احمد خالد
صدارت محمد هاشم خان
معروف به جلاد بزرگ
در تاریخ افغانستان!
بگفتهً عالمانه: " اگر ما شهامت فکری و فرنگی قد برافراشتن در برابر تاريخ را نداشته باشيم و گذشتهً خود و ديگران را فارغ از پيوندهای عاطفی ، تباری ، انديشه يی و سياسی ديروز و امروز خود نبينيم ، هرگز شايستگی تداوم فعاليت اجتماعی را در راستای دفاع از بشر مظلوم نخواهيم داشت."
افغانستان آينده را بايد با شرکت گروههای بيشتر مردم برپايهً وتوافق هرچه وسيعتر ساخت. با قبول مسئوليت فردی و ملی خود ، چه برای گذشته و چه برای آينده ارزش های يکديگر را بهتر خواهيم شناخت و برخوردار از گذشت بيشتر در برابر همديگر خواهيم بود و کمتر کسی از قلعه ی خطا ناپذيری برديگران خواهد ديد ، قضاوت های ما واقعگراتر خواهد شد. وقتی همه حق را به جانب خود ندانيم ، ديد مثبت تر و انسانی تری خواهيم يافت و از هر چيز بيشتر به آن نياز داريم. تاريخ را نبايد بمثابهً روند مکرر روی آوری به ناجيان خيال باف ، شکست آرزوها و تکرار سراب ها و فريب ها ديد. اين نباشد که تاريخ را مطابق دلخواه خود سازيم و آنرا به حربه تخديرتذليل روح انسانی مبدل سازيم . وجود اینکه توهین به انسان نقض ارزش های دیموکراسی است و نباید به انسان توهین شود بنآ باعتقاد جمعی از نویسند گان تاریخ نگاران راستین و مدعیان عدالت که در اندیشه های سیاسی شان آزادی وعدالت ،نقش محوری و کلیدی دارد ، زمامداریکه با "سیاست حیوانی "با مردم عمل میکند با خودش نیز چون حیوان درنده وستمگر عمل میشود. مصداق روشن این مطلب ، در تاریخ معاصر افغانستان محمد نادر شاه بود که مانند"پلنگ تیز دندان" تا زمانیکه با یک حمله ناگهانی و فشار دادن گلوی شکار،یعنی دشمنان سیاسی اش نابود نمیکرد، آرام نمیگرفت که این عمل او با معایر و ارزشهای اخلاقی،حقوقی وانسانی،سازگار نبود. البته خود او نیز با خشمی که مظهر خشم جمعی و مردمی بود قبلآ بآن اشاره شد،بهای عملکرد خشونتبار خود را پرداخت ، کشته شدن این سادیست بزرگ مه بنیاد سلطنت اش از همان آغاز کار ،بیشتر بر توطه، خشونت و خونریزی آزادی خواهان افغانستان نهاده شده بود،اخطار درسی بود برای رهبری دولت کینه توز، فامیل سالار و مردم سوار،دارای دیدگاههای زور گویانه و مستبدانه . با بروز این واقعه ، آدم کشان درک کردند که با واکنش های خشمگینانه مردم مواجه شده اند . فلهذا بعد از شکنجه ها و کشتارهای هولناک و غیر انسانی متهمان دوسیه شهید سنگر "عبدالخالق شهید" شخصیکه همنوا با آزادی خواهی معتقد بود که پرچم این خاندان باید سرنگون شود و دژ استبداد خصم افغان نگون باید شود، در عملکردهای استبدادی حکومت خانوادگی به شیوه های جدید آن تجدید نظر نمودند.
بر اثر فشار عامه و ترس از مردم ، برای حفظ و بقای حکومت خانوادگی ،آنان خود را با آموزه های جدید دبستان قدیم،عیار ساختند و با استفاده از شیوه های نوین ،مخالفین را یا در زندانهای مخوف از بین بردند ویا سالها در سلولهای تاریک به زندان انداختند و شکنجه نمودند.
گرچه در ظاهر امر شاه جوان محمد ظاهر وارث تاج و تخت شد ولی اراده این شاه نام نهاد که حیثیت سمبول را داشت ، تا هنوز سر بلند نکرده بود و در عمل اقتدار واقعی و رهبری این حلقه خانوادگی را بازهم یکی از ترتیب شدگان دوستان قدیم همان دبستان معلوم الحال استعماری انگلیس که قرعه فال بنامش زده شد،بدوشگرفت . این شخص صدراعظم محمد هاشم خان یعنی شخصیکه از یکطرف بحیث زاهد تصنع کار ،تفسیر میخواند و از سوی دیگر مانند نادرشاه خود را محور زمین وزمان دانسته وبا خون مردم طهارت میکرد، روی صحنه قدرت آمد.
محمد هاشم معروف به "جلاد بزرگ"با خصلتهای خاص که داشت در جهت تطبیق برنامه هایش آنطوریکه شورای خانواده و رهبری این حلقه خانوادگی در اجرای امور وسایل کمتر با اهمیت سیاستهای مختلف و جداگانه داشتند و خصومتهای مثبت و منفی فردی هر کدام شان فرق میکرد، ولی زمانیکه پای منافع مجموع خانوادگی نظام در بین می آمد بنام یک خاندان همه حرفها را می زدند. همه اعضای این خاندان با استفاده از این تجارب گذشته تاریخی در کلیت و سیاست های عمده متفق القول وسیاست واحدی را دنبال میکردند که این یکی از رازها و کلید موفقیت های شان در تمام دوره قدرت شان تا ظهور داود بوده است. اسناد آتی مؤۀید این ادعا است:"فامیل یحیی خیل... که تعداد شان به ده یا دوازده نفر میرسید، برعکس دیگران باهم متحدانه و احترام متقابله دارند وبنابر آن بر امیر حبیب الله خان نفوذ دارند"...
"....زمانیکه شاه محمود بعد از سفر مزار شریف، کابل آمد بین او و محمد هاشم بر سر پول که با او موافقه شده بود ، کشیدگی پیدا شد که حتی موضوع برادر اندری ،توسط شاه محمود در بین آمد ، این کشیدگی و رنجش بحضور داشت محمد نادر وبه میانجیگری نادرشاه بین هاشم وشاه محمد حل گردید و شاه محمود مجبور ساخته شد که معذرت بخواهد.."
"... طبق راپر مؤثق هاشم خان صدراعظم سابق ،مؤفق شده که بین شاه محمود و محمد داؤد و همچنان بین داؤد و سردار اسدالله سراج ،مصالحه کند. اکتوبر 1946.."
محمد هاشم که مانند برادرانش در دیره دون متولد و تربیت شده بود، ایام کودکی را در هند بسر برده ، در بازگشت به افغانستان مانند دیگر اعضای مصاحبان دربار امیرحبیب الله شامل وظیفه شد و بحیث آمر"سروسان"(آمر گارنیزیون شاهی) که تعدادشان به 150 نفر میرسید و از خانزاده های پایتخت و سایر ولایات افغانستان تشکیل گردیده بود،اجرای وظیفه میکرد.
در حرکت مشروطیت اول محمد هاشم سر سروس که چهره ستمگر، سنگدل و بی عاطفه شناخته شده بود ،در هیأت تحقیق یک عده متهمان این جنبش که در جلال آباد قرارداشتند شامل بود . در یکی از اسناد محرم در این مورد چنین آمده است "...هیأت متهمان را در جلال آباد تحت شکنجه قرار دارد ...دوشبانه روز غلام بچه ها ،جزای جسمی دیدند.دو نفر آن یعنی جوهر شاه خان و پادشاه میر خان با وجودیکه در حال مرگ بودند اعتراف نکردند . انگشتها و شصت های پاهای شان قطع شده. آنها محض گفتند که به سوسایتی میرفتند ولی در مخفی بودن آن جمعیت آگاه نبودند . لعل محمد و محمد اسلم گفتند که آنها بخاطری بدانجا میرفتند تا حقیقت موضوع برایشان روشن شود و بعدآ به امیر راپور دهند..."
برای شناخت بهتر این چهره طرز تفکر و عملکرد هایش ضرور است که به بازجویی ها و نگرش نویسندگان با اعتبار و اسناد تاریخی مراجعه کرد.
ترتیب سیاسی دوره ابتدایی دبستان " دیره دون " زیر چتر استعماری انگلیس بر هاشم خان چنان اثر گذاشته بود که در تمام دوره قدرتش و سر کار داشتن بامر سیاست ذهنیت انگلوفیلی نزدش قوی بود و نتوانست ، از آن فاصله بگیرد و پیوند های نزدیک اش با انگلیس این عنصر تهدید کننده را که ضد منافع ملی بود سست سازد. او در حالیکه با استفاده از افزار پدید زشت و خطرناک استبداد وخشونت نسبت به مردم ،برخورد آمرانه و مستبدانه داشت و همچون پرنده بال و پر،ودست وپا بسته آنها را بافشارهای سیاسی، اداری ،اقتصادی و فرهنگی اسیر نگهداشته بود، برعکس با پشتیبانی از سیاست های استعماری خارجی با قیافه ننگین در برابر قدرت خارجی ،مانند غلام خود را خوار وزبون احساس میکرد . طوریکه قبلا بدان اشاره شده است بعد از حصول استقلال کامل سیاسی افغانستان برهبری شاه امان الله دیری نگذشته بود که محافظه کاران برهبری سپه سالار محمد نادر شخصی که بدوستی برتانیه تمایل داشت و از دوره تحول بطی جامعه افغانستان جانبداری میکرد ،جبهه جدیدی تشکیل داده شگافی در دولت "جوانان افغان "بوجود آورد و با همفکران داخلی و همدستان خارجی بکار شکنی و سبوتاژ و فعالیتهای تخریبی دست زدند . یکی ازین تخریب کاران محمد هاشم بود که مدت بیش از دوسال سمت سفارت افغانستان را در مسکو داشت ،بعد ها به کرسی صدارت نشانده شد.
مداحان قدرت و جعلکاران تاریخ همواره گویا باصطلاح از سیاست خارجی "متوازن"حکومت استبدادی محمد هاشم ،در بین دو کشور قدرتمند همسایه صحبت و بدون پشتوانه از آن دفاع کرده اند .در حالیکه نویسندگان منتقد و مبارز وآزاد اندیش که خود تاریخ زنده وحامل تصاویر دردناک جامعه افغانستانی بودند با موجودیت واقعیتها و اسناد معتبر همیشه وابستگیها و سیاستهای یک جانبه حکومت را به نفع دولت انگلیس ،ضد منافع ملی دانسته اند. اسناد آرشیفی که بازگو و افشا کننده واقعیت ها است بصورت نمونه معرفی میگردد تا در پرتو آن عالمانه قضاوت شود. در سندی آمده است :"...محمد هاشم گفت ،زمانیکه امان الله 22نفر محصل افغانستانی را برای تربیه نظامی به شوروی می فرستاد من مخالفت خود را به فرستادن آنها بآنکشور ابراز کردم..."
در سندی دیگری تذکر رفته است "...محمد هاشم به سفیر انگلیس گفته است که او مخالف پالیسی خارجی امان الله بود،به همین لحاظ از وظیفه سفارت افغانستان در مسکو استعفآ کرد.."
طبق سند محرم :"...محمد هاشم در زمانیکه سفیر افغانستان در مسکو بود، در صحبتش با سفیر انگلیس در مسکوعلنآ از امان الله بدگویی کرد و چنین وانمود میساخت که بهترین کاندید سلطنت محمد نادر میباشد "
در یکی از اسناد دیگر میخوانیم :"محمد هاشم و برادرانش طرفدار فرستادن محصلان به شوروی و کشورهای اروپایی نبودند و فکر میکردند که این تحصیل به ضرر کشور است و مفکوره های که بدرد افغانستان نمی خورد بدست می آرند، در عوض آنها باید در داخل کشور تحصیل نمایند.."
طبق یکی از اسناد"... کانگرس وسرخ پوستانیکه فعالیتهای قبایل سرحد را بحرکت آورده و تکان دادند،هاشم خان صدراعظم در مورد آن گفت ، که کانگرس و عبدالغفار خان بیشترین کوشش خود را به خرچ میدهند که شورش سرحد را در مجلس آینده کنفرانس میز مدور مطرح کنند ،واین مساله مورد نگرانی و علاقه هند برتانوی و حکومت افغانستان است ..." نفوذ سرخ پوستان ، کانگرسیها و خلافتیها که از وفاداران امان الله بودند،در بین افریدیها زیاد است. حکومت افغانستان میگفت که نفوذ کانگرس در بین قبایل قدمی برای جذب قبایل پتان توسط هندوستان است که اکثریت هندو میباشد..."
مسایل سرحدی یکی از مسایل بود که در روابط انگلیس ..افغان در طول سالها1930 مورد توجه بود.
مرور بسیار مختصر، نمایانگر آنست که گرچه معاهده 22 نوامبر 1921 استقلال کامل سیاسی افغانستان را تامین نمود ولی مشکلات سرحدات آزاد را حل نکرد و خط دیورند کماکان باقیماند.چنانیکه دولت افغانستان باطنآ از این قضیه ناراضی بود، مردم سرحدات آزاد نیز شاکی بودند ... لهذا در زیر نقاب تشریفات ظاهری، کشیدگی و انزجار دایمی بین دولتین باقیمانده و اقدامات نظامی انگلیس مدتهای دیگر جهت استیلای کامل بر مردم سرحدات آزاد ادامه یافت..."
سپه سالار محمد نادر که در عصر امان الله خود را از هوا خواهان و مدافعان جدی حقوق قبایل سرحد میدانست پس از حصول قدرت سلطنت روش منفی را در پیش گرفت ، چنانچه علاوه بر نوشته نویسندگان و مؤرخان شوروی در اسناد محرم نیز در این رابطه مطالب نوشته اند.
در سند محرم آمده است "...در زمان که حکومت نادرشاه در افغانستان چندان استحکام نیافته بود، در امور مربوط به قوای سرحد علاقمند نبود و انگلیسها نیز از این فرصت استفاده کردند ، چنانچه نادر خان ملا محصل و ملای چکنهو را که در منطقه مهمند فعالیت میکردند نزد خود خواسته و برایشان گفت که اعلان جنگ مقدس بمفاد افغانستان نیست و مانع فعالیت شان گردید. زمانیکه مشکلات زیاد گردید (1933) نمایندگان قبایل بخاطر اخذ کمک علیه انگلیس بکابل آمدند ولی بدون هیچ نوع دستآوردی بازگشت کردند وبجز محض نصایح سودمند چیزی بدست نیاوردند.
گرچه عین پالیسی نادر شاه بعدآ در زمان قدرت صدارت محمد هاشم خان ادامه یافت ، ولی گرمی سابق را از دست داد. بخصوص زمانیکه در قبایل وزیری و مسعود"پیرشامی" در تبلیغات خود از اعاده پادشاهی امان الله سخنراند و جریده "اصلاح" تشویش افغانستان را با لحن اتمام حجت به برتانیه نشر نمود.
در سال 1935 زمانیکه انگلیسها بخاطر سیاست پیشروی خود در منطقه سرحد با سوقیات مسلحانه بشمول بمباردمانهای هوایی آغاز کرد ،یکتعداد اقوام خوگیانی ، شینواری و صافی ،افریدی کوهدامنی ،کوهستان،با عده دیگر از قوم مهمند پیشتیبانی کردند.و با لشکریان مهمند یکجا شدند. ملاها و برخی از قومندانان مذهبی که جمله 140 نفر میشدند، در جلسه تاریخی سوم اکتوبر در یکی از مساجد شهر کابل فیصله کردند وقطعنامه به حکومت تسلیم کردند و حکومت را بخاطر آنکه چرا واقعه مهمند را در اخبار اصلاح نشر و علنی نکرده بود مورد انتقاد قرار دادند فورآ بعد از جرگه صدراعظم از ساعت 5عصر تا 9 با ایشان صحبت کرد ...فیض محمد وزیر خارجه به جلال آباد روانه شد تا با پادشاه گل پسر حاجی سرنگرایی و برخی از لیدرهای شنوار و خوگیانی به مهمند بروند تا روی موضوع صحبت کنند...فیض محمد وزیر خارجه والی ننگرهار و داؤد نایٌب الحکومه و فرقه مشرووالی مرکز محمد گل مهمند در جرگه جلال آباد آرامش و ضدیت با برتانیه را خاموش کردند.
در سند آرشیفی آمده است:"ملا عبدالباقی که در بین مردم افریدی نفوذ زیاد داشت و آدم پخته بود هدایت گرفته بود که با سید انور به جلال آباد رفته با داؤد خان مشر جلال آباد ملاقات کند ... چند نفر از افریدیهای دیگر و مهمندها نیز جلال آباد آمدند . داؤدخان در این جرگه در مورد آتی صحبت کرد:.. داؤدخان در صحبت مخفی و جداگانه با ملاعبدالباقی و معدود دیگر گفت که کوشش کنید:
1) در بین افریدیها و مهمندها مفکوره طرفداری امان الله را خنثی کنید.
2) مشترکآ بکوشید عملی انجام ندهید که حکومت هند برتانوی را تحریک کنید که دست باقدامات نظامی بزند.
در ختم جرگه 8000 افغانی بین افریدیها و مهمندیهای شامل جرگه توزیع گردید.
طبق سندی در وقت هاشم خان نظارت شدید بالای آنانیکه به سفارت شوروی میرفتند ایجاد شد روابط افغانستان با اتحاد شوروی محدود بود. مثلآ تا سال 1956 تعداد اعضای سفارت شوروی به هشت نفر محدود نگهداشته شد.
در سند آمده است "هاشم خان از شنیدن اینکه (ام.ان.روی.)(انقلابی کمونست که مهاجرین هندی را در آسیای مرکزی تربیه نظامی میداد تا برای فعالیتهای انقلابی در هند آماده باشند و پلانش آن بود که از طریق کابل منطقه سرحد شمال غرب بحیث مناسبترین مراکز عملیات بداخل هند استفاده شود) در 1930 در هند زندانی شد، خشنود گردید.."
به نوشته نذیر کبیر سراج بعد از دعوت زعمای شوروی ( بولگانین و خروسچف)بوطن شان ، محمد داؤد خان به وزارت دفاع آمد و بالای میز طعام چنین گفت".. زعمای سابق افغانستان از شوروی ها میترسیدند و حزر داشتند. از اینکه با آنها روابط نزدیک قایم سازند(منظور از هر دو عموهایش بود) دید که آنها آمدند و انسان های بودند مانند ما و شما نه بلا و هیولا و اینکه کمکهایی بما وعده داده اند".
نگارنده احـــــــمد خــــالد
24\08\08
ماخذ
1: میر غلام محمد غبار. افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول
2: پوهاند سید سعدالدین . نخستین کتاب در باره جنبش مشروطیت .
3: اسناد آرشیفی( ال ــ پی ــ اس ــ 10 ــ203)
4: اسناد محرم ( اف ــ 371 ــ 52 ــ 274)
5: هاشمی. ص 171، بحواله اسناد محرم.
6: اسناد ارشیفی. تلگرام دفتر خارجه به سفارت کابل. 14 دسمبر 1928
Email: address