محمد عوض نبی زاده
چهلمین سالروز وفات سیداسماعیل بلخی مبارز ضد استبداد فرخنده و گرامی با د
در تاریخ استبدادزده و خونبار افغانستان مردم ما شاهد مبارزات و قربانی های میلیون ها تن از مبارزین راه آزادي بصورت جمعی و انفرادی اند که زنده تر از هر زنده اي، در ذهن و ضمير مردم، جايگاه فراموش ناشدني دارند. سيد اسماعيل بلخي ویارانش نيز بدون شک يکي از همان بزرگمرداني است که گردش ايام نمي تواند، ياد او را از خاطره ها محو نمايد. سید اسماعیل بلخی و همراها نش کسانی بودند که برای اولین بار صدای اعتراض برضد استبداد خاندانی را بلند کرد ه و طرح نظام جمهوریت را در جامعه عقب مانده آن زمان اعلام نمودند . اينک چهل سال از وفات آن مبارز ضد استبداد بزرگ مي گذرد؛ که او يک شاعرو متفکر توانا مبارز راه آزادي و هم سياستمدار برجسته بود که او در همه زمانه ها حضور دارد. هم در زمان جنگ و و هم در زمان صلح و سازندگي. اشعار او اگر ديروز عطش عصيانگري جوانان دوران جنگ را فرو مي نشاند، امروز عشق به صلح و ترقي را در سينه هاي پر حرارت مردم ما زنده مي سازد. به عقيده بلخي زماني که قلم در برابر قدرت استبداد شفابخشي خود را از دست مي دهد، بايد جوهر خون را به جاي جوهر قلم نشاند و بنيان بناي استبداد را با سيلو لشکر خروشناک خون واژگون ساخت.
مرحوم سید اسماعیل بلخی سخنور توانا و سیاست مدار باتقوا ، در سال ۱۲۹۹ خورشیدی درولسوالی بلخاب ولایت سرپل کنونی و ولایت جوزجان سابق به دنیا آمد. در کودکی مادرش را از دست داد و در پنج سالگی به همراه پدر، خواهر و برادرش به ایران سفر کرد و در شهر مشهد به آموزش علوم دینی روی آورد. بعد از سرکوبی قیام مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ خورشیدی، آقای بلخی- که ، به همراه پدرش در این قیام مشارکت داشته است - نا گزیر به ترک مشهد شده است و در شهر هرات افغانستان اقامت گزید. در هرات به تحصیل علوم دینی ادامه داد و مدتی نیز شاگرد شیخ محمد طاهر قندهاری بوده است . سید اسماعیل بلخی که در فصاحت و بلاغت کم نظیر بود؛ در منابر دادسخن میداد. لقب - ناطق الاسلام – برایش داده بودند. در مسافرت اخیریکه بعد از کوته قلفی (قفلی) پانزده ساله به ایران و عراق نمود و مجامع علمی استقبال گرمی درآن ممالک ازوی نمودند؛ برای استماع سخن رانی هایش در کارتهای رسمی مدعوین علاقمند, اورا به عنوان – سید جمال الدین ثانی – معرفی و تشویق میکردند که مردم از درک فیض گفتارش بهره وافی بگیرند. مجموعه شعرهایی که از مرحوم اسماعیل بلخی باقی مانده، اندیشه و افکار او را به خوبی نشان می دهد که وی از چه ویژه گی های فکری بر خوردار بوده است. اشعار بلخی ، از لحاظ درونمایه غنی اند که " شعر تهی و معمولی نیست." واز نظر فکری شاعر صاحب ایده و مرام اند و نگاهش به مسایل کاملا نگاهی نو و معاصر است. یک نمونه از اشعار مرحوم بلخی خدمت خوانندگان تقدیم میشود .
انتقاد تا کی
ازخون بی نوایان اخذ نفاد تــــــا کی
وز رنج بی مرادان جستن مـــــراد تا کی؟
بیداد بر ضعیفان جایی نگشــت تحریر
لافیدن جراید از عـــــــدل و داد تا کی؟
تا رتبه انتصابیست مشـــکل بود توازن
فرمان روای مطلق هر بیســـــواد تا کی؟
نیکی زخود شمردن زشتی زدست تقدیر
بر دستگاه خلقت این انتقاد تـــــــا کی؟
سعی و عمل چو نبود از آرزو چـه خیزد
آزردگی به ملت خواهــــــی زیاد تا کی؟
ماه سرطان امسال برابر است با چهلمین سالروز درگذشت سید اسماعیل بلخی، یکی از مبارزین اندیشمند – سخنور توانا – سیاستمدار متقی – روحانی وطنپرست و از پیشگامان نهضت اسلامی ضد استبداد سلطنتی افغانستان که مردم و رهروانش مرحوم بلخی، را به خاطر مبارزاتش بر ضد رژیم شاهی افغانستان می ستایند و از او به عنوان "علامه" و شخصیتی "مبارز و متفکر" نام می برند. غلام محمد غبار مینویسد که سید اسماعیل بلخی حزب سری "اتحاد" را تاسیس ، که رهبری آن رابعهده داشته است . بعد از تاسیس حزب اتحاد، بلخی تلاش کرد تا با همکاری دیگر دوستان خود حرکت های آزادی خواهانه خود را از طریق قیام مسلحانه و مردمی به ثمر برساند. سرانجام حلقه مرکزی حزب به تصویب رساند که علامه سید اسماعیل بلخی در سال 1329هش با عده یی از روشن فکران و مبارزان متحداً دست به تحول زدند تا انقلاب نمایند, اما دستگیر و زندانی شدند و خیانت یک فرد به ناکامی شان منجر شد. درآن دسته بریاست آقای بلخی و خواجه محمد نعیم خان قوماندان کوتوالی, محمد ابراهیم خان گاوسوار, میر علی گوهر از غوربند, غلام حیدرخان بیات کندک مشر, محمد حسن تولی مشر از قوم بیات که هردو برادر بودند و قربان نظربای کندکمشر از قوم ترکمن اندخوی, محمد اسلم خان شریفی از جغتوی غزنین, میر اسماعیل شاه پسر سید سرور از لولنج وکیل سرخ و پارسا در شورای ملی, عبدالغیاث خان مدیر لوازم از کوهستان, محمد صفر خان وکیل و عبداللطیف سر باز در جمله هیآت عمل بودند.مرحوم بلخی که از جور وستم بی پایان خاندان یحی برمردم, بویژه مردم هزاره خیلی رنج می برد ناگزیر گشت تا مردمان دانشمند و اهل درد از اقوام مختلف افغانستان را جستجو کرده با خود همنوا سازد و آنان را در راه و هدف بزرگ تأسیس جمهوریت همنوا سازد.مرحوم خواجه محمد نعیم خان زوری فتالی در خاطرات خویش گوید: "هدف عمده واژگونی سلطنت پوسیده میراثی وبه جایش قایم نمودن یک نظام مردمی که تمام اقشار در اداره آن سهم مساوی داشته, هیچ گروهی را برگروه دیگر امتیاز و برتری و ترجیح نباشد مرحوم خواجه نعیم خان زوری چنین میگوید: "ظاهراً رهبری جنبش بدوش علامه بلخی و بنده بود. اداره علمی, تبلیغی, جلب وجذب عناصر صالح و توحید آنها از نگاه اعتقاد و تفکر به دور هدف بزرگی که مستلزم هرگونه ایثار وفداکاریست, به عهده ایشان بوده و حیثیت سخن گوی جمعیت را نیز داشتند." ودر باره افشای راز اقدام جمعیت به صدراعظم آنوقت شاه محمود خان, چنین آورده است: "در جریان همین دقایق, علامه بلخی پیشنهاد کرد اگرچنانچه در جمله افرادیکه به عمل مبادرت می ورزند یک عنصر پشتون هم وجود میداشت, بهتر می بود." وی میگوید: "روزعمل نوروز 1329 اول سال را تعیین و تثبیت نمودیم وبه انتظار روز موعود دقیقه شماری میکردیم..." در اطراف آن (شامل نمودن عنصر پشتون) بحث و مباحثاتی زیاد به عمل آورده شد. بالاخره به شمولیت گل جان وردکی که اکثر رفقا اورا می شناختند, اتفاق نمودیم" گلجان از دزدان معروف وردک بود و از دار و دسته جبیب الله کلکانی بود. و حبیب الله کلکانی اورا منصب نایب سالاری داده بود. مگر به او هم خیانت فاحش کرده بود." وبا شاه محمود خان هم در سرکوب کردن ابراهیم بیگ لقی کمک کرده و منصب غندمشر ملکی یافته بود. بعد از ارتکاب به چند عمل قتل بخانه محمد اسماعیل خان مایار پناه برده و تصادفاً آقای بلخی اورا در همانجادیده بود. او دعوت مارا پذیرفت و گفت: "کورچه میخواهد؟ البته دو چشم روشن!"داخل شدن گلجان وردکی در جمعیت موصوف قصه مهم دعوت حضرت مسیح علیه السلام و حواریون دوازده گانه آن پیغمبر برحق وشمول یهودا شخص سیزدهم را به یاد می آرد که آن بندگان و داعیان حق را به گیر زمامدار ستمکار رومی بیت المقدس داده جاسوسی شانرا کرد. گویا این گلجان نیز مثل همان یهودا بود. بعد از دستگیری نزد هیات موظف تحقیق :-
"از علامه سید اسماعیل بلخی سوال کردند ؟ علامه بلخی گفت: آیا میتوانم بپرسم برای این فرمایش خود دلیلی دارید؟ میرزا غلام مجتبی خان فوراً از جابرخاسته نوشته چند ورقه میرزا محمد اسلم را دو دسته به آقا پیش کرده گفت: اینست دلیل ما: آغا بلخی فرمودند, تکلیف من راجع به این اوراق چیست؟ ازآن طرف سالون عبدالحکیم خان والی گفت: نوشته میرزا محمد اسلم خان مرید تان راجع به خود شما و پروگرامهای تان است, بخوانید تائید کنید یا تردید, اختیار به خود شما است! آغا ی بلخی به جواب اظهار نمود: در صورتیکه چنین است من عادت ندارم نظر معقول و منطقی دوستان را ردکنم, قلم بدهید تائید نمائیم." محمد آصف خان قلم خودرااز جیب کشیده روی میز گذاشت, گفت: اینک قلم! آغای بلخی قلم قوماندان را برداشته بدون آنکه جمله ویا کلمه یی بنویسد در ورقه اخیر پهلوی دستخط میرزا اسلم, نام خودرا نوشته با بی تفاوتی نوشته و قلم را بدست محمد آصف خان قوماندان داد.آغای بلخی شروع به صحبت نمود؛ بعد از مقدمه مختصر, از بدو تأسیس سلطنت خانواده محمد نادرخان تا آنگاهی که بیست ویک سال از عمر آن گذشته بود؛ (از طرزعمل مستبدانه دولت, اهمال و فروگذاریهای آن, درشئون مختلفه مدنی, زندگی اکثریت مردم در قرن بیستم به سویه امم ما قبل قرون وسطایی) در بدخشان زنان و دختران جوان لباسی ندارند تا ستر عورت کنند, در نورستان پوست بز می پوشند؛. کوچیها هنوز با حیات بدوی مبتلا و این آنچه انسانیت نام دارد بیگانه اند.طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی میکنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه ء یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک اکثریت شان علف و میوه کوهی است,. مسؤل تمام این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده افغانستان سنگینی میکند.ما بر خاسته ایم این بار کثیف را از شانه بر اندازیم, اگر توفیق نیافتیم آیندگان حتماً این کار را کردنی اند و اعمال شما پاداشی جز این ندارد.صحبت علامه بلخی با صراحت شجیعانه اش اخطاریه یی بود که از زبان متهمی برای اول بار در محضر رسمی در حضور افسران عالی رتبه و مامورین معتمد دولت شنیده می شود. مستمعان را به حیرت اندر ساخته با تعجب یکی به سوی دیگری می نگریستند.
محمد صدیق فرهنگ مینویسد که :- در اطلاعیه ای که از طرف حکومت به این مناسبت منتشر شد، آقای بلخی و تعدادی دیگرکه با او دسگیر شده بودند به ساقط کردن حکومت به سود و همدستی خارجی ها متهم شدند و حکومت مدعی شد که اسناد ثابت کننده ای در این زمینه در دست دارد. ولی بعدا معلوم شد که نه محکمه ای در کار بود و نه اسنادی در دست، اشخاص مذکور برای مدت چهارده سال در زندان ماندند و سپس بدون توضیح علت زندانی شدن، رهایی یافتند. مرحوم علامه بلخی در سال ۱۳۴۶ بعد از آزادی از زندان سفری به عراق، سوریه و ایران کرد و با علمای حوزه های علمیه نجف و قم دیدار کرد و در جمع طلاب افغانی در این کشورها سخنرانی کرد."آنگونه که در دانشنامه ادب فارسی افغانستان نوشته شده، بلخی بعد از آزادی، "بر خلاف دوران جوانی و پیش از زندان که بر اقدامات مسلحانه تاکید می ورزید، ولی بعدا درباره سیا ست و حکومت، راهی مسالمت آمیز پیش گرفت و برای رسیدن به اهداف سیاسی و فکری خود، به فعالیت های فرهنگی و آگاهی دهنده به مردم تاکید ورزیده است . بلخي طرفداروحدت و شيفته آزادي و عدالت بود. و از اختلافات قومی و مذهبي رنج مي برد و متوليان رسمي مذاهب را عامل اختلافات میدانست اما دريغ که اين مرد آزاده، يک سوم عمر پربارش را در بند گذراند. اما روح انسان که مظهر آزادگي و آزادي خواهي است با در بند کشيدن نمی توان آنرا از بین برد . سید اسماعیل بلخی چند روز قبل از مرگ به هزاره جات رفت و در آنجا بیماری قلبی وی شدت پیدا کرد و فشار خونش نیز بالا رفت او سفر را ناتمام گذاشت و به کابل بازگشت و در شفاخانه علی آباد کابل بستری شد علامه بلخی هنوز سن پنجاهمین عمر گرانمایه خودرا طی نکرده بود که به تاریخ ۲۳ ماه سرطان سال ۱۳۴۷ خورشیدی در همان شفاخانه از دنیا رفت ، روز بعد جنازه اش در دامنه کوه افشار کابل به خاک سپرده شد.که اکنون در آنجا لنگرش گرم و مزارش مطاف خاص و عام است. چلمين سالگرد در گذشت علامه بلخي گرامي باد ، روحش شاد و راهش را پر ازرهرو آرزوداریم .
رویکرد ها
سایت آیائی زیرعنوان - علامه سید اسماعیل بلخی یکی از مبارزین ضد استبداد. نویسنده صاحب این قلم
- سایت بی بی سی زیرعنوان چهلمین سال درگذشت سیداسماعیل بلخی
- سایت مشارکت ملی به مناسبت چهلمين سالگرد شهادت علامه سيد اسماعيل بلخي
- یادداشتهای شخصی صاحب قلم - 20 - ماه - جولای – سال - 2008 – عیسوی.