سخی ارزگانی
خون ریزی و خون دهی در قلمرو افغانستان
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم چـــو غـــلام آفتـــابم همـــه ز آفتــاب گـویم
«مولوی»
اگر در کنهء تاریخ انحصار حاکمیت سیاسی چند قرن متأخر افغانستان اندکی مکث گردد؛ آنگاه دقیقا که حد اقل کنش ها و کاربردهای زمامداران در ایجاد و نهادینه سازی صلح ملی، مهرورزی ملی، امنیت ملی، همسازگرایی دینی- مذهبی، دولت سازی مستقل ملی، همسویی ملی، مدنیت سازی و ملت سازی وجود نداشته و مردمان این حیطه بی زعامت ملی حتا تا کنون از این چنین نعمات کاملا محروم می باشند. یعنی نخست با نبود «تفکرفراگیر انسان سالاری»، عملا شمه ای از باورهای رهبری فراخ دامن مدنی- ملی در ذهنیت های دست اندرکاران حاکم ما تا هنوز هم در این عصر کمپیوتر و انترنت خلق نگردیده است. و اینجاست که جامعه در «اسارت» مناسبات فرتوت، فرهنگ عشیروی، طایفوی و قبیلوی خوابیده که در هرم آن سرداران و طبقات حاکمه تمدن ستیز قبیلوی به صورت مستکبرانه و سبک سرانه اخذ موقع داشتند و عامل نیرومند زایش «بحران هویت ملی» در این قلمرو مثله شده ای ما گردیدند. با این چشم داشت، قدرت سیاسی همواره در زیر نگین انحصار حاکمیت های واپسگرای قبیلوی، طبقاتی، تک قومی و تک سمتی در این مرز و بوم مصیب بار بوده که با زور شمشیر، تجاوز، تاراج، خون ریزی، کشتار، وابستگی به اجانب و ایجاد کله منارها حاصل گردیده و بدین وسیله از فرصت ها فقط در جهت خون ریزی، تباهی مردم، مثله کردن کشور، عقل ستیزی، تشدید اختلاف مذهبی- قومی و بیگانه پرستی استفاده شده است و بس.
ریزش خون انسان به خاطر تداوم جهالت و تحقق تمدن ستیزی:
ز قریــه قریــهء ما سیل خــون روان گـردید ضمـــیر خـاک پـر از قامـت جــــوان گردید
«محمد عزیزی»
برگه های از تاریخ خونین کشور ما به طور شفاف و مستند شهادت می دهند که به خاطر تداوام جهالت، تمدن ستیزی و انحصار حاکمیت های سیاسی، شخصی وغیره معمولا شخص شاه حتا عمو، یا برادر، یا پسر و یا پدر را نیز کور و یا در شط خون فرو برده و یا به قتل رسانیده و در ضمن از کشته های عامه مردم پشته ها ساخته تا اینکه قدرت تاج و تخت سلطنت یکه تاز وغیر دموکراتیک حفظ گردد. و ضمنا از همین نکته هم بوده که مناسبات منحط مادی، اجتماعی و فرهنگی ارباب و رعیتی نیز پا برجا مانده و در آستانه «آبستن» نطفه های تکامل مدنی، خردورزی، خودباوری، خود سازی اجتماعی و مترقی قرار نگرفته اند. در همین رابطه نیز بود که اکثر قصبات، کوه پایه ها و صخره ها با خون توده های تحت ستم و آزادی خواهان رنگین گردیده و جهل مرکب را تا حال نیز ادامه می دهند.
مسلما که اکثریت شاهان و برادران سلطنتی به خاطر حفظ و تداوم قدرت میراثی خودها باهم رقابت های خونین داشتند و در میان این تنها توده های غیر سیاسی و بیگناه بودند که تعمه دم تیغ حکام جنگ افروز، انحصار طلب، عقل ستیز، تمدن کش و خون ریز گردیدند. و همچنان این خون آشامان، کشور را به حمام خون مبدل ساختند که ننگ تاریخ به طور ابد در پیشانه آنها باقی است. مشخصا در بستر این چند قرن آخر بوده که در این کشور آرامش، صلح، امنیت، همنوایی ملی، مدنیت نگری، عقل گرایی و ترقی لازم برقرار نبوده و افغانستان از یک سو در زیر چکمه پوشان قبایلی جهل خصال خرد و خمیر گردیده و از هر کوه و دامن آن خون جاری بوده و از سوی دیگر در اثر بی کفایتی، نفاق های سران قبایلی و نوکرمنشی آنان این قلمرو بار بار مورد تجاوزات خونین اجانب نیز واقع گردیده که تلفات جانی و خسارات مادی آن نه تنها سنگین و جبران ناپذیر بوده، بل بهای آنرا حتا نسل کنونی به مصرف حتا بهای سرنوشت آینده خوی نیز می پردازند. یعنی در قدم نخست عامل خون ریزی، واپسگرایی، خرد گریزی، نفاق ملی و تمدن ستیزی همین اکثریت شاهان خودکامه، عوامل بیگانه، خوانین استثمارگر و طبقات حاکمه در این زاد و بوم مردم بی دفاع بوده و در گام دوم یورش و نفوذ بیگانگان آزمند و استعمارگر عامل دیگری برآن افزود گردیده که منجمله جوی خون در این کشور در جریان بوده و شوربختانه که حتا «سیل از ریزش خون» انسان های محکوم وطنی ما تا هنوز قطع نگردیده است. جالب تر اینکه در این دههء آخر حتا عاملین خون ریزی به صورت بسیار آشکار از عملکردهای ضد انسانی و اسلامی خودها با افتخار در منابع تصویری، شنیداری و نوشتاری یاد نموده و پای کوبی می کنند.
اگر خون ریزی های بی سابقه، کله منارها و نسل کشی ها در عصر خونین امیر عبدالرحمن با افتخارات فرهنگ دون مایه قبیلوی، تعصبات شخصی، دودمانی، تباری، مذهبی و... چاکرمنشی امیر به اجانب به صورت عریان در افغانستان ادامه داشتند؛ ولی در عصر حاکمیت میراثی و انحصار آل یحیی، ریزش خون انسان و هزاران جنایت ضد بشری دیگری اغلبا به طور «زیرزمینی» در جریان بودند که یکی هم رمز تداوم حاکمیت استبدادی و انحصار خاندانی آنها به این نکته نیز ارتباط می گرفته است. اما پس از آن، بازهم بناء بر خصوصیات و تسلط نظام ملوک الطوایفی واپسگرا، فرهنگ تمدن ستیز قبیلوی، نفوذ دلالان مذهبی، عدم رهبری خردمندانه فراملی سیاسی، وابستگی سران هژمونی خواه کشور به اجانب در کمین نشسته، نبود شعور نجات بخش آگاهی سیاسی- فرهنگی اهالی جامعه و سایر عوامل مزید برآن گردیده که بیش از سه دهه جنگ متجاوزین، استبداد ارتجاع حاکم بومی، بی سرنوشتی، تاراج، کشتارهای جمعی، تجاوزات جنسی، ویرانی، خون ریزی و نظایر آن بالای مردم بی دفاع ما تحمیل گردیدند و حال کشور ما از این ناحیه به «بحران ویژه ای» مبتلا می باشد تا عمر نکتبار ارتجاع سنتی و حتا دموکرات نقابان نیز تمدید گردد.
باید گفت که ویرانی ها، آوارگی ها، قتل ها، حبس ها، چپاول ها، خون ریزی ها و هزاران جنایات ضد بشری دیگری که از کودتاهی هفت ثور، تجاوز نظامی شوروی بالای کشور ما، حاکمیت های دولت اسلامی مجاهدین، امارت اسلامی طالبان، القاعده و یورش بیشرمانه پاکستان در افغانستان در مورد مردم بی وارث و کشور بی دفاع ما تحمیل گردیدند که در تاریخ افغانستان نظیر نداشته اند. خیلی از کشورهای دور، منطقه و به خصوص همسایگان هرچه در توان داشتند به خاطر منافع آزمند و غارتگرانه ملی خودها در حق سرزمین سوخته ما انجام دادند که بخش مهمی از خون ریزی ها، خرابی ها، بی سرنوشتی ها، قتل های دسته جمعی و نظایر آن در میهن ما همین مداخلات عریان کشورهای خاص خارجی بودند و حتا تا حال نیز می باشند.
آیا در این راستا باز هم مردم نگون بخت و بی دفاع کشور ما قربانی جاهلان، عظمت جویان، جلادان، متجاوزین و خون آشام داخلی و خارجی نشدند؟ آیا هنوز هم اعتماد نداریم که از اثر جنایات ضد بشری دشمنان ما، بازهم ریزش خون انسان های بیگناه ما باعث فربه شدن هرچه بیشتر جهالت، زن ستیزی، ویرانگری و تمدن ستیزی در افغانستان قبیلوی می گردد؟
آیا این بحران سه دهه اخیر بر «بحران هویت ملی» دیرینه افغانستان افزود نگردیده و حل بحران های ملی ما را پیچیده تر ننموده است؟ آیا انگیزه ها و عوامل کشتارهای دسته جمعی، ویرانی، بی سرنوشتی، تصفیه قومی و ریزش خون بینوایان افغانستان چه و در کجا خفته و اکنون راه برون رفت عقلانی، عملی و اساسی آن چه خواهد بود؟
علاوه برآن، قرار بود که در عصر حاکمیت آقای حامد کرزی ریزش خون انسان و جنایات ضد بشری دیگری در قسمت مردم و این قلمرو به خون خفته ما قطع گردند که شوربختانه در این رابطه نیز امیدها و آرزوهای مردم رنج کشیده میهن مثله شده ای ما به یأس مبدل شدند. و بازهم متأسفانه که خون ریزی ها، نیستی انسان های وطن ما با اشکال گردن زدن معلمین، حلال کردن روزنامه نگاران، عملیات انتحاری، سوزاندن منابع فرهنگی، مسدود نمودن مکاتب در مناطق جنوب و شرق کشور، قتل نمازگذاران و ر وحانیون در نمازهای جماعت در مساجد، انفجار بمب های کنار جاده ای، ترور نطاقان زن، بمباردمان های اشتباهی نیروهای دولتی و خارجی بالای منازل مسکونی، سربریدن نوجوانان، کشتارهای اهالی در جاده ها، اعدام های صحرایی وغیره در افغانستان ادامه دارند.
آیا این چنین جنایات ضد بشری و ضد اسلامی به خاطر آبادی جهلستان ها، تمدن ستیزی ها و نابودی بنیادهای کشور ما نمی باشند؟ آیا با چنین منش ها، روش ها و کنش های حاکم تروریستی وغیره در شرایط کنونی کشور ما چگونه ممکن خواهد بود که نخله های برازنده و تکاملی انسانیت، اسلامیت، مدنیت، عقلانیت، شکوهمندی های اجتماعی- سیاسی، اقتصادی- فرهنگی و... بلاخیره تحقق نظام مردم سالاری طبیعی در این مرز و بوم مخروبه تدریجا تولد یابند تا مردم عذاب دیدهء ما صاحب «کرامت انسانی» تکاملی، «هویت ملی» اساسی و رشد فرازمند همه جانب اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی وغیره مستقل ملی خویش شوند؟
خون ریزی برای نابودی انسان های جامعه:
تو آمـــدی و به مــا تحـفه تیــغ آوردی هجوم و غارت و درد و دریــــــغ آوردی
تو آمدی و وطن را پر از محن کردی پر از تفنــگ و تـــبرزین و گیوتن کردی
تو آمـــدی و کمین ها و کینه ها آمــد گه بریــدن ســـرها و ســــــینه هـــا آمـــد
تو آمــدی فرامین غصــب امضاء شد و پـــای ما دیـــگر از دشــت کوتـــا شـــد
تو آمـــدی و هــر دره دار شـــد برپـا ز کلـــه هــای شهـیـدان منـــار شــد بر پا
«محمد عزیزی»
از سوی دیگر مردم ما و جهانیان خوب ملاحظه می فرمایند که در مرحله نخست در مناطق بلاکشیده جنوب و شرق افغانستان از یک طرف «فرهنگ اقتصاد کوکنار» حاکم است و از طرف دیگر «فرهنگ» ناامنی ها، گردن زدن ها، اعدام ها، حلال نمودن ها، خون ریزی ها و سایر جنایات ضد بشری و ضد اسلامی مسلط هستند که مردم بی دفاع این مناطق را از کاروان سعادت، مدنیت، ترقی، حقوق شهروندی، خردورزی عصری، دولت سازی، وحدت ملی، ملت سازی شکوهمند ملی و شکل گیری میکانیزم دموکراسی خودی به عقب رانده اند. مخالفین زیربنای مدنی این مناطق را ویران می نمایند ولی با آنهم مصارف گزاف بی نتیجه در این مناطق صورت گرفته و بازهم می گیرند که نسبت به آن بازهم مناطق جنوب و شرق کشور نهایت بحرانی اند و حتا جنگ و بحران از آن جا به ولایات غربی، شمالی و مرکزی کشور به صورت تعمدی از سوی دشمنان مردم کشور ما صادر می گردند تا انسان های این جامعه را به سمت نابودی سوق دهند.
آیا بازهم نمی پذیریم که اکنون ولایات جنوب و شرق کشور ما مرجع تروریزم، بی امنیتی، زن ستیزی، تولید تریاک، قاچاق، کشتار، خون ریزی، تمدن ستیزی و هزاران نمونه های دیگری از نقض ارزش های انسانی، اسلامی، ملی و حقوق بشر می باشند؟
علی رغم آن، در امتداد بیش از هفت سال است که ولایات غربی، شمالی و هزاره جات از اثر درایت و دور اندیشی مردم فقیر آن آرام می باشند. با آنهم آن طوری که این مردم مستحق هستند، از توجه لازم اعمار مجدد، نوسازی های زیربنایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، منطقوی وغیره در مناطق شان محروم هستند و خصوصا که مناطق هزاره که «امن ترین» نقاط افغانستان می باشند تا حال کمترین کمک در آن صورت گرفته و بس. مردم این ولایات با تمام بی لطفی های که در قسمت شان وجود دارند با آنهم خود آنها سعی بیشتر در تأمین امنیت ملی، بازسازی، وحدت ملی، دولت سازی و ملت سازی می نمایند و خون ریزی های قبلی را در این مناطق خشکانیده و یا به حل اقل رسانیده اند. و همچنان این مردم قبل از همه عاشق مدنیت، ترقی، عدالت، برابری و تحقق نظام مردم سالاری در افغانستان واحد و مستقل هستند که مثل آفتاب روشن می باشد.
آیا همین حالت بحرانی که در مناطق جنوب، شرق، غرب، کابل و... حاکم است، منجر به نابودی انسان های این کشور نمی گردد؟ آیا چه وقت ریشه های خون ریزی، زن ستیزی، قبیله گرایی، تبارخواهی و تمدن ستیزی در مناطق جنوب و شرق کشور مشترک ما خشکانیده خواهند شد و تا مردم تحت ستم این مناطق در بستر عبور از روابط تنگ منطقوی، طایفوی، قبیلوی و قومی به سوی همبستگی دینی- مذهبی، وحدت ملی، دولت سازی، ملت سازی و تمدن نگری عصری گام های استوار، مسالمت آمیز، تدریجی، عقلانی و دوامدار را بگذارند تا اینکه همه قبایل و اقوام افغانستان به «ملت واحد» عصری تبدیل گردند؟
خون دهی برای نجات مستحقین جامعه:
ره نیـــک مـــردان آزاده گیــــــر چو استاده ای دست افتاده گیـــــر
در درازنای تاریخ کهن، مردم بومی این کشور دست آوردهای ارزشمندی داشتند که از دیدگاه و داوری تاریخ مخفی نیستند. نتایج عرق ریزی ها، پیکارها و خون دهی های مردم به دفاع از «مادر میهن» در برابر خودکامگان داخلی و مهاجمین خارجی خود گواهی برای «تولد ارزش های» مدنی، معنوی و اجتماعی در متن تاریخ باستان کشور خیلی مؤثر بوده که تضمین کننده شکوفایی اجتماعی، هستی کشور، هویت ملی اجداد ما بوده اند. یکی هم از اثر همین گونه نبردها، تمدن پروری ها و جان فشانی های ممتد نیاکان ما بوده که نسل پیشرو کنونی بدان می بالند و از آن الگوها برای ساختار جامعه نوین دموکراتیک بهره می جویند و این همان محصول خون دهی های مادران، خواهران، پدران و برادران پیکارگر و تمدن ساز تاریخی ما می باشد.
با ادامه آن، طبقات محکوم و توده های تحت ستم این سرزمین با شهادت، رشادت، کار و پیکار شبانه روزی خویش تمامیت ارضی این حیطه را حفظ نموده و از نوامیس ملی تک تک افراد کشور حراست نموده؛ ولی در مقابل دون مایگان ستمگر با ریختاندن خون های افراد جامعه، با شهادت و ریزش خون های آزاد اندیشان، آزادیخواهان، مدنیت طلبان بساط نظام کهنه را برقرار نگهداشتند و راه تکامل نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به روی جامعه تا حال مسدود ساختند و در عوض جهلستان ها را آباد کردند.
از جمله به صورت مشخص امسال در مراسم روز عاشورای حسینی بود که روحانیون، نخبگان، فرهنگیان، سیاسیون، مامورین، تاجران و سایر دست اندکاران امور جامعه هزاره و سایر شیعیان دست به یک تصمیم خیلی انسانی، اسلامی، عقلانی و مدنی در شهر کابل بردند و برای نخستین بار در تاریخ افغانستان «فرهنگ خون دهی» را برای مستمندان، زخمی ها و مستحقین سراسر افغانستان به وجود آوردند. و آن اینکه قبل از این در دهه عاشورای حسینی «مراسم زنجیر زنی» توسط یک عده جوانان با اشتیاق تمام برگزار می گردیدند و روحانیون هم توانایی منع زنجیر زنی ها را یا هم نداشتند، یا برخی نمی خواستند و یا عده ای هم نمی توانستند که این مراسم زنجیر زنی بی مورد را در یک بستر کاملا مدنی و مترقی تبدیل نمایند. بالاخیره با درایت، شایستگی نخبگان و مردم فیصله برآن شدند که در آینده به روزهای عاشورای حسینی خون های بی مورد از «اثر زنجیز زنی ها» ریختانده نشوند، بلکه در عوض مردم هزاره و سایر شیعیان به مراکز صحی وزارت صحت عامه حاضر گردیده و هر شخص باید یک مقدار خون خویش را بدان مؤسسه دولتی بدهد تا با اعطای خون آنها در آینده قلت خون مریضان مستحق جبران گردند و تا از کام مرگ نجات یابند. بدین وسیله بود که میلیون ها شیعیان ما در سراسر کشور تنها در چند روز اول بیش از «دو نیم میلیون سی سی» خون های خویش را برای وزارت صحیه کشور هدیه نمودند تا حیات مریضان مستحق را به خصوص در ولایات جنوب، غرب و شرق میهن از مرگ رها یابند. بنده در یک صحنه شهر کابل شاهد بودم که هزاران انسان با اشتیاق تمام با نام امام حسین (ع) و همبستگی ملی به مراکز صحی وازت صحیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان داوطلبانه خون می دادند و احساس خوشی می کردند تا با اینگونه اعطای خون شان علاج مریضان عاجل و غریب را در مناطق جنوب غرب، کابل، شرق و سایر نقاط کشور مداوا نمایند. یکی از خون دهندگان مرد جوان در غرب کابل به من چنین وانمود ساخت:
«همه خوب می دانند که تروریستان و مخالفین دولت مصروف خون ریزی و کشتارهای مردم در شهر کابل، ولایات جنوب، شرق، غرب و سایر نقاط کشور هستند و من با مردم کابل خون های خویش را به وزارت صحیه می دهیم تا به زخمی های کم خون هموطن و همسرنوشت خویش یک کمک ناچیز اسلامی، انسانی و ملی را کرده باشم. از طرف دیگر همه می دانند که یک عده کسان در جنوب و شرق به زرع کوکنار، قاچاق و نظایر آن مصروف هستند ولی ما با جوالگری نان بخور و نمیر خود را پیدا می کنیم، بدان قناعت می داریم، امنیت را در مناطق خویش تأمین نمودیم، از دولت و برنامه مبارزه قوای خارجی علیه تروریستان و سایر دشمنان کشور دفاع می نماییم، کوکنار کشت نمی کنیم، قاچاقبری نمی کنیم و امروز هم برای خون دادن آمدم تا به یک مریض بیچارهء هموطن خویش مساعدت نمایم.»
یک خانم میانه سال در این زمینه چنین گفت:
« خدا، طالب ها و تروریست ها را به غضب خدا گرفتار کند که هر روز در سرک ها آدم می کشند و کسی پیدا نمی شود که به زخمی ها خون بدهد. من یک قطره خون خود را به رضای خدا و سید شهداء می دهم تا به یک مریض مسکین، زخمی و بیکس کمک شود و آنها برای من دعا کنند. همین مردم که اینجا آمده و به خاطر رضای خدا خون خودها را برای مریض ها می دهند، خداوند دنیا و آخرت اینها را آباد داشته باشد»
در اینجا دو فلسفه و عملکرد متضاد در مقابل همدیگر قرار می گیرند که جنایت کاران با ریزش خون انسان، باعث نابودی جامعه می گردند؛ ولی در مقابل انسان دوستان راستین و با خدا با هدیه خون خویش، موجب نجات انسانهای در خون تپیده جامعه می شوند.
خلاصه، جریان خون دهی شیعیان در سراسر کشور با علاقمندی ویژه ای ادامه پیدا نمود و فیصله صورت گرفت تا در آینده در «عوض زنجیر زنی» در روزهای عاشورا باید هر فرد این کشور یک اندازه خون خویش را به یکی از مراکز صحی وطن بدهد تا مریضان مجروح، ناتوان و مستحق مداوا گردند.
در تاریخ کشور ما این یک ابتکار و اقدام خون دهی نهایت نیک انسانی، اسلامی، مدنی و عقلانی اند که امیدوارم تا در آینده تمام مردم میهن ما اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان و به خصوص مردم اهل قبله در روز عاشورای حسینی یک مقدار خون خویش را به مراکز صحی وزارت صحت عامه هدیه نمایند تا بدان مداوی مریضان اضطراری و کم خون در سراسر افغانستان صورت گیرد. و اگر در آینده خون های اضافی در وزارت صحیه ذخیره گردند، آنرا باید از نگاه انسان دوستی و اخوت اسلامی به مجروحان کشورهای غریب خارجی و به خصوص به مستحقین مسلمانان جهان هدیه نمایند تا انسان های مریض از مرگ نجاب یابند.
متأسفانه که بازهم در این سال آخر تروریستان و مخالفین میهن، مردم و دولت ما با ترورها، عملیات انتحاری، تداوم جنگ مسلحانه، کارگذاری بمب های جاده ای و انفجار آن باعث ریزش خون و نابودی انسان های بیگناه کشور ما می گردند؛ ولی در عوض امسال در روز عاشورای حسینی خیلی از مسلمانان با شجاعت، صلح دوست، خداپرست، با ایمان و انسان دوست میهن ما با هدیه خون های خویش حیات مریضان زخمی، کم خون و سایر مستحقین کشور را بیمه و تضمین نمودند و بدین وسیله «فرهنگ خون دهی» را به جای «فرهنگ خون ریزی» غرض نجات انسان های مستحق کشور به ویژه در مناطق کابل، جنوب، غرب، شرق، شمال و مناطق هزاره جات پایه گذاری کردند که واقعا یک افتخار بزرگ تاریخی و ماندگار می باشد.
آیا این اعطای خون شیعیان کشور برای نجات مجروحین، مریض های مستحق و کم خون این سرزمین به نوبه خود پیام آور ارزش های والای انسانی، اسلامی، ایجاد پایه های وحدت ملی، محبت نگری، همبستگی دینی- مذهبی و شکوفایی اجتماعی جامعه در افغانستان نخواهد بود؟
گپ آخر:
در امتداد تاریخ خونبار افغانستان، با اشکال گوناگون خون های فراوان ریختانده شده، کله منارها اعمار گردیده، کشتارهای دسته جمعی صورت گرفته، تمدن کشی ها به عمل آمده، نسل کشی ها انجام شده و خلاصه هر گونه جنایت ضد بشری و ضد اسلامی در حق مردم ما صورت گرفته است که هر ورق از تاریخ بدان گواهی می دهد. در عوض انسان های نیز بودند که با تلاش های انسان دوستانه، اسلامی، مدنی و ملی خودها سلامت کشور و حیات جامعه را بدون کدام تبعیض تضمین و حفظ نمودند. و در شرایط کنونی نیز مردم مؤمین، ترقیخواه، صلح دوست و تمدن پرور کشور ما برخلاف «خون ریزان» و «خون آشامان» با پیکارهای روزانه خودها الهام آور صلح ملی، امنیت همگانی، همزیستی مسالمت آمیز ملی، ترقی، آشتی ملی، عقلانی نگری، وحدت ملی در این خانه مشترک خویش هستند که اجر شان با خداوند لایزال و بخشاینده باشد که حتما است.
خلاصه، بنا بر هر انگیزه و عوامل که «ریزش خون» انسان های وطن ما از قرن ها تا حال در این سرزمین خونبار و بی زعامت دموکراتیک- ملی جاری بوده، قتل عام صورت گرفته، ویرانی تمدن ها انجام شده، نسل کشی ها به عمل آمده، صلصال و شمامه با خاک و خون یکسان گردیده و هزاران جنایات ضد بشری دیگری نیز به عمل آمده اند و اکنون نیز خون ریزی ها و جنایات ضد بشری ادامه دارند؛ اکنون بیایید که منبعد نه تنها تمام توانایی فکری، بدنی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، شخصی، حزبی، مسلکی، دولتی، دینی وغیره خودها را در جهت خشکانیدن «ریشه های خون ریزی»، «انسان کشی»، «تمدن ستیزی»، «ویرانگری» و «زن ستیزی» با زیر خرد، دانش و عقلانیت به کار بگیریم، بل به جای «فرهنگ خون ریزی» به صورت عملی «فرهنگ خون دهی» را به غرض نجات انسان های مستحق و مریض ایجاد، ترویج و نهادینه سازیم تا از یک سو گوهر تکاملی انسانیت، اسلامیت، عقلانیت، مدنیت و ملی ما پویاتر تبارز و رشد پیدا نماید و از سوی دیگر «فرهنگ نقض» کرامت انسانی، اسلامی، ملی، مدنی تدریجا بی اعتبار و زوال یابد. و آنگاه عوامل گذار از جهالت، بدویت، خون ریزی، نسل کشی، تمدن ستیزی، واپسگرایی، قبیله گرایی، قومی خواهی، زن ستیزی، عقل گریزی و... برای تحقق فرهنگ ملی، وحدت ملی، هویت ملی، آرمان های ملی و نظام مردم سالاری مساعد گردند.
مـــن اگــر بنشینم،
تـــو اگــر بنشینی،
چه کسی برخیزد؟
من اگـر برخیزم،
تو اگـر برخیزی،
همــه برخیـــــزند.
ومن الله توفیق
7 مارچ 2009/ کابل
kateb-hazara.net