سخی ارزگانی

اوجگیری شؤنیزم قبیلوی در شورای ملی افغانستان

ای زبــان هم آتشــی هــم خـــرمنی     چند از این آتش در این خرمن زنی

« مولوی»

در این روزهای فصل بهاری از یک سو کوچی ها با اسلحه های ثقیل و حفیفه خودها آدمادگی یورش بر مزارع، چراگاه ها، ملکیت و مناطق شمال، غرب و به خصوص بالای کشت زارها و علفچرهای هزاره ها را در سراسر افغانستان دارند و از سوی دیگر بحث در مورد قانون انتخابات در پارلمان جریان دارد که جنون بدوی، قبیلوی و شؤنیستی یک تن در شورای ملی به نام آقای علم گل خان وکیل کوچی ها علیه تمام اقوام افغانستان برانگیخت و مردمان بومی را صریحا مورد اهانت و تهمت قرار داد و هویت ملی آنها را نفی نمود. در این زمینه قبل از همه با این گزارش عطف توجه نماییم:

« بحران قوم گرایی درپارلمان کشور: یک تن از نمایندهای کوچی در جلسه ديروز شورای ملی، کوچی ها را باشنده اصیل افغانستان و سایر اقوام را مهاجرخواند.

بحث اصلی مجلس ديروزدرباره قانون انتخابات بود و این بحث زمانی به تشنج انجامید که علم گل خان وکیل کوچی ها درشورای ملی سایر اقوام حاضر در افغانستان را مهاجر دانست.

این اظهارات علم گل انتقاد شدید دیگر وکلا را درپی داشت و دست کم تمامی وکلا صحن مجلس را به اعتراض ترک کردند.

درهمین حال برخی از وکلا دریک نشست خبری اظهارات نماینده کوچی ها را بزرگترین توهین به بخشی وسیعی از مردم افغانستان خواندند.

محمد اکبری نماینده ولایت بامیان درشورای ملی  ضمن انتقاد شدید از گفته های علم گل خان خواهان لغو هرگونه امتیازدهی و تبعیض ازسوی حکومت  شد.

شماری ازنمایندهای مجلس ایجاد حوزه های انتخاباتی برای کوچی ها را امتیاز ویژه ازسوی حکومت برای کوچی ها می خوانند.

گفتنی است که حکومت می خواهد تا برای کوچی ها حوزه های انتخاباتی مختلف را ایجاد نماید این درحالیست که سایر اتباع کشور باید در ولایات مربوطه شان رای بدهند.

بیشتر نماینده های مجلس این برنامه حکومت را امتیاز دهی بیشتر برای کوچی ها می دانند و درعین حال این برنامه را خلاف ماده 22 قانون اساسی کشور دانستند.

براساس ماده 22 قانون اساسی کشورهرنوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است.

در همین حال برخی از نمایندهای مجلس از میرویس یاسینی منشی اول شوراملی  نیز شاکی بودند.

این نمایندها دلیل اعتراض شان را تخطی از اصول و وظایف داخلی مجلس از سوی آقای یاسینی می خوانند.

حد اقل 90 نماینده مجلس خواهان معزرت خواهی نماینده کوجی ها ازمردم افغانستان شدند.

این نمایندها هوشدار دادند درصورت که علم گل خان بطور رسمی ازآنان معزرت خواهی نکند آنان به مجلس حاضر نخواهند شد.

از سایت وزین آریایی گرفته شد.» / سه شنبه 20 حمل 1387 خورشيدی برابر با 8 اپريل 2008  ميلادی

با گزارش فوق پرسشی به میان نمی آید که آیا شورای ملی خانه امید مردم است و یا اینکه مقر تشنجات ، نفاق افگنی و شؤنیزم قبیلوی در برابر آحاد مردمان بومی افغانستان می باشد؟

انگیزه اوجگیری شؤنیزم در مجلس شورای ملی:

گرچه در ساختار نظام ملوک الطوایفی- قومی، فرهنگ قبیلوی و حاکمیت تک تباری استبدادی کشور ما تبعیضات قومی، زبانی، منطقوی، زن ستیزی، تمدن ستیزی، دیگر ستیزی، توهین، نقض حقوق انسانی، غارت، قتل و... هزارگاهی هم تعصب مذهبی از یک دور باطل سابقه چند قرنه برخوردار می باشند. ولی نگرش و برخورد نفاق انگیز و قبیله گرانه آقای علم گل کوچی در شورای ملی علیه اقوام بومی میهن ما ناشی از بافتار ملوک الطوایفی، سلطهء تک قومی، تک قبیلوی و عشیره وی درازمدت در تاریخ افغانستان می باشد که حتا در این عصر نوین با انواع و ابزارهای مختلف نیز مجددا دنبال می گردند و زمینه های همدلی و همبستگی اقوام ساکن و تابع در کشور را خدشه پذیر می نمایند.

ناگفته نماند وقتی که طالبان در سال 1989 میلادی به نسل کشی تاجیک ها، ازوبیک ها، تورکمن ها و به خصوص هزاره ها در مزارشریف دست بردند و بعد از کشتارهای بیشمار مردم غیر نظامی، ملا عبدالمنان نیازی فرمانده ارشد طالبان و والی ولایت بلخ چنین فتوا و فرمان رسمی را عنوان بقیه هزاره ها که از زیر تیغ جلادانه و قتل عام امارت اسلامی طالبان نجات یافت بودند، صادر نمود:

« هزاره ها یا به دولت امارت اسلامی باج بدهند، یا از افغانستان خارج گردند، یا مسلمان شوند و یا اینکه همه ای شان در افغانستان کشته شوند.»

و از طرف دیگر آن مناطق کشور که در اشغال طالبان قرار گرفته داشتند توسط طالبان به روی دیوارها، تانک ها، تپه ها ، موتر ها وغیره نوشته شده بودند که:

« تاجیک ها به تاجیکستان، اوزبیک ها به ازوبیکستان، تورکمن ها به تورکمنستان، قزلباش ها به ایرانستان و هزاره ها به گورستان!» آیا این چنین فتواها، فرمان ها و شعارهای ضد انسانی، ضد اسلامی، ضد ملی توسط طالبان در قدم نخست باعث بدنامی طبقات محکوم و قوم بیگناه پشتون ما در صحنه ملی و بین المللی نگریدند؟ آیا این چنین عملکردهای امارت اسلامی طالبان تشنج را به یک شکل دیگری میان پشتون ها و سایر اقوام افغانستان به زایش نگرفتند؟

 امروز 22 حمل 1387 خورشیدی از شبکه ای تلویزیون آریانای داخل کشور از کشف یک گور دسته جمعی را در منطقه چهل گزی ولسوالی ده دادی ولایت بلخ خبر داد که این کار در وقت حاکمیت امارت اسلامی طالبان در آن صورت گرفته اند.

به تعقیب آن زمانیکه طالبان با خون ریزی تمام ولایت باستانی بامیان را اشغال نمودند و آنگاه به نسل کشی مردم غیر نظامی مرکز بامیان، ولسوالی یکاولنگ و سایرنقاط هزاره نشین پرداختند و بازهم خشم شؤنیستی و ضد انسانی شان فرو ننشست این بار اقدام به انفجار مجسمه های بودا نمودند. آیا این اعمال ضد انسانی، ضد تمدنی، ضد اسلامی و ضد ملی طالبان جهان را تکان نداد؟ پس  کرامت انسانی و خرد دموکرایت از ما می طلبند که طبقات تحت ستم و محکوم پشتون را به جرم شؤنیستان، ناقضین حقوق بشر، جلادان پشتون تبار طالبی نگیریم و حساب ظالم و مظلوم هرقوم و هر قبیله کاملا از هم جدا می باشد.

 آیا «شهادت» شمامه و صلصال توسط طالبان در دادگاه تاریخ، انسانیت، مدنیت قابل باز خواست نخواهد بود؟

زمانیکه در بحث روی ماده های انتخابات در شورای ملی امتیاز فوق العاده را در تمام حوزه های انتخاباتی کشور برای کوچی ها مد نظر گرفته شده بود و با توطئه از قبل سنجیده شده به آن مهر اکثریت را نیز گذاشت. اینگونه امتیاز فوق العاده سیاسی برای کوچی ها باعث اعتراضات و تشنج بین اعضای شورای ملی گردید و همان بود که «رگه های شؤنیستی» آقای علم گل کوچی به غلیان آمد و همه ای اقوام افغانستان را مهاجر خطاب نمود و «هویت ملی» اقوام بومی افغانستان را کامل انکار کرد و تنها کوچی ها را «تبعه اصلی» افغانستان معرفی نمود. از سوی دیگر دادن چنین امتیاز در تمام حوزه های انتخاباتی برای کوچی توسط دولت و رای مثبت سایر قبیله گرایان کوچی ها در شورای ملی بدان خود بیانگر آنست که باز هم پدیده کوچی ها را به شیوه نوین «سیاسی تر» می نمایند تا از این برگه، طالبان و سایر بنیادگران ضد دموکراتیک را که در زن ستیزی، ترور، غارت، عملیات انتحاری، تمدن ستیزی، انسان کشی، قاچاق مواد مخدر، تولید کوکنار، آتش زنی مکاتب، سر بریدن، کشتار مردم و نقض حقوق بشر شهرت ملی و جهانی دارند دوباره در قدرت آینده کشور راهسازی نمایند تا جهلستان ها و گورستان ها را تأسیس و آباد نمایند.

خوب اینکه آقای علم گل کوچی خودها را بومی این کشور و دیگر اقوام افغانستان را مطلقا مهاجر معرفی می کند در عقب آن «مسایل سیاسی» خطرناک دیگری علیه مصالح تک تک مردم ما و تمامیت ارضی سرزمین افغانستان نهفته است که بانی و مبتکر آن باند قبیله گرای حاکم در تمام بدنه های دولتی، اجتماعی، فرهنگی، مادی، نظامی، سیاسی و... کشور می باشند که در ظاهر امر شعار دموکراسی و هبستگی ملی را سر می دهند. مقصد آقای علم گل کوچی که کوچی های بی هویت را ضمیمه پشتون های با عزت افغانستان نموده بر این تاکید کرده که به غیر از قوم پشتون، دیگر اقوام همه مهاجر هستند و هویت ملی ندارند. آقای علم گل کوچی بی هویتی تمام کوچی های داخلی و خارجی را در پوشش قوم نجیب پشتون ما پنهان کرده، از آدرس پشتون سخن گفته و دشمنی را به صورت برنامه شده بین پشتون و غیر پشتون وطن ما به سود دشمنان داخلی و خارجی ما تشدید و کانالیزه می نماید. در حالیکه آن افراد پشتونی که تمام مقررات ملی و قانون اساسی را رعایت نموده و به همه غم و شادی مردم شان شریک هستند با کوچی های پشتوتبار که خود ها را خارج از محور قانون افغانستان می دانند و فاقد هویت ملی هستند کاملا تفاوت اساسی دارد. زیرا، پشتون های کشور ما که تابعیت قانون را دارند، مانند سایر اقوام بومی کشور صاحب هویت ملی کشور و وارث افغانستان می باشند.

آیا کدام سند تاریخی قابل اعتبار و علمی ثابت نموده است که کوچی ها از افغانستان بوده و سایر اقوام از قبیل تاجیک، پشتون، هزاره، اوزبیک، تورکمن، قزلباش، بیات، ایماق، قزاق، قزغیز، تاتار، مغول، عرب، بلوچ، نورستانی، پشه یی و... همچنان هندو، سک، یهود، عیسوی وغیره همه در این کشور مهاجر و بیگانه هستند؟ آیا تاریخ واقعی شهادت نمی دهد که قبل از آریایی ها، خراسانی ها و تمام اقوام کنونی افغانستان کدام نژادها، اقوام و مردم در این حیطه ای باستانی سکونت داشتند و بومی اصلی بودند؟ آیا رد پای نژادها، اقوام و قبایل قبل از آریایی ها اگر باقی مانده، در کجا است؟ آیا همه اقوام کنونی افغانستان از وقت خلقت حضرت آدم ( ع) در این سرزمین مهاجر و خارجی می باشند و تنها کوچی ها بومی این کشور هستند؟ آیا خلاصه تمام بشریت از عصر ولادت حضرت آدم ( ع) و حضرت «حوا) گرفته تا کنون مهاجر در این کره ای خاکی نبوده و نیستند؟ پس آیا مهاجر معرفی کردن اقوام بومی افغانستان توسط آقای علم گل کوچی یک طرح شؤنیستی، نفاق انگیز و ضد ملی در این کشور نمی باشد؟ آیا این موضع گیری ضد انسانی، ضد اسلامی و ضد ملی توسط آقای علم گل کوچی به نفع دشمنان داخلی و خاجی همه ای اقوام افغانستان اعم از  مسلمان و غیر مسلمان وطن مشترک ما نمی باشد؟

کوچی ها باعث تشدید بحران قومیت و صدمه اقتصادی در کشور:

مطلب دیگر اینست که آن همه کوچی هائیکه در هر فصل بهار از داخل کشور ما، هند، بنگله دیش، پاکستان و... به طور غیر قانونی با امتعه های قاچاقی و اسلحه وارد افغانستان گردیده و بعد مزارع و علفچرهای تمام ولایات شمال، غرب و به خصوص کشت و چراگاه های مردم هزاره بی دفاع را به صورت مسلحانه با حمایت اربابان محلی و حاکمان تباری خویش مورد غارت و دستبرد قرار می دهند. از یک طرف چنین کوچی ها نه تنها باعث «تشنج و تشدید بحران قومیت» در کشور گردیده و از طرف دیگر از نگاه اقتصادی به «عاید ملی» افغانستان خساره می رسانند. زیرا، کالاهای خارجی را بدون پرداخت مالیات به دولت به صورت غیر قانونی داخل کشور نموده و همچنان اغلبا آن را به زور بالای مردم هزاره محکوم و بی دفاع با قیمت گزاف به فروش می رسانند.

آیا تشدید تضادهای قومی و خسارات اقتصادی که توسط کوچی ها همه ساله به افغانستان وارد می گردند، مغایر قانون اساسی کشور، اعلامیه جهانی حقوق بشر، تعهدات رسمی بین المللی و همچنان ضد انسانی و ضد اسلامی در افغانستان نمی باشد؟ اگر کوچی ها از پشتوانه حلقات قبیله گرا، خود محور و مستبد خودها در داخل کشور و حتا برخی از کشورهای خارجی برخوردار نباشند؛ چگونه همه ساله باعث بحران جدید در تمام ولایات کشور و به ویژه در هزارستان می شوند؟

کوچی ها عامل قاچاق آبدات تاریخی و اموال تجارتی به خارج:

 و از طرف دیگر کوچی ها آثار عتیقه، اموال تجارتی و مواشی را به طور قاچاق از افغانستان به خارج انتقال می دهند و همچنان کوچی ها همکار با طالبان، مافیای جهانی مواد مخدر و القاعده نیز می باشند. اگر «کوچی های سیاسی» در کشور ما رفت و آمد نکنند؛ طالبان و القاعده با آسانی به عملیات انتحاری، قاچاق، آدم ربایی، تولید مواد مخدر و سایر جنایت خویش در افغانستان دست رسی چندانی پیدا کرده نمی توانند. آیا این چنین کوچی ها عامل قاچاق آبدات تاریخی و اموال تجارتی از داخل کشور ما به خارج از افغانستان نمی باشند؟

جای تعجب اینست که در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق همین کوچی ها بودند که گاهی از دولت وقت افغانستان اسلحه، پول و سایر امتیازات را گرفته در ظاهر علیه مجاهدین گویا قرار می گرفتند. و زمانی هم از مجاهدین پول، اسلحه و دیگر امکانات را می گرفتند به صورت نمایشی علیه اشغالگران روسی و دولت وقت قیام می کردند. یعنی به هردو صورت باعث تشنج اوضاع، حمل قاچاق، بهره برداری اقتصادی و سیاسی هم از دولت بر سر اقتدار وقت و هم از گروه های مجاهدین می نمودند که مانند آفتاب روشن است.

 و اینکه آن عده از کوچی های محدود که هرچند اصلا از افغانستان هستند بازهم جای بحث می باشد که چرا تذکره تابعیت افغانستان را نگرفتند؟ و اگر تابعیت کشور را دارا هستند، پس چرا این کوچی های افغانی برای دولت مالیه نمی پردازند؟ چرا این کوچی ها از خدمت مقدس زیر بیرق کشور معاف هستند؟ چرا این کوچی ها خلاف قانون اساسی کشور، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی در افغانستان عمل می نمایند؟ قابل توجه اینست که برای برخی از این کوچی ها از سوی دولت زمین داده شده پس چرا بالای زمین های خویش به طور دایم مسکن گزین نمی گردند و تسلیم آغوش مدنیت نمی شوند؟

خیلی از کوچی های هم در کشور ما هستند که بخش بزرگ از سرمایه های خود ها از راه غارت دارایی مردم ما و قاچاق به دست آورده و دارای بانک ها، دستگاه های تولیدی، ترانسپورت ها، اراضی بزرک وغیره در داخل و خارج افغانستان می باشند. با آنهم اینها به نام کوچی از دولت امتیاز می گیرند. آیا بین این چنین کوچی های سرمایه دار و آن کوچی که واقعا بیابانگرد، فریشان حال و بی سرنوشت می باشد؛ فرق فاحش نمی باشد؟

تا جائیکه تجربه ثابت نموده کوچی ها مسبب اختطاف دختران اهالی منطقه، سرقت مسلحانه، قتل، غارت، قاچاق انسان در افغانستان گردیده و همچنان عامل قاچاق اسلحه، تروریزم، مافیای جهانی از خارج مرزهای جنوبی و شرقی کشور به داخل افغانستان می گردند. اگر از جمله کمک کوچی ها نمی بود چگونه امکان داشت که طالبان، القاعده ، حزب اسلام وغیره بار دیگری در مناطق شرق و جنوب کشور نفوذ نموده و باعث بروز بحران نوین در پیکرهء علیل و مثله شده ای افغانستان می گردیدند؟

آیا هویت ملی کوچی ها مورد سوال نمی باشد؟

  یکی از ویژگی های «هویت ملی» اینست که یک فرد باید دارای تذکره تابعیت یک کشور باشد، عسکری کند، مالیه بپردازد، قانون را رعایت نماید، در مقابل دولت و مردم عملا مسؤل باشد، در یک محل ثابت زیست نماید، از حقوق مدنی خویش بهره مند باشد وغیره تا هویتش ثابت گردد و به غم و شادی مردم شریک باشد. آیا کوچی هائیکه همه ساله در ایام بهار از داخل و خارج کشور ما بالای علفچرها و مزارع مردمان بومی میهن ما تاخت و تاز نموده و کشت زارهای آنها را پامال می نمایند؛ دارای «هویت ملی» هستند و اگر صاحب هویت ملی می باشند پس چرا برخلاف قانون ملی و بین المللی برای مردم افغانستان فاجعه آفرین هستند؟ یک نکته را باید تصریح کرد که داشتن هویت ملی یک فرد معنای آنرا ندارد که این فرد مرتکب سوء استفاده از قانون، عامل نقض حقوق بشر و عمل جنایت ضد منافع ملی و کشور خود  را انجام نمی دهد. اکنون کسانی بومی هموطن ما هستند که مرتکب جنایات ضد بشری در کشور شده و خیلی از آنها رسما در مقامات مهم دولت جمهوری اسلامی افغانستان حضور پررنگ دارند. این چنین اشخاص هرچند تابع افغانستان هم هستند؛ اما چون قانون ملی و بین المللی را در کشور خویش زیر پا نموده که مجرم، خیانت کار، نقض کننده حقوق بشر شناخته می شوند و  قانون گریز می باشند.

سوال دیگر اینست که آیا آقای علم گل کوچی تذکره تابعیت افغانستان را به خاطر کاندید شدن در شورای ملی بدست آورده و یا قبل از آن گرفته بود؛ آیا تا کنون پابند قانون اساسی کشور است؟ آیا همین کوچی هائیکه آقای علم گل کوچی به حیث وکیل آنها می باشد؛ دارای تذکره تابعیت افغانستان می باشند و قانون کشور را رعایت می نمایند؟ آیا تا کنون آقای علم گل کوچی با مؤکلین کوچی خویش سالانه چه مبلغ مالیات قانونی را به بودجه دولت تحویل داده و سالانه چه تعداد کوچی حاضر به خدمت زیر بیرق کشور در مبارزه علیه تروریزم طالبی، القاعده و سایر دشمنان مردم به دفاع از حریم مقدس افغانستان می شود؟ علاوه برآن، آیا کوچی ها در طول تاریخ تا چه حد از حریم مقدس میهن افغانستان در برابر تجاوز بیگانگان صادقانه دفاع و حراست نموده اند؟

حال اگریک فرد و یا یک گروه تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، بیات، قزلباش، ایماق، مغول، قزاق، تاتار، قرغیز، پشه یی، عرب، بلوچ، نورستانی، هندو، سک، یهود، عیسوی و... تابعیت افغانستان را نداشته باشد، به دولت مالیه نپردازد، خدمت زیر بیرق مقدس وطن را انجام ندهد، داخل افغانستان ساکن دایمی نباشد، قاچاقبری نماید، تمام عمر شان به صحرا گردی در داخل کشور، هند، بنگله دیش، پاکستان و ....  به صورت غیر قانونی سپری  گردد؛ آیا با آنهم این شخص و یا یک گروه اجتماعی بیابانگرد و سرکش دارای «هویت ملی» می باشد و یا اینکه هویت ملی شان زیر سوال می باشد؟ ولو اینکه اینها بومی ترین افراد جامعه افغانستان هم باشند جای تردیدی باقی نمی ماند؛ چون مطابق با قانون رسمی کشور زندگی نمی کنند و هیچ مسؤلیت در قبال کشور، مردم و قانون ندارند، پس هویت ملی شان زیر سوال می باشد. هرچند که این چنین فرد و یا گروه دارای «هویت انسانی» نیز می باشد؛ اما  او «فاقد هویت ملی» کشور ما می باشد و حتا خارج ار «مدار مدنیت» زندگانی می کند. پس چه یک فرد و یا یک جمع از پشتون و یا غیر پشتون یا مسلمان و یا غیر مسلمان کشور ما باشد که طبق قانون ملی، نهادهای حقوقی و بین المللی عمل نکند و تابع مقررات ملی و قانونی افغانستان نباشد؛ آیا هویت ملی این فرد و یا گروه اجتماعی زیر سوال نمی باشد؟ و یا به عبارت دیگر یک فرد تاجیک و یا هزاره، و یا اوزبیک و... که حتا بیش از هزاران پشت از همین حیطه باستانی می باشد؛ ولی تذکیره کشور را نگرفته، عسکری هم نکرده، مالیه هم به دولت نپرداخته، مسؤلیت پذیر نیست، نکاح خطش را هم رسمی نکرده، پابند مقررات ملی و قانون کشور هم نمی باشد، وغیره. آیا این شخص فارغ از رعایت قانونی مدنی بازهم «فاقد هویت ملی» نمی باشد؟ پس فرق این شخص بی هویت ملی با آن فرد کوچی بی هویت که همین صفت را دارا می باشد در چه می باشد؟ آیا هردوی شان فاقد هویت ملی، حقوقی و مدنی نمی باشند؟

پس از این ثابت می گردد همان طور ئیکه یک فرد یا تاجیک یا هزاره یا اوزبیک و... تنها تعلق داشتن خشک و خالی آنها به اقوام شان در داخل افغانستان مؤید هویت ملی شان شده نمی تواند و همچنان یک کوچی و یا یک فرد دیگر پشتون ولو که از منطقه جنوب، شرق متعلق به قوم شریف پشتون ما باشد، بازهم صاحب هویت ملی واقعی نمی باشند. زیرا، شاخص اصلی هویت چنانچه تذکر یافت که تابع رسمی کشور و رعایت عملی تمام مقررات و قانون ملی باشد و به شادی و غم کشورش عملا شریک باشد. پس آن کوچی های پشتون تبار که از بنگله دیش، هند، پاکستان و... باشند قطعا خارجی می باشند و نباید غیر قانونی داخل حریم مقدس افغانستان گردند. و بیشترین مصیبت را برای تمام مردم کشور و به خصوص ولایات شمال، غرب و خاصتا برای هزارستان  و مناطق هزاره نشین خلق می  رسانند. اما کوچی های داخلی کشور ما باید بر اساس قانون تابعیت افغانستان را کسب کنند، به دولت مالیه بدهند، خدمت زیر بیرق را نمایند، مسکن گزین گردند، آبدات تاریخی به خارچ حمل نکنند، از قاچاق دست بکشند، با طالبان و القاعده کاملا قطع رابطه نمایند و... قانون کشور را عملا رعایت نمایند، از دشمنی با سایر اقوام عملا پرهیز کنند تا صاحب هویت ملی و همچنان مدنی شوند و از کلیه مزایایی حقوق قانونی خویش مستفید گردد و در برابر قانون کشور پاسخگو باشند.

چند شاخصه مختصر هویت ملی:

حال بیاییم به  همین اقوام غیر کوچی که آقای علم گل کوچی آنها را مهاجر و خارجی نام گذاشته و به کرامت انسانی و ملی آنها اهانت نموده است، آیا اینها در افغانستان دارای هویت ملی و بومی هستند و یا نیستند؟

آیا اقوام تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، قزلباش، بیات، ایماق، تاتار، قزاق، قرغیز، مغول، پشه ایی، بلوچ، عرب، نورستانی و... همچنان اهالی هندو، سک، یهود، عیسوی و سایر مردمان ساکن و تابع در افغانستان دارای تذکیره تابعیت و رعایت کننده قانون اساسی کشور نمی باشند؟ آیا اینها صادقانه عسکری نکرده و نمی کنند؟ آیا اینها به دولت های افغانستان به صورت منظم تا حال مالیه نپرداخته اند؟ آیا اینها در برابر متجاوزین بیگانه همواره شجاعانه مبارزه نکرده و از مادر وطن حراست نکرده اند؟ آیا اینها پس از سقوط امارت اسلامی طالبان- القاعده تا حال امنیت تمامی مناطق خودها را در برابر تهاجم تروریستان طالبی، القاعده و بنیادگرایان نگهداری ننموده اند؟ آیا همین اقوام مناطق خودها را از مواد مخدره، قاچاق و تروریزم پاک سازی نکرده اند؟

همین اقوامیکه به مهاجر و خارجی بودن توسط آقای علم گل کوچی متهم شده است؛ آیا اینها بازهم قبل از دیگران آماده هرگونه تحول مدنی، صلح، ترقی اجتماعی، رشد اقتصادی، کثرتگرایی و پذیرش دموکراسی در افغانستان نیستند؟ آیا همین اقوام که متهم به مهاجر در میهن اصلی شان گردیده است قبل از همه آغوش پرمهر انسانی، اسلامی، ملی، قانونی، مدنی خودها را در تعیین سرنوشت مشترک، همبستگی ملی، وحدت ملی و ایجاد پایه های نظام دموکراسی با قوم نجیب پشتون خویش دوستانه باز نکرده و صادقانه در آبادانی افغانستان تا کنون خدمت نکرده اند؟ آیا همین اقوام که در شمال، غرب، مرکز، کابل و... با هرگونه مسؤلیت پذیری قانونی و ملی خویش در جوار قوم دوست داشتنی پشتون در خدمت وطن نبوده و نیستند و همچنان امنیت ملی را در برابر تروریستان طالبی، القاعده و همقطاران شان عملا تأمین و تضمین نکرده اند؟ آیا همین اقوام عملا به این سروده انسانی، اسلامی، ملی و مدنی باورمند و پابند نستند:

پشتون و بلوچ و خلق ترکمان وطــن     تاجیک و هزار گان جوشان وطـــن

شـــادم کـه برویـــش نو آغـــاز کنــد    غمها بــرود از دل و دامــان وطـــن

«فروغ» هستی»

این شعار وحدت ملی و نیات انسانی تمام مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان کشور ما در جوهر و محتوای این سروده نهفته است که با هم می خوانیم:

نه افغان و نه ترک و نی تتاریم     چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است    که ما پروردهء یک نـــوبهاریــــم

پس حد اقل هویت ملی یک انسان زمانی عملا تثبیت می گردد که مطابق قانون یک کشور زیست نماید، مسؤلیت پذیر باشد، قانون را عملا رعایت نماید و به ارزش های انسانی و مدنیت عملا تن در دهد. در غیر آن، یک فرد ولو که از چندین پشت خویش از یک کشور هم باشد بازهم دارای هویت ملی واقعی نمی باشد و شاید هم صاحب هویت نمایشی و تقلبی باشد.

کوچی یک پدیده سیاسی است:

کوچی گری در میان برخی از اقوام روستا نشین غیر پشتون کشور ما به یک شکل دیگری نیز وجود دارد که  در فصل بهار از مناطق زمستانی خویش بالای مزرعه ها و نزدیک چراگاه های خویش نقل مکان نموده و تا خزان سال جاری بدان جا به کار و فعالیت مشغول می باشند و بعد از اینکه حاصلات خویش را جمع آوری نمود دوباره به محل زمستان خویش بر می گردند. این چنین کوچی گری نه تنها باعث تشنج و چالش های قومی با سایر بومیان نمی گردد، بلکه ابزار دست سیاسی قدرتمندان و دولت ها نیز نشده و نمی شود. اما کوچی گری کنونی که مختص به تعدادی از طوایف درانی ها و غلزایی های افغانستان، بنگله دیش، هند، پاکستان و... می باشد یک «پدیده سیاسی» مهلک و فاجعه آفرین است که توسط زمامداران قومگرا و دولت های خودکامه افغانستان ایجاد گردیده اند. به خصوص 130 سال قبل توسط عبدالرحمن خان پادشاه دست نشانده و خونخوار افغانستان پس از قتل عام همه اقوام پشتون و غیر پشتون و به ویژه بعد از نسل کشی مردم هزارستان پدیده «کوچیگری سیاسی» در این کشور ایجاد گردید. پس از اینکه عبدالرحمن با اشغال خونین هزارستان، قتل عام این مردم و به بردگی گیری رسمی تمام مردم هزاره موفق شد؛ آنگاه عبدالرحمن بارکزایی با نامه های شخصی و حتا فرمان رسمی خویش از قبایل پشتونتبار در هند برتانوی خواست که وارد هزارستان شوند و اراضی ، مزارع و علفچر های مردم هزاره را رایگان متصرف شوند. همان بود که خیلی از طوایف درانی و غلزایی از داخل و خارج کشور به صورت سیل آسا غرض قبضه و اشغال ملکیت هزاره ها وارد هزارستان شدند و زمین ها، ملک و علفچرهای آنان را تا کنون در اشغال خودها دارند.

در قدم نخست آن عده از قبایل داوطلب پشتون تبار به خصوص درانی های داخل کشور که در همکاری با لشکر عبدالرحمن خان سهم برازنده ای در شکست مقاومت و قتل عام مردم هزارستان گرفته بودند زمین ها و چراگاه های مردم هزاره را به عنوان مکافات تصاحب شدند. در مرحله دوم برخی از قبایل درانی و غلزایی هند برتانوی که توسط عبدالرحمن دعوت شده بود اراضی و علف چرهای مردم هزاره مغلوب را به خصوص در ارزگان تصرف نمودند. از این روز به بعد تمام کوچی های داخلی و خارجی با حمایت دولت های انحصارگر و قومگرایی محمد زایی به صورت مسلحانه همه ساله در فصل بهار وارد ولایات شمال، غرب و به خصوص هزارستان و مناطق هزاره نشین شده و دارایی حقوقی مردم را به غارت می برند. بدین لحاظ اینها «کوچی های سیاسی» هستند که دولت های مستبد و قبیله گرایی کشور از آغاز تا حال در آن سهم اساسی داشته و از آن به نفع تداوم انحصار حاکمیت تک قومی و نوکر منشی خودها نسبت به خارجیان در افغانستان استفاده برده  و می برند.

از همین جهت است که سال گذشته دولتمداران به صورت عمدی نخواست که تجاوز کوچی های طالبی را در منطقه بهسود محکوم نمایند و معضله کوچی را به صورت قانونی حل نمایند. زیرا، هر دولت قبیله گرای آینده هم بحران کوچی را حل نخواهند نمود و بلکه از آن به مثابه ابزار سیاسی به سود خویش و حامیان بین المللی خودها بهره خواهد برد.

از سوی دیگر خیلی از کوچی ها توسط دولت مالک زمین شده و بالای زمین های خویش مسکن گزین نیستند. اینها زمین های خویش به مردمان بومی اجاره داده و خودها بازهم در پوشش کوچی از دولت امتیازات دیگری هم گرفته و در ضمن از بهار سال تا ختم خزان مزارع و چراگاه های مردمان شمال، غرب و به ویژه هزارستان را با حمایت اربابان محلی و حاکمان بر سرقدرت دولت غارت می نمایند.

القصه:

وقتی که آقای عبدالکریم خرم وزیر اطلاعات، فرهنگ و توریزم دولت جمهوری اسلامی چند هفته قبل با برنامه از قبل ترتیب شده اصطلاحات زبان فارسی دری( یا فارسی، یا دری و یا دری فارسی) مانند دانشکده، دانشگاه، دانشجو، نگارستان، دانشور و نظایر آن را خارجی معرفی نمود و سه نفر از کارمندان تلویزیون ملی را در ارتباط کاربرد همین واژه های اصلی ملی کشور از شغل شان برکنار نمود. و حال آقای علم گل کوچی بنا با هر وسیلهء  که خود را به شورای ملی رسانده است خود سوال برانگیز است؛ ولی اینکه او تمام اقوام غیر پشتون افغانستان را از این کشور نمی داند و همه را خارجی و مهاجر معرفی می کنند یک «نگرش شؤنیستی طرازنوین» است که در ظاهر آقای علم گل کوچی تازه آنرا «کشف» کرد و این چنین ضدیت آگاهانه به فرهنگ دری توسط آقای خرم و توهین آقای کوچی به اقوام شریف و بومی میهن ما روی اغراض سیاسی از قبل سنجیده شده به عمل آمده که یک بازی نوین سیاسی به سرنوشت مشترک همه اقوام مسلمان و غیر مسلمان افغانستان می باشد .

 در حالیکه در این عصر کمپیوتر، انترنیت و همبستگی انسان ها به طرف «جهانی شدن» مطرح بوده که تا خیلی از کشورها و مردمان گیتی از فقر اجتماعی، بدویت، زن ستیزی، سنت های خرافی، اقتصاد سنتی، بافتار ملوک الطوایفی، فرهنگ قبیلوی، سلطه تک قومی، بیدادگری ایدولوژیکی، تعصبات دینی- مذهبی، اندیشه بنیادگرایی، تمدن ستیزی و... تروریزم تدریجا نجات یافته و بالاخیره به پیکره « یک بنی آدم» متمدن طرازنوین عصر متوسل گردند. یعنی در عوض منافع بی مورد قبیله، قوم، نژاد، حاکمیت ایدولوژی، بنیادگرایی و... تنها محور اصلی و علمی «انسان و انسانیت» مطابق نیازمندی قانون تکامل عنصر زمان برای همه بشریت و به خصوص برای مردم افغانستان باشد که قبل ازهمه بدان نیازمند آن هستند. به قول ارباب سخن شیخ سعدی که بر محور انسان و انسانیت چنین تأکید می نماید:

بنـــی آدم اعضـــــای یکدیـــگرند     که در آفرینــش ز یک گوهـــرند

چو عضوی به درد آورد روزگـار    دیگر عضـــو ها را نماند قــــرار

تو کز محنت دیـــگران بی غمــی     نشایـــد که نامــــت نهـــند آدمـی

 و یا به گفته عارف بزرگ و سرتاج شعر، فرهنگ و سخن مولوی که اینگونه بر محور و گوهر تکاملی انسان و انسانیت تکیه می کند:

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر    کز دیو دد ملولــم و انسانم آروزسـت

از طرف دیگر این برخورد ضد انسانی، ضد اسلامی، ضد قانونی و ضد ملی آقا خرم و آقای علم گل کوچی در نفس خود بر ضد منافع حقوق ملی و مصالح دموکراتیک مردم مهمان نواز و بیگناه پشتون ما نیز می باشد که پیش زمینه های همبستگی ملی، اخوت اسلامی، وحدت ملی و سرنوشت مشترک با سایر اقوام کشور را نیز خدشه پذیر می نماید. این توهین که توسط آقای علم گل کوچی به اکثریت قاطع اقوام و مردم کشور ما صورت گرفته باعث بدنامی قوم دوست داشتنی پشتون ما نیز گردیده است که باید جبران شود. در حالیکه قوم شریف پشتون ما هرگز به این گناه و جرم آقای عبدالکریم خرم و آقای کوچی و سایر همفکران متعصب عقب پردهء شان عملا دخیل نمی باشد. پس حساب آقای علم گل کوچی، ناقضین حقوق بشر و سایر شؤنستان شان از طبقات بیگناه و تحت ستم پشتون ما کاملا جدا می باشد. لذا، به خاطر اعمال ضد انسانی و ضد ملی یک فرد و یا یک باند که مربوط هر قوم باشد؛ نباید در جنایت چنین کسان، قوم بیگناه شان را شامل نمود که نه انسانی است ، نه اسلامی است و نه ملی می باشد.

 مسلما که خیر و شر تمام اقوام کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان با هم گره خورده و یکی می باشد. تاریخ و افتخارات گذشته شان با هم مشترک بوده، زشتی ها و زیبایی های حال شان باهم مشترک هستند، آینده درخشان شان هم مشترک خواهد بود و از هم جدا شده نمی تواند. چنانچه شاعر شیرین کلام پشتو گوید:

که پشتون دی که تاجیک که هـــزاره دی    دایی خـــاوره دایی کــلی دایی کـــور دی

ستـــا د پاره به همــــدا خبـــره بـــس وی    چه در خاوری قدر نکری مخ یی توردی

اصلا قوم پشتون بدون اقوام غیر پشتون کشور ما هرگز مفهوم ندارد و خوب و بد شان با هم مشترک بوده و می باشند. نفی کردن هر یک از اقوام کشور یک جرم نابخشیدنی بوده و ضد قانون اساسی افغانستان و مغایر میثاق پسندیده و پذیرفته شده ای بین المللی نیز می باشد. دشمنی با هر کدام از اقوام کشور به معنای دشمنی با تمام اقوام کشور می باشد. و دشمنی با تمام اقوام کشور ما به معنای دشمنی به کلیه انسان های روی زمین و بشریت می باشد.

خوب!

باید انگیزه های خصومت آقای عبدالکریم خرم علیه زبان دری فارسی و توهین آقای علم گل کوچی به اقوام بومی کشور و اعمال ضد ملی سایر تمدن ستیزان و قومگرایان افغانستان را درست جستجو نمود و نیات شوم آنها را برای مردمان کشور و جهانیان علنی ساخت تا دشمنان دموکراسی و دوستداران  دموکراسی از هم تفکیک گردند. و یا اینکه اصلا عوامل اصلی بحران کنونی کشور ما باید به صورت دقیق مورد ارزیابی دقیقانه قرار گیرند و ستراتژی و برنامه حل اساسی بحران افغانستان روی دست گرفته شود که تطبیق کننده آن صادق ترین، آگاه ترین، مدبرترین، مجرب ترین، شایسته ترین، متعهد ترین، مسؤل ترین و... نخبگان مسلکی، فرهنگی، سیاسی، اداری از دورن افغانستان باشند. زیرا، نطفه گذاری و بستر پیش شرط های دموکراسی نه از خارج کشور، بلکه با توجه با شرایط افغانستان از درون وطن ما و مطابق با نیازمندی ها و خواست ها عادلانه و دموکراتیک مردم ما از پایین باید آغاز گردند.

در اخیر باید گفت که آگر آقای علم گل کوچی به صورت قانونی مورد مجازات عبرت گیرنده قرار نگیرد؛ در آینده شؤنیستان، ناقضین حقوق بشر و تمدن ستیزان رنگا رنگ در کمین نشسته نیز باعث تفرقه افگنی حتا جنایت ضد بشری علیه اقوام تحت ستم و بی دفاع افغانستان خواهند گردید.

در این زمینه منافع مشترکت ملی و دموکراتیک تمام اقوام و مردم ما ایجاب می نماید که «عضویت» آقای علم گل کوچی از شورای ملی تا ختم آن به صورت رسمی به تعلیق انداخته شود و بعد وی با آقای میرویس یاسینی منشی اول شورای ملی مورد محاکمه و مجازات قانونی کشور قرار گیرد تا نه تنها لکه ننگ از این ناحیه از دامن جامعه خوب پشتون ما زدوده شود، بلکه ماهیئت تفکر و کارکرد شؤنیستی یک فرد و یا یک جمع که مربوط به هر قوم، منطقه و فرهنگ باشد نیز در میهن ما بیشتر افشاء گردند. تا هیچ یک فرد از اقوام در آینده جرأت چنین اهانت و خیانت را به کرامت انسانی، اسلامی، ملی، قومی، فردی مردمان کشور افغانستان نتواند.

و من الله التوفیق

جمعه 23 حمل 1387 خورشيدی برابر با 11 اپريل 2008  ميلادی/ جرمنی

 

 


بالا
 
بازگشت