نویسنده : مهرالدین مشید
جنگ نوین امریکاواستقرارنظامهای تحت الحمایه وآسیب پذیردرافغانستان وعراق
جنگ نوین امریکا درافغانستان به بهانۀ یازدهم سپتمبرودرعراق به بهانۀ سلاح هسته یی زیرپوشش ایجادنظامهای پوشالی دراین کشورهابه انتقام کشی بیرحمانه یی ازملت های مظلوم افغانستان وعراق مبدل گردید؛ ولی شکست افتضاح بارامریکادرمبارزه باتروریزم استرتیژی های درازمدت این کشوررادرمنطقه نه تنهاآسیب پذیرگردانید؛ بلکه فوران خشم وانزجارملتهای شرقی بویژه حوزۀ درگیردرجنگ نوین به مثابۀ سیلاب خروشندۀ امپراطوری امریکایی رابه پرتگاۀ نابودی نیزکشانیده است . شایدسخن های مقام بلندپایۀ ناتو"دیهوپ شیفر"(*) که گویاحضورآنهادرافغانستان بااشغال فرق دارد؛ البته به دلیل آنکه نیروهای اشغالگربه تاریخ، فرهنگ وجغرافیای این کشوراحترام گذاشته اند." نتواندازبار خشم آلودعصیانی وبیگانه ستیزی مردم افغانستان دربرابرآنهاچیزی بکاهد ، چه رسدبه اینکه حجابی شود، بروی ترس وهراس غیرقابل مهارسربازان خارجی در افغانستان که هرروزده هاانسان بیگناۀ افغان دراین کشور قربانی ترس وبزدلی های آنهامیشود وبه بهانۀپیشگیری ازحملات انتحاری درحالیکه ازهرنوع بازپرس ومحاکمه یی خودرامعاف می پندارند ، افرادبیگناه رابه قتل میرسانند.
درهربرهه یی ازتاریخ عده یی زیرنام رهبر، زعیم ، فرمانده و... دستاوردهای خونین ملت افغان رابه چپاول برده اند ودربازیهای سیاسی " خیمه شب بازی" گونه یی به اجنبی هاپیوسته اند ، زیرناقوس سیاستهای آنهاچرخیده اند وبه میل آنهاحکومت کرده اند وهرآنزمان که اجنبی هاوعمال آنهاتاب جرقۀ شمشیرهای آخته وایثارگرانه وحماسه آفرینی های بی شایبۀ مردم رانیاورده ودریافته اند ، دیگرنمیشودباقلدری هاوزورگویی هابراین ملت حکومت کرد واین ملت سلحشوررابه بندکشانید . ناگزیرشده اند تاباراهکارهای گوناگونی متوسل شوند که این برخوردهای مقطعی هم خواست واقعی خودآنهانبوده ؛ بلکه درعقب تصمیم گیریهای آنها دستان بیگانه هاقرارداشته است تابنابرملاحظاتی به مثابۀ بلندگوازعمال مزدورخوداستفاده نمایند. درتاریخ آمده است زمانیکه مقاومت مردم کابل دربرابرستم دولت برینانیای وقت غیرقابل مهارشدودشمن شکست ونابودی ذلت بارخویش رااحساس نمود . شاه شجاع ناگزیرشدتابرای رزمندگان ملی کشوربویژه شهروندان کابل بگوید: "قیام راقوام ببخشید". این درحالی بودکه این حرف خواست قلبی شاه شجاع نبودکه ازاحساس وطن دوستی ومردم پروری اونشئت کرده بود؛ بلکه این حرف ازلبه تیزشمشرمجاهدان ملی ورزمنده گان میهنی به مثابۀ برقی بیرون جهیده بودتابابه کارگیری ترفند جدید، دام تازه یی برای مردم مظلوم افغانستان بسازد. درحالیکه شخثصیت اصلی این شاۀ مزدورونوکرلاردهای بربتانیاورنجیت های مزدوآن ازلندن تاپشاوربرهمگان روشن است .
صفحات تاریخ افغانستان سلسله جنبان حماسه های استثنایی ودرضمن مملواز چرخش های سیاسی زمامداران ورهبران کذایی آن است که درهرزمانی عزت وآبروی این ملت رابه بازی قدرت خودگرفته اند وتاسف آورترآنکه ازیک سوبرای بقای خودوازسویی هم برای خوب بازی کردنهابه هیچ چیزی ترحم نکرده ، زمانی باشعارهای دینی ووقتی باشعارهای قومی وزبانی درصفوف رزمنده گان ملی رخنه کرده وباایجادنفاق درمیان آنهاخواست اصلی آنهاراکه همانا استقلال سیاسی ووحدت ملی کشوربوده ، به ابهام کشانیده اند. بابه بیراهه کشانیدن مسیراصلی نبردازشمشیرهای برهنه راهیان آزادی گاهی برای صلح وزمانی برای جنگ استفادۀ دوگونه نموده اند وارزش های راستین دینی وقومی راکه به مثابۀ رگه های محکم واستواری درپیونداقوام وملتهاتاثیرگذاراند ، قربانی بازیهای افتضاح بارسیاسی نموده اند تابابرخوردهای سیاسی بدورازملاکهای مصلحت مداروحتاگیریم ایده ئولوژیک قرآن رادراعماق عقل ایمانی ، حافظه وفطرت اسلامی متزلزل نمایند . درحالیکه امت اسلامی هرچنددرظاهردرهم تکیده وفروپاشیده است ؛ ولی درمبناازیک سیستم ایمنی مستحکمی برخورداراست که درلحظات حساس تاریخی استحکام اوراآیینه داری مینماید. هرگونه بی توجهی به آن یک نوع تشتت رادرعرصه های مختلف اجتماعی وفرهنگی اعم ازعلمی ، فلسفی دامن زده وباایجادهرج ومرج سیاسی راه رابرای ساختارشکنی های اجتماع وحتاسیاسی همورارمیگرداند . دراین گونه برخوردهاملت های بزرگی بافرهنگ های بزرگ بیشترآسیب پذیرگردیده اندکه دردرازراۀ تکامل هویتی باری ازگسستگی ها ی اجتماعی وسیاسی راناگزیرانه بدوش کشیده اند .
همین بازیگران ناباب سیاسی بوده اندکه فراترازتیوریهای قدرتمحوروقدرتمدار"ماکیاول" ها به هیچ چیزی ترحم نکرده اند، درهرزمانی چون بلعمباعور های تاریخ قرآن رابرای رسیدن به اهداف خودبرسرشمشیرهاعلم کرده اندوگویی درکنار"گلدن مایر(1) "(صدراعظم سابق بریتانیا) های تاریخ ایستاده اندواورابافریادهای اوکه میگفت : "تازمانیکه این اوراق درجهان به خصوص درشرق اسلامی موجودباشد ماهرگزآرام نخواهیم بود، پس برای رهایی ازاین دشواری بایست بنیادهای دینی درشرق راموردحمله قراربدهیم . " یاری ویاوری مینمایندو دست این چنگیزیان واسلاف بربرهای تاریخ رابرای ویرانگریهای بیشتروکشتارهموطنان شان سخت ترازشاه شجاع ها، ترکی ها، ، امین ها ، کارمل هاونجیب ها واخلاف دیگرآنهامی فشارند . باتاسف که تااکنون شماری زیادی اززعمای کذایی باشعارهای دینی وملی زیرنام رهبر، قاعد وفرمانده دست بیگانه هارابرای رسیدن به قدرت فشرده اند و مزدوریهاومعامله گریهای وطن فروشانۀ خودراباعناوین مختلفی توجه کرده اند.
باتاسف که درکشورماازگذشته های دوری بدین سوتاریخ به نحوی تکرارشده است . درهربرهه یی ازتاریخ رزمنده گان ملی چون شیران بردشمن تاخته ، سیلاب خروشانی رابرآنهاجاری کرده اند ؛ ولی بالاخریه حماسه آفرینی هاوشهکارهای آنهابوسیلۀ شهزاده گان ودرباریان میراثی وگروهی به هدررفته وقربانیهای آنهابه تاراج برده شده است . هرگاه قیامهای ملی مردم این سرزمین ازتاسیس اولین نظام آریایی تاامروزموردبحث قراربگیرد، درهرمرحله یی مردم دربرابرمهاجمین شرق وغرب باچنگ ودندان تاخته اند ؛ چه این مهاجمین ازآنسوتراازدریای آمو ازترکستان شرقی ، صحرای گوپی وسرزمین سزارهابوده یاازآنسوی اوقیانوسهاازلندن ونیویارک به این کشورهجوم آورده اند . درسراسراین تهاجم هامردم قربانی داده است ودرهرزمانی که آفتاب پیروزی بروی آنهاطلوع نموده ، قلدری زیرنام شهزاده ، زعیم ، رهبروفرماندهی گویی آفتاب پیروزی رابلعیده وملت رادرتاریکی رهاکرده است . این تاراجگریهای زورگویان درهرزمانی به گونه های مختلفی روی داده است وبادلایل ناموجهی توجیه شده است . زمانی شهزاده یی بنابردلیل ولیعهدی خویش راوارث تاج وتخت کشورخوانده وبه این بهان آرزوهای هزاران انسان مظلوم رازیرسم اسپان خود لگدمال نموده است که نمونه های بارزآنرادرسه جنگ مشهورافغانهادربرابرلشکرمهاجم بریتانیامیتوان بوضوح دید وزمانی رهبری وفرماندهی زیرنام حق رهبری وفرماندهی بروی خواست های محرومترین انسان این سرزمین پامانده است وبه بهانۀ رهبری خودراوارث تاج وتخت کشورخوانده است وبرای رسیدن به تخت وتاج ازهیچ ظلمی دریغ نکرده است. جنگ های گروهی دردهۀ هفتادمیان گروه های جهادی نمونه یی ازاین بزرگ خواهی هاونارواییهابود که سبب قتل اضافه ترازشصت هزارانسان بیگناۀ شهروندان کابل شدکه باهجوم طالبان وسقوط کابل بدست آنهابازی دیگری ورنگ دیگری زیرنام دیگری آغازشد وسراریزی نیروهای نظامی پاکستان درکنارالفاعده وطالبان بازی خطرناکی شروع گردیدکه تراژیدیهای دردناکتررابدنبال داشت وادامۀ این تراژیدی ، تراژیدی بزرگتری رابدنبال آورد. همکاریهاوهمیاری های جبهۀ متحدباامریکایی هابه این تراژیدی بال وپربیشتری بخشید که بازهم تاریخ درکشورمادوباره تکرارشد واین بارتهاجم ازغرب آغازشد ونیروهای امریکایی وناتودریک دست تفنگ ودردست دیگربوتل شراب به دره های زیبای این سرزمین ریختند ومستانه وبیخودبدنبال نشه یی افتادندکه درفضای غبارآلود اروپابه آن هرگزدست نیافته بودند وخمارنابهنگام آنراباکشتن ده هاانسان بیگناۀ افغان شکشتند . راپورهای حاکی ازآن است که مصارف مشروبات سربازان غرب بویژه سربازان آلمانی آنقدرزیادشده است که حتادولتهای آنهارانگران کرده است . وقرارگزارش هااکثررویدادهاییکه سبب کشته شدن افرادغیرنظامی شده است ، نشاندهندۀ آن است که سربازان غربی درحال نشه بروی مردم بیگناۀ ماتفنگ کشیده اند وبه بیرحمانه ترین حالتی آنهارابه قتل رسانیده اند.
گفتنی است که بعدازعقد معاهدۀ فاجعه باروتوطیه آمیزبن برضدمردم افغانستان جبهۀ متحدملی به رهبری استادربانی ورودنیروهای امریکایی رابعدازمذاکرات فهیم(2) ( بعدهالقب مارشالی یافت )بانمایندۀ خاص "سی آی ای "درافغانستان مبارکبادگفت ورودآنهارادرکشورمابه استقبال گرفت ، رهبران این جبهه باوجوداصرارامریکاییهامبنی برعدم ورودآنهابه کابل به این شهرداخل شدند. بعدازوردودآنهادرکابل امریکایی هاهم به نحوی سکوت اختیارکردند وتفنگداران این جبهه ساحات مختلف دولتی و شخصی رادراطراف شهرکابل زیرنام تاسیس قطعات نظامی اشغال کردند وفرماندهان جبهۀ متحدملی دریک زدوبند مافیای اراضی اشغال شدۀ شخصی ودولتی رابه فروش رسانیدند وحکومت کرزی هم دربرابرآنهاتاامروزسکوت اختیارکرده است؛ ولی دورۀ ماۀ عسل جبهۀ متحدبابرکناری مارشال فهیم ازپست معاونیت ریاست جمهوری به پایان رسید ، بعدازآن هیاهورابرضدحکومت کرزی به راه افگندندکه گویاداعیۀ مجاهدین به خطرمواجه شده، مجاهدین ازحکومت کنارزده شده اند . درحالیکه دومعاون ریاست جمهوربه شمول رییس جمهورکشورازرهبران درجه اول ودوم جهادی هستند.
درهرحال بعدازبرکناری فهیم که استادربانی دیریازودانتظارآنراداشت ، دوباره باهم کنارآمدند وبالاخره باایجاد سازوبرگ دیگری زیرنام "جبهۀ ملی" فصلی ازگسست معامله گریهابرسرقدرت میان دولت واین جبهه بافروافتادن طشت رسوایی های آنهاازبام به زیر، به گونۀ بازی موش وپشک ادامه یافت وحالااین جبهۀ معجون ومختلط متشکل ازنیروهای راست وچپ وشاه طلب ودموکرات وحتامدعیان لیبرالیزم به هدف رسیدن به قدرت دورهم ریخته اند. شاید بارسیدن دوراان انتخابات ریاست جمهوری درکشورماۀ عسل آنهاپایان یابدودوباره به جان هم بیفتند ، امتیازدهی های مصطفی ظاهربرای استادربانی نتواند جلورخنه وفروپاشی این جبهه رابگیردوتکانهای بعدی راکه سخت درانتظار این جبهه است ، مانع گردد. استادربانی توانست تامصطفی ظاهرراوادارسازدکه به نفع اوازکاندیداتوری خودبرای ریاست جمهوری منصرف گرددکه این تصمیم مصطفی ظاهرعکس العمل ناخوشایند چپی های این جبهه رادرپی داشت وزمین لرزۀ آن بعدترفروکش کرد وبعدازآن این جبهه دچارسردرگمیهاونگرانیهابرسرانتخاب کاندیدریاست جمهوری آیندۀ کشورشده است ودرصدداست تابامانورهای تبلیغاتی به این شکست خویش پرده بگذارد.
این درحالی است که روزتاروزاوضاع کلی کشوردرحال بدترشدن میرود، اوضاع روبه وخامت رفته وحالت بحرانی آن خاموشی قبل ازطوفان رادر ذهن انسان تداعی میدارد. ازسوی دیگرعوامل گوناگونی چون افزایش ناآرامیها، به اوج رسیدن فقروگرسنگی ، افزایش روزافزون ، نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری ، فساددرادارات دولتی( آنهم درکشوریکه عایدسالانۀ زیادترین مردم آن اضافه ترازدویاسه دالرامریکایی نیست ، باآنهم هرفردش به صورت تخمینی ماهانه صددالرامریکایی (3) درادارات دولتی رشوت میدهد)، بدامنی ، دزدی ، خودسری شایع و... درکشوربیدادمینماید. البته صرف نظر ازآنکه خلیلزاد(4)درسفراخیرش به کابل درمعیتی سفرای شورای امنیت برای حامدکرزی گفت که افغانستان دراین مدت دستاودرهای زیادی داشته است وجاداردکه حامدکرزی به این دستاوردهاتغییرات افتخارنماید وگویابرخودببالد. اوضاع کشورخیلی نگران کننده است وروبه سویی گذارده است که حتابرای دولتمردان افغانستان حوصله شکن شده است ومعذرت خواهی های نیروهای خارجی مبنی برکشتارافغانهای بیدفاع اوراجان به سررنموده است . چنانکه دراین روزهاحامدکرزی باتوجه به اوضاع کشیدۀ کشورگویادربرابرحامیان خودایستاده ، باآنهاواردچانه زنی شده است وباابرازحرفهایی آنهاراهشدارمیدهدکه گویاحامیان غربی اش بخواهندیانخواهند، باطالبان مذاکره مینماید وامنیب رهبران طالبان راتضمین مینمایدوحتابرای هیأت شورای امنیت گفت که نیروهای خارجی هیچگاهی امراورادرنظرنگرفته اند . هرگاه این حرفهای اوجداازبازیهای سیاسی باشد وجدی گرفته شود ، دلیل آن است که کرزی داردراۀ خودراازآنهاجدامیسازد. درغیراینصورت ابرازاینگونه سخن هامانورهاییراماندکه به مثابۀ "نوشداروی سهراب تاازبغدادبرسد "، کاربه آخرنارسیدۀ دولت رابی سرانجام ترخواهدنمود . درحالیکه اینگونه برخوردسیاستمداران برمصداق حرف " آزموده راآزمودن خطااست " شاید حرفهای دیکتی شده یی ازجانب حامیان خارجی اوباشندتاباتوجه به برانگیخته شدن روحیۀ شدیدمخالفت مردم افغانستان نسبت به نیروهای آنهامیخواهند، اوضاع رانرمترنمایند. طوریکه دربالااشاره شد، درهربرهه یی ازتاریخ دولت های مزدوربه اشارۀ حامیان آنهاتغییررویه داده ، گاهی باانعطاف پذیری هاوزمانی هم باابرازمخالفت هاوزمانی هم که این شیوه هامثمرواقع نگردیده است ، حامیان آنهاناگزیرانه دست به تبدیلی مهره زده اند. مهره های فعالترهم باداشتن حس روزافزون قدرتخواهی بادرک این حالت فعالترشده اند وبادستیازی به شیوه های دیگرراۀ برده گی ودربدری ملت خودراهموارگردانیده اند. چنان نظام آسیب پذیررابرشانه های مردم سوارمیسازندکه روزتاروزتیغ ازدمارمردم بیرون میکشد.
ویژه گیهای ساختاری چنین نظامهاچه ازلحاظ سیاسی وچه ازلحاظ تشکیلاتی تا جابجایی مهره هاوکارگزاران آنهاازرأس تاقاعدۀ هرم به اساس رابطه هانه ضابطه ها، تعددمراکزقدرت به تناسب حضورنیروهاوکمک های مالی به این کشورها ، موضعگیری های متضادمقامات دولتی درحوزه های گوناگون تادامن زدن به آشفتگیهای سیاسی وازهم گسیختگیهای اجتماعی وترورشخصیت هاوایجادبدامنی های وحتادامن زدن به آن هابرای برآورده شدن اهداف گروهی وشخصی همه وهمه موردبحث گرفته شوند، بیگانه گراییهاومردم ستیزی هاهمراه باتاراجگریهای مقامات دولتی البته باایجادفضای مغشوش وزمینه سازبرای کارشکنی ، اذیت و رشوت درچنین نظامهامطرح بحث قراربگیرند. گسترش دامن فسادواختلاص ، شایعه پراگنی ، ساختن هاوبافتن های بدترازصدهاطامات وحیل وچپاول داراییهاعامه وشخصی درسایۀ مدیریت ضعیف ومدیران معلوم الحال فاسداعم ازقاچاقبران موادمخدروسایرگروههای مافیایی شریک دزان ورهزنان درآن تحلیل شود، گویی درخواهی یافت که همه چنان دست بدست هم داده اندکه دست مظلومان رادراردوگاۀ ستمگران تاریخ ازپشت می بندندودرزوایای پیداوپنهانی دریک زدوبندنامشروعی بابه حاشیه کشانیدن نیروهای دلسوزبه مردم باژست های عجیب وغریبی بروی حق مردم مانورمینمایند. درحالیکه درهرمانورآنهاحجم گسترده یی ازفساددردروازه ودیوارکج آهنگ نظام آشکارامیشوندوجفاهای به ظاهردولتمردان داخلی این کشورها درکناربمباردمانهای هوایی وزمینی نیروهای خارجی بروی افرادبیگناه وغیرنظامیان تاجنایات بی حساب وعیورازخط قرمزحرمت انسانی آنهادرزندانهای بگرام افغانستان ، گوانتاموی کیوبادورترازقلمروبهشت دموکراسی، ابوغریب بغدادوجاهای دیگرکه به مثابۀ دواشباح درسیمای یک اختاپوط خودنمایی مینمایند، همه به تفصیل موردبحث قراربگیرند، شاید کتابی بیشتراز"مثنوی هفت منی" شود . اینهاهمه درواقع بیانگرآسیب های سنگین ، پرحجم وجبران ناپذیرنظامهای تحت الحمایه درکابل ، عراق وجاهای دیگردنیااست که پراگنده گیها، سردرگمی ها، بیکاریها ، فقروآوارگی هاوآشفتگیهای دردباردرزیرچترنظام بسیارفاسدوفاقدمدیریت سالم ضجه میکشندکه حتاراۀ بیرون رفت رابرای آنهاازمیان برده است .
ازسویی دیگر نبودحاکمیت قانون درکشورهای بحران زده یی چون افغانستان وعراق ازعوامل مهم بدامنی ها ، شیوع فسادوبیکاری است که درکنارآن ضعف دیدگاه هانسبت به شناخت واقعی دین ، حقوق بشروارزشهای فرهنگی وتاریخی برآسیب پذیریهاچنین نظامهامی افزاید ، ازیک سوزمینه رابرای دوری مردم ازدولت وازسویی هم زمینه رابرای مجازات جنایت کاران ناممکن میسازدکه هردوعامل به نحوی دست بدست هم داده وبسترمناسبی رابرای فعالیت های مخالفان دولت فراهم مینماید.
این درحالی است که فساد، رشوت ، ناکارایی ، نه سپردن کاربه اهل آن ، تکروی ، خودسری، پراگنده گی ، ایجادفضای قحط الرجالی برای زمینه سازی بقای مهره هادرقدرت ، بروکراسی منحط به شکل نظام موروثی درکشوربه اوج خودرسیده است که مقامات بلنددولتی باهمه فسادوزشتی هاوناکارآییهایی که دارند ، ازقدرت به زیرنمی افتندوصرف آنزمان که رسواییهابه آسمان برسدوتنهابه تغییرپست آن اکتفامیشود که ماطی هفت سال گذشته شاهدچنین معامله گری دیوانه واری هستیم که گویاسواربرکشتی توفان زده ، نمیدانیم به کدامین ساحل نامعلومی خواهیم منزل گرفت. درکنارعوامل گوناگون یکی ازعوامل مهم وتاثیرگذاربراین روندراکه میتواندکلیدی باشد، همانانبودن حاکمیت دردست زمامداران کنونی کابل است که گردانندۀ چرخ های اصلی قدرت خارجی هاهستندوساختارتشکیلاتی نظام هم ازراس تاقاعده به صورت عموم بربنیادرابطه هاونه به اساس ظابته هاطرحریزی شده است . البته باتفاوت اینکه درانتخاب رده های اولی به صورت غیرمستیقیم دست خارجی هاودرانتخاب رده های بعدی رابطه های خونی ورفاقت هانقش دارندکه بنابردلایل موجهی مبنی برمقرری افرادموردنظرخودذهنیت خارجی رابه خودجلب مینمایند.
بهتراست که اسم چنین نظامی را یک "شرکت سهامی" یی خواندکه سهمداران باتوجه به سلیقه های خوددرانتخاب اقارب ودوستان خوددربدنۀ نظام مخیراند. حامیان اصلی رژیم هم برای بیرون راندن شخصیت های اصلی وواقعی وحتاترورشخصیت آنهابرنامه های محیلانه وخطرناکی راروی دست گرفته تاآخرین فردراازصحنۀ فعال سیاسی کشوربیرون برانند . برای رسیدن به هدف ازشیوه های مختلفی استفاده مینمایند، شماری راباچوب اتهام ، توهین وهتک حرمت به صورت کامل ازصحنه میکشند ، شماری رابنابرضرورت روپوش برنامه های استرتیژیک خودمیسازندتابعدهابااستفاده ازنقاط ضعف شخصیت آنهایابه قول معروف یافتن "ذوق آنها"تیغ ازدمارسیاسی آنهابیرون برآورند تاآنکه بایک مانور نابهنگامی آنهاراشکارسیاسی نموده وبعدازهمه آلوده گی هاوبدنامی ها به لجن فروببرندکه هرگونه تواناییهارابرای بقای قدرت درآنهاخفه نموده وبالاخره ازاریکۀ قدرت به بیرون بریزند.
گفتنی است که بیرون راندن این قماش افرادازعرادۀ قدرت آنقدرهامایۀ تاسف هم نیست ؛ زیراراندن اینگونه افرادسست اراده ، خالی ذهن ودرخودوامانده ازصحنۀ فعال سیاسی کشوریک امرحیاتی ولازمی است ، وجوداین افرادبرپیکرۀ نظام سیاسی کشوربه مثابۀ زخم سرطانی است که دیرماندن آنهادربدنۀ دولت وحتادرجامعه جزافزایش مزمن ترین امراض سیاسی واجتماعی چیزدیگری رابه بارنخواهدآوردوبنابراین ریختاندن آنهادرزباله دان تاریخ نه تنهاضرورت است وازاین هم بیشتریک امرحیاتی است . بویژه درآشفته بازارسیاسی کشورماکه مشروعیت درزیرسیطرۀ زمامداران ، احزاب ، گروه هاوایتلافهاسخت ضجه میکشدودرترکیب های ناهماهنگ وناموزونی از ایتلافهای دولتی وغیردولتی متشکل ازکمونیست ها، فرماندهان ورهبران سابق جهادی وهواخواهان شاۀ سابق چون کوله باری ازدردهای بی پایان درپیش چشمان مردم ماخودنمایی دارندوچشمان خسته ازیاس وعبوسیت مردم ازنگاه کردن به سوی آنهامتنفراندوازآنهامنزجرشده اند وازسویی دیده میشودکه چگونه شخصیت های سالم پیشتازووطن دوست افغانستان درداخل وخارج بنابرتوطیه هاودشواریهای بی پایان ازصحنۀ فعال سیاسی بدورزده شده اند. این شرایط مردم رادرپرتگاۀ انتخاب بدوبدترقرارداده است که ناگزیرشوندتاازدوگزینۀ بدوبدتر، انتخاب بدراترجیح بدهند. وبالاخره مانورهای بی صبرانۀ حامدکرزی دربرابرجامعۀ جهانی مبنی برمذاکرات اوباطالبان حتا علیرغم مخالفت آنهاکارگرافتد، باانداختن باری ازمشکلات خودبردوش ناکارآییهاوکم لطفی های خارجی هاترازورابه نفع خودسنگین ترنماید وباچنگ زدن به حرفهای جان ناگل (5)، مشاورکنونی پنتاگون ومشاورپیشین بل کلنتن ،رییس جمهورسابق امریکاکه گفته است : "امریکاوناتودرافغانستان ماموریت تضمین صلح راندارند ، ازهمین رو امریکادرقبال افغانستان به گونه یی عمل میکند که گویی به خواب رفته است . تمرکزبرعراق موجب افزایش فشاردرافغانستان شده است . درحالیکه مقاومت درعراق داخلی وسرچشمۀ آشوبها درافغانستان ازنقاط سرحدی پاکستان سرچشمه گرفته است . اردوی افغانستان از70 هزارتن افزایش یابددتاانگیزه های دشمن ازآنهاگرفته شودوطالبان نتوانندبااستفاده ازحضورسربازان خارجی درافغانستان به سربازگیری بپردازند." نفس راحت تربکشدوتا اندکی مسؤولیت جامعۀ جهانی برای تامین ثبات درکشورش سوال برانگیزجلوه بدهد وباحرفهای پرطمطراقتربرآنهابغردوکمکاری هاوبلاتکلیفی آنهارادرافغانستان دلیلی برای کم اهمیت نشان دادن مسؤولیت خودعنوان نماید.
وحتا شکی نیست که بتواند باوجودنوشته های روزنامۀ ایندپندنت به نقل ازرابرت فیسک (6)یک تحلیلگربرجستۀ بریتانیایی مبنی براینکه دولت کرزی فاسدوناتوان است ، هیچ کس طالبان راحمایت نمی کندومردم هم ازدولت نیزمتنفراند . پیشرویهای افرادمسلح طالبان تا15 کیلومتری شهرکابل باایجادپوسته های تلاشی ادامه دارد و به نقل ازیک تاجرافغان گفته است که شکست طالبان واقعیت ندارد وتلاشهای های کرزی برای مذاکره باطالبا نتیجه یی به باریناورده است . شکی نیست که بازهم حامدکرزی به حیث رهبرپیشتازی درمیان ایتلافهاو گروه های روسیاه وآزموده شده جلوه گرشودروسفیدروترجلوه کند .
گسترش پراگنده گی هادرزیرشعار دموکراسی
جنگ نوین امریکا درافغانستان به بهانۀ یازدهم سپتمبرودرعراق به بهانۀ سلاح هسته یی زیرپوشش ایجادنظامهای پوشالی(دموکراسی های نامنهاد) دراین کشورهابه انتقام کشی بیرحمانه یی ازملت های مظلوم افغانستان وعراق مبدل گردید؛ ولی شکست افتضاح بارامریکادرمبارزه باتروریزم استرتیژی های درازمدت این کشوررادرمنطقه نه تنهاآسیب پذیرگردانید؛ بلکه فوران خشم وانزجارملتهای شرقی بویژه حوزۀ درگیردرجنگ نوین به مثابۀ سیلاب خروشندۀ امپراطوری امریکایی رابه پرتگاۀ نابودی نیزکشانیده است . شایدسخن های مقام بلندپایۀ ناتو"دیهوپ شیفر"(*) که گویاحضورآنهادرافغانستان بااشغال فرق دارد؛ البته به دلیل آنکه نیروهای اشغالگربه تاریخ، فرهنگ وجغرافیای این کشوراحترام گذاشته اند." نتواندازبار خشم آلودعصیانی وبیگانه ستیزی مردم افغانستان دربرابرآنهاچیزی بکاهد ، چه رسدبه اینکه حجابی شود، بروی ترس وهراس غیرقابل مهارسربازان خارجی در افغانستان که هرروزده هاانسان بیگناۀ افغان دراین کشور قربانی ترس وبزدلی های آنهامیشود وبه بهانۀپیشگیری ازحملات انتحاری درحالیکه ازهرنوع بازپرس ومحاکمه یی خودرامعاف می پندارند ، افرادبیگناه رابه قتل میرسانند.
در رژیم های دست نشانده ومزدورنه تنهادرعرصۀ رقابت حامیان خوددچارچنددستگی ها وپراگنده گی های خطرناک میشوندوقربانی های روبه افزایش مردمی رادقبال دارد . بویژه ازکشورهای چون افغانستان بیشترخواهان قربانی است که برخاسته ازبحران است ودردل بحران سازوسامان ناجوری یافته است واثرات بحران گذشته دربرج وباروی آن هنوزمحسوس است . پس درچنین کشوری ، نظامهادردرازراۀ انتی دوالیزم (ضددوارزشی) چنان فروترمیروندکه گاهی فراترازنیچه، شماری به نفی کلی زنده گی وشماری هم نفی اخلاقیات رومی آورندودردوگونه نگریهای وهم آلودوحتاخودگریزنده غوطه ورمیشوند. ازاینکه درساختار این نظامهاگزینه های بیرون منافع گرایی (وفاداری به منافع حامیان خارجی )نقش تعیین کننده دارندتاگزینه های درون منافع گرایی ، بنابراین درچنین کشورها درانتخاب مهره ها به باورهاواعتقادات استوارکه جاذبه وتوانایی خارق العاده یی برای سازنده گی یک کشوردارند ، کمتروحتاهیچ ارجحیت داده نمیشود . استعمارنوین هم برای بقای منافع حیاتی خودناگزیراست تامزدورانی راازهرقماش از چپ تا راست واز لیبرال تا دموکرات واافراطی تامیانه رورابه استخدام خودبگیرد. آشکاراست که حضورچنین افراددرمتن یک نظام بحران زده یی چون افغانستان کارملت رابه ناکجاآبادهای وهم آلودمیکشاند. گرداننده گان چنین نظام بیرون منافع گرایانه تادرون منافع گراباافکارواندیشه های معجون وچنددست ، یک نوع چنددستگیهاوچندپارچگیهارادرجامعه بوجودمی آورندکه جامعۀ بیمار افغانستان نمونۀ بارزآن است وهرکدام ارزشهای واقعی زنده گی جمعی راقربانی ارزشهای فردی وشخصی خودنموده اند . گرداننده گان نظام که درباطلاقی از ناباوریهاهرآن فروترمیروند ، باانعطاف پذیری های حتاناموجهی باکی ندارندکه زمانی درفش لیبرالیزم وفردگرایی راباشعاربازارآزاد، تجارت آزاد ومردم آزاد رابلند نمایند ودرزیراین شعارهامافیاهای بزرگ اقتصادی رابه جولان درآورند وخودباحق سکوت گیری هامهرتاییدبرنارواییهاوتاراجهای آنها بگذارند. زمانی هم درفش دین ودینداری وتلفیق دین بادموکراسی رابرافراشته بدارندتادرزیرشعارهای مردم فریبانه برجبین هرستمی مهراسلام راحک کنندوباخاک زدن به چشم مردم هرجفایی که خواسته باشند ، درحق آنها روابدارند . بدینگونه گرداننده گان درپرتگاۀ اشباع ناپذیرفردیت هرآن فروترمیروند ، سیاست ، اقتصاد وفرهنگ راجولانگاهی برای حامیان خارجی خودمیسازندتاآنهادرگسترۀ فناوریهای اطلاعاتی وارتباطاتی با یکه تازیهای بی شرمانه یی درمحورفردگرایی ، جمع رادرباطلاقی ازخون وآتش به استخدام خود در آورندوشماری بیچاره های درمانده ووامانده هم باهای های وهیهات درزیررکاب توسن آنهابه رقص وپایکوبی درآیندو باخوردن آشغالهاییکه ازآنهاسرازیرمیشود ، خوش رادلخوش ساخته وبرسخاوت آنهاشکران نعمت مینمایند. بااین کارجنازۀ فردیت رابا توجه به جهات الگویی و فناناپذیرآن درتصویری تمامیت خواهانه به تاراج میبرند وارزش های حقیقی آنرادرزندان طلایی سرمایه ومعبدبیروح ثروت چون گلی پرپرمیسازند. توگویی انسان راکالبدی مییابی که روح عصیانی اودراسارت پول ضجه میکشدوچنان فردیت رادرپرتگاۀ سقوط به زنجیرکشیده شده است که درنتیجه ازپول اشباع وازمعناتهی اش مینمایند ؛ یعنی انسانیت اورامیگیردوجایش راباپول پرمینمایند. باویران کردن کاخ بلند انسانی داربستی ازخون وآتش راسایه بان اومیگرداندودرهجومی ازانزجارخشم آلودقامت برافراشته وانسانی اوراخمیده وخمیده ترمیسازند. این زمانی است که دیگرشل ها، هالیودها، فوردهاو...برعراده های ثروت شتاب آلوده ترازگذشته سوارمیشوندوباانسان وارزشهای معنوی اوبدرودگفته وباهمدستی بافرعونیان وبلعمباعوریان تاریخ سیلاب های خونین رادرافغانستان وعراق جاری میسازند وباعبورازلاشه های هزاران انسان بیگناه وبه خاک وخون کشیدن هزاران دیگردرسایۀ فقرجانکاه همراه باهتک حرمت هابابوق کرنافریادبرمیدارند :
زنده باددموکراسی
زنده بادتجارت آزاد
زنده بادمردم آزاد
چنانکه بوش درکنفرانست ایپل (7)درکشورپیروکه به اشتراک 21کشورپیشرفتۀ جهان برگزارشده بودگفت که نیرومحرکۀ رشداقتصادی وراۀ بیرون رفت ازبحران اقتصادی رااقتصادبازار، تجارت آزادومردم آزابشکیل میدهد وافزودکه برای رهایی ازبحران بایدتاهژده ماۀ آینده به بازارآزاداجازۀ فعالانه داده شودوتجارت جهانی که ازماۀ جنوری گذشته به رکودرفته است، دوباره احیاگردد که دیگرحقوق وآزادیهای بشری به سروسامان رسده اند وتنهاچیزیکه باقیمانده است ، همانافاصلۀ غیرقابل پیوست ودرحال گسترش میان طبقۀ فقیروغنی ونادستیابی انسان مظلوم به بهشت موعودسرمایه داری خواهدبودوبس .
درحالیکه دنباله رویهای دولت هایی چون افغانستان زیر حمایت امریکاازاین گونه شعارها به مثابۀ تقلیدبوزینه واراست که امریکابرای شکاربهترچون شکاریهای افریقا، بروی خودآب میریزد ؛ ولی کشورهای عقب ماده یی چون افغانستان ( به گونۀ شادیها) بروی خودسرش میمالد ، بی خبرازآنکه باسردادن این شعارهابدون آنکه به منزلی برسد ، نارسیده به هرمنزلی دردام وابستگی های مرگباراقتصادی امریکاکوروکرمیشود. درحالیکه شعاراصلی دموکراسی درقاموس غرب آزادی اقتصادی زیرپوشش اقتصادبازار ؛ آزادی انتخابات براساس حق رای وآزادی دین براساس انتخاب حق پذیرش هردین که این اصول های کلیشه یی دموکراسی به تیپ غرب درکشورهای شرقی بویژه کشورهای اسلامی ازبسیاری جهات ناقص وغیرقابل اجرااند. این درحالی است که درجهان اسلام تحرک تازه یی برای آشتی دین بادموکراسی ازطریق پیوندشورابادموکراسی میسرگردیده وباایجادچنین پیوندجدید بسیاری ازدشواریهافراراۀ دین واصل معنای دموکراسی به معنای واقعی "حکومت مردمی" برداشته خواهدشد.
گفتنی است که ازاین هم بیشترفقهای شیعه وسنی درتلاش اند تابرای برداشتن دیوارهای حایل میان این دومذهب حتاامامت راکه ریشۀ اساسی درشعه ندارد، نیزازمیان بردارند. چنانکه احمد الکاتب استاد سرشناس سابق حوزه های علمیه عراق و کویت و ایران و رئیس انجمن گفتگوی تمدنها در لندن در گفت وگو با ” العربیه ـ نت” خاطر نشان ساخت که نظریۀ امامت درشیعه اساسی نداردودرکتابهای معتبرفقهی شیعه چون "الکافی" ذکری ازآن به عمل نیامده است واشارۀ "الهلالی " رابه نقل ازمولف کتاب "الکافی" ضعیف شمرده است . اوپس ازتحقیقات علمی به این نتیجه رسده است که تئوری امامت وامام زمان وشکنجه فاطمه الزهراء ریشۀ علمی ندارندوبه این باوراست که این نتائج دقیق و علمی در حقیقت می تواند درعمل ریشۀ همه اختلافات جوهری و اساسی بین شیعه و اهل سنت را بخشکاند
وی به این نقطه نیز اشاره کرده است ، نتایجی که او بدان دست یافته است ، در ردۀ دوم پیشرفتهای سیاسی و مثبت بسیارمهمی قرار می گیرد که در حال حاضر در دنیای شیعه به وجود آمده است . اوبدین باوراست که شیعه معاصر دمکراسی را اختیار نموده و ولایت فقیه در ایران سعی دارد که به گونۀ بین شوری و دمکراسی پیوندی نوین ایجاد کند تا در سایه آن "امامت"، ملت اختیار شود نه اینکه امام از سوی خدا بر منصب قدرت حایل آیدو یا اینکه عصمت و یا از نواده گان حضرت علی بودن از شرطهای انتخاب او قرار گیرند. بدینصورت دروازه امامت به روی همه باز است…اودرحالی به این نتیجه رسیده است که ازجملۀ 15 تألیف او که بارزترین آن کتاب " ده منهای یک می شود: صفر! " است که در آن سعی کرده است ، بگوید؛ اگر فرضیه امامت از دین بر داشته شود، چیزی از دین باقی نخواهد ماند! و در سال ۱۹۷۴م آنرا منتشر ساخت وپس از آن بارها بچاپ رسید. اوهمچنان پایه گذار حرکت شیعۀ امامی در سودان هست ودر راستای دعوت وتبلیغ بسوی فکر شیعه امامی سالهای متمادی از زندگی خود را صرف نموده است.
منابع ورویکردها :
*- ویسا، شمارۀ 778
1- سیدقطب ، ماچه میگوییم
2- اکرام اندیشمند ، جنگ امریکادرافغانستان
3- رادیوآزادی ، 27نوومبر، اخبار6تا7 صبح
4- رادیوآزادی ، 23نوومبر، اخبارشام
5- مادرافغانستان ماموریت تضمین صلح رانداریم ، ویسا، شمارۀ 779
6- دولت کرزی فاسدوناتوان است ، اراده ، شمارۀ 1431
7- رادیوآزادی ، اخبارصبح ، 23نوومبر