الف . سپید سنگ
طالب ها در حال تسلیم شدن هستند
استعمار مکار ، محیل و دور اندیش انگریز بعد از آنکه به ترک نیم قاره مجبور گردید فرزند حلال ووفاداری را برای پیاده ساختن اهداف خود خلق نمود و این فرزند از بدو ایجاد ، وظایفش را صادقانه و ماهرانه انجام داده است . توفان دالر وسیل سلاح و مهماتیکه در دهۀ هشتاد سده گذشته بمنظور عقب راندن اتحادشوروی ، به پاکستان سرازیر شد ، قسمت زیاد آن در جیب زرادخانه های فرزند دلبند رفته و اورا «بدهوا» ساخت . که اتخاذ سیاست های بلند پروازانه در منطقه بویژه در قبال هند و افغانستان نتیجۀ آن بود . ولی رویداد ۱۱ سپتامبر ۲٠٠۱ که بازتاب همان توفان وسیل به جانب مبدأ بود همه خواب های طلائی پاکستان و باداران را پریشان ساخته و آنها را وادار با بازنگری آن کرد .
در بحبوحه این رویداد ، در رأس ادارۀ ایالات متحده بمثابه جانشین و مجری سیاست های انگریز ، جورج دبلیو بوش که میتوان اورا در طول عمر سه صد سالۀ امریکا کم سواد ترین و ماجرا جو ترین رئیس جمهور آن کشور دانست و در رأس حکومت پاکستان پرویز مشرف که اورا نیز میتوان در عمر شصت سالۀ پاکستان چالباز ترین ، محیل ترین و زبانباز ترین جنرال کودتاچی آن کشور دانست ، قرار داشتند . که اینک پیامد سیاست های آن دو نفر یک دنیای پر از جنگ و پرخاش ، بحرانی و نا مطمئن و یک منطقۀ پر آشوب ، پر از رقابت و دشمنی بویژه یک افغانستان ویران و بحرانی با مردمان فقیر و نا توان و بستوه رسیده از جنگ ، و پاکستان بحران زده که با خطر یک جنگ تمام عیار داخلی و تجزیه روبرو است ، میباشد .
برای پدر و فرزند یعنی «انگریز» و «یانکی» که پیوسته مشتاق حضور فزیکی در خاور میانه و آسیای میانه بودند ، ۱۱ سپتامبر دستآویز و بهانه ای خوبی شد تا نه تنها بالای ثروت های این مناطق لم بدهند بلکه از همینجا هر گاهی که بخواهند سیلی های حواله روی های چین در حال جهش و ایران سرکش و اتوم طلب بنمایند و بنیاد گرائی را که خود بمثابه وسیلۀ رسیدن به اهداف ، ایجاد نموده و اینک از کنترول خارج میشد ، بجایش بنشانند .
اینک که در ایالات متحده ادارۀ جدیدی زیر ریاست بارک حسین اوباما و در پاکستان ادارۀ به ظاهر ملکی تحت ریاست آصف علی زرداری بیوه و میراث خوار خانوادۀ بوتو بمیان آمده است ، تپ و تلاش ها یی برای حل بحران افغانستان و منطقه براه انداخته شده است . سر آغاز این تلاشها اعزام نماینده خاص و با صلاحیتی از جانب ادارۀ جدید امریکا به منطقه بود که متأسفانه در همین آغاز کار به بیراهه در جولان است . ریچارد هالبروک دیپلومات آبدیده پس از مطالعه وضع منطقه و ملاقات ها با مسئولین ، گزارش خودرا به اداره اوباما پیش کش کرده است که حاصل آن اتخاذ پالیسی جدید یعنی مذاکره با طالبان میباشد .
این پالیسی نتنها که نو نیست کهنه تر از قبل است . هولبروک پیروی از سیاست همیشگی برای اینکه خاطر حلقات نظامیگر و افراطی پاکستان آزرده نگردد مذاکر با طالبان را که در حقیقت باز بودن راه تجاوز و مداخله درامور داخلی افغانستان و رسیدن به عمق استراتیژیک در وجود انجنت های طالبی میباشد ، پیشنهاد نموده است .
درین هیچ جای شک و تردید نیست که حل و فصل مسایل از طریق گفتگو بر حل و فصل مسایل از طریق جنگ رجحان دارد .
مذاکره با کی و با کدام شرایط ؟
دولت بر سر اقتدار کابل در طول هفت سال موجودیت خود بار ها و بار ها پیشنهاد گفتگو با طالبان را نموده و حتی درین اواخر متولی حرمین یعنی شاه عربستان سعودی را نیز دعوت به میانجیگری نموده است ولی پاسخ جانب مقابل پیوسته خروج قوای خارجی و جاری ساختن احکام شریعت اسلامی در همه شئوون مملکت داری که معنی آن لغو قانون اساسی موجود و محو همه نهاد های حاصله از هفت سال تپ و تلاش که بذل مصارف ملیارد دالری برای حصول آنها صورت گرفته است ، میباشد .
بنظر من بجیث دانش آموز مکتب مشکل دیپلوماسی ، اتخاذ سیاست به اصطلاح جدید اداره جدید واشنگتن بازهم دادن امتیاز بیجا و بی حاصل به پاکستان در منطقه است به این معنی که همه دلایل موجه و روشن و انکار ناپذیر جانب افغانی مبنی بر مداخلات حلقات جنگ طلب پاکستانی بویژه دستگاه استخبارات نظامی و جمعیت العلمای پاکستان مبنی بر عدم مداخله و دادن امتیاز به آنکشور که به هولبروک ارایه شد ، که سوگمندانه ادارۀ جدید ایالات متحده بازهم جانب طفل حرامزادۀ استعمار را گرفته است که اتخاذ چنین سیاستی نه تنها حلال مشکلات موجود نیست بلکه در دراز مدت در ضدیت با منافع ایالات متحده نیز میباشد .
درس دیگر دیپلوماتیک که از پیشنهاد مذاکره با طالبان گرفته میشود آنست که با این پیشنهاد بازهم طالبان آی اس آیی و جمعیت العلمایی را از طالبان بی خبر و احساساتی جدا ساخته و با پیاده ساختن نیروهای تازه دم ( هفده هزار عسکر در قدم اول و سیزده هزار بعداً ) به نهضت طالبی و افراطی در منطقه خاتمه میبخشند .
مردم بلا کشیده و زهر افراطی گرائی چشیدۀ افغانستان در حالیکه حسن نیت ، دلسوزی و همنوعی شدید خودرا به طالبان صادق و بی خبر از بازی های زیر پرده ابراز میدارد ، خواهان و منتظر اتخاذ سیاست دوم یعنی پاکسازی وطن شان و منطقه از لوث افراط گرائی و جنگ طلبی میباشد و با بانگ رسا به مقامات بین المللی بویژه سازمان ناتو و بویژه تر به ایالات متحده اذعان میدارند که حاضر نیستند حتی یک وجب به عقب بروند چه رسد به آنکه با سیطره نیروهای جهنمی عقب گرا و افراطی به قهقرا کشانیده شوند .
ایالات متحده باید بداند که محافل جنگ طلب و عقب گرای پاکستانی میخواهند در وجود طالبان افراطی جای پای برایشان در افغانستان پیدا نمایند ولی آنها یا غافل هستند ویا غفلت آگاهانه میکنند که درین سی سال مردم افغانستان همه بد بختی ها و رنج ها وویرانی های خود و کشور خودرا ناشی از مداخلات آنها میدانند و ادامه و اصرار بر سیاست گذشته بازهم بازی با دُم شیر است و هکذا همانطوریکه پاکستان حاصل کشت خودرا که در سالهای گذشته در افغان زمین بعمل آورده بود در حال درو کردن است ، اتخاذ هرنوع سیاست سؤ دیگر عواقب خطر ناکتر به آنها خواهد داشت جهانیان باید بدانند که افراط گرائی ، منجمله طالبان افراطی و اکستریمیست شان ورشکست شده و در حالت نزع هستند ، به مرده امتیاز دادن علامه ابلهی خواهد بود .