مهرالدین مشید
زمامداران ناتوان ورهبران کامجو مسؤول وپاسخگوی بحران کنونی درکشوراند
افغانستان سر زمين دردهاى بى پايان و رنجهاى بيدرمان ازسالهاى دورى به اينطرف در بستر طوفندۀ حوادث دردناك مجال آرامش را پيدا نكرده است. فشار در هر زمانى بدتر از گذشته به مثابه مشت كوبنده تربرفرق این ملت مظلوم چنان سنگینی کرده است که روح وروان آنرا در چنبره ستم خورد و خمير ساخته است كه از قضاى روزگار هر آزمونى را بدتر از گذشته سپرى كرده است و از يك آزمون دشوارهنوزبيرون نشده است كه در كوره آتشين آزمونی بدتراآن قرارگرفته است،پیش ازآنکه خشم برق آساودشمن ستیزآن دیوارآهنینی ازاستبدادرابه کلی فروریزد،پوزۀ جباری زورگوومستبدی بیرحم رابزمین بکوبدوپیش ازقدراست کردن ازکوله باررنجهای ویرانگروکشتنهاوسوختنهای پیهم بزودی دشواری یی به مراتب بزرگتروپیچید ه تربسراغش آمده است ودردعظیمتری به استقبالش رسیده است تابازخم زدنهای پیهم برپشت وپهلوی آن چنان خوردوخمیرش نموده است که هرگونه مجال قدراست کردن رادرمردم آن از بین برده است .
صدهادریغ ودردبررنجهای بی پایان برچنین ملتی که باهمه صلحشوریهاوحماسه آفرینیهای بیدریغ هنوزهم دراعماق محرومیتهای مرگباروتباهکن دست وپامیزند. باخونهای پاک خویش خط خونینی بسوی شفق تاریخ کشیده است وباهمه بی سرانجامیهای خونباربازهم عاشقانه بسوی سرانجامیهای سرخ وخونین شتافته است ومردمش باهمه دشواریهاسرهای خویش راجانانه فداکرده اند ؛ولی هرگزسنگر نبردرابرای دشمن رهانکرده اند . ازاین همه شجاعتهاوشهامتها ستمگران تاریخ آرمانی آه گفتن آنهاراباخودبگوربرده اندوبااین کاررسم مردیهاورادمردیهارادربسترزمان باشیرۀ جان آبیاری کرده اندوقهرمانیهاوآزادی سالاریهارابباروبرگ نشانده اند.
اما هنوز معلوم نيست كه تا چه زمانى اين ملت محروم دركره جوشان دردهای بیدرمان ميسوزد و با گوشت و پوست اين درد جانكاه را احساس مينمايد،مگر دست تقدير طورى رفته است كه اين مردم با شهامت و پاكباز براى هميش قربانى بازيهاى ناجوانمردانه زمامداران و رهبران سياسى و نظامى كشور گردند.گر چه گفته اند كه تاريخ زود ورق ميخورد، اما با تأسف كه در كشور ما زيرور وشدن صفحات تاريخ هر روز درد ناكتر از روز ديگر ورق میخورد، قلدران،دزدان و خود كامگان در هر ورقش بانقش پاياجلوه داده میشوند؛ اما مردم که نقش تعیین کننده یی درتحولات تاریخ ایفاکرده اند،با همه شهكار يها و حماسه هاآفرینیها از صحنۀ واقعی تاریخ حذف گردیده اند و نقش واقعى آنها به شدت زير ساطور تؤطيه ها حتابگونه یی ذبح شرعی شده است.
به تاویلی علت اصلی این همه ره آوردهای نامیمون درکشوررامیتوان درکنارعوامل خارجی چون آزمندیهای قدرتهای انسان دشمن وجنگ افروزناکارآیی رهبران سیاسی وگروهی آن دانست که بازعامتهای بسیارضعیف وبیمار خویش بزرگترین ارزشهاودستاوردهای ملت ماراقربانی بزرگ خواهی های گروهی ، قومی وزبانی خودکردند. این گونه گرایشهای رهبران سیاسی وگروهی کشور،راه رابرای بهره گیریهای سیاسی،نظامی واقتصادی همسایه های آزمندفراهم گردانیدتاباتوجه به ضعفهای رهبران یادشده کشورماراسکویی برای رقابتهای سیاسی ونظامی خود انتخاب نمایندوبازی باسرنوشت مردم ماراتختۀ مشق رسیدن به اهداف استرتیژیک خودقراربدهند. اینگونه بازیهانه تنهادرحال کاهش یافتن است ؛بلکه دامنۀ آن هرروزبیشترازروزدیگربه نحوی ازانحا فراختر،گسترده تروپیچیده ترنیزگردیده است.بااین تعبیرافغانستان به مثابۀ کشوربیماروآسیب پذیری درآمده است که هرروزبیشترازروزدیگردرکام سیاستهای آزمندانۀ غرب برهبری امریکافروترمیرودکه این بنوبۀ خودبهانه رابه همسایه های آزمندوناعاقبت اندیش آماده کرده است تابه بهانه های گوناگون مداخلات خودرادربازیهای سیاسی مکارانه یی برمصداق "گاه برسم وگاه برنعل"حتاموجه جلوه بدهند.
اختلافات روزافزون گروهی درکشوردرسایۀ بیشترشدن فاصله میان مردم ودولت که دارد به کابوسی وحشتناکی مبدیل میشود، راه رابرای قدرتهای مداخله گرخارجی اعم ازقدرتهای غربی وهمسایه هافراهم کرده است تاگروههای سیاسی کشورراچون دلقکی دراختیارخودداشته باشندوازآنهابحیث پلی برای رسیدن به اهداف ناروایی خودبهره بگیرند. گروه های رهبری وسیاسی کشورهم که خودرادرچاله یی ازبن بستهای وابستگیهای گوناگون مالی ،نظامی وسیاسی میبینند،ناگزیرشده اندتابه نحوی ازانحابه خواستهای بیگانه هاتن بدهندودریک زدوبند نامشروع ونابجاسرنوشت ملت مارادرمعرض معامله قراربدهند.
اینگونه معامله های سیاسی ونظامی روزتاروزکشورمارابسوی بحران نزدیکتروحتابحران آفرینیهاراعمیقتروپیچیده ترگردانیده اندوامروزماشاهدبحرانی درکشورهستیم که چون لجنزاری درپیش چشمان مردم ماخودنمایی دارند.
بحران درکشورهرروزچنان ژرفتروعلاج ناپذیرترمیگرددکه سیاستمداران حرفه یی اماتوررادربن بست شگفت آوری کشانده است وهرکدام بیصبرانه برای گشودن بن بست تلاشهای گسترده ییرابخرج میدهندوسعی میکنندتانسخه های جدیدی رابرای حل بحران اصلی کشورارایه نمایند؛ولی آنچه مایۀ تاسف است ،اینکه نسخه ها دواهایی غیرضروی ولازمی راپیشنهادمیکندکه برای درمان اساسی دردهای بیدرمان مردم ماکارآیی موثری ندارند؛زیرادواهای پیشنهادشده مسکن هاییراماندکه برای چندلحظه یی بیتابیهاوشورغوغاهای اورامیتواندفروکش نماید؛ولی پیش ازآنکه فریادهای مریض پایان یافته باشد،چنان حملۀ بیرحمانه ترازگذشته مریض راموردتهدیدقرارمیدهدکه تاب وتوان اورابرای کشیدن ناله های بیشترگلوگیرترمیسازد.
این نسخه های مقطعی وکوتاه مدت راه رابرای افزایش فسادبیشتردرکشورهموارگردانیده است . ازجمله میتوان به کنفرانس بن وتصمیم های اتخاذشد ه درآن درغیاب مردم مااشاره کردکه نسخۀ پیشنهادی آن پیرامون حل مسألۀ کشورنه تنهاراهگشانبودودردمردم ماردوانکرد؛بلکه درباطلاق دشواریهای آن مردم ماهرروزبیشترازروزدیگرزیرورومیشوند. تصمیم گیریهادراین کنفرانس مبنی برتاسیس دولت موقت به ریاست حامدکرزی زیرفشارامریکابه مثابۀ نوشدارویی بودکه بارسیدن آن دمی مردم ماتسکین شدند؛ولی هرروزکه ازعمرآن گذشت نه تنهاازتاثیرآن کاسته شد؛بلکه خودبه زهری مبدل گردیدکه امروزحیات سیاسی کشوررابه مخاطره افگنده است . دولت پیشنهادی بن زیرعنوان ادارۀ موقت وواگذاری شماری کرسیهابرای شماری ازاحزاب جبهۀ متحدملی وحامیان امریکاوشاۀ سابق به اساس رابطه هانه ضابطه هادرواقع بنیاددولتی راگذاشت که گرداننده گان آن منافع شخصی ، سلیقه یی وگروهی خودرابرمنافع ملی مردم ماترجیح دادندکه جزبرای پرکردن جیب های خودوحیف ومیل داراییهای دولتی وعامه به چیزدیگری نیندیشدند. زدوبندهای وزرابه موسسات وانجوهای ملی وبین المللی وسهیم شدن آنهادرمنافع انجوهاوحق سکوت گیریهاآن ازانجوهاراه رابرای گسترش فساد وعمیق ترشدن آن درکشورفراهم گردانید. این کنفرانس باتاسیس دولتی ضعیف وناکاراووزرای بی کفایت درواقع بنیادیک ادارۀ فاسدرادرافغانستان پیریزی کردکه پس ازآن دراین کشوردامنۀ فسادهرروزگسترده تروبزرگترگردید.
امروزبوضوح مشاهده میشودکه ضعف مدیریت وفساداداری چون کابوسی برفراز نظام اداری کشورسایه افگنده است وبمراتب نیرومندترازتارهای عنکبوت چنان نظام اداری کشوررادرحوزه های گوناگون قضایی ، سارنوالی ،امنیت وسایراداره های دولتی درخودپیچانیده است که هرگونه تلاشهارابرای کاهش فسادوجلوگیری ازآن نه تنهابه بن بست مواجه کرده است ؛بلکه بدترازآن فساداداری به مثابۀ زخم ناسوری تاروپودجامعه رافراگرفته است که هرروزبیشترازروزدیگرچون موریانه تارهای عمرنظام راکوتاه ترمینماید . رشوت ،اختلاس ،کارشکنی وکم کاری چون مکروب علاج ناپذیری چنان درطیف وسیعی ادارات دولتی رافراگرفته است وآنرابه اختلال کشانده است که هرگونه اعتمادوخوشبینی مردم رانسبت بقای نظام ازبین برده است و نظام اداری کشوررابگونۀ تندیس بیروحی درآورده است که بصورت سرسام آوری بارهای ارزشی واخلاقی آن درحال کاستن است . بی تفاوتی وبی مسؤولیتی چترسیاه وکریهی راچنان برفرازفضیلت انسانی ومایه های اخلاقی آن گسترانیده است و فاسدترین نظامی رادرجهان بنمایش گذاشته است که نظیرش رادرجهان کمتروحتاهیچ میتوان دید.
مشروعیت درتنگنای معامله گریهاومسامحه کاریهاسخت ضجه میکشدوفقربیدامینماید . دولتمردان تنهاباپرداختن به مانورهاتبلیغاتی بزعم خودشان ازبارمسؤولیت خودکاسته اندوگویاوظیفۀ خودراانجام یافته تلقی کرده اند. بیشرمانه ازهرزمانی بابرخ کشانیدن چگونگیهای زنده گی پرنازونعمت ودسترخوانهای رنگین ازطریق برنامه های خاص تلویزیونی بکام مردم زهرپاشی مینمایندوفقر ،تنگدستیهاومحرومیتهای آنهارابه استهزامیگیرندوباگذاشتن پاهای خودبرگلوی مردم برنامردمیهای خودفخرومباهات مینمایندوباجریجه دارترساختن اذهان مردم باری ازنفرت وانزجاررابرخودرواداشته وبالگدکوبی وجدان ومسؤولیت پذیری خویش بامنتهای پررویی هاوبیشرمیهابه زنده گی ننگین خودادامه میدهند. هرآنگاهی که ازمستیهای خوددمی فارغ میگردند،دستهاراگویابرآسمان بلندکرده وبردرازی عمر وبقای قدرت جناب رییس جمهوربی کفایت وبیدرایت خود ابرازدعامینمایندوازخدامیخواهندتاعمرش راچنان طویل ودولتش را مستدام نمایدکه باکاردهای بی مروتی تاآخرین لایه هاتن های استخوانین مردم راهم ببرندونامردانه نوش جان نمایند؛زیراآنهامیدانندتازمانیکه جناب رییس جمهورآنهابراریکۀ قدرت تکیه دارد، دستی برگلوی آنهانخواهدرسیدتاازمقام آنهاراکنارزند، شایدآخرین دغدغۀ آنهابرای ازدست دهی مقام تنهاتعویض مقام باشدکه شایدآنهم ازقبل برای آنهاآشکارباشدوگویابصورت قطعی مطمین اند،اگر مقام وزارتی راازدست بدهند ، دست کم مقام معینیتی یاولایتی ویامشاوریتی انتظارعالیجنابان رامیکشد. این همه جفاکاریهابرضدملتی صورت گرفته است که همۀ قدرت وثروتهای بادآوردۀ این عالیجنابان محصول فداکاریهای این پابرهنگان است که بقیمت ازدست رفتن تمام داروندارآنهاصاحب نام ونان شده اند. رسواییهای فساداداری درکشوربجایی رسیده است که حامیان زمامداران کنونی رانیزمایوس گردانیده است. چنانچه روزنامۀ گاردین (1)درشمارۀ روزدوشنبه مورخ 8مارچ خودزیرعنوان "ماموریت شکست خورده درافغانستان "نوشته است :"اگرگلوله هاوراکتهایی که باهدف ترورحامدکرزی فیرشدند، بهدف میرسیدند. این امرمی توانست نشانۀ روشنی ازشکست تلاش های ناتوبرای ثبات افغانستان تلقی شود."این مقاله درادامه بااشاره به ضعف های نظام موجودنوشته است :"منابع نظامی امریکاوبریتانیاآشکارافکرمیکنندکه حامدکرزی رهبرضعیفی است ؛زیراازکنارزدن مقامات فاسدومقابلۀ موثرباتجارت موادمخدرناتوان یابی میل است ."این مقاله درآخرچنین نوشته است:"بدون یک استرتیژی روشن درمقابله باشورشهاکه گفت وگوباطالبان رانیزدربرمیگیرد، یک عملیات نظامی مبتنی برکمک افغانستان میتواند، این کشوررابه سرنوشت عراق دچارنماید.
چنانچه موسسۀ مدیراطی گزارشی گفت :"ازجمله پولهای کمک شده به افغانستان ازهرصددالرآن صرف 7دالرآن دربازسازی کمک شده است ومتباقی آن به اشکال گوناگون حیف ومیل شده است . مقداری بنام معاش مشاورین دوباره بکشورهای کمک کنندومقداردیگرآن بگونه های مختلف درداخل کشورحیف ومیل شده است . به همین گونه مجلۀ ایکونومیست درشمارۀ 24 مارچ خودنوشته است :"کرزی برای تاسیس یک حکومت قوی ناکام مانده است وازسویی هم امریکافشارلازم رابالای کرزی واردنکرده است تااوراواداربه ایجادیک حکومت نیرومندنماید . باآنکه این موضع امریکاتاحدودی پرده اززدوبندهای امریکادرجنگ باتروریزم برمیدارد؛ ولی اینرانمیتوان دلیلی برای برائت کرزی برشمرد. اینگونه کم کاریهاوبی تفاوتی هاپردۀ آشکاری ازضعف کرزی برمیداردکه نه تنهامسؤولیت اوراسنگین ترمیسازد؛بلکه دلیل گرنسنگتری برای بازپرسی اوازطرف ملت نیزمیباشد. (1)
این درحالی است که زمامداران کشورمیدانند،راهی راکه درپیش گرفته اند،برخلاف خواست مردم وبرضدمنافع ملی کشورآنهااست . ازاین حرف چنین فهمیده میشودکه دستان مرئی ونامرئی یی سخت درتلاش اند تاآگاهانه وناآگاهانه کشورمارابه هرنحوی که ممکن باشد، بسوی نابودی وبحران بکشانند . یااینکه میتوان گفت توطیۀ بزرگی ازبیرون برهبری امریکاچیده شده است تابه هرنحوی که ممکن باشد، افغانستان بسوی باطلاق نابودی فرورود. بااین تعبیرزمامداران کنونی برای بسررسانیدن چنین پروژه یی ازقبل آماده شده اندووظیفه یافته اندتاماموریت خودرابه پایان برسانند . ازعزل ونصب باربارافرادفاسد، رشوه خوارومتهم به اختلاس ،قاچاق موادمخدرودههاجنایت دیگردرپوستهای کلیدی دولتی چه نتیجه یی یشترازاین حالت میتوان داشت ویاتوقوعی بیشترازاین ؛زیرا اینهامهره های معلوم الحالی اندکه بصورت مشترک برای فروریزی بیشترهستی مادی ومعنوی این کشوراستخدام شده اند . درغیراینصورد چه بازی ییرادرعقب این سناریودید. درحالیکه بوضوح مشاهده میشود که کشورهرروزدرورطۀ نیستی وفاجعه فروترمیرود، فقروتنگدستی بیدادمیکند، بدامنی افزایش سرسام آورووحشتباری دارد؛ولی درکناراین همه بلاهاومصیبتهای پیهم زمامداران کشورکمتربرای رهایی ملت ازاین منجلاب سعی میورزند. ازاوضاع طوری برداشت میشودکه اینهاهمه نظاره گران وکارگذاران ویرانی بیشترکشوراندتاسازنده گان وناجیان این ملت . ترکیب معجون این دولت متشکل ازوزرا، والیان ،معینان ورییسان افغانی الاصل امریکایی ، آلمانی ، بریتانیایی ،فرانسه یی وغیره بصورت آشکاری ازاین سناریوپرده برمیداردونیات اصلی آنهارابرملامیسازدکه برای چه کاری استخدام شده اند . خانواده های اکثراین عالیجنابان درخارج ازافغانستان درکشورهای متبوع آنهابسرمیبرندوحتااین رادرشماری مواردامتیازی برای خودعنوان میکنندوبااین بهانه معاشات هنگفتی رازیرنامهای گوناگون اخذمیدارند. درحالیکه معاشات اینهاکمترازهزاردالرامریکایی نیست ؛ولی معاش یک کارمندبدبخت دولتی که عمری رادرپای خدمت بمردم خودسپری کرده است وآگاهی وتخصص بیشتری نسبت به آنهادارند ، آنقدرناچیزاست که شورای ملی این کشورپس ازروزهابحث نتوانسته است تاوزارت مالیه رابرای معاش حداقل 7000برای کارمندان دولتی قناعت بدهد.
بااین حال مرجعی نیست که پرسان نماید که بودجۀ معاشاتی زیرعنوان "سوپرسکیل "ویاکارمندان شامل پروسۀ اصلاحات اداری ازچه منبعی تمویل میشود، اگرچنین بودجه یی وجوددارد،پس ناممکن نخواهدبودتادراین بودجه جایی برای افزایش معاشات سایرمامورین دولتی جستجوشود . بگذریم ازاین که یک مشاوربه هزاران دالرمعاش میگیرد. درحالیکه لیاقت تحصیلی واهلیت کاری آن بمراتب کمترازاین معاشهای هنگفت است . باتاسف که تخصص(به سویه های مختلف ازسطح لیسانس تادوکتورا) شماری ازاینها درغرب اسنادسه ماهه وچندماهه یی است که برای آموزش زبان آن کشورفراگرفته اند. پس ازاین جفایی بیشتررانمیتوان درحق ملتی سراغ کردکه زمامداران آن باچنین بیرحمی یی برسرنوشت آنهابازی نمایندوهرروزبه بهانۀ تازه یی برسرودوش آنهاسیلی یی بزنندوپشت وپهلوی آنهاراباآهن داغ نمایند. شایدهم این سیاست ریشه درجنگ نوین امریکاداشته باشدکه ملت مظلوم ماراچوب سوخت سیاست جنگ افروزانۀ خودنموده است وبصورت قطعی تصمیم داردتامردم ماراقربانی سیاستهای توسعۀ جویانۀ خودنماید.
دراين شكى نيست كه تاريخ ميدان خونين ترين نبردميان دادبيداداست وانسان محروم دردرازناى زمان به بيرحمانه ترين حالتى قربانى خواست هاى اّزمندانۀ جباران تاريخ گرديده است. اين سلسله جنبان زنجيربيدادبرضدداد تراژيدى ترين سرآغازى داردكه براى اولين بارهابيل قربانى مكرشيادانه قابيل اين انسان حق كش گرديد. اّزمندى هاى قابيل باعث شدتاباخون هابيل تاريخ رقم زده شودوازنسلى به نسلى وازعصرى به عصرى به جريان اّيد. هرنسل بالنده وعاصى ییرابه باروبرگ شجاعت پروريهابنشاند وهرعصرى راسلحشورتروتحول پذيرترازگذشته هادرشوروتحرك تازه یی درآورد.
هابيل روح بيدادگرى رادرهمۀ اعصارمیدميدودرهر زمانى تغييرچهره میدهد، گاهى ازيخن فرعون زمان سربیروی می آاوردوزمانى هم ازيخن قارون ويا هم بلعمبارعوراین فتنه انگیزترین سیمای هفتادسروهفتاددم هززمانی سربرمی آورد. خلاصه اينكه درطول تاريخ به هراسم ورسمى كه سربيرون مینماید، براى حق كشى جديدترونابودى بيشتروارثين هابيل اين انسان حق پرست ومظلوم قدراست میکند. ازهمين رواست كه گفته اند"دادقلب تاريخ است وبيدادخون تاريخ" قابيل درطول تاريخ به حيل گوناگون برتنه ضعيف هابيل فرمان رانده وقلب اوميدان تاخت وتازبيرحمانۀ قابيل بوده است حقاكه روزمندان تاريخ درهرسرزمينى ودرهربرهه يى اززمان درخط قابيل قرارگرفته اندوبالشكركشى هاى استعمارى به خاطرچپاول كشورهادَين خويش رادربرابرقابيل اداووارث بودن خودرادربرابرش به اثبات میرسانند.
بدون شك كه قابيل روزى ازشرق وروزى هم ازغرب سربيرون كرده ودرسيمايى اززر، زوروتذويرازحلقوم استعمارى می جهدو چون اژدهاى يك سروهزاردم پاهاى كاذب خودرابراى بلعيدن دارايى ملتهافراترازاوقيانوسهابه پيش كشيده است وباتحميل فرهنگ استعمارى بالاى ملتهاتداوم وبقاى تهاجم وتجاوز خودراتوجيه مينمايد.
پس ازفروپاشى شوروى سابق ويك قطبى شدن جهان، امريكابه مثابه قدرت يكه تازپاراازحريم مرزهاى سياسى ونظامى خودبيرون كرده است وبه بهانه هاى گوناگون درپى اّقايى جهان براّمده است وهواى امپراطورى جهان رادرسرمى پرورد.امريكابراى رسيدن به اهداف استراتيژ يك خودهرگزبه اين وقعى نميگذاردكه به چه بهانه يى متوسل گرددوباطرح وپيريزى سياست هاى قديم انگليس "تفرقه بيندازوحكومت كن" بابهاى جديدى ازتوطيه رابراى اشغال كشورهاگشوده است. بدون اينكه به تفصيل روى سياست هاى امريكادررابطه به افغانستان طى نيم قرن اخيربه ويژه دونيم دهه گذشته اشاره شودوازاآوان وصل وفصل زدوبندهاى سياسى امريكادرافغانستان ومنطقه پرده برداشته شود. اينقدرقابل ياداّورى ميباشدكه امريكابخشى ازمسووليت حوادث كشوررادردهه هاى اخير به ویژه درشش سال اخیربه عهده داشته است ودراين رابطه نميتوان اين كشوررابرى ذمه دانست .
به وضاحت ميتوان يادآورشدكه درعقب همه نابسامانى هاى كشورمادست امريكا ازاّستين هم درازتربوده است. اگرامروزتفنگ سالاران باپشت پازدن به ارزشهاى جهادواآرمان مجاهدين چنگ ودندان راازهرزمانى بيشترتيزتركرده اندوبراى تاراج كردن دارايى هاى شخصى وعامه ازهيچ نوع ستمى ابانمى ورزند،حتامیدان رابرای فاجعه سالاران هفتم ثوربازترکرده اندتابه حيث چهره هاى لبرال ومردم سالاربى شرمانه ترازهرزمانى ازاعماق پشته هاى كشته هاى مظلومترين انسانهاى اين سرزمين سر بلندكنند،ياكسانى هم پس ازخسته شدن اززندگى بيدردانه وپرنازونعمت درغرب سنگ مردم دوستى ودموكراسى رابه سينه ميكوبندويااّنانيكه بااستفاده ازثروتهاى جهادوكمك هاى بين المللى براى اّزادى واعمارمجددافغانستان، به ثروتهاى هنگفتى دست يافته اندوصاحبان كاخها، ويلاها، موسسات وكمپنى هاى بزرگ گرديده اند. هرگاه علتهاوعوامل طى دوونيم دهه به تحليل گرفته شود،به خوبى فهميده خواهدشدكه واقعاً درعقب اين همه زوراّزمايىها، مردم اّزارى ها، حق كشى هاوحق خواريهابه شكلى ازاشكال دست امريكابوده است .
امریکادیروزبه بهانۀ دیگر؛ولی امروزباحربۀ جديدتر زيرنام سركوب القاعده واردعمل شده است وبراى دستيابى به اهداف استراتيژيك خود اين کشورراپيش قراول سياست هاى سركوبگرانۀ خوددرسطح جهانى كرده است.
امريكاباچشم پوشى ازحقوق حقه ملتهاواعطاى سرنوشت براى ملتهاى محروم اقتصادجهانى رادرانحصارخوددراّورده است وبراى طفره رفتن ازتقسيم عادلانه ثروت درجهان متوسل به حركتهاى سركوبگرانه شده است، درحاليكه بهتربودتاامريكابراى ايجادنظم جديداقتصادى عادلانه درجهان، ازبه انحصاردراّوردن ثروت هاى جهانى خوددارى ميكردوزمينه رابراى زندگى مسالمت اّميزدردهكدۀ جهانى فراهم مينمود.
امريكانبايدنيات توسعه جويانه خودراكه درعقب شعارسركوب القاعده پنهان كرده است وبراى برائت خودازباراتهام اعطاى آزادى ودفاع ازحقوق بشرراعنوان نموده است. به جابوداگرامريكابدورازسياست هاى كجدارومريز،باسياست هاى انعطاف پذيرترسياسى واقتصادى باملتهاى فقيرجهان ازدرمصالحه پيش می آمد.گرچه ترحم ازپلنگ تیزدندانی که هرآن درکمین گوسفندان نشسته است ، انتظاری بیهوده وبی سرانجام است ؛زیراامریکا شجاعت آن رانداردتادربرابردشمنان باشهامت خودازدردوستی پیش آیدوزنجیرمردیهارادررکاب رادمردیهابجنباند. درحاليكه علت اصلى نبردالقاعده برضدامريكاریشه درسیاستهای یکجانبه واستبدادی این کشورد اردکه بصورت گسترده یی به گسترده گی حضورنظامی خوددرسراسرجهان اسلا م افزوده است والقاعده یگانه راۀ مصالحه باامریکاراتنازل درسیاستهای تکروانۀ آن باکشورهای اسلامی میداندوازاین کشورخواسته است تاهرچه زودتربحضورنیروهای خوددرقلمروهای اسلامی خاتمه بدهدوهم ازحمایت وپشتیبانی یکطرفۀ خویش نسبت به اسراییل پایان بدهد. چنانچه شماری کارشناسان امریکابه این امراعتراف دارندوسیاستهای جنگ افروزانۀ این کشورراموردنکوهش قرارداده اند. امريكابه عوض اينكه بااين مشكل ازدرمنطقى پيش اّيد، بااتخاذسياست هاى نظامى گرانه ،خشونت آمیزواشغال گرانه این آتش رابیشتردامن میزند. بگونه مثال برخورداين كشوردرعراق وافغانستان براين دشوارى هاافزوده است وگروه هاى ضدامريكايى رادرجهان به ويژه دركشورهاى اسلامى به چلنج مى طلبدتادررويارويى باامريكاازدرمخاصمت وتشددپيش اّيند.درحاليكه اسلام دراصل باتروراّشتى ناپذيروهرحركت تروريستى رابصورت شدیدحرام شمرده ومحكوم مینمایدواین آيۀ شريف که " خودرابه هلاكت نيندازيد" دليل روشنى براى اين ادعاميباشد.
امريكابه عوض اينكه به علتهاى اساسى گرایشهای خشونت آمیزبرضدخودتوجه نمايد، بااغفال وطفره روی ازاصل مسأْله سياست سركوب رادرپيش گرفته است. اين سياستهاى امريكانه تنهاگروه هاى ضدامريكايى چون القاعده رامنظم تر، مجهزتروسازمان يافته ترگردانيده است وبرروحيۀ ضدامريكايى دركشورهاى اسلامى افزوده است، بلكه جهان رابه سوى پرتگاۀ تشنح به پيش ميکشاندكه عواقب آن خيلى ناگوارخواهدبود.چنانچه روزنامۀ نجات (2)درمقاله یی زیرعنوان "امریکابدنبال انحراف اذهان ..."نوشته است ودرجای ازآن آمده است:"امریکاکه خودراپرچم دارمبارزه باتروریزم درافغانستان میداندباوجودآن که امنیت دراین کشورروبه وخامت گذاشته است،افغانستان رادرحال تماشااستوهرروزباسخنی جدیدارمفقیت های امنیتی دراین کشوردم میزند." به ادامه نوشته است اظهارات رییس جمهورامریکااین واقعیت تلخ رابرمال میسازدکه این کشورباوجودناکامی سیاست هایش درافغانستان هنوزهم اعتراف به ناکامی خودنکرده وازآن سوی دنیاازترقی وپیشرفت درامنیتی افغانستان سخن میگوید.". هرگونه برخوردغیرواقعی امریکانسبت به مسايل جهان بویژه افغانستان وعراق سبب عمیق تر شدن بحران درجهان میشودوگراف ارعاب ووحشت درجهان بصورت بی سابقه یی سیرصعودی خودراطی مینماید.درصورت عدم بازنگری جدی امریکاپیرامون سیاستهای جاری اش درجهان چه میتوان گفت ، جزاينكه گفته شود: زيركاسه نيم كاسه بوده وپشت هرنیم كاسه ،نيم كاسه های دیگرکه سرنخ هرکدام بدست امریکااست ،چیزدیگری نمیتوان تصورکرد. درسایه وروشن چنین سیاست هاهرگزممکن نست که سياست هاى موجوده امريكارامنطقی تفسير كردوكلافه سردرگم اّن راپيداكرد. دراّخرين تحليل ميتوان گفت كه درعقب همه سياست هاى "گاه برسم وگاه برنعل" امريكاچنان پرده های مبهم وناشناخته بچشم دمیخوردکه درنتيجۀ اختلاقات سياستگذاران ونظاميان اين كشوربرسرحل مسایل جهانی بویژه عراق وافغانستان نه تنهااستراتيژى هاى سياسى ونظامى امريكادرداخل اين كشوربلكه درمنطقه وجهان به شكست فاحشى دچارشده است که دردورنمای آن سرنوشت ملت امريكارادرگودال كشمكش هاى دولتمردان اين كشورچنان پیچیده وتاریک مینمایاندکه درتخته قمارزمامداران این کشور به چنه زنیهای سیاسی ونظامی افتاده است واّينده آنراخطرنابودى حتمی تهديدميكندوبس .
1- ازنشرات صبح رادیوآزادی ، 24-05-008
2- مهدی محمدی ، امریکابه دنبال انحراف اذهان پیرامون واقعیت های افغانستان ، روزنامۀ راۀ نجات ، 859
ٍEmail : nordin_mashid@yahoo.com
Mobile : 0093700659886