جليل پرشور
سخنی چند با همرزمان و ياران ديرينه
رفقای عزيز !
اجازه دهيد تا سلامها ودرودهای گرم وبا اخلاص مان را به شما های تقديم كنيم كه عمری را با كل افتخار وفداكاری درراه نجات انسان زحمتكش وطن وجهان رزميده ايد وبا وجود محتاجی ونيازمنديهای متعدد زنده گی ، با اينكه زمينه های مساعد وفرصتهای بزرگ برای زراندوزی وعيش وعشرت برای هركدام تان مهيا شد ،كمتر به زنده گی وسعادت شخصی وخانواده گی تان فكركرديد وبا كل شرافت وتقوا هزاران باربا تقواترازآنانی زنده گی كرديد كه تعدادی خودرا اجاره داران دين وآخرت ميدانند وگروهی لاف وطن پرستی ،افغانيت وناسيوناليزم دموكراتيزه شده رابه سينه ميزنند ولی هردو، لقمهً نان مردم را دزديدند. ما، به عمق ايمان واخلاص هر كدام شما ،به آزادی واقعی ، تساوی حقوق، سعادت ورفاه انسان وبه شگوفايی وترقی رسيدن ومتمدن شدن وطن ومردم ما، باوركامل داريم ومتيقن هستيم كه اكثريت قريب به اتفاق رفقای ما از سجايای عالی اخلاق انسانی وعملكردهای نيك برخوردارند وصاحب بينش وسيع سياسی و فرهنگی اند ودارای احساس مسووليت قابل حرمت ملی وواقعا ًوطن شمول ميباشند. همهً مردمان وطن ما به خوبی ميدانند كه درطول ساليان درازمبارزه ، هرحزبی صادق وخدمتگذارواقعی ميهن ماومجموع رفقا وساير ترقيخواهان عدالت طلب ، چه دردها ومصيبت های بزرگ را تحمل نكرده وباچه اتها مات ناروا ونامردانه ازسوی اجاره داران قدرت ، يكه تازان وظالمان پنهان شده درلباس دين مواجه نشده اند . اين شياديها ومكاره گريها هنوزبرای آن ادامه دارد كه ما نيروی عظيم تحول طلب وصاحب نفوذ بالقوه درجامعه هستيم وتلاش دشمنان ما اينست كه اين نيرو به لشكر بالفعل خواهان تغيير وتحول به نفع زحمت كشان وطن مبدل نگردد.
اما، با وجود همهً مشكلات ودشواريهای آن روزگاروشرايط بعدی ناشی ازجنگ تحميل شدهً پرتلفات دوران حاكميت زحمتكشان وطن، صفوف فداكار حزب درتحت قوماندهً بزرگان ومسوولين حزب ودولت ، باقلبهای پرازعشق ،ايمان وفرمانبرداری به حقانيت راه ودساتيربزرگان وبزرگ شده های آن روز، باسرود خوانی وشعار دادنهای حماسی ، بدون خم ابرو ، به سوی جبهات اكثرا ً بی برگشت ،می شتافتيم وباثر نابلدی با فنون جنگی درمقابله با اردوهای مجهز پاكستانی وداوطلبان واجيران تعليم ديدهً غربی وعربی وايادی داخلی شان ، متحمل خسارات بزرگ انسانی می شديم . آنروزها را نبايد فراموش كرد كه هزاران حزبی ( زنان ومردان )واعضای سازمانهای اجتماعی ( ،جوانان ، كارگران ودهقانان) وصدها كادرتحصيل يافته وكارمند بلند رتبهً دولتی( شامل معينها ،روًسای وزارت خانه ها ، مديران وحتی كادر متخصص) به امر منشيها ودرجه داران حزبی درنواحی ومراكز كميته های ولايتی جمع ميشدند وبدون ترس وخوف به سوی قربانگاهایی روانه ميگشتند كه دركمين نشسته گان كاركشتهً پاكستانی وافراطيون داخلی وخارجی ، قبلا ًدرمسير راه آنان، پلان راه گيری وقطاع الطريقی را سازمان دهی كرده بودند . متاسفانه ، برعلاوه به شهادت رسيدن هزاران تن ازاين رفقا ،دوستان وسربازان ( ِپـشكی) صدها تن ديگر شان كه همه جوانان با احساس وتحصيل يافته بودند دراقدامات تروريستی داخل شهر ها قربانی كمينهای افرادی شدند كه تعدادی از آنها همين اكنون درسيستم ادارهً فعلی مناصب بزرگ دولتی دارند.
ديروز پرازرنج ،عذاب ، فقر، تنگدستی ، محروميت ،جنگ وهميشه در حالت آماده باش زيستن ،با وجود همه تلفات وقربانيهای بيحساب مدافعين دولت ومخالفين آن، برای رفقای ما نميتواند برای آن فراموش شود كه عمق احساس ما درقبال مردم ووطن، عشق به عدالت وبرابری حقوقی همه انسانها( زنان ومردان ِ همه اقوام ) در كليه شوون زنده گی جامعه ، حرمت بی پايان وواقعا ً صادقانهً ما نسبت به خانواده های يكديگر وبرخورد صميمانه وابدا ً استثنايی وشايد برگشت ناپذيرما دربرابرهر رفيق ، جز آرمانها وخاطرات فراموش نشدنی ای ميباشد كه اكنون درعالم رويا ها نيزبه آن دسترسی پيدا كرده نميتوانيم .آن عشق عظيم وطن دوستی ،حرمت گذاری به انسانهای مظلوم ، اعتماد واحترام صادقانه وبی ريا را وقتی به ياد میآوريم وآنرا با دوستی ها ، روابط ، ضوابط ، فعاليتها ورفاقتهای بازاری گونهً امروزی تعدادی به مقايسه ميگييريم ؛ دراين فكر می شويم كه ازچه بلندای بزرگ فرهنگ عالی مبارزه ورفاقت واقعی به پرتگاه عميقی سقوط كرده ايم كه روزتاروز فاصلهً مان با آن قلهً شامخ فكری وبلند شده به رنج ، عرق، تقوا ، مبارزه ، حبس ، بيكاری ، فقر وحتی خونهای گرم وداغ همرزمان عزيز مان، بيشتر وبيشتر ميشود ومتاسفانه كه برای توقف اين عقب گرد خفت باردربسا از زمينه هاواستقامتهای حياتی وسرنوشت سازبرای همهً ما ووطن ما ، ازتوان وقدرت دست داشتهً مشترك مان بهره نمي گيريم وچشمان مان را برای نديدن اين حقايق تلخ ميبنديم.
همه، به خوبی ميدانيم كه نوشتن ، توضيح كردن ومسايل متعدد را به برسی گرفتن ، درضمن ضرورت،خواندن اين نوع مطالب وقت زياد رفقا ودوستان را خواهد گرفت. از آنجائيكه ،بارها شنيده ايم كه تعدادی از رفقا، تحمل خواندن مقاله های طويل را ندارند؛ مختصرا ً دراين موارد ابراز نظر ميكنيم وتوجه جدی تانرا برای پيدا كردن راه حلهای مناسب ، غرض نجات حزب، آرمانها ،مردم ووطن عزيزمان ازبحرانهای كشندهً فعلی ، معطوف نموده وطالب ابراز نظرهای صريح تان ميگرديم . نبايد بيشتر ازين با گفتن ( بمن چی )ويا (بزرگان (!)ميدانند كه چه كنند)، رفع مسووليت نماييم وبه سان گذشته صلاحيت واختياراموررا به دست كسانی بدهيم كه تجربه ثابت كرده است كه تعدادی ازآنها ، حياتی ترين كارها وقضايا ی كليدی وطن را با بدترين دشمنان مردم وحزب مطرح كرده وتوافق نمودند وهمين اكنون نيز مذاكراتی درجريان است ؛ ولی به رفقای فداكار شان ، به زير دستان تابع امروفرمان شان ، به گوسفندان قربانگاه های خود وبيگانه ، حاضرنشدند وآماده نيستند كه حتی حقوق غلامی(!) را قائل گردند؛ چه رسد به اعتراف به حقوق مساوی وبردرانه ورفيقانه و( شهروندی). دلچسپ تر اينكه، همين اقليت خودبين، دشمن دموكراسی ، ازخودراضی وسالها تحميل شده بالای شانه ها وگرده های بدنهً حزب، دولت فعلی و حاميان امريكايی اش را برای كسب اعتبار وپيدا كردن نفوذ سياسی، ناقض دموكراسی وآزادی ميخوانند.!!! ولی خود بدتر از آنها درساحهً مسووليت وفعاليت های شان عمل ميكنند.
رفقای عزيز !
ديروزتاريخ ساز تانرا به ياد آوريد. ديروزی را كه به حيث فرزندان دردها ورنجهای بيكران خلقهای ستمديدهً افغانستان ، باوحدت ،همبسته گی وفداكاريهای كم نظير تان، به حاكميت مطلق قدرت های طاغوتی ، استبدای ، خانواده گی وغارتگر ازطريق برجسته شدن نقش انسانهای عادی، فقير، رعيت(!) ولی شريف وصاحبان اصلی وطن، درسيتم اداره وكنترول قدرت دولتی ، نقطهً پايان گذاشتيد .
ديروزی را بايد به يادآوريم كه درآن مليونها انسان محتاج وتحقير شده ً وطن ، خودرا آزاد وسربلند احساس ميكرد وحكومت ونظام را ازخود ميدانست. ديروزی كه دهقان عادی به سان گذشته ها نه تنها ازيك پوليس ( سوته) به دست حكومتی نميترسيد بلكه خود حاكم سرنوشت خودشده وحكومت ميكرد. نه تنها توهين نميشد بلكه مشاركت او درادارهً دولت وسهم فعالش دردفاع ازحاكميت ، به نظام مشروعيت ميداد وآنرا دربرابر انواع تهاجم ودسائس حفظ ميكرد. ديروزی كه با وجود اشتباهات وگناه های قابل نقد وتصحيح، حزبيها ، احزاب وسازمانهای اجتماعی شامل ائتلاف دولتی درجنگی تحميلی برای خنثی شدن اهداف نامشروع آنانيكه امروز با قيمت گزاف مي خواهند آن تجاوزات ومداخله های ديروزی شان را مشروعيت(!) ببخشند ؛ توانستند به قيمت جانهای شيرين شان ازتغييرات مثبتی كه درحيات جامعه آمده بود وروز به روز درحال بهتر شدن واصلاح شدن وعميق تر شدن به نفع همهً مردمان وطن ،سيروتكامل ميكرد؛ با تمام شهامت وايثاردفاع كنند. دراين مورد، دفاع مستقلانه ازوطن به وسيلهً نيروهای مسلح قهرمان ومجموع حاميان ومتحدين دولت ودفاع ازجلال آباد برعليه تهاجم مشترك پاكستانيها وشركای نامحدودجرمی منطقوی وجهانی شان را ميتوان به مثابهً نمونه های بارز آن يادآوری كرد .
چرا، به ديروزی نه باليم كه برای اولين بار سيلی اززحمت كشان شهری ودهاتی، لشكر عظيمی از جوانان( دختران وپسران) با اطمينان واعتماد به اطراف حاكميت حلقه زدند ودرامر بارورشدن، اقتصاد ، فرهنگ ، تغييرات درزنده گی اجتماعی وفاميلی مردم، دفاع ازوطن دربرابرتهاجم دشمنان، شركت فعال درسيستم ادارهً قدرت وكنترول آن ،درحاليكه ديگراسيرسحروجادوی ستمگران وحاكمان جبار وبيتفاوت نسبت به سرنوشت خلقها نبودند؛ به دور حزب ورفقای ما كه درعرصهً اصلاحات داخلی وقانومند شدن بيشتر وبهترحاكميت ، گامهای مفيد واعتماد برانگيزی را برداشته وعملی نموده بودند، جمع شدند وزنده گی را ، نشاط را ، اعتماد به فردا را، اميد به نابودی هرچه بد بود وزشت وغير عادلانه را، وحدت ملی وتساوی حقوق زبانها وفرهنگ ها را ازطريق برابری صادقانه وعملی را كه هدف اساسی حاكميت بود، جان تازه وقوت بخشيدند.
ما، حق داريم از ديروز ( دوران حاكميت دموكراتيك خلق افغانستان ومتحدين آن) برای آن با افتخار وسربلندی ياد كنيم كه : دولت درمبارزه عليه فقر وگرسنه گی سعی فراوان به خرچ ميداد. ما، باديدن گرسنه وبرهنه ای از پهلوی او (رَد ) نميشديم، مريض ومحتاج را درسرك رها نميكرديم، غريب بچه ايرا كه برای پيدا كردن لقمه نانی دربازار درعقب تبنگی نشسته بود، اگربرايش كار، نان ومعاش داده نميتوانستيم، با غرور وكبر به لگد نمی زديم وكمكهای خارجی را كه اكثرا ً اموال كمكی شورويها وساير دول سوسياليستی واكثرا ً عذا ولباس بود به گدامها وتحويلخانه های شخصی ومنازل( خدمه وحشم)(!)انتقال نميداديم . ما ، دشمن گرسنه گی ومحتاج بودن مردم خود بوديم وبه آن آرمان بزرگ ورهنمود، اعتقاد داشتيم كه : (تاوقتی كه يك محتاج وگرسنه باقيست، هيچ حزبی حق سعادت شخصی را ندارد) .صاحب و فرياد گر اين اين هدف عالی انسانی، بزرگترين تحقق بخشندهً شعار خودش شد وامروز حتی خانهً ( گلی وپخسه يی ) ازايشان باقی نمانده است. درحاليكه وضع زنده گی فرزندان واقعی آن حزب همين اكنون رقتباربوده ودرداخل با گرسنه گی ومحتاجی وسايرمشكلات زنده گی روزمره پنجه نرم ميكنندوحالت اكثريت بزرگان ديروز آن نيزكمتر به زنده گی كسانی ميماند كه قدرت داشتند وامكانات نامحدود.
ديروز،مايكديگر وسايرمردم را به نام قوم وقبيله وسمت نمی شناختيم .يگانه وسيله ً پيوند ما بارفقای هم سطح وقدمه های بالاترما ، عقيده تی وسياسی بود نه كدام رابطه وضابطهً ديگر كه اگر اين پيوند ها بگسلد آن روابط ومقررات انظباطی عسكری گونهً تشكيلاتی كه درنام سنتراليزم دموكراتيك ولی درعمل (مركزگرايی) نا محدود وتحميل گر بعضی شخصيتها وچهره های غير كاری ولی قابل مطرح برای سيستم ، بالای قدمه های پايين بود ، بايد خدشه دار باقی بماند. درآن شرايط ، همه بخوبی به ياد داريم كه فداكاری وتقوای سياسی، اصل زرين ومقدس برای شناخت هرانسان بود ازجمله رفقای ما خود ما بود وطرف حرمت ما قرارداشت. آن وضع استثنايی مبارزه وتلاش به خاطر تحقق همه اهداف شريفانهً انسانی وطرف نياز مردم ووطن، حزب وحاكميت را وادار ميساخت كه درهمه امور جامعه دست به تغييرات جدی بزند وبه حالت خواب بُرده گی ديرينهً مردم و باورهای ناسالم شان به غارتگران وقشر مفتخوارودشمن با ترقی وعدالت اجتماعی ،دگرگونيهای لازم ومفيد ی ازطريق كار فرهنگی وسياسی به وجود آورد. آن اهداف شريفانه وآرزوی بيدار سازی وآگاهی بخشيدن به مردم باوجود تبليغات منفی وزهر آلود دشمنان ، تاحدودی تحقق يافت وامروز از بركت همان بيداری ودرك سياسی مردم است كه چهره های بسياری از فريبكاران وخائنين به وطن ومردم ، افشاگرديده است.
درسايهً اهداف واقدامات فرهنگی وسيع آن دوران بود كه نسل بزرگی ازروشنفكران، تحصيل يافته گان، فرهنگيان وعلاقه مندان بخش های مختلف هنرازجمله آوازخوانی، زمينه رشد وباروری پيدا كردند، به غرض كسب معرفت وخبره به كشورهای خارجی اعزام شدند وزن اين نصف پيكر جامعه و مستحق داشتن جايگاه ومنزلت خاص انسانی درهمه جوامع، با درنظرداشت سنتها واوضاع مسلط فرهنگی برجامعه ، زمينه يافت تا درپهلوی مرد و برای اولين باردر تمام امورساختمان ، كنترول وادارهً اقتصاد وسياست، جايگاه قبلی نمايشی اش را ترك وعملاً درسطح جامعه مطرح شود.هيچ كسی نميتواند منكرنقش قاطع زنان وطن ما درقوای مسلح، تعليم وتربيه،سواد آموزی بزرگ سالان( سواد آموزی را بدخواهان ،شرك وكفر قيمت داده ومردم را ازترس رفتن زنها ودختران شان به كورس های سواد آموزی ،مهاجر پاكستان وايران وساير دول ساختند) امورسياسی واقتصادی ازجمله دربخش ترانسپورت شهری شود.اگر آن فضای باز را به راكت و گلوله نمی بستند وزنان ومردان را دوباره درخانه های شان اسير وگروگان نميگرفتند ، مادراين نقطهً آخری قافلهً تمدن بشری قرارنميداشتيم ومردمیكه درمورد تاريخ ، فرهنگ وقدامت تمدن ودولتمداری آنها اين همه سخن زده ميشود ،باوجود دريافت درحدود ( 20 ) مليارد دالركمك های خارجی وموجوديت فعال نظامی – سياسی واقتصادی ده ها كشور خارجی قدرتمند، هوس رسيدن به دستيابی يك لقمه نان خشك ، دريافت پناه گاه ولو يك سقف (گِـلین) ولحظهً آرامش وامنييت را نمی كردند.
درچنين شرايط دشوار زنده گی فعلی مردم وطن ، دوام چور وغارت ، موجوديت اردوها واستخبارات بيگانه،اعمال قدرت نيروی مافيايی چند رنگ ،تعميق بی اتفاقی درداخل حاكميت وتقسيم قدرتمندان به بنياد گرا ها ودموكراتها(!) ، به حاميان پاكستان، ايران، سعودی وعرب وبه پيروان خط غربيهاييكه كه متاسفانه عملكردهای شان درافغانستان چيز ديگری غيراز تبليغات هميشه گی شان( توسعهً دموكراسی ومبارزه با بنياد گرايی وكليه مظاهر ) آن است . نسل مبارز ين ترقيخواه ، دموكرات وعدالت طلب وطن ما كه می بائيست به صورت متحد ومصمم وارد ميدان مبارزه برای نجات وطن ومردم از اين بحران وفاجعهً عميق وهمهً اين نا به سامانيها ودر بدری های جمعی مردم ما ميشد كه همهً اين دشواريهای كنونی، نتيجهً مداخلات صرفاً رقابتی با شورويها وبراندازی حاكميت دموكراتيك خلق افغانستان ( درنقاب دين ودموكراسی) بوده ومولود نامبارك تسلط تيم مختلط بنيادگرايان وابسته به اجنبی بروطن وبعد اً به اثربرخوردغيردقيق ، شتاب زده وغيردلسوزانه ً تيم و سيستم بزور قبولانده شده به وسيلهً امريكا ومتحدينش ازطريق كنفرانس ناقص وغيرفراگيرملی وسياسی ( بن) ، سرتاپای دولت فعلی وحاميان جهانی آن را فراگرفته است و وطن وفرزندانش را دربدترين شرايط زنده گی قرار داده است .
باتوجه به اين دشواری ها ،آنچه راخانهً مشترك همهً ما به حيث دين ومسووليت ملی واخلاقی بردوش هرفرزندواقعی، متعهد وصادق برای نجات ويا اقلاً دست گيری آن زادگاه زخمی ورنجور ، خاصتا ً مبارزين وطنپرست ودرراس رفقا ودوستان ما ، دراين وضع رقتبارفعلی قرارميدهد، بدون ترديد اتحاد واتفاق ملی،سياسی و وطن پرستانهً كليه گروه ها وافراديست كه لاف خدمت گذاری به وطن ودفاع از مردم خاصتا ً مظلومان وتهيدست شده گان آنرا سرميدهند وخودرا يك سروگردن از سائرين دراين راه پيش قدم تر ميدانند. دراين مورد ميتوان چنين ابراز نظركرد كه نحوهً برخورد وموضع گيری هرحزب ، گروه وشخصيت ترقيخواه سياسی ومذهبی ديگراز جمله دوستان ومتحدين ورقبای ديروز وامروزما بخودشان متعلق بوده وما خودرا به دادن رهنمود وحتی مشوره هاييكه سوً تفاهم ايجاد كند ويا مداخله تعبيرگردد ناگزير نميدانيم . اما، درمورد عملكردها وشيوه برخورد وتدابير بكاربسته شده از سوی رفقای ما( همه گروه ها وحلقات موجود)برای آن به خود حق ابراز نظر ميدهيم كه تا همين اكنون سرنوشت مشترك داريم واهداف وآرمانهای تقريبا ً يكسان سياسی ، مارا به هم متعلق ومرتبط نگهداشته است .
اين مشتركات، عوامل وزمينه هاییكه مارا تاهنوز باهم درنزديكی وهمسويی نگهداشته است ، عبارت اند از :
1 : ما مبدای واحد سياسی وتشكيلاتی داريم. آرمانها ، اهداف وعملكرهای مشترك وطن پرستانه داشتيم ودربين ما، اعتماد واحترام متقابلی حاكم بود كه ديگران، حسرت آن جوشش انقلابی وصميميت رفيقانهً ما را ميخوردند .
2 : سالها دركنار هم مبارزه وزنده گی كرده ايم . وهركدام ما آن روزهای فراموش نشدنی را بايد بياد داشته باشيم كه بدون هم ، يگان باری كه يك لقمهً غذای لذيذ ی راكه بما ميسر ميگرديد ، ازگلو پائين برده نميتوانستيم .
3 : باثر تقوا ونجابت اخلاقی كه محصول تربيه ً مدرسهً حزبی ديروز بود ، ما وفاميلهای مان به فاميل واحد مبدل شده بوديم . همهً رفقا ، علاقه مندان واعضای فاميلهای مان ، بمثابهً فاميل واحد شناخته ميشديم وچه اعتماد عظيمی كه ما نسبت به همديگر نداشتيم كه امروز برادر به برادر آن اعتماد را ندارد .
4 : درد ، رنج ، غمها وپيروزی های ما مشترك بود . صدها خاطره از روزهايی دارم كه رفقا لقمهً نان خودرا با ما تقسيم نمودند وما آرد وروغنی را به شانه نموده وبه خانه های تعدادی محتاج تر ازخود ما ، انتقال ودراختيار شان قرارداده ايم .
5 : خانه وكلبهً فقيرانه ً هر حزبی ، پناه گاه مطمين هرحزبی ديگری بود كه تحت تعقيب پوليسی قرارميگرفت وآن فاميلی كه فرزندان حزبی خودش را غرض نجات يافتن از چنگ دشمن ،به خانهً ديگری فرستاده بود ، يك لقمه نان خودرا اولاً به هم حزبی فرزندان ويافرزند ش ميداد كه درخانهً شان مخفی شده بود وبارها اتفاق افتاده كه خود فاميل شب ويا روز را درگرسنه گی سپری كرده است ولی حزبی مخفی شده را گرسنه نگه نداشته اند.
6 : در شرايط جنگ داخلی ودفاع از حاكميت، هزاران بار رفقای ما به يكديگر خون هديه كرده اند وجان رفقای زخمی شان را نجات داده اند. لذا، دروجود تعدادی از رفقای ما خونهای مشترك تا هنوز جريان دارد .
7 : بارها اتفاق افتاده است كه مادر خانوادهً باثر فير راكت های كور دشمن ويا عمليات تروريستی شهيد وزخمی گرديده وطفل خوردسالش بی مادرشده است. مادرويا مادران ديگرمان اين اطفال شيرخوار را ازشير ناچيز خود تغذيه كرده وزنده نگهداشته اند . بنا ً، فرزندان تعدادی ازرفقا وشهدای غيرحزبی ،برعلاوهً رفاقت ،برادر نيز اند ، چون ازشير يك مادر استفاده كرده ودردامان مادرواحد بزرگ شده اند .
8 : كدام تپهً شهدا وقربانيان حزب وحاكميت وكدام قبرستان را دروطن ميتوان سراغ كرد كه جوانان به خاك وخون غلطيده ورفقای ما درپهلوی هم نه خوابيده اند. بنا ً ما از محدود احزاب وگروه هايی هستيم كه همان طوريكه درسراسر وطن سازمانها وتشكيلات سياسی ما فعال بود وسرنوشت مشترك داشتيم، قبرستان ما نيزمشترك بود. اين را همراهی ورفاقت هميشه گی بايد قيمت داد .
9 : كدام حزب وگروه سياسی درافغانستان به مانند حزب ما ، محل تجمع ،تربيه ، رشد وپرورش فرزندان اقوام ، ازبيك،ايماق، بلوچ ،پشتون، پشه يی ، تاجك ، تركمن، عرب، سادات ،سِك ،شغنی، قزاق ، قزلباش ، هزاره ، هندو، نورستانی وسائر اقوام عزيز وطن ما بوده و سُنی ، شيعه واسماعليه مذهبان ، بدون تعصب وبدبينی با رفقای هندو وسِك شان ،برای سعادت وخوشبختی مجموع وطن مبارزه ودست همكاری داده وبه همهً اقوام ومذاهب وبه همهً زبانها وفرهنگها احترام يكسان داشته اند. آيا ، اين حزب ما نبود كه هركدام ما را با چنان فرهنگ عالی ومتمدن معا صرتربيه كرد وآشنا ساخت كه فرقی دربين زبان ها ی رايج وطرف استفا دهً مردم خود قايل نباشيم وحتی يكديگرخودرا ازاين آدرسها ی نفاق برانگيزمورد شناسايی قرارندهيم وتن واحد باشيم. آيا، به اساس همان فرهنگ عالی ديروزنبود كه برتری وبزرگی هرانسان نسبت به سائرين ، مستقيما ً به درجهً تقوا، ايثار وفداكاری درراه وطن وسعادت انسانها ومفيد واقع شدن آن به نفع جامعه ، متعلق دانسته ميشد نه به پول، جايداد، وزن، قد ، رنگ موی ، عمر، تعلقات خانواده گی ، ادعاهای بلند دينی – مذهبی ، مقام سياسی واداری وقوم وزبان.
10 : كی ميتواند منكرغم شريكی واحساس مسووليتهای بیمانند رفقای ما وخانواده های شان درمراسم غم واندوه يكديگرمان وهمنوايی باسايرهم وطنان ما شود. آن نسل ديروزی ودارای فرهنگ عالی اخلاق وشيوه های برخورد سالم وآموزندهً انسانی ، هرگز بارديگر درهيچ مكتب ومدرسه ای تربيه وتقديم جامعه برای آن شده نميتواند كه آن شرايط سياسی ، طرز مبارزه ، ذهنيت عامه درقبال دولت ومخالفت با آن، شهامت وجراًت كم نظير رهبران حزب درنبرد به خاطر عدالت ودرافشاگری عليه سلطنت وسائرحلقات مستبد وظالم درجامعه ، آنهم دريك كشور جدا ًعقب نگهداشته شده وسنتی و اوضاعی كه دروطن مسلط بود، هرگز تكرارنميگردد.ازطرف ديگر، جنگ ومداخلهً خون ريزخارجی ، تبليغات نادرست وطولانی دشمنان مختلف سياسی ، عقيدتی ورقبا ی داخلی واجنبی ازيكسو وازطرف ديگراشتباهات ، كجرويی ها
وپاره يی ظلم وتعدی بعضی از چهره های يكه تاز وغاصب قدرت بالای مردم ورفقا وترقيخواهان ديگر، به اضافه سازشها ، معامله گريها وزيرپاكردن تعهدات انقلابی وحزبی ازطرف بعضی ازاثرگذاران درميدان مبارزه،باعث بسته شدن دروازهً آن مدرسه ًبزرگ انسان پرورگرديده وتعدادی هنوزدرعمليهً خاكريزكردن َدرِ ورودی آن مكتب برای بسته شدن نهايی ودايمی سعی ومجاهدت صادقانه به خرچ ميدهند وديگران را كه ميخواهند برعهد وقول شان پابرجا بمانند، متهم به خيانت ، برخوردهای احساساتی ويا عدم درك شرايط (!) و صدها اتهام ديگر ميسازند.
11: باوجود همه تغييرات منفی وانكشافات غيرقابل تصور درحيات مردم ،رفقا ونيروهای مبارزمتحد ما ، سيطره يافتن وبقدرت رسيدن متناوب انواع افراط گرايی و خارجی پرستی های پيچانيده شده دربسته بنديهای تحفه گونهً فريب دهنده( بنام دين ودموكراسی وناسيوناليزم افغانی) ولی درحقيقت تحقق بخشندهً نيروهای تاديروز در عقب پروژه وامروز حاضر درجدالها وجنگهای خونين غرض تسلط به آنچه سالها درفكررسيدن به آنها بودند ،اگر رفقای ما اولا ً خودشان متحد شوند ودر شكل گيری صف طبيعی ، وسيع وبدون تعصب سائر وطن پرستان نقش سازنده ً شان را باهمان احساس مسووليت های بی ريا ، ادا نمايند، ما شاهد به ثمررسيدن اهداف بزرگ ملی ومشتركی خواهيم بود كه نيروها وشخصيت های مختلف ومتعدد ديروز وامروز برای تحقق آن مبارزه ميكنند وقربانی ميدهند.
هرگاه از تلفات مردم صحبت ميگردد دراين مورد تلفات سائرنيروها از جمله خارجيان را درمبارزه با بنيادگرايی وتروريزم ( كه درگذشته خود عامل پيدايش ،تمويل كننده، تسليح كننده وسبب رشد وپيروزيهای آنها دربسا از مناطق جهان بوده اند )نميتوان به حساب نياوردوبا قربانيان شان ابراز همدردی نكرد . اين ابراز همدردی صرفا ً انسانی را بايد با نثاردرود ودعا درحق هزاران شهيد بيگناه مُلكی وفرزندان قوای مسلح افغانستان كه طعمهً انفجارها ، كمينها وعمليات انتحاری سازمان داده شده از پاكستان ميگردند ،همراه ساخت.
به برداشت ما، پيروزی درجنگ باتروريزم ، بنياد گرايی ، عقبگرايی ، مافيایی مشغول در بخش تجارت مواد مخدر وسلاح ، تاًمين صلح وامنييت، خلع سلاح واقعی نيروهای خودسر تمام وطن ( نه فقط منطقهً خاص) ،كوتاه ساختن دست دشمنان منطقوی افغانستان ، درراًس سازمانها وشبكه های متعلق به تمام حكومتها وچهره های دولتی وسياسی - مذهبی تا حال به قدرت رسيده درقلمرو پاكستان ،قوه های سلفی وخون ريزتازی ،فقرزدايی ،تامين كار، نان،سرپناه ،شرايط سالم وعادلانهً تحصيلی ورشد فرهنگی تمام اولاد وطن، بوجودآوردن وحدت ملی ازطريق عدالت اجتماعی ،دموكراتيزه ساختن حيات جامعه و تحقق هزاران آرزومندی وهدف انسانی ، نه تنها به وسيلهً دولت فعلی كه مدافع منافع اكثريت جامعه نيست ، تحقق يافته نميتواند؛ بلكه اين دولت بااين تركيب وچهره ها ی كليدی اقتصادی، نظامی وسياسی اش ، نميتواند اهداف عادی ترونورمال دولتی را برای آن عملی سازد كه ستون پنجم وابسته به طالبان وارتجاع پاكستان دربطن دولت فعال وصاحب صلاحيت است.
درچنين شرايط سرنوشت ساز اين تنها نيروهای وطن پرست ودشمنان اصلی بنيادگرايی وتروريزم ، خاصتا ً نيروهاييكه دردورنج ناشی ازعملكردهای خونين وسيطرهً جابرانه وقرون وسطايی چند رنگ را باگوشت وپوست خود احساس كرده ومتحمل تلفات جانی ومالی بيشمار گرديده اند وشامل تمام گروه ها وحلقاتی ميگردند كه درامر مقاومت وپيه داری دربرابر استيلاگريهای عمال پاكستانی وارتجاع جهانی، حماسه های جاويدان آفريده اند وهنوز عشق به وطن ومردم در تاروپود وجود شان شعله ميكشد، كه ميتوانند بنابرداشتن تجارب غنی مبارزه عليه مداخله ولشكر كشيهای خارجی ومقاومت سرسختانه وكم نظيربه قيمت جان شان دربرابرمتعصبين خون ريز تحت حمايت ارتجاع افراطی منطقه خاصتا ً پاكستان، به طور عملی اين غُـدهً كشنده ومهلك را ازريشه بكشند ووطن را از اين مصيبت رهايی بخشند. به شرط آنكه زمينه های واقعی ادای نقش برای شان مساعد گردد ويا خود زمينه ساز چنين شرايطی گردند .
تحقق اين هدف والای ملی نيزبدون حل پرابلمها واختلافات درونی سازمانها وحلقات رفيق وبدون اتحاد نيروهای چپ وملی – دموكرات وحلقات مذهبی وطندوست و غير نوكر وغلام به ارتجاع منطقه وجهان امكان پذيرنميباشد.همه ميدانيم كه جاری بودن جوی خون دروطن، باوجود اين همه لشكريان تادندان مسلح وبرخورداراز عصری ترين سلاح جنگی وبی نيازازهرنوع مشكل مالی ولوژستيكی ، بايد قلب هر انسان با احساس را جريحه دار نگهدارد وآرامش وجدان را از اوبگيرد.
يكبار به تلفات عظيم مردم ،دوام جنگ ، به فقر ومحتاجی وبی سرنوشتی وماًيوسيت توده های خلق نگاه كنيم وببينيم كه آيا، مجموع ابتكارات وتلاش های (!) ما ، باوجود داشتن اين همه سابقه، امكانات كمی وكيفی مبارزين واهل خبره درهمه ساحات مادی ومعنوی جامعه ، مطابق توان خود ما و ضرورت زمان ومردم ما بوده است؟. آيا، درچنين وضعيتی كه رفقا ، دوستان ومتحدين ما قرار دارند ، ميتوانيم نقش اثر مند خودرا غرض كمك به حل مشكلات تا هنوز دامنگير وطن، بطور شايسته ايفا كنيم؟ واگر نمی توانيم چرا ؟ ودراين صورت مسالهً اساسی چه بايد بكنيم ؟ بارديگر مطرح ميگردد وضرورت بازنگری مسوولانهً ما وهمه نيروهای وطن پرست وصادق را دراين موارد مطرح ميكند.
اين موارد را به اضافهً نقدی از ديروز ، عملكردهای ناكافی و( صرف نان حلال كن) امروز واينكه ما ازكدام بلندای شامخ فرهنگی ودفاع ازحق وعدالت به چه گودال های عميق فكری سقوط كرده ايم واينكه چطورازآن خانهً بزرگ آرزوهای خلقهای زحمت كش وطن ومحل تلاقی وتلفيق نظری وعملی مبارزين وابسته به تمام اقوام زبانها واقاليم وطن( كه هدفی جزسعادت همه گانی ،عدالت برای همهً مردم وحقوق كاملا ًمساوی درتمام امور زنده گی برای همه باشنده گان وطن نداشتيم) به خانه گك های كوچك موسمی وبی دروبی دروازه كوچ كشی نموده ايم ( يا مارا وادار به كوچ كشی كرده اند)وعده ای به داشتن آنها دل خوش ميكنيم ونه تنها احساس راحت بلكه بافخر ومباهات(!) درمورد توتم های تشكيلاتی خودساختهً مان ، قلم فرسايی نموده وديگران ( حتی بهترين رفقا وهمرزمان مان )را به هر نام بدی محكوم ميكنيم،وبالاخره چه بايد بكنيم وراه حلها چيست؟ دراين موارددربخش بعدی اين نوشته ، تماس گرفته خواهد شد.
*****************
بخش دوم
سالها باهم چراغ آرزو افروختيم ******* تا ره ورسم حصول آرزو آموختيم
اما، ........؟؟ باكمال تا ًسف كه دشمنان خارجی وداخلی به اضافه سطح پائين درك وشناخت مردم از ماهيت فريبكاران ومبلغين پنهان شده درنقاب آزادی ، دين و دموكراسی و حقوق مسلم انسانی خودشان درجامعه ازيكطرف وازطرفی ا نقطابهای داخل حزبی واختلافات درون حاكميت كه خود ناشی از شرايط عقب مانده ً جامعه و كليشه يی برخورد نمودن بسياری ازمبارزين فداكاروطن درقبال عظيم ترين پرابلمهای اجتماعی افغانستان( كشور عقب نگهداشته شده وسنتی) وسائرعوامل ديگر ، درراًس فيصله وفتوای ظالمانه وسياسی رهبران(!) دينی عربی واسلامی درتكـفـيرومردود دانستن حاكميت وكليه اقدامات آن وموضع گيری جدا ًظا لما نه وغير دموكراتيك امريكا وهمدستاننش كه پاكستان را به تختهً خيزتجاوزبرعليه وطن ما وانتقام گيری ازشورويها تبديل نموده بودند ؛ همه دست به دست هم داده وبا سقوط اولين حاكميت زحمت كشان وتهيدستان افغانستان ،حكومتها وسيستمهای بروطن ما تحميل گرديد كه همه باعث بربادی وطن وزنده گی مردم ما شده و بيانگر وتعميل كنندهً اهداف و سياستهای حكومات ونظام های سيطره جو و منفعت پرست منطقوی وجهانی بودند وآن پروسه تا امروز ادامه دارد. اما، اينكه چرا چنين شد وبه يكباره سيستم ،حاكميت واميدهای توده های خلق باخاك يكسان گرديد ، بايد به جای توضيحات بيشترازاين قصه استفاده گردد كه بسياربا حال واحوال ديروز وامروز مردم ووطن ما همخوانی دارد. آن قصه را چنين بيان ميكنند : (( روزی حضرت موسی ، پيغمبر بنی اسرائيل غرض مكالمه با خدا كه قوم يهود آن را ( يهوه) ميگفتند ، به سوی كوه سينا كه ( اكنون جزً قلمرومصر) است روان بود. درطول راه نظرش به شخصی افتاد كه درنزديك خيمه ً بزرگ درداخل (سيلبری )كه محل زنده گی او وفاميلش بود ، كار ميكرد. موسی كه پيغمبر بود، به اساس فكرخودش بايد از همه چيزها خبر ميبود . بنا ً، درنزديكی آن مرد رفت وپرسيد كه ای مرد دراينجا مشغول چه كاری هستی ؟ مردجوابداد كه: مگر چشم نداری ونمی بينی كه كارميكنم وخانه ام را ترميم ميكنم. موسی بلافاصله به اوگفت كه توعجب آدم ( بی عقلی ) هستی .! مرد پرسيد: چطور؟ موسی گفت: برای اينكه تودر(سيلبر) خانه ساختی وهيچ نميدانی كه يك روز سيل مدهشی خواهد آمد و تو، فاميل ومواشی ات را با خود خواهد برد. مرد جواب داد كه ( بروبرو، كاكا) ما دراينجا چهل سال است كه زنده گی ميكنيم وتا حال هيچ خبری از سيل نيست ودر آينده نيز نخواهد بود. موسی، عصبانی شد وگفت: خدا ميتواند كه اينجا سيل بفرستد وتورا نابود كند. مردگفت كه خدا هرگز اين كار را نخواهد كرد. موسی باعصبانيت از او جدا شد وگفت ( باز می بينيم). موسی ، حسب پروگرام با برادرش هارون به كوه بلند شد وبا خدا ( يهوه) به رازونياز ومكالمه پرداخت. اما ، قبل ازآغاز صحبت ازبرادرش خواست كه ازاودورشود تا اوبا خدا صحبت كند. صحبت موسی با ( يهوه ) مدت زمانی را دربرگرفت وبعدا ًاجازه ً مرخصی خواست. بعد ازختم ماموريت، فوراً به سوی خدا بانگ برآورد وگفت: ای ( يهوه) باتوكار ضروری اي دارم. صدای غيبی بازبلند شد وگفت : ای موسی !بگو، چی ميخواهی؟ موسی ، قصهً آن مرد را بيان كرد وگفت كه آن آدم مغروربا اطمينان ميگفت كه درآنجائيكه او خانه ساخته است ، هيچ وقتی ( سيل) نخواهد آمد. خدا، سخنان آن مرد ( سيلبر نشين) را تائيد كرد وگفت كه بلی، اوراست ميگويد ودرآينده نيز در آن محل سيلی نخواهد آمد. موسی به ( يهوه) عذركنان گفت كه ای يهوه! من برای آن مرد گفتم كه توبايد منتظر (سيل) مدهشی باشی كه خدا برسرت نازل خواهد كرد.( يهوه ) گفت كه چرا اين كاررا كردی؟ من اصلا ً درآن منطقه پروگرام جاری كردن (سيل ) را ندارم. موسی گفت: اگر من پيغمبر توهستم ، پس عزت وآبروی من چه خواهد شد وچطور در آينده به سوی آن شخص ببينم وچطور مردم به حرفهای من باور خواهند كرد ، اگر تو سيلی را جاری نكنی كه من درمورد جاری شدن حتمی آن سيل درهمان منطقه به او اخطار داده ام. خدا( يهوه) به اثر پافشاری وخواهشات مكرر موسی ، سيل ويرانگری را در منطقه جاری كرد. همينكه موسی از كنار آن ( سيلـبر ) رد می شد، دربالای تپه ً همجوار سيلـبر ، نگاهش به آن شخصی افتاد كه چند لحظه قبل با اعتماد به آينده وبا لبان متبسم وتوام با سرور وشادی با اوصحبت كرده بود ولی اينك درغمی فرو رفته بود كه باور كردنی نبود.موسی ، اورا به نام، ای مرد صدازد . شخص مذكور كه درغم فرزندان ، زنده گی ومواشی ( سيل) بُرده اش اشك ميريخت وسر رادربين دوزانو فروبرده بود، جواب داد وگفت كه ديگر چه ميخواهی ؟ موسی با كبر وغرور صدا زد وگفت : تو ميدانستی يامن ؟ دراينجا ( سيل آمدنی بود يانی) ؟ . شخص برباد شده كه ديگر دانسته بود كه اوبا موسای پيغمبر مقابل است گفت : ترا شناختم وفهميدم كه ادعای پيغمبری داری . من حق به جانب بودم كه گفتم اينجا هرگز ( سيل) نخواهد آمد. موسی گفت : ( حالا بگو كه چطور سيل آمد) ؟ مرد جواب داد كه سيل آمدنی نبود. اما، ( خدا خانهً شيطان را خراب كند) وگرنه هرگزچنين نميشد.!! ( اين شيطان وشياطين، پاكستان وهمدستان او ميباشند) ماهم به نوبهً خود ، به سان آن مرد سيلبر نشين، كه مطمين به فردا وسعادت مند شدن مردم خود بوديم ، درپهلوی مليون ها انسان هم وطن سيل برده ودرغم وماتم نشسته ً ناشی از تجاوزات خارجی ديروز وامروز وبربادگشته وفقير وگرسنه شده از طرف غارتگران وچپاول گران كه مدتهاست قتل وكشتار وحشيانهً براه انداخته شده به وسيله تروريستان ، بالای فرزندان وخانواده های شان تحميل گرديده است؛ بايد بايك صدا بگوئيم كه ( خدا خانهً شيطان ويا شياطين را خراب كند) وخدا رسوا بسازد همهً آنانی را كه با اعمال ناسنجيده وكجروييهايشان دربرآورده شدن اهداف شيطانی ممد واقع شدند ؛ وگرنه اين سيه روزی وبد بختی بالای مردم ما آمدنی نبود.)) دربخش اول اين نوشته درمورد ديروز ، صميميتها ، اعتماد وباور رفيقانه واحساس مسووليت های فردی وجمعی مان درقبال مردمان زحمت كش ومظلوم وطن وآنچه راخود به صورت داوطلبانه به حيث رسالت انسانی ، اخلاقی ووطنی مان برگزيده بوديم؛ صحبت شده بود. قصه ها وخاطرات ديروزبرای آن يادآوری نگرديد كه ما فقط ميخواهيم به افتخارات، نام ونشان وكارنامه های ديروزی نسل قديمی مبارزين وهمراه مان بباليم ودرسايهً بيكران آن ،خواب كنيم واحساس آرامش نماييم . هدف ما ازاين تذكرات اينست كه چطور وروی كدام عوامل خارجی وداخلی وطن ما به چنان بدبختی ای مواجه شد كه اكنون با وجود تلفات عظيم جديد داخلی وخارجی ، نه دروطن آرامشی به وجود آمد ونه مردم ما از گرسنه گی ، فقر وبی امنييتی نه تنها نجات نيافتند، بلكه وضع به مراتب بدتری را نصيب گرديدند. ازآنجاييكه دراين موارد چه از طرف ما وچه ازطرف ساير رفقا به قدر كافی بحث صورت گرفته است ، به تكرار آن نمی پردازيم.اما ، آنچه را ميخواهيم وضاحت ببخشيم اينست كه تعدادی ازرفقا ودوستان ما ، از مدتی به اين سو،دربرابرانتقادات ونظريات كاملا ًسالم ما ، تلاش نموده اند كه به شكلی قناعت سايرهمقطاران را درمورد غيرعملی بودن نظريات وحدت طلبانه ً ما كمايی كرده وتمسك جوييهای ما به معنويت واصول مبارزهً بنايافته به تقوای سياسی وخودگذريهای كم نظيررفقا ومتحدين ما تاسرحد گذشتن ازجان درراه خدمت به انسان زحمت كش وپيروزی عدالت واقعی اجتماعی درديروزرااضافی ويا بيهوده قيمت داده وطوری تبليغ كنند كه ما منكر تغيير وتحول بوده و خواهان برگشت تمام نورمها، افكار وشكل مبارزهً ديروز درشرايط جديدسياسی وطن هستيم .اين رفقای محترم ما ميخواهند ازطريق اين انتقادهای دارای (روكشهای ) منقش سياسی وبا استفاده از باورهای صادقانه وسخاوتمندانهً رفقا ، درامر ستر واخفای ضعفها ،كمبودها وكجروييهای شان كه عامل بسا مصيبتهای فكری وتشتت تشكيلاتی وچندين دسته گی لشكر عظيم وطن پرستان تربيه شده درحزبما ، گرديده است ،تلاش كنند، نه درراه حل مشكلات موجود ومتعدد وجستجوی بديل های سالم ومفيد كاری برای ادای نقش جدی وا ثرمند درجامعه. بايد، باتمام صراحت اعلام بداريم كه ناله ها وفرياد های ما( وحدت طلبان) ويادآوری كننده گان مبارزات وتلاشهای وطن پرستانهً ديروز، بر ای آن نيست كه ما به صفت عاشقان مفتون كليشه گراييها وحفظ هرنظر وعملكرد ديروز بدون درك شرايط جديد مبارزه ، منكر درنظرداشتن شرايط جديدهستيم. ما، جدا ً خواهان تغييرات سالم فكری ، متحول شدن فعاليت های تشكيلاتی ، ختم هر نوع مجسمه سازيها وقهرمان تراشيها ، ختم تجارت سياسی به نام رهبران وگذشته گان بوده حزب وآرمان واهداف بزرگ انسانی خودرا به مهـر وتاپهً خاص محدود نمی سازيم وآن را ميراث گرانبهای معنوی همه مبارزين ضد ظلم ومدافع عدالت وبرابری واقعی انسانها ، ازجمله همه رهبران فقيد وتمامی شهدا وفداشده گان وطن درراه ترقی افغانستان وسعادت مردم خوب خود ميدانيم. ازديد ما، آنها يی غير دقيق عمل ميكنند و درديروز زنده گی ميكنند كه ميخواهند با استفاده از (نظم وديسيپلين ومركزيت) ديروز به حيث افراد وشخصيت های مسوول حزب ديروز كه سالهاست خود فاتحهً آن را خوانده اند، استفاده نمايند وگويا تا اخيرعمر (سركرده ) باقی بمانند ولی از لحاظ فكری وعملی ديريست كه باديروز خودشان وداع كرده اند.. آيا، تعجب آور نيست كه تعدادی از بزرگان ومسوولين ديروز ( حزبيكه به قول رفيقی ،شانزده سال ) از فقدان آن به معنی تشكيلات ديروزی ميگذرد . تعدادی از بزرگان ديروزآن بدون دايركردن اقلا ً يك جلسهً حزبی وفعاليت های عملی مبارزه وحتی بدون نشستهای عادی بين خود اين افراد نخبه ًديروزی، درحاليكه تعدادی علنا ً وبارها ميگويند كه حزب ديروز به تاريخ سپرده شده است ولی خود درهر محيط جغرافيايی درهمان نقش ومقام ديروز ميخواهند عرض اندام كنند. يادآوری از مقامات و( پته پايه ) های سياسی - تشكيلاتی ديروز و امروزبه نام حزب قديمی، ارتباط مستقيم بافعال بودن تشكيلات حزب ديروز دارد. درغير آن بزرگان سياسی حزب ديروز كه هنوز به پاس رفاقت وهمسفری طولانی سياسی ونقش وطن پرستانهً ديروز شان طرف حرمت ما قرار دارند، هويت سياسی ومقام نخبه گی شان را دروجود تشكلات جديد جستجو كنند ومطرح شوند.زيرا ، منطقی نيست كه مقام را از حزب ديروز به امانت بگيرند وفعاليت وحضور درسازمانها ، تشكلات وعقايدی داشته باشند كه باحزب ديروز ومواضع فكری وعملی آن نه تنها فاصله داشته بلكه درتضاد جدی قرار دارد. مسا ًلهً مهم ديگری كه بايد درمورد آن ابراز نظر گردد اينست : ما، به حكم احساس مردم دوستی واعتقادات مان به انسان زحمت كش ونقش تاريخ ساز انسان، به اين باوربوديم كه اصل واساس هر كشورونظام مردم است. بنا ً ،حزب ديروز ما ، آرمانها ، پيروزی ها ، مقاومت های كم نظير ما دربرابر انواع تهاجم دشمنان معرفت انسانی وتحولات انقلابی ، ناشی ازحمايت مردم و فداكاری فرزندان سرسپردهً مردمان زحمت كش وطن بوده وحتی دربقای فزيكی هروطن پرست وتداوم افكار عدالت خواهانهً مان، اين همسويی وحمايت مردمی بود واست كه تا حال به اشكال مختلف سخن از مبارزه وتلاش درراه افغانستان مترقی ودموكراتيك ميزنيم . ازهمين سبب بايد درفعاليت های سياسی وحزبی مان با وجود داشتن حرمت به پيشينيان وپيشقراولان به ابديت پيوستهً جنبش های وطن پرستانهً وطن ،حزب ديروز وتشكلات جديد وابسته به رفقا رابرای اين صرف ( ميراث ويادگار) اين يا آن رهبر ندانيم كه از ادای اين جملات تكراری بيشتر بوی تجارت به مشام رفقا ومردم نرسد وديگران در اين صورت خودرا حق به جانب ندانند كه ما از اين شيوه های سياست به حيث چال ونيرنگ استفاده كرده وآنرا به منزلهً عدول ازاهميت دادن به نقش توده ها وخرد و تلاش جمعی جاگزين ميسازيم. اين درحاليست كه هيچ كدام ما منكر نقش ارزشمند رهبران ديروز شده نميتوانيم. اما، پيرامون ضرورت تا ًمين وحدت دوباره با كل صراحت ميگوييم كه اين وحدت ولوغير همه گانی وبدون مشاركت همه رفقا، دريك مقياس معقول ومقدور امكان پذير بوده وكسی بخواهد يا نخواهد پيروز وعملی ميگردد. ما، اعتقاد راسخ داريم كه تنها اجاره داران وخودخواهان چوكی پرست ( كفتان صفت ) سياسی وجفاكاران درحق انديشه ، عملكردهای فداكارانه وتشكيلات واحد ديروز به خاطر نداشتن جراًت مواجه شدن با همهً رفقا ، باوحدت وهمسويی وسيع مخالفت ميكنندوتامين وحدت را گذشتن ازخط عبور ناپذير(!) ( بارليف) اسراييلی وديوارآتشی محلات (ديونشين ) افسانه های كوه های قفقاز ميدانند كه برای صحبت های زيرصندلی ، خاصتا ً برای خوابانيدن ، آرامش بخشيدن ويا ترسانيدن اطفال بيدار خواب ، درديروزمعمول و مورد استفاده بود. اما،امروز ، زمانی ديگر ودرك وانتباهات ديگر وجراًت های اخلاقی وسياسی ديگر بادرك وفهم عميق سياسی دست به دست هم داده وهركسی نيت وهدف طرف مقابل را به خوبی درك ميتواند. آيا ، قابل سوال نيست كه چرا آنهاييكه سالها وحدت حزبی را به مثابهً مردمك چشم ، كارت حزبی را به منزلهً سند شرافت وحزب را به حيث مادر عزيز ومهربان ودفاع از آرمانهای آن را تجسم صادقانهً دارای رسالت انسانی وانقلابی تبليغ ميكردند وبه ما اعضای سادهً حزب( رعيتهای سياسی ) ارشاد ميفرمودند كه كارت عضويت حزبی تان را به مثابه شرف ووجدان تان نگهداری كنيد.اما، امروز يا خموشند ويا درتقابل با گفته های ديروز شان قراردارند.اين رفقای محترم ما بايد درك كنند كه حرمت تاهنوزموجود نسبت به ايشان درميان رفقا ، شهرت وطرف قبول بودن شان درداخل وطن وامكانات عملی مطرح شدن دوبارهً رفقا وخود اين مسوولين ديروز ، همه صرف ازبركت فعاليت ها وطن پرستانه وعدالت خواهانه وكارنامه های جاويدانی حزب ديروز وحاكميتيست كه راه سعادت انسان زحمت كش وترقی وطن انجام داده وخود اين رفقای محترم ما مهره های اصلی واساسی آن بودند .مابه اين رفقای گرامی مراجعه كرده ميگوييم كه: دربين اكثر فاميلها واجتماعات خورد وبزرگ مشكلات ، انحرافات وكجروييهايی از جانب نسل های جوان وكم تجربه صورت ميگييرد. اما ، اين اوليا وبزرگان اند كه همه را نصيحت كرده وبراه معقول رهنمايی ميكنند. حال كه متاسفانه مشكل ازبالا ودربين سالخورده گان واهل تجربه واساس گذاران مفكوره وتشكيل رخ داده است ، آيا ، به فرزندان خانواده اين حق را نخواهند داد تا پدران وبزرگان خانواده را برای آشتی وتفاهم وادامهً زنده گی مشترك دعوت كنند وافراد پافشاری كننده برادامهً بحران وتفرقهً خانواده را طرف انتقاد قرار دهند. ماهنوز به هركدام شما كه سالها زحمت كشيده ايد ، احترام قايل هستيم وهمراهی با شما رابرای خود دراه برگزيده وآرمانهای مقدس عدالت خواهی ،افتخار ميدانيم ولی هرگز حاضر نخواهيم شد كه هرگام وحركتی را ولو از طرف بهترينهای ديروز برداشته شود وبا آرمانها واهداف سياسی وملی ما كه دفاع ازانسان زحمت كش وتحقق عدالت اجتماعی واقعی، دموكراسی وختم ظلم وغارت مردم ، درراس آن قرار دارد، همراهی نماييم.ما ، شما را به خاطر ديروزاحترام ميكنيم .اينجاست كه ما درشناخت يكديگر دچار مشكلات شده ايم و نمی دانيم كه حقيقت درونی اينتعدادی از سابقه داران حزب ما چيست وكدام ادعای شان بيانگر شخصيت اصلی شان است.؟خواهشمنديم رفقای عزيز پيش كسوت ديروز ، دلايل شانرا برای توجيه آنچه از قول ايشان نقل ميگردد ،خود يادركدام جلسه ويا ازطريق نوشته های درون سازمانی ودربهترين حالت علنی وصريح به اطلاع رفقا ومردم برسانند وبه اين دردسرها وصحبت های پشت پرده خاتمه دهند. ميخواهم به همه رفقای عزيزازجمله به منتقدين ( عيبِ خود پوش) كه درمورد ما وسائر رفقای وحدت طلب ، پيوسته ازمنبرمخالفت با تجديد ساختمان تشكيلاتی حزب ديروزبرخورد نموده ودر برابر دلايل منطقی ونيات شريفانهً ما وانمود ميسازند كه گويا ما درفكرفعال ساختن دوبارهً حزب ديروزوبه همان نام قديمی آن هستيم ، اعلام بداريم كه در حاليكه به هيچ وجه مخالف تجديد حيات حزب قديمی خود بادرنظرداشت امكانات موجود وعملی نيستيم ، فعاليت وادامهً مبارزه ًوطنپرستانه وتامين حقوق برابرانسانها ، فرهنگ ها واقاليم را به هيچ وجه منحصربه نام احزاب ورهبران ندانسته بلكه اهداف نيك،عمل وطنپرستانه، تقوا ی سياسی ، صداقت درگفتاروعمل سياسی، اعتقاد واحترام واقعی به مردم ووطن را برهرنام ورنگ وبرهرنوع فيشن سياسی وتبليغات ميان خالی،تشكيلات پرزرق وبرق فريبنده ،برهر نوع بلندپروازی وازخود راضی بودن ها، ترجيح ميدهيم وجدا ً در فكرايجاد راه حل معقول ، طرف قبول ،عملی وعلمی ،غرض حل پرابلم های موجود ومتعدد مردم، وطن وجنبش سراسری آزاديخواه ،عدالتجو،ملی ودموكراتيك ،بوده وبه آن اهميت ميدهيم . بارديگرصراحت ميدهيم كه ما عاشق نام نيستيم بلكه درگروه اهداف و آرمانهای شريفانه ً قابل تحقق ومفيد بحال انسان زحمت كش وطن خود ميباشيم. دوران تجارت های ( نام ، قوم، زبان ،اقليت ،اكثريت ، شمالی ،جنوبی، بومی وتازه وارد) سپری گرديده است. اين تقو ا ، صداقت ، فداكاری وبرخوردهای شفاف ودموكراتيك است كه درهمه عرصه ها طرف استقبال وقبول قرارميگييرد كه متا ًسفانه تعدادی به شمول بعضی از مبلغين كاذب اين واژه ها درعمل از آن دوراند وموفقيت خودرا هميشه درتخريب وكم زدن سايرين جستجو ميكنند. اما، بايد بدانند كه سرانجام ناكام ورسوا ميگردند.! بايد خاطر نشان گردد كه با كمال تاًسف شديد ، ازبين تمامی احزاب وتنظيمهای گذشته وفعلی فعال دروطن ما، حتی ازميان احزاب وتنظيم هاييكه جزً بدنام ترين ومنفورترين گروه ها نزد مردم وجامعهً جهانی معرفی وشناخته شده اند ؛ اين تنها بعضی از رفقا ، فعالين وتعدادی از اعضای حلقهً رهبری ديروز حزب ما ، برای دفن دايمی حزب شان وتغيير نام وخداحافظی ابدی با آن ، فعال تر از هردشمنی كمر بسته اند وبدبختانه خود نيز شايد ندانند كه ماحصل اين تلاشهای ضد خودی شان چيست.؟ اگر واقعا ً دانشمندان ونخبه گان عميق نگر ديروز ما، به اين عقيده وباور رسيده اند كه دوری از نام حزب ديروز باعث نجات است؟ چرا اين درك شان را با دلايل وبراهين كافی ومنطقی به درك رفقا نميدهند وابرازنظرصريح درزمينه نميكنند وطالب ابرازنظررفقای شان دريكی ازجلسات دراين مورد نميگردند. متاسفانه، تعدادی ازرفقا به شمول خودم ، باوجود ادعای سابقه داری وجرا ًت ابرازنظر، به زبان (اشاره وتقيهً )سياسی برای آن بلد نيستيم كه اعتقاد ما درديروز وامروز اينست كه سياستهای مخفی كارانه با رفقا ودوستان انجام بد ودرد آلود دارد وبايد دربرابر يكديگر وحتی دربرابر دشمنان ومخالفين خود صريح باشيم تا كسی آدرس مارا اشتباهی نگيرد. اخيراً ، ميخواهيم به مخالفين وسنگ اندازان معلوم ومجهول درسرراه وحدت وتفاهم مجدد رفقا، يادآوری نماييم كه: چرا قبل ازاقدام وبكاربستن امكانات، فتوای ناكامی وحدت رفقا را صادرميكنيد. چه وقت ودركدام جای تلاش دسته جمعی برای تامين وحدت صورت گرفت كه ناكام شد.؟ چرا اين استعداد (!)ونيروی بزرگ تبليغاتی تان را برای قناعت دادن رفقا غرض نرفتن درجادهً وحدت طلبی ودشمنی با وحدت طلبان كه هدفی جز اتحاد واتفاق رزمی ياران ديرينه ً شان را درسر ندارند ، به مصرف ميرسانيد وايادی بی فرهنگ اجير شدهً تان را ماموريت ميدهيد تا با نام های مستعارهميشه گی شان،ازبدترين فحشها وناسزاها به آدرس رفقای وحدت طلب ، حزب وآرمانهای آن، غرض كسب رضائيت شما ويا به دست آوردن امتيازاتی كه به اساس وعود قبلی برای شان تا حال داده نشده است ،كار بگيرند. مارا عقيده براينست كه : سرنوشت وحدت ، اتحاد ، تغييردرعقايد حزبی وخط فكری – تشكيلاتی همه شمول ،خاصتا ً تحت نام حزب ديروز ويا با ادعای ادامه دادن راه ديروز ( برای استفاده های تبليغاتی – تجارتی ) درصلاحيت وتوان گروه ها وحلقات جداشده از حزب ديروز نيست . اين گروه ها هرگز صلاحيت آن را ندارند تا خطوط فكری ونورمهای خودساختهً سازمانی شان را به مثابهً قانون عام حزبی بالای همه رفقا واجب التعميل بدانند. اين حلقات متعدد وگروه بازیهای سياسی رنگارنگ بود كه درديروز وامروز باعث رقابتهای ناسالم وحتی دشمنی های غير طبيعی وجفا آفرين دربين رفقا وحلقات مربوطهً شان گرديده است. بايد اين تنابهای تنيده شده در پاهای مان را ازهم بگسلانيم وصف واحد ، آرمان واحد وخانهً مشترك خودرا بازسازی كنيم . اما ، اينكه ،رفقا صلاحيت خانهً مشترك را به كيها خواهند داد ونام خانهً بزرگ قبلی و جديداً ترميم شده ويا بنای بزرگ نوساخت را چه ميگذارند ، اين كار از صلاحيت اجتماع مجموعی رفقا ويا دربهترين انتخاب ،حق كنگرهً واحد ويا كنفرانس سراسری ايست كه اعضا ونماينده گان آن به صورت كاملا ً دموكراتيك ازطرف رفقای داخل ومهاجربايد انتخاب گردند ومعرفی شوند؛ نه ازطريق جمع شدن دستوری وسفارشی ،اعمال نفوذ وتدابير مخفی وسازشهای پشت پرده كه تا حال دربرخی از سازمانها معمول است . پيشنهاد ما اينست كه : تمام فرزندان راستين حزب ، اعضای تمام سازمانهای رفيق وده ها هزار رفيق بدون ارتباط با اين تشكلها وگروه ها، دور ازهرنوع كينه توزی وانتقام جويی ، دورازهرنوع برتری طلبی وادعای حق به جانب بودن خودشان وچهره های كليدی متوفا وموجود حزبی ، دست به دست هم داده اساس وحدت صادقانهً حزبی ايرا بگذارند كه بتواند حزب نيرومند وطن پرست وعدالت خواهی را سبب شود تا به حيث بزرگترين حافظ ومدافع آزادی ، دموكراسی وتامين عدالت اجتماعی درجامعهً بلاكشيده ً ما ، عرض اندام نموده ودراين مراحل دشوار وسرنوشت ساز تمام نيروها وشخصيتهای ضد بنياد گرايی ، ضد مداخله ً خارجی ودشمن با غارت وچپاول ومردم فريبی را كمك جدی نموده ودراعادهً امنييت وصلح پايدارومحو فقروتنگدستی ، بيكاری وبی سرپناهی تعداد بيشماری از بهترين فرزندان وطن، نقش اثرمند خودرا ادا نمايد. به ياد داشته باشيد كه اگر رفقای ما متحد نشوند وجبهه ً ترقيخواهان ضد بنياد گرايی وضدتروريزم طرف حمايت دشمنان خارجی وداخلی وطن ما درراس پاكستان هميشه تروريست پرور تشكيل نگردد ؛ اين دولت فعلی با تمام حمايت خارجيهای متحدش برای آن كاری را از پيش برده نمی تواند كه از يكطرف عمال اجنبی دردستگاه دولت نفوذ دارد واز طرفی سياست اين جهاد گران ضد جنگ ،ضد تروريزم وموادمخدر(!) بسيار مصلحتی ومقطعی بوده وريشه در افكار وعقايد ايشان ندارد. شما يكبار به اظهار نظر های گذشتهً قدرتمندان فعلی ( خاصتا ً آنانيكه قروانهً دال وچپاتی ) آی اس ای را خورده اند درمورد پاكستان توجه كنيد كه ازهمان روزهای اول كسب قدرت ، هزاران بارشكرگذاری ، ممنونيت ، وابراز تشكر بی جا از پاكستان نموده وكمكهای پاكستان را بالاتر ازمساعدت های برادرانه ارزيابی كرده اند ودرپای پاكستان كه تا زانودرخون هموطنان ما غرق است ، خود را خم كرده اند. اكنون همان مداحان پاكستانی ، مجبور شده اند تا به واقعيت های موجود وعينی ، بعد خرابی يك وطن وفقيرشدن ودربدری مردمان يك سر زمين ، نه تنها اعتراف بلكه پاكستان را به انتقام جويی افغانها تهديد كنند.ترقيخواهان ونيروهای دموكراتيك ميهن ، خاصتا ًرفقا وهمرزمان ما ،بايد ازاين فرصت استفادهً معقول نمايند وحق ندارند بيشتر ازين وقت سوزی نمايند. سخن آخرم بارديگرمتوجه رفقا واعضای سازمانها وتشكلاتيست كه ما وساير رفقا آنها را به نام احزاب وگروه های رفيق ياد ميكنيم. اين رفقا وهمرزمان خوب ما را طرف خطاب قرار داده ميگوييم : رفقای عزيز! آيا ، شايسته ومنطقی است كه به خاطر اين رهبری وياآن ليدر ، به خاطر گل روی اين رئيس وياآن منشی ، به خاطر مفتون بودن به كارنامه های آن رهبر فقيد ويا شهيد ، به خاطر حرمت گذاری به آن شادروان پيش كسوت متوفا ويا به خاطر قهرمانيهای آن بزرگ مرد ويا فلان رهبر فركسيون وگروه درداخل حزب واحد ،وسر انجام به خاطر دفاع ازاين زبان ويا آن فرهنگ ويا منطقه ، تاهنوز به جان هم افتاده ايم ويكديگر را بافحش وناسزا واتهامات بيمورد تخريب ميكنيم وبه اساس ادعا های بزرگ خود ما ، يك روز هم متوجه اين مصيبت عظيم وفاجعهً بزرگ خودكشی وديگران پرستی نشده ايم وحتی درداخل سازمان وتشكيل واحد فعلی به فركسيون ها وافراد وفادار به اين شخصيت نو به دوران رسيده ويا آن ديگری كه دردهليزبرای به قدرت رسيدن نوبت گرفته ودرانتظار است،يكديگر خودرا تخريب ميكنيم وبه مانند دشمان قسم خورده برضد يكديگر قرار داريم. پيشنهاد رفيقانه وتوام با اخلاص وحرمت ما به هركدام تان اينست كه: بايد، هرچه زودتر به اين وضع خاتمه داده شود واز طريق حاكم شدن اصول دموكراسی وحق انتخاب آزاد راه ، عقيده وليدرشيپ محلی وسراسری به اين بحران اعتماد خاتمه دهيم وبقيهً عمر را كه برای نسلهای اول ودوم حزب چندان طولانی نيز نخواهد بود، درفضای رفاقت وهمدلی ، احترام واعتماد متقابل ضروری وطبيعی ، به صفت وطنپرستان ورفقای ديرينه ً آرمانها واهداف شريفانهً مشترك با افتخار سپری كنيم و آنچه درتوان وامكان ما باقيست ، بدون ضياع وقت ازاين امكانات كه تاهنوز قابل ملاحظه وذوجوانب است؛ برای نجات وطن ازچنگال خونين جنگ وعواقب بد بی اتفاقی وبرای رسيدن مردم به صلح ، آرامش ، رفاه وسعادت ودارا شدن حقوق شهروندی وتبديل افغانستان به كشوری مترقی ودرراه شگوفايی، استفاده نماييم . بايد توجه داشته باشيم كه همه درلفظ خواهان عدالت ، وحدت ملی ، ترقی ودموكراسی اند. اما، يگانه نيروييكه ميتواند دروحدت ملی نقش اثرمند ايفا كند ، رفقای ما اند. زيرا به اسا س همان آرمانها ی پاك وشريفانه ، ماتمام مردمان وطن را يكسان طرف حرمت قرار ميدهيم ومخالف هر نوع برتری جويی وستم ، از جمله ستم ملی و قومی بوده وتوهين وتحقير هيچ قوم ، زبان ومذهب را كارشريفانه وانسانی نميدانيم. لذا، برای تا ًمين وحدت ملی ،اجازه ندهيم كه دام وتذوير نيروهای شيطانی برای ايجاد اختلافات قومی وزبانی دربين ما گسترده شود وخدای ناخواسته آخرين باقيمانده های نمك بلورين ديروز ، گنده شود وخصوصيت ببازد. بنا ً ،ما خود بايد تحقق اين وحدت اكيدا ًضروری ملی را كه فقط وفقط ازراه برابری كامل حقوقی درتمام عرصه های زنده گی( سياسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی ) اقوام خورد و بزرگ وطن وختم هرنوع برتری جويی قومی وتباری علنی ومخفی امكان پذير است؛ ازطريق وحدت وهمبسته گی صادقانهً غيرقومگرايانه وكاملا ًوطن پرستانهً خود واتحاد باسائر نيروها وقوتهای ستم ستيز وغير قومگرا وغير متعصب ، وسيله شويم . برای تحقق تمام اين اهداف ، بايد به تعصبات كور تشكيلاتی وفركسيون سالاری موجود خاتمه داده شود وباب مذاكره ومفاهمهً عملی بين تمام گروه های رفيق برای تامين وحدت بازشود. نبايد با اعمال فشار وعضويت دادن افراد وشخصيت های طرفدار اين گروه وآن حزب واين نهضت دركميسيونيكه برای تقارب ديدگاهای رفقا وايجاد تفاهم دربين رفقای خارج وطن ، شكل گرفته است ؛ كاری انجام شود كه سرانجام اين تلاشها نيز بی ثمر باقی بماند وكار كميته به جدال وچانه زنی گروه ها برای دريافت اكثريت برای خود ودراقليت قرار دادن طرف ويا طرفهای ديگر تبديل شود كه ما ميخواهيم با ايشان متحد شويم . اگر ،ما مشكلات موجود درون سازمانی وعمليه ً تقارب ، تفاهم ووحدت با همه رفقا ی خواهان وحدت را تابع دموكراسی، ابراز نظر های آزادانه ، گذشتن از منافع تنگ نظرانهً شخصی وفركسيونی ومراجعه به شايسته سالاری و مجال دادن به نيروهای جوان وتازه نفس با معرفت ، خاصتا ً به زنان مبارزكه تا هنوزدراكثر تشكل های موجود رفقا ناديده گرفته شده ويا نقش تمثيلی وسمبوليك دارند؛ نسازيم ، يقين داشته باشيد كه لافها وگزافه گوييها وبزرگ جلوه دادنهای سازمانهای دست داشته وبعضی از مسوولين تحميل شده وسفارشی آنها ، به مصيبت وفاجعه تبديل خواهد شد.زيرا همه ميدانيم كه فركسيون وحلقه بازی هاييكه بر بنياد دشمنی باديگران واضافه خواهی بنايافته باشد ، انسانهای بسيار بزرگ را محدود نگر ساخته وافق ديد وقضاوت شان را تنگ ميسازد. حلقات فركسيونی، به حلقات مذهبی يی ميماند كه صوفی در خانقاه ويا حلقهً صوفيانهً خود به حدی به جذبه واحساسات می آيد كه دربسا موارد نمازهای فرض را (قضا ) ويافراموش ميكند. تعدادی ازرفقای ما همين اكنون دردفاع از گروه ها ، سازمانها وحلقات شان چنان صوفيانه برخورد ميكنند كه گويی غير خودشان وكلان آدمان درراس شان، ديگران اصلا ً(!) آدم نيستند. اين سازمانها وحلقات را نميتوان سياسی ، دموكراتيك ، ترقيخواه ، فراگير وبسيج كنندهً رفقا دانست . يك نگاه كوتاه واجمالی به فعاليتهای تشكيلاتی وپروسهً جذب وجلب اعضای جديد درتعدادی ازسازمان های اروپايی ، اين درك را ميدهد كه( ما از بالا به پايين می تـَـرَقيم). مثلاً به طور نمونه، كافيست كه به گزارش بعضی از شوراهای ايالتی نهضت فراگيردراين كشور ويا آن كشور توجه شود كه دربخش تشكيلاتی اضافه شدن يك عضو جديد دريك سال را نيزبه حيث دست آورد خود گزارش داده اند .اين را بايد نيزبدانيم كه حتما ًآن عضو جديد رفيق سابقهً ماست. به اين ترتيب عملا ً مشاهده ميگردد كه تعداد اعضای اين سازمانهای رفيق روزبروز كمتر شده ميرود و متاسفانه كه ازنسل جديد ويا سياسيون غير وابسته به حزب وحاكميت ديروز جذب وجلبی نداريم. حال آنكه هرروز ميشنويم كه ده ها رفيق به ادامهً روابط تشكيلاتی شان با اين سازمان ويا آن حزب وگروه پا يان ميدهند و فلان رفيق وفلان مبارز به سيل به ابديت پيوسته گان می پيوندند ؛ بدون آنكه نهال جديدی به جای درخت های چپه شده وخشك شده غرس كرده با شيم . قابل يادآوری تا ًسف باراست كه نسل قديمی ودر حال مسافرت دايمی نيزازگذشت زمان و وجايب اخلاقی خود شان چيزی نيا موخته وتاهنوزمصروف تصفيه های داخلی وتجريد وبدنام ساختن رفقا وهم رزمان خود هستيم ودنيا را به موقف ( دلگی مشری ) خود برابرنميكنيم .!!! بياييد، صادقانه متحد شويم وصادقانه به وطن مشترك ، دشواری های مردم ووجايب اخلاقی وملی خود درقبال آنها متوجه شويم وبه سان لشكريان داوطلب وفداكاربه سوی وطن ، به سوی بازسازی ونوسازی راستين آن وبه خاطرتحقق وتعميق دموكراسی وعدالت اجتماعی واقعی ، حركت كنيم وبه لشكريان بزرگترومقاوم ترازخود ما كه درداخل افغانستان زنده گی ومبارزه ميكنند، بپيونديم . ما ، بايد نه تنها دركنار رفقا ، همرزمان ومتحدين ما، بلكه درپهلوی هرانسان ، هر نيرو وهرتشكيل دلسوز نسبت به سرنوشت وطن ما ومخلص به مردم ما ، قرار گيريم وصف واحد ترقی خواهی وعدالت طلبی را تشكيل دهيم . دراين راه ، موفقيت هركدام تان را آرزو ميكنيم . بادرودهای گرم . جليل پرشور
5/7/2008 |