سخی ارزگانی
غ. سخی ارزگانی
روز جهانی مادر مقدس ترین روز برای انسان و انسانیت
جنت که رضای ما، دران است در زیــر قــــدم مـــادران است
زمانی که زن برای اولین بار آگاه شد که حامله دار شده و پس از مدت معین نوزاد را به جهان آورد و آنگاه است که عملا «مادر» شد. و این «روز» که از یک سو زور تولدی فرزندش است و از جانب دیگر «مادر شدن» وی را عینیت می بخشد؛ آیا این روز برای مادر و نوزادش «مقدس» نیست؟ آیا بازهم همین «عنصر مادر شدن» در جهان بشریت «مقدس» نمی باشد؟ آیا مادر از آغاز تولد انسان تا کنون افتخار والای انسان و انسانیت نمی باشد؟
مادر یکی از دو انسان نخستین و ناب ترین مخلوق خداست، زیباترین و سازنده ترین هستی جامعه انسانی از اول تا حال بوده و در آینده نیز خواهد. موجودیت جامعه انسانی و گسترش آن حاصل یک زن و یک مرد است؛ ولی قبل از همه مادر «نقش» رهبری کننده و پرمسؤلیت را در نظام جامعه داشته و دارد که از آغاز وجود انسان تا روزگار ما مشهود می باشد. پس از یکجا شدن زن و مرد است که زن اولین بار «مادر» گردیده و مادر نخستین کسی است که نه تنها فرزند به او تعلق گرفت و باعث تکثیر نسل انسان شده، بلکه فرزندان را به جامعه تقدیم نموده که یکی از عوامل مدنیت و آبادی ها نیز گردیده است. مادر یک «گوهر مقدس» در تمام هستی و مناسبات اجتماعی جامعه بوده، می باشد و در آینده نیز خواهد. وقتی که مادر را مقدس خطاب می نماییم پس او واقعا شایسته و قابل پرستش می باشد. عشق نسبت به مادر و پرسش از وی به معنای واقعی کلام پرستش از خداوند لایزال و مهربان در گیتی است.
مادر یک «اسطورهء مقدس» اجتماعی در حیات بشریت بوده و است و انسان بدون مادر مفهوم واقع نمی گردد. و اگر مادر نیست، تکثر نسل انسان نیست و عنصر انسانیت عینیت ندارد. از آغاز تولد انسان تا حال اکثر تمدن ها، ارزش ها و هستی های اجتماعی وغیره محصول فعالیت های ذهنی و بدنی و افتخارات ارزش آفرین مادر است. به قول این شاعر که گوید:
بهشـــت فـــرش پـــاي توست رضاي خدا در رضاي توست
بلی!
اگر رضای مادر اصل نباشد پس رضای خدا در چه کسی دیگری نهفته است و چگونه حاصل خواهد شد؟ چرا اربابان دانش، ادب و سخن نگفتند و هنوزهم نمی گوییم که بهشت زیر پای پدر یا شوهر و یا مرد است؟ مسلما که این شایستگی قبله از همه از آن مادر می باشد و بس.
اگر مادر نباشد، در بهشت هم بسته است. و این مادر است که با تولد فرزند، عاطفه، عشق، محبت، صلح، پارسایی، تشکیل کانون خانوادگی، نیکو کاری، آبادی، کشفیات حد اعظم داشته های مدنی اولیه و... تهداب بهشت را در این دنیا گذاشت و مرد را ادب داد و اورا به مدنیت آشنا ساخت. مادر اولین بانی کانون «مقدس خانوادگی» است و بنای ازدواج را مادر گذاشت. مادر با خصوصیت محرک و پویای خویش زراعت را «کشف» و این مدنیت را گسترش داد. مادر ناب ترین «ایجادگر عشق» طبیعی میان فرزند و والدین گردید و توجه مرد را به مهر و مسؤلیت پذیری های کانون خانوادگی و اجتماعی جلب نمود. اساس اکثریت مدنیت ها را مادر گذاشته و بنیاد عدالت، عطوفت، مهرورزی، تقوا را مایه گذاری نموده و پدیده جاگزینی «حق» را در جای «ناحق» برای نخستین بار مادر مطرح و ترویج نمود. یعنی این مادر است که «ترازوی عدالت» را برای تحقق برابری میان انسان های روی زمین خلق نمود و بدین وسیله زیر بنای دادگستری و دادگاه از سوی مادر گذاشته شد.
مسلما!
هر جا که نزاع است و هستی جامعه را فرو می ریزاند آنجاه اشک مادر بی اختیار جاری می گردد و فریاد می زند تا اگر بتواند مردان را از خصم و جنگ جلوگیری نماید و تا انسان ها بدون خشونت، غارت، تجاوز، جنگ و نابودی مدنیت ها در جوار همدیگر به صورت صلح آمیز، محبت انسانی و عشق همنوعی باهمی زیست نمایند. مادر در هر مقطع زمانی و مکانی با گوهر صلح نگری، خیر خواهی و سازندگی خویش در برابر خشونت گران، جنگ آوران، متجاوزان، غارتگران، قاتلان و... مردان سبک مغز ایستادگی می کند تا از ریزش خون انسان و ویرانی در فرش زمین خدا جلوگیری نمایند. پس مادر با جوهر امنیت خواهی، صلح نگری، مهرورزی، مدنیت سازی، خشونت ستیزی، جنگ ستیزی و... نسبت به آدم ها بازتاب دهنده ماهیئت والای انسان و انسانیت در این کرهء خاکی است. فلهذا، بگذاریم که فرزندان عاشقانه و بیباکانه پیشانه های شان را بر دامان پاک مادران بر زمین بسایند و مادران مقدس خودها را قلبا ستایش و پرستش نمایند تا گناهان آنها در پیشگاه خالق حقیقی مورد پذیرش قرار گیرند. بگذاریم که فرزندان قبل از همه به پیشگاه مادران شان به نیایش بپردازند و بعد در حضور خداوند لایزال سر به سجده نهند تا معصیت های شان مورد مقبول در گاه الهی واقع گردد و همچنان پیام آوران و الهام دهندگان صلح و سازندگی برای جامعه و در خدمت انسان باشند.
آیا هنوز هم نمی پذیریم که بهشت دنیا و اخرت در زیر قدم های مقدس مادران است؟ آیا بازهم قبول نداریم که مادران در این دنیا با کارنامه های مثبت و سازنده خویش «تهداب» بهشت را می گذارند؟
اما، مادران در افغانستان:
در کشورهای انکشاف نیافته و محصول استعمار و به ویژه در افغانستان این مادر است که با هرگونه غل و زنجیر اسارت های قرون وسطایی در بند خونین نظام های استبدادی و مرد سالاران وحشی صفت قرار داشته و بیش ترین رنج، کنیزی و زجر را بدوش می کشد و بازهم بیشتر می کشد. غمنامه ها و گوشه های اسارت مادر از توان این سطر خارج است و صرفا به یک نکته از تجربه ناچیز در زادگاه خویش در ارزگان اشاره مختصر می نمایم:
من از طفولیت تا هنوز به حافظه دارم که یک مادر حامله دار یک طفل را در آغوش، طفل دیگری را ازدست، نان را در زیر بغل و کوزه دوغ را به فرق سر خود سرگذاشته روانه مزرعه می شد و برای شوهرش غذا می برد. در برگشت بازهم همان طفل در شکم، دومی در بغل، سومی از دست و بسته شبدر و یا علف را بالای سرگذاشته به خانه انتقال می داد. مضاف برآن، این مادر نه تنها مسؤلیت اولاد داری، امور منزل را با تنهایی از پیش می برد، بلکه مسؤلیت مالداری و گاو داری را نیز به عهده داشت. این خود مشت نمونه خروار است که در سراسر افغانستان مادران با چنین وضع نهایت اسارتبار و حتا به مراتب بد تر از آن مبتلا بوده و می باشند و عمر شان بین 40 تا 45 را تجاوز نمی کند که «سنگ لحد» را به طور ابد در آغوش می گیرند که می گیرند. این وضع مادران اسیر یکی از دست آورد های حاکمیت های ضد ملی و دموکراتیک افغانستان می باشد که بیش از سه صد سال را پشت سر گذاشتانده است و بادرد و دریغ که این بحران در این شرایط نیز با شدت هرچه تمام ادامه دارند و علاج این بحران به صورت اساسی روی دست گرفته نشده است.
پس از کودتای هفت ثور 1357 خورشیدی تا حال وضع مادران با ناهنجار ترین و بدترین حالت حالت قرار گرفته که قلم ها از نوشتار و زبان ها از گفتار آن کاملا عاجز می مانند. اگر در این مدت سه دهه جنگ و بحران مردان در محل اداره، مزرعه، میدان جنگ، کارگاه ها، جاده ها، جهاد و... قرار داشتند و جمعی با انواع گوناگون از هر دو طرف متخاصم جنگ کشته، معیوب، زخمی، ناپدید و محبوس می شدند این مادران بودند که با بیش ترین هردم شهیدی، زجر، بی حرمتی روزگار، اندوه، بی سرنوشتی، کشتار و... عدم امکانات دست و پنجه را نرم می کردند. خیلی از مادران که در جریان سه دهه جنگ و بحران کشور شوهران، فرزندان و نان آوران خویش را از دست دادند بازهم این تنها مادران بی سرپرست بودند که با نبود امکانات و مشقت تحمیل شده ای روزگار فرزندان یتیم شان را از مرگ نجات دادند. در این برهه شاهد مادران هستیم که تن با هرگونه سختی فرسایشگر داده و می دهند و تا برای اطفال صغیر و بی سرپرست خویش نان بخور و نمیر را تدارک دیده تا اولادهای یتیم شان مکتب بروند.
بازهم با این ندای غمناک مادر توجه نماییم که بیانگر گوشه ای از زجر، مصیبت، اهانت، قتل، فروش، بی سرنوشتی و اسارت غم انگیز این جنس مؤنث از سوی نظام غیر عادلانه جامعه، جنگ های تحمیلی خارجی و داخلی و مرد سالاران زن ستیز می باشد:
به پایــــم حلقــــهء زنجـــیر بستند روان ســـوی بیــــابـــانم نمــــــودند
بـــرای آنـــکه دایـــم بــرده باشـــم به دست و پــــــای زولانـــم نمـودند
به نــام دیـــن اسیر و برده گشــــتم به زعــم خویـــش احسانـــم نمـودند
به بــازار فــروش همچـــون متاعی گهــی قیمــــت گــه ارزانــــم نمـودند
چنــــان جامــــه بر اندامـــــم بریدند که بر خـــــود نـــیز حیرانــم نمودنـد
ز حــــق رای محرومــــم نمــــــودند ز زن بــــودن پشیمـــــانم نمـــــودند
«ربیع» زین شیوه گردیده جگرخون چــه بی مهـــری به دامانــــم نمودند
همه می دانند که تعداد کثیری از مادران بی سرپرست به هر گونه فریشان حالی، ذلت و هردم شهیدی در مقابل مغازه ها، کارگاه ها، ادارات دولتی، خیابان ها، هوتل ها، موسسات خارجی، جاهای پرازدحام مردم و... به خاطر زنده ماندن یتیمان شان ناگزیرا دست به تگدی دراز می نمایند. حتا از گزارشات مستند شبکه های الکترونیکی و مطبوعات ثابت می گردند که برخی از مادران که حتا امکانات گدایی هم برای شان موجود نیستند و دردمندانه که از جبر روزگار دست به تن فروشی می زنند تا مصارف حد اقل یتیمان خویش را بدست آورند. من در گذشته ها به صورت مستند در مورد علل تن فروشی ناگزیری مادران بدون سرپرست و محکومیت زنان چندین مقاله نویشتم که در برخی از سایت های انترنتی و منجمله در سایت انترنتی «کاتب هزاره» وجود دارند.
الهی !
چقدر درناک و غم انگیز اند که یک تعداد از مادران در شهرهای بزرگ کشور ما از جمله در هرات، قندهار، کابل، کندز، ننگرهار، مزار شریف و... شبانه از فقر اقتصادی اطفال صغیر خویش را تنها گذاشته و برای تن فروشی از خانه خارج می شوند تا نان بخور و نمیر کودکان یتیم خودها را پیدا نمایند. حتا گزارشات حاکی است که مادران بی سرپرست مورد بهره برداری جنسی توسط مامورین دولتی، خدماتی و خارجی نیز قرار می گیرند که متأسفانه در این زمینه دولتمداران حاکم کدام راه حل اساس را روی دست نگرفته اند که مورد انتقاد نیز قرار گرفته اند. آیا نمی دانیم که بالای این مادران تن فروش بیچاره و بدون سرپرست چقدر سخت و زندگانی ننگین می گذرد؟ آیا کاخ نشینان، حاکمان و قدرت مندان کنونی افغانستان از همچو فاجعه های رقبتار، شرم آور و تباه کننده آگاهی ندارند؟
خدایا !
آن عده از مادران که بناء بر جبر روزگار از راه تن فروشی یک درآمدی ناچیز پیدا می کنند و برای فرزندان یتیمش حد اقل مصارف را تهیه می نمایند تا آنها زنده بمانند و مکتب بروند چه پیام را در اذهان مردم و برای دادگاه تاریخ بشریت ارائه می دهد؟ آیا وجدان انسانیت در وجود قصر نشینان و زورمندان میهن ما زنده است که این چنین مادران از ناگزیری روزگا تن فروشی می نمایند تا حد اقل زنده ماندن یتیمان خرد سال خویش را اگر تضمین کرده بتوانند؟
به هر صورت؛ یک مادر بزرگترین فداکار و از آن هم بالاتر «یگانه قهرمان» در جامعه و به خصوص برای خانواده و فرزندان خویش می باشد که از داوری تاریخ پوشیده نبوده و نیست.
آری!
در این روزها مردمان گیتی در پیشواز از بزرگ داشت و تجلیل روز جهانی مادر قرار دارند. در کشورهای صنعتی و پیش رفته جهان که دارای خیلی از ارزش های مدنی مترقی هستند؛ نشانه های از غمنامه ها و اسارت های قرون وسطایی، ملوک الطوایفی، نژادی، قومی، قبیلوی و... به چشم نمی خورند، جهان جدید و مناسبات نو در این گونه کشورها حاکم اند و زنان در کل و مادران به صورت خاص از حمایت قانونی و عملی نظام حاکم برخوردار می باشند. و مردم با اشتیاق تمام در پیشواز از روزجهانی مادر نه تنها آمادگی می گیرند و پای کوبی می نمایند، بلکه از ارزش این روز جهانی مادر آگاهی نیز دارند. مادران آگاهانه در روزجهانی مادر اشتراک می نمایند و دسته های گل و تحایف از سوی شوهران، برادران، فرزندان و سایرین دریافت می کنند.
اما روز جهانی مادر در کشورهای محصول استعمار و به ویژه افغانستان چگونه خواهد بود؟
وضعیت نهایت اسارت بار و رقتبار مادران در کشورهای جهان سوم و به خصوص در افغانستان پس از سه دهه اخیر بدین سو چنان حیرت انگیز است که از توان شرح این سطر خارج می باشد. اصلا مادران در وضعیت نیستند که از روز جهانی مادر آگاهی داشته باشند. نخست فقر همه جانبه و حاکمیت های سه قرن متأخیر از جمله باعث سیه روزی، اسارت و تضییع حقوق مدنی مادران تا حال در کشور می باشند. دوم اینکه عوامل جنگ و بحران این سه دههء اخیر کشور نیز بر اسارت مادران افزوده شده که مادران را از دست رسی به حقوق حد اقل مدنی، سیاسی، اجتماعی، بهداشتی، اقتصادی و... آگاهی از روز جهانی مادر محروم نگهداشته اند. اگر هم اکنون حتا در کابل از یک مادر از تجلیل روز مادر پرسیده شود که چرا این روز را گرامی است؟ پاسخ وی «نمی دانم» خواهد بود. و یا اگر در روستا ها کسی از مادران جویا گردد که روز جهانی مادر چیست؛ حتما لاجواب می مانند. در حالیکه به گمان اغلب بیش از هشتاد و پنج در صد از مادران در قریه ها، دهات و روستاهای دور دست و فقیر نشین کشور با بدترین وضع به سر می برند که به جز از غم شکم و زنده ماندن اولادهای شان به فکر هیچ چیزی دیگری نیستند.
زندگانی مادران در نقاط دور دست کشور نهایت اسارت بار و غیر انسانی می باشد که متأسفانه دولت های خودکامه، قبیله گرا، بیگانه پرست، هژمونی خواه، ایدولوژیک هرگز در این کشور خدمت نکرده و دوسیه های شان از خیانت، جباریت، وطن فروشی، غارت و قتل مردم کشور پر می باشند.
خلاصه:
قصه های سوگنامه ها و اسارت های مادران جهان، به خصوص کشورهای عقب نگهداشته شده و از آن هم خاص تر در افغانستان ویرانه چنان وحشت انگیز، تباه کننده و بی حساب اند که فقط خداوند جهان می داند و بس.
فریاد غم انگیز و در ضمن پیام دهنده مادران را از این قسمت سرودهء آقای حبیب الله خواجه عمری (ربیع) حد اقل درک کرده می توانیم:
لبــاس غــیر در جانــــم نمودند بــه نــام زن به زندانــــم نمودند
سیه چــادر سر من کرد با جـور بــه کنـــج خانــه پنهانـــم نمودند
به دست جهل گشتم زنده در گور بـــه نــام ننـــگ قربانـــم نمودند
گزارشات مستند تصویری، شنیداری، دیداری و رسانه ای منابع داخلی و خارجی در مورد مادران گیتی و به خصوص مادران در کشور ما آنقدر زیاد اند که من فقط از جمله از یک و دو آن در کشور آبایی خویش نام می برم:
خود سوزی، فرار از منازل، خود کشی وغیره مادران از جبر و جنایات اولیا و مردان شان در ولایات مختلف افغانستان می باشند که دوسیه های ناتمام آنها در محاکم فاسد کشور خوابیده اند.
نمای از خود سوزی این مادر داغدیده و اسیر
چندی قبل در یکی از منابع خبری به صورت زنده شنیدم که یک مادر طفل دار بنا بر ظلم شبانه روزی شوهرش از منزل فرار کرده و به خانه والدین خویش پناه می برد. غیرت وحشیانه پدر، برادر و شوهر او به جوش آمده و همه متفقا اورا تحویل محکمه می نمایند. قاضی هم این مادر بیگناه را زندانی می کند. خلاصه پس از چند مدت دادگاه حکم راهای این مادر را صدر می کند و می خواهد که زندان را ترک گفته و به نزد اولیای خویش باز گردد. اما این مادر فریاد بر می کشد که من از زندان خارج نمی شوم. اگر من نزد شوهر، یا برادر و یا والدین خویش برگردم؛ آنها بیش تر مرا مورد لت، کوب و ظلم قرار می دهند و حتا مرا خواهند کشت. برای من زندان خوب است. من در زندان «آزاد» هستم و هرگز از زندان بیرون نمی شوم. آیا در این گفتار این مادر اسیر حد اقل شمه ای از ماهیئت سنن خرافی، فرهنگ منحط قبیلوی، مرد سالاری و نظام خودکامه نظامی سیاسی- اجتماعی بازتاب نمی یابد؟
مادران عزیز سراسر جهان و به خصوص مادران داغدار و اسیر افغانستان سلام بر شما!
این «روز جهانی مادر» را که مصادف است با روز یکشنبه 22 ثور 1387 خورشیدی برابر با 11 می 2008 میلادی می باشد صمیمانه به پیشگاه تمام مادران، دختران، آزادی خواهان، عدالت طلبان گیتی و به خصوص مادران، زنان و مردم قهرمان کشور خویش تبریک گفته و خواهان تحقق تساوی همه جانبه حقوق زنان با مردان می باشم.
چشمم بروی روشنتان شاد می شود از چار بند غــم دلــــــم آزاد می شود
بر روزگار غمزده ی زن قسم که باز ویرانه ی زنــان ز نو آباد می شــود
و من الله التوفیق
www.kateb-hazara.net
Email: info@kateb-hazara.net
شنبه 21 ثور 1387 خورشيدی برابر با 10 می 2008 ميلادی/ جرمنی