محمد عوض نبی زاده

 

 

میراث منفی حکومت هشت سالهء بوش به مردمان امریکا وجهان

تئورى نومحافظه كاران آمريكا درچارچوب تداوم اراده راست راديكال ، مبنى بر اعمال قدرت از طريق جنگ، با آغاز قرن بیست ویکم شرایط تطبیق پيدا نمود وساختار نظام فكرى آمريكا در سياست خارجى به سوى يك نظام سلسله مراتبى و غيرمشروط سوق داده شد. به گفته «ويليام كريستول» نظريه پردازنو محافظه كار و مبتكر «طرحى براى يك قرن جديد آمريكايى » مى گويد:«هروقت كه ملت آمريكا آماده جنگ است، بايد آن را به فال نيك گرفت!» طوریکه«ريچارد پرل» يكى از پرنفوذ ترين عناصر محافظه كار به صراحت اذعان مى دارد: «بايد نشان دادكه تشنج زدايى ديگر كارآيى ندارد و بايد اهداف پيروزمندانه را از نو مطرح كرد.» . پیروزی های یکه تازانه ء نظامی امریکا بر جهان دراخیرقرن بیستم چشمان مردم دنیا را خیره میکرد امریکا ومتحدانش از تجزیه خونباریوگوسلاوی فارغ میشد و نوبت بیکی از کشورهای قاره آسیا و یا آفریقا فرا میرسید .ايالات متحده امریکا با استعمال قدرت نظامی بر قوانين و مقررات سازمان ملل آغاز قرن بيست و يکم را به سراشيب بی قانونی و زورگوئی و دستاوردهای قرن بيستم را دستخوش مخاطره قرار میداد. فاجعه یازده سپتمبر ، مصادف به آغازکار ریاست جمهوری آقای بوش  و سیاستهای توسعه طلبانهء وی زمینه سازهجوم لشکر متحدین در راس امریکا به افغانستان بود که بعدآ عراق بدان اضافه شد. حکومت هشت سالهء بوش ونومحافظه‌كاران امریکا  نه تنها به جنگ‌هاي ويرانگرانه در كشورهاي افغانستان و عراق اكتفا نكردند بلكه تا سال‌ها سياه بختي را براي مردم اين كشورها هديه داد،  گرچه آنان این  جنگها را موجب آزادي پنجاه وپنج ميليون نفر مردم اين كشورها مي‌دانند.  ولی لشکرکشي به افغانستان وعراق كه تا كنون به قيمت جان بيش ازپنج هزار سرباز آمريكايي انجاميده، رقمي بسيار بيشترازكشته‌شدگان حادثه يازده سپتامبر بوده است، بدون آنكه به دستگيري بن‌لادن يا خاتمهء تروريسم منجر شده باشد.  درهشت سا ل دولت داری بوش بدترين بحران اقتصادي آمريكا پس ازسال‌هاي دهه سي رقم خورده، بحراني كه اين كشور را تا آستانه سقوط به  پيش برده است. لشکر کشی یکجانبهء ايالات متحده امریکا عليه عراق ، يک جنگ تجاوزگرانه بوده که سرزمین عراق با تجاوزيک دموکراسی بزرگ امپراطوری عليه يک استبداد خونين روبرو ،  ومورد تجاوز واقع شده است. تجاوز امریکا به عراق درمغایرت کامل با قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل که به اتفاق آرا در ۱۴ دسامبر ۱۹۷۴ به تصويب رسيده بودقرار دارد  . توسل به نيروهای مسلح با زيرپا گذاشتن ماده  51 منشور (سازمان ملل) توسط هردولتی عمل تجاوزگرانه است اما در حادثه ۱۱سپتامبر، مفهوم جديدى از ماده -۵۱ - این منشور به كار برده شد و، آمريكا مدعى اند در مظان حمله قرار گرفته است كه تهاجم نظامى به افغانستان نيز براساس همين توجيه انجام گرفت دولت «جورج دبلیو بوش» با تبد يل مبارزه عليه شبكه هاى تروريستی فرامليتى به جنگ با «محور شرارت » ، در واقع ، همان برنامه سياسى و عقيدتى را دنبال كرد كه در سالهاى ۱۹۷۰ طرا حى شده و در اوايل سالهاى ۱۹۹۰ انطباق داده شد ودر تئورى جنگ بازدارنده از سپتامبر ۲۰۰۲ رسميت يافت ، جورج دبلیوبوش دولتها را در مقابل انتخاب دوگزينه قرار داد: - آنكه با ما نيست، عليه ما است!  که،  كشور های ايران، عراق،  كورياي شمالى و سوريه  به عنوان محور شرارت معرفى شدند.اگر خلع سلاح عراق از کانال تصميات قانونی سازمان ملل متحد  عبور می کرد، آنگاه اعتبار قوانين بين المللی و سازمان ملل به عنوان مرجع حل و فصل مسايل جهانی بالا می رفت. اما بی اعتنايی یگانه ابر قدرت نظامی و اقتصادی جهان نسبت به سازمان ملل، اين مهمترين دستاورد مناسبات ميان ملت ها را به نحو نگران کننده ای تضعيف کرده است. دخالت نظامی غيرقانونی آمريکا درعراق مسابقه تسليحاتی را در جهان افزايش داد و جهان را ناامن ترکرد ه است . پس از ۱۱سپتامبر مبارزه با تروريسم د كترين جديد امنيت ملى آمريكا  ازجانب جورج بوش مطرح ،  و توجيهات حقوقى نيز به آن اضافه گردید. دکتورین  مبارزه با تروريسم،  ابزارى در دست آمريكا است تا هژمونى خود را درسطح نظام جهانی تثبيت و درسايه تفسيرخود از تروريسم، در امور داخلى كشورهاى مختلف دخالت نمايد. ، این پا لیسی  بيا نگر شرايط و شكاف جديد میان واشنگتن و جهان بوده است .

تروریسم پدیده ء پیچیده است که نمی توان آن را با معیارهای مادی سنجید  و به این باور بود که اگر فلان رهبر به قتل برسد، خشونت به پایان خواهد رسید. برای مبارزه با این پدیده باید از همه اولتر به ارزیابی انگیزه ها پرداخت بدون چنین ریشه یابی، مبارزه با تروریسم راه به جایی نخواهد برد. تردیدی نیست که هر طرز تفکر و ایدئولوژی و هر د ین و مذهبی انگیزه های دفاع از خویش را در خود نهفته دارد. نمی توان تصور نمود که وقتی د ید گاهی مورد حمله و هجوم قرار می گیرد، هوادارانش فقط به این دلیل که از نیروی دفاعی همسان با مهاجم برخوردار نیستند، د ست از د فاع بردارند و تسلیم شوند. این که امروز از نظر غرب تروریست کسی است که منافع غرب را تهدید می کند نه کسی که انسان های بیگانه را می کشد، خانه های مردم را با بمب و بلدوزر تخریب می کند و مردم را به کوچ اجباری وادار می سازد. کشتن مردان و زنان و کودکان فلسطینی به د ست نظاميان اسراييلی ، دفاع مشروع به شمار می آ ید و اما مقاومت در برابر آن تروریسم است. تا زمانی که تروریست های خوب و تروریست های بد در جهان وجود دارد و در برابر تروریسم با معیارهای دوگانه مبارزه صورت می گیرد، هیچ فردی شعار های مبارزه علیه تروریسم را باور نخواهد کرد .، حمایت بی قید و شرط از اسرائیل در منازعه علیه اعراب و فلسطینیها، بهانه جوئی و خصومت علیه ایران و کشورهای محور شرارت وبخصوص در کشورهای امریکای وسطی و جنوبی،  اختلافات در ناتو ، میان واشنگتن - لندن و کابل - لندن وجامعه جهانی ودولت افغانستان ، مشکلات دیگریست  که ماموریت نیروهای خارجی وجامعه بین المللی را در افغانستان به خطر ناکامی روبروساخته است . گرچه کلیه 26 عضو ناتو نیروهایی در اختیار آیساف قرار داده اند. اما اکثر کشورهای عضو از درگیر ساختن نفرات خود در مبارزه مستقیم با طالبان خودداری می ورزند. از جمله آلمان، فرانسه، اسپانیا، ترکیه و ایتالیا از اعزام شمار قابل توجهی نیروی رزمی به جنوب افغانستان خودداری کرده اند. این تصمیم باعث شکاف میان آنها از یک طرف و آمریکا، بریتانیا، کانادا، هلند، دانمارک و رومانی که درسال های اخیر بار اصلی نبرد با طالبان درجنوب را به عهده داشته اند، شده است. «بان کی مون» سرمنشی سازمان ملل متحد  در سفر اخیرش به کابل بر طولانی بودن تعهد ملل متحد و جامعه جهانی و سهم گیری کشورهای همجوار منظقه تاکید داشتند و هم از چالشهای که طی سال ۲۰۰۹ افغانستان با آن روبرو خواهد بود خبر می داد. مدودف رئیس جمهور روسیه از ایجاد «قوای جمعی واکنش سریع» در ۴ نومبر ۲۰۰۹  که منافع کشورهای آسیای میانه را منعکس می سازد و تجهیزات آن کمتر از ناتو نخواهد بود، آمادگی خودرا متظاهر میسازد و عملا راه ترانزیت روسیه را برروی انتقالات امریکا به افغانستان باز ساخت.

به نظر مي‌رسد در مقايسهء اين دو مداخله نظامي به افغانستان ، شوروي دقيقا در همين برهه از جنگ آماده خروج از افغانستان شد. بر عكس ، اكنون اوباما طرح اعزام ‪ ۳۰هزار نيروي تازه نفس به افغانستان را مطرح كرده ضمن آنكه شمار بيشتري از اين نيروها را از ناتو خواسته است . نيروهاي ائتلاف هم تقريبا ‪۱۱۵هزار نيرو در آینده درافغانستان خواهند داشت كه معادل مجموع نيروهايي است كه شوروي در افغانستان پياده كرده بود. مانند شورویها،  امریکا و متحدینش عمدتا كابل و مراكز ولایات را در اشغال دارند. حومه شهرها اغلب در كنترل طالبان است . تنها تفاوت در اين است كه در زمان تهاجم شوروي، غرب و پاكستان مجاهدين را حمايت مالي و تسليحاتي مي‌كردند، اما در جنگ كنوني افغانستان منبع مهم تامين مالي طالبان قاچاق مواد مخدر است و اين گروهها متكي به درآمد مالي خود هستند و به همين علت كنترل آنها دشوارتر است .  اردو و پليس افغانستان از كارآيي بيشتري برخوردار بودند و مسكو نيز خواستار تغيير حكومت افغانستان نبود. درمقيا س با پيش بيني خروج آمريكا از افغانستان ، شوروي براي خروج از افغانستان از فرصتها و تسهيلات بيشتري برخوردار بود. غرب با وعده قطع حمايتهايش از مجاهدين و به جريان انداختن گفت و گو ميان گروههاي محارب داخل كشور، شوروی را ملزم به خروج از افغانستان ساخت ، بلكه فرصت براي دولت افغانستان ميسر شد تا بعد از خروج شوروي همچنان پايدار بماند وتا سه سال بعد اين دولت پابرجا بود. اين فرضيه‌ها كه پرتاب موشكهاي استينگر ساخت آمريكا موجب فروريختن حكومت شوروي سابق شد، همه بي‌پايه و بي‌معنا بوده است . روسيه صدور انرژي به قوای مسلح افغانستان را قطع كرد. در آن سوي ميدان جنگ  ، بايد پذيرفت كه واشنگتن و اسلام آباد هم با ادامه دادن به حمايت تسليحاتي و مالي از مجاهدان توافقنامه ژنو را نقض كردند. اين دو كشور با حمايت از گروههاي طرفدار غرب مانع از تلاشهاي داکتر نجيب الله براي برقراري آشتي ملي شدند. آشوب و هرج و مرجي كه با پيروزي مجاهدين در كشور پديد آمد و كابل را به ويرانه‌اي تبديل كرد، موجي از نفرت و نارضايتي را در ميان مردم پديد آورد كه درنتیجه و از دل آن  گروه طالبان ظاهر شد ، غرب بدبختي و بلا را به جان خود خريدند که بايد اکنون اين واقعيت را در مورد افغانستان درك كند. طالبان با قواي نظامي قادر به بيرون راندن ناتو نيست. افغانها هيچگاه موفق به شكست دادن خارجيها نبوده اند. مهمترين درسي كه از مداخله نظامي شوروي در افغانستان مي‌توان آموخت اين است كه عدم يكپارچگي سياسي و فرهنگي مردم  افغانستان همواره عامل اصلي خشونتهاي گسترده در اين كشور بوده است . بر خلاف عراق جنگ افغانستان براي ناتو يك دام خودساخته اغواگرانه است . عقب نشيني مرحله‌ء ناتو از افغانستان  مانند عقب نشيني آمريكا از عراق نتيجه بخش نخواهد بود.چون در عراق يك دولت مركزي روي كار است كه آمريكا را وادار به تعيين جدول زماني براي خروج كرده است اما در افغانستان خروج ناتو و نيروهاي غربي خطر فروپاشي دولت مركزي و وقوع يك جنگ داخلي را در پي خواهد داشت.چنانچه از مدتها قبل راهبرد سازی برای افغانستان و پاکستان ازجانب برخی از سیاست مداران و کار شناسان برجسته ء جهان جریان دارد که دیدگاه های شانرا مطرح ساخته اند و ازجمله هینری آلفرد کیسنجر یهودی تبار متولد جرمنی که در دهه 70 وزیر خارجه حکومت نکسن و فورد وهم چنان برنده جایزه صلح نوبل در فرجام جنگ ویتنام و سیاست détente  با شوروی سابق  و یکی ازین سیاست مداران کهنه کار امریکایی که برای حکومت اوباما راهبرد جدیدی پیشنهاد می کند. کسنجر با نشر یک مقالۀ در واشنگتن پوست دیدگاهش را در مورد ساختن یک ستراتیژی جدید برای افغانستان و پاکستان به چاپ رسانیده که نکات برجستهء آن خدمت خوانندگان محترم  تقدیم میشود :-

اول :-.  کیسنجر شکست حکومت کرزی را کاپی کورکورانه نظام ریاستی امریکا که با ساختار اجتماعی وجغرافیایی محلات و تمایل خودگردانی محلی در تضاد قرار دارد، می بیند. وی برای حل این تضاد بجای حکومت تمرکز گرا دولت نا متمرکز و حمایت از محلات را در امر بهبود امنیت و توسعه برای افغانستان مفید می شمارد.دوم  :-.  کیسنجر از رویکرد دوید پتریوس در عراق در رابطه به ملیشه سازی وبکارگیری آن برای افغانستان پیشتیبانی میکند. به نظر وی 10 فیصد از مناطقی دوطرف مرز دیورند است که امنیت همه منطقه  را تهدید می کند در جهت جلوگیری از ظهور یک دولت  جهادی موازی به دولت فعلی متمرکز شود.

.سوم  .:- کیسنجر مشکل افغانستان را یک مشکل جهانی می داند که صرف به امریکا رابطه ندارد. وی طرفدار همکاری های منطقوی وبین المللی  در جنگ با تروریسم است. افزون بر آن کسینجر طرفدار تبدیل افغانستان به پایگاه نظامی هیچ کشوری بشمول امریکا نیست. وی طرفدار افغانستان بحیث کشور بی طرف است.  ازبی طرفی بلجیم نزدیک به صد سال بدون چالش باقی ماند از آن بحیث یک الگو برای افغانستان نام میبرد. 
چهارم .:- کیسنجرریشه مشکل امنیتی افغانستان و هندوستان را در بازی های پاکستانی ها و سرمایگذاری بر سر تروریسم بحیث ابزار در راستای سیاست های منطقوی این کشور می بیند، و برای ستراتیژی سازان دولت اوباما توصیه می کند که باید خطر پاکستان را جدی بگیرند. در غیر آن موقعیت پاکستان برای دهه ها در عرصه جهانی متاثر خواهد شد."
  پنجم :-  هینری کیسنجر طرف دیگر ناکامی واشنگتن را در اختلافات وگرایشات اعضای ناتو در نحوه جنگ با تروریسم و کم علاقگی مردم اروپا در فرستادن فرزندانشان به جنگ در افغانستان می بیند."کشور های دیگر بویژه اعضای ناتو نیز باید تصمیم بگیرند. اشتراک ناتو اهمیت سمبولیک دارد.اما برای حفظ  برخی انتظارات شریفانه ، حمایت افکار عامه از عملیات های نظامی تقریباً درهمه کشور های عضو ناتو، قابل چشم پوشی است.    

 جنگ در افغانستان اكنون وارد هشتمين سال خود شده است، ولی ارقام تلفات سربازان آمريكايي و متحدینش در افغانستان سا ل جاري  بیشتر از سال قبل است. درحالیکه  هفت سال پیش، افغانها حتی تصور بازگشت طالبان را نمی کردند، چه رسد به اینکه این گروه تندرو که بعد از سقوط رژیمشان شکست خورده و رانده محسوب می شدند، با وجود حضور بیش از یکصد و هفتاد هزار قوای مسلح  در افغانستان  رئیس جمهور کشور و  وزیر دفاع آمریکا و کای آیدی، فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد میگویند که حل منازعه افغانستان به مذاکره و گفتگو با طالبان نیاز دارد  . در حالیکه  چنین تلاش در گذشته دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق  نیزصورت گرفته بود وبه ویژه وقتیکه گرباچوف افغانستان را زخم خونین توصیف کرد ، شوروی  بدون در نظر داشت تعهدات ومنافع افغانستان ، در ابتدا مخفیانه وبعدا علنی ورسمی درچارچوب  پروگرام مصالحه با تنطیم های اسلامی  به سازش تن درداد و چنانکه کوزیروف یکی از دیپلومات های ارشد دولت وقت شوروی میگوید "ماکشتی افغانستان را غرق سا ختیم " افغانستان را تنها گذاشتیم وسپس حکومت داکتر نجیب الله را سقوط داده و افغانستان را  درجنگ داخلی غوطه ورساختیم  وامپراطوری خویش را نیز برباد دادیم . آیا چنین تجربه  ناکام ، فاجعه بار ودردناک  تحت عنوان مصالحه با طالبان بار دیگر درافغانستان واین بار توسط امریکا وغرب  در حال  تکرار شدن نمی باشد؟ البته  پاسخ این پرسش را گذشت زمان نشان خواهد داد. امریکائیها و متحدینش دولتی را که در قبال فاجعه یازده سپتمبر به افغانستان آوردند معلول استراتیژی نومحافظه کاران بوده و هست و تغییر چهره ها و ازدیاد اردوها و بلند بردن همکاریهای منطقوی و جلب طالبان به همکاری کارکرد نخواهد داشت. صلح، آرامش، عمران و بازسازی، خوشبختی به مساعی و تلاش دستان کاری و آرزوهای نیک مردم ما وابسته است. تجهیز و تکمیل اردو از لحاظ کمی و کیفی به نقش اردوی افغانستان در استراتیژی امریکا جائی داده نشده است. ، زیرا استراتیژی فوق، افغانستان را در بیلانس پاکستان مطرح میسازد و هنوز همکاری پاکستان و کمک ان در استراتیژی امریکا مطرح است وهنوز به  پاکستان بحیث دوست امریکا - بهای زیادی  داده می شود.اما تجربه نزدیک به یک دهه درافغانستان نشان داد که بدون تکیه بر تقویت نیروهای نظامی داخلی و ایجاد اداره سالم و مستقل و کارا، با مشارکت نیروهای وطنپرست و مسلکی ، راه حل های حاشیوی در ائتلاف با طالبان و جنگ سالاران و  مافیای مواد مخدر ، پاسخ به چالشهای بالا نخواهد بود.  زیرا هنوزهم پنج ملیون انسان را درزمستان امسالدر افغانستان به مرگ تهدید میکند ولی تعداد ثروتمندان در این کشور روز افزون است. ۵۳ % در آمد ناخالص این کشور را مواد مخدر تشکیل میدهد .

رویکرد ها : 

- سایت آریائی    زیرعنوان بوش ستراتیژی خطرناک امریکا برای تامین امنیت نويسنده: لطف الله راشد.

 - سایت آریانانت زیرعنوان نگاهی برستراتیژی پیشنهادی کیسنجر برای افغانستان.

 - سایت  اخبار افغانستان  زیرعنوان افغانستان در مرکزسیاستهای قصر سفید ازمیراث بوش به اوباما  نويسنده:سرورمنگل.

 - سایت  مشعل زیرعنوان گاردين: باتلاق افغانستان براي ناتو عميقتر از شوروي سابق است ارسالي صميمي

- یاداشت های شخصی صاحب این قلم . -1- ماه – مارچ – سال – 2009 - میلادی


 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت