محمد عوض نبی زاده
دیدگاه های برخی مورخان و نویسندگان کشور در مورد هزاره جات و مردم آن:-
به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ : تقریبآ پنجهزار سال پیش از هزاره جات بنام ( ستا گید یا ) نام بر ده شده است شا ها ن هزاره جات قبل از اسلام بنا م ها ی کو شانیها و یفتلیها و شیران با میان که از اولا ده آنان بودند وبعدآ شاهان مدکور بنام های هزار بنده – شار و ریو شاران یا د میشدند که عمدتآ در دو نقطه تا ریخی این سر زمین بنام های ( پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و ( سو ر مین ) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند . استاد جاويد میگوید : « مردم هزاره را از اقوام اصيل و بومي اين سرزمين میداند كه قبل از ( چنگيز ) خان بنام غوزه يعني غرجستاني معروف بوده اند و سلسله شاهان غور و شارهاي باميان از ميان همين اقوام بوده اند. نژاد هزاره ممكن است اختلاتي از اقوام اورال آلتائي “ اله تائي “ باشد » استاد حبيبي كه مردم هزاره را هزاله ويا هساله میگوید .داکتر عنایت الله شهرانی مینوسد كه پيش از ميلاد مسيح فرزندان يكي از خوانين و رئيس قبيله ترك هاي توكيو در كاشغرستان و ساحه ختن و ياركند “ياركنت “ و اورومچي بنام آچيل خان بعد از شكست در مقابل ژوان - ژوان ها جانب تخارستان ميآيد؛ ولي ناگهان در راه فوت میشود و دو پسر و يك دختر او بنامهاي قابول خان، جابول خان و غزنه جان ( دخترش ) در سرزمين هاي كابل و زابل و غزني آمده صاحبان آن ولايت ها ميگردند و از آنست كه كابل و زابل و غزني بنام هايشان نامگذاري شده است درحاليكه غزني از كلمه “غز” گرفته شده و كلمه ايست كه به لفظ تركي نسبت داده ميشود ، و غزنه دختر آچيل خان افسانوي است كه يگانه دو ولايتي كه به پسوند نسبتي “چي” استعمال ميگردد همانا ولايت غزني و باميان است كه باشندگان شانرا بنام غزنيچي و باميانچي ميگويند.نسبت دادن مردمان هزاره به تركي بودن شان صدها دليل موجود است كه ترك بودن آنها را روشن ميسازد. مثلآ در خصوص قبايل و فرقه هزاره ها اين نامها را داريم : تاتار ، خلج ، خلخ ، قرلوق - قللغ ، توركمن ، چوگل “چگل” ، نايمان وغيره كه همه را در ميان اقوام هزاره ميتوان يافت و به عين تلفظ و شكل در ميان تركان رايج ميباشد . کاندید اکادیمسن شاه علي اكبر شهرستاني چهل سال پيش تحقيقات نموده از جمله پانزده صد لغات ترك و مغول يكهزار و دوصد و پنجاه آن خالص تركي و مابقي مغولي ميباشد و از جانب ديگر اين كلماتيكه به زبان مغولي ارتباط ميگيرد، همه لغاتها در زبان تركي مورد استعمال دارد..داکترجلال الدين صديقي كلمه “بربر” را ذكر مينمايد و میگوید كه « نژاد ترك شامل هزاره ، ايماق ، اوزبيك و قرغيز ميباشد » بي ترديد ميتوان گفت كه مردم هزاره بيش از هزار سال قبل از ميلاد در افغانستان زيست داشتند و ساده ترين دليل حكومت داري نیاکان شان كوشاني ها در افغانستان ميباشد كه در قبل ازميلاد آنها در كابلستان و زابلستان و مركز غزني و بعدها تا مناطق نيم قاره هند حكومت داشتند.هزاره جات 2300 سال قبل ، به نام های بربرستان و بعدآ غرجستان و هزارستان یاد میشده است .دوره بربرستان از 300 قبل از میلا د تا 724 – میلادی سر زمینی را در بر می گیرد که قبل از اسلام و احتمالآ در دوره ماقبل تاریخ به بربرستان موسوم بود. در حدود سال های 200 ق. م. بامیان شهر ثروتمند و پر رونق بود. مرحوم غبار درین باره می نویسد: « استفاده از طلا برای پوشش مجسمه های بودا در بامیان توسط زایران چینی در سال 632- م. گزارش شده است.»دوره خراسان این دوره که حدود12 قرن طول کشید، در دو مرحله می تواند مورد مطالعه قرار گیرد. دوره ماقبل مغول از سال های 724- تا 1200 میلادی که طی آن ساکنان بربرستان به اسلام گرویدند. طی این زمان اسلامی و فارسی شدن غرجستان فرایند ی طولانی بود که حدود پنج قرن به درازا کشید.دوره بعد از مغولها که ششصد سال طول کشید و یکی از بی ثبات ترین دوره ها برای هزاره جات بشمار میآید. درین دوره بامیان مرکز هزاره جات در اثر حملات بی امان مغول ها و بعد از آن تیموری ها کاملآ نا بود شد و هر گز نتوانست شکوه گذشته خود را باز یابد.و همچنان دانشمندان و مورخین دیگر ی افغانستان نیز تحقیقات و نوشته های سودمندی را درباره معرفی هویت تاریخی و اتنیکی جامعه هزاره انجام داده است که میتوان از فیض محمد کاتب هزاره ––- محمد صدیق فرهنگ – حسن فولادی - -سیدعسکر موسوی- حاجی کاظم یزدانی –- حسین نا ئیل - جبلی غرجستانی – عیسی غرجستانی –داكتر سيد مخدوم رهين- نصیر احمد دولت آبادی- علیداد لعلی – جواد خاوری - سخی ارزگانی - حمزه واعظی – شاه علی اکبر شهرستانی – داکتراکبر همت فاریابی- رضا ضیائی – هادی میران – ظاهر دقیق – بومانعلی قاسمی و نویسنده ء این مقاله یاد نمود.
اغلب مورخان عقیده دارند که اکثریت شاخه های اقوام هزاره زیرعنوان دای قرارمی گیرند که دای بیانگر شناخت و شکل ویژه ای ازشاخه ها وپیوندقومی مردم هزاره است . دای که در لهجه هزار ه گی به معنی توده ای علوفه ای زمستانی یا بوته ای سو خت و به عبارت دیگر چیزهای که جمع آوری و در کنار هم قرارداده شده است . دای بشکل پیشوند دراسمای دا یزنگی، دایکندی، دایدهقان، دای چوپان، دای میرداد ، دای ختای، دای میر کشه ، دای کلان ، دای میر ک ، دای قوزی ، دای فولاد و دای ز نییات اتصال یافته است . بعضي از مورخان بر اين باورند که ورود آيين تشيع به اين ناحيه افغانستان درزمان سلسله صفويان و عليالخصوص دوران پادشاهي شاه عباس، ، رایج گردیده است. اکثریت هزاره ها مسلمان شیعه مذهب می باشند و در قلب افغا نستان مسکن گزین استند. ، تقریبا ۹۰٪ هزاره ها پیرو مذهب تشیع بوده و میتوان از آثار تاریخی از دوران صدر اسلام در موزیم کابل وقرآن کوفی به خط عثمان بن عفان خلیفه سوم اسلام، آیاتی از قرآنکریم به خط امام حسن و نیز به قرآن خط کوفی که در سال ۱۳۳۴ از "شهر غلغله" بامیان کشف شده بود اشاره کرد. در بافت اجتماعي و قومی افغانستان ، اما بر خلاف ادعای دشمنان, اين گـروه قومي از بوميان اصلي افغانستاناند هزارهها دومين يا سومين گـروه بزرگ قومي در كنار پشتونها، تاجيكها و ازبكها محسوب ميشوند. جامعه هزاره از بعضی مفاسد تباه کننده مانند : فحشا، بچه بازی، قمار، شراب، اعتیاد به مواد مخدر و گدائی بر کنار مانده اند. ؛ جهانگردانی که در باره هزاره تحقیق نموده به این حقیقت ا ذعان دارند ونوشته اند “ با اینکه این مردم در اوج فقر بسر میبرند اما تن به گدایی نمیدهندهزاره ها مردمی اند صادق، درستکار، آرام و صلح جو و در عین حال شجاع پرکار و زحمتکشو به مشاغل طاقت فرسا مصروف اند. و اغلب کارهای تولیدی و سازندگی کشور بدوش این مردم میباشد .آنان در برابر تهاجم ناملایمات روزگار سرمای شدید محیط گرسنگی و تشنگی فوق العاده مقاوم بوده و با تمام فشارهایی که علیه آنان اعمال شده باز تو انسته اند پرچم غرجستان را در قلب کشور بر افراشته نگهدارند . لهجه وگویش مروج مردم هزاره :- لهجه ای هزاره گی گویش مختلط از فارسی – مغولی وترکی با سنت گفتار ی مخصوص به خود است .از نقطه نظر زبان شناسی گویش ولهجه عنوان دقیق تری برای هزاره گی است که دولینگ سا ل 1973 - .م . - شهرستانی سال -1981 – م. نیز به گویش ولهجه هزاره گی اشاره کرده است . هزاره گی مرکب از 80 – فیصد فارسی – 10 –فیصد مغولی و 10- فیصد ترکی و دیگر زبانها است لهجه وگویش هزاره گی به دلیل اثر گذاری زبان های ترکی و مغولی عمدتآ با دیگر لهجه ها ی فارسی متفاوت است . قاموس زبان هزاره گی که مجموعآ شامل 1450 – لغت میشود بوسیله شاه علی اکبر شهرستانی درسال 1352 –شمسی تحقیق وتا لیف گردیده که لغات فوق را با شاخه های مختلف زبانهای ترکی ومغولی و ازبکی مورد تحقیق و مقایسه قرار داده است . جلد اول رسا له لهجه های مروج مردم هزاره ء– دایزنگی – بهسود و جاغوری شامل بیش از 1850- لغات لهجه هزاره گی چاپ سال 1365 - شمسی وجلد دوم رساله حاوی بیش از 600- لغات لهجه ء مروج مردم هزاره چاپ سال 1369 –شمسی در کابل توسط نویسنده این مقاله تحقیق و تا لیف شده است . در مورد زبان وگویش هزاره گی دو جنبه باید مدنظر گرفته شود . اول – رابطه بین گویش هزاره گی و زبان های مهمی که برآن تآثیر گذاشته اند – مانند فارسی –مغولی وترکی – ودامنه تآثیرات هر کدام از آن ها برلهجه وگویش هزاره گی . دوم – ویژه گیهای خاص و منشآء گویش لهجه هزاره گی . مردم هزاره از قدیم الیام به لهجه مروج فارسی- دری هزاره گی مکالمه میکرده است وجوه متمایز و متبارز دری و فارسی هزاره گی با زبان دری وفارسی روی این مشتقات تکیه دارد. اول – نحوه گویش ولهجه - دوم - به کار بردن اصطلا حات و عبارات مغولی وترکی—سوم – ویژه گی های ارتباطی جملات و عبارات ونحوه تولید زبان ولهجه. در موارد زیادی تا هنوز مردم هزاره با استفاده از نام های مغولی – ترکی وفارسی امور لسانی خویش را انجام میدهند. داکتر مهدی در کتاب تاریخ سیاسی ونظامی دودمان غوری تذکر داده که رونوشت نکاحنامه را که از بامیان کشف شده واین نکاحنامه در قرن چهارم هجری به لهجه ء هزاره گی نوشته شده است . بدین ترتیب هزاره ها نسل اندر نسل اصالت زبان فارسی هزاره گی را با خود به همراه آورده ومنتقل ساخته است . نظریات و دیدگاه های برخی مورخان خارجی در باره هزاره جات و مردم هزاره :- درگذشته ها ی دور هزاره جات کنونی به گفته (بلیو ) بنام غرمارث یاد شده که این نام در کتاب مقدس نیز آ مده است –کنت کورت و بطليموس مورخين عهد سکندر کبير، فريه جهانگرد فرانسوي، هنري فيلد کريستياتس محقق دنمارکي و جورج راورتي، از مورخان غربي. مقدسي، مولف گمنام حدودالعالم در 959 ميلادي، ابي بکر مشهور به ابن فقيه، ابن خرداد در 920 ميلادي، از مورخين اسلامي و همچنان هيوان تسنگ راهب چيني از موجوديت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجوديت هزاره ها در غرجستان به کرا ت ياد نموده اند. جهانگرد چيني هيوان تسنگ مینویسد كه در دوره كوشانيها از آريانا عبور كرده، قوم هزاره قرنها پيش از ورود اسلام به این سرزمين مي زيستند، در ادبيات و توا ريخ دوره اسلامي قرن سوم وچهارم هجري اطلاق ترك غرچه به قوم هزاره شده است. ژ. فيريردانشمند فرانسوی گفته است كه هزاره ها ساكنين اصلي افغانستان ميباشند و در زمان حملات اسكندر در همان محل زندگي ميكردند كه حالا حيات بسر ميبرند واین موضوع را از نوشته هاي موًرخ قديمي يونان “كورتس” استفاده كرده است. ؛ ميگويد : « هزاره ملتي است كه از اختلاط و تركيب ترك و مغول بوجود آمده اند .و چنانچه در کتاب جامع التواريخ نیزنوشته شده است که هزاره ها ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي افغانستان هستند. ، درین کتاب تاریخ که - 1500 سال قبل از ميلاد مسيح، از ”اوغوزخان " فاتح کبير مغل و فرزندان 24 گانه ء او نام برده مي شود و قبايل که بار اول در جهانگشايي با او سهم گرفتند، اقوام : اوليغور، قا نقلي،قبچاق، قارلق، قليچ، آغا جري يا باغچري، بودند که اين نام ها تا هنوز درميان جامعه ء هزاره مروج است. از قرن ششم قبل از ميلاد تا قرن اول ميلادي، هزاره جات مورد تجاوز قرارمي گيرد و مي توان از حمله ء ”کوروش کبير ”اولين حکمران مقتدر ”هخامنشيان " بين سالهاي 536 - 545 قبل از ميلاد، ياد نمود. گرچه او توانست هزاره جات را که در آن وقت ”ستاگيديا " ناميده مي شد، فتح نمايد، اما کوروش، از سوي قبيله ء ”دهايي " ( قبيله ء ترک و مغل )، زخم برداشت. سکندر مقدوني، به سرزمين هزاره جات که درآن وقت ”اراکوزيا " ناميده ميشد، حمله برد که با مقاومت سرسخت مردمان آنجا، مواجه گرديد. بطليموس دانشمند، که در رکاب سکندر قرار داشت مي نويسد : ”سکندر در گذشتن به شمال يک نوع انسانهاي جديدي را ديد که بي نهايت سرکش بودند و در پناه ء خانه هاي گلي مي زيستند. ولی " سکندر در جنگهاي چهار ساله موفق به تسخير کامل ولايات اراکوزيا ( هزاره جات ) نگرديد. امپراطوري مقتدر کوشانيها بين سالهاي 40 تا 220 ميلادي، مدنيت بزرگي در هزاره جات بنا نهاد. کوشاني ها را به نام اقوام ”يوچي " مي نامند که يکي از شرقي ترين قبايل نيرومند ترک و مغل از شاخه ء ”کميستي " يا ”سيتي " است.”کد فيزس " بنيانگذار سلسله ء کوشانيها و بعد پسرش ”ويما کدفيزس " در سالهاي 90 ميلادي امپراطوري وسيعي را به وجود آوردند. دومين خاندان کوشاني ها که بنيان گذار آن ”کنيشکاي کبير " است، از قبيله ء کوشان، از جمله ء اقوام ترک و مغل ويکي از قبايل مهمي تشکيل دهنده ءاجداد هزاره ها در تاريخ شرق مي باشد.بعد از انقراض امپراطوري کوشاني ها، بين سالهاي 425 - 566 ميلادي، امپراطوري سوار کاران وتير اندازان ”زاولي " يعني سلسله اي شاهان زاولي يا هياطله، قد مي افرازند. ، مانند برادران کوشاني شان از اقوام و قبايل سيتي يا کميستي هستند که هم اکنون هزاره هاي زاولي در جنوب غرب هزاره جات درخاص ارزگان، مالستان، جاغوري، اجرستان، در حوالي کابل و غزنی به نام”هزاره ء زاولي " زنده گي مي نمايند. کوشانی ها درابتدا عمد تا زردشتی بودند، بعدا بودائی شدند،. سلسلهً کوشانی ها، منطقه وسیعی را تحت کنترول داشتند که وسعت آن ازدریای اورال ـ اوزبیکستان ـ افغانستان ـ پاکستان الی قسمت شمالی هند امروزی میرسید. که ،شامل یوج جن، کندینا، سکیتا، کوزنبی، پاتالی پوترا وچمپا آن زمان میشدند.
برخی دیدگا های دیگر درباره بامیان مرکز هزاره جات :- باميان درافغانستان مرکزی < هزاره جات > ، تقريبا به مسافت 231 کیلومتر در شمال غرب کابل و در قلب کوه هندوکش، درارتفاع 2500 متری موقعيت دارد. با میان دربندا هش بنام < بامیکان> ودر قرن پنجم قبل از میلاد بنام < فان – یانگ > و درسال632 میلا دی < فان – ین – نا > یاد شده است.در اوا ئیل قرن اول میلا دی با به قدرت رسید ن کو شا نی ها بامیان حیثیت مرکز دین بو دا ئی را پیدا نمودکه در اين امپراتوری بزرگ ، بامیان و تنديسهای بودا ، سمبول يا نماد اين عظمت تاريخي بود. پس از دوره کوشانی ها و یفتلی ها - تنی چند بنام شیران با میان که از احفاد کوشانی ویفتلی بودند در بامیان و حوا شی آن حکو مت میر اندند حکمر وائی این سلسله قبل از اسلام و مدت ها بعد از آن نیز اد ا مه یافته است. حکمرا نی شیران بامیان توسط غز نویان ساقط وبعد از آن غوری ها شنسبی ها – خوارزمی ها در با میان حکو مت کر دند با شکست خوارزم شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیز خان تخر یب وبه بامیان آ سیب زیا دی وارد گشت.بامیان روی معبر کا روان رو قدیم میان بلخ و پیشاور بنا م راه معر وف ابر یشم قرار گر فته بود. پیکره های عظیم بودا - معا بد منقوش و چند ین هزارسموچ بامیان را از نظر آئین و هنر بودائی مشهور سا خت. اين شهربرای بيش از هفت قرن ـ از قرن دوم ميلادی تا دخول لشکر اسلامي در قرن نهم ميلادی درآن ، يکي از بزرگترين مراکز بودايی در شرق محسوب ميگرديد. بامیان درمحل تلاقی تمدن های ايرانی، يونانی، بودايی، هندو و اسلامی واقع شده و ميراث فرهنگی آن آميزه ای ارزشمند از تاثير اين تمدن ها و فرهنگ هاست. ، فصل بسيار با ارزش و مهمی را در تاريخ حوزه تمدني ما و در مجموعي جهان مي سازند. يک بخشي عمده از ميراثهای تاريخي و فرهنگي افغانستان را آثار باستاني قبل از اسلام تشکيل ميدهد که ازخصوصيات کاملا استثنايي برخورداربوده اند. بامیان در آن دوران تاريخي، منحيث با اهميت ترين مرکز تقاطع تمدن ها و جريانهای متفاوت فرهنگی و به مثابه شاهراهی انتقال ، و داد و ستد دست آورد های فرهنگی ملل مختلف جهان شناخته شده است. بازرگانان ، سياحان و هنرمندان از چين ، هند ، آسيای مرکزی و اروپا با استفاده از راه ابريشم ، دراين حوزه باستاني رفت و آمد داشتند،.هیوان تسانگ زایر چینائی که در نیمة اول قرن هفتم میلادی از بامیان دیدن کرده است از هیکل بزرگ دراز افتاده بودائی یادآوری نموده است . گرچه امپراتوری كوشانی ها در 220 ميلادی در شمال هندوكش ازهم پاشيد اما كوشانیها تا سال 425 ميلادی در جنوب هندوكش به فرمانروائی خود ادامه دادند .
ازنظر تاريخی ، آيين بودائی حداقل ۱۵۰۰ سال قبل از حمله مغول ها به خراسان و افغانستان امروز بطور وسيع در جنوب هندوكش حاكم بود ، به گونه ای كه اين آيين ، سالانه هزاران زائر چينی را به باميان مي كشانيد . معابد متعدد درآن موجود بوده و درآنها هزاران راهب به اخذ تعلیمات بودائی مصروف بودند. در سخره های عمودی و افقی کوه های شمال شرقی بامیان مجسمه های بودا را به بلندی 140 تا 150 فت کنده اند. این مجسمه بزرگ طلائی میباشد که درهنگام طلوع آفتاب شعاع آن بهر طرف نشر میگردد. به فاصله 12 لی ( یک لی مساوی نیم ورست و یک ورست مساوی10،67 کیلومتر) در شرق شهر بامیان هیکل خوابیدة بودا را درمعبد بزرگی مشاهده میشود که با (نیروا نا) یعنی به مقام ابدیت فرومیرود. این هیکل یکهزارفت طول دارد و شاه مملکت هرسال در جشن آزادی جمله دارائی منقول خود و خاندان خود را به شمول آنچه در خزانه دارد می آورد وآنرا به نام وی قربانی میکند.. کار ساختمان دو پيکره بزرگ در قرن دوم ميلادی به هدايت کنشکای کبير آغاز گرديد و احتمالا در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم به پايان رسيده باشد. مغاره های حفرشده در دل کوه ها ، محل بود و باش هزاران راهب بودايي را تشکيل ميدادند و همچنان بحيث مهمانخانه برای مسافران ، بازرگانان ، و زائرين اين مرکز بودايي ، مورد استفاده قرار ميگرفتند. اين مغاره ها مملو از نقاشي های مختلف بودند که همزمان با تراش پيکره ها بحيث يک مجموعه يي بهم پيوسته حفر شده بودند. آنها به طول يک مايل ، قسمت شرقي و غربي ، يعني دو مجسمه بزرگ را با هم وصل ميکردند.این وادی را ميتوان به سه بخش تقسيم نمود. بخش غربي جايي که مجسمه بزرگ 53 متری قرار دارد و بيشترين بخش مغاره های منقوش را در بر ميگرفت ، بخش مرکزی که يک پيکره نسبتا کوچک ( احتمالا در حالت نشسته ) نيز تراشيده شده بود و تعداد زيادی از مغاره ها را در بر ميگرفت، و بخش شرقي واد ی که دارای مجسمه بزرگ 38 متری بودا بوده است. برعلاوه این دو مجسمة بزرگ ، مجسمة دیگری هم بفاصله هزار قدم دورتر بشکل خوابیده موجود بود. در حدود یکهزارو هشتصد سال قبل، کاروانهای تجارتی زیادی از آسیا و اروپا به قصد مسافرت به چین ازطریق بامیان عبورمینمودند.این جاده در عصر شاهان کوشانی رونق زیادی کسب نمود. شمار زیادی از زائرین چین نیزازین راه عبور میکردند. آنها به هند یعنی جائیکه بودا بیش از دو هزار سال قبل در آنجا متولد گردیده بود سفر میکردند. بوديسم در قرن سوم پيش از ميلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جنوب كوه های هندوكش عرضه شده بود . با توجه به سكه های قديمی پيدا شده در باميان ، نقاشي های روی ديوار های معابد اطراف تنديس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرين شاهان كوشانی و همچنين شكل فزيكی تنديس ها ، مي توان چنين نتيجه گرفت كه ساكنان اين منطقه تا حدود 2300 سال پيش دارای همان قیافه و تركيب فيزيكی چهره بوده اند كه هزاره های امروز هستند . بدين ترتيب چهره مغولی ساكنان مردم هزاره افغانستان را مدت ها پيش از حمله چنگيز خان و امير تيمور ، جستجو كرد ، مدت ها پيش از ظهورمغل ها ، ساكنان هزاره جات امروز در معرض تآثيرات اقوام قديمی مغل ها و ترك با ويژه گی های فزيكی شبيه مغل ها و ترک قرار گرفتند . برجسته کاری های مرمرین ، آثار سنگی بودایی متعلق به ماقبل تاریخ، برنزهای رومی، مسکوکات دوره های مختلف، مجسمه های قبل از میلاد، بخشی از آثار موزیم ملی کابل را که از بامیانبدی آمده تشکیل می دادند. که نشان دهنده رواج وسیع آئین بودائی در ین ساحه وبخصوص در بامیان میباشد .
آئین بودایی در ایجاد وشکل دهی تاریخ تمدنی شرق وافغانستان دارای جایگاه بلند وماندگار است .
برای تامین وحدت ملی باید اقوام کشوربه تفاهم جمعی ، منافع ملی ازطریق مشارکت آگاهانه و عادلانه درمسائل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی برسند تا برای تحقق اهداف مشترک وتامین منافع جمعی درچوکات حاکمیت سیاسی واحد ،تشریک مساعی نمایند. ایجاد حس اعتماد وهمبستگی ملی و تحقق وحدت ملی درافغانستان ، با همآهنگی واختلاط ارزشهای فرهنگی , تاریخی و اعتقادی اقوام ، که منافع جمعی آنان از طریق ، تفاهم " ارگانیکی" بر پایه فرهنگ پلورالیستی ، باید در چوکات حاکمیت سیاسی واحد امکان پذیر گردد. قرار است درطی یکسا ل و چند ماه آینده انتخابات ریاست جمهوری و چند ماه بعد ازآن انتخابات پارلمانی در افغانستان برگزارگردد. درحالیکه تنی چند از شخصیت های سیاسی خود ها را به مقام ریاست جمهوری کاندید و ازحالا بشکل مقدماتی فعالیت های تبلغاتی را آغاز نموده اند . اما تا هنوز هیچ یک از رهبران و نخبگان سیاسی مردم هزاره خود ها را به این مقام کاندید ننموده ولی جامعه هزاره به حد لازم بلوغ سیاسی و عزم ملی رسیده اند وبی توجهی وکم کاری حکومت کنونی را در طی تقریبا هفت سال اخیر بخوبی درک کرده واز آن کمک های میلیارد ها دالری جامعه جهانی حد اقل بازسازی تا هنوز درمناطق هزاره جات صورت نگرفته است که مردم هزاره جات آنرا لمس میکردند . رهبران دولت کنونی صرف باشعارها و تبلغات دلخوش کننده این مردم را امید وار و مصروف ساخته و کدام کارعملی درین ساحه انجام نداده است . جامعه هزاره دیگر فریب کاندیدان مقام ریاست جمهوری و بخصوص آقای کرزی را نخواهد خورد . درین انتخابات دیدگاه ها و تقاضا های مبرم – ضروری و حیاتی زیر را مردم هزاره جات در بد ل پشتیبانی مشروط از تمامی کاندیدان و بخصوص آقای کرزی پیش از برگزاری انتخابات به ایشان پیشکش وارایه میدارند تا درطی مدت یکسال و چند ماه باقیمانده دوره کاری خویش آقای کرزی به آن عمل نمایند . -اول - معضله کوچی ها باید بصورت دایمی و همیشگی حل و فصل و به این مشکل زخم نا سور مانند برای همیشه خاتمه داده شود.- دوم – در تطبیق پروژه شاهراه آسیا ئی کابل – هرات از طریق هزاره جات تعلل و کارشکنی های مقامات دولتی بطور قاطع بدون سیا ست بازی ها ی قومی برطرف و هرچه زود تر اسفلتکاری این سرک از طریق بامیان بطرف کابل نیز آغاز و پیشبرد سریع کار احداث شاهراه را شخصا آقای کرزی زیرنظرمستقیم خود قرار دهد.- سوم- آقای کرزی تمام ولایات جدید پشنهادی مناطق هزاره جات و بخصوص ولایات جدید پشنهادی- جاغوری – بهسود - پنجاب – را منظور و تشکیل نموده تا این ولایات جدید مناطق هزاره جات درکنار ولایات بامیان و دایکندی فعالیت خود ها رادر سطح تشکیلات اداری ولایات جدید آغاز نمایند .چهارم :-برای باز سازی ولایات کشور بخصوص مناطق هزاره جات عدالت و برابری در تقسیم بودجه انکشافی آنان از طرف دولت در نظر گرفته شود.وبرای بازسازی ولایات بامیا ن و دایکندی توجه بیشتر از گذشته جلب و در اکمالات ارگانهای دولتی در همه امور ایشان اقدام و ایندو ولایت را به ولایات درجه اول از لحاظ تشکیلا ت اداری دولتی ارتقا دهند. پنجم :- قرار احصائیه موجود حضور تحصیلکردگان جامعه هزاره در ادارات – موسسا ت و شعبات اجتماعی –فرهنگی و اقتصادی دولت کنونی به تناسب حضورتحصیلکردگان دیگر اقوام درپائین ترین فیصدی قرار دارد که 2 % را تکمیل کرده نمیتواند.آقای کرزی باید سهم و حضور جامعه هزاره را درشعبات دولت مطابق به احصا ئیه ملل متحد ومتناسب به تعدادنفوس و شعاع وجودی شان که مردم هزاره سومین قوم در افغانستان میباشد تامین نماید . با تحقق این پنج خواست و تقاضای برحق و عادلانه جامعه محروم هزاره آقای کرزی بالای رآی و پشتیبانی مردم هزاره درانتخابات ریاست جمهوری آیند ه حساب نماید در غیر آن هر کاندید دیگری که به این خواست قانونی مردم هزاره لبیک گوید مردم هزاره درین مورد آمادگی صادقانه دارند تابا ایشان تفاهم نمایند .
نتیجه گیری :-
یکی از مورخان جهان میگوید :- مردم یک کشورتا تاریخ خود را نشناسد، نمیتواند تشخیص دهد که در کجا ایستاده هستند. تاریخ هرکشوربخشی ازهویت مردم آن سرزمین رامیسازد. درباره معرفی وشناخت ازقدامت تاریخی و هویت اتنیکی جامعه هزاره کتاب های متعدد تاریخی و تحقیقی ومقالات فراوانی از جا نب مورخان داخلی وخارجی تالیف و نگارش یافته است و براساس اسناد تاریخی وباستانی و تحقیقات علمی جامعه شناسی دانشمندان مذکور سرزمین هزاره جات وطن اجدادی و نیاکان مردم هزاره درطی مدت بیش ازسه هزار سا ل بوده که آثار باستانی بامیان آنرا به ثبوت میرساند و بنا بر تحقیقات انجام شده جامعه شناسان داخلی و خارجی هویت اتنیکی و نژادی جامعه هزاره ثابت گردیده است که این مردم مخلوطی از نژاد مغل و ترک اند که این علایم و نشانه ها را میتوان در لهجه فارسی هزاره گی مشاهده نمود . نظریات مغرضانه برخیها در باره اینکه مردم هزاره را از بقایای لشکر چنگیز میدانند بدو دلیل تاریخی مردود شناخته میشود اول :- بقول غلام محمد غبار:- چنگیز خان نمیخواست درین سرزمین ساکن شود ومیخواست بعد از تخریب شهرغلغلهء بامیان به مرکزاصلی خویش بر گردد . درحالیکه کوشانی ها دربامیان ،همراه با مردم این سرزمین به تشکیل دولت پرداخته وباعث عظمت بامیان باستان شدند. نیاکان مردم هزاره چنان آثاردرخشان تاریخی و باستانی را به جا گذاشته اند که هر گونه شک وتردیدی را ازمیان برداشته است.درین مقاله سعی گردیده تا در باره هویت تاریخی و اتنیکی مردم هزاره جات کتاب های تاریخی جداگانه ویا در بخشی از کتاب های تاریخ عمومی افغانستان در مجلات– روزنامه ها و در یک و نیم دهه اخیردررسانهای انترنتی داخلی و بیرون مرزی کشور نوشته ها و نظریات مورخان و نویسندگان مشهور داخلی و خا رجی چاپ و نشر شده .که درباره قدامت تاریخی سرزمین هزاره جات و هویت اتنیکی و منشا نژادی جامعه هزاره نظریه های تحقیقی و کار شناسانه ارایه نموده تذکر رفته است . و همچنان دانشمندان خارجی نیز کتا بهای تاریخی و مقالات تحقیقی فراوانی را نوشته است . اكثرمورخان داخلی و خارجی معتقد ند که هزارهها يكي از اقوام قديمي و مخلوطی از نژاد ترک و مغل افغانستاناند و هزاره جات ، ازگذشته های خیلیها دور و چندین هزار سا ل قبل زادگاه اصلی و آبائی مردم هزاره بوده است.هم چنان چندین خواسته و د رخواست مشروط جامعه هزاره از کاندیدان ریاست جمهوری و بخصوص آقای کرزی نیز نگارش یافته اند .
منابع :-
سایت سمنگان زیرعنوان نام افغانستان چگونه و از چه زمانی بر کشورما گذاشته شد؟ نویسنده:- رمضان علی رحیمی .
سایت کا تب هزاره زیرعنوان برگي از تاريخ ترك هزاره نویسنده:- پروفيسور عنايت الله شهراني .
سایت آریانانت زیرعنوان ساختار قومی و نهادهای سیاسی- اجتماعی مردم هزاره نویسنده:- صاحب این قلم.
سایت مشعل زیرعنوان سیاستها وتاریخ معاصر هزاره ها نوشته:- ظاهر دقیق .
سایت سمنگان زیرعنوان به بهانه روز جهانی موزیم ونود سالگی موزیم افغانستان:- از بی بی سی .