دستگیر نایل
دوکتور سروش در برابر خشم اعتقاد
بحث در بارهء مصاحبه دوکتور عبد الکریم سروش با روز نامه نگار رادیو هالندی در باره اینکه ( قران کلام محمد) است، دراز دامن شدو تا آنجا که برخی نویسنده گان واسلام شناسان افغانستانی ما، سخن را مانند همیشه به نا سزا گفتن و کفرگویی و ملحد خطاب کردن دوکتور سروش کشا نیدند.از جمله این نویسنده گان تنها جناب اسد الله جعفری فارغ از تعصب ، هم بر خورد احترام آمیز با دوکتور کرده اند وهم بحث عالمانه واکادمیک را مد نظر گرفته اند.هرچند که پیام همهءاین ابراز نظر ها مانند باور همه مسلمانان یک نتیجه داشته است. وآن اینکه قرآن،کلام ووحی خداوند است که بوسیلهء جبراییل به محمد( ص) پیامبر اسلام نازل شده است.
چنانکه میدانیم،دوکتور عبد الکریم سروش،فیلسوف،محقق،نظریه پرداز، مجتهد وعالم والا مقام درحوزهء تمدنی زبان فارسی واسلامی عصر ما است دوکتور سروش،یک پهلوان عرصهء نظریه پردازی اسلامی،امور دینی وعرفانی است ومقابله با افکار و اندیشه های سروش،باید با همان وزنه ، با همان قوت ذهن و سلامتی فکری وبدنی وارد میدان مباحثه شد.و من در عجبم که چرا برخیها ،با زور کم وقهر بسیار، منطق ضعیف و اند یشهء نحیف،وارد عرصهء سخن و بحث میشوند.مگر نه اینست که میخواهند با زور آزمایی کردن با چنین فرهیختگان میدان اندیشه ،خرد و دانش، نامی و کامی، فرا چنگ آورند؟! این نوع ستیزه جویی ها و بر خورد ها از دو حال خالی نیست.یا اینکه نویسنده فهم و درک درست از دین ندارند وهمه چیز را از روی تقلید پذیرفته اند و یا اینکه احساسات وباورهای خشک وتند و شتابان شان،انها را وا داشته که دست به قبضه شمشیر برند واز راه تهدید وزور، انچه را که خود فهم کرده اند،دیگران را به تبعیت از آن، وادارند.
از طرف دیگر،آنچه را که امروز دوکتور سروش مطرح بحث قرار داده است،سخن نو نیست.وریشه بس دراز در اندیشه های پیشینیان و فرزا نگان و دیگر اندیشان عالم اسلام هم داشته است.و بسیاری از نظریه پردازان معاصر اسلامی هم، مانند دوکتور شریعتی،ایت الله منتظری ،دوکتور هاشم آغاجری،محسن کدیور،حسین میر مبینی،و دیگران نیز در بارهء اسلام و قرآن،بحث های مبسوطی کرده اند وآثاری ازخود بجا گذاشته اند که دردسترس همه گان قرار دارند.وآن اندیشه ها،با نظریه ها وبینشهای دوکتور سروش تقریبا همسویی دارند.چند سال پیش،دوکتور هاشم آغاجری،استاد دانشگاه تهران طی یک سخنرانی مبسوطی در دانشگاه از پروتستانیزم اسلامی دوکتور شریعتی سخن گفت واسلام را، به اسلام ذاتی واسلام تاریخی،بخش بندی کرد.وگفت که درک وفهم مفسرین وعلمای عصر های گذشته،از قرآن و سنت،برای ما نسل های امروزی نمیتواند حجت باشد.زیرا در هر عصر وزمان فهم ودرک ادمها از قرآن وسنت، وابسته به سطح فهم ودرک آدمهای ان عصر است. زیرا که علوم در همه زمینه ها در حال تکامل و پیشرفت اند روحانیون جمهوری اسلامی ایران دوکتور را به زندان افگندند وبه اعدام محکومش کردند.اما زور شان به تطبیق آن حکم، نرسید.ونتوانستند با ذکر روایات ونقل قول از گذشتگان بر باطل بودن اندیشه های او، صحه بگذارند.
این حقیر که تحصیلات اکادمیک در امور دینی ندارم لذا بخود حق نمیدهم در این باره اظهار نظری نمایم. اما از انجا که این بحث روشنگرانه ومساله ء روز ما است،ودر چند مورد که اندیشه ها واثار اسلام شناسان معاصر را در مورد قرآن وپیامبر اسلام خوانده ام. پس از این مناقشه، بخشی از این نظریه ها را پیشکش خواننده گان ارجمند که به امور دینی و اسلامی دلچسپی دارند، تقدیم میکنم.دوکتور حسین میر مبینی در کتاب( آیه های روحانی) که بخشی از آنرا که مربوط به قران است ،در مجله ره آورد به چاپ رسانیده که جالب وخواندنی است:« ...به حقیقت، قران، لوح وجود آدمی است.لوحی که خالق هستی،نشانه هایش را در آن ثبت کرده ،تا مگر آدمی آنرا به عشق وکرامت، بخواند.وخود، بلکه خدا را بشناسد.وآن کتاب خود شناسی است. چنانکه در آیهء چهاردهم سورهء بنی اسراییل فرمود:« اقراءکتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»( بخوان کتاب خودت را که به نفس تو کفایت میکند آنروز بر تو همان حساب میشود.) (1 )
این محقق می افزاید:« اگر میگوییم قرآن، کتاب آسمانی است،به این معنی است که کلمات وایات آن،لطیف وروحانی است. و نه انست که از آسمان جهان، نازل شده باشد.بلکه ان،متعلق به آسمانهای لطیف روح آدمی است.اگر روح آدمی،در مراتب پاک و لطیف وجود ادمی با قران تماس حاصل نکند،انسان در فهم معانی آیات قران به اشتباه می افتد. چنانکه قران در سورهء فاتحه به صراحت بیان میدارد:« انه القران الکریم فی کتاب مکنون ،لایمسه الی المطهرون » بقول این محقق، محمد(ص) قران ناطق و انسان کامل است.(ذالک الکتاب) علی ابن ابی طالب در جنگ صفیین ، ان هنگام که سیاست بازان ،قران را بر سر نیزه ها کردند فرمود:« انا، کلام الله ناطق» ( من، کلام ناطق خدا هستم) و.این همان قول پیامبر است که فرمود:« من راءنی فقط راءی الحق» ( هرکس که مرا ببیند،به تحقیق که خدا را دیده است.) چه انسان کامل، کلام الله ناطق، اسم اعظم یعنی بزرگترین نشانه خدا است که با شناخت او، خدا هم شناخته میشود...» (2 )
ودوکتور سروش هم همین بحث را دارد.البته با بسط واندیشه ء بیشتر وتفصیل روشنتر.:« باری، این شخصیت بدیع،باقلبی بیدار و چشمی بینا،وذهنی حساس،وزبانی توانا، صنع خدا بود.وباقی همه صنع او، تابع کشف آفرینش هنری او.محمد، کاتبی بود که خدا،نوشت ومحمد کتاب وجود خود را که میخواند،قرآن میشد.و قران کلام خدا بود.. محمد را خدا، تالیف کرد.وقران را، محمد. و قران،کتاب خدا بود.محمد است که کلامش ازفرط قرب وانس، عین کلام خداوند است.واسناد تکلم بر خداوند.همچون اسناد دیگر اوصاف بشری او، مجازی است، نه حقیقی .تشبیهی است،نه تنزیهی....» (3 )
محقق دیگری که درزمینه به تفصیل بحث کرده است،(جهانگیر شمس آوری) است.که زیر عنوان (مهراسیم ازریختن شرابی نو در جام کهنه )و « ذاتی وعرضی در دین» این نویسنده، پرده های بیشتری ازنفوذ فرهنگ، سنتها وعنعنات عرب که بر تکمیل قران داشته،بر میدارد.او مینویسد:« دین، بیش از اینکه مفهوم تازه خلق کند،و تصورات تازه بیافریند، تصدیقات و تشریعات تازه می اورد.ونسبت های تازه میان مفاهیم کهن،می افگند.(خدا نیست ) را بدل به (خدا هست) میکند.به تعبیر دیگر،هردین ( در اینجا اسلام ) یک دستگاه واژه گانی ویژه معرفی میکند.که بر گرفته از زبان و فرهنگ قوم است.محوری ترین مفهوم در دستگاه واژه گان اسلام،( الله ) است.وبا عطف وارجاع به این محور است که بقیه واژه ها ، جایگاه ویژه خود را در ان منظومهء معرفتی، پیدا میکنند.مانند:شکر،صبر،نعمت،توکل توبه،ترک دنیا،گناه، دعا،کفر،اسلام،ایمان، ارتداد،تسبیح،جهاد رسالت،حق باطل،شیطان و... واژه های یاد شده،همه از ان اعراب و پروردهء فرهنگ و جهانبینی آنان اند.لکن در دامان اسلام و با ارجاع به مرجع جدید،روح ورایحهء دیگری یافته اند.به عبارت دیگر: پیامبر اسلام،از خشت هاییکه فرهنگ عربی در اختیار او نهاد،بنایی تازه ساخت.که از ان فرهنگ،نسب می برد وهم ازبنا های فرهنگی دیگر،سبق.میبرد.واین معانی اسلامی شد..»(4 )
دستگاه واژه گانی قرآن،پر است از واژه گانی چون:صراط،سبیل،طریقه،شریعت،دین،وبسیار دیگر.اعراب هیچگاه از این واژه ها استفاده استعاری ودینی نکرده بودند.تنها دروحی محمدی بود که با محوریت مفهوم الله،جهت تازه ای یافتند.ومحمد(ص) برمادهء پیشین، صورت نو بخشید سروش هم از نبوغ محمد(ص) درتنظیم و تالیف قرآن در پاسخ به پرسشهای مردم، کنشها و واکنشهای آنوقت وزنده گی پر ماجرا و فراز و فرودش سخن میگوید که آن اجزاء و ماده ها را معماری الهی میکند، آیا در لوح محفوظ خدا(ج) تنها همین عادات،رسوم،اقتصاد و فرهنگ،و زنده گی مردم قبیله و آنهم بخشی از قبیلهء جزیرت ا لعرب محدود بوده است که به محمد( ص ) نازل شده و یا در لوح خدا(ج) سرشت وسر نوشت همه نظام کاینات،انسانها وموجودات روی زمین هم شامل است؟
در این زمینه دوکتور سروش میگوید:« دیگر شگفتی زده نمیشویم اگر ببینیم تقویم قرآن،« تقویم قمری» است.وروزه را بر همه آدمیان درماه رمضان، واجب میکند(بقره)،یا برای دیدن صنع خدا،همه ادمیان را به تامل در ساختمان « شتر» دعوت میکند، ( غاشیه) یا برای همه آدمیان از ایلاف (قریش) سخن میگوید.یا ازمیان همه ادمیان،« ابوالهب» را لعنت میفرستد،یا سیه چشمان بهشتی را در خیمه های عرب مینشاند.(الرحمن)،..... که همه رنگ وبوی عربی، قومی،وشخصی دارند.وسخت به خطهء حجاز، وابسته اند.اینها کجا وآیاتی چون: الی الله ترجع الامور،(فاطر4 )، یا « الله نوراسموات والارض» (نور35 ) کجا که نمودار اوج معراج روحی پیامبر وقدرت اکتشاف دیده سرمه کشیده ء اوست.اینهمه قبض وبسط را چگونه تفسیر کنیم؟» ( 5 )
دوکتور جهانگیر ، در مورد ذاتی وعرضی بودن دین مینویسد:« ....در دین، بسیار مسایل، عرضی بوده اند.که در ذات دین، نیستند.اما در قرآن وسنت، امده اند.مانند جنگها،اعتراضها،دشمنی ها،ایمان آوردنها،تهمت ها،نفاق ورزیدنها،طعنها ولعنها،ونیز ذکر اسمای اشخاصی چون « ابوالهب وهمسرش وزید» پیداست که همه اینها میتوانست که بگونهء دیگری باشند.اگر ابوالهبی نبود،ویا بود، مومن بود،سورهء ( مسد) هم نبود.جنگ بدر ( سورهء ال عمران) ،واحزاب که ذکر شان در قران رفته است،اگر به نحو دیگری پیش می رفتند،وعواقب دیگری داشتند،لاجرم داستانش در قران هم بنحو دیگری می امد.لذا وقوع آن جنگها، ذاتی اسلام اند نه نحوهء سیر وپیشرفت شان وذکر شرح شان در قران. نه تهمت بد خواهان به ( عایشه) « سوره نور» نه کینه ورزی ابوالهب .همسرش با پیامبر ( سوره مسد) نه ازدواج پیامبر با همسر (زید) « سوره احزاب» و..... .اینها بیش از امری عرضی نباید محسوب شوند.که میتوانستند چنان نباشند... لذا قران،به ذاتیاتش قران است،نه بر عرضیاتش....» ( 6)
اگر ما،به پیشرفت و تکامل علوم بشری از جمله علوم دینی ومذهبی هم باورمند هستیم، باید بپذیریم که درک مجتهدین و علمای دینی امروز، به مراتب بالاتر ودقیقتر ازدرک وفهم کسانی اند که مثلا درصدر اسلام ویا عصرهای میانه زنده گی میکردند. وقران ویا حدیث پیامبر را معنی وتفسیر میکردند.لذا درک وفهم آنها برای نسلهای امروزی که با پیشرفت دانش بشری سرو کار دارند،حجت نیست.انها تنها میتوانند مرجع ومبداء شناخت ومعرفت دینی ما باشند.همانگونه که در علوم طبیعی وفلسفی و زیست شناسی همین اصل، مصداق دارد.در فلسفه وطبیعیات امروز افکار واندیشه های افلاطون وارسطو وابو علی سینا وذکریای رازی ودیگران فقط مرجع امور معرفتی اند.« فهم ها، درک ها واستنباط های علمای دوره های گذشته، ربطی به اسلام ندارد.این، فهم آنها بوده از اسلام.همانطوریکه انها حق داشتند قرآن بخوانند،وفهم کنند،ما هم حق داریم بسهم خود مان قران بخوانیم وفهم کنیم. فهم آنها برای ما حجت نیست..» ( 7 )
به لحاف ارتداد وبیدینی وکفر گویی دیگر اندیشان وصاحب نظران را پیچانیدن وتوسل به خشونت وتبعیت از انچه که خود ما می اندیشیبم،کار صوابی نیست .ما باید از تاریخ خشونت گرایی با دیگر اندیشان ، درس هایی اموخته با شیم.بوعلی که او را کاهل نماز وزندیق خواندند، بیجا نمیگفت:
کفر چومنی، گزاف واسان نبود محکمتر از ایمان من، ایمان نبود
در دهر چو من یکی و انهم کافر پس در همه دهر، یک مسلمان نبود
وقتیکه شخصی معتقد شده است به اینکه قرآن،کلام محمد است.آیامنطقی است به اواستدلال کنیم که خداوند در قران چنین فر موده است وصحیح بخاری وصحیح مسلم چنین وچنان میگوید وسخنان شما باطل است؟ زمانیکه مثلا من به مصداق آیهء« لم یلد ولم یولدو لم یکن له کفوا احد» (سوره اخلاص) اعتقاد داشته دارم که خداوند(ج) « نه ازکسی زاده شده ونه ازاو کسی وهیچکس اورا همتا نیست» آیا ممکن یک عیسایی با ذکر ایاتی ازانجیل مرا معتقد بسازد به اینکه عیسی مسیح، پسر خدا است پس بحثهای دوستان ما نه علمی است ونه هم اکادمیک این احساسات وغلیان باور های درونی ما است که مارا وا میدارد تا با تفنگ وچماق و حکم و فرمان به دیگران حمله میکنیم. پیش از انکه از همان زاویه ایکه او نگاه میکند،به برهان وعقلانیت، متوسل شویم.
( جون 2008 لندن)
ماخذ :
1 _ قران، به تعبیر اهل معرفت،حسین میر مبینی،مجله ره اورد شماره 59 .
2 _ همانجا
3 _ از سخنان دوکتور عبد الکریم سروش در مصاحبه با خبر نگار رادیو هلند.
4 _ جهانگیر شمس اوری_ذاتی وعرضی در دین،ره اورد،ص 73_74
5 _ از سخنان دوکتور سروش در همان مصاحبه.
6 _ ذاتی وعرضی در دین _ جهانگیر شمس آوری.ص 76 .
7 _ بخشی از سخنان دوکتور هاشم اغاجری در دانشگاه تهران در باره دوکتور شریعتی وپروژه پروتستانیزم اسلامی.