تمثیل ضعف و اشتباه
آقای حنیف اتمر در اواسط برج حمل سال ۱۳۸۷ خورشیدی که در آن وقت به صفت وزیر معارف افغانستان ایفای وظیفه مینمود، طی مصاحبه با رادیوی بی بی سی از طرح پیشنهادی اش مبنی بر افغانیزه کردن امنیت افغانستان خبر داد و صاحب این قلم، در همان ابتدا از زمینه سازی ها به منظور تشکیل ملیشه های پشتون از جنوب افغانستان که به یک جنگ تمام عیار قومی منتهی خواهد شد هشدار داده بودم:
پس افغانستان با اتکا به کدام نیرو میخواهد قوتهای ائتلاف بین المللی نبرد با طالبان را به آنها واګذارند؟ بدون شک که یکبار دیګر باید بالای ملیشای قبایل حساب نمود که خود اکثراٌ نیرو های طالبان را تشکیل میدهند. این امر نا خوشنودی نیروهای شمال را به دنبال داشته، به آتش آشوب ها در شمال کشور دامن خواهد زد.
نا آرامی های شمال دولت را مجبور خواهد ساخت تا از نیرو های طالبان وابسته به دولت استفاده نموده و در نتیجه یک جنګ تمام عیار قومی را در افغانستان شعله ور سازد.
این طرح آقای حنیف اتمر که بدون شک در تفاهم با باداران اجنبی اش که خواب خاور میانهء بزرگ را از طریق تعویض نقشه سیاسی کشور های منطقه میبینند آماده شده بود و امروز کم کم زمینه های عملی آنرا تدارک میبینند که انتصاب آقای اتمر در پست وزارت داخله یکی از آنهاست.
برخلاف دیگران که جابجائی وزراء از یک پست به پست دیگر و مذاکرات با طالبان را وسیله ای جهت پیروزی آقای کرزی در انتخابات آینده میدانند، صاحب این قلم را عقیده برآنست که این همه تغییرات تداوم عملی همان طرح آقای اتمر است که قطعاً به منفعت طراحان خاور میانهء بزرگ می انجامد و بازندهء اصلی این دلقک بازیها ملتیست که نسل در نسل برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورش قربانی داده است.
طرح افشای سندی از وزارت دفاع امریکا بسیار محیلانه و مزورانه ترتیب شده و به دستور طراحان آن منحیث حربهء روانی به رسانه های جمعی سپرده شده تا عکس العمل های کشور های شامل در قضیهء خاور میانهء بزرگ را قبل از آغاز اجرای عملی طرح به آزمیایش گیرند و از جانبی، بدینگونه، سران قومی و محلی را که امکان دستیابی به قدرت را در چوکات ملت واحدیکه از اقوام مختلف تشکیل یافته است نمیبینند، ترغیب نماید تا به آتش نفاق های قومی هیزم کشند و اجرای عملی طرح خاور میانهء بزرگ را تسهیل بخشند.
طراحان افشای سند مزبور باتوجه به عطش روزافزون سران قومی جهت دستیابی به قدرت در جوکات تشکیلات کوچک، بخصوص در کشور عزیز ما افغانستان به این نتیجه رسیده اند که باید گام های بعدی در زمینهء تحقق طرح خاور میانهء بزرگ را برداشت.
دولت افغانستان نیز به این خواست حامیان نظامی بین المملی خویش پاسخ مثبت گفته پس از نشست ها و مذاکرات پنهانی و علنی با طالبان به انتصاب مهره های قسماً موافق با طرح خاورمیانهء بزرگ در وزارت هائیکه در امر تحقق طرح مذکور توانائی ایجاد تسهیلات لازم را دارند، دست یازید.
مجریان محیل و زراندوز سیاست های اجانب، با حصول اطمینان از تضعیف بعضی از نیرو ها که میتوانستند برای مدتی و آنهم صرفاً بخاطر حفظ قدرت خودها اجرای عملی این طرح را به تعویق اندازند، با استفاده از تضادهای موجود میان اکبر بای و عبدالرشید دوستم تلاش نمودند تا اولی را روی صحنه کشانیده و دومی را بیش از پیش ضعیفتر سازند. ولی فعالیت های اکبر بای فقط در محدودهء چند شکایت از طریق بعضی از رسانه ها باقی ماند و نتوانست قدرت عبدالرشید دوستم را که با حاکمیت استخباراتی تحت مشوره های سید نورالله رئیس اسبق ریاست ۸۹ خدمات اطلاعات دولتی حکومت دکتور نجیب الله در مناطق تحت کنترول موصوف تحمیل میشود، تضعیف نماید. نتیجه آنکه امروزه تحلیلگران اوضاع سیاسی افغانستان شرکت مجدد عبدالرشید دوستم در قدرت دولتی را دور از امکان نمیدانند.
خوانندهء این سطور حق دارد بپرسد در صورتیکه امریکا در جستجوی تشکیلات کوچک دولتی براساس ارزشهای قومیست پس چرا حلقات معلوم الحال در دولت افغانستان در جهت تضعیف نیرو های قومی عمل مینمایند؟
پاسخ این سؤال را باید در تفاوت موجود میان اهداف حلقات قوم گرای دولتی و غیر دولتی که هرکدام در حد توانائی های خویش بخاطر حاکمیت قوم واحدی در تلاش اند و اهدافیکه قدرتهای نظامی حامی دولت افغانستان تعقیب مینمایند جستجو کرد.
عناصر قوم گرا چنان در حلقات رهبری دولت و احزاب مختلف جا گرفته اند که هر آن توانائی آنرا دارند تا تصامیم رهبری را متاثر سازند. آنها که از ارائهء طرح های منطقی جهت برون رفت از معضلات موجود عاجزند، نا گزیر جهت ارزشدهی به خویش مسایل قومی و لسانی را دامن میزنند تا حضور خویش در قدرت و حلقهء رهبری را بیمه نموده باشند. بناءً هرکدام خواب حاکمیت قوم واحدی را بر سرنوشت کشور کثیرالملیتی چون افغانستان و یا هم در محدودهء حوزهء خاص زبانی در چوکات محدودهء جغرافیائی افغانستان دیده و امکان تحقق این خواب را چنان فریبا و شاعرانه تصویر مینمایند که تو گوئی قومی بر علیهء قوم دیگری برخاسته است. آندسته از گروهک هائیکه از تفقد و مساعدتهای دولتی بهرء چندانی نبرده و در حاشیه رانده شده اند میخواهند از طریق تشکیل حکومات تک قومی عطش قدرت طلبی های خویش را فرو بنشانند و آنعده گروهک هائیکه از مساعدتهای دولتی و تقسیم قدرت و مناصب فیض ها برده اند تلاش دارند تا به هر قیمتی که میشود قوم واحدی را بر سرنوشت افغانستان حاکم سازند.
طرح ایجاد نیرو های اربکی در حقیقت همان امکان فریبنده ایست جهت تحقق خوابهائیکه قطعاً تعبیر آن دگرگونه است.
آیا گرایشات قومی را صرفاً در میان پشتونها میتوان جستجو کرد؟
جواب به این سؤال قطعاً منفی است. زیرا به همانگونه که حزب افغان ملت اعضایش را از میان پشتونها برگزیده است، حزب وحدت از هزاره ها و حزب جمعیت از تاجک ها و به همینگونه هر حزب از قوم واحدی تشکیل یافته است. فقط چند حزب چپی بودند که ملاک غیر از ملاک قومی را ارئه داشته و از آن دفاع مینمودند. ملاکی که بنا به ویژه گیهای ایدئولوژیک این احزاب فراتر از قوم و حتی ملت را احتوا مینمود.
من در سه مرحلهء ناگفته از تاریخ ایجاد جامعهء مدنی در افغانستان را که بر مبنای تشکیل نهاد های اجتماعی استوار است تحت سؤال قرار داده ام؛ زیرا اینگونه تشکیلات، باتوجه به سطح شعور سیاسی مردم افغانستان بالاخره صبغهء قومی اختیار مینمایند.
و اما دید حامیان بین المللی دولت افغانستان که در تفاوت با دید قومی عناصر قوم گرا در حلقهء رهبری دولت قرار دارد؟
زمانیکه در کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی ایفای وظیفه مینمودم، بنا به صوابدید مقامات ذیصلاح، کمیته ای چهار نفری متشکل از آقای شریف شریفی فعلاً معین وزارت تجارت، محمد نادر هوتک فعلاً کمیشنر بورد سمع شکایات کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی، عبدالملک جوهر صدیقی قاضی شناخته شدهء کشور و اینجانب غرض تسوید قانون خدمات ملکی توظیف شد.
برعلاوه، دو تن از مشاورین بانک جهانی که هر سه ماه و ششماهی تعویض شده و روزانه مبلغ ۳۵۰۰ دالر امریکائی مزد حاصل مینمودند نیز با ارائهء مشورتها ما را همراهی مینمودند.
این مشاورین که اکثراً از اتباع کشور بریتانیا انتخاب میشدند، برعلاوهء سایر مشورت ها، بر ترکیب قومی ادارات افغانستان تاکید جدی مینمودند.
بنده بارها در مخالفت با ترکیب قومی ادارات و مضار آن برای افغانستان استدلال مینمودم که در نظر گرفتن ترکیب قومی اصل اهلیت و شایستگی را زیر سؤال برده، افغانها را به آن تشویق خواهد کرد تا هرکدام به قوم خویش چسپیده ارزشهای ملی را قربانی ارزشهای قومی نمایند و از جانبی ترکیب قومی در ادارات تکرار نا احسن اشباهیست که حکومت های تحت حمایهء اتحاد جماهیر شوروی سابق در بخش نظامی مرتکب شده به تمام احزاب و جریانات سیاسی رنگ قومی پاشیدند. امروزه ملکی سازی از همان اهمیت برخوردار است که نظامی سازی در زمان گذشته. ولی آنها هیچ وقعی به این استدلالات نگذاشته، بالاخره این اصل را درج قانون خدمات ملکی نمودند.
بیان این مطلب از آن جهت حایز اهمیت است تا هموطنان عزیزم بدانند که چگونه حامیان دولت افغانستان در دامن زدن به آتش نفاق های قومی سهیم اند. تفاوت آنها با حلقات قوم گرا در دولت افغانستان در نتایج پیشبینی شده ناشی از پراگندگی ملی نهفته است. نیروهای بین المللی حامی دولت افغانستان بر خلاف حلقات قوم گرای داخلی که به منظور تسلط قوم واحدی بر سایر اقوام تلاش دارند، نمیخواهند تا قوم واحدی بر سرنوشت تمام اقوام ساکن در افغانستان حاکم شود؛ بلکه آنها میدانند که این توانائی را دارند تا در صورت لزوم توازن قوا میان اقوام را ایجاد و به هدف نهائی خویش که در ایجاد دولت های ضعیف قومی با ساحهء کوچک تحت حاکمیت خلاصه میشود نایل آیند؛ یعنی درست همان اهدافی را که در یوگوسلاویای سابق، با تشکیل دولت های کوچک قومی به آن دست یافتند. در مورد توازن قوا میان اقوام نیز همان را خواهند کرد که در یوگوسلاوی نمودند. آنجه را عملاً در جنگ میان طالبان و نیروهای دولتی و بین المللی جهت مشروعیت بخشیدن حضور خویش در منطقه مینمایند.
نیرو های بین المللی حامی دولت افغانستان هرگز نمیخواهند بر طالبان و القاعده فایق آیند؛ زیرا اینها بزرگترین خدمت را برای امریکای که خواب پیاده نمودن قوتهای نظامی اش در جمهوری های سابق شوروی نیز نمیدید، انجام داده اند.
ناگفته پیداست که نیروهای بین المللی طی هفت سال جنگی به اصطلاح عامیانهء ما زرگری با طالبان و القاعده، بزرگترین تلفات را بر مناطق پشتون نشین افغانستان تحمیل نموده اند و حالا تلاش دارند عین جنگ را میان خودها تظاهر نموده به اهداف خویش نزدیکتر شوند.
داکتر رنگین دادفر اسپنتا طی مصاحبهء خویش با بی بی سی که به تاریخ ۲۴ اکتوبر سال ۲۰۰۸ انتشار یافت در باسخ به سؤالی از روزنامه نگار بی بی سی چنین گفت:
"سیاست ما با اضلاع متحدهء امریکا و سایر اعضای جامعهء جهانی مطلقاً در هم آهنگی قرار دارد، فقط یکی از اعضای جامعهء جهانی است که او هم در بعضی مواردیکه دلیل آن شخصاً برای من روشن نیست که چرا، میخواهند تزلزل بدهند و ما میخواهیم بگوئیم که ما از متحدان خود خواهان یک حضور روشن و قاطع و آمادگی برای مبارزه با تروریزم استیم"
ولی اینکه آیا این موضعگیری یکی از اعضای جامعهء جهانی واقعاً بدون تفاهم قبلی با سایر اعضا اتخاذ گردیده است، قابل تردید است.
نمیتوانیم انکار نمائیم که این هم شاید یکی از بازیهای محیلانهء کشورهای غربی باشد؛ زیرا تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم شاهد است که اضلاع متحدهء امزیکا و کشورهای اروپای غربی هیچ موضع و تصمیمی را بدون توافق قبلی میان خودها اتخاذ نمینمایند. حتی در مورد ترویج مواد مخدر در افغانستان که امروزه خود در مبارزه با آن تظاهر مینمایند. رئیس سازمان جاسوسی فرانسه خود در کتاب جنگ جهانی چهارم اقرار میدارد که چگونه در انتقال هیروئین ضبطی از گدامهای امریکا به سرحدات افغانستان، به منظور توزیع آن از طریق مجاهدین به عساکر ارتش سرخ، با رونالد ریگن رئیس جمهور وقت امریکا به توافق رسیده و در این سیاست مؤفق نیز بوده اند.
کی میتواند این امکان را صد در صد رد نماید که موضعگیری جمهوری فرانسه تحت زعامت آقای ژاک شیراک در قبال مداخلهء نظامی امریکا به عراق صرفاً به منظور جلوگیری از قیام محتمل ملت های مسلمان و ارائهء تصویری از قدرتهای مسیحی مذهب بوده است تا چنین وانمود نماید که تمام کشورهای مسیحی در این جنگ دخیل نیستند؟
حامیان نظامی دولت افغانستان اینبار نیز در مورد تظاهر مخالفت یکی از اعضای خویش در قبال افغانستان قبلاً به توافق رسیده اند؛ زیرا این مخالفت ظاهری زمینه را برای حفظ توازن قوا میان اقوام پس از تسلیح پشتونهای جنوب آماده خواهد ساخت.
حلقات معلوم الحالی در میان پشتونها، تاجک ها و هزاره ها وجود دارند که هرکدام در جستجوی برتری جوئی های قومی اند؛ مگر این قطعاً بدان مفهوم نیست که گویا تمام پشتونها، هزاره ها و تاجک ها با دید قومی عمل مینمایند تا ملی. هیچیک از این اقوام نمیتوانند جدائی یکی از اقوام را در چوکات دولتهای کوچک قومی تحمل نمایند؛ زیرا افغانها آنقدر وجوهء مشترک دارند که وجوه افتراق میان آنها بسیار کمرنگ جلوه نماید. این گروهک ها از دیر زمانی تلاش نمودند تا با برجسته نمودن افتراق لسانی آب در آسیاب دشمن ریزند؛ مگر به مقاصد شوم خویش دست یابند؛ زیرا زبانهای رایج در افغانستان همه از ریشهء واحدی سانسیکریت آب میخورند. دین و تاریخ مشترک دو عنصر دیګریست که در همزیستی مسالمت آمیز اقوام تحت نام ملت واحد نقش ارزنده داشته اند و بی دلیل نیست که هرکدام تصویری متفاوت از اسلام واحد برای قومیکه خود را به آن نسبت میدهند ارائه نموده و مفاخر ملی مارا که در شکل گیری تاریخ مشترک اقوام ساکن در افغانستان نقش داشته اند به باد استهزا میگیرند تا این دو عنصری را که بیشتر از ریشهء لسانی در حفظ اقوام مختلف تحت نام ملت واحد نقش دارند تضعیف نمایند.
نیروهای حامی دولت نیز با تمثیل شکست و اشتباه تلاش دارند تا اکثریت پشتونهای جنوب را که نمیخواهند از موضع قومی عمل نمایند تسلیح نموده جبراً در مواضع قومی قرار دهند.
چگونه میتوان پذیرفت که تیرو های بین المللی در زمانیکه طالبان بیش از نود در صد خاک افغانستان را تحت تسلط داشتند دجار هیچ اشتباهء نظامی نشد مگر حالا و آنهم پس توافق و یا تحمیل سیاست افغانیزه کردن امنیت افغانستان همه روزه دچار اشتباهات عظیم نظامی شده و آنرا از طریق رسانه افشا نموده خود با آن اقرار مینمایند و خود اعلام میدارند که در جنگ علیهء طالبان پیروز نخواهند شد؟
اینها در حقیقت تمثیل و تظاهر به شکست و اشتباه است تا به این بهانه قومی را مسلح ساخته و در صورت مخالفت سایر اقوام علیهء آنها استفاده نموده، خود در حفظ توازن قوا میان اقوام عمل نموده زمینه را برای تحقق طرح خاور میانهء بزرگ از طریق تشکیل دولت های قومی آماده سازند.
وزیر خارجهء افغانستان در پایان سخنرانی اخیرش موضوع قابل توجهی را بیان داشته بود که تحلیلگران داخلی کمتر به آن توجه مبذول داشتند، او چنین گفته بود.
آنانیکه برای کمک به ما آمده اند، اگر بخواهند این خاک را به دشمن تسلیم کنند، بهتر است که به خانه هایشان برگردند. چرا که در فرهنگ دینی ما و هم در فرهنگ ملی ما، تسلیم را جایی نیست....
رودخانه هیرمند هزاران سال است که باغ های انار ما را سرسبز و شاداب می سازد و این در آینده نیز چنین خواهد بود.
پس باید بسیار هوشیار بود و تحت نام ملت واحد به آنانیکه میخواهند از احساسات ما در جهت دستیابی به قدرت در چوکات دولتهای قومی استفاده نمایند پاسخ گفت.
محمد قاسم هاشمی
لیون ـ فرانسه