کوچی ها بمثابۀ زخم ناسوربرپیکرنیمه جان جامعۀ افغانستان و نقش کوچی ها در پروسۀ تداوم بازی های شئونیستی و استعماری در کشور ما
نوشته ازتوردیقل میمنگی
قسمت اول
نگاهی به تاریخ تکامل جوامع بشری در کرۀ زمین به وضاحت نشان میدهد که کوچ نشینی ومهاجرت به مثابۀ یک ضرورت تکاملی درمرحلۀ معینی از تاریخ تکاملی انسانها جبراً وارد پروسۀ زندگی جوامع بشری گردیده،که انسان ها را در جستجوی شرایط بهتر زندگی وتثبیت موقعیت های مناسب حیات اقتصادی واجتماعی، بادست یابی به محیط های مساعد تداوم تکاملی حیات در طبیعت،جبراً وادار به نقل وانتقالات ومهاجرت ها به مناطق واستقامت های متعدد در روی این کرۀ خاکی نموده است، که خصوصیات عمدۀ این مرحلۀ حیات انسانها که توأم با پیدایش حیات دامداری وانکشافات دامپروری واهلی ساختن حیوانات است همانا نقل وانتقالات دسته جمعی وگروهی یکجا بامواشی دست داشته در فصل های معین هرسال ،با در نظر داشت امکانات رهائی از تغیرات اقلیمی و دستیابی به منابع مواد غذائی موجود در طبیعت برای امرار حیات خود ومواشی دست داشتۀ هرگروه ویا طایفه است، ازیک منطقه به منطقۀ دیگر.که آنهم اشکال وانواع مختلف را دارا است .در اکثر حالات این کوچ های دسته جمعی در تاریخ به یک استقامت های معین وبدون باز گشت به عقب تا پیدا کردن محل دایمی بود وباش وسکونت مناسب ادامه پیدا نموده، که حاصل آن در نهایت با اسکان یابی این مردم دریک ساحۀ معین وآمیزش با مردم دیگر،کوچی گری خاتمه یافته،وامادر بعضی حالات دیگر اقوام کوچی با اساس قراردادن سیر وسفرهای محدود بین دونقطه،آنهم در یک ساحۀ جغرافیاوی معین همانند ماکوی نساجی به رفت وآمد های موسمی در همان ساحه ادامه داده وهیچ تغیری را در زندگی روزمرۀ خود پذیرا نمیشوندوآمیزش با مردم دیگر برای انها چون میوۀ ممنوعه حرام است که نباید به آن نگاه کنندوقبول تغیروتحول در زندگی برای آنها چون مرگ وحشتناک ،که با افتخارحفظ همان آداب ورسوم اولیه وچسبیدن به سنت های تغیر ناپذیرکوچی گری باید باآن مقابله نمایند. بزرگترین تغیر درزندگی آنها همانا تغیرات آب وهوا واقلیم است که آنهارا وادار به حرکت از یک منطقه به منطقۀ دیگر میکندوبزرگترین تحول هم کم ویا زیاد شدن رمه های مواشی آنهاست وبس ،در غیراین تغیر و تحول در زندگی آنها یک امر محال ودور از تصوراست .
وبحث کنونی ماهم مربوط میشود به مسایل وواقعیت های مربوط به گروه دوم کوچی گری درتاریخ بشرکه موجودیت خودرا تا اکنون هم درکشورما حفظ نموده .
طوریکه اسناد ومدارک تاریخی نشان میدهند، پیدایش این مرحلۀ تاریخ در حیات جوامع بشری مربوط به هزاران سال قبل از امروز است ،که مدت دوام وعمر این دوره نیز در جوامع مختلف متفاوت بوده وبیشتر به خصوصیات تکامل پذیری وقابلیت های دگر گون سازی زندگانی روزمرۀ هرگروه یا طایفه، با تجربه اندوزی واستفاده از تجارب ودستآوردهای خود ودیگران مرتبط است .
یعنی اینکه زندگی کوچی گری یک اجبار در یک مرحلۀ معین زندگی انسانهاست نه خصوصیت مادام العمر یک گروه ویا طایفه، ونه هم حفظ این سنت قرون وسطائی کدام امتیاز وبرجستگی نسبت به دیگران که به آن افتخار کرد مثلیکه کوچی ها در افغانستان به آن افتخار میکنند، زیراآن گروه های انسانی که تا حال نتوانسته اند خود هارا از منجلاب این مرحلۀ زندگی بیرون بکشند، دال بر عقیم بودن فکری وکمبودخصوصیت تکاملی وتحول پذیری انسانی در آن گروه ویاجماعت است که این خصوصیت در واقعیت امر یک مصیبت با دور ماندن از کاروان زمان وتحولات رشد یابنده ومثبت جوامع دیگر انسانی دریک کشور ودر مجموع کرۀ زمین برای کوچ نشین ها است ،نه کدام برتری، که کوچیها با مصاب شدن به این مصیبت بزرگ کلیه پیوند های عقلانی زندگی را نسبت به جوامع دیگر انسانی از دست داده ومحکوم به زیستن در یک دوربستۀ تکراری زندگی با محرومیت از کلیه مزایای زندگی انسانی می گردند وبه این ترتیب مفهوم والای زندگی که همانا ترقی وتکامل بادست یابی به شرایط بهتر ومتکامل تر زندگی است برای مبتلایان این مرض مهلک وخانمانسوز بکلی ازبین رفته وتداوم حیات تحت تأثیر غرایض بیولوژیکی چون خوردن وخوابیدن،جنگ،غارت وعشق به داشتن مواشی بیشتر،افتخار به اجداد،خوار وذلیل شمردن زن ،تعصب ، حرص جمع آوری وذخیرۀ پول وداشتن اسلحه وغیره به یک امر دائمی، درنسل اندر نسل آن طائفه مبدل گردیده وکلیه مفاهیم زندگی صرف به همین چیز های ناچیز ودر سطح زندگی انسان های ابتدائی خلاصه میشود وبس.
انسان فطرتاً موجود پویا وتحول پسند است اما انسان کوچی با سنت گرائی افراطی در کلیه مناسبات خود فطرتاً ضدتحول ودشمن تکامل است وهر پدیدۀ جدید زندگی که با حیات وطبیعت کوچ نشینی اومطابقت نداشته باشد ،برای او یعنی کوچی دشمن است واوفقط خواهان تداوم حیات آمیخته با رمه های تحت فرمانش در یک مسیر یکنواخت بدون قبول فکر هرنوع دیگر گونی است وبس، که ما نمونه های زندۀ آنرا در حیات کوچی های افغان پاکستانی به وضاحت میتوانیم مورد مطالعه قرار دهیم که حاصل آن شکل کنونی وموجودزندگی کوچی ها در کشور ماست.
کوچی دشمن آشتی ناپذیر تمدن وانسان متمدن است وهر آن چیزی که از قدرت فهم او بالا تر باشد ،آنرا باشمشیر کفر ودینی که خود اوهم از واقعیت آن بی خبراست ترور وتکفیر مینماید،زیرا به همان اندازه که از تمدن انسانی بیگانه است ازدین نیزبرداشت ناقص وجاهلانه دارد .بناءً برداشت کوچی ها از دین نیز فهم وبرداشت قبیلوی وماقبل اسلام است.
در قاموس زندگی جوامع متمدن امروزی واژۀ کوچی دارای یک مفهوم معادل با بی وطن وآواره را دارا بوده وبه آن دسته از گروه های انسانی اطلاق میشودکه تابعیت هیچ یک از کشور های جهان را دارا نمی باشندواز پذیرش قوانین اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ،اخلاقی ومدنی موجود در این ویا آن کشور سر باز میزنندوبا کوچ کردن های دائمی از یک نقطه به نقطۀ دیگر نظر به موسم سال دایما در حرکت بوده ، مفاهیم وارزش های پذیرفته شدۀ جوامع متمدن انسانی برای او فاقد معنی وارزش است. دردنیای معاصرموجودیت این پدیدۀ ضد تمدن بشریعنی زندگی کوچی گری تقریباًاز میان رفته وصرف در بعضی از مناطق شدیداً عقب ماندۀ قاره های آسیا وافریقا هنوزهم به موجودیت خود ادامه میدهد که نمونه های بزرگ آن همین کوچی های افغانستانی وپاکستانی در آسیا ، بعضی طوائف هنوز هم وحشی در جنگل های افریقا وامریکای جنوبی ومتمدن ترین نمونۀکوچیها یعنی کولی های کشور های اروپای شرقی،وغیره است ،که تعداد آنهاهم روز تاروز در حال کاهش است وهر کشوری هم در تلاش آن است که به این پدیدۀ ماقبل تاریخ اگر در حدود اربعۀ آن موجود باشدبا یافتن راه های علاج منطقی ومعقول به آن خاتمه داده وجامعه خودرا از شر این سمبول جهل وعقب ماندگی درعصر حاضر نجات دهد،ولی یگانه کشوری که هر گز نمی خواهدبا دعوت این موجودات ماقبل تاریخ به زندگی متعادل انسانی در عصر حاضر آنهارا وارد حوزۀ تمدن بشری نماید کشور افغانستان در تحت زعامت وادارۀ قبایل پشتون دو طرف خط دیورنداست ،که در مانور های مختلف سیاسی واقتصادی خوددر جهت نیل به اهداف ومقاصد شئونیستی وپشتون سالاری بر علیه دیگر اقوام وملیت های ساکن این سر زمین به وجود این چنین موجودات عقب مانده وبی خبر از همه مسائل دین ودنیاوصرف بردۀ نفع ونقص نیاز مند است.
واین خود بمثابۀ موجودیت زخم ناسوری است که در پیکر زخمی وهزار پارۀ کشور ما در کلیه مراحل تاریخ که به اشکال مختلف از طرف کلیه دشمنان داخلی وخارجی مردم ما بر علیه مردم ماوسیعاً مورد استفاده قرار گرفته وتا هنوز هم قرار می گیرد.
چنانچه ما امروزباز هم شاهدآن هستیم که دلالان بازار مکارۀ استعمار واستبدادقبیله تلاش مینمایندکه آرزو های انسانی مردم مارادر جهت سیربه یک زندگی انسانی ورهائی از منجلاب بدبختی های رسوب یافته وباز مانده ،ازسیاه ترین دورقهقرائی تاریخ کشور، باسوء استفاده ازین پدیدۀ شرم آورکوچی وکوچی بازی مورد دستبرد ونابودی قرارداده وبابکار گیری خصوصیات متحجر قبیلوی کوچی ها،همان سانی که کشور مارا در طی چندین قرن گذشته از کاروان زمان عقب انداخته وامروز به نمونۀ ناکام ترین جوامع جهان در حرکت به سوی ایجاد یک جامعۀ مدنی مبدل نموده اند ،باز هم با بذر تخم نفاق کار آئی این سلاح کهنه را یک بار دیگربه آزمون گرفته واز طریق آن به منافع آزمندانۀ انحصاری خود ها در حاکمیت دولتی دست یابند.
تاریخ سرزمین ما گواه برآن است که اقوام کوچی در مراحل مختلف موجودیت کشور فعلی افغانستان به اشکال مختلف از جانب دشمنان رنگارنگ داخلی وخارجی مردم ما بر علیه مردم ما مورد استفاده قرار گرفته اند که تکرارویادآوری بعضی از این وقایع فاجعه آفرین را درینجا ضروری ودارای ارزش آگاهی بخش برای همه مردم مظلوم خود میدانیم.
مادرینجا ازذکر حوادث مربوط به گذشته های دورو دوره های حاکمیت صفوی ها وبابری هاوشیبانی وافشاری ها وماقبل انها درین کشور، بمنظور جلوگیری از طولانی شدن بحث خودداری می کنیم وفقط به یاد آوری آن بخشی از بازی های قبیلوی وکوچی بازی ها بسنده میکنیم که مربوط میشود به ایجاد دولت فعلی افغانستان وظهور استعمار انگلیس در ین منطقه که مصادف است با پیدایش غیر مترقبۀ دولت ابدالی ها تحت زعامت احمد خان ابدالی که با تأسیس دولت در بخشی از کشور کنونی افغانستان وتوسعۀ بعدی آن به هندوستان وسایر مناطق اطراف خود در شمال هندوکش امپراطوری ناپایدار ابدالی را اساسگزاری نمود که بنا به تحلیل ها وارزیابی های تاریخی صاحب نظران تاریخ خدمات و کمک های بس بزرگی را ازین طریق به استعماریون انگلیسی در جنوب وهم به استعماریون روس در شمال با لشکر کشی ها واز میان برداشتن نیروهای مقاومت بر علیه آنها در ترکستان وهندوستان انجام داده است وبعدهم پسر عیاش وزنباره اش تیمور شاه ونواسه هایش زمان شاه ومحمود وشاه شجاع ووارثین بعدی آن در سلسلۀ بارکزائی ومحمد زائی هاتا امروز بسنده میکنیم که تا باشد با افشای ماهیت خائنانۀ این بازی ها وبازی گر هادر گذشته بتوانیم از ماهیت کنونی این بازی ها درین مرحلۀ حساس تاریخ کشور خود پرده برداری نموده واز تداوم فاجعۀ کوچی بازی راه نجاتی را درآ ینده کشور تدارک دیده بتوانیم
پايان قسمت اول
ادامه دارد.