تأملی بریک برهۀ زمانی

 

رومان

 

درتاریخ جهان وتاریخ کشورما، لحظه های مشاهده می شود که با وجود ازلحاظ زمانی کوتاه بودن ، مولد حادثه های بسیارمهم وسرنوشت ساز شده اند. این حادثه ها، گاه جریان تاریخ را درمسیردیگری قرارداده اند که بعضاً  مایۀ مباهات واحتمالاً گاهی هم مایۀ شرمنده گی نسل ها گردیده اند. این جریان آمد وشد تاریخ بدون وقفه تا امروز همین طور بوده ، ودرآینده نیزبه همین منوال ادامه خواهد یافت. 

یکی ازین حادثه های تاریخی، رخداد یازدهم سپتامر 2001 است که با هدف قراردادن مرکزتجارت جهانی وقسمتی ازپنتاگون، درایالات متحدۀ امریکا توسط هواپیما ربایان، آهنگ ستراتیژی های نظامی وجنگ ها را درافغانستان، عراق ودیگرقسمت های جهان به گونۀ عجیبی تغییرداد ومنتج به پائین آوردن طالبان ازاریکۀ قدرت گردید.

کنفرانس بن وپی آمد های بعدی آن نیزبه نحوی به حادثۀ مذکورارتباط دارد. نتیجه ها ودست آورد های این کنفرانس درتاریخ افغانستان بی سابقه بود. با وجودیکه یک تعداد دربارۀ آن نظریه های متفاوت ارایه می دهند، اما کنفرانس بن به  حیث اساس دگرگونی های آیندۀ سیاسی واجتماعی شاید ازبسا منظرها بی بدیل باشد. کنفرانس برای اولین باردرتاریخ کشوربه بن بست نظامی، حل سیاسی ارایه داد؛ نماینده گان کارزار نظامی را به میزمذاکره وتفاهم نشاند؛ کشور را به خانۀ مشترک افغانها مبدل کرد؛ به انزوای مرگبارسیاسی کشوردرعرصۀ بین المللی پایان داد؛ ملیاردها دالررا به افغانستان وارد  نمود؛  ونظام جمهوری را که درتاریخ نه چندان دور کشور دوبار جوانمرگ شده است، اعاده گردانید.

محمد داوود، موسس جمهوریت و اولین رئیس جمهورانتخابی (باهمه ملاحظه ها) ، داکترنجیب الله دومین رئیس جمهورانتخابی، (بازهم باهمه ملاحظه ها) به هرشکلی که بود ازیک روند دموکراتیک برپایی حاکمیت که درافغانستان نه تنها سابقه نداشت، بلکه هرتغییر با جنگ واستخوان شکنی های مرگبارهمراه بود، نماینده گی کردند. حتی اگر(ملاحظه ها) درمورد آن دو وارد پنداشته شود، فرایند انتخابی دارای میکانیزمی بود واست که حکام را از سلطۀ مثلاً 15، 30و40 سال محروم گرداند واین امربه خودی خود، درشرایط افغانستان غنیمت بزرگی است.

درست برهمین مبنا است که باید پیوسته ازاصل انتخابی نظام ها پشتیبانی نمود. روند سوم جمهوریت، درفرایند کنفرانس بن آغازخوبی برای تعیین مشروع حاکمیت درکشوربه حساب آمد. با وجودی که «اگرها» و«اما های» زیادی درین باره وجود دارد، می توان گفت که اساس نظام انتخابی براساس تفکیک قوا، مهمترین پی آمد های گردهم آیی بن است. تاریخ به کاش واگرباورندارد والی (کاش واگر) کشورپا به پای تحولات غرب ویا چندی بعد ازآن، ازین نعمت برخوردارمی شد، به یقین افغانستان به حالت رکود وجمود کنونی قرار نمی داشت. حال که چنین است بی انصافی خواهد بود، اگرازبیان اخیر حامد کرزی مبنی براینکه حتی یک روزهم حاضرنیست ازمدتی که مردم برایش تعیین کرده است، اضافه ترادامه بدهد، استقبال نگردد. این بیان وعملکرد متعاقب وموافق آن، واقعاً یک تعهد مدنی واخلا قی شمرده می شود.

تا جائیکه به کنفرانس بن ارتباط دارد، این گردهم آیی مشترک افغان ها وخارجی ها بنیاد خوبی برای آیندۀ کشور گذاشت. فقط خشت های اولیه را خوب ومستحکم قرارداد. متأسفانه اکثرما افغان ها عادت کرده ایم همه نابسامانی ها، بی کفایتی ها، کم کاریها وبی لیاقتی ها را بدوش عامل های غیرازخود ودرموارد سیاسی، به دوش خارجی ها باندازیم وبا نوعی فرافگنی های ابلهانه برای غرض ومرض های خود، برای خودخواهی ها وفرصت طلبی ها واستفاده جویی های خود پوشش ودست پاک سیاسی جستجو کنیم. باقی کاروادامۀ مدبرانۀ فیصله های کنفرانس بن، به معماران افغان سپرده شد که آنرا خراب کردند. چگونه؟

 

دربعد داخلی

کنفرانس بن محمل تجمع اکثرافغان ها پیرامون مشترکات ملی گردید. تنظیم های هژده گانۀ دیروزبه استثنای تحریک طالبان وبخشی ازحزب اسلامی، همکارومددگار روند جدید شدند. ادارۀ موقت وانتقالی با همه دشواریهای که فرا روی کشور وحاکمیت قرارداشت، ازپشتیبانی نسبی برخودارگردید. مردم امید به آینده را بازیافتند ودرهرسو به کاروسعی وسازنده گی آغازکردند. جهان با بذل سخاوتمندانۀ کمک ها، بسط مناسبات سیاسی ودپلماتیک به بازسازی کشورشتافت. جنگ ومخالفت بنیاد براندازبطوربالفعل وبالقوه درسراسرافغانسنان وجود نداشت. اما فقدان درایت وتدبیرسیاسی، تفرقۀ درونی، زیادت خواهی وتمامیت خواهی، نبود دیدگاه روشن اجتماعی- اقتصادی برای آینده، ضعف وفقرشدید مدیریت وشیوه های رهبری سالم، ادامۀ سبک سرانۀ مطالبات تحول جدید با میتود ها واشکال عنعنوی کهنۀ اداره ومدیریت، نادیده انگاشتن حیله ها ودورنگی های دشمنان افغانستان، عدم محاسبه برامکان ونیروی خودی توأم با کم بها دادن به نیروی مخالف، پیش زمینه های بحران های امنیتی وملی را فراهم کرد.

اعتبارحاکمیت رفته رفته درعرض وطول خود باریک شده رفت. متحدان بالقوه اعم از تنظیم ها، شوراها وجبهه ها وشخصیت ازموقعیت اصلاحی، به رقیب، نقاد وهمآورد مبدل شدند. روشنفکران ونهاد های مدنی با هزارزبان به شکایت دررسانه ها پرداختند. زیرا طرح ها، نظریه ها وپیشنهاد های آنان یا جدی گرفته نمی شود ویا اصلاً با توجه به محاصره مقام های تصمیم گیرنده ازجانب اطرافیان، به گوش آنان نمی رسد. برخی ازاستفاده جویان دستگاه ها با راه اندازی تشنج روانی با کاربرد «جنگ سالاران» وغیره به تفرقه درونی دامن زدند واین تفرقه را با وجودیکه جای وخلای ایجاد شده را پرنتوانستند کرد، تحمیل وتامین نمودند. سرانجام حاکمیت به دشواری ها وتوقع های ملی وبین المللی  پاسخ لازم داده نتوانست وطبعاً درانزوا قرارگرفت. اکنون بیم آن میرود که همه دست آورد ها برباد داده شود.

 

دربعد خارجی    

اتکای بی موازنه ویک جانبه برروابط  با غرب، علیرغم نداشتن نیت وارادۀ زمینه ساز تعرض ازقلمروافغانستان برعلیه همسایه ها، باعث ترس آنها گردید. برخی ها واکنش منفی را ازراه تقویۀ مخالفان نظام به آرزوی ایجاد درد سرها ومشغولیت های داخلی تقویت کردند. سیاست مهار دوگانه ( مشغول سازی دولت ومصروف سازی امریکا وغرب درمجموع درجنگ بزن- بگریز فرسایشی) تاکتیکی که دردوران موجودیت قوای شوروی درافغانستان، برضد آن استفاده شد، اکنون برعکس برضد امریکا وغرب عملی می شود. این اقدامات برای افغانستان که خود تا حد زیادی موجد ومحرک این بهانه ها برای همسایه هاست ، خیلی  گران تمام شد ودرآینده نیز گرانترتمام خواهد شد

 ازجانبی هم به سیاست های مزورانه وحیله بار پاکستان درامورافغانستان بهای لازم داده نه شد. برخی ازاداره ها وسازوبرگ های کارکشتۀ آن کشورصرفاً در بی ثباتی اوضاع ازراه آموزش تخریب کاری، تجهیزواعزام مخالفان وتروریستان مشغول نیستند، بلکه با ده ها وسیلۀ دیگربرای تحریک تفرقۀ داخلی وسرانجام تضعیف حاکمیت ازدرون، درتکاپو اند که حاکمیت  ومخالفان سیاسی شاید نسبت روزمره شدن سیاست وگرفتاری های روزانه ازآن آگاهی لازم ندارند. اینکه مسابقۀ مبالغه آمیزمبنی برداشتن تماس با مخالفان دردو طرف متخالف            ( حاکمیت ومخالفان سیاسی) ایجاد گردیده است، یکی از دام ها وبازی هایی است که شاید به وسیلۀ این دستگاه پلان گذاری وطراحی شده باشد. بگومگوها وسرگوشی هایی درجریان است که دشمنان کشور تلاش دارند تا درمیان ناراضیان سیاسی سرمایه گذاری کنند وآنها را با لطایف الحیل وازجمله استفاده ازموقف ناراضی بودن به همسویی با پلان ها وبرنامه ها ضد افعانی خود تشویق نمایند. این درحالی است که آنان ازقبل گماشه گان خود را در حلقه های حاکمیت به قدر کافی دارند وعند الضرورت ازایشان کارخواهند گرفت.

انجمن فکری برشنا باوردارد که مساعی شش سالۀ افغانستان بعد ازکنفرانس بن که درامتیازآن همه طرف ها اعم ازحکومت، مخالفان سیاسی، روشنفکران، رسانه ها وشخصیت های انفرادی اشتراک دارند، ولودریک مورد مشخص یعنی تثبیت ونشاندهی عامل بی امنیتی وبی ثباتی افغانستان ازاثرمداخلۀ آشکاروپنهان پاکستان، به مرحلۀ ثمردهی رسیده است. اکنون جهان رفته رفته یقین حاصل می کند که ادعای افغانستان را باید جدی بگیرد وبرآن ترتیب اثرموثردهد. درعین حال باوردیگراین است که اختلاف نظرهای اساسی وغیراساسی برطرزاداره ورهبری جامعه ازاصول دموکراسی وستون فقرات آن است. اما یاد آوری این نکته نیزضروری می باشد که باید درمیدان دادن وابراز وابرام این مخالفت ها، خط سرخ منافع ملی مدنظرهمگان باشد. ما درحالیکه مخالفت ها وعدم توافق را برسرمسایل ملی ووطنی ارج می گذاریم، ازطرف های متخالف دعوت می نماییم تا این خط سرخ را که منافع ملی مشترک همه افغانهاست درنظربگیرند.

دشمنان کارکشتۀ افغانستان درصدد اند تا بهروسیلۀ ممکن راه طی شده بعد ازکنفرانس بن را سد نمایند وازطریق تلقین خارجیان وتحریک داخلی ووعده های چرب ونرم سیاسی، راه بازسازی وقرارگرفتن کشور درمسیر آزادی، دموکراسی وحیات نوین را که درآن افغانستان جایگاه  شایسته خواهد داشت، ببندند. شاید وقت آن فرا رسیده باشد که هم نیروهای سیاسی وهم حکومت افغانستان درسبک وسنگین سازی مناسبات وجستجوی وجوه اتفاق ومشترکات ملی باهم کارکنند وتوطیه های دشمنان را که هدف ازآن مسلط ساختن وداشتن یک نظام مزدوروبلی قربان گوی محض است، نقش برآب سازند. البته راه نظامی یگانه انتخاب آنان نیست، پخش تبلیغات ازآدرس یکی دربارۀ دیگری به منظور تیره سازی فضای اعتماد، تفرقه افگنی، شایعه سازی، بستن  اتهام های ناوارد، فریب، ترساندن خارجیان ازانکشاف اوضاع با صحنه سازی ها، اجرای نقش قیم وارانه درمجامع بین المللی، وغیره وغیره شیوه هایی اند که وسعیاً مورد استفاده قرارمی گیرند. زیرکی وتدبیرمی تواند، نیروها را در تعیین دوست ازدشمن واقعی کمک کند.   

خط فاصل وغیرقابل عبور، که به تفکیک وشناخت نیروها واشخاص می پردازد، چگونگی برخورد و موضع گیری آنان با منافع ملی کشوراست. ادعای تماس ومذاکره مبالغه آمیزبا پرورده گان دشمنان افغانستان که برحرکت های برباد دادن منافع ملی وهستی های تاریخی وفرهنگی کشوراصرارافتخارآمیزدارند، هدفی به جزحفظ انحصاری ویا کسب انحصاری قدرت، یا ترساندن حریفان سیاسی ازفاصلۀ گیری از دایرۀ های ترسیم شدۀ یکدیگر، ندارد. البته سازش دارای مبنای اصول ملی که هدف ازآن اشتراک مساعی برای تامین منافع علیای کشورباشد، ازین امرمستثنی است. 

بنا برآن اگرمی خواهیم که فرزندان ونسل های آینده بر (کاش واگرهای امروزین ما) دچارنشوند ومانند نسل امروزافسوس نخورند، باید برای رساندن کشتی شکستۀ آرزوهای مشترکمان به ساحل مقصود که درآن خیروفلاح کشورمضمر ومنافع علیای ملی تامین خواهد بود، همه باهم همکاری کنیم. تدبیرسیاسی، آینده نگری و همکاری صادقانه برای پاسداری منافع ملی دربرابردسایس دشمنان افغانستان یگانه راه نجات وطن ازبدبختی هاست. ما راه دیگری را برای رسیدن به ساحل نجات کشور سراغ نداریم.  

  

 

 

 


بالا
 
بازگشت