جليل پرشور
با چُـپ ماندن نمیتوان رفع
مسئولیت کرد !
مدتهاست که تعدادی از سازمانها وشخصیت های چَپ دیروز،برسراین موضوع مناقشه میکنند که کیها چَپ باقیمانده اند ، وکدام احزاب وگروه ها سازشکار ومعامله گر شده اند .این جدال گرم سیاسی تواًم با رقابتها ومخالفتهای شخصی در شرایطی ادامه دارد که دربین حلقات وفعالان چپی دیروز و امروز وطن ما ، از چَپ مفهوم وبرداشت یکسان وجود ندارد ، وهر گروهی با هر تاکتیک ونیرنگی که برای بقا واستحکام خود بکار میبرند ،خودرا چَپ جامیزند وسائرین را که نسبت به خودشان بهتر وحتی چپ تر عمل میکنند، به راست گرایی وکنار آمدن با ارباب قدرت حاکم برکشورمتهم میسازند . استفاده ی افزاری از مفهوم چپ وتفسیرآن مطابق معیارهای خود ساخته ، یکی از اشتباهات دیگریست که متا ًسفانه تا هنوز دامنگیر جنبش چپ دیروز وموجود وطن بوده که اکنون تعدادی با بکار بردن واژه ی( چپ دموکراتیک) ،وگروهی با تکیه بر مفهوم سنتی و قبلی آن ازطریق نوشتن ونشربعضی یادداشتها، بر حقانیت خود اصرار می ورزند. این جنگ لفظی واتهام زنیها درحالی جریان دارد که عده ی از چپیها بشمول تعدادی ازرفقای ما ، بافاصله گرفتن از گروهایی مدعی چپ دموکراتیک ، خودرا داعیه دار اندیشه ،مکتب وآموزگاران اولی حزب دیروز خود ما و درمجموع نهضت چپ وانمود میکنند.
تفکر چپ که ریشه های عمیق در دل تاریخ مبارزات خونین وپر ازتلفات ملیونها انسان
درراه آزادی ، استقلال ، عدالت اجتماعی ودرنبرد با استعمار وامپریالیزم دارد ،
از آن مفاهیمی نیست که تعبیر وتفسیر آن به یک محدوده ی جغرافیایی غرق درمنجلاب
عقب مانده گی وتشتت فکری – فرهنگی مقید ومحدودگردد . این واژه ی جهان شمول را
نباید درچوکات های کوچک محلی ومنفعت پرستانه ی سیاسی مقطعی محبوس ساخت وخودرا
حافظ وادامه دهنده ی سالم این سنگر وتفکر درحالی جا زد که بارها اصول وموازین
چپی بودن را قربان مصلحت های خورد شخصی ، گروپی وقومی – زبانی خود کرده وبرای
ضربه زدن به بهترین چپی ها ومبارزین راه نجات زحمتکشان ، بابدترین راستگرایان
افراطی نه تنها تقارب نموده بلکه پلانهای مشترک را عملی کرد . متا ًسفانه ،
هستند افراد مبارزی که چپی بودن را فقط درشیوه های ادارهً متمرکز واستبداد
تشکیلاتی یی محدود میدانند که صفوف آن تشکیل باید به مجریان اوامر ونواهی (
ایشان)که نوعی ( امربالمعروف ونهی عن المنکر) سیاسی است، مبدل گردند.
یعنی«اطاعت بی چون وچرا» داشته باشند.
اکنون اکثرهمین نیروهای موجود چپی وطن دروجود احزاب وتشکلات شان، با موضعگیری
های گـُنگ وسر پوشیده ی خودطوری عمل میکنند،که حتی تعداد وسیعی از اعضا
وکادرهای شان نمیدانند که موقعیت شان در کجاست؟ چی میخواهند وبه کجا وبا کیها
همنوا اند ،دوستان ، مخالفین ودشمنان آشتی ناپذیرشان کیها ها اند ،و خود شان به
کدام طرف درحرکت اند. یکی از این ساحه های سیاست خموشانه وگـُـنگ ،موضوع
انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان است که رفقا ودوستان عزیزما ، نباید
به سان گذشته ، اکنون نیزنسبت نداشتن پروگرام کاری وپلان قبلا ًتنظیم شده به
اثر ابراز نظردموکراتیک رفقای ما ، نتوانیم درآن نقش اثرمندمان را ایفا نمائیم
. اگر سیاست ( چُپ ) بودن فعلی ادامه پیدا کند و درموقع مناسب داخل اقدام
نگردیم ، یک فرصت 4 ساله ی دیگر فعالیت ودرخشش فعال سیاسی را دریکی ازعرصه های
جدا ً سرنوشت ساز ، به سان گذشته ها ازدست خواهیم داد.
من ، شخصا ً درشرایط دشوار کنونی بااین سیاست مخالفت جدی دارم که کسانی درفکر
این باشند که یا دولتی صد فیصد مطابق میل وآرمان ما تشکیل گردد ویا عدم مشارکت
درپروسه های انتخاباتی را یگانه راه (برائت) وشیوه ی سالم سیاسی بدانند .این
نوع تفکر بدرجه ی اول ، خود نوعی تمامیت خواهی وعدم آماده گی برای مشارکت در
سیستم های دموکراتیک چند حزبی وپشت پازدن به پلورالیزم سیاسی ودولتی میباشد ،
واز سوی دیگر بیانگر ترس وگریز از زیر بار مسوولست های اخلاقی وتعهدات وطن
پرستانه ی ما درقبال مردمان وطن میباشد.آیا ، تعجب آور نیست که تعدادی از رفقای
ما نه با خودیها وحدت میتوانند ونه باسائرینی که ادعای دموکراسی خواهی ومشارکت
ملی را مطرح میکنند ، جبهه ی وسیع تری را به وجود آورده میتوانند . معلوم نشد
که این گروه رفقای عزیز ما که اکثرا ًلبهای شان بسته ، قلم های شان شکسته
وزبانهای شان بیش از حد کلالت دارد وفهما نیست ،چه وقت این اهداف شریفانه ونجات
بخش شان را اقلا ً به اطلاع همرزمان خودشان میرسانند ، چه رسد به آنکه این
اهداف مخفی نگهداشته شده را به اطلاع ودرک مردم برسانند. !
سیاست را نمیتوان با سکوت مبهم به پیش برد . ما، باید با کل جُـرا ًت سیاسی
دربرابرتمام انکشافات خورد وبزرگ داخلی وخارجی موضعگیری صریح داشته باشیم .
باید ، هر همرزم وهر انسان علاقه مند سیاست، وحتی هرهموطن عادی ما ، بدانند که
ما درفلان مورد چه میخواهیم . مرا عقیده براین است که اگردرانتخابات اشتراک
میکنیم ( که باید اشتراک کنیم)، باید تدابیرسالم وعاجل اتخاذ نماییم، کاندید
مشخص وواحد داشته باشیم ویا ازکاندیداتوری شخصیت سیاسی ایکه با نقاط نظرما
نزدیک باشد ، حمایت کنیم . درغیرآن باید دلایل عدم مشارکت خودرا توضیح دهیم ،
وهواداران ومدافعین خط فکری دیروز وامروز مان را در بلا تکلیفی وسردرگـُمی
نگذاریم .
این ادعا حقیقت دارد که دروطن مالشکریان جنگی ومشاورین نظامی وملکی درحدود 40
کشور غربی مشغول نبرد خونین وپرتلفات با آنچه جنگ علیه تروریزم قیمت داده شده
است ، ومصروف فعالیتهای مختلف الجهاتی اند که دربسا موارد شخص رئیس جمهور فعلی
ازعدم آگاهی خود دراین زمینه ها ابراز نظر میکند ، وبارها با اشک وغالمغال چیز
های مختلفی را برای ایجاد روابط خوب بامردمان مناطق آشوب زده ی جنوب وشرق
افغانستان مطرح میکند، وحتی خارجیان را طرف سوال قرار داده وتهدید میکند . شاید
این نوع سیاست به درد تحقق اهداف مطروحه ی خودشان بخورد . باید نا گفته نماند
که درپهلوی این همه نیروهای مسلح خارجی، ده ها گروه بنیادگرا وسلفی ازگوشه
گوشهً جهان درمعیت نیروهای ملیشای مخفی وقوتهای مشترک طالبان راکت بدست نه
حاملین آرمانهای صلحخواهانه ، ترقی پسندی وحتی کتب دینی ، مصروف فعالیت های
خونریزانه ی خود علیه فرزندان وطن و نیروهای خارجی اند ، که اگرفعالیتها
وماحصل کارهای آنها با اقدامات خارجیها مقائسه قرار گردد ، اینها نیز برای
منافع وطن ومردم ما ، کدام برتری یی نسبت به اردوهای سائر کشورها ندارند ، چون
به اثربمب وراکت خارجیهای دموکرات ومعترف به حقوق بشر وعملیاتهای انتحاری،
انفجارات وسربریدن های تو ام با قساوت طالبان مجاهد ونیروهای همرکاب شان ، این
مردمان مظلوم وطن ما اند که قربانی میگردند.
سوال دراینجاست که آیا ،ما به صفت مدعیان ادامه ی مبارزات ترقیخواهی وصاحبان
اندیشه های چپ سالم ، باید مشارکت مان را درامورانتخابات وسهم گیری خودرا
دراموردولتی ، حتمـا ً تابع خروج قوای نظامی خارجی یی ازافغانستان بسازیم ،که
لشکریان جدید شان درحال دیسانت شدن است، واز خروج شان اصلا ً سخنی درمیان نیست.
دراین صورت نیز باید موضع ما روشن باشد ، وصریحا ً نظریات مان را برای رد ِ
انتخابات درشرایط اشغال خارجی بیان کنیم ؛ زیرا، تنها با سکوت وچُـپ بودن
،نمیتوان حقانیت چَـپی بودن خودماوغیر قانونی شمردن انتخابات رادرسایه ً
موجودیت عوامل خارجی آن ، درنزد مردم ونیروهای دیگرسیاسی مطرح و توجیه کنیم ، و
حق بجانب بودن خودراثابت نماییم . این موضوع از آنجهت نیز اهمیت دارد که تاحال
هیچ حزب سیاسی فعال درداخل کشور(بشمول چپیها وآنهایی که ما به آنها تعلق داریم
وایشان را تکیه گاه ورهبریهای خودمیدانیم) در مورد ضرورت وحتمی بودن خروج قوای
نظامی خارجی ابراز نظر نکرده وحداقل اعلامیه یی صادر ننموده اند . این نوع
موضعگیری آنها ویا سکوت شان دراینمورد باید به معنای قبول مشروط وناگزیری این
احزاب وکلیه نیروهای دموکراتیک ومدعی ناسیونالیزم افغانی ، به خاطر ترس
ازبازگشت طالبان وحامیان منطقوی و جهانی متحجر وبنیادگرای سازش ناپذیر بافرهنگ
معاصربشریت مترقی ، آنها باشد.
لذا ، وظیفه ویا مسوولیت احزاب وگروه های غیرعلاقه مند برای اشتراک درپروسه ی
انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان ، خاصتا ً احزاب دارای مواضع چپ سنتی
وهمچنان چپ دموکراتیک ، که اگربنابرهرعلت وناگزیری موجود درعرصهً مناسبات
وروابط موجود داخلی و ازجمله بخاطرشکننده بودن وهر لحظه بد تر شدن شرایط نظامی
، امنییتی و اقتصادی مردم، به طورعلنی ویا خاموشانه ، موجودیت قوای خارجی را
صحه می گذارند ، ویا ازروی ناگزیری تحمل می نمایند ویا به قول معروف ازتبصره
نمودن وانتشار سند رسمی در زمینه ( تیـر ِ ) خودرا می آورند، اینست که : هرگز
نمی توانند که دریک زمان ، چند نوع موضع گیری کنند . دراینصورت اتخاذ سیاست
واضح وآفتابی ده هامرتبه نسبت به سیاست های چند بعدی وغامض مفید تر است . اینرا
نیز نباید ناگفته گذاشت که ابراز نظر نمودن های بسیار چپ وقاطع به وسیله وطن
پرستان ساکن درخارج وخصوصا ً آنانیکه قصد برگشت به وطن ونیت مشارکت درروند های
موجود سیاسی را ندارند ، خواهی نخواهی با طرز دید وناگزیریهای نیروهای فعال
سیاسی ملی ودموکراتیک ، ازجمله احزاب چپ دیروز وفعال درداخل وطن ، فرق میکند.
توضیح این مطلب نیز ضروری پنداشته میشود که اگر بعضی از حلقات احزاب دموکراتیک
وچپ موجود ، خاصتا ً درفضای دوری از میهن ،بنابرعدم درک دقیق از شرایط
ودشواریهای داخلی به این عقیده باشند که شرکت درانتخابات دولتی درتحت اشغال
خارجی به پرستیژ سیاسی ومعنویت ملی ووطنپرستانه ی احزاب شان صدمه میرساند،این
حقیقت را نیز باید جدا ً طـرف غور عمیق قرار دهند که کلیه احزاب موجود مذهبی ،
جهادی ، ملی ودموکراتیک راجستر شده دروزارت عدلیه ی افغانستان، ازطرف دولتی
قانونیت پیدا کرده است که حامی اصلی آن دولت ،همین نیروهای خارجی یی اند که
دروطن ما قدرت دارند ، ودرسایهً قدرت وحضور آنها همین قوانینی که بتاسی از آن
احزاب رسمیت پیداکرده اند ، ترتیب وتنظیم گردیده ونافذ شده است ، واین احزاب
دروجود همین قوانین نافذ شده درسایهً حمایت نیروهای خارجی موجود راجستر گردیده
وفعالیت قانونی دارند . نباید سیاستمداران وشخصیت های فعال سیاسی به سان کبک ،
سربزیر برف نمایند و دراین فکر شوند که دیگران متوجه آنها نمیگردند. شنیده
میشود که تعدادی باعدم ابراز صریح لفظی ونوشتاری دراین مورد میخواهند پیرامون
عدم مشارکت درپروسه ی انتخابات ویا ،با بی تفاوتی نسبت به آن ، با رفقا، دوستان
ومخلصین شان صحبت کنند ویا قناعت آنها را دراین مورد به دست آورند. باید به
این حقیقت پی برده باشیم که لفاظی ولاف وگزاف ، همیشه باعث ناکامی درسیاست بوده
وخواهد بود.
امروزهر مبارز وطن پرست وهر فعال سیاسی به خوبی درک میکند که میدان را برای
گروه ها وحلقات تمامیت خواه وسیری ناپذیر قدرت ، شهرت وثروت، رها کردن کار
عاقلانه نیست ، زیرا شرایط خود بخود ،بروفق مراد هیچکدام ما وبدون کار وزحمت
مشترک تمامی ترقیخواهان دموکرات ونیروهای ملی ومذهبی سالم ووطندوست، ابدا ً
تغییر مثبت نخواهد کرد . لذا ، رفتن نخبه گان وکادر های موثر وصاحب امکان بداخل
وطن ، یکی از بهترین راه های رسیدن به هدف وسهم گیری درامر تحقق آرمانهای ملی
افغانستان شمول است که باید دراین زمینه هرچه عاجلتر تصامیم لازم اتخاذ گردد.
یکی ازمسایل دیگری را که باید درمورد آن اشاره کرد اینست که چپ ترین وانقلابی
ترین احزاب دردوره های تسلط استعمار، فاشیزم ،خونتاهای نظامی ،اپارتاید، تبعیض
نژادی و استبدادهای خشن وخونریز مذهبی ، هیچگاهی به اعضا وهواداران شان امر
توقف مبارزه ویا عدم سهم گیری فعال درامر ایجاد مقاومت های مردمی واشتراک در
فعالیتهای اجتماعی جوامع شان را ولواین نوع فعالیتها از جانب حکومت ها وقدرتهای
جبار حاکم ،سازمان دهی میگردید ، صادر نکردند . ما، نیز وظیفه داریم که درهر
انکشاف وفعالیت اجتماعی وهر پروسهً انتخابی دولتی ومردمی مطابق حقوق مسلم
شهروندی وملی مان اشتراک فعال نماییم ودرتحولات وطن تاثیر گذار باشیم.
درچنین شرایطی که عادی ترین احزاب وحلقات سیاسی ، مذهبی وقومی ، یا بطور
مستقلانه ویا دروجود ائتلافها، برای مطرح شدن درسیستم اداره ی دولتی ویا کسب
قدرت بصورت کل فعال شده اند، ترقیخواهان ونیروهای مدعی چپی بودن ،بویژه احزاب
وگروه های رفیق ومتحدین شان باید یک لحظه غفلت نکنند وبا اتحاد صادقانه
وبانیرومندی وتوان قابل ملاحظه ، وارد میدان رقابت های سالم انتخاباتی گردند ،
وازخود برنامهً مشخص کاری را تدوین وشخصیت سزاوار این پُست را ازبین لشکر عظیم
تجربه داران تحصیل کرده ونیک نام مشخص وانتخاب نمایند.اعتقاد جدی وجود دارد که
اگر ائتلاف چپیها باثر مداخلات داخلی وخارجی ومصارف هنگفت مالی امرای ثروت
وقدرت ، پیروز نگردد ، یک فیصدی قابل ملاحظه ی آرا را بدست خواهند آورد که
درمعادلات بعدی دولت سازی بدون شک نقش تعین کننده خواهند داشت.
مارا عقیده بر اینست که ثبت نام واشتراک در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان
،زمینه ی خوب ،مساعد ومطمینی برای بازگشت تعدادی از پیش کسوتان ونخبه گان سیاسی
احزاب رفیق ما خواهد بود که بدون شک فضای خفقان آور ونامطمین مهاجرت همه راخسته
ساخته است و جنگهای درونی را دربین خود رفقا باعث گردیده است. لذا، با اشتراک
دراین کار بزرگ ، به جدالهای درونی مضر خاتمه داده شده و درتغییر سالم مورال ،
معنویت وروحیهً کشته شده ی ناشی از بیوطنی ،تحولات مثبتی را شاهد خواهیم بود.
یعنی ( هم خُـرما وهم صواب) نصیب خواهیم شد ، ولومقدار آن بقدر کافی وبی نیازی
نباشد .!
رفقا ودوستان گرامی !
اگردریک لحظه ی بسیار کوتاه به دیروز ، به دوران حاکمیت دهه ی( 80) میلادی نگاه
کنیم ،تعداد کثیری از شخصیت های اثر گذار ومهم سیاسی ومسلکی آن روزگار شامل (
معاونین رئیس جمهور ، صدراعظم ، اعضای دارالانشاً وبیوروی سیاسی ،اعضای کمیته ی
مرکزی ، اعضای شورای انقلابی وشورای وزیران ، جنرالان ارکان حرب ، مشاورین
ادارات واپرات کارفهم شعب مختلف حزبی ، دولتی وسازمانهای اجتماعی که دربین شان
ده ها زن مبارز ونستوه واداره چی ماهرشامل بودند، به حیث سرمایه ها ی ملی
،خوشبختانه تاهنوز تعداد زیادی از ایشان زنده ، فعال وصاحب امکانات وآماده
گیهای فزیکی وفکری سالم اند ، واکثرا ً درشرایط رقتبار بیوطنی شب را روز وروز
را شب میکنند. این درحالیست که متا ًسفانه تعدادی برای ختم زنده گی روز شماری
میکنیم . آیا ، نمیشودبه این لشکر عظیم اهل خبره وصاحبان تحصیل وتجربه که
اکثریت قریب به اتفاق شان درکمال تقوا وپاک نفسی سالهای طولانی بوطن خدمت کرده
اند، پیشنهاد شود تا اقلا ً آنهایی که داوطلب بازگشت به وطن هستند درراًس قرار
گیرند وبا تعدادی از یاران و فرزندان صادق ومعتقد به برحق بودن خواسته ها
وآرمانهای شریفانه ی عدالت خواهی انسان زحمت کش وطن ، باسرود ها وشعارهای وطن
پرستانه وحماسی ، باردیگر به سوی زادگاه ، به سوی مام وطن که سالهاست روی
فرزندان خدمتگذارش را ندیده است بشتابیم وآن خاک تسلیم ناپذیر را ازصدق واخلاص
بوسه زنیم ودرپاکسازی آن از وجود مین های عسکری وسیاسی وگلوله وراکت ،دود
وباروت ،تعصب و تحجر ، فقر وبدبختی مردم ، نقش خودرا اداکنیم .!
بدون شک این آغاز یک پروسه ی طولانی مبارزه وتلاش خسته گی ناپذیری خواهد بود که برای تحقق هر آنچه وطن ومردم ما به آنها ضرورت دارند، وبرای نابودی آنچه بحال آن سرزمین خون آلود ، سوخته وغارت شده وبه حال کلیه فرزندانش که همه باید دارای حقوق کاملا ً مساوی درهمه امور زنده گی باشند،مفید ومو ًثر تمام میگردد، تا آخرین مراحل پیروزی ادامه یابد.(( خوشا به حال ملتهاییکه فرزندانی چون: چاویز ها، اورتیگا ها ، مورالیس ها وراول ))ها یشان را درخود حفظ کردند ودردشوارترین دوران تاریخ رستاخیز انسان نیم کرهً جنوبی ، آنان را به مصاف اهریمنان داخلی وغول انحصارات نفتخواروتا کنون بی رقیب جهان، وارد میدان نمودند وپیروز شدند.اما ، ما با وجود کل لافها وگزافه های مان چه داریم وچه کردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! حتی قادرنیستیم که تصامیم لازم وبموقع اتخاذ کنیم ویک نفر وشخصیت ما به داخل وطن برود وخودرا اقلا ً کاندید کند.!!
نباید فراموش کنیم که پیشنهاد ما برای حتمی بودن مشارکت درانتخابات ریاست
جمهوری، به معنی آن نیست که هر حزب وهرگروه رفیق ما کاندیدهای مستقل خودرا
داشته باشند وتعدد کاندیدهای نیروهای دموکراتیک باعث پیروزی بدون دردسر سایرین
گردد. درصورتیکه ما کاندید واحد معرفی نکنیم ، بهتر آنست که برای جلوگیری از
رسوایی حتمی وچند دسته گی مزید ، باید درانتخابات شرکت ننماییم وبه اتفاق هم یک
شخصیت بهتر دربین کاندیدها را حمایت کنیم. تلاشهای شخصی وکار افراد واشخاص اگر
مستقلانه عمل میکنند به خودشان تعلق دارد . اشخاص خودسر علاقمند کاندید شدن
نباید ازنام احزاب رفیق تبلیغ کنند ،چون عواقب نهایت خطرناک را درمسیر فعالیت
های بعدی مشترک ما درپی خواهد داشت.
تحقق این اهداف بزرگ ملی وانسانی ،بدون برخورد کاملا ً علمی ، پلان دقیق ،
شناخت وسیع وطن و منطقه واهداف دور ونزدیک نیروهای شامل در بحران افغانستان ،
سنجش دقیق نیروها وامکانات عملی ( نه تبلیغاتی) ومهمتر از همه بدون ساختن حزب
واحد ویا اقلا ً اتحاد وتشریک مساعی صادقانه از وجود تمامی رفقا وهمرزمان
ومتحدین ،این طرفداران خلقهای زحمت کش وطن که هدفی جز سعادت انسان وشگوفایی
زادگاه مشترک مان را نداریم وجای خوشبختی است کبرای بزرگترین وخوردترین اقوام ،
زبانها ،فرهنگها وافراد حقوق مساوی شهروندی را نه از روی سیاست بلکه به اسا س
اعتقادات درونی ووجدانی وقانونی قایل هستیم، امکان پذیر نیست. لذا ، باید درامر
سرعت بخشیدن به پروسه ی وحدت فعلی وفراگیر شدن واقعی وحدت رفقا ، واتحاد وسیع
نیروهای دموکرات وتحول طلب دراین برهه ی حساس تاریخ وطن ،کار صادقانه صورت گیرد
.
به امید آنکه ، کاندیدما ، مشترک ،صاحب صلاحیت ودارای معیارهای لازم کاردانی
بوده وازبین مجموع رفقا بدون تعصب تثبیت وانتخاب گردد ،تا باشد با قوت ومنطق
وحمایت همهً همراهان وترقیخواهان باسائر کاندیداتورها که آنها به یقین
ازحمایتهای دولتی ،امکانات متوفر پولی وپشتیبانی قدرتهای خارجی نیز برخوردار
خواهند بود ، رقابت نموده وحمایت مردمان فقیر ومظلوم وطن را که هدف ما درکلیه
عرصه های مبارزه ، خدمت به همین طبقات واقشار زحمت کش وشریف جامعه است، آگاهانه
جلب کرده بتوانیم. اگر چنین کاندیدی از اروپا واز جملهً پیشکسوتان مبارزه
درکوردینه با شخصیت های کلیدی احزاب رفیق درداخل وطن ،تشخیص وبرای اجرای این
هدف بزرگ توظیف شوند ، تا درمعیت تیمی کاری وفعال از اروپا به سوی وطن حرکت
کنند ودرآنجا با ده ها هزار از بهترین رزمنده گان رفیق و لشکریان صادق برای
رهایی وطن وانسان زحمت کش آن ازمنجلاب بدبختیهای متعددالالوان ومختلف الاشکال ،
بانیروهای دوست ومتحد ، یکجا شده وبصورت متحدانه بتوانند کارهای بس مهم واساسی
را درجهت نیل به مو ًفقیت وبرای خیر وفلاح وطن ومردم ما انجام دهند، چقدر خوب
خواهد شد.
طرح الترناتیف که باید آنرا پیشنهاد اولی قلمداد کرد اینست که : اگر رفقای
اروپا ،اولا ً رهبران احزاب رفیق درداخل کشوررا ترغیب به کاندید شدن یکی
ازمساعدترین شخصیت های شان درپست ریاست جمهوری نمایند وبا اتفاق از آن کاندید
مشترک حمایت کنند . اگر امکان موًفقیت دراین اقدام مطرح نباشد ، میتوانند
کاندید مساعد مشترک دیگری را مجال دهند وطرف حمایت قرار دهند. بهر صورت بهتر
آنست که کاندید مقام ریاست جمهوری از میان رفقا درداخل وطن نامزد وبه کمیسیون
انتخابات معرفی گردد. زیرا آنها بهتر از فعالان سیاسی دور ازمیهن اوضاع وطن را
درک وامکانات خودرا میدانند.
سخن اخیر اینکه :
آقای حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان، برخلاف تمام واکنش های قبلی مستقل خود شان وادارات دولتی ومستقل تحت نظر وحمایت شان ، باصدور فرمان دولتی ماده ی61 قانون اساسی را مدار اعتبار دانسته وهدایت داده است که انتخابات ریاست جمهوری باید درموعد مقرر برگزار گردد . این فرمان مقام ریاست جمهوری درحالی صادر گردیده است که چند روز قبل ( ریچارد هالبروگ)نماینده ی باصلاحیت رئیس جمهور امریکا در امور افغانستان وپاکستان ( شاید به اثر اصرار آقای رئیس جمهور ) ، توافق دولت امریکا را درمورد به تاًخیر انداختن موعد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرده بود. قابل گفتن است که رئیس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان ، قبلا ً تاریخ 29 اسد سال آینده را روز انتخابات تعین کرده ودلایل مختلف را برای برحق بودن تصمیم شان برشمرده بودند. استدلال تمام نهاد ها ونماینده گان وسخنگویان ریاست جمهوری درمورد ضرورت به تعویق انداختن موعد انتخابات ، به یک باره گی بعد صدور فرمان جدید منتفی گردید وحتی مخالفین به تعویق انداختن موعد انتخابات را غافلگیر وسراسیمه ساخت.
ازینرو ، نمیتوان دلایل بعضی از کاندید های احتمالی ریاست جمهوری ووکلای پارلمان را درمورد استفاده از چالهای ازقبل تنظیم شده برای درانزوا کشانیدن سایر کاندیدها ومحدود ساختن ساحه ً فعالیت های تبلیغاتی آنها نادیده گرفت ،زیرا نص ماده ی 61 قانون اساسی با اعلان فرمان ریاست جمهوری وآنهم با این تا ًخیر ، به هیچ وجهه عملی نمیگردد . بنا ً ،ایجاد شک وواکنش های مختلف مخالف از طرف منتقدین این نوع اجراات عجولانه ، امریست بسیار طبیعی وقابل توجه .زیراً جناب رئیس جمهور کنونی درطی صحبت ها وتماس های شان بامردم ومقامات داخلی وخارجی درگذشته بقدر کافی کمپاین انتخاباتی شان را به پیش برده اند ویقین دارند که مخالفین شان با مدت زمان کوتاهی که درپیش رودارند ، هرگز قادر نخواهند شد که خودرا جمع وجور نموده ونقاط نظر شان را به اطلاع عامه برسانند.
اما ، اینکه دراین اعلامیه ی وارخطا وعاجل آقای کرزی چه راز ومنفعتی نهفته است وایشان با کدام منابع قدرت داخلی وخارجی این تصمیم شان را کوردینه کرده وبرخلاف تمام تصریحات قبلی خود شان ودلایل (!) فراوان کمیسیون مستقل انتخابات (دل به دریا ) زده است ، برملا خواهد شد، وحلقات سیاسی مختلف ، ازجمله کاندیدهای انتخابات این راز را بیشتر افشا ومورد تحلیل قرار خواهند داد.
اما ، آنچه برای رفقا ، دوستان ومجموع نیروهای مترقی ودموکراتیک از اهمیت وارزش جدی برخوردار است اینست ،که هرتغییر وتا ًخیری درتصمیم مقامات داخلی وخارجی پیرامون انتخابات ( خواه قبل ازماه جوزا ویا درماه اسد برگزار گردد) ، رخ دهد اینست که این اقدامات وسایر فعالیتهای ارباب قدرت به هیچ وجهه از ثقلت وظایف ،عمق مسوولیتها وضرورت برخورد متحدانه وجدی بودن تلاشها ی ما برای تا ًمین وحدت خودما وتشکیل جبهه ً تحول طلبان دموکرات ، برای مطرح شدن قوتمند وتاثیر گزاری ما در کلیه شوًن حیات سیاسی وطن ، نمی کاهد.
پیروزی ما بدون وحدت وهمبستگی صادقانه ی جمعی ، امکان تحقق ندارد. !
بادرود فراوان : جلیل پرشور 26/02/2009