - افغانستان نوین ، اثر نگارنده ، رک: قانون اساسی افغانستان ، حل مشکلات و خشونت خانوادگی زینب الوانی و سلمه ابو غدری، سازمان ایدیاکس ایالات متحده امریکا سال 2006.