گفتگو و تفاهم با کی ها؟
با طالب، ترور، تریاک و تفنگ؟
یک نگاه کوتاه و گذرا به عملکرد کرزی و تیم مخصوص و معین در اطراف ان که سیاست ها را هدایت میکنند، در طی چهار سال بعد از انتخابات نشان دهنده این امر است که این ها در هیچ یکی از عرصه های کار، کارکردهای مثبت و قابل لمس برای مردم ما نداشته، حتی در بسیاری از عرصه ها
مانع رشد و پویائی پروسه های آغاز شده در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی گردیده اند.
طالبان که در سال 2001 الی 2004 به گروه های کوچک غیر فعال متلاشی و پراگنده مبدل شده بودند و توانائی مانور حتی در ساحات محدود را از دست داده بودند، با وجود حضور و موجودیت این همه نیروهای بین المللی مجهز با مدرن ترین تخنیک محاربوی قادر به مهار کردن و محدود ساختن قوت مانور تروریست های طالب طی این چهار سال نگردیدند. بر عکس طالبان توانستند طی این مدت زمان به تجدید سازمان و نیرو بپردازند. با نیروی فعال و سازمان یافته مجهز با سلاح های پیشرفته وارد عرصه کارزار شدند تا سرحدی که صلح را نه تنها در محلات بلکه در شهر ها و مراکز ولایات به چالش کشیده اند و هر روز بیشتر از روز دیگر به عملیات های تروریستی سازمان یافته تر دست میزنند.
این پروسه از همان آغاز کار دورهً ریاست جمهوری کرزی آغاز گردید، یعنی جامعه بین المللی و هم نیروهای داخلی چنان در گروه مشوره های گمراه کننده همین افراد معلوم الحال در داخل حکومت کرزی و خارج آن که وابستگی آنها با سازمان های جاسوسی کشور های منطقه و جهان بر هیچکس پوشیده نیست، استفاده از همان ارتباطات نا مشروع و سازمان های جاسوسی سمت سوی مبارزه فعال علیه ترویزم و طالبان را به بیراهه کشاندند و این نیروها در استقامت های نادرست در همه عرصه های، سیاسی، اقتصادی و نظامی سوق گردیدند. به همگان معلوم است در چهار سال گذشته یکنوع سیاست
دو پهلو توسط گروپ بر سر اقتدار قبلیه گرا در مبارزه علیه تروریزم اعمال شده و روابط پنهانی به شکبه های تروریستی مانند طالبان از تحت ضربه قرار دادن طالبان توسط نیروهای مبارزه علیه تروریزم به اشکال مختلف جلوگیری بعمل آمد. برعکس با وارد نمودن فشارها با استفاده از میتودهای مختلف بالای نیروهای فعال مبارزه علیه تروریزم و طالبان و چیدن توطه های مختلف این نیروها را به نیروهای غیر فعال در عرصه سیاسی و نظامی مبدل نمودند.
با اختراع اصطلاحات مختلف و تبلیغات بسیار خصمانه علیه نیروهای فعال در مبارزه علیه تروریزم نیروهای بین المللی را به بیراهه کشاندند.
به مشوره این گروپ نیروها و افراد طالبان و گلبدین دو شبکه تروریستی در ترکیب حکومت وارد اداره کرزی گردیدند که همین اکنون ما شاهد حضور تعداد زیادی از کادرهای طالبان و گلبدین تروریست در سطوح مختلف مقامات دولتی هستیم. ارتباط این افراد تا کنون با مراکز اصلی تروریستی شان بصورت دوامدار تامین بوده، مطابق هدایت و برای تحقیق اهداف این سازمان ها و کشورهای مختلف ذیدخل کار میکنند.
ایکاش با وارد شدن این گروه ها تغیری مثبتی در جهت آرامش اوضاع صلح و امنیت بوجود می آمد. بر عکس این نیروها در به وخامت کشانیدن اوضاع هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه نظامی نقش فعال ایفا نمودند. حادثه کشتار دسته جمعی مردم در ولایت جوزجان، به وخامت کشانیدن وضع روی استفاده از زبان مادری دانشگاه و دانشجو توسط ژورنالیستان حتی در درون پارلمان کشور این همه نقش وارد شده های گلبدین و طالبان تروریست است که از درون همین دولت به تقویت نیروهای گلبدین و طالبان تروریست می پردازند.
در رابطه به نیروهای فعال مبارزه علیه تروریزم باید گفت که در طی هفت سال گذشته با فراز و نشیب های فراوان مواجه شدند و مطابق پلان های طالبان، گلبدین و حامیان منطقه و بین المللی شان در درون حکومت و قبیله گرایان و جاسوسان معلوم الحال این نیروها تحت نام های نیروهای غیر
مسول
از صحنه فعال مبارزه علیه تروریزم و دهشت افگنی شدند و در مقابل زیر عناوین مختلف DDR
طالبان و گلبدین سلاح و پول فراوان به دسترس شان قرار داده شد که نتایج اسفبار آن این پروسه احیای دوباره طالبان به حیث یک قوت مطرح نظامی و بحرانی ساختن وضع در مقایس کل کشور است.
توطه ها توسط تیم طالب گرای حکومت کرزی از شمال و شمال شرق کشور آغاز گردید. افراد با نفوذ و موثری که در موجودیت آنها طالبان و گلبدین توانایی حضور و مقاومت را در آن مناطق نداشتند، این افراد با دسایس مختلف از این مناطق کنار کشیده شدند و در عوض طالبان و گلبدین در این مناطق تقویت گردید. همین اکنون طالبان و گلبدین در ولایت بغلان و کندز بصورت فعال و به حمایت حکومت کرزی دست به فعالیت می زنند و امنیت را در ولایت کاپیسا بخصوص ولسوالی تگاب توسط نیروهای که جلوشان در داخل حکومت کرزی است به هم زده که در ولایت قندهار و ننگرهار نیز همین پروسه تحقق یافت. از درون همین حکومت به تقویت نیروهای طالبان پرداختند و افراد موثر را زیر نام های مختلف کنار زدند.
این پروسه در غرب، بخصوص در هرات که بدون هیچگونه تعصب باید اعتراف کرد در مدت سه سال اول بعد از 2001 که مردم ما همه گواه و شاهدان زنده هستند، بازسازی و نوسازی کار سی ساله از عواید مردم هرات در خدمت مردم هرات قرار داده شد. بازسازی و نوسازی در عرصه های مختلف ادامه داشت، صلح و امنیت به هرات بازگشته بود، سرمایه گذاران سرمایه های هنگفت را به وطن بازگشتاندند و در عرصه های مختلف سرمایه گذاری نمودند. شهر هرات نمای جدید به خود گرفت و مردم تا ناوقت های شب در شهر هرات بخاطر آرام به تفریح در پارک ها می پرداختند. این امر از دید هیچ هموطن ما پوشیده نیست که توطه های خونین درهرات بخاطر برهم زدن نظم و فضای صلح آمیز از مسلح ساختن طالبان و گلبدین در ولسوالی سبزوار در منطقه زیرکوه براه انداخته شد که از آن زمان تا کنون وضعیت در هرات هر روز در حال بد امن تر و وخیم تر شدن است، و صلح، امنیت، بازسازی و نوسازی که چشم های قبیله گرایان یارای دیدنش را نداشتند توسط همین مشتی از ارازل اوباش و بچه های طالب در داخل حکومت کرزی از مردم هرات گرفته شد. عین پروسه در خرابی وضعیت مساحات مرکزی ولایات شرقی، جنوبی و بخصوص شمال و شمال شرق سازماندهی شد. همچنان تعداد زیادی از افراد متنفذ و موثر در محلات با مشوره با گروپ های قبیلوی درون حکومت کرزی توسط طالبان و گلبدین ترور شدند و میدان بازی را برای خود و هم پیمانان خود شان، طالبان و گلبدین خالی ساختند.
توطهً وحشتناک علیه مسول کمیسون اقتصادی پارلمان و سخنگوی جبهه ملی زنده یاد مصطفی کاظمی نیز توسط همین گروه پلانگذاری و توسط طالبان و گلبدین عملی گردید که تلفات زیاد جدی جانی و معنوی را در قبال داشت و تا امروز نیز این قضیه در پردهً ابهام باقی مانده است.
این همه توطه های که از جانب این گروه علیه منافع مردم افغانستان و صلح و امنیت چیده شد که متفاسفانه تلفات بسیار جدی ، مالی و معنوی را در پی داشت و امروز بحران تا سرحد سقوط این اداره انکشاف نموده است. حامد کرزی و تیم او با وجود پلان های خصمانهً شان علیه کشور ما منافع ملی کشور ما نتوانستند پنهانی به موفقیت های برای قبیلوی ساختن کامل اداره موفق شوند. بناً این پروژه مخفی ارتباط با طالبان و گلبدین را عملی نمودند و پیشنهاد صلح و مذاکره و تفاهم با تروریستان، طالبان و گلبدین نه برای آمدن صلح، بازسازی، نوسازی ، انکشاف و توسعه و تامین دموکراسی در کشور ما است، بلکه این تفاهم و مذاکره برای مقاصد پنهانی، ضد منافع عمومی مردم به نفع یک مشت قبیله گرا و عقب گرا در جهت تحکیم حاکمیت قبیلوی، ضد دموکراسی، توسعه و انکشاف بازسازی و نوسازی در کشور می باشد.
در این جای شک نیست که همهً هموطنان ما از همه پروسه های که صلح، تحقق دموکراسی واقعی، اداره مردم سالار، حقوق شهروندی را در پی داشته باشد استقبال میکنند. اما متاسفانه کرزی و این تیم در جهت ماست مالی حقایق روشن جامعه ما در روی اهداف پنهانی و قبیلوی و به دام انداختن نیروهای بین المللی و به منظور جلب حمایت جامعه بین المللی از هر وسیله ممکن و نا مشروع استفاده می نمایند.
باید جهان متوجه این امر باشد که در طی هفت سال گذشته بالاتر از 20 میلیارد دالر کمک ها به افغانستان سرازیر شده. این کمک ها عمدتاً در مناطق معین در جنوب و جنوب شرق کشور و در جاه های نا امن کانالیزه شد که با تاسف این همه سرمایه های به مصرف رسیده تاثیرات مثبتی در جهت انکشاف و توسعه نداشته و برعکس در مناطقی که زمینه های بازسازی و نوسازی از نظر امنیتی مساعد است توجه صورت نگرفته. مثلاً در هفت سال گذشته در ولایت بامیان در شهر و مرکز ولایت بامیان فقط 1500 متر سرک اسفالت شده ، در حالیکه تمام زمینه ها برای بازسازی و نوسازی در این ولایت و سایر ولایات این کشور وجود دارد. اگر در مناطق امن پروژه های عمرانی و ایجاد پروژه های اشتغال آفرین برای انکشاف و توسعه شهر ها و محلات که بیشتر مساعد به پذیرش شکوفائی و پویائی هستند صورت میگرفت.از یکطرف اقتصاد رو به رشد این مناطق و اشتغال مردم به کار و فقرزدائی صورت میگرفت و از طرف دیگر توجه مردم مناطق جنگ زده به این طرف مبذول میشد و یک رقابت سالم برای توسعه و انکشاف نوسازی و باز سازی به وجود می آمد.
با در نظرداشت وضع موجود افغانستان میتواند به زون های مختلف مناطق جنگی، و شرایط صلح آمیز تقسیم بندی و در مطابقت با شرایط این زون ها اولویت ها در نظر گرفته شود. در مناطقی که در آن شرایط صلح آمیز برای کارهای بازسازی، نوسازی، اقتصادی، توسعه و انکشاف وجود دارد، سرمایه گذاری بیشتر صورت گیرد.
در مناطقی که جنگ علیه ترویرزم ادامه دارد تا به فراهم شدن زمینه های کار صلح آمیز مطابق به شرایط جنگی اولویت ها شناسایی و مطابق آن کارهای عملی و دقیق صورت گیرد.
دنبال کردن سیاست های متوازن در این دو حالت جنگ و صلح تمام پروسه ها را به کج راهه هدایت میکند که تا اکنون نتایج الم انگیز آن را همه هموطنان ما با گوش و پوست و استخوان خود لمس میکنند.
باید اذهان داشت که مبارزه علیه ترویزم را در کشور ما تنها نیروهای میتواند به صورت دقیق رهبری و هدایت کنند که آنها از تجارب عملی نظامی و سیاسی در مبارزه علیه تروریزم در اراضی افغانستان برخوردار اند. ناگفته نباید گذاشت برای آماده ساختن چنین نیرو، این نیرو ها باید انگیزه های را برای جنگیدن، نابودی و مقابله با ترویرزم داشته باشند. در پیش برد چنین مبارزه به نیرو های معتقد و وفادار و آگاه و با اشنایی کامل با ماهیت تروریزم نیاز است که شناخت دقیق شیوه های مبارزه علیه تروریزم را بصورت عملی بدانند. این نیرو ها در چوکات وزارت های دفاع، داخله و ریاست امنیت ملی در قطعات منظم به حیث سربازان، خورد ضابطان و افسران جذب گردند.
تجربه نشان داده که نیرو های اجیر در اردو در مقابل پول ، بدون انگیزه در جنگ با ترویرزم از کار آیی لازم در این مبارزه برخوردار نخواهد بود. و نتایج عملی که بلاخره به صلح و امنیت و نابودی ترویرزم بانجامد در پی نخواهد داشت.
دو دیگر این که مراجعه برای حفظ ثبات و تامین امنیت، بازسازی و نوسازی، توسعه و انکشاف در یک کشور نیاز به همکاری نیروهای متخصص، روشنفکران، نیروهای ملی و روشنفکر در داخل و خارج کشور و استفاده موثر از این ریزف ها است که میتوانند، هم امروز و هم در فردای با صلح و امنیت، نقش اساسی را در پروسه همبستگی ملی ( وحدت ملی ) در ساختار سازی اداره و حکومت تامین حقوق شهروندی و آغاز پروسه ملت سازی در یک گفتگو و تفاهم همه جانبه و دوامدار و قابل پذیرش برای همه اقوام و ساکنان این سرزمین، شرکت فعال نمایند. و این کشور را از مصیبتتی که طی قرن هاست از آن رنج میبرد و دامنگیرش است برهاند.
000000000
القاعده، تروریزم و طالبان سه ضلع یک مثلث هستند که مطالعه و ارزیابی مجرد و به تنهای هر یک از این پدیده ها، مطالعه ناقص و ارزیابی غیر دقیق خواهد بود.
ارزیابی مجرد طالب کار ساده لوحانه خواهد بود زیرا القاعده، طالب پیش از اینکه افراد و گروه های مسلح باشند، یک تفکر عقبگرا و بنیادگرا می باشند. طالب زاییدهً پدیدهً تروریزم و مولود القاعده است.
طالب، القاعده و تروریزم رابطهً تنگاتنگ ارگانیک تشکیلاتی و فکری دارند. اگر القاعده و تروریزم خوب و بد دارند، طالبان هم خوب و بد میتوان داشته باشند.
خوبی و بدی طالب، طالب خوب و طالب بد چگونه از هم تفکیک میشوند؟
طالب انتحاری، طالب تیزاب پاش، طالب دهشت افگن، طالبانی که سر میبرند، استادان و دانشجویان
دانشگاه و مکاتب، متفکرین و متنفذین کشور را ترور میکنند، مکاتب را به آتش میکشند.
آنانیکه با این کتگوری ها طالب را خوب، بد، معتدل، طالب داخلی، طالب خارجی تقسیم میکنند. ادعاهای طالبان تندرو و کندرو خارجی و داخلی، تقسیم بندی های واهی و پوچی بیش نیست. که یک تعداد افراد معین و معلوم الحال در داخل حکومت کرزی و خارج آن بنا بر ملحوظات مختلف تباری، محلی عنوان میکنند. اینها فراموش کرده اند که بستر اجتماعی طالبان در داخل افغانستان کی ها و کجا ها هستند. باید اعتراف کنند که این همه ناشی از عقب ماندگی فرهنگی و مناسبات عقب ماندهً قبیلوی و رابطه تنگاتنگ با ترور، تریاک و تفنگ است.
وحشت و دهشت، وحشت و دهشت است. کتگوری های مختلف آن، اسباب و وسیلهً اجرای آن، نوع و طریقهً اجرای آن فرق میکند و در محتوی همان عقبگرایی، ترور و وحشت است.
این بود ماهیت طالبان و تروریزم و عقب گرایی.
اما میرسیم بر سر مبارزه علیه تروریزم:
عامل مداخله نظامی ناتو و ایالات متحده امریکا برای سرنگونی طالبان چه بود؟
جواب روشن است. مبارزه و سرکوب لانه های تروریستی و تروریزم جهانی، مبارزه علیه القاعده و بن لادن.
طالبان لشکر کی ها است؟
پر واضح است. که لشکر نظامی و فکری القاعده و تروریزم بین المللی می باشند.
سوال اینجاست که آیا با گروپ های تروریستی و با شبکه تروریزم بین المللی گفتگو و تفاهم مجاز است؟
قبلاً در مورد تندرو، کندرو، معتدل و کتگوری های مختلف آن متذکر شدم که اینها جنایتکاران سازمان یافته و تروریست های حرفوی هستند که امنیت و صلح جهانی را به چالش کشیده اند.
آیا میتوان با تروریزم بین المللی و عاملین ترور در جهان به تفاهم رسید؟
آیا گفتگو و تفاهم با تروریزم به معنی به رسمیت شناختن ترور به حیث یک پدیده سیاسی نیست؟
و گر نه چگونه میتوان با شبکه های تروریستی در داخل افغانستان که جزو از لشکر تروریزم جهانی است برای گفتگو و تفاهم آماده شد و آنها را شریک قدرت ساخت؟
آیا میدانید که تروریست ها در این مذاکره و تفاهم چه میخواهند؟
1.خروج نیرو های بین المللی در مبارزه با تروریزم، نیروهای ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا.
2. سپردن ادارهً حکومت به طالبان یعنی لشکر ترور که برای احیای خلافت اسلامی که در راس آن امیر المومنین ( ملا عمر ) و در اصل بن لادن قرار خواهد داشت.
آیا جامعه جهانی آماده است با چنین وضع، یک عقبگرد یک هزار و چهارصد ساله داشته باشد؟
همچنان مذاکره و تفاهم از موضع ضعف، ناتوانی و روحیه شکست خورده با تروریزم بین المللی یعنی طالبان و القاعده، اعتراف شکست بسیار ننگین ناتو، اتحادیه اروپا و جامعه جهانی در مقابل با تروریزم نیست؟ که با ادعای آوردن صلح، امنیت، بازسازی، تامین دموکراسی و حقوق شهروندی در افغانستان وارد عمل شده اند؟
اگر چنین باشد که حمله نظامی بر افغانستان نه به منظور مبارزه با تروریزم و دهشت افگنی، بلکه مقاصد و امیال دیگری در پشت پرده و زیر عنوان مبارزه با تروریزم صورت میگیرد، در این صورت مذاکره و تفاهم سازکار خوبی برای تحقق پلان های پشت پرده خواهد بود.
آنهای که طرح دیالوگ و تفاهم را از موضع بسیار ضعیف و شکست خورده با طالبان و تروریزم نشخوار میکنند، چرا راه های حل معقول و عملی تر را غرض بهبود اوضاع و برچیدن دامن تروریزم از افغانستان پیشنهاد نمیکنند؟
گروپ معین در داخل اداره کرزی و خارج آن زمینه های شکست، جامعه بین المللی و آمدن دموکراسی واقعی را با ترفند های گوناگون ایجاد میکنند که این هم خود ناشی از عقب ماندگی فرهنگی و فرهنگ مسلط قبیلوی در افکار این تیم معلوم الحال میباشد. که در این صورت اگر جامعه جهانی با این ترفند ها جواب مثبت دهد، تروریزم، طالبان و القاعده را به رسمیت شناخته و عوامل مداخله شان در افغانستان آشکار میگردد. با این تفاوت متوجه این امر نیستند که نیروهای دیگر نا راضی سیاسی و اجتماعی در کشور وجود دارند که با فرهنگ سیاسی اعتراضات و مخالفت های خودها را از طریق مبارزات مسالمت آمیز و با فرهنگ سیاسی در داخل و بیرون مرزهای کشور بیان میکنند.
اعتراف گروه تروریستی طالبان، توسط جامعه بین المللی و تثبیت حق شرکت در اداره آینده کشور نیرو های دیگر را نیز تشویق به تشکیل نیروهای نظامی مسلح و مخالفت نظامی برای کسب امتیاز و شرکت در اداره کشور تشویق نخواهد کرد؟
با این عمل جامعه بین المللی، پیش از این که بحران زدایی کند، عامل ایجاد بحران دیگر در کشور ما و منطقه میگردد. که این خود بسیار خطرناکتر از شرایط کنونی بوده و وضع را در منطقه از این بیشتر به وخامت میکشاند.
جامعه جهانی چرا متوجه این امر نیست که یک بخش بزرگ از جامعه و مردم افغانستان هم در مخالفت با طالبان تروریست و القاعده قرار دارند و هم مخالفت با ساختار و طرز اداره کشور به صورت کنونی .
جامعه جهانی باید متوجه باشد که مذاکره و تفاهم با تروریست ها بخش بزرگ و سالم جامعه را با هر اداره که ایجاد شود در مخالفت با این پروسه قرار خواهد داد.
امیدوار هستم که منظور جامعه جهانی از سرکوب بخش بزرگ و سالم جامعه و کشور ما توسط تروریست های با ریش و لونگی در بیرون از نظام و با دریشی و نکتایی در داخل نظام نباشد.
پیشنهاد در مورد مذاکره و تفاهم با نیروهای مسلح مخالف، نه با تروریستان و القاعده.
- دولت و شرایط مذاکره، مصالحه و تفاهم با مخالفین.
هیچ دولتی از موضع ضعف و ناتوانی با مخالفین بخصوص مسلح، مذاکره و تفاهم نخواهد کرد و اگر از موضع ضعف و ناتوانی صورت گیرد، به معنی شکست و تسلیمی قدرت میباشد نه تفاهم.
در صورتیکه ابتکارات نظامی و قدرت مانور مخالفین مسلح ( نه تروریستان که مصالحه با آن، خیانت به حرمت انسانیت است ) در حدی باشد که هر لحظه امنیت و ثبات شهر و محلات را به چالش بکشد، در این صورت تن در دادن به مصالحه، شکست فاحش، ضعف حکومت و توانایی مخالفین را نشان میدهد.
در چنین حالات دولت ها باید با اقدام وسیع و گستردهً نظامی در مطابقت با شرایط جغرافیایی به تقسیم بندی ساحات و مراکز نظامی و سازمان دهی مخالفین پرداخته و این مراکز را نظر به اهمیت شان با تمام قوت مورد چنان ضربات خورد کننده قرار دهد که قوت ابتکار نظامی و مانور شانرا در این مراکز از دست شان کشیده و دشمن باید طوری مورد ضربه قرار گیرد که توانایی مقاومت در جنگ جبهه ی را از دست داده، از مراکز متواری و قدرت سازمان دهی منظم دوباره را نداشته باشد.
در این زمان است که با مخالفین مسلح ، نه با تروریست ها میشود پیشنهاد دیالوگ، مذاکره و تفاهم را کرد، یعنی از یک موضع غالب و قوی که دشمن بداند، که دیگر مقاومت دوباره جز نابودی آنها چیز دیگری را در پی نخواهد داشت. در ان صورت است که مطابق قوانین مطروحه با این مخالفین مصالحه و تفاهم صورت میگیرد و غایله پایان می یابد. همچنان دیالوگ به آن عده از گروپ های ناراضی سیاسی صورت میگیرد که بنابر اختلافات سیاسی در سیاست ها، ساختار نظام سیاسی، در محتوی قانون اساسی و اختلاف نظر روی بسیار از مسایل داخلی و خارجی کشور با هم دارند. میشود با آنها مذاکره، دیالوگ و تفاهم کرد.
با تروریست های تثبیت شده که مصروف جنایات سازمان یافته ایجاد وحشت، ترور، انتحار، راکت پرانی و تیزاب پاشی هستند، با زبان دیگر باید حرف زد. همچنان در افغانستان برای آن عده از عناصر و افرادی که فریب تبلیغات گروه های تروریستی را خورده و بنابر عوامل مختلف ناگذیر شده سلاح بردارد و در صف آنها قرار گیرد، در پهلوی عملیات گسترده نظامی در ساحات معین ضرب الاجل زمانی تا مدت شش ماه تعین شود که در این مدت زمان تمام فریب خورده ها صف خود را از عناصر سازمان یافته و مکتبی تروریست ها جدا کنند و همزمان کار وسیع سیاسی روشنسازی اذهان فریب خورده ها با استفاده از متنفزین و ایجاد ارتباط با آنها نیرو های سازمان یافته از نیروهای فریب خورده تفکیک گردد. در این صورت است که با تفکیک این نیروها با فریب خورده ها تفاهم میتوان نمود.
ادامه دارد ...
پایان بخش اول
هالند، محمد اسلم سلیم