« تکیه بر
زندگان کنید ای قوم »
نصیـر « سهام »
هنگامهء تجلیلل هشتادمین زاد روز شا د روان ببرک کارمل
یکی از رهبران ح . د. خ . ا در چند سایت مربوط به اعضای حزب د ر آخرین روزهای ماه
دسامبر بیشتر از پیش بالاگرفت . عدهء از حزبی ها ازنشراولین فراخوان، این حرکت را
بخاطر ایجاد مجد د روحیهء وحد ت و یگانگی ، به فال نیک گرفته ضمن لبیک گفتن به
فراخوان اظهار همنوایی و همکاری کردند . عدهء هم به این فکر شدند که آیا راه اندازی
چنین جشنواره ها واقعا" میتواند اثرات مثبت در وحد ت مجد د جزایرپراگندهء حزب داشته
باشد ؟ و مسلما" عدهء هم بنا بر دلایلی با این عملکرد همنوا نبودند . به هر حال
روزهای موعود فرا رسید ، جشن ها راه اندازی شد و محافل برپا ؛ کسی بیانیه داد و کسی
سرود خواند و کسی هم نان خورد و همه گفتند خدا بیامرزدش آدمی بود شریف و شخصیتی بود
بزرگ . همه روح مرحومی را از بارگاه ایزدی شاد خواستند و دوباره برگشتند پی کار های
شان .
پس ازبرگزاری محافل و نشر گزارشهای این رویداد برای عدهء
از حزبیها که در محافل شرکت نکرده بودند سوالاتی خلق شد ازین قبیل :
ــ چرا بخاطر یک مساله دو محفل در دو روز در یک شهر و یک
محل دایر شد؟
ــ آیا این محافل واقعا" شایستهء شان و منزلت آن رفیق
بود؟
ــ آیا غیراز همان بیانیه های تکراری چیز دیگری هم در
محافل وجود داشت؟
ــ آیا در بیانیه ها ارزیابی از کار های انجام شده در
دورهء حاکمیت حزب صورت گرفت؟
ــ آیا در بیانیه ها شرایط کنونی کشورو چگونگی مبارزه از
اروپا برای افغانستان بررسی شد؟
ــ آیا امید رفقاییکه بخاطر احیای وحدت ویکپارچگی حزب به
محفل رفته بودند برآورده شد ویا میشود؟
ــ آیا این محافل روح رفیق کارمل را نا آرام نساخته است؟
و سوالات دیگری که نمیشود همه را درین مختصر مطرح کرد.
میگویند سالی که نکوست از بهارش پیداست . همینکه بخاطر
یک مسا له دو محفل در دو روز برگزار میشود دقیقا" بیانگر روحیه وحد ت و یکپارچگی
رفقای ارجمند کمیسیونهای تدارک و برگزاری این محافل است. جوانان گمنام و قسما"
مجهول الهویهء تازه سر بلند کرده بخاطر اینکه خود را به نمایش بگذارند ، نپذیرفتند
با آنانیکه نسبت به اینان چند پیراهن بیشتر در حزب کهنه کرده اند ، مجلس مشترک
داشته باشند و کهنه کاران نیز این کسر شان را قبول نکردند که با حزبی های نورس یکجا
محفل بگیرند. اینجا ست که دو گروه از هوا داران رفیق کارمل مرحوم پرچم تجلیل
سالگرد تولد ش را د ر د و روز بر فرق یک سا لون به اهتزاز در آوردند و ثمر آن ایراد
بیانیه های تکراری همیشگی بود و خوردن و نوشیدن وشنیدن موسیقی . در ذهن آدم میگذرد
که اگر رفیق کارمل حیات میداشتند با چنین یک نمایشی موافقت میکردند ؛ که ابدا" نه
. بیتی در ذهنم تداعی شد که شاعری گفته است :
« به کابل نی چراغ و برق و
مکتب درینجا سالگره هـر روز و هـر شب »
سالگرد تولد همه تجلیل شده بود وفقط رفیق کارمل پس مانده
بود که آنهم باید به سر میرسید و این رسالت را رفقای گرامی ما انجام داده وظیفهء
انقلابی شانرا به سر رساندند . فهمیده نشد که رفقای ما با راه اندازی این جشنها چه
میخواستند بکنند؟ اگر قرار این بود که رفیق کارمل را به حیث یک مبارز پرشور و یک
انقلابی پیشگام به مردم معرفی کنند، که نیازی به این کار وجود نداشت . کارنامه های
وطنپرستانهء چهل دهه از عمر آن زنده یاد و مبارزات برحق وی بخاطراعاده حقوق حقهء
توده های محروم و زجر کشیدهء وطن خود بهترین گواه بر این امر است . ایکا ش
سخنرانان میتوانستند در صحبتهای شان به بررسی واقعبینانه ، نقادانه و منصفانهء
دوران حاکمیت دولتی و رهبری حزبی ، میپرداختند تا وثیقهء میشد برای اثبات برحق
بودن وی در برابرهمه مخالفین حزبی و غیر حزبی اش . مگر هیچیک از سخنرانان که
یقینا"هر کدام خود را بهترین پیرو و هوا خواه رفیق کارمل هم میدانند ، متوجه این
مساله شده اند که مخا لفین آن شاد روان ، مسوول اینهمه ویرانی و تباهی و آوارگی
مردم و کشور حزبی را میدانند که یکی از رهبرانش وی بود ؟ آیا واقعا" مسولیت این
بارعظیم بدوش ما حزبیها ، حزب ما و رهبرحزب ماست . آنچه از گزارشها برمییاید و
آنچه از برخی رفقای شرکت کننده شنیده شده است بیانگر آنست که سازماندهندگان محافل
فقط میخواستند شوق بیانیه دادن شانرا ارضاع کنند وگرنه در حالیکه مسالهء وحدت دو
گروه از حزبی ها هم مطرح بود بهترین فرصت و زمینه برای یک ارزیابی دقیق از گذشته و
کار و مبارزه برای آینده وجود داشت که رفقای ارجمند ما به این امر اصلا" توجه
نکردند . شاید هم مثل همیشه بگویند که هنوز زمان این کار نرسیده است . بزرگترین
سوال نزد یکتعداد زیاد حزبی ها همین است که چرا تیوریسن های ما تا هنوز این جراءت
را نکرده اند تا گذشته ها را نقد و بررسی کرده اشتباهات و خطا ها را برجسته ساخته و
در انجام آنچه خود را بر حق میدانند از آن دفاع کنند . مطلب جالبی از سید محمد «
خاتمی » رییس جمهور قبلی ایران به ذهنم رسید . وی در مقدمه کتاب « از دنیای شهر تا
شهر دنیا » مینویسد : « باید با عزم استوار در جایی ایستاد و با بازگشت خردمندانه
و منصفانه به گذشته ، روزنهء را به آینده گشود و جستجوگرانه دلیری رفتن را به دست
آورد ... » ببینید سطح درک و فهم کسانی که ما آنانرا ضد انقلاب و ضد ترقی و
پیشرفت میدانیم به اینجا رسیده است ولی ما انقلابیون تا کنون به این فکر نشده ایم
که اگراز گذشتهء خود حساب داده نتوانیم راهی برای آینده هم نخواهیم داشت . مجددا"
عرض میکنم یکی از زمینه هایی که میشد اقدام به چنین کاری شود همین مجا لس بود .
بسیار بجا و بمورد میبود که بیانیه دهندگان عوض توصف و تمجید از شخصیت رفیق کارمل ،
با یک بررسی و نقد دوران حاکمیت ، بر چگونگی مبارزات بعدی بحث و تبادل نظر میکردند
؛ اما متاسفانه محفل جوانان صلاحیت بررسی و تحلیل را نداشت ( شاید جوانان این
مکلفیت را هم نداشته باشند و یا خود را مکلف به این کار ندانند ) ومحفل بزرگان هم
در قبضهء بیانیه دهندگان پروتوکولی وهمیشگی بود . جالب است که در جمع بیانیه و
پیام دهندگان کسا نی هم بودند که خود شا ن در تخریب شخصیت شادروان رفیق کارمل ،
برانداختن وی از قدرت و فروپا شی حزب عملا" سهیم بودند و با پارچه پارچه کردن حزب ،
زد و بند با جنایتکاران و باندیتها پیدا کردند ، اما امروز با « تاج زدن بر فرق
مرده ها » میخواهند بار دیگر جای پایی بین رفقا برایشان دریابند و بازهم در سکان
رهبری تکیه زنند . ( قابل یادآوری و دقت است که حساب آنعده از شرکت کننده ها و
رفقایکه هنوزهم آرمان مبارزه برای وطن و مردم رادر سر دارند ، جدا ازین اجاره داران
است . )
گاهی شیطان انسان را وسوسه میکند که مبادا درین کار نیم
کاسهء زیر کاسه باشد . مگر همین حزب ما نبود که مخالف کیش شخصیت بود؟ مگر برای ما
صفوف حزب پیوسته گوشزد نمیشد که کیش شخصیت بزرگترین مرض دراحزاب مترقی است. اگراین
اصل درست است چرا این بزرگواران به این عمل دست زدند ؛ مگر شیوهء دیگری برای یادبود
و گرامیداشت از رفیق کارمل وجود نداشت که بدین ترتیب روانش را نارام ساختند .
اگر مشخص در مورد محفل مورخ 28 دسامبر ( بقول بعضی ها
محفل کودتا علیه جوانان ) چند حرفی داشته باشیم اینست که سازماندهندگان آن ، مسا
لهء وحدت حزب متحد ملی و نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی را در اجندای کار شان داشتند
؛ وحد تی که تامین شدنش قابل سوال است زیرا تا چند هفته قبل از جلسه افراد ستونهای
بالایی هردو گروه نه علاقمند این وحدت بودند و نه چندان امیدواربه آن . به گونهء
مثال رفیق انجنیر نعمت ضمن دیدار با یکتعداد رفقا در دنمارک ( حدود یک و نیم ماه
قبل ) با صراحت اعلان کرد که : « علومی یک وقت با ما بود ولی حالا ما با او نیستیم
» همین ترتیب عین روحیه نزد عدهء از فعالین حزب متحد ملی نیز وجود دارد . چگونه
معجزه شد که اختلافات چند ساله در چند روز حل شد و شیپور وحدت به صدا درامد .
به هرحال آرزوی ما هم وحدت و یکپارچگی رفقای ما است (
اگر اجاره داران اجازه بدهند ) اما برای وحدت کردن هم باید میکانیزمی مطرح باشد و
برای بوجود آوردن یک میکانیزم این سوالات در ذهن پدید میاید .
آیا فقط وحدت کردن این دوگروه کافی است که همه مشکلات
در جنبش مترقی و پیشرو جامعهء ما حل شود ؟
اگر نیست موضع رفقای این دو سازمان در برابر رفقای
دیگرکه سازمانهای مشخص خود را دارند ازقبیل ح . د . خ . ا تحت رهبری رفیق واحد فیضی
، نهضت آیندهء افغانستان به ریاست رفیق عبدالله نایبی ، فعالین حزب وطن به ریاست
رفیق بشیر پیوستون و سازمانهای دیگری که از بدنهء حزب در داخل وطن و خارج بوجود
آمده اند چیست ؟ هرکدام از آنان نیز خود را وارث و ادامه دهندهء راه و آرمانهای آن
حزب میدانند . همچنان برخورد با رفقای خلقی ما که نیمی ازبدنهء حزب بودند چگونه
باید باشد ؟
در بیانات رفقا همه از رفیق کارمل به حیث یگانه
رهبرمحبوب القلوب حزب و زحمتکشان یاد شد و تاکید بر ادامهء راهش صورت گرفت . مگر
رفقا فکر نمیکنند که در مورد زیاد عاطفی برخورد کرده و غلو کرده اند ؟ بنده به حیث
یک سرباز عادی حزب با تمام حرمتی که به شادروان رفیق کارمل دارم ، میخواهم عرض کنم
که واقعیت چیز دیگرست . اگر ما عقب جسد رفیق کارمل سنگربگیریم و واقعیتهای روزگار
کنونی را در نظر نداشته باشیم ، جفای بزرگی را در حق آن وی ، در حق حزب و در حق
رفقای خود مرتکب میشویم . بگذارمشعل اندیشه های مترقی و انسانی حزب ما که رفیق
کارمل یکی ازبنیانگذاران آن بود رهنما و رهگشای ما باشد.
اگر قرار باشد وحدت صورت بگیرد باید همه حزبیها زیر چتر
یک سازمان بیایند که چنین چیزی ممکن نیست . رفقای خلقی درفرکسیونهای مختلف راه خود
را جدا کرده اند . پرچمی ها هم چند گروه شده اند ، حتی هواخواهان رفیق کارمل چند
گروه اند که هریک دیگری را به یار دروغین و همراه غیر واقعی وی متهم میسازند .
ببینیم حالا که اگر از نام و موضع رفیق کارمل با سایررفقا ناسازگاری وجود داشته
باشد مگر جفا وحتی خیانت نیست ؟
واقعیت اینست که گذشته ها رابگذاریم به گذشته . شکی نیست
که در جنبشها رهبران نقش برجسته دارند . و نقش رفیق کارمل هم در جنبش روشنفکری
افغانستان خیلی خیلی برجسته است . مگر نباید اینرا فراموش کنیم که دوران حاکمیت حزب
ما یک صفحهء خونبار تاریخ کشور ما را میسازد . رفیق کارمل زنده نمیشود که به مردم
وطن و جهان توضیح کند که چگونه علیه او و حزب و آرمانهای انسانی اش توطئه شد . این
وظیفهء حزب و حزبیها است که در اتحاد و همبستگی با در نظرداشت شرایط کنونی وطن از
هالهء خود مرکز بینی برامده با پذیرش سایر نیرو های روشن اندیش به حیث واقعیتهای
انکار ناپذیرجامعهءافغانی ، طرح و اندیشهء را مطرح کنند که از یکسو تداوم آرمانهای
انسانی حزب باشد و ازسوی دیگر بر واقعیتهای امروزی جامعهء ما استوار . اینست
بزرگترین ارجگذاری به بزرگان و گذشتگان حزب .
همانطوریکه در بالا عرض کردم چون این مختصر نمیتواند
بیانگر همه حرفها باشد لهذا از صاحبان اندیشه و اهل فکر تقاضا دارم تا با طرح
دیدگاهای شان دیالوگی را راه اندازی کنند تا باشد روشنفکران سالم اندیش ازین
سردرگمی و گام گذاشتن در تاریکی برون آیند . چه بهتر که درین راه اندیشمندان داخل
وطن پیشگام شوند . یقینا" بهترین طرح و اندیشه از آنانی خواهد بود که رنجها و
مصیبتهارا با گوشت وپوست شان در داخل وطن لمس میکنند . والسلام .
یازدهم جنوری دوهزار و نه عیسوی