تأملی بر سفر معاون رئیس جمهور استاد خلیلی به جمهوری اسلامی ایران
محمد تقی مناقبی
روز یکشنبه دوم ماه جاری معاون رییس جمهوری اسلامی افغانستان استاد خلیلی به همراه هیأتی متشکل از چند وزیر و چندین معاون وزیر، به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد. طبق شایعات و برخی گزارش های منتشره، تمدید اقامت مهاجران افغانستانی در ایران، مسأله رفع ممانعت از ورود محصلان افغانستانی به دانشگاه های کشور میزبان، و تقویت روابط اقتصادی، محورهای اصلی مذاکرات ایشان با مقامات ایرانی بر شمرده شده است.
آقای خلیلی در کمتر از یک ماه قبل سفری نیز به ولایت محروم و فراموش شده ای دایکندی داشت. در آن جا ضمن افتتاح چند ساختمان اداری و کلنگ زدن دو پروژه ساخت دارالعلوم و مرکز تربیت معلم، به مردم قحطی زده آن ولایت وعده داد که چند هزار تن گندم به حیث کمک به آن جا روان خواهد کرد.
سفر استاد خلیلی به ایران پس از هفت سال یعنی بعد از تشکیل اداره موقت در افغانستان و همین طور سفر بعد از چهار سال به ولایت فراموش شده و مورد تبعیض دایکندی، نشانگر آن است که استاد خلیلی نیز از خانه شیشه ای خود خارج شده و به تعبیری از لاک خود بر آمده است. ایشان بعد از احراز مقام معاونت ریاست جمهوری به یکباره خود را از انظار مردم عادی دور ساخت. دسترسی به ایشان تقریبا برای غیر از خواص نامقدور بود؛ در تراژدی بهسود و تظاهرات صد ها هزار نفری مردم در کابل، نام از ایشان برده نشد، هرچند که برخی از خواص در کابل اظهار می داشتند که ایشان در آن باره نیز فعالیت های بسیاری داشته است.
دایکندی ولایتی فراموش شده که پس از شهادت صادقی نیلی روزی خوشی به خود ندیده بود؛ با اعلام ارتقاء به سطح ولایت و افتتاح آن از سوی رئیس محترم جمهوری جناب حامد کرزی و شماری زیادی از اعضای کابینه، در این آرزو بود که روزهای خوشی در پی خواهد داشت، به ویژه آن که جناب رئیس محترم جمهور در حضور استاد خلیلی و استاد سرور دانش والی وقت و دیگر بزرگان وعده های سر خرمن بسیاری به مردم شریف دایکندی داده بودند.
افتتاح ولایت و وعده های رییس جمهور درست در زمان کوتاهی قبل از انتخابات ریاست جمهوری انجام شد، شاید جناب ریاست محترم جمهور انتظار داشتند که مردم دایکندی نمک گیر شده به جناب ایشان رأی دهند؛ اما مردم دایکندی اغلب به استاد حاج محمد محقق رای دادند. به هر صورت، دایکندی به کلی از یاد رئیس جمهور رفت. این درحالی بود که جناب استاد خلیلی به دایکندی از پشت عینک استاد واعظی شهرستانی می نگرد. این نگاه تا حدودی یک جانبه گرایی را در روابط چند واسطه ای ایشان با مردم دایکندی ایجاد نمود. زیرا خود جناب آقای واعظی نیز همیشه یا در خارج از کشور بوده و یا در کابل. دوری گزینی استاد واعظی از دایکندی تا آنجا پیش رفت که در انتخاب شورا، ایشان خود را از حوزه کابل کاندید نمود نه از دایکندی. ایشان دایکندی را از دور اداره می نمود. حضور کوتاه مدت استاد دانش در دایکندی، و سپس تقرر سلطانعلی ارزگانی از کانال استاد خلیلی به عنوان والی دایکندی این ذهنیت را ایجاد نمود که شاید دایکندی در محراق توجه استاد خلیلی به عنوان رهبر حزب وحدت و معاونت ریاست جمهوری باشد.
گسترش مهار گسیخته فساد اداری، و به وجود آمدن تنش میان والی سلطانعلی مزبور و مردم دایکندی، بازگشت خوردن بودجه ولایت به مرکز، بی توجهی مطلق و تبعیض آمیز دولت به دایکندی و درکل هزاره جات، معطل ماندن پروژه های کلنگ زده شده مانند شفاخانه صد بستر نیلی، اختلاس های میلیونی از جیب مردم مظلوم دایکندی در تطبیق ماستر پلان تعطیل شده شهری نیلی، به وجود آمدن حلقه های کارچاق کنی در صدور پاسپورت و تذکره و دخالت جدی کارمندان قضایی ولایت مزبور در گسترش اختلافات و دعاوی مردمی، موجب شد، تا مردم دایکندی خود را از حلقات وابسته به دولت دور احساس کنند.
با گسترش تنش های سیاسی در کابل، نا کار آمدی و ضعف دولت مرکزی، بسیاری از حلقات بیرون از دولت در صف بندی های سیاسی خود تجدید نظر نمودند. رئیس محترم جمهور احساس نمود که مردم افغانستان سیاسی شده اند و سیاسی کاری با ان ها با شیوه های معمول ممکن نیست. از این رو، یکی از پروژه های سیاسی آقای کرزی نفوذ در میان مخالفان سیاسی بود. ایشان در حوزه هزاره ها با ایجاد حزب انسجام ملی به رهبری داکتر صادق، تلاش نمود حوزه های نفوذ احزاب سنتی هزاره را با زور پول و به صحنه آوردن جوانان به اصطلاح روشنفکر که رابطه ی نیکی با مذهبی های سنتی نداشتند، تسخیر کند و دیگرمجبور نباشند در زدو بندهای سیاسی با شخصیت های چون استاد خلیلی و استاد محقق و غیره طرف قرار گیرد. این پروژه توسط جمعی از همین جوانان به سرعت وارد دایکندی شد.
در سال گذشته سالگر شهید صادقی نیلی تبدیل به متینگ حزبی از سوی طرفداران و شخص مرحوم مصطفی کاظمی گردید. در فاصله های کوتاهی دفاتر احزاب اقتدار ملی و انسجام ملی در آن جا افتتاح شد. فعالیت های این گروه ها در فضای دایکندی که در اختیار والی و طرفداران به نام استاد خلیلی بودند، این گمانه را برای مردم به وجود آورد که شاید بازهم قوماندان سالاری از نوع جدید حاکم شود؛ چون درافغانستان عمده مردم از رقابت های سیاسی جز همان یک نوع رقابت خونین چیزی دیگری را به خاطر ندارند.
رویارویی و درگیری والی با مردم دایکندی، نا رضایتی مردم را در پی داشت، این امر می توانست برای طرفداران استاد خلیلی که در پیوست و همراهی با والی بودند نیز به نوعی زنگ خطر تلقی شود. در سال جاری، خشک سالی، سیل، نابودی بی سابقه مزارع و بار نگرفتن باغات بادام، بالا رفتن سقف فساد اداری و رشوه ها به چند لک افغانی مصایب بسیاری را برای مردم به وجود آورد. این عوامل فرصتی دیگر برای استاد خلیلی به وجود آورد تا بار دیکر ظهور خود در صحنه های عمومی را از این نقطه شروع کند. دفتر حزب ایشان و همین طور دفتر حزب افغان ملت در فاصله زمانی بسیار کوتاه در دایکندی افتتاح شد.
اکنون ایشان پس از هفت سال، بار دیگر پا در خیابان های تهران می گذارد. استاد خلیلی رابطه طولانی با جمهوری اسلامی ایران دارد. این که چرا در این هفت سال ایشان هیچگاه به ایران سفر ننمود جای بررسی جدا گانه دارد؛ اما مهمتر از همه دستاورد این سفر برای ایشان، مردم افغانستان و دولت آقای کرزی است.
برخی را گمان بر آن است که این سفر ها نوعی کمپاین انتخاباتی برای آقای کرزی است. کرزی در صدد آن است که این بار نیز در زمان زوال حکومت خود مردم هزاره را با استفاده از کارت استاد خلیلی به عنوان سیاستمدار زیرک و کهنه کار هزاره به خود جلب نماید.
برخی دیگر این اقدامات ایشان را آغاز مجدد فعالیت های فشرده سیاسی در راستای ترمیم وجهه ی انزوا گرایانه حزب وحدت شاخه مربوط به ایشان در میان مردم هزاره و مهاجرین مقیم ایران بر می شمارند؛ به ویژه آن که نخبگان مهاجر هزاره در ایران تأثیر بسزای در حوزه های سیاسی و تصمیم سازی این مردم در افغانستان دارند.
در خصوص سفر ایشان به جمهوری اسلامی ایران که به دعوت معاون رئیس جمهور ایران انجام گرفته است، باید تا انتهای سفر منتظر ماند که ایرانیها پس از هفت سال دوری استاد خلیلی از تهران با او چگونه برخوردی خواهند داشت؟ به صورت شفاف تر دیده شود، خواسته های ایران از هیأت عالیرتبه افغانی چیست و در جانب مقابل جناب خلیلی برای مردم و دولت افغانستان به خصوص مهاجران که شدیدا تحت فشار قرار دارند، چه دستاوردی می تواند کمایی کند؟
به هر صورت، حل تمام یا میزان خاصی از مشکلات و معضلاتی که در پی به آن ها اشاره خواهد شد، از جمله فاکتورهای است که می تواند میزان موفقیت و برد سیاسی یا ناکامی سفر استاد خلیلی را پس از یک دور طولانی غیبت از میان مردم به آزمون بگذارد:
1- طولانی شدن دوره مهاجرت افغانستانی ها در ایران باعث نگرانی کشور میزبان گردیده که مقامات ذیربط ایشان در صدد اخراج جدی مهاجران میباشند؛ این درحالی است که در افغانستان نا امنی، بیکاری، نبود امکانات اولیه زندگی و تحصیل که عامل اصلی مهاجرتها بوده، هنوز به قوت خود باقی است. باید دید که استاد خلیلی و هیات همراه در مذاکره با کشور میزبان تا چه اندازه می تواند روی تمدید دوران ماندگاری ایشان در ایران و یا بازگشت داوطلبانه و آبرومندانه ایشان تأثیر گذار باشد.
2- مسأله تمدید اقامت مهاجران هر ساله در ازای پرداخت مبلغ سنگین پول انجام می گیرد؛ اما با این وجود بعضا کارتهای تمدیدی حتی پس از انقضای مدت خود نیز به دست صاحبش نمیرسد، در بسیاری از شهرها، مهاجرانی که به صورت قانونی زندگی میکنند، به خاطر همراه نداشتن این کارتها دستگیر و ردّ مرز میشوند.
3- سالیانی است که مهاجران در کشور میزبان حق اشتغال به کار ندارند، بعضا در ازای مبالغ پول، دولت به ایشان کارت گارگری وعده داده است که به رغم دریافت پول مزبور، کارتها تحویل داده نمیشود و اگر کاری هم انجام دهند، جریمههای سنگینی را در پی دارد.
4- حق تحصیل و آموزش از حقوق اولیه انسانی و برای مردم افغانستان لازم تر از آب و نان است؛ اما چندین سال است که کشور میزبان در قبال ارایه خدمات آموزشی از فرزندان مهاجران شهریه سنگین میطلبد. این اقدام در عمل باعث شده است بسیاری از مردم آواره به خاطر فقر اقتصادی و نداشتن حق کار، توان پرداخت آن را نداشته باشند و فرزندان شان از تحصیل بازبماند. ضمن این که شمار بسیاری دیگر به خاطر نداشتن مدارک اقامتی حتی با پرداخت شهریه نیز امکان تحصیل برای شان فراهم نیست. در سال جاری در برخی از استانها مانند خوزستان، قزوین، سیستان و بلوچیستان، طبق گزارش های واصله فرزندان مهاجران از ورود به مدارس ممنوع شده اند. هیأت محترم باید به این مشکل توجه جدی تری داشته باشد.
5- در سالیان اخیر محدودیتهای برای ورود فرزندان مهاجران به دانشگاههای کشور میزبان ایجاد شده و در سال جاری حق شرکت در کنکور به طور کلی از فرزندان مهاجران سلب گردیده است. این امر علاوه بر مغایرت با بسیاری از معیارهای، سبب نگرانی، ناامیدی و حتی در مواردی موجب مشکلات روانی برای دانشآموزان شده است که باید مورد توجه جدی هیأت محترم واقع شود.
6- در سالهای اخیر، دانشگاههای کشور میزبان که اقدام به پذیرش محدودی از فرزندان مهاجر از طریق کنکور و اغلب به صورت آزاد و گرفتن پول سنگین نموده اند، شمولیت و ادامه تحصیل ایشان را منوط به داشتن پاسپورت و اقامت تحصیلی کرده است. گرفتن اقامت تحصیلی نیز علاوه بر طی مراحل بروکراتیک وزارت علوم، وزارت خارجه، تأییدیه دانشگاه محل تحصیل و... در صورتی به دانشجوی مهاجر داده می شود که کارت اقامت تمامی اعضای خانواده اش باطل گردد و خود نیز تعهد بسپارد که پس از پایان تحصیلات فورا به کشور متبوع خود بازگردد. این امر موجب بی مدرکی و مشکلات عدیده دیگر برای بسیاری از مهاجران شده است
در موارد مزبور، دانشجوی مهاجر، پس از گرفتن پاسپورت از سوی کشور میزبان مکلف گردیده که یک بار به کشور خود بازگشته و با ویزای تحصیلی بازگردد؛ این امر موجب دشورایهای برای ایشان به خصوص دانشجویان کم بضاعت و دانشجویان دختر شده و باید حل شود.
7- مدتی است رسانههای گوناگون مانند هفته نامه راوی، سایت تابناک وغیره در اثر تبلیغات نه چندان واقع بینانه، فضای نا امنی را برای مهاجران ایجاد نموده است، طوری که شماری از مهاجران به ویژه اشخاص فاقد مدرک اقامتی به عنوان دزد و قاچاقچی و... نمایانده میشود. این مسأله موجب شده است که چهرهی مسخ شده وغیر واقعی از مهاجران در کشور میزبان ترسیم شود و اگر حقوق شان پایمال کردد و یا حتی در حوادث مانند تصادف جادهای حومه شهر شیراز، ده ها تن از ایشان کشته شود، حتی از سوی مقامات کشور افغانستان هیچ برخورد انسانی با ایشان صورت نگیرد اگر شهروند افغانستانی در جمهوری اسلامی بی مدرک بود، دولت افغانستان که خود نتوانسته است زمینه کاری برای او فراهم سازد، در قبال این گونه مشکلات او نباید توجهی کند؟! انتظار مردم از نمایندگی های سیاسی کشور آن است که در این گونه موارد مسئولانه عمل نمایند.
8- دولت افغانستان تقریبا بعد از رای گیری برای ریاست جمهوری، دیگر کاری به کار مهاجرین مقیم ایران نداشته است. اکنون این دولت است که باید زمینه بازگشت آبرو مندانه مهاجران مقیم ایران را فراهم سازند. در این راستا مهاجرین انتظار دارند که دولت محترم در جاهای مناسبی از نقاط مختلف کشور، زمینهای را برای ایجاد شهرکهای مسکونی همراه با ارایه تسهیلات و کمکهای برای ساخت آن دراختیار مهاجران قرار دهد. برای این که مسئولیت دولت محترم سبک تر گردد و از آوارگی مجدد مهاجران جلوگیری شود، حسب نیاز در کنار شهرکهای مسکونی، زمین زراعتی و امکاناتی از قبیل حفر چاههای عمیق، تراکتور و دیگر تسهیلات ضروری در اختیار ایشان قرارداده شود.
9- بسیاری از مهاجران در طی سالهای دوری از وطن، خود را به زیور کمالات و دانش و فن و هنر آراستهاند، ما از دولت محترم تا کنون نخواسته است به صورت نظام مند از این پتانسیل قدرتمند علمی و فنی بهره بگیرد؛ اکنون این طیف انتظار دارند که دولت زمینه اشتغال و سهم گیری ایشان در بازسازی وطن را فراهم سازد.
10- سالیانی است که زمینه بورسیههای تحصیلی برای فرزندان وطن فراهم کشته است؛ با این وجود، تمامی این بورسیهها حتی آن بخش که مربوط به کشور ایران است، نیز به دانش آموختگانی از داخل کشور اختصاص مییابد. حال، آیا فرزندان محصل مهاجر که از همه چیز محروم است، باید از این حقوق خود نیز محروم باشند؟ و به جرم نداشتن پارتی و نماینده و... از سوی دولت خود نیز مورد ستم واقع شود؟ مهاجران مقیم ایران از هیأت محترم دولت و وزیر تحصیلات عالی مجدّانه میخواهند اولاد آواره وطن را از این حقوق شان محروم نسازند.
11- شماری از نهادهای دولتی از قبیل بخشهای از وزارت های جلیله معارف و تحصیلات عالی و مسئولین پوهنتونهای کشور نسبت به فرزندان تحصیل کرده مهاجر و مدارک تحصیلی شان برخورد بیگانه وار و غیر دوستانه دارند؛ آیا آوارگی و دربدری هم جرم است؟ خواسته جدی و به حق و معقول مهاجرین، از دولت محترم و وزرای مربوطه آن است که نسبت به این مشکل نیز توجه نیک مبذول دارند.
14- نمایندگیهای کشور ما در قبال بسیاری از مشکلات مهاجرین احساس مسئولیتی نمیکنند و با قاطبه مراجعان مهاجر اعم از اقشار مختلف برخورد در خور شأن نماینده جمهوری اسلامی افغانستان ندارند؛ مردم از هیأت محترم و وزارت خارجه میخواهند نسبت به وضعیت حرفهای کارمندان مربوطه توجهی خاصی بنمایند.
15- دولت محترم جمهوری اسلام افغانستان سوگمندانه نسبت به وضعیت حقوقی و سیاسی مهاجرین پس از رأی گیری در انتخابات ریاست جمهوری، توجهی کمتری نموده است؛ در حالی که جامعه مهاجران به خصوص مهاجران مقیم ایران جمعیت زیادی است و نباید از حقوق حقه خود در تعیین سر نوشت و همین طور دفاع از خواستههای معقول و مشروع شان محروم ساخته شود. قاطبه مهاجرین از هیأت محترم میخواهند که خواسته جدّی شان را در داشتن حداقل ده نماینده در مجلس سنا به ریاست محترم جمهوری، شورای وزیران و مجلسین مطرح نمایند.
16- شمار زیادی از مهاجران مقیم ایران مربوط به ولایات دور افتاده و محروم از انکشاف می باشند. مردمان این نواحی، به امید آینده برتر و وعده های کوتاه و دراز دولت و جامعه جهانی چشم انداز روشنی را برای خود ترسیم کرده بودند. در طرح های چون خلع سلاح_DDR ، بازگشایی مدارس، انکشاف های مدنی، رعایت حقوق بشر و حقوق زن، ایجاد امنیت کامل، حرکت پررونق بازسازی و... نسبت به تمام مناطق کشور پیشگام بودند؛ اما از جانب مقابل هیچ پاسخی دریافت نکردند. انکشاف متوازن که از اصول قانون اساسی ما است؛ در این ولایات هرگز راه نیافت. گو این که این مناطق از افغانستان نیست. در برخی ولسوالی های کم جمعیت کشور حتی با نبود امنیت، پروژه های چند صد میلیون دالری برای رفاه اجتماعی در جریان است و برخی به نتیجه رسیده است؛ اما در هیچ کدام از ولایات مرکزی و حتی در تمام آن ولایات سرهم نیز چنین چیزی نداشته ایم! مهاجران متعلق به این ولایات با چه نویدی میتوانند به وطن بازگردند؟! آیا دولت محترم برای حلّ مشکلات شان پلانی سنجیده است؟ مهاجران مقیم ایران از هیأت محترم میخواهند خواستههای بهحق و معقول شان را به ریاست محترم جمهوری، و تمامی ارگانهای ذیربط منعکس نموده و در جهت زمینه سازی برای بازگشت آبرومندانه مهاجران و رفع تبعیضهای استخوان سوز و مخالف حقوق انسانی و دموکراسی تلاش نمایند.
17- در تابستان سال روان و همین طور سال گذشته، حرکت خصمانه و نفاق افگنانهای به نام کوچیگری در تخار، بغلان، وردک، و دایکندی، و مناطقی چون بهسود صورت گرفت. در فرجام آن دهها انسان مظلومانه شهید و هزاران خانه به آتش کشیده و غارت و هزاران انسان دیگر آواره و مهاجر شدند. این تراژدی ثابت کرد که بسیاری از این دستاورد های جدید چقدر شکننده است تا جای که بسیاری به صداقت بعضی از نهاد های دولتی در راستای رفع این گونه فجایع تردید دارند. مهاجرین از استاد خلیلی و هیات همراه به عنوان نماینده عالی رتبه دولت می خواهند به ریاست محترم جمهوری، شورای وزیران و مجلسین شورا و استره محکمه برساند. مهاجران به صورت خاص خواهان آن است که دولت محترم مطابق با نرم دموکراسی و قانون اساسی، این ساحات را تحت پوشش انکشاف متوازن قرار داده، از این گونه فجایع جلوگیری بعمل آورد تا زمینه بازگشت مهاجران به صورت آبرومندانه و بدون دغدغه فراهم شود.
این موارد می تواند برخی از مهم ترین خواسته ها و توقعات مردم مهاجر افغانستانی مقیم ایران از هیأت محترمی باشد که به ریاست معاون رئیس جمهور به ایران آمده است. حال باید دید که استاد خلیلی در این سفر با میزبان سابق خود چه تعامل در پیش می گیرد و تا چه اندازه می تواند خواسته های مهاجرین را در هیأت دولت مطرح و مورد غور و بررسی قرار دهد؟ آن زمان است که باید قضاوت نمود که سفر ایشان با هر هدفی که باشد، آیا توانسته است موفقیت آمیز باشد یا خیر؟!