دُکتر خلیل وداد
چند اشتباه بصیر احمد حسن زاده در نبشتهء « هشتادمین سالروز پادشاهی امیر حبیب الله کلکانی» در سایت فارسی بی بی سی
بتاریخ 17 جنوری مقالهء فوق الذکر را در سایت بی بی سی مطالعه کرده و متوجه اشتباهات آقای حسن زاده شدم که اینک با ذکر اسناد و دلایل به ایشان ارائه مینمایم تا ایشان، گردانندگان سایت بی بی سی و نویسندگان و پژوهشگران در آینده متوجه آنها بوده ودر نبشته هایشان آنها را در نظر بگیرند:
1. نخست عکس و عنوان مقاله باهم مطابقت ندارند. در صفحهء اصلی سایت بی بی سی در زیر عکس امان الله خان نوشته شده: هشتادمین سالروز پادشاهی اميرحبیب الله کلکانی، که خواننده یی را که با تاریخ و چهره های شاهان افغانستان (مانند خوانندگان ایرانی) آشنایی نداشته باشد، دچار ابهام میسازد. در حالیکه میشد فوتوی شخص امیر حبیب- الله را در آنجا آورد. برعلاوه در خود متن نیز عکس شاه امان الله بدون شرح آمده است.
2. حبیب الله کلکانی در سال 1890 م. در دهکدهء قلعه عظیم در ناحیهء کلکان بدنیا آمد. پدر جبیب الله کلکانی عبدالرحمان نه بلکه امین الله نام داشت. این را من از حاجی غلام رسول خان کوهدامنی در سال 1992 در حصهء سوم خیرخانه (که بخاطر جمعآوری معلومات برای رسالهء علمی ام او را مصاحبه کرد) و او از شاهدان عینی قضایای دورهء حبیب الله کلکانی و از نزدیکانش بود)، شنیدم. این نام در صفحهء 52 کتاب «تَذکُرالانقلاب» مؤرخ شهیر کشور ملا فیض محمد کاتب که در بارهء شورش سال 1929 و حکومت ُنه ماههء حبیب الله همچون روزنوشت تدوین یافته که بزبان روسی در سال 1988 در مسکو ترجمه و چاپ شده نیز تذکر رفته است.
3. آنطوری که آقای حسن زاده در بارهء پدر حبیب الله کلکانی مینویسند، « ...به شغل آب رسانی به خانه های مردم اشتغال داشت و از همین رو به سقو (سقا) معروف بوده است. عده ای می گویند که او چون در جنگ های افغان و انگلیس کار آب رسانی به جنگجویان افغان را به عهده داشت، او را سقا لقب داده اند.» اما آنچه که من از اشخاصی چون مرحوم صالح محمد پرونتا، حاجی غلام رسول کلکانی، روانشاد نیلاب رحیمی، استاد واصف باختری، عبدالحق واله ( فرزند عطالحق خان صاحب زاده وزیر خارجهء حبیب الله کلکانی) و دیگران شنیده و آنچه که پژوهش کرده ام، امین الله پدر حبیب الله کلکانی شغل سقایی و آب رسانی نداشته و همچنان در جنگهای افغان و انگلیس اشتراک نکرده بود. آقای حسن زاده از این "عده" نام نمیبرد، که بقول آنها او وظیفهء سقایی داشته است. آنچه که من مانند هزاران خواننده دیگر در آثار افغانی دیده ام، نخستین بار از شرکت پدر حبیب الله بنام «سقای غازیان » در جنگ دوم افغان و انگلیس «در بالا حصار کابل» استاد خلیل الله خلیلی در رسالهء ادبی اش «عیاری از خراسان» یاد کرده است، که بیشتر داستان بلند ادبی است. مرحوم حاجی غلام رسول کوهدامنی در سال 1992 به من گفت پدر حبیب الله در زمان خدمت سربازی در قلات وظیفهء آبرسانی داشت و از جانب همخدمتیهایش لقب سقو یا سقأ را گرفته و به همین نام در کوهدامن مشهور شد. باید دانست که، اساساً مردم کوهدامن زمین و شمالی شغل سقایی نداشته و ندارند. این نام طور توهین آمیز در زمان جنگ نادر خان برای قدرت در میان پشتونهای جنوبی و وزیری و پس از بقدرت رسیدن نادرخان بطور گسترده بنام «بچهء سقو» و یا « مشکی زوی» دامن زده شده وبدستور نادر و خاندانش حتی شامل تاریخ نگاری رسمی و فرمایشی شد.
4. در مورد منشأ قومی حبیب الله باید گفت که آنچه من تحقیق کرده ام و از شاهدان عینی شنیده ام، در وجود امیر حبیب الله کلکانی نه خون تُرک و نه هم هزاره وجود داشت. بلکه بقول حاجی غلام رسول کلکانی او از جانب پدر تاجیک و از جانب مادر پشتون بود. بقول موصوف مادر حبیب الله از طایفهء تره کی پشتون و به اصطلاح از ناقلان شمالی بود.
5. حبیب الله در زمان امان الله خان از سال 1920 تا 1922 به خدمت سربازی جلب گردیده و در قطعهء نمونه که توسط افسران ترکی تشکیل شده بود، خدمت کرد. اما در جنگ سوم افغان و انگلیس( سال 1919) اشتراک نداشت. او بعداً در سال 1924 (1303 خورشیدی) به دورهء احتیاط جلب شده و در اطفای شورش منگل زیر فرماندهی محمد ولی خان (که پس از خودداری نادر خان از جنگ علیه ملای لنگ به پست وزارت حربیه گماشته شده بود.) اشتراک کرد. بقول محمد کریم صاحب زادهء خسروی ( رئیس اداره ضبط احوالات امیر حبیب الله) در جریان این جنگ در گردیز او بخاطر ایفای شایستهء امور نظامی مدال «خدمت» و نشان «حوالداری» هم گرفته بود. او دراین وقت هنوز روحیهء ضد دولتی نداشته، به خدمت نظام و وظایف عسکری اش علاقمند بوده و مکلفیت سربازی را دوست داشت. انگیزهء فرار حبیب الله از وظیفهء سربازی برخورد او با دسته یی از دزدان مشهور شمالی زیر فرمان افضل و پاچا در دشت حاجی قلعه بود. این دو رهزن در لیست پیگرد دولت امانی بوده و بر سر آنها حکومت مرکزی انعام «سه هزار روپیه» گذاشته بود. این دارهء رهزن زمانی که راه جبیب الله را گرفته و از او خواست تفنگ سربازی اش را تسلیم کند، خود مورد حملهء حبیب الله قرار گرفته و در نتیجه او به چابکی و سرعت دو سرکردهء رهزنان را کشته و دو تن را زخمی ساخت. او با تقنگهای غنیمت گرفته به ادارهء امنیتی در کابل موسوم به کوتوالی رفته به جای پاداش خودش زندانی شد. فرمانده کوتوالی به مقامات بالاتر گذارش داد که دو تن رهزن مشهور شمالی بنامهای افضل و پاچا را کشته و یکی را هم بنام حبیب الله زندانی ساخته و سه میل اسلحه ( بشمول تفنگ «سربازی» حبیب الله) را غنیمت گرفته است. بقول محمد کریم صاحب زادهء خسروی (سلسلهء مقالهء ظهور حبیب الله و سید حسین و سقوط دولت امانی) منتشره در جریدهء کاروان شمارهء 189 سال 1351 خورشیدی مطابق 1972 م.) جبیب الله هرقدر عذر آورد و تمنا کرد تا کوتوال (که به نقل از خود حبیب الله از اهالی مشرقی بود) او را با تفنگش رها سازد و او اصلاً خواستار پاداش نیست، کوتوال توجهی به حرفهایش نکرد. حبیب الله که در حالت سختی قرار گرفته بود، تصمیم به فرار گرفت. بناً از راه تشناب کوتوالی گریخت و چون تفنگ عسکری اش را با خود نداشت، به قطعهء نظامی مراجعه نکرد و باصطلاح فراری شد.
بناً حبیب الله تحت تاثير تبليغات مخالفان دولت امان الله خان كه شاه را كافر و منحرف از دين اسلام مي دانستند، ارتش را ترك نه كرده، همچمنان در این امر منفعت جویی و یا جاه طلبی مطرح نبود. او بعدها چندین بار خواست بکمک و ضمانت محمد ولیخان خود را تسلیم شاه امان الله خان کند اما ولیخان بطور متواتر پیشنهادات او را بدلیل آنکه او صلاحیت عفو او امثالهم را ندارد، رد میکرد. حتی محمد ولیخان به وی خاطرنشان ساخته بود که این امر فقط از صلاحیت شخص شاه بوده و او به عهد و پیمان امان الله شاه اطمینان نداشته و خون حبیب الله را به گردن گرفته نمیتواند. ( دیده شود، رویداد محاکمهء محمد ولیخان و محمود سامی، چاپ اول بدون ذکر تاریخ نشر، صفحات 30-40.)
6. اشتباه بزرگ پژوهشگر حسن زاده اینست که او از پاکستان نام میبرد در حالی که در آن زمان در جنوب افغانستان هند برتانوی بود و چیزی و کشوری بنام پاکستان وجود نداشت، (پاکستاندر نتیجهء بازیهای سیاسی انگلیس از سال 1947 به اینسو بمیان آمده است.) چنانچه ایشان نوشته اند که :« حبیب الله کلکانی به پاکستان فرار کرد و در آنجا سماوار چی (آبدارچی) بود». بهتر بود حد اقل در پهلوی پاکستان کلمهء امروز را اضافه میکردند.
7. در جای دیگر آقای حسن زاده مینویسد: «جنگجویان جسور جبیب الله به نزدیکی کابل پایتخت رسیدند و بعد از مدتی جنگ و درگیری سرانجام سپاه چند هزار نفری حبیب الله کلکانی در 24 جدی 1307 خورشیدی، کابل را تصرف کردند.». در حالیکه تعداد کل رزمندگان جبیب الله تحت فرماندهی برادرش حمیدالله به دو- سیصد تن هم نمیرسید. اصلاً حبیب الله در ماه دسامبر 1928 با گروه چریکی اش به کابل حمله کرد و تا شهر آرأ هم پیش آمد، اما با اثر اصابت پرچه یی از مرمی توپ در نزدیکی قصر باغ بالا به سختی زخمی شده و از راه هزاره بغل به حسین کوت رفت. بجا میدانم تذکر دهم که بر خلاف ادعای یکعده مؤرخان افغانی و روسی او در سفارت انگلیس و یا توسط انگلیسها نه بلکه توسط سلمان محلی حسین کوت با ادویهء عنعنوی محلی زیر تداوی قرار گرفت. رزمندگان جبیب الله تحت فرماندهی برادرش حمید الله در شب 12/13 جنوری با عدهء قلیلی از جنگجویانش موسوم به حاضر باشها به کابل داخل شده و ارگ را به محاصره کشیدند. شخص حبیب الله کلکانی پسانتر به روز 15 جنوری از حسین کوت آمد.
8. در مورد ترک کابل توسط عنایت الله خان در مقالهء آقای حسن زاده آمده: «... عنایت الله خان نیز با پا درمیانی محمد صادق مجددی کابل را ترک کرد.». در حالیکه بر علاوهء حضرت مجددی سردار محمد عثمان نیز جزء هیأت میانجی بوده و سفارت انگلیس در رأس همفریز کار انتقال عنایت الله خان و فامیلش و همچنان دهها خارجی دیگر را به هند برتانوی انجام میداد.
9. اشتباه دیگر آقای حسن زاده اینست که او خلیل الله خلیلی را «مستوفی و والی مزار» مینامد در حالیکه او فقط مستوفی آنجا بود. نائب الحکومه ( والی) مزار شریف خواجه عطا محمد خان کوهستانی و رئیس تنظیمیهء بلخ و اطراف آن میرزا محمد قاسم خان بود که بعداً جایش را (پس از آمدن و بیرون شدن قوای هزار نفری روسی تحت فرماندهی پریماکوف- غلام نبی چرخی از افغانستان که گویا برای اعادهء سلطنت امان الله خان در ماههای اپریل- می سال 1929 به افغانستان آمده و تا سمنگان پیش رفته بودند،) سید حسین چاریکاری گرفت.( روز نامهء اشد محرم بزبان روسی چاپ مسکو، شماره 2، سال 1992، صفحات 8-9).
10. آقای حسن زاده مینویسد: «... وقتی که پشتونهای درانی متوجه شدند که یک تاجیک فارسی زبان در راس قدرت قرار گرفته است، برای آنها سخت ناگوار آمد که یک غیر پشتون در افغانستان به قدرت رسیده است».
واقعیت تاریخی اینست که جنگ را علیه امیر حبیب اللهِ تاجیک (و حتی پیش از آن برضد امان الله شاه پشتون) نه درانیها بلکه پشتونهای غلزایی مناطق مرزی جنوب و جنوبشرق شامل جاجی، منگل، مسعود، مومند و وزیری پیش میبردند، که در رأس آنها فقط چند تن نواسه های سردار یحیی خان شامل نادر و برادرانش درانی- محمد زایی بودند و بس. باید گفت فقط محمد گلخان مهمند (که به تاجیک و ترک ستیزی شهره بود)، از جملهء رهبران جنگ ضد حبیب الله کلکانی غلزایی و یا غلجی بود.
قندهار تا رسیدن لشکر وزیری و جنوبی در اطراف کابل بدست حکومت امیر حبیب الله بود و بعدها پس شکست دولت امیر حبیب الله توسط درانیها و لشکر نادرخان تسخیر شد.
11. در مورد هزاره ها باید نوشت که برعلاوهء لغو آئین بردگی حکومت امانی آزادی نسبی عقاید و مذاهب را نیز اعلام و عملی نمود. که در نتیجه اهل تشیع، اسماعیلیه ها، هندوها، سکهها و یهود ها از آن خیلی راضی بودند. اما تأکید رژیم امیر حبیب الله بر شریعت سُنی – حنفی در واقعیت نقض حقوق اتباع کشور که دارای ادیان دیگر بودند و مسلمانان غیر سنی بود. بقول دانشمند روسی دکتر کارگون («افغانستان در سالهای 20 و 30 قرن بیستم» چاپ مسکو، سال 1979. صفحهء25 ) حتی در بعضی از شهرها هندوها و یهودها مورد سرکوب و غارت نیز قرار گرفتند.
بناً هزاره ها به دفاع از شاه مخلوع برخاسته برایش لشکر فراهم آوردند. چنانچه هنگامیکه امان الله خان در قندهار بوده و برای اعادهء سلطنتش میجنگید، تعداد کثیری از هزاره ها در پهلوی داوطلبان پشتون ارتشی برایش تهیه دیدند، (مطابق اخبار جریدهء طلوع افغان که در آنوقت در قندهار چاپ میشد، حتی یک زن مسن هزاره در میان داوطلبان رزمندهء هزاره نیز وجود داشت). برعلاوه بزرگان هزاره مانند میر فتحعلی محمد خان و سید احمد خان در رأس قوای دو هزار نفری هزاره مدت شش ماه کوتل اونی را به روی قوای مهاجم امیر حبیب الله بستند. و این تنها نبود: بقول فیض محمد کاتب (در کتاب تََذَکَرالانقلاب صفحات 247- 253 بزبان روسی) رهبر آنوقت اسماعیلیه های افغانستان سید نادرشاه کیانی در اتحاد با هزاره های بامیان علیه نیروهای دولتی در بغلان، غوری، خان آباد و اندراب میرزمید.
12. در مورد مدت پادشاهی حبیب الله کلکانی باید گفت که او مدت چند ماه نه بلکه دقیقاً از 16 جنوری 1929 تا 15 اکتوبر همانسال حکمرانی کرد که جمعاً 9 ماه را در بر میگیرد. همچنان در زمان سقوط دولت امانی نادر خان سفیر در فرانسه نبوده و همانند برادرانش ( محمد هاشم و شاه ولیخان) قبلاً در نوامبر سال 1926 از پست سفارت فرانسه و بلژیک به دلایل سیاسی و به بهانهء خرابی صحتش کناره گیری کرده و در استراحتگاهی در نیسهِ فرانسه زندگی میکرد. او از آنجا با انگلیسها ارتباط داشته و از همان زمان منتظر فرصت برای غصب سلطنت بود. او عملیاتش را با مشوره با انگلیسها در آغاز 1929 از خاک هند برتانوی و یا پاکستان امروز آغاز کرد.
13. نکتهء قابل تذکر در نوشتهء آقای بصیر احمد حسن زاده اینست که او از نقش رذیلانهء انگلیسها در جنگ منگل، شورش شنوار، سقوط دولت امانی و زوال رژیم جبیب الله چیزی نمیگوید. همانطوریکه حمایت بیدریغ انگلیس از نادر را که وی را با اسلحه، پول و افراد قبایل وزیری، مسعود و مومند حمایت میکردند، را مسکوت میگذارد.
14. تاریخ تسلیمی حبیب الله و یارانش پس از 30 میزان است. آنها بعد از استقرار رژیم نادری در کابل به وساطت نه فقط حضرت مجددی بلکه افرادی چون زلمی خان نایب سالار منگل، خواجه بابو وغیره، در حالیکه نادر خان عفو ( که در آن زمان اصطلاح امان جان به آن میگفتند.) آنها را در حاشیهء قرآن کریم امضأ و مهر کرده بود، بکابل آمده خودرا تسلیم نادر غدار کردند. که بعداً خلاف، شریعت اسلامی، پشتونوالی و سنن مروج مردم آنها را در دوگروه به جوخهء غذابدهی و تیرباران قبایل جنوبی، مسعود و وزیری سپرده به قتل رساند که در طول تاریخ افغانستان سابقه نداشته است.
*****
رویکردها:
1. یادداشتهای مصاحبات محترمان حاجی غلام رسول کلکانی، عبدالحق واله، صالح پرونتا، نیلاب رحیمی و استاد واصف باختری.
2. سلسلهء مقالهء محمد کریم صاحب زادهء خسروی (ظهور حبیب الله و سید حسین و سقوط دولت امانی) منتشره در جریدهء کاروان شماره های مسلسل 186تا 217 سالهای 1351- 1352 خورشیدی مطابق 1972- 1973 م.)
3. خلیل الله خلیلی «عیاری از خراسان» امیر حبی الله خادم دین رسول الله، چاپ پشاور.
4. طلوع افغان، جریدهء منتشره در قندهار شماره های 68-74. از سال 1929.
5. کارگون و. گ. «افغانستان در سالهای 20 و 30 قرن بیستم» چاپ مسکو، سال 1979.
6. آقابیکوف گریگوری، «ماجراجویی سال 1929»، جریدهء اشد محرم چاپ مسکو، شمارهء 2 (33) سال 1992.
7. فیض محمد کاتب،«کتاب تذکرالانقلاب» "کتاب ذکر شورش" چاپ مسکو بزبان روسی. سال 1988.
8.رویداد محاکمهء محمد ولیخان و محمود سامی، چاپ اول بدون ذکر تاریخ نشر، صفحات 30-40.
9. یادداشتهای تحریری محترم عبدالحق واله، برای نویسنده.
10. کتاب «امیر حبیب الله کلکانی» مردی در حریق تاریخ، از نگارندهء این سطور. چاپ سال 1377 خورشیدی در پشاور.
عکسها:
دکتر خلیل وداد
شهر دِن هاگ (لاههء هالند)