افراطگرایی ابزار دیپلوماسی پنهان پاکستان
روشنی
دولت پاکستان سعی دارد تا همواره از افراطگرایی به عنوان یک ابزار سیاسی و استراتژی برای گسترش هژمونی خود در منطقه استفاده نماید. افراطگرایی همواره بعنوان یک ابزار مهم مبارزه پاکستان علیه هند و افغانستان بوده است که نظامیان این کشور به هیچ وجه حاضر نیستند تا در امواج طوفان مبارزه با تروریزم, بنیان های اصلی استراتژی خود علیه افغانستان و هند را به این آسانی از دست دهند.
پاکستان سعی دارد تا افکار عمومی جهان را نسبت به ماهیت واقعی دهشت افگنی منحرف سازد و به جای تمرکز بر هسته های واقعی ترور و دهشت افگنی پاکستان, برخی از سازمانهای که علیه دولت پاکستان قرار دارند و قبلا از سوی استخبارات این کشور غیر قانوین اعلام شده اند را منحیث اهداف انحرافی مبارزه با دهشت افگنی معرفی کنند.
آیدیالوژی به عنوان استراتژی
زمانیکه توجه جامعه جهانی و ائتلاف ضد تروریزم به رهبری آمریکا به فعالیت های تخریبی شورای طالبان باجور و پشاور معطوف میگردد، نظامیان پاکستان تلاش میورزند تا با خلق درامه های کاذب و منحرف کننده امنیتی, توجه ائتلاف بین المللی را به شبکه جهانی جهاد (القاعده، جهاد اسلامی، حرکت اسلامی ترکمنستان) معطوف ساخته و هسته های اصلی ترور و دهشت افگنی را که در قالب شوراها و تشکل های نظامی طالبان پاکستان تجسم یافته است را کم رنگ جلوه دهد.
طراهان نظامی پاکستان همیشه بدین باور بوده اند که برای رضایت نسبی سیاسی و همکاریهای محدود امنیتی پاکستان در راستای مبارزه با تروریستان خارجی , دولت آمریکا هیچ راهی به جز دادن امتیازات مختلف به دولت و ارتش پاکستان ندارد اما این همکاری به گونه ای است که نظامیان پاکستان هیچ وقت حاظر به همکاری صادقانه با آمریکا در راستای محو تهدیدات واقعی دهشت افگنان طالب نمی باشند و سعی دارند تا پراکسی جنگ منطقه ای خود را در افغانستان و کشمیر از دست ندهند.
گرچه این پالیسی به همگان تکراری است اما سکوت حکومت افغانستان درین مورد بدرستی زمینه را برای نائل آمدن نظامیان پاکستان به این هدف فراهم می سازد.
دولت پیرو سیاست نظامیان
حکومت ملکی پاکستان که در اثر تعهدات حزب بر سر اقتدار در تفاهم با احزاب خورد و بزرگ به قدرت های ذیدخل بین المللی آمریکا انگلیس چین و عربستان سعودی به وجود آمده است نهایت تلاش دارد تا از یک ثبات نسبی در داخل پاکستان برخوردار گردد و حد اقل زمینه را برای ایجاد یک ریفورم مناسب و مطابق با اوضاع و احوال فعلی پاکستان نماید، اما طبیعت و واقعیت عینی جامعه و اداره در پاکستان نشان میدهد که حکومت ملکی طبیعتاً ناگزیر است تا غرض بقای خود دنباله رو سیاست اردو و نظامیان پاکستان باشد.
اولین اعلام هایی حکومت مشرف به ضد راه اندازی عملیات نظامی ائتلاف بین المللی ضد تروریزم به رهبری آمریکا برضد افراطیان از زمان پیشنهاد مشرف برای حصارگیری خطوط سرحدی بین افغانستان و پاکستان انجام یافت. البته مشرف در آن زمان حصار گیری خط سرحدی افغان – پاک را یگانه راه جلوگیری از عبور و مرور ترورستان به افغانستان در جنگ بین المللی ضد ترور عنوان نموده بود.
این در حالیست که حکومت ملکی پاکستان نیز از 2 ماه بدینسو مخالف با اعلامیه های انتخاباتی خود , راه اندازی هرگونه عملیات خارجی را در جغرافیای فدرال و فاتا تهاجم به حاکمیت ملی کشور میخواند.
دوم اینکه مشرف قبل کنار گذاشتن سمت نظامی خود همواره عنوان می نمود که تروریزم دشمن پاکستان است و جنگ علیه آن جنگ پاکستان علیه تروریزم است. این در حالیست که حکومت ملی در گزارش دهی 100 روزه خود روز شنبه 19 جولای 2008 اذعان داشت که جنگ تروریزم جنگ پاکستان علیه تروریزم است که این خود همآهنگی غیر ارادی حکومت ملکی پاکستان با نظامیان را که در حقیقت خود در اسارت اردو قرار دارد بارز می سازد.
پاکستان در شرایط سخت اقتصادی قرار دارد که قادر نیست تا در دو جبهه پرهزینه نظامی در کشمیر و افغانستان به درگیری خود ادامه دهد. کشورهای چین و عربستان سعودی گرچه از نقطه نظر اقتصادی توان آنرا دارند تا کاهش کمک های مالی و نظامی آمریکا را به پاکستان جبران نمایند اما از یک طرف سینو – سعودی عملاً علاقه دارند پالیسی فریب پاکستان را یاری رسانیده لقمهء آمریکا را از آن خود سازند و از سوی دیگر کمک های اقتصادی و نظامی خود را به حکومت پاکستان سرازیر نمایند.
عدم تغییر سیاست خارجی آمریکا
تغیر فاحش در سیاست خارجی آمریکا شواهد نشان میدهد که در صورت پیروزی هرکدام از دو حزب سیاسی رقیب در آمریکا, سیاست خارجی این کشور تغییرات فاحشی نخواهد کرد. با نزدیک شدن مرحله برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا , موضع طرف ها در برابر یکدیگر برمبنای منافع ملی و مسؤلیت بین المللی آمریکا به هم دیگر نزدیکتر میشود. مطالعه دقیق از اداره فعلی آمریکا نشان میدهد که زمینه های ایجاد تغییرات سیاست داخلی مساعد ساخته است، اما پالیسی خارجی حکومت آینده آمریکا چه اینکه جمهوریخواهان به پیروزی برسند ویا دموکراتهای, در هردو صورت تغییر قابل ملاحظه ای نخواهد داشت.
بناء اگر در سناریوی فریب پاکستان, واشنگتن باز هم به علت عدم وجود متحدان منطقهء در جنگ ضد ترور تنها به پاکستان اکتفاء نماید باز هم تکرار این سناریو منطقه را به جنگ های دراز مدت خواهد کشانید. زیرا ائتلاف و ناتو در منطقه متحدان چندان مناسبی نداشته که از ترانزیت آنها برای اکمال قوت های شامل در جنگ ترور در افغانستان استفاده نماید. پس بدین لحاظ است که حکومت آینده ایالات متحده مکلف است تا بین ایران و پاکستان یکی را منحیث متحد استراتیژیک خود برگزیند تا باشد که ازجنگ ضد ترور نتیجه گرفته وزمینه های تداوم حضور خود در منطقه را حفظ نماید.
تاکتیک چند شاخه نظامیان پاکستان
دو پراکسی اساسی که نظامیان پاکستان از آنها در جنگ بین المللی ضد ترور چند گونه بهره برداری می نمایند هرکدام به نحو خود حامیان مختلف دارد. القاعده منحیث بازیگر غیر دولتی بیشتر منافع بازیگران دولتی را در خلیج و شرق میانه تامین می نماید. این در حالیست که پراکسی دیگر یعنی بازیگران غیر دولتی در پاکستان همچنان پراکسی دولت متبوع را در رده محلی سناریوی مشترک تشکیل میدهد. از نقطه نظر تاکتیک اردو حکومت ملکی می تواند رول پولیس خراب را در ظاهر قضایا انجام دهد. از یک طرف اتهامات و فشار بین المللی در صحنه دپلوماسی بر سر حکومت ملکی پاکستان وارد گردیده، از سوی دیگر فاصله بین ملت پاکستان و نا کارآمدی حکومت ملکی که در دوره گذشته مشرف با آن سردچار بود به میان آید.
پیامد های ناگوار این دومینو این است که نظامیان پاکستان در واقع الگو و مروج دکته کردن سیاست نظامی گری و محدود کردن دامنه حکومت ملکی در یک کشور بزرگی است که دارای اسلحه اتمی می باشد و این روند بدون شک بر پروسه تامین ثبات در تمام عرصه های اقتصادی و فرهنگی منطقه تاثیرات منفی خواهد داشت و باعث بروز نیت توسعه طلبانه خواهد گردید.
اگر پاکستان خود را شکار تروریزم محسوب می دارد و توانمندی مقابله با آن را ندارد پس چرا از جامعه جهانی تقاضا نمی نماید تا عملاً به آن یاری رسانند. تجارب 30 سال اخیر نشان داده است که این کشور همواره زیر نام حفاظت از استقلال خود منابع بزرگ مالی را از غرب باالاخص ازایالات متحده آمریکا بدست آورده که نتایج آن را می توان در ساخت و ساز اسلحه اتمی این کشور مشاهده نمود.
ضرورت انسجام سیاست ها
لذا نیاز است تا کشورهای ذیدخل در قضیه افغانستان یک سیاست مشترک را در چوکات ناتو با روند ریشه یابی مشخص وطرق درمان اساسی این بیماری ها تعقیب نماید. سیاست کشورهای حامی تروریزم به هر صورت باید بسوی انسجام و هماهنگی بیشتر سوق داده شود تا تمام کشورهای ذیدخل در مبارزه با تروریزم, موضع واحد را در قضیه جنگ بین المللی تروریزم در افغانستان و پاکستان انتخاب نماید. زیرا بسیاری از مواردیکه مانع تشکیل موضع واحد کشورهای ناتو در مبارزه بین المللی علیه تروریزم تا امروز مشاهده گردیده است نیازمندیها، وابستگی های اقتصادی، انرژی و غیره آنها به کشورهای منطقهء دارای ثروت طبیعی و نفوس سیاسی نظامی آنها را ناگزیر ساخته تا یک عملکرد واحد در افغانستان نداشته باشند که این مطلب قابل درک است. اما تمرکز افراط در فاتا یک بار دیگر خطرناکتر از گذشته امنیت اجتماعی، اقتصادی منطقه و جهان را به خطر مواجه می سازد. افغانستان نیاز به حمایت یکپارچه کشورهای جهان بالاخص ناتو دارد، تا افغانستان بتواند با کمک جامعه بین المللی از مداخلات سودجویانه و تخریبگرانه کشورهای همسایه جلوگیری نموده و پروسه مرحله عبور از بحران را با موفقیت سپری نماید.