افغانستان:
هالبروگ باكوله بار جديد
نامور
ريچاردهالبروگ نمايندۀدولت امريكادرامور افغانستان وپاكستان روز 5 شنبه 24 دلو واردكابل شد؛وضمن تقدیم پیام بارک اوبامابا مقامات کشور،ازهمکاری وحمایت رهبری جدید آنکشور سخن گفت.
زماني كه نام او درين پست بر زبان هاافتاد، فضاي جديد تبليغاتي و اطلاعاتي بوجود آمد.
در بارۀ عملكرد ها ونقش او در حل منازعات، سخناني ضد ونقيض گفته مي شد. اين درحاليست كه با انتخاب اوباما به حيث رئيس جمهور امريكا، انتقاد هاي دستگاه جديد آن كشور مبني بر ادارۀ ناسالم درافغانستان واينكه كشور درگير ناتواني هاي اداري مي باشد، بالا گرفت. متقابلاً مقامهاي افغانستان باسراسيمهگي،جلوگيري ازعمليات نظامي عليه اهالي ملكي، موجوديت فساد در موسسه هاي جامعۀ بينالمللي مقيم درافغانستان راعنوان كردند.
حتا در همين فضا واحوال موضوع ارتباط با روسيه مطرح شد ورئيس جمهورافغانستان باافادههاي غير متعارف، مسأله خريداري طياره ها از روسيه را به زبان آورد.
اما انتقاد امريكا از افغانستان ادامه يافت و رئيس جمهور كرزي مناسبات جاري در كشور را نوعي «كشتي آرام» تعريف نمود.
بي نيازازاثبات است كه دولت ونظام جاري افغانستان، بدون پشتيباني اخلاقي، مادي، تخنيكي و نظامي جامعۀ جهاني، توان استقرار نداشت و ندارد.
درگذشته هرزماني كه دولت بادشواري هاي جدي داخلي مواجه مي گرديد، سفر رئيس جمهور كرزي به امريكا و اظهارات دلالت كننده بر پشتيباني وي از جانب رهبران قبلي امريكا، آب سردي بر تشنج داخلي مي افگند.
به نظر مي رسد كه اين شانس با تغيير رهبري جديد امريكا از ميان رفته است و بنابرآن تب و تاب عدم توافق روي برخي از مسايل، آنهم در رسانه ها مشاهده ميشود. حتا روزي رئيس جمهور افغانستان گفت كه بر جلوگيري از تلفات اهالي ملكي تا زماني ادامه مي دهد كه اين عمليات متوقف گردند و يا او را بركنار نمايند!
از نظر نگارنده چند مسألۀ مرتبط به موضوع قابل بحث است كه به طور خلاصه تذكر داده مي شود:
1- هر نماينده، ازهر كشوري، با يك پلان و پاليسي مي آيد و لذا حسن تفاهم وهمكاري متقابل مطابق به منافع علياي دو كشور، دور از جنجال هاي رسانه يي، ضرورت است تا به رفع دشواري ها بپردازد. ابراز نظرهاي رسانه يي فقط ابهام و عدم تفاهم را تقويت مي كند. شايد يك تصور اين باشدكه بااظهارات آنچناني مي توان حمايت مردمي كمايي كرد و به نوعي آرامش موقتی دست يازيد. البته نه نماينده هاونه مقامهاي دولت-كشورها قادر خواهند بود،اين حمايت را تا دراز مدت با خود داشته باشند. زيرا عصر حاضر، زمان بگو، مگوهاي سياسي، تبليغاتي نه، بلكه زمان داشتن ستراتيژي، و عمل بر مبناي آن است. تبليغات مي تواند، يكبار حمايت مردمي را تا حدي بوجود آورد و انتخابات را به نفع تبليغ كننده سمت و سودهد. اما براي پيشبرد وظايف و مسووليت هاي متوقعه، دانش، تجربه، كارايي و مديريت نياز است. آنچه كه نمي توان با ادامۀ رفتار های حاكميت موجود، انتظار آن راداشت. مي گويند درختي را كه ميوۀ آن چيده شده است، بار ديگر تكاندن بر مبناي عقل نيست. حكومت بر سر اقتدار آنچه درتوان داشت، به نمايش گذاشت. دست آوردها و نتيجهها در برابر چشمان ملت است. افغانستان در حالتي قرار دارد كه سكون جاري را نمي پذيرد. جامعۀ بينالمللي به اين نياز واقف است و مردم كشور نيز اين ضرورت را احساس مي كنند. آنچه مهم است، نبايد ساده تلقي شود كه احتمالاً حكومت جديد يا رئيس جمهور جديد خواهد توانست براوضاع چيره شود. تغيير مي تواند دروجود حكومت فعلي يا در نتيجۀ انتخابات آينده عملي گردد. مهم آن است كه عقيدۀ تغيير در ذهن و عملكرد گرداننده گان حال و آيندۀ كشور شكل گيرد واز قوه به فعل درآيد.
2- براي برهم زدن روابط و مناسبات جامعۀ جهاني باافغانستان مقدمه چيني هاي زيادي ازجانب دشمنان به فرصت نشستۀ كشور صورت گرفته است. يك جرقۀعادي مي تواند،آتش اختلاف هارا طوري ازدياد بخشد كه براي خاموش ساختن آن آب درياهاي فكر و انديشه كافي نباشد. تادير نشده، حاكمان كشور بر سر عقل آيند كه دامن زدن چنين اختلاف ها جز ريختن آب درآسياب دشمنان كه درانتظارآن لحظه شماري مي كنند، چيز ديگري نتواند بود.
ساده است تصور شود كه، مخالفان مسلح، با تشويق دشمنان كشور سؤال بازگشت نظاميان جامعۀ جهاني را زمزمه مي كنند. اين تشويق كننده گان اندكه با تلقين هاي زيركانه، اظهارات تفرقه جويانۀ رئيس جمهوررا شكل مي دهند.
سرنوشت و مقدرات افغانستان، هرانسان با درايت را واميدارد تا دراظهار حقايق و تلقينات خود از برداشت هاو قرينه ها، جدي، صاف و صادق باشد.
حقيقت مسلم آن است كه افغانستان امروز، كشور مواد مخدر، وفساد اداري با بلندترين محراق آن است. پذيرش اين حقيقت مسلم جرأت مندي سياسي، درايت و خبره گي مي طلبد تا همزمان با پذيرش، شيوه هاي مبارزۀ داخلي و خارجي با آن به طور هماهنگ پيشبرده شود. نمي توان دروازۀ حقايق را بررخ بست ووجودآفتاب درروز روشن را انكار كرد، مگر آن كه درچشمان بيننده نقصي وجود داشته باشد.
افغانستان براي غلبه بر مواد مخدر، تروريزم و فسادبامساعي جامعۀ جهاني نيازدارد.اين مناسبات كه غنيمت بزرگي است، نبايد به قيمت هدف هاي شخصي و غرور خودخواهانه به هدر داده شود.
3- هالبروگ و نماينده گان ساير كشورهاي مقتدر در افغانستان، توانمندي حقوقي، صلاحيت اخلاقي و ماموريت تغيير و تعويض مقامات اداري و سياسي كشور را ندارند. اين مقام ها بر اساس طرزالعمل هاي مروجه و قوانين داخلي، انتخاب مي شوند. لذا تشويش و نگراني در مورد نقش هاي واهي آنان نه تنها بي فايده، بلكه بي اعتمادي و بي باوري به گزينه هاي انتخابي مردم است. به خاطر بايد داشت كساني كه به نقش تعيين كنندۀ مردم باور ندارند، ارزش قرار گرفتن در رهبري مردم را نيز ندارند. وظيفۀ هالبروگ كمك دولت و مقام هاي افغانستان در نيل به مبارزه با مواد مخدر، تنظيم ادارۀ سالم، مديريت كمك هاي بينالمللي و كمك در تأمين امنيت است. تعويض رهبري انتخابي مردم افغانستان نه كار هالبروگ است و نه به آن علاقه خواهد داشت. لذا بازي هاي به اصطلاح سياسي دررويارويي قرار دادن حكومت جديد امريكا ومردم تلاش عبثي است كه نتيجۀ آن به زيان مردم افغانستان مي انجامد.
4- درحال حاضر مناسبات افغانستان و امريكا و قسماً جامعۀ جهاني به مرحلۀ باريكي رسيده است. جامعۀ جهاني در عدم كفايت مديريتي حكومت متفق القول اند؛ مواد مخدر را بلاي تا حال كنترول ناشده مي دانند؛ وازامنيت متزلزل به خصوص اوضاع امنيتي جنوب وجنوب شرق نگران اند.
حكومت افغانستان برتوجيه مبارزۀ جامعۀ جهاني بر مركزهاي عمده تروريستان و خرابكاران اصرار مي ورزد؛ جلوگيري از عملياتي را كه درآن اهالي ملكي متضرر نشوند، توصيه مي كند؛ و حسابدهي، هماهنگي بيشتر را مطالبه مينمايد.
درين شكي نيست كه به عنوان حكومت مسؤول، بايد چنين مطالبههاراداشت،اماشيوۀ آن در متناسب ترين موقعيت ها و مناسب ترين ميكانيزم ها بايد جستجو شود.
در هر حال تصور عمومي آنست كه با آغاز وظايف ريچارد هالبروگ افغانستان خواهد توانست برخي دشواري هايي را كه از ناحيۀ روابط دو جانبه بدان مواجه بود، به شيوۀ بهتر حل كند.