خلیل رومان

 

برزخ مخو ف رسانه ها وحکومت

 

دانشمندان و پژوهشگران دربارۀ تاریخ پیدایش، تطوروتکامل رسانه ها به شکل امروزی، تحقیق های مفید انجام داده اند. درین نوشته قرارنیست ازین دیدگاه تحلیلی عرضه گردد. اما حاصل عمده تحقیق وکاوش ها، تثبیت نقش واهمیت رسانه ها، همراهی ونهادینه سازی آگاهی رسانی، رهنمایی، سرگرمیها، ارتقای سطح فرهنگی ودرنهایت بسیج افکارعامه درجهت تحقق آرمانهای بشری بوده است. لذا ازآنجائیکه رسانه ها با اشکال وانواع مختلف اعم از تصویری، صوتی ونوشتاری محصول شرایط خاص تمدن های جدید است، آزادی رسانه یی درافغانستان به پیمانه وسیع وحجم بلند فعالیت ها نیز محصول تحول بعد از جدی 1380 می باشد.  این زایش جدید به اندازۀ توانمند است که خاصتا ازنظر کمیت درمرحله کاملا متعالی قرار گرفته است. باید افزود که ازنظر کیفیت چنانکه خاصۀ هرحرکت تازه می باشد، گاهگاهی درفعالیت رسانه ها چالشها، دشواریها، بی تجربه گی ها وعبور از خطوط وموازین اخلاق ژورنالستی ومسلکی به مشاهده رسیده ومیرسد که بدون شک محل توجه ودقت همگانی وبخصوص مسوولان ودانشمندان این عرصه میباشد.

نکتۀ حایز اهمیت عملی این است که رسانه های مسلکی وهدفمند باگذشت هرروز سیرتکاملی می یابند ودرذهن خواننده گان وشنونده گان جای خاص باز می کنند. نتیجه کاررسانه ها درین عرصه روشنگری، حقیقت یابی، ارتقای ذهنی، قضاوت برپایۀ مستندات، دوری ازفریب، غبن، دروغ، سالوسی، ریاکاری، واتفاق، اتحاد، دستگیری ازمستمندان، تربیۀ اجتماعی، تلقین فروتنی، گذشت متقابل، همدیگرپذیری وسایر محاسن اجتماعی می باشد. درعین حال رسانه های که باهدف غیر از چهارچوب علمی وعملی رسانه یی فعالیت دارند، باتوجه به وسعت ودامنۀ اثرگذاری، می توانند ضربه سهمگین برروان واذهان عامه بزنند وحتی امراض روانی مانند عقده مندی، نفرت، پرخاشگری، لجاجت، بی باوری وعدم اطمینان، نفاق های قومی، مذهبی، ملی، سمتی، زشت گویی، سستی، بی تفاوتی اجتماعی وغیره را موجب گردند. از همین رو رسانه ها را زمانی درکسه قوۀ ساختاری دولت – کشورهای متمدن، قوۀ چهارم نامیدند. امروزبا انکشاف تکنالوژی ووسایل تخنیکی ارتباطات، اهمیت رسانه ها بمراتب بیشتر از توصیف دیروزی آن است. رسانه ها درعصر حاضر به چیزی غیر قابل تشبیه درارکان قوای ثلاثه وگاه حتی مافوق آن ها مبدل شده اند.

رسانه ها درهریک ازین حوزه ها تأثیر خاص دارند ومی توانند بطور همزمان همه وهریک را از منظرهای مختلف ارزیابی کنند وچگونه بودن آن را باز تاب دهند. درحالیکه قوای سه گانۀ دولت – کشورها از لحاظ حیطۀ مسوولیت، تامین اقتدار وتفکیک صلاحیت محدودی  دارند، رسانه ها تا جائیکه به موارد محدود قانونی ارتباط نداشته باشد، از اختیار ودسترسی های بیشتر درهمه امور برخور دار اند. باتوجه به اهمیت رسانه هاست که دولت – کشورهای مختلف سعی برآن دارند تا آنها را آگاهانه وبا برخورد عقلانی، درمسیر تبلیغ وانعکاس اجراآت خود به سود ملت ها وبرنامه ها، باخود همراه وهم نوا سازند وحد اقل درمواردی به هماهنگی هایی دست یابند. برعکس آن نیز امکان دارد. برخورد غیر عقلانی با رسانه ها وکم بها دادن به ذهنیت سازی ها ودامنۀ اثر گذاری آن ها ، موجب رویارویی رسانه  وبالتبع کتله های مردم با دولت – کشورهاست که نمیتواند درپی آمدهای بعدی بی اثر باشد. دولت های دموکراتیک با اتکا به اصل اولی، پل رابطه با مردم بوده واقدامات بی شماری را ازین راه انجام داده اند. همه پرسی های رسانه یی دربارۀ انتخابات عمومی ومصالح عامه، قضاوت دربارۀ دولت مردان، تبلیغ های تجارتی، تمرکز مردم درنکته های قابل توجه شان، دعوت های همه گانی، آموزش ها وغیره ازین زمره اند.

بنابراین رسانه به تیغ دو دم ماناست که یک لبۀ آن متوجه انسان سازی و لبۀ دیگر متمایل به انسان سوزیست. یک دم آن جامعه را بسوی تعالی فکری، ارتقای معنوی، اخلاقیات، روح مثبت اجتماعی، همکاری، همیاری، تساند وهماهنگی سوق میدهد، دم دیگر جامعه وانسان را به گمراهی، تباهی، خودخواهی، سقوط معنویت واخلاق ، فرد محوری، شخصیت سازی کاذب، تفرقه وانجماد فکری می کشاند. درین میان نقش گرداننده وشیوه های کاربردی، موازین علمی ، قوانین وقاعده های ملی و راهبردی نقش تعیین کننده دارند.

گفتیم درافغانستان درست بعد ازجدی 1380، رسانه ها به پیمانه امروزی پا از چهار چوب های رسمی فراتر نهادند. گرچه درگذشته ها به پیمانه های محدود تر ومحتوای غنی تر نیز مطبوعات ونشریه های ملی ایجاد شده بودند که مورد بحث این مقال نمی باشد. اما امروزاین وسایل با توجه به کمیت وکیفیت ونوعیت رسانه ها ونحوۀ فعالیت بدون شک بی سابقه اند.

ما درافغانستان چندین نوع رسانه داریم که ازلحاظ کمی وکیفی درسطوح مختلف قراردارند. بطورعمده میتوان صنف بندی محتوایی رسانه های کشور را چنین ترسیم کرد:

الف- رسانه های پول ساز: این رسانه ها باهمه انواع موجود آن، با استفاده از روزنه های امید بخش آزادی  رسانه ها به هدف اساسی پول سازی مشغول اند. برای آنان هیچ حدو مرزی وگاه حتی قواعد وموازین اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وغیره اهمیت درجه اول ندارد. آنچه را برای رسیدن به هدف خود صلاح می دانند، بدون هیچ دلهره ونگرانی ازعواقب واثرات قانونی واجتماعی انجام میدهند. ضعف دولت- حکومت ونهادهای سیاسی – اجتماعی را درمیابند وبا توجه به روحیۀ آرمانگرایی اجتماعی، بدون راهگشایی درخورد افکارعامه میدهند. فورمول ساده درحال گردش دراین رسانه ها پول – فعالیت – پول است. البته این کاردرحد خود قبح ندارد ولی همه چیزرا زیر شعاع آن بردن وازجمع وضرب آن پول را مدنظرداشتن کارنا صواب پنداشته می شود. زیرا نقض قانون وتبلیغ مواردی که سالمیت اجتماغی را برهم زند وباعث تخدیر اذهان عامه شود، خلاف رفتاری قانونی واجتماعی محسوب می شود.

این رسانه ها برای تحقق هدف شان هیچ حدومرزی را پاسداری نمیکنند، حتی مرز مسلکی وتخصص را برای پول سازی بیشتر عبور میکنند. ابتذال، اختناق، شعبده بازی های مضحک، شخصیت سازی وشخصیت کشی، لاقیدی مذهبی – فرهنگی وسوی استفاده ازعقب مانده گی فرهنگی مصالح ووسایل کمایی آنهاست. برای این رسانه ها وگرداننده گان اهمیت ندارد که در درازمدت اثرات وپی آمدهای این زهر پراگنی های اجتماعی چه آسیب های را بار می آورد. البته با ابتذال مروج، بازار این رسانه ها گرمتراست. نتیجۀ آنی فعالیت این چنین رسانه ها درشش سا ل اخیر پرورش نوعی عیب جویی درهمه سطوح اجتماعی است که خواسته یا نا خواسته، غیرنقادی سبک سرانه را به شکل غیرموثر گسترش داده است.

ب- رسانه های روشنگر: شمار اندکی از رسانه ها با بی حالی و کساد بازار، مشتری وعلاقه مند، با صیانت ازارزشهای سالم فکری ووطنی مصروف کار روشن گری اجتماعی اند. خط عمدۀ کارشان را ایجاد نظام مبتنی برعقل وعدالت تشکیل می دهد واز بروز احساسات درمسایل عام جلوگیری می کنند. معارف پروری وتجدد، مبارزه با دگم های مسلط بر روش وذهن اشخاص، راندن خرافات وجهل ازبرنامه های تعاملات سیاسی واجتماعی، بخش مهم کارهای روشنگری است. این رسانه ها با توجه به ذوق عامه وکشش به فیشن های پرزرق وبرق فراورده های صنعتی، جاذبۀ چندان ندارند. هرچند محتوای وعظ گونه، تربیتی، راهنمایی کننده وموثردارند، نسبت گرایش عمومی به سوی ابتذال فکری وتفرج گرایی بی بندو بار خریدار وطرفدار زیاد نیز ندارند.

ج- رسانه های مبلغ: برخی ازرسانه ها مبلغ شیوۀ خاص فعالیت های گروهی – مذهبی اند؛ چندان به میل عمومی پاسخ نمیدهند، به استثنای تأثیر پذیران همان شیوۀ خاص تفکرمذهبی – قومی دیگران راازدایرۀ جاذبۀ شان خارج می سازند. گوییا بیننده، شنوند ه وخوانندۀ خود را ازقبل انتخاب کرده اند وبه دیگران کاری ندارند.  تبلیغ کیش شخصیت، خود بزرگ بینی، مبالغه های اغراق آمیز واختصاص وقت زیاد برای بیان دست آورد های گذشته ونقش های بدون نقد وداوری خودی ها واشخاص خاص جزء فعالیت روزانۀ این رسانه هاست.

د- رسانه های دولتی: این رسانه ها نسبت به همه درکساد محتوایی بسرمی برند. آنهایی که رسمی نیستند، لااقل درکوبیدن حکومت وعمال واعمال آن همدستان اند. رسانه های دولتی گاهگاه نیزتحت تأثیر افکارعمومی پا ازخط دولتی- حکومتی بودن بیرون می نهند وبه انتقاد های بی روح ورنگ می پردازند تا پسوند یا پیشوند "ملی" را که با نام های خویش پیوند داده اند، مراعی خاطرکنند وازکاروان نقد وانتقاد عقب نمانند. مجبوریت های مسلکی، مالی واعمال سلیقۀ های مختلف درکار نشراتی وحتی مداخله درنحوۀ تعیین وتثبیت بعضی ازعناوین وبرنامه ها، باعث عقب مانی این رسانه ها با رسانه های غیردولتی می باشند.

با حفظ روشنگری هایی درموارد بسیار اندک وخاص وبا توجه به تبارز وتحفظ صوری اهمیت آزادی رسانه یی درافغانستان، حاصل این همه، به تنگناه قراردادن حریف های سیاسی عمدتاَ حكومتداران، کیش شخصیت پروری، تبلیغ پرخاشگری عنودانه، پول سازی، جلب جوانان به ابتذال فرهنگی واجتماعی، برجسته سازی نقش خودی، تکرار مکررها وبعضاً تقلید گرایی بدون لحاظ داشتن ظرف مکانی وزمانی کشوربوده است. درمجموع رسانه های ما به نوعی بازپس دهی تقلید گونۀ بدون ابتکار، حریف کوبی ونوآوری توأم با کاپی ازرسانه های بیرونی مشغول بوده اند. البته ژورنالیستان ونویسنده گان مسوولیت گرا، نوآور وجستجوگر درین میان کم نیستند وهرچند گاهی صدای روشنگرانۀ ملی شان را علی رغم کساد شنوا وخریدار بلند میکنند.

رسانه های امروزی افغانستان را می توان ازحکایت تمثیلی مولانای بزرگ بلخ درداستان پیل، بهتر بازشناسی کرد. قصه چنین آغازمی شود که هندوان پیلی را می آورند ودرتاریکی شب مردم را به نمایش آن دعوت می کنند. هرکس قسمتی ازاندام پیل را با دست لمس می کند. یکی بر خرطوم دست می کشد وبرپیل خیال ناودان می بست؛ دیگری که برگوشش می مالید، آن را باد بزن می پنداشت؛ سومی که دستش برپای پیل رسید، اورا ستون عمود تصور کرد، دیگری که پشتش را می مالید، او را تخت قیاس می کرد.

چند بیت زیبای این تمثیل چنین است:

             دیدنش با چشم چون ممکن نبود

             اندرآن تاریکیش کف می بسود

             آن یکی را کف به خرطوم  افتاد

             گفت همچون ناودان است این نهاد

             آن یکی را دست برگوشش رسید

             آن براو چون باد بیزن شد  پدید

             آن یکی را کف چو بر پایش  بسود

             گفت شکل پیل دیدم  چون عمود

             آن یکی بر پشت  او بنهاد  دست

             گفت خود این پیل  چون تختی بدست

 

دربازارسیاست امروزی افغانستان که سنگ محک وامتحان پنهان شده ، هرکسی یا هر نیرویی که به بخشی از واقعیت( ونه تمام آن) دست یافته است، قیاس کل را ازآن می گیرد؛ فکرخود را جامع ترین ومانع ترین پندارد که هست. اما درواقع مانند تماشا بینان فیل فقط قسمتی وبخشی را دریافته ونه کل آن را. اختلاف ها وجدال های رسانه یی وگاه سیاسی واجتماعی ازآن ناشی می شود که هر که یافته های خود را "بدر منیر" وقرص کامل چهرۀ واقعیت تمام عیار جا می زند ویافته های دیگری را ناقص می گمارد. این اختلاف ها وطرزناقص دید رفته رفته به عناد های دامنه داروانتقام جویانه ارتقا می یابد وبا وجود همراهی های بزرگ برای دریافت حقایق وطی طریق به سوی منزل مقصود، راه ها وشیوه های جدا جدا، دورازهم، پیچیده وپرکنش وواکنش پرتنش اختیارمی گردد.

حکومت که به هر حال موجد آزادی رسانه ها وبیان آزاد است وقوانین نیزبه آن صحه می گذارد، قصد دارد پروردۀ خود را فرو برد. گاه گاهی تحت تأثیر وتلقین های موذیانه واعمال ناعاقبت اندیشانۀ بعضی ازصاحب غرضان حقیقت را زیرچماق سانسور وتوقیف می برد؛ مرتکب نقض خشن زادی هایی می گردد که بدان معتقد است. تصورمی شود که فهم بعضی ازمتصدیان حکومت ازآزادی رسانه ها وآزادی بیان تا سرحد  عملکرد های آنان است. فرا ترازآن آزادیئی  را درین زمینه نمی شناسند. درحالی که حدود وثغور آزادیهای دموکراتیک درجامعه به وسیلۀ قوانین مربوط معین می گردد وهیچ استثنا یی را درعملکرد  دولتمردان نمی پذیرد. نکتۀ مهم این است که حکومت از نشروپخش آسیب های که به مردم میرسد، با بی توجهی رد می شود وهیچ عکس العمل مناسب تبارز نمی دهد، اما چنانچه نقص وکمبود یا خلاهای وزیران وعمال حکومت برجسته شود، وضع را تا سرحد دراماتیک وخیم می نمایاند وبه اصطلاح پای نقض قوانین رسانه ها را به میدان می کشد.

بازهم تمثیل مولانای بزرگ دربارۀ برخورد حکومت داران با رسانه ها مصداق دارد. آنجا که قزوینیئی نزد سوزن زن رفت تا صورت شیر را درشانه اش نقش کند. سوزن زن ازدم شیر آغاز کرد، مرد تاب درد سوزن نیآورد وفرمود ازجای دیگری شروع کند. او گوش شیر را به نقش بستن گرفت. مرد فریاد برآورد که درد دارد، خواهش کرد جای دیگری را امتحان کند. سوزن زن بطن شیر را به رسامی سوزنی برگرفت. قزوینی بازهم تاب نیاورد و گفت بگذار شیر ما بی شکم باشد. سرانجام سوزن زن حیرت زده سوزن برافکند وفریاد کرد که شیربی دم وسر واشکم را کسی ندیده وخدا هم چنین شیری پیدا نکرده است. 

 

                            چونکه او سوزن فروبردن گرفت

                             درد آن درشانه گه مسکن گرفت

                             پهلوان در ناله آمد کای سنی

                             مرمراکشتی چه صورت میزنی

                             گفت آخر شیر فرمودی مرا

                             گفت از چه عضو کردی ابتدا

                             گفت از دمگاه آغازیده ام

                             گفت دم بگذار ای دو دیده ام 

                             جانب دیگر خلش آغاز کرد

                             باز قزوینی فغان را ساز کرد

                             گفت تا اشکم نباشد شیر را

                             گشت افزون درد  کم زن زخم ها  

                            برزمین زد سوزن از خشم اوستاد

                            گفت درعالم کسی را این فتاد؟

                            شیر بی دم  و سر و اشکم که دید

                            این چنین شیری خدا خود نافرید

 

محتوای این دوداستان بطور دقیق حالت رسانه ها وحکومت وفاصله برزخ مخوف آنان را می نمایاند. یکی دریافت های ناقص، ابتدایی ، غرض آلود وتخطئه آمیز، جزیی وانتزاعی را کل حقیقت می پندارد وحاضر به فحص و کنکاش بیشتر نیست. دیگری حریم ها وزاویه های غیر قابل لمس ، بالاتر از قانون ودور از دسترسی رسانه ها را پیش می کشد وتاب شنیدن حقیقت دربارۀ خود را ندارد. آنچه را که خود خواسته ودرقوانین مسجل ذکر کرده است، برنمی تابد. آیا برای کوتاه کردن این برزخ مخوف چاره ای وراه حلی هست؟

صد البته که هست وآن شمع روشن ، روشنگران ملی است که بدون نوسان میان این دوگرایش با صدای بلند درکرانۀ تاریخ فریاد برآورد وهردو را از رفتن به بیابان سراب گونۀ حقیقت بازدارد. این شمع روشن امروز وفقط امروز ضرورت حیاتی دارد. مانند آب و هوا برای زندگی ونه کمتر از آن .

اگر اراده داریم تا دولت – کشور مقتدر ومتحد بناکنیم که درآن فقط ارادۀ جمعی وتوافق شده درهیئت نظم اجتماعی وقانون حکمروایی داشته باشد، باید با خود خواهی های غرض آلود که نفی دیگران را دیکته وتلقین می کند، وداع کنیم. حقایق را آنطوری که هست بازشناسیم وبدون وارد کردن تغییردرجهت مطلوب خود درآن، آن را منعکس کنیم. چه با ک اگراین واقعیت ها حتی برضد هیجانات، افکارواعمال شخص مان باشد. صداقت وامانت داری به حقایق این دین را برما می گذارد تا خود را با آن انطباق دهیم. تا حال قضیه وارونه است. طوریکه حقایق را به سود خود، حزب خود، جمعیت، زبان، سمت وگوند خود تغییر می دهیم وتفسیرنادرست می کنیم. بی خبرازآنیم که حقایق براساس قانونمندی های خود درگردش اند ونمی توان آن را تا ابد وبرای همیشه تغییرداد. شاید بتوان با تفسیر نادرست وغرض آلود حقیقت، یکبار مردم را فریفت، اما مژده این است که گردش چرخ برمنهج عدل است. مولانا علاج بیننده گان فیل را چنین زیبا می نمایاند:   

 

      درکف هریک اگر شمعی بدی

        اختلاف از گفتشان بیرون شدی

               این جهان همچون درختست ای کرام

     ما بروچون میوه های نیم خام

      سخت گیرد میوه ها مرشاخ را

     زان که در خامی نشاید کاخ را

              چون بپخت و گشت شیرین لب گزان

        سست گیرد شاخ ها را بعد از آن

          سخت گیری وتعصب خامی است

        تا جنینی کار خون آشامی است

 

باید با شمع بینش ودانش روشن شد؛ پخته شد؛ شیرین ولب گزان شد؛ به جستجوی کل حقیقت پرداخت یا حداقل یافته های دیگران را قیمت نهاد؛ مقدمۀ خدمت گزاری به مردم وجامعه را فرا گرفت ودرست بعد ازآماده گی ها وپرورش ها، لایق عروج برکاخ گردید. درغیراین صورت ازتعصب وخامی وخون آشامی، نفی دیگران، یکه تازی، تبختر، عناد وسرکشی، عهد شکنی، ریا وبی تفاوتی، وپرداختن به ظلم وانواع خلاف رفتاری ها که خاصۀ خامان است، گزیری وگریزی نخواهد بود.

 

رویکردها:

1-         مثنوی مولوی

2-         روان شناسی  اثر داکتر رود فیلد، چاپ ایران.

3-         جهان دل انگیزخبر، اثر منیژه باختری.

4-         حقوق اساسی ونهاد های سیاسی ، اثر داکترسید ابوالفضل قاضی شریعت پناهی.

5-         یادداشت های نویسنده.

 


بالا
 
بازگشت