خليلی

 

افغانستان و ایدئولوژی های وارداتی

 

بیش از سه دهه است که افغانستان در آتش جنگ ،کشمکش ها و مداخلات خارجی می سوزد.

اما اگر به ریشه بحران های که کشور ما از گذشته تا امروز در گیر آن بوده نگاهی بیفکنیم می بینیم که تمامی مشکلات  وطن ما ناشی از ایدئولوژی های وارداتی چه چپ و چه راست افراطی مباشد.

ایدئولوژی های که در راستای تامین منافع خارجی ها و ویرانی و تباهی میهن ما  بوجود آمده و شیرازه و بنیه های اقتصادی کشور را از بین برده و ملیونها هموطن ما ن را یا بکام مرگ سپردند و یا رهسپار دیار غربت نموده اند  از گذشته تا امروز فعالیت می نمایند. نخست لازم است تا  با تعاریفی از ایدئولوژی بپردازیم

یکی از تعاریف ایدئولوژی که شاید پذیرفتنی تر از بسیاری دیگر باشد بدین شرح است:" مجموعه ای از پندار ها یا اندیشه هادر باره، زندگی ، جامعه یا حکومت ، که از شعار های اجتماعی ، سیاسی یا مذهبی که نسبت به آنها اعتقادی تعصب آمیز  موجود است سرچشمه می گیرد و با استفاده مستمر و تبلیغ مداوم رفته رفته به صورت اعتقاد مسلم  و منجز و یکی از وجوه مشخصهء  ملت ، گروه یا حزبی در می آید." برخی از صاحبنظران  نیز ایدئولوژی را  این طور تعریف کرده اند: " ایدئولوژی مجموعه ای است از اندیشه ها و عقاید در بارهء انسان ، زندگی، اجتماع و نظام سیاسی و اقتصادی که از شعار های سیاسی ، اجتماعی یا مذهبی مایه می گیرد و برای تحقق بخشیدن به این عقاید ، راه ها و برنامه هایی را توصیه می کند"

ایدئولوژی در طول تاریخ بشر یکی از پدیده های زندگی اجتماعی و سیاسی ملل بوده که همیشه با ما بوده و همیشه با ما خواهد بود.

اما ظهور ایدئولوژی کمونیزم  به دهه دیموکراسی در افغانستان بر می گردد. فضای باز سیاسی آن دوره این زمینه را برای  تعدادی فراهم ساخت تا ایدئولوژی افراطی کمونیزم را  در  قالب حزب بوجود آورد. و ایدئولوژی راست افراطی اخوانی را که موسس آن حسن البنا می باشد از مصر در چهار چوب نهضت جوانان مسلمان که  بعد به شاخه های متعددی تقسیم شد بوجود آوردند.

گرچه ایدئولوژی های وارداتی کمونیزم و اخوانی از جهات مختلف با هم تفاوت و تضاد داشتند ولی دارای یک وجه  اشتراک بودند و آن صفت مبارزه جویی آنها بود. نشو ونمای ایدئولوژی های متفاوت و متضاد و اختلافات عقیدتی شان باعث کشمکش های شدید داخلی و کودتا های پی درپی شده  که بعد ها منجر به تجاوز  خارجی گردید.

 تجاوز ارتش شوروی که جهان  و کشور های منطقه را تکان داد. چون این بار خطر در بیخ گوش شان قرار گرفته بود. بویژه کشور های عربی که احساس خطر بیشتری می کردند به تمویل  مقاومت ملت ما در مقابل ارتش سرخ پرداختند. ودر کنار آن  صد ها تن از افرطیون را که در زندان های کشور های مصر و عربستان و اردن و سایر کشور قرار داشتند برای رزمیدن در مقابل نیرو های نظامی شوروی به پاکستان فرستادند. افراطیون عرب که برای خود تشکیلات جداگانه ای داشتند و از امکانات مالی گسترده ای برخوردار بودند. در کنار جنگ با ارتش شوروی در صدد بر آمدند تا با کمک سایر اسلامیست ها ی پاکستانی و تعدادی افغانشان تا با تشکیل کمپ های و یژه ای که هیچ کس به استثنی خودشان اجازه ورود به آنجارا  نداشتند فرزاندان مهاجر و بی پدر افغان را تحت تربیت و آموزش های افراطی شان قرار دادند و در کنار آن مدارس دینی را در پاکستان تقویت نموده و از جنبه های مالی و فکری تمویل شان نمودند. که بعد ها با ظهور طالبان در عرصه سیاسی نظامی افغانستان گرد هم آمدند و فجایعی را در افغانستان مرتکب شدند که تاریخ کشور ما به خود کم دیده است. کشتار های دستجمعی اعدام ها سربریدن ها  هموطنان مان را به نمایش گذاشتند. وبعد از حوادث یازده سپتامبر نوعی دیگری از قصاوت وبی رحمی شانرا که عبارت از حملات انتحاری می باشد به معرض دید جهانیان قرار دادند.که باعث بدبینی جهانیان نسبت به مسلمان و آئین مقدس اسلام و حتی سرخوردگی مسلمان گردیدند. وادار نمودن  و فریفتن جوانان نا آگاه که بیخبر از آیین دین مبین اسلام هستند  به حملات انتحاری که باعث کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از انسانهای بیگناه می گردد و سربریدن  انسانهای بیگناه با نوای الله اکبر نیز نمونه دیگری از جهالت و برداشت کور کورانه  و نوع خودشان از اسلام است.

 یگانه راه پایان دادن به عوامل دهشت و ترور بسیج سراسری ملی  می باشد و بس

آنانیکه به این فکر اند که میتوان با طالب کنار آمد سخت در اشتباه اند . باید دانست که هدف نگه داشتن افغانستان در شرایط بحران است که دستهای از قفا به آموزش ،تمویل و تجهیز  گروه جور وجهل طالب می پردازند تا به اهداف شوم شان در افغانستان دست یابند. درین برهه از زمان که افغانستان  و مردم آن شرایط سختی از حیات شانرا می گذراند. خرد و نبوغ سياست مردانی از این مرز و بوم را می طلبد تا افغانستان را سر افرازانه از این آزمون  و نبرد سترگ بیرون بیاورند.

ایدئولوژی راست افراطی علیرغم کوششی که برای پیروزی در این دنیابه عمل می آورند، در جستجوی هدف غایی به بهشت موعود در آن دنیا می باشد.

اما ایدئولوژی چپ افراطی  رنگ و بوی دنیوی داشتند. روشن است که ایدئولوژی های های معاصر هر کدام به نحوی به این اعتقاد بستگی دارند که زندگی انسان در روی زمین میتواند از راه دانش و کوشش به کمال برسد. در حالی که در دوران های گذشته این طرز فکر را اکثریت قریب به اتفاق مردم مردود می شناختند و عزت و ذلت برای ایشان امری  مذهبی، مقدر و ماوراءالطبیعی بود.

خود پیداست که در دنیای معاصر مناقشات و منازعات عمده ای که ملت ها را از یکدیگر جدا ساخته بیشتر ناشی از اختلافات مسلکی و تضاد های ایدئولوژیک بوده است که برخی صاحب نظران تاثیر  آن را همطراز با قدرت ویرانگری  فزاینده جنگ افزار ها، تاثیر نمایندگان ملت و گروه های صاحب نفوذ  در تصمیم گیری های مربوط به سیاست خارجی، و نیز تاثیر افکار عمومی در سیاست خارجی می دانند- یعنی سه عامل عمده ای که جامعه جهانی را از قرن نوزدهم  تا کنون تحت تاثیر قرار داده است. حتی جنگ سرد هم که در دوران پس از جنگ جهانی دوم برای مدتی نسبتا طولانی محور اساسی روابط بین الملل  را تشکیل میداد،بیشتر از ایدئولوژی مایه می گرفت.

 


بالا
 
بازگشت