صديق وفا
چگونه گی عضويت شخصيتهای مستقل سياسی در کميتهءسازماندهی وهماهنگی امور در اروپا
برمبنای توافقنـــامهء اجلاس وسيع 19 اپريل سالجـــــاری نيروهــــــای ملی، مترقی ودموکرات افغانستان مقيم اروپا، شماری از سازمانهــــــــا واحزاب شرکت کننده در همايش نماينده گان شان را غرض عضويت در کميتهء مورد نظر پيشنهاد ومشخص ساخته اند وقرار معلوم ساير سازمانهــا نيز در آينده قريب به معرفی نماينده گان شان اقدام خواهنــد نمود، پرسش در اينجــاست که مسأله تأمين عضويت ونماينده گی شخصيتهـــــــــای مستقل سياسی که مرجع معرفی کننده ندارند، چگونه راه حل دموکراتيک خود را خواهد يافت؟ وکدام مرجع اين مسوؤليت رابر مبنای کدام صلاحيت بعهده خواهد گرفت؟
مبرهن است که شخصيتهای مستقل سياسی وفرهنگی هم در روند تشکل وفراخوان همايش مذکور نقش برجسته وقابل اهميتی راداشتند وهم همانطوری که بدون شرکت نيروهـــــــای دموکراتيک وچپ در روندسياسی کشور هيچ مساله ای راه حل منطقی خود رايافته نمی تواند، همــــانسان بدون شرکت فعال شخصيتهـــــــای مستقل سياسی وفرهنگی نميتوان از پروسه تشکل مجدد ترقيخـــواهان مؤفقانه بدر آمد.
اين ادعا دلايل فراوان ومتعدد دارد، نخستين آن همانا ميانجيگری سالم وحفظ خط اعتدال در ميان سازمانهای واحزاب دوست وهمسو ميباشد، همچنان برهـــان برجسته ديگر آن چنين است که هيج يک از سازمانهـــــا واحزاب تشکل يافته از چکيده هــای ديروزی حزب دموکراتيک خلق افغانستان ( حزب وطن) آنهم در شرايط هجوم افراطيون مذهبی نمی توانند به تنهايی مرکز ثقل تجمع صد ها وهزار ها عضو کادر منفرد چپ ديروز که به آرمانهای ترقی پسندانه هنوزهم معتقد اند، باشند.
برهان اين امر روشن وقابل لمس است، ورنه در اين سالهــــــای بعد از فروپاشی حزب ونظـــام دموکراتيک در افغانستان بيش از دهها حزب وسازمان بعناوين ونامهای گوناگون تحت شعار هــای چپ وچپ دموکراتيک، اعتدال پسند،ملی گرا، ناسيونالست، ليبرال ونيو ليبرال ظهــــــــور وبفعاليت سياسی پرداخته اند، حقيقت آنست که هيچ يک از اين سازمانها از لحاظ کميت وکيفيت بيشتر از 10 در صد اعضای فروپاشيده شده پيشين را نتوانستند بسيج ومتشکل سازند، يکی از دلايل آن پراگنده شدن نيروهـــا به تمايلات گوناگون است وبرهان برازنده تر آن عبارت از: دست دادن باورها و اميد هــايست که در نخستين سالهــــــــای تأسيس جريان دموکراتيک خلق بميان آمده بود و هيچ يک از احزاب، سازمانها وحلقات وگروپ هــــــای سياسی در پراتيک نتوانسنتد اين باور را احياء و حلقه اتصال را بميان آورند.
به تصور من ارايه دلايل ساده وروشن بالا کافی خواهــــــد بود تا بر مبارزه مشترک وبسيج مجدد ترقی خواهان در يک ساختار نوين مانند: جبهه ملی ودموکراتيک، بلوک چپ دموکراتيک، پلاتفورم چپ دموکراتيک وچنين تشکلهـــــا باهويت چپ که پاسخگوی وضعيت کنونی باشد تأکيد ورزيم و از کليه نيرو، امکانات وپوتانسيل اعم از نيروهای متشکل در سازمانها واحزاب تشکل يافته کنونی وهم شرکت اکتيف شخصيتهـــــــای مستقل سياسی وفرهنگی افغان که استعداد وتوانايی همه جانبه کار را دارند واکثراً در گذشته عضويت حزب پيشين را داشته وبيشترينه در کادر رهبـــــری آن قرار داشتند ولی اکنون بنابر دلايل مؤجه که از اين بحث خارج است، از عضويت در يکی از تشکلهـــــای جديد بدور مانده اند، بائيست بهره برد، اينان چون تعلق سازمانی ندارند، برای فراگير شدن اين پروسه مفيد بوده ودر واقعيت به تحکيم آن منتج ميگردد، همين که شماری از شخصيتهای سياسی مثبت وفعال دوشادوش ساير نيروهای متشکل قرار دارند، ممکن به خيـــــر وصلاح نهضت وجنبش باشد که از نيـــرو وامکانات چنين شخصيتهـــــــای دلسوز، کارشناس وکار آگاه در اين روند استفـــاده اعظمی صورت گيرد، درايت مــــا در آنست که بتوانيم از اين نيروی عظيــــــــم در تشکل مجــــــدد ترقيخواهان طور سالم وهدفمند کار گيری نمايم.
تا جايی معلوم نزد برخی ها ممکن اين تشويش وجود داشته باشد که باسهم اکتيف شخصيتهــــای مستقل سياسی وفرهنگی در روند تشکل مجدد ترقی خواهـــان نقش احزاب وسازمانها مبادا تضعيف شود، واقعيت اين است: سازمــــان وحزب سياسی ايکه برنامه واهــــداف روشن بخــــــــاطر وحدت وهمبسته گی وهمسويی صادقانه با ساير نيروها تا سرحد ايجاد تشکل واحد سراسری ودر قدم بعدی جبهه متــحد ملی داشته باشند، پس چه تشويش ميتـواند سد واقع شود، بگذار که باسهـــــم اکتيف و دست باز شخصيتهای مستقل سياسی وفرهنگی که در حقيقت نماينده گان غير پروتوکولی همــــــــان حزب چند صد هزارنفری هستند وچشم اميد همه به ايشان ونقش فعـــال شان دوخته شده است، اين روند نضج يابد و مسوؤليت ها تقسيم شود.
آشکار است که روند بعد از همايش 19 اپريل هالنــــد روند تک حزبی وتک رويی وخود مختاری نيست وهيچ حزب وسازمـــــــان سياسی صلاحيت نخواهــــــــد داشت که از پيامد هـــــای اجلاس به سودسازمان خود بهره برداری کند و روند بعدی را به مرکز آميـــال وآرزوهــــــــای گروهی خويش مبـــــدل سازد، واقعيت آنست که هيچ حزب وسازمان سياسی نميتـــــــواند که چنين کند، چون ارادهء اکثريت شرکت کننده هـــــــای همايش آنرا صحه نمی گذارد، پس بهتر آنست که سازمان هــا واحزاب شرکت کننده در همايش اين تشويش مصنــــوعی را از خود بدور سازند وبا روحيـــــــه دموکراتيک ورفيقانه پذيرای همه باشند، اکنون پرسش عمــــده آنست که کدام عناصر وشخصيتهـــــا ولو وابسته به سازمانهـــــــــا ويا مستقل توانايی کار ُپر حوصله وکارشناسانه را دارند، سازمان هـــــــا واحزاب شرکت کننده يکی پی ديگر به معرفی نماينده گان شان غرض عضويت در کميتهء مورد نظر پرداخته وخواهند پرداخت، پرسش در اينجاست که شخصيتهـــــای مستقل با کدام مکانيزم که هم منطقی باشد وهم دموکراتيک در کميته عضويت حاصل نمايند؟
من هنگام ابراز نظر پيرامون توافقنــــامه در همايش پيشنهاد نمودم که بعوض کميسيون نام تشکل جديد را نسبت انکشاف بعدی آن وهمچنــــان افاده دقيقتر سياسی آن کميته بگذاريد، که خوشبختانه پذيرفته شد، هکذا در فضای مملو از تشنج ناشی از محدود بودن وقت وتقاضای سخنرانی ها وابراز نظر بيشتر بازهم پيشنهاد نمودم که بخاطر انتخاب شخصيتهـــــای مستقل سياسی از ميان همايش که دموکراتيک وعينی هم است دست بکار شويد، امّا فضاء برای استماع چنين پيشنهـــــاد هـــــا مساعد نبود وتأکيد بيشتر مفهوم ديگر را در قبال داشت ، بناء در فضای ابهام به اين مسأله پايان داده شد، نماينده هـــــــــای احزاب وسازمانها که در هيإت رئيسه وگرداننده اجلاس سهم بارز داشتند به مقصد رسيده بودند وصحه همايش را بدون آنکه چگونگی عضويت شخصيتهای مستقل سياسی وفرهنگی را حل وفصل کنند، حاصل نموده بودند، اکنـــــــون پرسش مبرم وضروری مطرح است که اين کميت ( 20-10) نفر شخصيت مستقل سياسی وفرهنگی را کی صلاحيت دارد که پيشنهـــــاد وخاصتاً صحه گذارد؟
ميگويند "گره انگشت را نبايد به دندان گشود" من در همايش پيشنهاد نمودم که اين معضله با کانديداتوری شماری ورای گيری علنی ساده حل شود وبعداً احزاب وسازمانها به گزينش نماينده های شان مخير خواهند بود، چنانچه معرفی نماينده های سازمانها نيز با نوعی انتخابات وگزينش درون حزبی توأم است که چنين هم بايد ميبود وپرسشی در اين خصوص در ميان نيست، امّا برای پاسخ به پرسش چگونگی انتخاب وگزينش شخصيتهای مستقل تا هنـــوز کمتر پرداخته شده واين پروسه لاينحل باقی مانده است.
از نگاه من چند راه حل ساده وجود دارد:
1) تفويض صلاحيت به شماری از شخصيتهـــــای مستقل سياسی وفرهنگی که با نوعی از توافق در هيأت رئيسه همايش شرکت داشتند وبه يقين که آنهـــا از ساير شخصيتهای مستقل نيز شناخت دارند.
2) تفويض صلاحيت به نماينده های احزاب وسازمان ها که ايشان نيز در جريان روند کاری همايش از شخصيتهــــــــــــای مستقل سياسی که توانايی چنين کاری را داشته باشند، آگاهی ومعلومات دارند.
3) روش دموکراتيک تر آن همانا کانديداتوری اشخاص از جانب خود شان ويا ديگران است که در يکی از سايتهای همکار اين پروسه در معرض رای گيری قرار داده شود، آنهــــايکه رای بيشتر حاصل نمودند به شيوه دموکراتيک در کميته عضويت حاصل خواهند نمود، امّا اينهــــــــم ضرورت به يک ميکانيزم وطرز العمل دارد که بائست توسط کارشناسان پيشنهاد ومشخص شود.
آنچه در مورد گزينش شخصيتهای مستقل سياسی وفرهنگی به عضويت کميتهءسازماندهی وهمـــــــاهنگی امــــــور در اروپا در حيــــطه نگرش من قرار داشت پيشکش نمودم ، هرگاه رفقا ودوستان ديگر بخواهند بدان بيفزاينـــــد، کمال مطلوب خواهد بود، ورنه رموز مصلحت خويش، خسروان دانند.