نگارنده: م. ن. هیکل
راه بیرونرفت
گردهم آیی نزدهم اپریل 2008 در شهر ایند هوفند هالند بدون شک بحیث رویداد مهم تلقی میگردد. با وصف نا رضایتی هامساعی انجام شده وگردهم آیی یاد شده بی حاصل نخواهد بود. کم از کم به وحدت برخی از رفقای دیرینه منتیج خواهد گردید. موفقیت یا عدم موفقیت کار گردهم آیی در رسیدن به هدف تعیین شده از همان آغاز قابل پیشبینی بود. من در مقاله ی خویش زیر عنوان " عنعنه ی پسندیده" به آن تماس گرفت بودم. این خود اهمیت میتودولوژی را یکبار دیگر برای ما ثابت نمود.
نگارنده به عنوان یک افغان، و بحیث عضو یک کولکتیف سیاسی یکبار دیگر بر نیاز مبرم تشکیل یک عمله ی نجات برای نجات مردم و میهن تاکید مینمایم. اینبار بصورت سیستماتیک و پله وار وارد بحث میشوم و روشنفکران گرانقدررا به شرکت در بحث فرا میخوانم.
آیا این حقیقت دارد که مردم و میهن به یک عمله ی نجات نیاز دارند؟
با روشنایی و قاطعیت میتوان به این پرسش پاسخ مثبت داد. همه ی آنانی که برای گردهمایی 19 اپریل چشم امید دوخته بودند به این سوال بلی پاسخ خواهند داد. مگر سوال تشکیل عمله ی نجات و راه های نجات میتواند به چند دستگی یا تشکیل چند(ین) عمله منتج گردد.
آیا میخواهیم چندین عمله نجات را برای نجات یک ملت واحد تشکیل دهیم؟ دو جواب ممکن است: یکی مثبت و دو دیگر منفی. پاسخ مثبت (بلی) به این معنا است که تشکیل یک عمله نجات به دلایل گوناگون و با وصف مساعی زیاد (در حال حاضر) غیر قابل دسترسی میباشد. آنچه مانع تشکیل یک عمله نجات میگردد میتواند اختلاف یا اختلافاتی باشد که یا اصولی اند یا فرعی. دگرگونه اندیشیدن یا اختلاف فکری نشانه ی مثبت است نه منفی و هر که میتواند تا آن حد و مرز در این اختلاف پیش رود که به هسته ی مرکزی زیان وارد نه نماید. این هسته مرکزی عبارت از چیست؟
روز دو شنبه فردای گردهمایی 19 اپریل سه مقاله پیرامون گرد هم آیی در سایت آریایی منتشر گردید. بخصوص دو مقاله گویای نارضایتی (کم از کم) نویسندگان آن مقاله ها بود. شکایت کنند گان نیز برای ملت افغان و قلمرو ارضی واحد ی بنام افغانستان میخواهند برزمند. مواضع مشترک مانند خدمت به ملت افغان،حمایت از منافع ملی، وحدت ملی، دین واحد، تاریخ و زبان مشترک و یخصوص سنگر مشترک (از نگاه موقف اقتصادی-اجتماعی) میتوانند بحیث هسته ی مرکزی قابل احترام و تجمع نیرو ها دانسته شود. من این تجمع را بنام وحدت به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک نامیده ام.
سود مندی چنین کار عبارت از این است که بدینگونه از مواضع تفکر گروپی در سطح کتله و ی به سطح ملی
گذار صورت میگیرد و میان آن نیرو هایی که این گذار را انجام میدهند یا نه خط فاصل کشیده میشود. بیرون ماندن از این محدوده به معنای ضدیت با منافع یا موضعگیری اکثریت نمی باشد، هر گاه حزب در دفاع از منافع اقلیت قرار گیرد یا در دفاع از یک موضوع و سوژه ی معیین قرار داشته باشد.
حال دو سوال پیش میاید:
دو پاسخ را میتوان داد. زیرا نخست باید روشن ساخت که منظور از همه ی نیرو ها چیست؟ همه ی نیرو های سیاسی ملت را تنها میتوان در چارچوب سیاسی ملت جا داود. نیرو ها را میتوان از نگاه موضعگیری شان در صفوف مشترک قرار داد. به همین دلیل از چپ و راست سخن میگویند. برای صراحت و کوتاهی سخن راست را کنار میگذاریم و میخواهیم نیرو های چپ را متحد گردانیم.
این استدلال ما را به آنجایی میرساند که نتیجه گیری نماییم: نه تنها چپ و ملی بودن بلکه همراه راه بودن نیز برای اتحاد سالم و پایدار ضرور ی دانسته میشود.
در مقاله ی "عنعنه ی پسندیده" به این موضوع اشارت هایی صورت گرفته است. در این مقاله پیشبینی شده بود که:
{میتودولوژی کارکنونی برای تشکیل یک تشکل سراسری- چه به شکل حزب سیاسی یا جبهه- میرساند که تلاشهای متذکره بر اساس روابط سیاسی پیشین استوار اند. این خود توان تفکر گروپی را نشان میدهد و بدین ترتیب مرزهای تشکیلاتی تشکل را از پیش تعیین مینماید. برای فراگیر ساختن تشکل سیاسی، لازم است چهارچوب فکری تشکل مورد نظر را، فراگیر ساخت و مرز های تفکر گروپی – سیاسی، قومی، مذهبی یا زبانی- را باید فراتر قرار داد.
فقدان یک چهارچوب فکری فراگیر که اساس فعالیت در راستای تشیکل یک تشکل سیاسی را بسازد مشکل بنیادی مساعی کنونی میباشد. هم اکنون کار بر بنیاد روابط و ظوابط حزبی استوار است و این روابط و ظوابط در برخی موارد نهادینه شده اند و در برخ دیگر از موارد از فرهنگ غربی متاثر گردیده اند.
آنانی که در پی اتحاد نیرو های چپ یا ملی و دموکراتیک اند با ادامه شیوه ی کار کنونی راه آزموده را می خواهند بار دیگر بیازمایند.
من از فقدان یک چهارچوب فکری فراگیر برای مبارزه ی مشترک همه ی نیروهای چپ صحبت کردم. زیرا چهارچوب فکری حزبی، تجارب سیاسی و روابط سیاسی چندین ساله میان افراد و حلقه های شامل مساعی برای متحد ساختن نیرو های چپ موجود است. هم مقاله ی پرشور و هم دو گزارش در مورد شورای اروپایی از نا رضایتی و پراگند گی در میان همفکران ،همرزمان همسنگران حکایت مینمایند. سینه ی تنگ تفکر گروپی حتی برای رنگارنگی های فکری همسنگران دیروزین تنگی مینماید. } این ارزیابی در ست از آب درآمد.
میتود کار نگارش و تصویب اعلامه استقلال امریکا از امپراطوری بریتانیا بحیث یک مشال خوب میتواند آورده شود.
بر میگردم به سخن قبلی در رابطه با تعیین چهار چوب فکری و بحث بر آن. در کار گردهم آیی 19 اپریل روابط و ظوابط دیرین اساس قرار داده شده بود.
طرح ارایه شده از جانب من- با اینکه از سو ی هیچ فردی بصورت مستقیم یا غیر مستفیم مورد بحث قرار داده نشده- در بسیاری نوشته ها باز تاب آن وجود داشته است.منظورم این است که کم از کم در تیوری از آنچه و سیعآ در زبان حمایت میشود که در طرح ارایه شده فرمولبندی گردیده اند. طرح نامبرده یگانه چارچوب مستدل با قاعده ی وسیع میتواند حساب شود.
طرح بر اساسات زیرین استوار میباشد:
در این اتحاد برای آنانی که:
1. نمیتوانند گذشته را مورد انتقاد قرار دهند و به شیوه ی جدید بیاندیشند و عمل نمایند
2. آنانی که به ارزشهای قومی، زبانی و مذهبی اولویت میدهند
3. آنانی که ایدیولو ژی را بر مردم اولویت میدهند( جامعه را آزمونگاه ایدیولوژی میدانند)
4. آنانی که اعمال خود را در برابر مردم و کشور نمیتوانند تبریه نمایند
جایی وجود ندارد.
من احیای حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا جانشین آن را استقبال مینمایم. افغانستان سینه پهناور و فراخ دارد تا اینهمه گوناگونیها را در خود جادهد. مجتمع ما به این باور است که در همه ی موارد باید از جینرالایزیشن و تعمیم بخشی حقایق مجزا اجتناب ورزید. ما مبارزان سیاسی را به سه دسته ی : رهبران، پیروان و ناراضیان دسته بندی نموده ایم و برای اتحاد ناراضیان سیاسی در یک تشکل واحد سراسری تلاش میورزیم.
نا راضیان سیاسی کیها ند؟
آنانی که گذشته را انتقاد و با آموختن از درسهای تاریخ شیوه ی دیرینه اندیشه و عمل را با شیوه ی جدید تعویض مینماید و متهم به انسان کشی و خیانت ملی نمیباشند.
ما جانبدار تحکیم و ارتقای حاکمیت و خود ارادیت ملی هستیم. ملت منبع مشروعیت است. دموکراسی باید تامین و تحکیم حاکمیت مردم را تضمین نماید. دموکراسی مستقیم و غیر مستقیم و میکانیزم های دموکراتیک باید در تمام سطوح در توامیت با همدیگربه تامین خود ارادیت مردم خدمت نمایند.
ما حاکمیت افراد بومی را که برخ افراد نا دانسته بحیث عنصر دموکراتیک میپندارند، راسیزم میدانیم. چنین برخورد ادامه شیوه ی اندیشه و عمل دیروزین در عبا و قبای دموکراسی و حاکمیت مردم است. زیرا عبارت از انجام آنچه است که برای خود آن را نمیخواهیم و برای دیگران خواستار آنیم. مشخصه ی اساسی و مشترک راسیزم، فاشیزم و شوونیزم این است که آنچه را برای خود می پسندند برای دیگرن نمی پسندند.
شما میتوانید برای صراحت این موضوع حقوق پناهندگان را در رابطه با انتخابات در آلمان یا هالند یا سایر کشور های دیگر در نظر بگیرید.
هر آنچه را که برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز مه پسند!
این را بحیث اصل نورماتیف جهانی باید پذیرفت. در غیر آن ادعای رعایت اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در مغایرت با این کار ما قرار میگیرد.
بر میگردم به بحث اساسی.
کدام مردم؟ مردم به معنای اکثریت نه به معنای "اقلیت غالب" یا اقلیت بزرگ ".
به آنچه پدر فدرالیستان امریکا ( در مورد دکتاتوری اکثریت یا دکتاتوری اقلیت) هشدار داده است باید توجه داشت.
آنچه را تا اینجا گفته آمدیم جمعبندی مینماییم.
طرح ارایه شده همه آنانی را برای مبارزه ی مشترک در یک تشکل واحد فرا میخواند که:
1. با باز نگری و عدم تعصب( فکری و علمی) به مشکلات برخورد مینمایند( اجتناب از کوررنگی سیاسی، دگماتیزم علمی، تعصب فکری و تک اندیشی)
2. شیوه اندیشه و عمل دیروزین را با شیوه جدید تعویض کرده اند( پلورالیزم فکری)
3. مردم و حاکمیت مردمی را در اولویت قرار میدهند( دموکراسی ، اقتصاد مختلط، کورپوراتیزم)
4. مفکوره ها و رزشهای مشترک ملی را احترام میگذارند و به دور انها متحد میگردند.
5. از اکثریت ستمدیده در کشور دفاع مینمایند.
در این طرح برخی از دوستان در پی در یافت مبارزه ی طبقاتی بودند و طرح را به دلیل عدم شناسایی آن رد کردند. به یقین که آنان مبارزه طبقاتی را در لباس پیش از جنگ آن میپالیدند. این طرح به یقین که در خط مارکسیستی ( کلاسیک و نوین) آن قرار ندارد. و برای اتخاذ این موضعگیری دلایل فراون در دسترس قرار دارد که به موقع در مورد صحبت خواهد گردید.
در یک عبارت موضعگیری طرح عبارت از راه سوم است که به چپ نزدیکی بیشتر و از راست فاصله ی بیشتر دارد.
میتود و شیوه ی رسیدن به انسجام نیرو های مورد نظر:
1. کار عنعنوی فردی برای تقویت صفوف حزب عدالت اجتماعی مردم افغانستان
2. کار مشترک از راه تشکیل کمیته ی مشترک انسجام
3. وحدت تشکیلاتی با گروپها و سازمانها ی مماثل
این طرح میتواند اساس خوبی را برای آنانی تشکیل دهد که صادقانه میخواهند بر بنیاد یک قاعده وسیع مبارزه نمایند. طرح میتواند تغزیه گردد و غنا یابد. آنچه لازم است اراده واقعی است نه برخورد تاکتیکی به هدف توجیه و تبریه ی سیاسی. افراد و سازمانها ی ( سیاسی و اجتماعی) میتوانند این طرح را مورد بررسی قرار دهند و غنی سازند و برای کار بیشتر، کمیته ی انسجام نیروها بصورت مستقل ( از ساحتار حزب عدالت اجتماعی مردم افغانستان) تشکیل گردد. در کار نهایی همه جوانب ( شخصیت های حقوقی و حکمی) در کنفرانس موسس شرکت خواهند کرد.
با اینکه زود است در مورد ناکامی گردهم آیی ایند هوفند قضاوت نماییم، دو موضوع همین اکنون روشنتربه نظر میخورد:
1. نیرومندی تفکر گروپی
2. وفاداری به مواضع فکری
در سه مقاله نشر شده تمایلات مشابه فکری را در جامه های متفاوت مییابیم. پنچشیری صاحب تاریخ زنده ی مبارزات چپ در افغانستان میباشد و غنیمت بزرگی برای مبارزان سیاسی بحساب میاید. نگرانی های این ویتران سیاسی با نگرانی های آقای بغلانی و آقای کامجودر استقامت واحد ستم ملی ابراز گردیده اند. من اطمنان دارم که با وحدت به دور مفکوره ها و ارزشها ی ملی به تمام این نگرانی ها پاسخ داده خواهدشد. لازمه اساسی عبارت از تبدیل افراد و سازمانهای مستقل به یک تشکل ملی ( نیرو ی ملی) است که حق شرکت و تصمیمگیری در امور را به این نیرو میبخشد. تفرقه و پراگندگی به هر استدلالی که باشد توجیه پذیر نیست. این به معنای آن نیست که اتحاد بر دگر اندیشی و یا بر خلاف آن اولویت داده میشود. هر که حق دارد هرگونه که میخواهد فکر نماید واز شناسایی همین حق، حق اتحاد فکری با همفکران نیز منشآ میگیرد.
دو نگارنده اخیر به گونه های دیگری از نیرومندی تفکر گروپی یاد کرده اند و مقاله های هردو از وفاداری به مواضع فکری حکایت دارند.
اگر امروز را با چند سال پیش به مقایسه بگیریم، در میابیم که درک و آگاهی ما و همچنان موضعگیری ما نسبت به آن زمان دگرگون گردیده. آنچه دیروز ممکن نبود امروز تا حدی انجام یافت وتا فردا های دیگر امید باقیست. اگراین نیرو ها به آن نایل نگردند دیگران آن را بسر خواهند رسانید.
من وجود یک نیروی سراسری ملی را در کشور نیاز مبرم میدانم. این نیرو باید به هیچ گونه ای نباید تداعی کننده ی الام گذشته باشد و از نگاه کار سیاسی، فکری و شیوه ی عملکرد به گونه ای باید فعالیت نماید که خدمتگذاری خودرا به مردم در عمل ثابت نماید. این بیان بحیث گذار از گذشته به آینده میتواند توصیف گردد. نیرو های مبارز در اروپا نشان دادند که بنا بر این یا آن دلیل برای چنین گذاری هنوز آماده نمی باشند. این گذار نه تنها محک مردم دوستی بلکه محک روشنفکری نیز میباشد. زیرا محبت و عشق( خدمت به انسان زحمتکش) مستلزم فداکاری و از خود گذری میباشد و هر مبارز باید امروز یا فردا ازمیان دو معشوقه یکی را انتخاب نماید: یا تحقق ایدیولوژی و مفکوره را اولویت میدهد یا مردم را. دموکراسی اولویت مردم است.
راه بیرون رفت نورماتیف و تیوریتیکی عبارت از گذار فکری از شیوه ی اندیشه و عمل دیروزین به شیوه جدید و انسجام نیرو ها بر اساس اتحاد به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی، توده های زحمت کش بحیث محراق توجه.
این راه حل را به این دلیل نورماتیف نامیدم که به "باید باشد" ارتباط میگیرد. باید رو شنفکران ناراض از مبارزات سیاسی گذشته یا رو شنفکرانی که میخواهند با اندیشه و عملکرد جدید وارد سیاست گردند به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی متحد گردند. این راه فداکاری ، بردباری و بازنگری میخواهد. این بدیل راه اساسی بیرون رفت رادر معنای در نظر دارد.
راه بیرون رفت دومی خواهان بردباری میباشد. چند امکان را در برابر نیرو های خواستار اتحاد قرار میدهد. این راه بیرون رفت در واقعیت راه بیرون رفت از تعدد سازمانی نیرو های همفکر است.
امکان اولی اتحاد همه انانی در تشکل واحد میباشد که خود را ازنگاه اندیشه، تاکتیک و ستراتیژی در صف واحد مینند. این امکان به احیای قسمی احزاب و سازمانهای پیشین منتج خواهد شد. از سه راه حل پیشبینی شده در مقاله ی عنعنه ی پسندیده دو طرح اولی هنوزبحیث امکانات عملی باز میباشند. در موردراه حل سومی باید به انتظار پختگی سیاسی بیشتر کار را ادامه داد.
1) حزب دموکراتیک خلق افغانستان و متحدان بحیث یک نیروی سراسری واحد.
2) طرح تشکیل جبهه ی واحد نیروهای چپ.
3) طرح نیروهای ملی و دموکراتیک در یک تشکل سیاسی واحد.
امکان دومی بر اساس فرمول P= C+ 1 rule میباشد.
در این فرمول پی عبارت از تعداد احزاب، سی عبارت از تعداد ا قشار اجتماعی + عدد یک میباشد.
مقاله ی کامجو بین دو موضعگیری نوسان میکند: از یکسو با ایدیای سوسیال دموکراسی تبارز مینماید ( از در دیدگاه سیاسی) و بار دیگر به فرمول یاد شده تقرب میکند و از تیرکش زبان نشانه گیری میکند.
اعاده منظره ی سیاسی گذشته خود سوال هایی را مطرح میسازد.آیا احیای مظره ی سیاسی گذشته ممکن است؟
بلی. احیای روابط و ظوابط پیشین به این دلیل ممکن است که این روابط و ظوابط از یکسو نهادینه شده اند و از جانب دیگر ازفرهنگ غرب در برخی موارد متاثر گردیده اند. این مطلب را در مقاله ای پیش از تدویر گردهم آیی ایند هوفند مورد بحث قرار داده شده بود. گردهم آیی ایند هوفند نیز نیرومندی این روابط و ظوابط و اثرات فرهنگ غرب را نشان داد.
آیا چنین برگشت به دیروزرا میتوان راه حل دانست؟ چنین کاری سنگر سیاسی را برای فعالین تشکیل خواهد داد. در آینده و در چارچوب سیاسی وسیع مانند جبهه سیاسی میتواند فعالیت نماید .
موثریت این راه حل را نمیتوان تعیین کننده توصیف کرد.
در این صورت این نیرو ها نیز با همان سه وظیفه ی اساسی:
1. گذار فکری
2. کسب اعتماد مردم و
3. رقابت در مارکیت سیاسی
روبرو اند. نیرو های سیاسی چه متحد یا متفرق با این وظایف دیر یا زود رو برو میگردند. تنها فرصت ها ی موجوداز دست میروند و انجام رسالتها ی مورد نظر به آینده موکول میگردند.
از توجه شما تشکر
در این ابراز نظر میخواهم
من که بیان پنجشیری صاحب در گردهم آیی ( پیشاهنگان نهصت آزادی، دموکراسی، ترقی،صلح، دوستی و همبستگی ملی و اجتماعی میهن ما) یا به بیان آقای بغلانی ( همایش گروه ها، احزاب و سامانهای اجتماعی و شخصیت های مستقل سیاسی ) دعوت نشده بودم