بصـــیر کـــامجــــو
بصیر کامجو ــ آلمان
دیسمبر2008 میلادی
ایرادی بر مفردات برنامه
انتخاباتی آقای علی احمد جلالی
اخیراً درسایت آریائی مشتی از کلمات بی روح وسرد و بدوراز حقایق علمی ومفاهیم نظریات و ضرورت وجودی ، گویا ؟ از جانب بولتین خبری آزاد افغانستان ، زیر نام « دیدگاه ها ونظريات علی احمد جلالی » بنشر رسیده است .
از فحوای مفاهیم نظریات این برنامه واضح می شود که محترم آقای جلالی میدان را خالی و آسمان بخت ممکنات خود را از سمت گماشته گانش آبی دیده با احساس از خود راضی به قسم خیلی ماهرانه ازنام (شخصیت برازنده ملی و سیاسی افغانستان؟) سر بلند نموده ، با یک نگرش ذهنیگرایانه و غیر واقعی بگونه ای که خواسته خط مشی سیاسی و انتخاباتی خود را با این شیوه به آگاهی مردم برساند .
محترم جلالی صاحب گرامی در بخش آغازبرنامه خویش سخن از « ملت افغانستان ؟ » شروع می کند وبعداً به شکل خیلی جسورانه بدون اینکه :
به موقعیت و ضرورت وجودی و اهمیت سیاسی ، اقتصادی ،علمی و فرهنگی زبان فارسی اشارۀ کرده باشد ،
ویا در مورد ساختار غیر متجانس و نا همگون اتنیکی و قومی کشورومعرفی راهکار های علمی در ایجاد ملت یک پارچه بیانی نموده باشد ،
یا در باره نقایص زشت سیاسی وضد انسانی وضد منافع همگانی قانون اساسی موجود ساخت قبیله گرایان وحامد کرزی و تیم اش تماسی حاصل کند ،
یکسره بدون تعمق ، سطحی گرایانه ، تهی از ماهیت معنایی ، با کلمات انتزاعی ـ بازی کرده بسمت عطش مفرط قدرت خواهی اش در جاده جاویدانه سازی « من » کم رنگ به پیش می رود .
ما با رسالتی که دردفاع از منافع وحقوق و آزادی های مردم خویش داریم ، خواستیم روی برخی از مسایل تحریف شده در برنامه منتشره ای آقای جلالی به باز نگری و تأمل بپردازیم .
اول : در مورد نامگذاری به اصطلاح : " « ملت افغانستان » " جلالی ؟
جلالی صاحب خوب آگاهید که در کشور ما ملت وجود ندارد . بلکه در کشورما بیشتر از بیست گروهای ملیتی قومی و مذهبی اعم از ملیت تاجک ، ملیت هزاره و ملیتهای ازبک و ترکمن و عشایر و قبایل افغان وغیره وجود دارند . و هم چنان قابل یاد آوری میدانیم که عشایر و قبایل افغان ما از دید رشد مناسبات اتنیکی وتاریخی و رشد اشکال شعور اجتماعی ، هنوز در سطح پست تکامل گیر مانده اند و ده ها سال دیگر ضرورت دارند که از این مرحله تاریخی عبــور کنند و از بلای کلمه قــرون بدوی وعقب مانده « زی » : (بارک زی ، مندوزی ، زازی ، الکوزی ، محمد زی ، احمد زی ، سدو زی، غـِل زی ، و « زی » و « زی » و « زی » ) رهایی یابند. و بعد در آن مرتبه رشد بتوانند راه مناسب تکامل خویش را مانند دیگر ملیت های باهم برادر کشور که این روند کمال را صد ها سال پیش سپری کرده اند ، بسوی تشکیل یک ملیت واحد بدون « زی » نائل آیند .
اینکه شما و امثال شما در زیر درخت بنگ زرمایه و غرق خمار قدرت دیده و دانسته خود را فریب میدهید وهویت خراسانی یکهزارو پنچصد ساله شهروندان کشور ما را نا جوانمردانه می دزدید و با نام وارداتی ساخت برتانیا کبیر به اصطلاح « ملت افغان » آنرا گره میزنید ، به این معنا ست که عاقلانه و ناعاقلانه این تحفه استعمار کهن را گرامی دانسته از« حل اساسی مسأله ملی » کنار می گریزید . واز سورفت ساخت ملت یک پارچه خراسانی میترسید . بدون ارجگذاری به آرمان مقدس صلح وآزادی ، حقایق واقعی تاریخ میهن را کتمان مینمائید. ودر اطاعت از اغراض ثروت و قدرت چند روزی در جامه دیگری نان لواش آز نفسانی خویش را میخواهید در تنورداغ آه و ناله بیوه زنان و یتیمان وطن ، بدوراز شناخت اصالت و نجابت انسان ظالمانه به پختن بگیرید .
دوم: در مورد بی اعتنای جلالی به زبان فارسی ؟
در برنامه شما بدون توجه به اهمیت و شایسته سالاری مقام زبان فارسی و نقش قاطع و سازنده آن در همآیشی و همگرایی و تفاهم سراسری میان مردم ما وبویژه درعرصه رشد و تکامل اشکال شعور اجتماعی و اقتصاد و فرهنگ وحکمت و علوم ،
درداکه ! بی بصیرت و بی اعتنا از شناخت این ارزش هویتی فرهنگ همگانی شهروندان میهن ما وارونه طفره رفته اید .
محترم آقای جلالی شما خود خوب میدانید وتاریخ نیز گواهی میدهد که زبان فارسی درجریان ده ها سدۀ تاریخی زبان سراسری و رسمی ملتها ، دولت ها ، و دودمان های مختلف اعم از ... ساسانی ها ، طاهری ها ، صفاری ها ، سامانی ها ، غزنوی ها ، سلجوقی ها ، غوری ها ، خوارزمشاهی ها ، گورگانی ها ، تیموری ها ، صفوی ها ، بابری ها ، افشاری ها، هوتکی ها و ابدالی ها ... ، بوده ودر سیر تکامل فرهنگی و ادبی و علمی خویش بمثابه زبان حوزۀ تمدنی بخشی آسیا وزبان اول تصوف و عرفان جهان ، زبان دوم اسلام ؛ ازموقعیت وعظمت فرهنگی والای برخورداربوده و می باشد وامروز در ردیف زبان های بین المللی جهان مقام شامخ ومراتب رفیع همسنگی علمی ـ فرهنگی ـ اقتصادی وسیاسی را احراز می کند .
سوم : در مورد داوری جلالی راجع به امنیت :
محترم جلالی عوامل اصلی عدم امنیت را دربرنامه خویش چنین می پندارد :
" 1ـ عدم کفايت وتوانایی مالی ونیروی انسانی کافی در تامين امنيت !
2 ـ عد م استفاده لازم از نيروهای امنيتی داخلی و خار جی در تامین امنیت شهروندان، وسوق این نیرو ها به میدان مبارزه نظامی با تروریستان !
3 ـ عدم همآهنګی لازم ميان نيروهای داخلی و خارجی در فعاليت های محاربوی و حفاظتی ! "
محترم آقای جلالی با این طرز شناخت « عوامل اصلی امنیت » کشور از سوی جناب مبارک شما ، فهم پنهان کودکانه خود را مسخره کنان خود آشکار ساختید ، و بمردم ثابت نمودید که از شناخت حقایق عینی نیاز صلح و ثبات مثل دیگر همقطاران تان در کشور ما نا توان وعاجز هستید .
درشرایط فعلی اگر بحث بر سر باز بینی نه عوامل اصلی امنیت ، بلکه باز شناختی معلولات نا امنی ناشی از آن ؟ در کشور ، باشد . پیش شرط های سه گانه پیشنهادی جناب شما میتواند منحیث فکتور های فرعی در تأمین امنیت مقطعی نقش زود گذر راایفا نماید .
اما تأمین صلح و ثبات دایمی در کشور به یک راهبرد برخورد سیاسی عاقلانه عینی و ریشه ای نیاز دارد که به عقیدۀ ما ازجمع مؤلفه های « عوامل اصلی عدم امنیت » در کشور، سه مؤلفه آنرا نام می گیریم وعبارت اند از :
اول ـ وجود حاکمیت وارداتی دست نشانده زرمایه ، تک محور ، قبیله گرا ، واپسگرا وبی کفایت و مافیایی وابسته به تروریزم منطقوی و بین المللی .
دوم ـ نبود قانون اساسی همه شمول ایکه بیانگر اراده مردم باشد و حق متعادل مشارکت سیاسی شهروندان و لایه های اجتماعی مردم ما را در قدرت و حاکمیت ، از مرکز تا ولایات قانونا ً ضمانت نماید .
سوم ـ نبود نظام متعادل پارلمانی که بر اصل آراء واراده مردم شکل گرفته و آزادی بی قید و شرط تفکیک قوای سه گانه ( مقنننه ، قضائیه و اجرائیه ) را قانون مند بنفع امنیت سراسری و خوشبختی شهروندان جاویدانه سازد .
چهارم ـ در مورد عنوان یاغی گری برنامه جلالی :
جلالی تحت این عنوان ، در برنامه خویش از طالبان تعریفی بدست نمی دهد و اعمال ضد انسانی و ضد تکاملی آنها را تقبیح نمی نماید ، برخلاف کوشش بعمل آورده تا با کلمات و جملات بی ارزش از برخورد به حل اساسی مسأله خشونت و جنگ در وطن امتناع ورزد .
به آقای جلالی میگوئیم که هر خشونت و شورش ، جنگ و جدال ایکه در کشور ما علیه دولت و حاکمیت صورت گرفته و می گیرد بخاطر بدست آوردن قدرت و ثروت است . چیز دیگری بیش از این نیست . استفاده از ممکنه های سیاسی و نظامی همه وسایلی اند در رسیدن به همان گردنه بلند موقعیت قدرت و ثروت.
بادرک این اصل است که افغانستان عقب نگهداشته شده در جهان یگانه کشوری است که با طرح مشترک سیاسی شوونیزم جدید قبیله ووابستگان منطقوی و بین المللی ایشان ، هم قدرت سیاسی حاکمیت وهم اپوزیسون تفگندار طالبی هردو در دست عشایر و قبایل عقب ماندۀ پشتون قرار داده شده است . یعنی قدرت وثروت پیوسته در دست این گروه ها بوده و هست. اینکه در این بازی سیاسی نام نیرو های جنگنده مقابل حاکمیت را طالب عقب گرا ، یاغی و باغی میگذارید یا چیز دیگر اختیار دارید . اما حقیقت مسلم اینست که ، همه رهروان حاکمیت شوونیزم قبیله ضد صلح سراسری و طرفدار جنگ و خشونت وعاشق قدرت و ثروت میباشند .
محترم جلالی شما که در برنامه خویش تحت نام « یاغی گری » راستش از معرفی ماهیت سیاسی و اجتماعی طالبان تبهکار و خشونت پرور سر باز می زنید وبا چشم پوشیده از افشای این جانیان قرن وسربازان کور سرمایه و قاتلان مردم ستم دیده ما دست می کشید . این یک خیانت آشکار است که به زخم عمیق و چیغ و درد و ماتم ملیونها معلول و یتیم و بیوه کشور، نوشادرمی ریزید وبا بی پروایی ناپاکیزه به شناخت و احترام حق و حقوق آنها پشت پا می زنید .
آقای جلالی مردم ما ، شما و سایر شخصیت های بی اراده صادر شده از آمریکا و غرب را خوب می شناسند . واین را هم میدانند که جناب مبارک شما یک زبان ـ کوتاهی سیاسیِ با طالبان دارید . زیرا در سالهایکه تازیانه وحشت و جهل ستمگستر قرون وسطایی این گروه ، پیکره قامت آزادی شهروندان تحت ستم کشور را خم کرده بود ، شما آشکارا در اطاعت از سیاست ضد انسانی آمریکا از طریق رادیو صدای آزادی مربوط مجلس ثنای آمریکا ، به تبلیغ تقویت سیاسی حاکمیت خون و خشونت طالبان اشتغال داشتید . واز نام یک آمریکایی اصیل گلو پاره کرده و از جنبش طالبان حمایت و پشتیبانی می کردید. به این خاطر است که از معرفی واقعی این گروه ضد انسانیت اباء می ورزید . وتلویحی از آن ها حمایت می کنید .
پنجم ـ در مورد سیاست عدم شناسایی خط دیورند جلالی :
این جانب در جنوری سال 2007میلادی ، طرح سیاسی زیر نام « شناخت معاهده دیورند آغاز طلوع آفتاب صلح بر فراز افغانستان و پاکستان » بمقام جمهوری اسلامی و پارلمان افغانستان ارسال و بدست نشر سپرده ام اینجا ضرورت تکرارش نیست . مردم ما از این رویکرد آگاهی خوب دارند .
اما در ارتباط به اندیشه و سیاست انتزاعی و غیر عادلانه آقای جلالی درمورد تأمین صلح و آشتی میان پاکستان و افغانستان ومنطقه که با شناسایی خط دیورند پیوند مستقیم دارند متذکر باید شد که ایشان در طرح برنامه منتشره اش مانند دیگر مسایل اجتماعی و سیاسی در کشور در این بخش نیز بی مسؤولانه و بی تفاوت از حل معضله خون چکان خط دیورند چشم پوشی نموده اند .
بقول جلالی : " مسله دیورند برای مایک مسله تاریخی وملی است در حا لیکه برای پا کستا ن يک مسله سیاسی. همانطوریکه همه میدانند دیورند یک خطی تحمیل شده بر مردمان این منطقه است،که بوسیله ای یک قدرت استعماری بیش از صد سال قبل بوجود آمده بناً برای مردم افغانستان که دارای علایق تاریخی ,فرهنګی و اجتماعی با آنطرف دیورند هستند, قبل از هرچیز رفع محروميت های طولانی اقتصادی، اجتماعی،فرهنګی و سیاسی مردمان این منطقه مطرح است٠... "
از دید ما مسأله خط دیورند برای هردو کشور پاکستان و افغانستان یک مسأله سیاسی است . نه صرف تاریخی و ملی . اگر باشد ادعا نمائیم که این خط بیش از صد سال قبل بوسیله قدرت استعماری برتانیای بزرگ برمردمان ما تحمیل شده ؟ باید گفت که سرحدات افغانستان : میان تاجکستان و میان ازبکستان ومیان ترکمنستان ومیان ایران ؛ در عین زمان بوسیله قدرت های استعماری بزرگ وقت نیزبالای مردم ما تحمیل گردیده است .
اگر بگویم که برادران افغان ما با آنطرف خط دیورند علایق تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی دارند . باید اعتراف نمائیم که :
تاجکان نیز با : مردمان تاجکستان ، ازبکستان ( سمرقند و بخارا ) ، وایران ؛ ومردمان ازبک ما با مردمان ازبکستان ؛ و ترکمن های ما با مردمان ترکمنستان نیز علایق تاریخی وفرهنگی و اجتماعی دارند .
اگر برخورد سیاسی خاندان آل یحیا و طالبان و کرزی و برنامه انتخاباتی جلالی را در مورد « معضله خط دیورند » موجه قبول نمائیم ؟ در آنصورت مشروعیت دعوای مرزی افغانستان با تاجکستان و ازبکستان و ترک منستان و ایران را نیز قابل باز بینی و ارزیابی میدانیم .
بسیار طفلانه خواهد بود که خط کشی های استعمار کهن را که در نقشه جهان انجام داده ، سر از نو با تحقق سیاست کارتو گرافی آقای جلالی پنسل پاک بزنیم ؟ که ناممکن است . در آنصورت پاکستان و بنگله دیش و ده ها کشور های دیگر از نقشه جهان برداشته خواهند شد.
محترم جلالی از این ادعا ها وخط کشی های منطقوی می گذریم . وبه اصل مشکل میهن خود فکر می کنیم . وآن عدم صلح و ثبات است . واین هم معلوم است که تمام جنگ و خشونت وعلل و عوامل امنیت و صلح و ثبات در کشور ما افزون بر مؤلفه های فوق الذکردر عدم « شناسایی خط دیورند » از طرف دولت افغانستان می باشد. هرقدر از پذیرش این واقعیت عینی بدور برویم بعمر جنگ و خشونت می افزائیم .
فقط راه شناخت خط دیورند آغاز طلوع آفتاب صلح برفراز افغانستان و پاکستان می باشد وبس .
و من الله توفیق
با عرض حرمت
بصیر کامجو