سخی ارزگانی
نگاه بر کشف گورهای دسته جمعی در افغانستان
( از آغاز سال 1978- 2001 میلادی)
در تاریخ سیاسی افغانستان همه تا حدودی از جباریت، اسارت، قتل، غصب اراضی، بردگی، کله منارها و نسل کشی های عصر خونبار عبدالرحمن خانی و دولت جلادش در افغانستان خبردارند و همچنان کسانی که هنوز هم در قید حیات هستند که از بیدادگری ها و جنایات حاکمیت های آل یحیی خاطرات دردناک، ناتمام و حیرت انگیز در سینه ها و زبان های شان دارند که می توان آنرا به نام بخشی از «تاریخ زنده» یاد دهانی کرد. و به خصوص تاریخ نگاران، دانشمندان، جامعه شناسان، فرهنگیان، سیاسیون و علمای دینی به صورت مستند از بی سرنوشتی ها، غارت ها، غصب ملکیت ها، اسارت ها، کله منارها و قتل های دسته جمعی مردم توسط دولت های تک قبیلوی و تک قومی ستمگر وقت که در کشور ما صورت گرفته اند، خوب می دانند.
اما پس از کودتای هفت ثور 1357 حفیظ الله امین تا قتل داکتر نجیب الله بیدادگری ها، شکنجه ها، حبس ها و کشتار های با شیوه های نوینی از سوی دستگاه اطلاعاتی، نظامی وغیره دولت های کمونیستی وقت و اتحاد جماهیر شوری روی دست گرفته شدند که در نوع خود «کم نظیر» می باشد. خیلی از دولتمداران بر سر اقتدار که مست و سرشار از باده و حمایت متجاوزین روسی بودند هر کس را که مشکوک و مخالف دولت و اشغالگران شوروی می پنداشتند فورا سر به نیست می کردند. به گفته شاهدان عینی اگر مسؤلین امنیتی، نظامی، استخباراتی و نظایر آن در نزد کدام شخص یک شبنامه علیه دولت و نظامیان شوروی را پیدا می نمودند فورا شخص مذکور را راهی زندان نموده و از بین می برند. زندانی کردن، کشتار دسته جمعی و زنده به گورکردن توسط نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین و دولتمدارانش که از هرگونه حمایت اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بودند، شروع گردیدند و تا ختم ریاست جمهوری داکتر نجیب الله ادامه داشتند که برای نخستین بار حکام دولتی مخالفین خود را به صورت دسته جمعی توسط تراکتاتورها در زیر صدها تن خاک، سنگ و ریگ گور کردند. یعنی «بانی نخستین گورهای دسته جمعی» در تاریخ کشور کمونیستان نظامی- اطلاعاتی و سایر همراهان شان با پشتوانه اشغالگران روسی در افغانستان می باشند که ثبت تاریخ است.
این جمجمه ها با شما و تاریخ سخن می گویند
آن عده از کمونیستان که عملا باعث آوارگی، اسارت، قتل، نقض حقوق بشر و کشتارهای دسته جمعی و گورستان های دسته جمعی نگردیده است، حساب شان از سایر جانیان از نظر حقوقی جدا می باشد و سند جنایت تا هنوز علیه شان ثابت نگردیده است. اما کسانی که در نهادهای جاسوسی، نظامی و امنیتی دولت های کمونیستی وقت عملا در دست گیری، شکنجه، حبس و کشتارهای زنجیری مخالفین و حتا مردم عادی نقش محوری را داشتند و هم اکنون در داخل و خارج کشور هستند و از جمله عاملین گورستان های دسته جمعی و ناقضین حقوق بشر می باشند و اینها از گورهای دسته جمعی خوب اطلاع دارند. زیرا، اینها عاملین قتل ها و باعث دفن مقتولین در گورهای دسته جمعی در حوزه های تحت تسلط شان می باشند.
نخستین گور های دسته جمعی در زمان حاکمیت کمونیست ها و اشغالگران روسی:
در این مورد به گزارش این مرجع عطف توجه نماییم:
« یک گور دسته جمعی در دشت چمتله در حومه شمالی شهر کابل کشف شده است.
مسئولان می گویند این گور از زمان رژیم های طرفدار نظام کمونیستی در افغانستان باقی مانده است.
علی شاه پکتیاوال، مدیر مبارزه با جرایم جنایی فرماندهی پلیس کابل گفت که محل کشف گور دسته جمعی، قبلا یک مرکز سربازان روسی بوده است.
شماری از جمجه های سر انسان که از این گور دسته جمعی بیرون کشیده شده، آثاری از برخورد گلوله در خود دارد.
آیا با ایجاد چنین جمجمه ها و گورهای دسته جمعی انسانیت نمرده است؟
مقامات می گویند بررسی ها نشان می دهد که قربانیان این حادثه، پیش از این که به قتل برسند، دستها و چشمهایشان با پارچه ها بسته شده بود.
این گور دسته جمعی را یک مرد هفتاد ساله که به تازگی از مهاجرت، به کشور برگشته، به مسئولان امنیتی نشان داده و گفته است که شبی شاهد گلوله باران چندین نفر در این محل بوده است.» (1)
زمانی که حزب دموکراتیک خلق با یک کوده تای خونین نظامی برای نخستین بار حاکمیت تک قبیلوی، تک قومی، تک خاندانی و تک فردی را در کشور سقوط داد؛ آنگاه مورد استقبال خیلی ها قرار گرفتند و این رژیم جدید را به فال نیک گرفتند. اما مردم عامه و حتا بسا از روشنفکران و تعلیم یافتگان به صورت منطقی و شعوری دقیق از عواقب پشت پرده اطلاع نداشتند که رزوگار مردم نسبت به حاکمیت میراثی و استبدادی نیم قرنه آل یحیی در آینده چه خواهد شد. اما اینقدر مسلم بود که قدرتمندان جدید با ایدولوژیکی کمونیستی وارداتی و آن هم با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسیده و حکومت می کنند.
دیری نگذشت که نخستین «مقاومت های خود جوش» مردم عامه از روستاهای نورستان و هزارستان علیه دولت کمونیستی اوج گرفتند و گسترش پیدا نمودند. اما دولتمداران و به خصوص نور محمد تره کی و حفیظ الله امین از راه قهرآمیز و خشونت به سرکوبی مقامت کنندگان متوسل گردیدند. از جمله حفیظ الله امین اهالی بیگناه پغمان را با توطئه و حتا به زور مسلح کرد و در جنگ نابرابر علیه مردم بامیان بسیج نمود. بار دیگر حفیظ الله امین اهالی پشتون های وردک را تسلیح کرد تا به سرکوبی مردم هزاره اقدام نمایند. اما این پشتون های عاقبت اندیش و ملی منطقه وردک در ظاهر امر از پول و اسلحه های دولت تره کی- امین استفاده کردند؛ ولی هرگز علیه مردم هزاره نجنگیدند. بالاخیره اینها این راز را برای هزاره های همجوار خویش اطلاع داده و افزود که ما با شما سرنوشت مشترک داریم و از سیاست دولت علیه شما هرگز حمایت نخواهیم نمود، خاطرجمع باشید. این پشتون های با درد، مردم دوست و دوراندیش با تعهد خود در برابر هزاره های همسرنوشت شان وفادار ماندند. بار دگر به امر شخص حفیظ الله امین قیام 24 حوت هرات بی رحمانه سرکوب شد و اهالی بی شمار هرات باستان و متمدن را به خاک و خون غلطیدند.
اما دولت تره کی- امین علیه رستاخیز عادلانه تمام اقوام اعم از هزاره و غیر هزاره با شیوه های خشونت، ترور، ، اسارت ، کشتارهای دسته جمعی و شؤنیستی متوسل شد که به چند نمونه از گورهای دسته جمعی در بالا اشاره رفت.
در مرحله بعدی 3 حوت قیام مردم هزاره در چند اول کابل توسط دولتمداران وقت سرکوب و نخبگان، روحانیون و روشنفکران هزاره و شیعه و همچنان تعداد کثیری از مردم غیر نظامی به شهادت رسیدند.
- کشف گور دسته جمعی دگری در شرق کابل:
بازهم با گزارش از بی بی سی از کشف یک گور دسته جمعی در شرق کابل خبر می دهد:
« نيروهای بين المللی کمک به امنيت افغانستان (ايساف) يک گور دسته جمعی را در حومه شرقی کابل، پايتخت، کشف کرده اند. بر اساس گزارشها اين گور دسته جمعی در منطقه پل چرخی کابل پيدا شده است.
سربازان ايساف به هنگام کار ساخت و ساز يک اردوگاه آموزش نظامی در منطقه پل چرخی متوجه اين گور دسته جمعی شدند. هنوز مشخص نيست که چند جسد در اين گور دفن شده اند. اما خبرنگاران افغان که از منطقه ديدن کرده می گويند آنها استخوان و باقيمانده لباس را در محل گور ديده اند.
گفتگو با مرضيه عديل در کابل
برخی از ناظران امور افغانستان معتقدند که اين گور دسته جمعی متعلق به سالهای بين 1979 تا 1992 و زمان حاکميت رژيم کمونيستی در افغانستان است. گزارشها حاکيست که مقامات افغانستان در نظر دارند آزمايش دی ان ای بروی اجساد انجام دهد.» ( 2)
در آغاز کوده تای تره کی – امین از تمام منابع اطلاع رسانی به سمع مردم و جهانیان رسانیده شد که : « مونژ د خلکو د پاره کور، کالی او دودی غوارو.» یعنی ما برای مردم خانه، لباس و نان می خواهیم. اما دیری نگذشته که حکام وقت در عوض دودی ( نان) مرمی کشنده را به تن مردم فرو بردند، به جای کالی( لباس) کفن خونین را به مردم هدیه کردند و در عوض کور( خانه) گورستان های مخفی و صحرایی را برای مردم ایجاد و آباد کردند. و یکی از حاصل کوده تای هفت ثور 1357 خورشیدی همین چند نمونه کشف گورهای دسته جمعی است که تا حال بدست آمده است. اما اگر تحقیقات دقیق و همه جانبه از سوی منابع مستقل کشفیاتی ملی و بین المللی در سراسر افغانستان صورت گیرند با یقین می توان گفت که گورهای دسته جمعی بی حساب دیگری به دست خواهند آمد که بازهم شمه ای از نقض حقوق بشر را در عصر حاکمیت کمونیست ها و اشغاگران شوروی خونخوار به نمایش خواهند گذاشت.
اما ناگفته نباید گذاشت که یکی از دست آورد های خوبی کوده تای حزب دموکراتیک خلق آن بود که حاکمیت میراثی تک قومی، تک قبیلوی، تک خاندانی و تک فردی دیرینه را سرنگون کرد، دروازه های درس و تعلیم را باز نمود، برای نخستین بار شخصیت ها و افراد از اقوام مختلف کشور در حاکمیت سیاسی حضور یافتند، آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم نسبت به گذشته ها بیشتر گردید. و خیلی از تحولات مثبت دیگری هم کم و یا بیش صورت گرفتند که اگر تمام نتایج کوده تای هفت ثور تا سقوط حاکمیت دولت داکتر نجیب الله را با هم مقایسه نماییم؛ مسلما که گراف منفی آن نهایت و نهایت بیشتر نسبت به دست آوردهای مثبت ناچیز آن می باشد.
در این مدرک توجه گردد:
« در ضمن در این روزها، در رسانه های دیداری، شنیداری و مطبوعات افغانستان از 400 اجساد دفن شده در گورهای دسته جمعی عصر حاکمیت حفیظ الله امین کشف و چنین گزارش داده شده اند:
« مقامهاي دولتی اعلام كردند اجساد صدها غيرنظامي افغاني كه در دوران حكومت كمونيستي دركشور كشته شده بودند را دريك گور دسته جمعي در شمال شرق افغانستان كشف كردهاند.
به گزارش ايسنا به نقل از خبرگزاري رويتر، اين گور دسته جمعي در خارج از شهر فيضآباد مركز ولايت بدخشان كه منطقهاي هم مرز چين، تاجيكستان و پاكستان است، كشف شده است.
صبغت الله خاكساري، رييس آژانس دولت محلي كه مسوول يافتن بقاياي قربانيان جنگهاي دهههاي گذشته در كشور است، به رويتر گفت: ما تا كنون موفق به كشف بقاياي 400 جسد شدهايم و بيم آن مي رود كه اجساد بيشتري را كشف كنيم.
به گفتهي وي درميان قربانيان تعدادي زن و افراد سالخورده ديده ميشود و برخي از آنها دستها و چشمهايشان نيز بسته است. تعدادي از اين افراد با زنجير به يگديگر بسته شدهاند و آثار گلوله برروي برخي اجساد ديده مي شود » (33 )
در مورد کشف 400 نفر اجساد در بدخشان و دیگر کشتارهای دسته جمعی دولت وقت در سایت انترنتی آریانانت چنین نوشته شده است:
«اين افراد در دوران حكومت "حفيظ الله امين "به قتل رسيدند.
پس از سرنگوني حكومت "داوود خان" در سال ۱۳۵۷و روي كار آمدن دولتهاي طرفدار شوروي سابق در افغانستان، بيش از ۶۵هزار نفر از مخالفان دولت گروهي تيرباران و يا زنده بگور شدند.» ( 3)
آیا تا هنوز هم باور نداریم که کوده تای هفت ثور «خوبترین بهانه» مداخلات غارتگرانه و استعمارگرانه را به دست کشورهای همسایه، منطقه، جهان و به ویژه ممالک غربی تحت رهبری امریکا در افغانستان میسر نمود؟ آیا هنوز هم نمی پذیریم که یکی از حاصل کوده تای هفت ثور 1357 خورشیدی همین «نخستین گورهای دسته جمعی» در وطن ما می باشد؟ آیا بازهم قبول نداریم که در بستر 10 سال اشغال کشور ما توسط نظامیان شوروی و جمعا در حدود 14 سال حاکمیت تک ایدولوژیکی و استبدادی حزب دموکراتیک خلق در سرزمین آبایی ما «اولین نقض حقوق بشر» صورت نگرفت؟ آیا پس از به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق بیشترین «آمار مهاجرین» ما را در خارج کشور در سطح کل جهان تشکیل نداد؟ آیا بعد از کوده تای هفت ثور افغانستان به «محور رقابت های» بلوک شرق و غرب وهمچنان «قربانی شدن» منافع غارتگرانه کشورهای منطقه و همسایگان تبدیل نگردید؟ آیا حزب دموکراتیک خلق با ایدولوژی کاپی شده از خارج در کشور ما باعث بحران های جدید در پیکره «بحران هویت ملی» دیرینه در افغانستان نگردید؟ آیا حزب دموکراتیک خلق با عقاید دینی، عنعنات و سنن مردم افغانستان بازی نکرد و آنرا به مسخره نگرفت؟
خلاصه منجمله با تمام این گونه پرسش ها و انتقادات که در بالا وجود دارند، امیدوارم که پژوهشگران حق بین و تیز هوش در زمینه های مختلف عصر حاکمیت حزب دموکراتیک خلق به تحقیق بپردازند و نکات مثبت و منفی را با زره بینی منطقی، علمی و عقلانی از هم تفکیک نمایند و نتیجه آنرا به دادگاه تاریخ و جامعه ما بسپارند.
دومین گورهای دسته جمعی در وقت دولت اسلامی مجاهدین:
با سقوط دولت کمونیستی داکتر نجیب الله در افغانستان مردم ما در داخل و خارج خیلی خوشحال شدند. و همچنان مردم ما نمازهای حاجت را به جا آوردند و نذرات و خیرات دادند و بسیار خانواده ها از خوشنودی از مهاجرت راهی افغانستان شدند تا بدون جنگ، غارت، ترور، اسارت، آوارگی، تعصبات قومی- مذهبی و انسان کشی در زیر سایه دولت اسلامی مجاهدین به آرامی، عدالت و سعادت زیست نمایند.
مجاهدین که در وقت جهاد از جنایات، ویرانی ها و کشتارهای اشغالگران شوروی و کمونیستان در کشور پرده بر می داشتند، به مردم کشور وعده عدالت اجتماعی را می دادند، آنها که با حمایت کشورهای خارجی به خصوص غرب، امریکا و متحدین جهانی و منطقوی شان علیه متجاوزین شوروی و دولت های دست نشانده شان دست به مبارزات مسلحانه بردند و تا گویا آزادی، استقلال واقعی و سعادت لازم را برای مردم کشور ما به ارمغان بیاورند. اما اینکه مجاهدین در هشت ثور1371 خورشیدی با نیرنگ ویژه ای به قدرت سیاسی رسیدند و از یک سو نه تنها «عامل اولین جنگ ویرانگر خانگی»، « دومین نقض حقوق بشر»، « آوارگی مجدد مردم» گردیدند و از سوی دیگر با ترورها، غارت ها و قتل های تنظیمی به جان و مال اهالی کشور دست یازیدند و مخالفین سیاسی- نظامی و افراد قومی غیر از خود ها را به صورت دسته جمعی نابود و در زیر صدها تن خاک و جغل دفن نمودند. به صورت نمونه به این گزارش توجه شما خوانندگان عزیز را جلب می نمایم:
« در طول نزديک به سی سال جنگ داخلی در افغانستان هزاران نفر به گونه های مختلف کشته شده اند.
گزارش های رسيده از ولايت بدخشان در شمال شرق افغانستان حاکيست که يک 'گور دسته جمعی' در دشت قروغ، واقع در ناحيه ششم شهر فيض آباد، مرکز ولايت بدخشان کشف شده است.
تا حالا شش جسد از اين گور بدست آمده که به گفته شاهدان عينی، همه از باشندگان غيرنظامی ولسوالی جرم ولايت بدخشان بوده اند.
دشت قروغ، محل تحت رهبری يک فرمانده سابق افغان بود که به گفته مردم محل، در زمان حکومت مجاهدين در افغانستان چندين ماه را به اتهام دست داشتن در اعمال جنايی، در زندان بسر برده است.
مردم محل در شهر فيض آباد می گويند آنها در زمان جنگ های داخلی شاهد قتل افراد غير نظامی بوده اند ولی اين که جسدهای موجود در اين گور دسته جمعی از چه زمانی برجا مانده است، تا حالا روشن نيست.
گفته می شود اين افراد در گذشته با يک فرمانده محلی در بدخشان مخالفت داشته اند.
جنگ تا حالا در چندين مورد، خبر از کشف گورهای دسته جمعی در افغانستان منتشر شده است ولی به نظر می رسد هنوز موارد زيادی در اين زمينه افشا ناشده باقيست. مسئولان امنيتی در بدخشان تا حالا در اين مورد ابراز نظر نکرده اند.
در طول نزديک به سی سال جنگ داخلی در افغانستان هزاران نفر به گونه های مختلف کشته شده اند.
تا بحال در چندين مورد، خبر از کشف گورهای دسته جمعی در افغانستان منتشر شده است ولی به نظر می رسد هنوز موارد زيادی در اين زمينه افشا ناشده باقيست.
روز گذشته نيز گزارش های از کشف چهار جسد در ولايت شمالی فارياب منتشر شد که به گفته مقامات افغان، قربانيان به "شکل فجيع" به قتل رسيده بودند.
مسئولان حقوق بشر در افغانستان همواره موجوديت اسلحه را در اختيار فرماندهان محلی و افراد غير مسئول، دليل عمده کشتارهايی از اين دست در مناطق دور افتاده افغانستان می دانند.» ( 4) گزارشگر دگری بی بی سی در ادامه قتل ها و نقض حقوق بشر چنین می نویسد:
« فارياب چند سال پيش، ميدان اصلی رقابتهای خشونت بار، ميان طرفداران ژنرال دوستم و رقيبش ژنرال ملک بوده است
مقامات در شمال افغانستان می گويند که چهار تن از شهروندان ولايت فارياب 'به صورت فجيع' به قتل رسيده اند و اجساد قطعه قطعه شده آنان، پس از چند روز پيدا شده است.
مقامات می گويند تاکنون روشن نشده که عامل اين قتلها چه بوده، اما يک نفر را به اتهام اين قتل ها بازداشت کرده اند.
لطيف ابراهيمی، والی فارياب به بی بی سی گفت که شش تن ديگر نيز به اتهام دست داشتن در اين قتل ها، تحت تعقيب پليس قرار دارند.
گفته شده است که سر از تنه اين افراد جدا شده و جسدهای آنان در بوجی (کيسه) و در محلی به دور از رفت و آمد مردم پنهان شده بود.
برخی منابع همچنين گفته اند که پليس ولايت فارياب در پی تقاضاهای گروهی از بازماندگان اين افراد، تحقيقاتی را برای پيدا کردن آنها آغاز کردند و سرانجام چهار جسد به دست پليس افتاد.
شاهدان عينی می گويند ضربات وارد شده بر سر و صورت اين افراد، شناسايی هويت آنها را مشکل ساخته است.
گفته می شود که چندی پيش شش تن از شهروندان ناحيه خواجه سبزپوش ولايت فارياب که در ۲۵ کيلومتری شهر ميمنه مرکز ولايت قرار دارد، ناپديد شده اند که تاکنون از آنها خبری نيست.
مدافعان حقوق بشر در شمال افغانستان می گويند وجود سلاح در دست فرماندهان سابق، يکی از عوامل اين نوع خشونت ها و ادامه نقض حقوق بشر در شمال اين کشور است.
هرچند لطيف ابراهيمی والی فارياب اين موضوع را رد نمی کند که افراد مسلح غير مسوول در فارياب هنوز وجود دارند، اما تاکيد دارد که دامنه قدرت دولت مرکزی نسبت به چند سال پيش به طور گسترده ای در فارياب، گسترش يافته است.
فارياب چند سال پيش، ميدان اصلی رقابت ميان طرفداران ژنرال دوستم و رقيبش ژنرال ملک بوده است. اين رقابتها همواره خشونت بار بوده است.
از سوی ديگر، کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان برنامه ای را راه انداخته است که به موجب آن، اسناد و مدارک عليه آن دسته از افرادی جمع آوری می شود که در گذشته مرتکب نقض حقوق بشر شده اند.» ( 5)
تنظیم ها و احزاب مجاهدین که همه ای شان بدون کدام استثنا از سوی کشورهای همسایه، منطقه، جهان و به خصوص غرب تحت رهبری ایالات متحده امریکا به صورت همه جانبه در برابر اشغالگران شوروی و حزب دموکراتیک خلق حمایت می شدند؛ با سقوط دولت داکتر نجیب الله بود که آنگاه مجاهدین خودها را وارثین تاج، تخت کشور و مرگ و زندگانی مردم افغانستان قلمدار نمودند تا اینکه قدرت سیاسی را از مردم شهید پرور افغانستان غصب نمودند. اما یک چیز کاملا روشن بود آن احزاب که دست پرورده و جیره خور کشورهای بیگانه بودند در زیر فرمان «امر و نهی» حامیان خارجی خویش قرار داشتند و تابع منافع آنها و خودها بودند نه مصالح ملی مردم افغانستان. یعنی قربانی کردن مصالح مردم و سرزمین ما به خاطر تحقق منافع شخصی، گروهی، قبیلوی، قومی، سمتی و حامیان خارجی شان در افغانستان مثله شده مطمح نظر و عمل بودند که چنان هم کردند.
گروه ها و زمامداران اسلامی مجاهدین و مخالفین شان که هرکدام آنها از منابع خارجی تقویت می شدند، مردم نهایتا از آنها در جنگ های خونین داخلی به خصوص غرب کابل افسروده، آواره به داخل و خارج کشور و حتا خیلی ها کشته شدند. در جنگ های ضد انسانی گروهای حاکم در کابل در حدود هفتاد هزار از نظامی و اکثرا غیر نظامی به قتل رسیدند که در نوع خود «دومین مرحله» از نقض حقوق بشر در افغانستان به حساب می آید. هر تنظیم که بیشتر از ساز و برگ نظامی و امکانات خارجی برخوردار بودند به خاطر تسلط بر سر قدرت سیاسی وغیره عامل بدبختی، آوارگی، غارت و کشتار مردم گردیدند.
دولت مجاهدین که تمام امکانات نظامی، اقتصادی، قوای بشری، تشکیلاتی وغیره دولت داکتر نجیب را در انحصار خود داشت نسبت به مجموع تنظیم های مسلح صدها مراتبه نیرومند تر، منظم تر ، مسلط تر و خونخوار تر در کابل بود. در جنگ های تنظیمی و قومی که در کابل از سوی مجاهدین رخ دادند از جمله «دومین گورهای دسته جمعی» از سوی دولتمداران اسلامی مجاهدین به میان آمد که تا حال چند گور دسته جمعی کشف گردیده است.
در جنگ های داخلی آن عده از رهبران و افراد تظیم های سیاسی- نظامی و قومی که کم و یا بیش مرتکب نقض حقوق بشر در کشور گردیده اند نباید از جنایات شان به خاطر تعلقات مذهبی، قبیلوی، قومی، زبانی، سمتی، شخصی، سیاسی، خانوادگی وغیره خودها اغماض نماییم. وجدان انسانی حکم می کند که سپید را سپید و سیه را سیه به داوری مردم و دادگاه تاریخ بسپاریم تا آیندگان آگاه باشند و گمراه نگردند.
اما با تمام وابستگی مجاهدین به کشورهای خارجی و کاستی ها و کشتارهای نابخشیدنی شان یکی از نکات مثبت آن این بود که در برابر متجاوزین شوروی و دولت های تحت حمایت شان مقاومت را ادامه دادند. دومین نکته مثبت این بود در عصر مجاهدین نخستین رئیس جمهور کشور آقای صبغت الله مجددی عرب تبار گردید. و سومین نکته مثبت رئیس جمهور آقای استاد برهان الدین ربانی تاجیک تبار شد ولو که یکه تاز بود. از جمله در ریاست جمهوری دو شخص غیر پشتون تبار بود که یک «رخنه مرگ» را به تفکر انحصار قدرت میراثی تک قبیلوی و تک قومی اربابان و طبقات ستمگر پشتون تبار گذشته و حالیه خلق نمود. و شاید خیلی از نکات مثبت دیگری هم دوران مجاهدین چه در عصر جهاد و چه در دوران حاکمیت شان در کشور بوده باشند که من از آن اطلاع مستند ندارم که اگر هستند، اجر شان با مردم و خدا باشند.
اما مضاف برآن، اگر دست آوردهای منفی و مثبت مجاهدین را باهم در مقایسه بگیریم در باور عامه نتایج منفی کارکردها و علمیات مجاهدین نهایت و نهایت بیشتر از دست آوردهای مثبت آنان می باشند. اگر در این مورد در آینده کاوشگران متعهد و راست کردار مسأله را عالمانه تر و دقیق تر تحقیق نموده و به دواری تاریخ تحویل دهند؛ آنگاه سیاه و سفید بیشتر در آئینه تاریخ گذاشته خواهند شد که خوش بینی ها و بد بینی ها بی مورد را در زمینه باطل خواهند نمود.
آیا تا هنوز نمی پذیریم که اغلبا رهبریت مجاهدین به رضای خدا، منافع ملی مردم، مصالح کشور و تحقق مدنیت جهاد نکردند و هنوز هم در سدد زراندوزی، تصاحب قدرت و تأمین منافع حامیان خارجی خویش در افغانستان هستند؟
آیا بازهم قبول نمی نماییم که سیاست ها و عملکردهای خلفای اموی و عباسی در عصر حاکمیت مجاهدین در افغانستان به معرض اجراء گذاشته و دین مبین اسلام را قربانی سیاست های غرض آلود و منافع ملی کشور ما را فدای آزمندی ها و مصالح غیر مشروع تک قبیلوی، تک قومی، ایدولوژیکی، گروهی، سمتی، فردی و حامیان خارجی خودها نمودند؟
سومین گورهای دسته جمعی در عصر حاکمیت امارت اسلامی طالبان:
زمانی که گروه طالبان در سال 1994میلادی بسیار مرموزانه از پاکستان به حریم مقدس افغانستان تجاوز نمودند؛ آنگاه حزب جمعیت اسلامی به رهبری آقای پروفیسر برهان الدین ربانی با هرگونه امکانات خویش از طالبان علیه مخالفین خود حمایت نمود و آنان را حتا «کبوتران صلح» نیز نامید و تا رسیدن به دروازه های کابل خوب بدرقه کرد.
طالبان در آغاز به نام جمع آوری اسلحه، تأمین امنیت، انفاذ شریعت اسلام و... تدریجا وارد صحنه شدند و قبل از همه مردم مناطق پشتون نشین روی ملحوظات قبیلوی و قومی به آنها بیعت کردند. وقتی که دولت اسلامی مجاهدین و طالبان با حامیان خارجی شان زمینه های برچیدن حزب وحدت سیاسی- نظامی و اجتماعی هزاره ها از کابل را دقیقا تدارک دیدند؛ آنگاه بود با توطئه ضد انسانی و ضد ملی استاد عبدالعلی مزاری توسط طالبان به شهادت رسیده و به هزاره ها تلفات جانی، مادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جبران ناپذیری صورت گرفتند. وهمچنان دولت اسلامی مجاهدین رهبری سیاسی- نظامی هزاره ها را در کابل سقوط دادند و حتا بقایای آنرا تا نقاط دور دست هزارستان و مناطق هزاره نشین نیز مورد سرکوب و تعقیب قرار دادند.
وقتی که طالبان علیه دولت اسلامی مجاهدین قرار گرفتند و کابل را تصرف نمود؛ آن زمان بود که دولتمداران مجاهدین شکست خورده به مزارشریف و صفحات شمال نزد مخالفین خویش آقای جنرال عبدالرشید دوستم رهبر جنبش ملی اسلامی و آقای حاجی محمد محقق فرمانده ارشد حزب وحدت اسلامی پناه گزین گردیدند و آنها نیز گذشته های ظالمانه و جبران دولتمردان اسلامی مجاهدین را فراموش و آنان را در آغوش گرفتند.
خلاصه طالبان در گام های بعدی خود با اشغال خونین مزارشریف، ولایات شمال و بامیان از کشته های «تبار غیر از خود» پشته ها ساختند. طالبان در تاریخ افغانستان بعد از عصر خونین عبدالرحمن خانی به «نسل کشی اقوام غیر از تبار خویش» به صورت عمدی دست زدند که جهان و به خصوص نهادهای مدنی و حقوق بشر از آن به صورت مستند اطلاع دارند. آیا طالبان با غرور و افتخار تمام خود عملا به تصفیه قومی و نژادی بر ضد اقوام و نژادهای غیر از خود دست نبردند؟
به طور نمونه به این گور دسته جمعی عطف توجه گردد که بیانگر عصر حاکمیت خونین و جلادانهء طالبان نژادپرست در افغانستان می باشد:
« مقامات ولایت بلخ در شمال افغانستان می گویند مردم محلی یک گور دسته جمعی کشف کرده اند.
سردار محمد سلطانی، رئیس پلیس ولایت بلخ به بی بی سی گفت که بقایای اجساد کشف شده در این گور نشان می دهد که حدود صد نفر در این محل دفن شده اند.
او گفت به نظر می رسد که این گور حدود ده سال پیش و در زمانی که شبه نظامیان طالبان و گروه های مسلح این منطقه درگیر نبرد بوند، حفر شده است.
بنا به گزارش ها تا کنون فقط بقایای ده جسد، شامل جمجه و تکه هایی از لباس پیدا شده است.
مردم محلی می گویند از لباسی که بر تن اجساد است بر می آید که آنها در همان بار اولی که طالبان برای تصرف ولایت بلخ در حال جنگ بودند کشته و دفن شده اند.
حاج عبدالغنی کدخدای روستای چهل گزی گفته است: "چون اجساد قربانیان طالبان ممکن بود باعث شیوع بیماری در میان مردم محلی شود ما آنها را با اجازه دولت محلی در این مکان دفن کردیم."
در همین حال گزارش های دیگر حاکی است که کارکنان یکی از شرکتها دولتی که از محل کشف گور دسته جمعی در روستای چهل گزی در بیست کیلومتری شهر مزارشریف عبور می کردند متوجه این گور دسته جمعی شدند.
در طول نزديک به سی سال جنگ داخلی در افغانستان هزاران نفر به گونه های مختلف کشته شده اند و تا کنون گورهای دسته جمعی زیادی در افغانستان کشف شده است.
گفته می شود از زمان حمله نظامی آمریکا به افغانستان و سقوط حکومت طالبان در سال 2001 بالغ بر بیست گور دسته جمعی در نقاط مختلف افغانستان کشف شده است.» ( 6)
همچنان منبع خبری دیگری در رابطه همین گور دسته جمعی در ولایت بلخ چنین گزارش می دهد:
گوردسته جمعی که دها جسد درآن مدفون می باشد با همکاری مردم درولسوالی دهدادی ولایت بلخ کشف گردید .
دراین گور دسته جمعی که گفته می شود درزمان هجوم گروه طالبان درسال 1376 خورشیدی درولایت بلخ بوجود آمده است بقایای دهها جسد درآن به مشاهده می رسد .
سردارمحمد سلطانی فرمانده پولیس ولایت بلخ ضمن تایید این خبربه خبرنگاران گفت : دراین گوردسته جمعی اجساد افراد نظامی ، ملکی وازهرقوم ونژادی به چشم می خورد که برای جلوگیری از سرایت تعفن پس از به قتل رسیدن توسط طالبان دراین محل بصورت دسته جمعی مدفون گردیده اند .
حاجی غنی قریه دارمنطقه چهل گزی ولسوالی دهدادی جایی که این گوردسته جمعی کشف شده است نیزبه خبرنگاران گفت : این اجساد ازنقاط مختلف شهرمزارشریف توسط طالبان جمع آوری وتوسط چندین دستگاه موترکاماز به این محل منتقل وسپس بصورت دسته جمعی مدفون گردیدند .
گفته می شود که این اولین گور دسته جمعی است که پس از سقوط حکومت طالبان درشش سال قبل درولایت بلخ کشف شده است .» ( 7)
در مورد گور دسته جمعی دیگری چنین گزارش رسیده است:
نيروهای امنيتی در افغانستان گفته اند که جسد 18 نفر را در يک گور دسته جمعی کشف کرده اند.
اين گور در شهر جلال آباد، واقع در شرق افغانستان کشف شده است.
اين کشف پس از بازداشت 4 نفر در ارتباط با کشف يک گور دسته جمعی در کابل، پايتخت، حدود چهار ماه پيش کشف شد. در اين گور 8 نفر دفن شده بودند.
بر اساس گزارش خبرنگار محلی بی بی سی در منطقه مقامات امنيتی گفته اند که اين حادثه جنبه سياسی نداشته است.
به گفته همين مقامات بازداشت شدگان دزدهايی هستند که برخی از قربانيان خود را پس از دزدی کشته و اجساد آنها را دفن کرده اند.» ( 8)
گروه طالبان با فرهنگ تنگ قبیلوی و تفکر غیر مدنی خویش که خاستگاه اصلی آنها افغانستان می باشد؛ ولی حمایت اقتصادی، سیاسی، تربیوی، نظامی و فکری آنها را دست اندرکاران پاکستانی، وهابی وغیره در کشور پاکستان تشکیل داده که طالبان را جهت اشغال و ویرانی به افغانستان فرستادند. طالبان پس از اشغال کابل به سنگسارکردن، حبس، شکنجه و کشتارهای دسته جمعی اقوام غیر از خود عملا پرداختند. رادیوها و تلویزیون ها به چوبه دار آویختند، دروازه های درس و تعلیم را به روی دختران و شغل را به روی زنان بستند، دارای مردم را به غارت بردند، آبدات تاریخی ومهمات ادارات دولتی و مدنی را به پاکستان به لیلام فروختند، مجسمه های تاریخی بامیان را با افتخار تمدن ستیزی خویش نابود کردند و هزاران جنایات جبران را دیگری را در افغانستان انجام دادند که قلم ها از نوشتار و زبان ها از گفتار آن کامل عاجز می باشند. اما نسل کشی های که در قسمت اقوام تحت ستم تاجیک، اوزبیک، تورکمن، قزلباش، بیات، ایماق، بلوچ، عرب و... به خصوص مردم هزاره توسط طالبان به طور تعمدی و آگاهانه انجام شده اند نهایت ضد انسانی و همچنان جبران ناپذیر می باشد که به یک چند نمونه از گورهای دسته جمعی عصر خونین امارت اسلامی طالبان در بالا اشاره رفت.
آیا انفاذ شریعت اسلامی طالبان یکی هم به معنای همین گونه نسل کشی ها و گورهای دسته جمعی در جامعه افغانستان نبود؟ آیا سیاست ها و عملکردهای ضد بشری، ضد مدنی و ضد ملی امارت اسلامی طالبان علیه مردم ما از خاطره ها و اواراق تاریخ زدوده خواهند شد؟ آیا طالبان با چنین اعمال خویش در نقاب اسلام بزرگ ترین بد نامی را برای دین مبین اسلام و مسلمانان جهان کمایی نکردند؟
افزون برآن باید گفت که آن عده از طالبان که با انواع گوناگون جنایات ضد بشری را علیه مردم و خیانت ملی را در کشور انجام داده اند حساب شان از طالبان بیگناه کاملا جدا می باشد. و نباید آن طالبان را که مرتکب جنایات نگردیده اند با جانیان آنها شامل نمود.
دستورات دینی در مورد قطع نفس انسان:
« خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانهء خویش بیرون نکنید.» ( البقره / 84)
« خودکشی مکنید و خون همدیگر را نریزید.» ( النسأ / 29 )
« هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همۀ انسان ها را کشته است.» ( المائده/ 32) ( 9)
آیا در امتداد این مدت کلا مجاهدین و طالبان دستورات فوق دینی را به خاطر منافع شخصی، گروهی، قبیلوی، قومی و حامیان خارجی خویش زیر پا نکردند و از کشته ها پشته ها نساختند؟ آیا این اسلام نمایان و دلالان مذهبی بزرگ ترین ضربه را به دین خدا و باور دینی مسلمانان وارد نکردند؟
اعلامیه حقوق بشر در زمینه منع شکنجه و ظلم برخلاف انسانیت:
« مادهء پنجم: احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا برخلاف انسانیت و شؤن بشری یا موهن باشد.» ( 10)
آیا از کوده تاهای هفت و هشت ثور تا سقوط امارت اسلامی طالبان بیش ترین جنایات ضد بشری از سوی دولت های وقت و احزاب بر سر اقتدار در افغانستان صورت نگرفته اند؟ آیا با ادامه آن طالبان تا کنون با عملیات انتحاری، تروریستی، قاچاق، آدم ربایی، تولید تریاک و سایر جنایات ضد انسانی و ضد اسلامی خویش در افغانستان دست نمی زنند؟ آیا از سال های 1978– 2001 میلادی هارترین نقض حقوق بشر توسط دولت های وقت در افغانستان صورت نگرفته است؟ آیا بازهم از سال های 2001- 2008 میلادی سربریدن ها، ترورها، انتحارها، بمباردمان ها، قتل ها، غارت ها، آدم ربایی ها، قاچاق ها، تولیدات مواد مخدره، تجاوزات جنسی، فساد اداری، قبیله گرایی، کشتارها و... گسترش بحران های پی درپی در بدنه های مثله شده ای کشور ما توسط دشمنان انسانیت و مدنیت در افغانستان ادامه ندارند؟
فرجام:
عملا کمونیست ها با ایدولوژی وارداتی آگاهانه و یا غیر آگاهانه در نقاب تأمین منافع دهقانان و کارگران و مصالح ملی در سدد تحکیم قدرت استبداد انحصاری تک حزبی خویش و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شدند که خود نیز مورد استفاده حامیان خویش قرار گرفتند و بالاخیره مردم افغانستان را نیز قربانی کردند. در این صورت نتیجه کوده تای هفت ثور «عامل نخستین بحران ملی » در افغانستان استعمار زده و جنگ رسیده گردید و «بحران هویت ملی دیرینه» را بیشتر گسترش داد.
به تعقیب آن با به قدرت رسیدن مجاهدین نه تنها کابل به مخربه ای تبدیل گردید، بلکه افغانستان بیشتر در محور رقابت های ظالمانه و تخربی گرانه کشورهای منطقه و همسایگان قرار گرفت. حاکمیت سیاسی دولت مجاهدین هم به نوبت خود «بحران هویت ملی دیرینه» و «بحران عصر حاکمیت کمونیست ها» را در کشور تسریع نمودند. هشت ثور و حاکمیت دولت اسلامی مجاهدین « بانی دومین بحران ملی» در پیکر مثله شده ای جامعه و کشور ما گردیدند.
پس از سقوط دولت اسلامی مجاهدین بود که طالبان با تفکر بدوی- عشیروی و قبیلوی- قومی و با حمایت بی دریغ پاکستان، وهابیت و... در جنگ علیه اقوام غیر از خود و نابودی مدنیت دست به عملیات خونین و ضد انسانی بردند که بنیانگذار « سومین بحران هویت ملی جدید» ، « هارترین نقض حقوق بشر» و « سومین گورهای دسته جمعی» در افغانستان گردیدند. بعدا عملا به مشاهده رسید که طالبان نه تنها مجسمه های بودای بامیان را از بین بردند و حتا با القاعده مراکز تجارتی و پنتاگون را نیز ویران کردند.
پس عملا ثابت می شود که در عصر متجاوزین نظامیان شوروی، کمونیست ها، دولت اسلامی مجاهدین و امارت اسلامی طالبان با تحمیل آوارگی ها، شکنجه ها، اهانت ها، غارت ها، ترورها، قتل های دسته جمعی، گورستان های دسته جمعی و... بر مردم و کشور ما بزرگ ترین جنایات ضد بشری را در حق مردم وطن ما انجام دادند که قلم از تحریر و زبان از بیان آن کاملا عاجز می باشند.
حال زمان آن رسیده که تمام آن کسانی که جنایات ضد بشری را علیه مردم ما مرتکب شده اند از پیشگاه بشریت، خداوند لایزال، مردمان میهن ما و به خصوص از حضور بازماندگان شهدا و قربانیان جنگ و بحران سه دهه ای اخیر عذرخواهی نمایند و خودها را به دادگاه ملی و بین المللی معرفی نمایند تا عدالت انتقالی در همین محدوده عملا تأمین گردد.
اکنون وقت آن است که صفحات سیاه و خونین تاریخ گذشته و به خصوص این سه دههء اخیر را منصفانه مورد نقد منطقی و عقلانی قرار داد و از گذشته ها درس عبرت علمی و منطقی گرفت. و باید با دست یابی به « تفکر مستقل ملی و دموکراتیک» از دورن جامعه و کشور نایل گردید و با اتکا و اراده مردم خویش تدریجا در امر پایه ریزی پیش زمینه های دولت سازی ملی و ملت سازی مستقل ملی و دموکراتیک اقدام نمود، نه وارداتی از خارج افغانستان. باید گفت که با اصل ایمان به خود و متکی به مردم کشور خویش که الهام آور نفطه گذاری رشد طبیعی نهادهای اجتماعی، مادی و معنوی در کشور خواهد گردید، باورمند و پابند بود، نه توسط مداخله گران و مغرضین بیگانه و نه از آسمان.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
(1)- بی بی سی/ پنج شنبه 05 ژوئيه 2007 - 14 تیر 1386/ عکس: کشف گور دسته جمعی در شمال کابل/ عکسها از مسعود حسینی در کابل/ بی بی سی
( 2)- بی بی سی/ پنج شنبه 21 دسامبر 2006 - 30 آذر 1385 / کشف گور دسته جمعی در شرق کابل
( 3)- «گزینه خشونت های خونین از تاریخ افغانستان»/ قسمت چهارم / نویسنده: انجنیر سخی ارزگانی
( 4)- بی بی سی يکشنبه 19 فوريه 2006 « کشف گور دسته جمعه در شمال شرق افغانستان» رامین انواری در کابل.
( 5)- بی بی سی - شنبه 18 فوريه 2006 «کشف چهار جسد 'قطعه قطعه شده' در فارياب افغانستان/ هارون نجفی زاده در مزارشريف.
( 6)- بی بی سی/ پنج شنبه 10 آوريل 2008 - 22 فروردین 1387
( 7)- جمعه 23 حمل 1387 خورشيدی برابر با 11 اپريل 2008 ميلادی/ آریایی
( 8)- بی بی سی/ پنج شنبه 03 فوريه 2005/ کشف يک گور دسته جمعی در جلال آباد
( 9)- ص 188 « ایمان و آزادی ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) » / مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ اول: بهار 1382 نشر بنیاد انکشاف مدنی در افغانستان.
( 10)- ص 46 « دستنامهء آموزشی حقوق بشر» از نشرات شبکهء جامعه مدنی و حقوق بشر / چاپ اول: 1384 کابل- افغانستان.
شنبه 7 ثور 1387 خورشيدی برابر با 26 اپريل 2008 ميلادی/ آلمان