احمد سعیدی 

 

چه عوامل در افغانستان باعث نا امني اند

 

پيش زمينه هاي بحران در افغانستان از ابعاد مجاري مختلف ميتواند مورد بحث قرار گيرد طوريكه تما ارگان هاي ملي و بينالمللي قعال در افغانستان به نوع در ايجاد انگيزه هاي بحران نقش خود را داشته و دارند.

در ست اضافه از هفت سال قبل از امروز نظام طالبان در افغانستان و منطقه و جهان صفت يك بحران فراگير و خطرناك به حساب ميرفت و اثرات ان در منطقه و جهان بدرستي محسوس بود. جامعه جهاني در راس امريكا براي ريشه كن كردن اين بحران باساز برگ نظامي با طالبان و القاعده طبل جنگ را نواختند واما هرگز موفق به نابودي اين پديده نشدند. امريكا و كشور هاي متحد و نيروهاي مقاومت در افغانستان صرف توانستند طالبان و القاعده را طور موقت از صحنه دور كنند به اين معني كه طالبان با هجوم نيروهاي بين المللي از قدرت خلع و به دهات و كوه ها و انطرف مرز افغانستان پراگنده و پناهنده شدند. و هيج فردي كليدي طالبان نه اسير شده و نه هم نابود. ايشان در كمين منتظر اوضاع بودن تا زمينه ظهور مجدد انها مساعد و دوباره وارد صحنه شوند. اما دولت با طرح برنامه DDR و داياك و خلع سلاح گروپ هاي غير مسئول اقدامات نمود اما در حاليكه طالبان نابود نه بلكه رانده شده بودند.

حكومت و يا قوه اجرائيه نيز به نوبه خود در بحران افريني كوتاهي نكرده است بي كفايتي مقامات حكومتي ناتواني انها در مورد تامين امنيت مردم بيكاري روزافزون ظلم مقامات محلي فساد سراسري فقر مطلق اكثريت مردم سطح پائين زنده گي لاينحل ماندن مساله مهاجرين اين همه مهمترين عوامل ميباشند كه مردم را به رو آوردن به طالبان مجبور ميسازند. واقعا هم اداره طالبان اكثرا نسبت به مقامات حكومتي بصورت موثر تر فعاليت ميكند اين موضوع خاصتا به مسايل قضايي و پوليس فاسدترين ارگانهاي قدرت دولتي مربوط ميگردد. فساد در صفوف مقامات حكومتي شكل كلتوري كسب نموده و دادن رشوت به خاطر مقام در ارگان هاي پوليس و ادارات در مناطق توليد كننده مواد مخدره به عنعنه مبدل گشته است. خبر نگار اختصاصي روزنامه تايمز انگليسي انتوني لويد با خشم مي نويسد جامعه بريتانيا هيجان زده ميشد اگر ميدانست كه مقرري هاي جديد اداري در ولايات جنوبي جاي كه سربازان انگليسي خون خود را مي ريزند به خاطر نگهداري مسير هاي انتقال مواد مخدره صورت ميگيرند اين در حال است كه كشور هاي غربي عرصه هاي مسئوليت در كشور را تقسيم كرده اند امريكا مسئوليت ساختن اردوي ملي افغانستان انگلستان مبارزه با مواد مخدر المان تربيه پوليس ملي ايتاليا اصلاحات نظام قضائي جاپان تمويل خلع سلاح و منحل ساختن گروهاي مسلح غير قانوني سابق را بر دوش دارد. تعداد افراد اردوي ملي افغانستان تا پايان سال 2007 به 57 هزار نفر ميرسيد مطابق پلان تا پايان سال 2008 تعداد ان بايد به 70 هزار نفر ميرسيد امريكا اخيرا با پلان هاي كامل خود در باره افزايش تعداد ان تا 120هزار نفر موافقت نموده اردوي افغانستان تا به حال توان انجام عمليات مستقلانه را ندارد و يكجا با قطعات ناتو فعاليت ميكند در عين حال نقطه جالب اينست كه امريكا از دادن سلاح هاي ثقيل مانند دستگاه هاي راكتي طيارات و وسايط ذرهي به اردوي افغانستان امتناع مي ورزد. اما در اصلاح سياسي امروز نام اين همه نگون بختي هارا بحران گذاشه اند بحران نه طاعون و خداي نا خواسته سرطان كه در پيكر نحيف و چاق بعضي از   وزرا افغانستاني افتيده در بستر بيماري خانه گرفته انچه مسلم است اين است كه جامعه ما بيمار و عليل است اما تشخيص مغرضانه اي درد ها باعث شده تا داروي مفيد براي بهبود آن تجويز نگردد. كسانيكه خود ويروس و عامل مريضي اند نميتوانند درد مريض را تشخيص و نسخه سودمند را در جهت معالجه ان بكار بندند. كشور ما چون جسم ناتوان محل هجوم ويروس هاي جانكاه است و بايد اول اين ويروس ها با موشكافي و دقت تشخيص و با دلسوزي تمام معالجه و مرحم گذاري شود.

آنانيكه اين وطن را دوست دارند خوب ميدانند اگر افغانستان از لحاظ امنيتي به پاي خود نه ايستد و از لحاظ اقتصادي اين وضيعت حمايت نشود و از لحاظ سياسي و اجتماعي ( اداري و حقوقي) تثبيت نگردد امكانات عاريتي تامين امنيت هيچگاهي به تغيير واقعي بيلانس به نفع ثبات دايمي مبدل نخواهد شد نه تنها براي اينكه اين امكانات دايمي بوده نميتواند بلكه براي ان نيز كه اين امكانات شرايط اجتماعي راتغيير داده نميتواند و در بيلانس موجود به حيث جمع يك نيروي اضافي موقت ظاهرا پله را به نفع يك طرف سنگين نشان ميدهد در حاليكه تامين مطمئن و دايمي ثبات در افغانستان حيت فراتر از شرايط اجتماعي به تغيير در مناسبات اجتماعي نيز ضرورت دارد.

در حاليكه ما و جامعه جهاني كه در افغانستان حضور دارند بهاي بزرگي را براي جنگ ميپردازيم در واقع اگر بگوئيم ما مجبوريم از هر دو افغاني يا دو دالري كه بما كمك ميشود يا از ماليات خود بدست مي اوريم اضافه تر از نيمي ان را مصرف جنگ ميسازيم جنگ و نظامي گري مصارف زيادي ضرورت دارد غير از ويرانگري ديگر هيچ تحفه ندارد با اين مصارف هنگفتي كه در راه جنگ در افغانستان به مصرف ميرسد بجاي اين مصراف ميتوان چندين هزار مكتب و شفاخانه ساخت يا چند هزار فابريكه اعمار نمود و يا جلو دهها بيماري كشنده  را گرفت ما معتقديم كه اجتناب از جنگ و بردر كشي و خون ريزي ممكن است جنگ راه حلي تضاد هاي سياسي نيست ما بطور قطع مخالف ان ديدگاهها هستيم كه اعمال جنگ و قهر سازمان يافته را جز ارگانيك سياست ميدانند جاي كه ميتوان باب مذاكره و مفاهمه را گشود در انجا بايد به در وازه هاي جنگ قفل زد نياز كشور ما كه در ان طي اضافه هز سه دهه جنگ دها و صد ها هزار انسان تلف و زخمي و معيوب گرديده و خساراتي هنگفتي به اقتصاد و فرهنگ و مردم ما وارد شده است چنين است: مابايد به سراحت خاطر نشان بسازيم كه زادگاه ما نه بايد بعدازين به قبرستان فرزندان ان مبدل شود جنگ براي چه؟ كي ثمرات اين جنگ را بر ميچيند عقل و خرد وجدان انساني حكم ميكند كه به جنگ و به سفير گلوله ها بايد پايان داد. دولت موجود نه ابتكار و نه توان ان و حتي ظرفيت اين را ندارد كه به مردم خود اسايش و امنيت فراهم سازد اتحاد و نيروي مردم افغانستان بايد يك جهش منطقي ضامن اوردن صلح و امنيت درين كشور جنگ زده شده ميتواند.

 

 


بالا
 
بازگشت