محمد امین (فروتن)

قسمت سوم و پایانی

   شکست های بزرگ در کسوت یک پیروزی !!

« نگاه قومی  » به بحران سیاسی !یا خودکشی از ترس مرگ !

 

به بهانه ء آخرین گفتگوئی جلالتمآب  حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستا ن با رادیوBBC

 

  اگر در جامعه ای  ضعفأ نتوانند حق خود را از قدرتمندان

بدون لکنت زبان در یافت کنند حکومت این جامعه مقدس  نیست .

« حضرت علی ( رض) به نقل از پیامبر اسلام (ص)                                                                                          

نا درستی هرچند هم که درباره ء آن تبلیغات فراوان به عمل آید به حقیقت مبدل نخواهد شد ، و حقیقت هم هرچند هیچ کس آنرا نه بیند نا درست نخواهد بود .

« مها تما گاندهی رهبر و پیشوای بزرگ  مردم هند »

 

می گویند ! روزی یک شرکت تجارتی اعلام کرده بود که با مدیر ی با چند سال سابقه مؤفق ، تسلط کامل به چند زبان خارجی و دارای تحصیلات عالی نیازمندیم و شخصی با تحصیلات اندک و بدون سابقه مدیریت و نا آشنا به زبان های خارجی مراجعه کرد ، و قتی پرسیدند که برای چه منظور آمده ائی ؟ آن مرد بدون وقفه ای جواب داد ، آمده ام بگویم که روی من حساب نکنید!! . وقتی گفتگوی جلالتمآب حامد  کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان را از امواج رادیو B.B.C شنیدم ودر ذهن خود  مرور می کردم هرچند جلالتمآ ب کرزی  در بسیاری موارد با شرائطی که آن شرکت تجارتی غرض انتخاب یک مدیر بیان کرده بود مطابقت دارد ، اما با دریغ فراوان که علی الرغم این همه مواصفات نه میتوان روی توانمندی وظرفیت های لازم برای مدیریت سیاسی و استراتیژیک جامعه ما بروجود شریف آن بزرگوارحساب کرد! این گونه تحلیل وبرداشت از شخصیت جلالتمآب کرزی  وقتی قوی تر میشود که جلالتمآب شان  در برابر یک پرسش جامعه شناختی و تعیین  شاخص های مشروعیت  نظام سیاسی و اجتماعی در افغانستان  قرار می گیرد و در پاسخ به یک پرسش از همین دست چنین بیان می کنند :« شماری مردم میخواهند قانون از طریق سربازان به زور اعمال شود و شماری هم بزرگان اقوام باید مشکلات را حل کنند و خواهان حل معضلات مطابق عنعنات افغانستان هستند ، این راه افغانستان است . هر صلحی که توسط بزرگان اقوام در این سرزمین پیاده شده نتیجه اش پایدار بوده است . در آنجایکه قتل ، ظلم و دزدی شده است ،درست است که باید صلح شود . حتی در جامعه ما مردم در قبال قتل ها صلح می کنند. » هر چند بیان دقیق و اجرای  همه جانبه مبحث قانون و دولت در جامعه ما نیاز مند باز اندیشی و تجدید نظر در الگو ها و پارادائیم ها ی مسلط بر دانش اجتماعی رائج است مگر باز گو کردن  ساده اندیشانه وسطحی گرایانه  مفاهیم پراهمیت تاریخی و سیاسی از سوی جلالتمآب کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان تقریبأ بر دست آورد های بزرگ علمی و فلسفی دانشمندان نامور منطقه و جهان خط بطلان کشیده است .!! بدون هرگونه تردید در شرائطی که به نظر میرسد همه راه های طی شده در چند سال آخیر به بن بست رسیده است و در شرائطی که خستگی مفرط سیاسی همگان را گرفتار کرده ، سخنان شعارگونه ای از  جلالتمآب رئیس جمهور اسلامی افغانستان که طی صحبت مفصل با رادیو BBC انجام داده است ، جز مراجعه به نسخه ء معروف و آزموده شده در جوامع و کشور های پس از جنگ « شعار درمانی سیاسی »  نه میتوان تلقی کرد ؛ شاید جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان  فراموش کرده است که بیان عمومی حادثه ء یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ یکی از بزرگترین فرصت های بود که به قیمت خون چندین هزارانسان  بی گناه وویرانی عظیم ترین نشانه های از تمدن بشری  در تاریخ ما و تاریخ بشریت بدست آمد ه بود  و جلالتمآب کرزی از  خاکروبه ها و ویرانه های  چنین تمدن پر عظمت بشری در کسوت یک رئیس جمهور و ظاهرأ با رأی مستقیم توده ها ی محروم افغانستان به بیرون آورده شد ! وباز هم شاید رئیس دولت فخیمه جمهوری اسلامی افغانستان فراموش کرده است که وی به نمائنده گی کدام نسلی و درکدامین عصری  سخن میگویند ؟ و اصلأ چه میگویند ؟ ببینیم کجایش درست است ، کجایش عیب دارد ؟ بدون هرگونه تعارف ، باید گفت که  نسل جوان و معاصر جامعه ما به اینجا رسیده است که سرنوشت کنونی جلالتمآب کرزی  و لشکری  از مداحان و متملقین وی  از وجود یک فاجعه درد ناکی خبر می دهند ،  آنچه را که جلالتمآب کرزی  باور دارند  و آنچه را که بر اساس این اعتقاد انجام میدهند  به جایی نه میرسند ! چنانچه  ریاست محترم جمهوری اسلامی افغانستان با میتود« شعار درمانی» راهی را به جائی نه برد و با این شیوه ء ناکام تنها فقر وهزاران  رنج اقتصادی و فرهنگی مردم فقیر و ستمدیده ما را  به نام فرقه ،به نام  قبیله ، به نام خاک و هزاران رشتهء شرک آلود دیگری" توجیه شرعی!" میکنند ؛ بویژه آنگاهی که آسمان و ریسمان را باهم می بافند وسپس مجموعه ای از پاسخ های تکراری و نخ نما ی را به عنوان « صلح » و احترام به رأی بزرگان ، قوم وقبیله  را به مثابه ء نمادی از « دموکراسی و حکومت قانون » اعلام می فرمائند !  به کمال احترام و حرمت به مقام انسانی و معنوی جلالتمآب کرزی رئیس محترم جمهوری اسلامی افغانستان تا جائیکه میتوانم راحت و صریح بنویسم ، بی پرده پوشی ، و مصلحت اندیشی ، صریح و صمیمی ، آنچنا نکه خودم مرور کنم و بخوانم ، احساس نکنم که به شعور ام توهین شده است . وقتی گفتگوی جلالتمآب کرزی را با رادیو  B.B.C  شنیدم و سپس با دقت مرور کردم و مهمتر از همه ، آنگاهی که برخی از  مهره های خورد وبزرگ همکاران و گماشته گان « قدرت های اجنبی » ساکن در این میدان شطرنج را میبینم که چگونه فاجعهء وارد بر جامعه و مردم ما را « امر خداوندی و الهی » می شمارند ، بیش و پیش از هر روز و هر کس دیگری احساس میکنم  که به « شعور » ملیون ها مردم فقیر و بینوای افغانستان توهین می شود ؟  شگفت انگیز است که تحمل این درد مشترک را در همه و در یک جمع انسانی و افغانی  احسا س میکنم ، وباز هم احساس میکنم  که چگونه یک

« درد بینوا ی از مظلومیت  » همچون باد وباران ، درخت « هویت و تمدن » ما را تکان می  دهند  ؟ و آنگاه که به یاد فرصت سوزی ها و بعضی فرصت طلبی ها و اهمال کاری های دوستان میافتم و از آن طرف فضای مسموم شده و آغاز  قبل از وقت تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری اسلامی افغانستان  را  ، و جسد نیمه جمهوری   را می بینم که بر شانه های  برداشت و قرائت ناتوان از اسلام  خود را می کشاند تا بلکه خود را در بستر یک تمدن کهن اسلامی از نابودی نجات دهد ، آن وقت است که اتفاقأ  بیشتر از همیشه انگیزه پیدا می کنم و البته می دانم که تحرک و امیدواری و امید دادن چقدر سخت است در این شرایط که خیلی ها به کار پاشیدن بذر نا امیدی مشغولند تا انفعال و بی تحرکی درو کنند و به سادگی و آسانی  کار خویش را به  پیش برند . اما مگر می توانیم جز امید داشتن و امید دادن و ایستادن ،  کار دیگری هم بکنیم؟ از گفتگوی جلالتمآب کرزی با بنگاه نشراتی رادیوBBC با کمی دقت بصورت  واضح  معلوم میگردد که جلالتمآب شان سعی دارند تا « شکست های بزرگ  جامعه ما  را در کسوت یک پیروزی نامداری » در آورند . شاید جلالتمآب کرزی فراموش کرده است که وقتی نا رضایتی ها به  چنان برخورد های ذات البینی قومی و سمتی انجامد که قدرت جدید را از اساس متزلزل  گردانند ، لهذا  نخستین مسأ له نزد حاکمان  حفظ قدرت می گردد ،زیرا ، تمام  شرکای مافیائی نظام میدانند که کوچکترین تغییر در معادله قدرت به نابودی حتمی همه آنها می انجامد . جالب است یکی از برجسته ترین توجهاتی که در گفتگوی تاریخی جلالتمآب کرزی با رادیو B.B.C وجود دارد و بدان در چندین وجه پرداخته است ، مسأ له « مشروعیت» رژیم جمهوری اسلامی افغانستان است که جلالتمآب کرزی قصد کرده است  تا  در قرن بیست ویکم که عصر  تأ سیس «  دولت های مدرن » نیز نامیده میشود با تحلیل های کلاسیک و طبقاتی خود آنرا با مشروعیت برخاسته ازارده ء واقعأ ملی و توده های مردم تلقی کنند !!؛ لهذا در یک جو پر التهاب و غریزه آلود قدرت خواهی سیاسی ،  وقتی خبرنگار رادیو B.B.C   راجع به نتائج کار پروسه ء  پیوستن مخالفان رژیم در چهار چوب« کمسیون صلح و  آشتی ملی »  که بریاست شخصیت روحانی کشور جناب حضرت صاحب مجددی و درعین حال رئیس کنونی  مجلس سنای افغانستان و رهبر گروهی ( جبهه نجات ملی و اسلامی افغانستان) که در دوران جهاد  شخص رئیس جمهور عضویت آنرا داشتند از جلالتمآب کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان می پرسد و در باره فعالیت آن نظر منفی ارا ئیه میکنند ، جلالتمآب کرزی با ژست قدرتمندانه وآمیخته با شعار های میان تهی  همیشه گی اش چنین پاسخ میدهند : « بسیار نتیجه داده است . همین که پنج هزار نفر به دولت پیوسته ا ند ، گام بزرگی است . اگر یک خانواده هم شامل ای روند شود کار بزرگی انجام داده است ، هرروز دراین راستا کار جریان دارد ، هر روز شماری از بزرگان طالبان می آیند ، با من صحبت می کنند ، در این راستا خیلی کار شده و تحول بزرگی در کشور رونما شده است . اینکه چرا تا اکنون جنگ و بمباران ادامه دارد ، این موضوع عوامل دیگری دارد . در این را بطه ما تنها طالبان را ملامت نه میکنیم . آن عده طالبانی که از این خاک هستند ، دشمن این سرزمین نیستند ، دشمنان از نام طالب علیه این خاک استفاده میکنند. هم به آنها ضربه وارد میکنند و هم به این وطن . »  وقتی خبر نگار رادیو B.B.C   در برابر اینگونه اظهارات ، متقابلأ چنین  پرسشی را مطرح میکند که : این دشمن کیست ؟ جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان بصورت نا خود آگاه ا هداف پنهانی و بنیادیی  دشمنان  استراتیژیک  افغانستان را دنبال  میکند و بی صبرانه چنین اظهار می دارند : « معلوم است ، دشمن معلوم است . القاعده و خارجی ها هستند . آنها دشمن این خاک ، دشمن این قوم ، دشمن افغانها ، دشمن مردم پاکستان و خصوصأ پشتونها هستند . به نام طالب با افغانستان و با پاکستان دشمنی می کنند . طرفداران و عناصر القاعده به نام طالبان به ویژه با پشتونها دشمنی میکنند ، شما ببینید ، امروز در پاکستان چه میگذرد . چهل ودو تن از بزرگان اقوام را تنها برای اینکه جرگه برگزار می کردند ، شهید کردند ، در روز عید در چهار سده پاکستان حمله کرده و انسان های بیگناه را در جریان ادای نماز شهید کردند . این یک حمله ظالمانه از سوی طرفداران القاعده به عنعنات ، رسم و رواجها ، زندگی ، اقتصاد مردم و بزرگان این قوم است . طالبان باید این را درک کنند که به نام طالب و تحت عنوان طالبها در افغانستان و پاکستان با مسلمانان و بویژه  پشتون ها دشمنی می شود .» علی الرغم اظها رات نا مناسب فوق که با مطالعه و ارزیابی  اندک آن ، میتوان اندیشه سیاسی جلالتمآب کرزی را نه تنها  نسبت به تمامی قضایای کشور دریافت ، بلکه بیانات و پاسخ های عجولانه جلالتمآب کرزی رئیس محترم جمهوری اسلامی افغانستان در برابر این پرسش خبرنگار رادیو B.B.C که : « چرا با پشتون ها دشمنی میشود و چرا به گفته شما پشتونها سرکوب میشوند ؟ » جلالتمآب کرزی با  فراموش ساختن !!   تمامی مسؤلیت های خود در برابر مردم و کشورتاریخی و کهن   افغانستان ،گویا  تنها  به  نیابت گروه چند نفره ای از صادر کننده گان« لبرال  دموکراسی امریکائی!!» به سطح جهانی پاسخ میدهد ، که به قول جرج دبلیو بوش رئیس جمهورایا لات متحده امریکا ازجانب پروردگار بزرگ مأ موریت یافته اند  !!!تا به داد ملت های اسیر و تحت ستم برسند و ملت های را که زیر سلطه نظام های نا عادلانه و قرون وسطی قرار دارند نجات دهند .!! در چنین حال وهوا است که بدون توجه به پرسش خبرنگار رادیو B.B.C   به فکر بخشی از وظائف جهانی برای صدور دموکراسی مافیا ئی از جنس امزیکائی  در پاکستان بوده است ، می افتد ، و بر سرقدرت آمدن حزب ملی  عوامی  پاکستان برهبریی آقای اسفند یار ولی خان بهترین و بزرگترین نمونه ای ازروحیه اصلاح طلبانه در پشتونها می شمارند !! و در همین باره چنین میفرمائند : « انتخابات در ایالت سرحد نشان داد که پشتونها نه افراطی هستند و نه همکاردهشت افگنان ، بلکه برعکس اگراختیار ( به آنان ) داده شود ، روشن میشود که آنها یک قوم مظلوم هستند ، مورد حمله قرار گرفته اند ، تمامی دارائی شان مورد حمله قرار گرفته ا ست ، باید از آن دفاع کنند و دیگر کشور ها با آنها همکار شوند تا باشد دشمنان این کشور نابود شوند .» گمان نه میکنم جلالتمآب کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان از شناخت استراتیژئی و سیاست های عمومی کشورها ی همجوار  افغانستان و ازهمه مهمترراجع به  تاریخ پراز فراز ونشیب جامعه ما  تا این حد  بی اطلاع بوده باشند که نتوانند ، از مناسبات تنگا تنگ برخی نیروهای  فعال سیاسی جامعه ما و زمامداران کشور افغانستان با اسلاف حزب عوامی ملی پاکستان برهبریی اسفند یار ولی خان که در نتیجه برگزاری  انتخابات عمومی  ما ه مارچ ۲۰۰۸  پاکستان  زمام  حکومت ایالتی سرحد در پاکستان را به عهده گرفته اند ، درک نکنند . مسخره ترین پاسخی که از قول یک مقام مسؤل شماره یک کشورتا اکنون  شنیده ایم این است که در گذار تاریخی دموکراسی و تحلیل های محرمانه و اشد محرم خویش با بی اهمیت جلوه دادن فرهنگ باستانی و ملی خویش در واقع هما ن استرتیژیی را محقق سازد که در امتداد یک مسیر طولانی تاریخ دشمنان گونا گون  این میهن در پی آن بودند ! بنا براین امروز حتی ساده اندیشانی  از نسل معاصر و بالنده نیز درک کرده اند و میدانند  که اهداف سلطه طلبانه استعمار جهانی بویژه کشورهای همجوارافغانستان،  نابودیی کامل و محو هویت ملی و استقلال  تاریخی و سیاسی   آن است . چنانچه میبینیم بسیاری از  مفا هیم دموکراتیک  و حتی دینی در قالبی به نام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان» دچاری از خود بیگانه گی وقلب ماهیت می شوند ومطابق بااین دکترین سیاسی بحران حاکم برکشوررا بنام « قومیت » ، « پشتونیزه » می سازند ، شگفت انگیز است که جلالتمآب کرزی در کسوت مرد شماره اول افغانستان آگا هانه و یاهم  نا آگاهانه همان دکتورین سیاسی بیگانه گان را با  برنامه های ویرانگر انه آن تکرار می کنند . گذشته از آن « پشتو نیزه کردن » فاجعه ای بوده ، که در امتداد سه دهه کامل  بر درخت تنومند وحدت ملی افغانها چسپیده است ،برای نخستین بار پس ازؤقوع فاجعه یازدهم ستمبر ۲۰۰۱ میلادی ودرکنفرانس تاریخی شهرک «پیترزبرگ» «بن» با مقاطعه ای برخی از چهره های نامداراین گردهم آئی با   «استد لالات بنی اسرائیلی » مواجه گشت ، تحقق  منافع بیگانه ها را به نمایش گذاشت . جان مطلب آنجاست که در گرماگرم آن گردهم آئی  ، جنرال مشرف رئیس جمهوری اسلامی پاکستان که یکی از نظریه پردازان اصلی تیورئی « پشتو نیزه کردن » بحران افغانستان محسوب میگردید ، کمیته امنیت ملی پاکستان را غرض ارزیابی حوادث پاکستان  و منطقه به قصر ریاست جمهوری آنکشور فرا خواند ، که  به قول مطبوعات پاکستان آن زمان ، بحث بر سر مسأ له افغانستان بویژه موضوع مقاطعه برخی از چهره های معلوم الحال آن گرد هم آئی که در بستر استراتیژیی تاریخی  آنکشور رخداده بود درسر خط موضوعات اجلاس  کمیته امنیت ملی پاکستان قرار گرفت . جالب است که یکتن از رجال نامدار و شخصیت ها ی مطرح درگرد هم آئی « بن» محترم دکتور عبدالستار سیرت رئیس گروه موسوم به جریان " روم "  پس از گذشت تقریبأ شش سال از آن گردهم آئی برای نخستین بار در یک نشست تلویزیونی و در جمع برخی چهره های سیاسی و اجتماعی کشور، مقیم لاس انجلس ایا لات متحده امریکا ، پرده از روی زد وبند های کنفرانس تاریخی " بن " با لخصوص تیورئی کهنه و زنگزده  « پشتونیزه کردن » مشروعیت سیاسی اداره مؤقت افغانستان  بر داشتند ، این گونه اظهارات از سوی یک شخصیت مهم و با صلاحیت در کشور افغانستان که خود نیز از داشتن بسیاری از تبعیض های زبانی ، قومی و حتی جنسی مبرأ می باشند ، این منطق جامعه شناسان و فعالان امور سیاسی  را تقویت می بخشند که در واقع سرشت نظام سرمایه دارئی مافیائی حاکم بر افغانستان و منطقه   که مملو از تبعیض ها ی دوامدار و نا برابری های قومی است ، علی الرغم زندگی در قرن بیست و یکم از بین نرفته و همچنان فعال و نیرومند است . تحولات و رویداد های تاریخی سه دهه نشان میدهند که هر اندازه سیستم مافیائی سرمایه داری به آرزوی دیرین خود در تبدیل شدن به نظام جهانی سرمایه داری  نزدیک ترشده ، نابرابری ها و تبعیض ها ی قومی ، قبیلوی و زبانی نیز بصورت های مختلف تداؤم یافته اند .هرچند این نابرابری ها و تبعیض ها به صورت های متفاوت در مناطق گوناگون به مشاهده میرسند ، اما به هیچ وجه تنها  مختص به منطقه یا قبیله ای معینی نیست بلکه در هر قوم و قبیله به نوع واشکال جداگانه ای  به نمائیش گذاشته میشوند !! به هر حال به نظر من ، وقتی برای ورود اقتصاد بازار آزاد در یک جامعه عقب نگه داشته شده شرائط عینی و ذهنی فراهم نگردد و مانند سائر کا لا ها از بازار های دنیا به سیر و کیلو خریداری و در جوامع عقب نگاهداشته شده ای پس ازجنگ بصورت وافرعرضه گردد طبیعی است که این روند ی از پیشرفت که بصورت فریبینده و کاذب ماسک « تمدن » و « پیشرفت اقتصادی » را پوشیده است ، مؤلد ناروا ترین تبعیض ها و بی عدالتی ها می گردند که سرانجام این بی عدالتی ها و تبعیض های قومی و قبیلوی با مرز بندی ها و شگاف های سیاسی و فرهنگی گونا گون انطباق میابند . که موجب بروز تنشهای گوناگون و جنبش های کوچک و بزرگ در قالب فرهنگ ها و سنت های ایدیولوژیک شده ء مذهبی ، قومی و ملی شکل می گیرند . لذا میتوان گفت هرچند این خیزشها و حرکت های قومی و قبیلوی پوشش فرهنگی دارند ، ولی در اصل از حرکت های خشونت باری به سطح بین المللی سرچشمه می گیرند . من اکیدأ بر این باورهستم که طرح مسائل حقوقی اقوام و قبا ئل مختلفه در کشور ما افغانستان ، آنهم  در شرائطی که بود و نابود  هویت تاریخی ، و ملی قومی به مخاطره افتیده است که در امتداد یک تاریخ دراز کشور  همچون حلقه های زنجیر و نگینه های گرانبهای از وحدت ملی در مرز های از اقوام و قبا ئل  گوناگون زندگی کرده اند ، از جانب دیگر  بخصوص در وادی هدایت و رهبریی  ملت ها از « نوع افغانی » اش آنچه در حال حاضر می بینیم دمید ن نوعی ازناسیونالیزم مجهز به ابزار فاشیستی است که از سوی گروه بزرگی از مستشاران افغان تبار خارجی و عوامل داخلی آنها به مثابه یک پروژه عقیم ساختن روح آزادی خواهانه نسل جوان این کشور  صبح و شام مؤ عظه می شوند . حالأ چنین کسانی که مرتبأ با طرح مسائل فرعی و نادرست خویش ،  مشغول تیوریزه کردن جنایات زورمندان اند و می کوشند تا فلان رهبر و فلان رئیس جمهور بی خبر از اوضاع تار و تاریک مملکت را وادار کنند که مهری بر تا ئید استراتیژیی بزنند که دشمنان پیدا و ناپیدای بیرونی و داخلی از سالها بدینسو برای تحقق آن لحظه شماری میکنند !! بدون تردید مسأ له «  پشتونیزه ساختن » بحران کنونی افغانستان  که آخیرأ در گفتگوی جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان با رادیو B.B.C  بیان گردیده است ، تولیداتی از همین دست به شمار می آیند . اما در پایان این گفتگوی مفصل جلالتمآب حامد کرزی با رادیو B.B.C مسائلی که به عنوان طرح ها و گامهای برای  جبران این نقائص روحی و اجتماعی  مطرح شده است ، ضرورت  انجام چنین گفتگوی  بدون پیش زمینه های لازم را برملأ می سازند . درعین حال که بیان خط مشی و استراتیژیی از سوی یک مقام کاندید برای یک پست حقوقی و حقیقی لازم و از واجبات یک جامعه مدنی و دموکراتیک است ، ولی  به نظر من شدت و ترکیز بر مسائل غیر ضروری و تأ ثیر آن با لحن و بحث یک  کاندید به مقام ریاست جمهوری  نه تنها  در متون  ادبیات سیاسی معاصر بلکه در طول وعرض تاریخ جامعه شناسی و علوم سیاسی یک سنت نا پسندیده و مزموم  تلقی می گردد  .البته میزان ناپسندیی این گونه مباحث حقوقی زمانی برملا میگردد ،  و ورد زبان عام و خاص می شود که گوینده گان متن و کسانی که برای احراز کرسی یک مقام تلاش هایشانرا آغازیده اند ، حین ادای کلیمات و در چند جمله محدود گفتاری بصورت شعاری از « ضمیر مفرد متکلم » استفاده کنند ، البته با کمی دقت و غور ادبی در گفتگوی آخیر جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان استفاده ازاین میتود  بصورت فراوان به مشاهده می رسند .چنا نچه جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در گفتگوی خود با رادیو B.B.C ضمن تبصره بر عدم پذیرش آقای اشداؤن دیپلومات انگلیسی تبار سازمان ملل متحد که از سوی دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان نمائنده ویژه خود در افغانستان نامزد شده بود ،  همین شیوه ( ادای ضمیر مفرد متکلم ) را در گفتار های خود بکار برده است . چنانچه جلالتمآب کرزی در پاسخ به این پرسش خبرنگار رادیو B.B.C  ...اما این یگانه موضوع میان حکومت شما و بریتانیا نیست ، موضوع مسترد کردن مأ موریت « لارد پدی اشدأ ون » ، به عنوان نما ئنده سازمان ملل متحد برای افغانستان ، موضوع دیگری بود که ظاهرأ بر روابط شما و بریتانیا تاثیر گذاشت . چنین پاسخ میدهد :« موضوع رد مأ موریت آقای شداؤن بر این اساس نبود که او شهر وند بریتانیا بود .ا و از جانب سازمان ملل متحد گماشته می شد . من یکماه قبل از نامزدی اش به این پست در کویت با او صحبتی داشتم . شخص هوشمند و لائق است . اما پس از آن مطبوعات بین المللی به ویژه رسانه های بریتانیا موضوعاتی را مطرح کردند که گویا ما اشداؤن را به نفع افغانستان نه میدانیم . در رسانه ها تلاش میشد تا نظام ودولت افغانستان راضعیف جلوه دهند.وقتی من بارآخیربااو(اشداؤن) صحبت کردم وبا هم توافق کردیم که او به افغانستان بیاید ، فردای آن روز در روزنامه تایمز چاپ لندن مقاله ای به نشر رسید که مسا ئل نادرست مبنی بر تفرقه میان دولت و مردم در آن مطرح شده بود . من پس از مطالعه آن مقاله که شاید هم در آن گناه اشداون نبود تصمیم گرفتم  که این مأ موریت را نه می پذیریم . این تصمیم برای حفظ وحدت ملی افغانستان ، ووحدت مردمی و برای دفاع از این خاک گرفته شد و این یک قربانی کوچکی بود ، برای من هرآن چیزی مهم است که به نفع ملت و خیر مردم باشد . کار های زیادی انجام دادیم که من از آن خرسند هستم ، بویژه از این خرسند هستند که این وطن دوباره محلی برای همه افغانها شده است هرکسی حالأ میتواند به افغانستان بیاید و زندگی کند . مجاهد ، کمونیست ، پول دار ، فقیر . این برای من بزرگترین افتخار است . کار های دیگری هم در این خاک انجام شده است اما کارهای هم مانده که باید انجام شود و این آرزوی من است که بر نامه هیم را تکمیل کنم . اگر احساس کنم که خدمت لازم را برای کشور انجام داده ام و مردم از من حمایت میکنند و اگر احساس کردم که باید به کار ادامه بدهم در آن صورت ادامه میدهم . اما اگر احساس کنم که بگذار یک نسل جدید و مردم جدید روی کاربیایند ورهبری این وطن را بهعهده بگیرند ، راه را برای آنها بازخواهم گذاشت.ولی  حرف مهم این است که افغانستان بسوی ثبات و توسعه حرکت کند .» اکنون وقتی دیدیم که جلالتمآب کرزی در گفتگوبا رادیو B.B.C با استعمال« ضمیر مفرد متکلم » غریزهء قدرت خواهی اش رااینگونه فرومینشانند ،طبیعی است که وی درتمامی زمینه ها ی سیاسی و تاریخی نمیتواند از « جغرافیای شعار و توهم   » عدول کنند ، لهذا جلالتمآب کرزی به مطلب مهمی که انگیزه اصلی برگزاری این گفتگو با ید نامیده شود روبرو می گردد و آقای داؤد اعظمی خبرنگار رادیو B.B.Cسوالی را راجع به سرنوشت آئنده کشور اینگونه متوجه جلالتمآب کرزی میسازد که :  شما گفتید که پس از یک سال خواهید دید که آیا وجود شما به خیر این ملت است یا خیر ، حالأ چه احسا س میکنید ؟ اگر ا نتخابات برگزا ر شود ، خود را د وباره کا ند ید میکنید یا خیر ؟ و با طرح چنین پرسش راجع به کاندیداتوریی مجدد آقای کرزی برای سمت ریاست جمهوری اسلامی افغانستان  که از سوی  خبرنگار رادیو B.B.C  مطرح گردید ، نه تنها پرسش کننده به این باور بوده که طرح این پرسش خود علت واضیح ترتیب وبرگزاریی این گفتگو نامیده میشود ، بلکه یک شنوینده ای که در دور ترین رستا و ده کشور زندگی میکند و اخبار و گزارش ها ی  میهن اش را پیگیری میکنند ، وقتی این پرسش را که حاویی چگونگی درک اراده ای از جلالتمآب کرزی برای مشارکت در انتخابات آینده افغانستان میباشد ، بشنوند لاجرم تصؤر شان این است که این گفتگوی رادیوی از سوی جلالتمآب کرزی ،به معنی  گشا یش و آغاز رسمی فعالیتهای انتخاباتی  است که به نمائندگی از چندین شخصیت واجد شرائط ریاست جمهوری اسلامی افغانستان آنرا رسمأ افتتا ح نمودند . جلالتمآب کرزی در پاسخ به این پرسش خبرنگار B.B.C که : شما گفتید که پس از یکسال خواهید دید که آیا وجود شما به خیر این ملت است یا خیر ، حالأ چه احساس میکنید ؟ اگر انتخابات برگزار شود ، خود را دوباره کاندید میکنید یا خیر ؟ چنین اظهار نمودند : « هنوز این یک فرضیه است . مهم این است که شما از کار های که انجام داده اید راضی هستید یا نه . من در مواردی که کار شده ، راضی هستم . جاده ها ساخته شده ، صاحب عزت شده ایم ، پرچم افغانستان در جهان به اهتزاز درآمده است و افغانستان خانه همه شده ، شورای ملی ، قانون اساسی به میان آمده کلینیک ها ساخته شده ، وضع آموزش و پرورش بهتر شده ، حالأ افغانستان از جمله کشور هایست که در همه جا حضور دارد و صاحب نظر است . اما ازاینکه هنوز مردم افغانستان به شهادت میرسند ناراضی هستم . سر انجام به عنوان یک افغان ، بزرگترین آرزوی من این است که فرزندان این کشور از این غم نجات یابند . » چنین است که متأ سفانه برخی ها حتی از روی صداقت و لابد به قصد خدمت به مردم و جامعه واژه های  « پیشرفت ، ترقی و دموکراسی » را که در فرهنگ سیاسی جوامع عقب مانده معاصر  منجمله افغانستان تبدیل به « تعویذ شفا بخشی  » شده اند  و هیچ تعریفی جز« استبداد» و« حاکمیت اشراف» ندارند ، تطهیر میکنند و میکوشند تا ثابت شود که واقعأ به برکت این « مردان الهی » که  به نمائنده گی از خداوند (ج) مأمور یت دارند تا جهان را از عناصر « شر و فساد » پاک کنند و در جهان دهکده مانند کنونی  وظائف خطیری اززعامت جهان را به عهده گیرند ؛ !!

برای اینکه دریابیم این سخنان چه نسبتی با دموکراسی و گفتمان اصلی زعامت سیاسی در جامعه ما دارد ، کافی است که سخنان جلالتمآب کرزی رئیس محترم جمهوری اسلامی افغانستان با رادیو B.B.C  را درارتباط با فرایند ملت سازی در افغانستان و نگاه عمومی وی به این گفتمان بنگریم  تا بلکه بتوانیم توانمندیی زعامت سیاسی را در وجود وی دریابیم .

                                                                                                یا هو

 

 

 

*************************** 

 

نگاه کوتاهی  به  آخرین گفتگوئی جلالتمآب  حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستا ن با رادیو B.B.C

 

حا فظ نه گشتی رسوائی گیتی

گر می  شنیدی  پند  ا دیبان

                   « حافظ (رح) »

 

هیچگونه قصدی نداشتم در روزگاری که همه ما بر این واقیعت پی برده ایم که بحران کنونی در جامعه ما تمامی اندام ها ی ملت و جامعه  فقیر ما را فراگرفته است و به قول معروف

 « زخم ناسور » گشته و هیچکسی را به تنهائی توانمندیی حل آن نیست ، بدون تعمق و تفکر در این باره ، راجع به مطالب دیگری بپردازم و بنویسم ، اما آنچه که موجب تعجیل در نوشتن این سطور گردید ، گفتگوی آخیر جناب رئیس جمهور کرزی با رادیو B.B.C است که آن جناب با این گفتگوی خود من و شاید سا ئر نویسنده های این مرزوبوم را وادار کردند که در حول و حوش آن مطالبی را به عرض خواننده گان ارجمند برسانیم .

می گوئند  از شخصی که  یکجا با کاروان برای انجام مناسک حج بیت الله شریف به مکه  رفته بود ، بسیاری از  فرائیض ضروری مانند طواف ،  احرام ، نماز ، سعی و رمی را انجام نه میداد ، پرسیدند که های  حاج آقا !  چرا این همه اعمال و فرائض و واجبات را به جا نه می آوری و انجام نه میدهئ ؟ آن مرد ی که تازه از لقب حاج آقا خوش اش آمده بود با قیافه حق به جانب پاسخ داد ؛ چرا ! نه گفته بودند که اجرای  تمامی  امور به عهده کاروان است ؟! گفتگوی آخیر جناب آقای حامد کرزی رئیس جمهوراسلامی افغانستان با رادیو بین المللی BBC مصداق همین حکایت است . زیرا هیچکسی حتی  به  ظاهر بلند  پایه ترین  مقامات ملکی و به ظاهر نظامی  جامعه ما ، و تمامی  نهاد های بین المللی که در کشور ما حضور دارند ، نه میتوانند از این حقیقت انکار کنند که به دلائل گوناگون سیاسی و تاریخی  زمین و فضای افغانستان تحت پوشش  قدرتهای بزرگ صنعتی و دیگر کشور های شامل در ائتلاف جهانی علیه تروریزم قرار دارند ؛ اظهارات تاریخی آقای « مایکل میپلیز » Michae Maples  رئیس آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده امریکا که بروز پنجشنبه ۲۸ فبرورې سال ۲۰۰۸ میلادی درجلسه استماعیه  کمیته نیروهای مسلح سنای امریکا ایراد کرد قوی ترین انگیزه برای انتشار این گفتگوی جلالتمآب کرزی بشمار می آید . رئیس آژانس اطلاعاتی امریکا در اظهارات خود مدعی شده بود که سلطه  « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » تنها بر ۳۰٪ خاک افغانستان قائم وبرقرار است . جنرال مایکل میپلز ((Michael Maples در ادامه اظهارات خود خاطر نشان ساخته بود که بیشتر قلمرو جغرافیاوی افغانستان  توسط رهبران قبائل ومتنفذین اقوام مختلف  اداره میگردد ، و بر بیش از ده فیصد خاک آن کشور جنگجویان و شورشیان  طالبان تسلط دارند که شش سال قبل در نتیجه عملیات نظامی نیروهای ائتلاف جهانی ضد دهشت افگنی و تروریزم از قدرت سقوط داده شدند ؛ کارشناسان علوم سیاسی بر این باوراند که اصطلاحاتی چون « حاکمیت  رهبران قبائل و بزرگان  قوم » درجامعه افغانی اشاره به نوعی سیستم متشکل از« اشراف ستمکارو باجگیران زراندوز » مافیا ئی است که با تمامی نمونه ها و مظاهری از پیشرفت و ترقی اجتماعی دشمنی تاریخی دارند و در نبود حاکمیت واقعی  قانون به سلطه نا مشروع شان ادامه میدهند . بنأ واضیح است که این گونه مفاهیم و رویکردها ی اشرافی حتی اگر از سوی نخبه گان نامدارجامعه ما و روشنفکران و حاکمان این کشور ،به شمول رئیس جمهور کرزی « توجیه شرعی » شوند ، با مفهوم مردم سالاری ودموکراسی هیچگونه سنخیتی ندارند !! شاید جلالتمآب کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان و دیگر  شرکای وی فراموش کرده است که در گذشته ء نه چندان دور ، آنگاهی که ولسوالی" موسی قلعه "یکی از نا آرام ترین ولسوالی های ولایت هلمند در نتیجه یک توافق پنهانی ،  بصورت مسالمت آمیز از سلطه حاکمیت افغانستان بیرون میرفت ، رژیم جمهوری اسلامی  جلالتمآب کرزی و دیگر شرکای وی ،  تب شدید ی را  که از اجرای  آن معامله بر اندام های بدن حاکمان و مهره های قدرت افتیده بود ، بااینگونه تعبیرات مجهول از« دموکراسی » و« مردم سالاری» کاهش میدادند ! جالب آنجاست که وقتی همین بزرگان قوم که به قول جلالتمآب کرزی نمادی از« دموکراسی » و « نظام مردم سالار » ملی  بودند پس از ایجاد « مدینه وحشت و ترور »  برتمامی  مظاهر تمدن و فرهنگ  اهالی موسی قلعه  یورش بردند ؛ اهالی فقیر و ستمدیده ولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند جهت رهائی از حاکمیت مافیای قاچاق  مواد مخدر که زیر پوشش دروغین و کاذبانهء حاکمیت بزرگان اقوام و قبائل بر جان و ما ل وناموس اهالی موسی قلعه تجاوز میکردند ، به سوی  نیروهای صلح طلب و دموکرات !! یعنی حاکمیت رژیم جلالتمآب کرزی و حامیان جهانی اش  دست دراز کردند و به قول جلالتمآب کرزی که حین تسلیمی مجدد ولسوالی موسی قلعه ازتسلط  « بزرگانی به اصطلاح  قومی » به نیروهای دولتی در یک سخنرانی ابراز کرده بودند ، که گویا ما به درخواست های مکرر باشنده گان ولسوالی موسی قلعه که جهت رهائی از  ظلم و ستم  حا کمیت « عشیره ای » و مافیائی در آن ولسوالی تقاضای کمک کرده بودند و لسوالی موسی قلعه را از تسلط عناصر وابسته به بیگانه گان و ستمکاران  آزاد ساختیم و به سلطه چند ماهه ای از آنها خاتمه دادیم !! البته و شاید جلالتمآب کرزی و مهمتر از همه لوای بزرگی  از« مستشاران بی نام و بانام » وی  فراموش کرده اند که نخبه گان جامعه  و آنانی که وی را در حرکت بسوی حاکمیت خود کامه مافیائی یاری میرسانند نه میتوانند تاریخ را مسخ و وارونه جلوه دهند ! هرچند جلالتمآب کرزی گاه گاهی در سخنرانی ها و گفتگوهای خود با رسانه ها ی داخلی و خارجی که اکثر  زیر سایه تفنگداران امنیتی بر پا میگردد ، از این زاویه به حوادث تاریخی و سیاسی می نگرد !! چنانچه در همین گفتگوی آخیر وی که با آقای داؤد اعظمی روزنامه نگار رادیو B.B.C     به عمل آورده است بر فرضیه ما مهر تصدیق میگذارد !  جلالتمآب کرزی رئیس جمهور اسلامی افغانستان وقتی در آغاز این مصاحبه در پاسخ به این سوالی از خبر نگارB.B.C  که راجع به گزارش رئیس استخبارات امریکا در مورد افغانستان چه می گوئید ؟ با یک ژست کاملأ برابر با رئیس جمهور بوش و دربرخی موارد بلند تراز وی  چنین پاسخ می گوئید : ما گفته های رئیس عمومی استخبارات امریکا راشنیدیم و رئیس استخبارات ما ( افغانستان ) هم در سخنان خود حقائق این کشور را واضیح کرد . نخست ، اگر ما کار کرد های دولت در شش سال گذشته را مشاهده کنیم ، متوجه می شویم که بررسی ارائه شده از سوی دولت امریکا نادرست است و دوم رسم و رواج و عنعنات موجود در افغانستان نیز این بررسی را نا درست ثابت میکند . به این معنی که برنامه انکشاف دهات بیشتر از نیمی از سی و هشت هزار دهات را تحت پوشش قرار داده است . بنأ اجرای برنامه دولتی به این همه مناطق ، حاکمیت دولت را نشان می دهد . نه تنها موجودیت بلکه کار دولت را نیز نشان می دهد . در افغانستان شش سال قبل تنها ۹ ٪ مردم به خدمات صحی

 ( بهداشتی ) دسترسی داشتند اما امروز ، بیش از هشتاد در صد نفوس این کشور به خدمات صحی دسترسی دارند که این خود کار کرد ها وحضور دولت را نشان میدهد . در مورد رسم و رواجها و عنعنات افغانستان ، هر حکومتی که در بین مردم خود جا داشته باشد ، بیشتر از هرنظام دیگر ، حکومت باثبات شمرده میشود و چنین حکومت ها در افغانستان موجود بوده است . اگر حرف های رئیس عمومی استخبارات امریکا این بوده باشد که در اکثر مناطق افغانستان بزرگان اقوام حاکم هستند ، این جای بسیار خوشحالی است . اصل دمو کراسی ، مردم سالاری و حکومت مردمی همین است . ما ازاین خیلی خوشحال هستیم که اینها (امریکا)فکر میکند در افغانستان مردم حاکم هستند و با دولت همکار هستند . مسأ له دوم اگر شما به یک برنامه تلویزیونی BBC  توجه کرده باشید در آن ، منطقه پامیر در ولایت بدخشان و خدمات صحی در آن منطقه را نشان می د اد که در آخرین و دور ترین منطقه شمال شرق ، بیرق افغانستان در اهتزاز بود ، در افغانستان ساحه ای نیست که بیرق افغانستان درآن بر آفراشته نباشد ، تنها به جز مناطقی که در دست دهشت افگنان است .

د لخوش داشتن به این گونه تحلیل ها واقعأ که دل « حضرت فیل!! » را می خواهد ، آن هم تحلیل های ازاین دست که اگر بیان آن از سوی توده های « عوام کا لانعام » به نوعی ساده لوحی تلقی شود بدون شک  اگر سوی مقامات عالیه بویژه شخص ، شخیص جلالتمآ ب رئیس جمهور کرزی به عنوان معیارها وملاک های حاکمیت رژیم معرفی گردند ، برتمامی  تیوری های علمی و جامعه شنا ختی فلاسفه و دانشمندان گوناگونی در تاریخ جوامع بشر  که در زمینه حقوق و جامعه شناسی بزرگترین و ما ند گارترین آثار ی را بر جا گذشته اند خط بطلان کشیده میشود ؛ زیرا پیدا ست که این گونه ملاک ها در امر اثبات حاکمیت دولت بر جامعه و مردم  با بسیاری از تیوری های قدیم در تضاد واقع می شوند !! بخصوص درمسأ له   اقتصاد سیاسی که با مشروعیت یک دولت مدرن رابطه پیدا میکند . اما تکیه جلالتمآب رئیس جمهور کرزی به آماری که از سوی  « مأ موران  معذور » با یک جمع و تفریق ساده در اختیار رسانه های ما فیا ئی قرار میگیرند  ، سخت  جالب بود،  زیرا چنانچه قبلأ این تیوری جدیدی را در مسأ له ولسوالی موسی قلعه به آزمائیش گذاشتیم ، می بینید که چقدر با روح واقیعت های علمی در تناقض ثابت گردید . از قرائن چنین برمی آید که شاید جلالتمآ ب کرزی پس از مطالعه این « تیوری  » موهوم  و شنیدن سخنان رئیس استخبارات امریکا که  مربوط به حاکمیت و سلطه دولت جلالتمآب کرزی بر افغانستان را در بر میگر فت ، قاعد تأ قدرت اندیشیدن و اشتغال به هر امر دیگری را از دست می دهند و چنان در آن غرق میشود که نه میتواند در ردیف آن مسا ئل دیگری را هم در مغز و روح و کار خود طرح کنند ، زیرا برای جلالتمآ ب کرزی هیچ مسأ له دیگری به اندازه ء همین موضوع با اهمیت تر نبوده است .بویژه آنگاهی که مسأ له انتخا بات ریا ست جمهوری افغانستان عمدأ و یا هم بروی مصلحت های سیاسی موضوع داغ میدان سیاست افغانستان شده است ؛ بازهم درشگفتم که چرا آنچه که جلالتمآب کرزی در گفتگو  با رادیو BBC   عنوان کرد با تمامی صحبت ها و سخنرانی های دیگری که به مناسبت های گوناگون ابراز می فرما ئند در تناقض اند ؟ من با اطلاعات نا چیزی که دارم بار ها شکوه ها و حتی اشک ها و گریه های جلالتمآ ب کرزی را دیده ام و شنیده ام که از جفای ، جفا کاران و یاران نیمه راه خود یاد کرده و اشک ریخته است !! من در عین حال که راه حل را نه در کمی و کاستی افراد و جفای دوستان نیمه راه را نه میدانم ، به آن اشک ها و گریه ها و شکوه های مخلصانه ء جلالتمآ ب کرزی سخت  احترام دارم  ؛ اما اینکه سخنان جلالتمآب کرزی موارد پارا دوکسیال Paradoxal  دارد کمی برایم تعجب آور بود . و من علی الرغم احترام به سخنان ایشان که آز آن یک احساس اجتماعی را استنباط کرده ام و مورد احترام من است ، یاد آوری میکنم که زمامدار و روشنفکر شبه امریکائی شدن خطر بدی است ، آدم به هرصورتی که در آید بهتر از این فاجعه است و باز هم متأ سف هستم که چنا نچه شیوهء رائج است ابتدا کوشیدند تا پیرامون برخی از نخبه گان جامعه ما به شمول جلالتمآب کرزی شریک کم ادعا و متواضع !! یک حصار نا مرئی بکشند و آنها را در یک « جو کنترل شده ای نا محسوس » بگیرند تا بتوانند شرائط ذهنی خاصی را که می خواهند و مطلوب بیگانه ها است برای شان بوجود بیا ورند و بر دور شان هاله ای از «قدرت خواهی» و« شهرت طلبی»  بکشند ، که همه چیز را ازورای آن بنگرند وکم ،کم استحاله و معتاد قدرت و شهرت  شوند وزمینه روحی شان را برای استخدام« نا آگاهانه» و سپس « نیمه آگاهانه » و سر انجام « آگاهانه » فراهم گردد . جان کلام این جاست که همین مافیای سیاسی و اقتصادیی که بر تاروپود جامعه ما چنگ انداخته است نخست  به کمک مشاوران متخصص فنی وبنام کمک و بازسازی افغانستان و سپس در چهره های بی نقاب اما به عنوان حمایت جامعه جهانی از مردم افغانستان یکسره سرنوشت کشور ما را در اختیار خود گرفتند و روابط پنهانی سازمان ها و شخصیت های اجیر با بیگانه ها را برای حفظ کیان دموکراسی و جامعه مدنی لازم دا نستند . جالب ترین بخشی از سخنان جلالتمآب کرزی در گفتگوی تاریخی اش  با رادیو BBC   آنجای است که وقتی ژورنالیست رادیو BBC پس از شنیدن چنین تعریف از دموکراسی و مردم سالاری به جلالتمآب کرزی خاطر نشان می سازد که : منطقه ای که شما گفتید، دورافتاده است، این گزارش و دیگر گزارش ها میگوید که در ساحات مرکزی، به ویژه جنوب و شرق افغانستان مناطقی است که در دست طالبان و یا مخالفین دولت است. جلالتمآب کرزی رئیس جمهور افغانستان باز هم در هاله ای از قدرت در پاسخ به ژورنالیست رادیو BBC چنین پاسخ می گویند : موضوع طالبان جدا است و اگر آنها

 ( امریکا ) میگویند ده در صد افغانستان در دست طالبان است این نادرست است . رئیس استخبارات ما (افغانستان ) گفت که طالبان در پنج در  صد خاک افغانستان حضور دارند !! من در مورد ساحاتی سخن میگویم که آنها گفته اند که بزرگان اقوام حکومت می کنند . اینها غربی ها ، نه میتوانند میان بزرگان اقوام و روحانیون مذهبی و افراد مسلح در افغانستان تفاؤت قائل شوند ، مشکل آنها همین است. برای ما بزرگ قوم یک شخص محترم ونما ینده مردم است . حکومت های نیرومند ، همواره با همکاری ملتها و بزرگان اقوام به وجود می آیند . زمانی که من خورد سال بودم ، بخاطر دارم که در قندهار، ارزگان و هلمند بزرگان اقوام معضلات راحل و فصل میکردند در حالیکه حکومت موجود بود ، ولی بزرگان اقوام بین مردم صلح می کردند ، من خورد سال بودم در زمان حکومت ظاهرشاه بیاد دارم که در ولسوالی پنجوائی ولایت قندهار یک نفر فرار کرده بود و حکومت نه میتوانیست او را بازداشت کند ، به پدر من مراجعه کردند که بزرگان و متنفذین قوم را فر ا خو ا نید تا این شخص پیدا کنند . پدرم بزرگان قوم را دعوت کرد ، من شاید ده یا یازده ساله بودم ، بزرگان گرد هم آمدند و به آن شخص پیام فرستادند که بیا ید ، او آمد ودر منزل ما آن شخص را به حکومت تحویل دادند ، من می پرسم آیا در آن زمان حکومت در ولایت قندها ر حاکمیت نداشت ؟

متأ سفانه ازاین توضیح مختصر و فشرده ء جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان بخوبی روشن و هویدا  میگردد که آن جناب نه تنها در مقائیسه عمومی  نظام های حاکم در دو مقطعی از تاریخ دچار اشتباه شده  ، بلکه اصولأ اکثر معاد لات و فورمولبندی های جامعه شناسی را نیز  که در مباحث تاریخی بویژه جامعه شناختی باید رعایت میگردید بکلی نادیده گرفته است .  زیرا بعد از تقریبأ سه دهه چالش فکری و تجربه عملی گمان میرفت که گفتمان دموکراتیک و مردم سالار در جامعه افغانی  که با  جامعه مدنی در افغانستان وابسته است  به گفتمان غالب در عرصه سیاسی و اقتصادی افغانستان تبدیل شده است و تصؤر می شد که هوا داران گفتمان های ضد دموکراتیک و مردم سالار یا با وجود در اختیار داشتن قدرت سیاسی و اقتصادی با روحیه شکست خورده خودرا در عقب فرآیند دموکراتیک در جامعه افغانی پنهان میکنند و یا بصورت گروه های کم اهمیت در میان مخالفان قدرت حاکم در کشور به حیات خود ادامه میدهند . اما با سخنان ضد و نقیض جلالتمآب کرزی که با یک رسانه ء معروف به سطح جهانی مطرح کرده است مصادق و نشانه های از وجود یک گفتمان مافیائی درحوزه قدرت سیاسی به نظر میخورد که دیگرنه میتوان آنها را بی اهمیت و بی تأ ثیر قلمداد کرد و نگران  اوج گیری  دوباره ء گفتمان ضد دموکراتیک بویژه از« جنس مافیائی»   نبود . به اصل گفتگوی جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان باز گردیم ، جلالتمآب رئیس جمهور کرزی شاید به دلیل خستگی های  وافری که در محیط کار برای وی به پیش آمده ،  شخصأ زحمت مرور ارزیابی گزارش آقای « مایکل میپلیز » Michae Maples » رئیس استخبارات نظامی امریکا را که بروز پنجشنبه ۲۸ فبروری سال ۲۰۰۸  درجلسه استماعیه  کمیته نیروهای مسلح سنای امریکا ایراد کرد متحمل نه فرموده  و زحمت این امرمهم سیاسی و  تحلیلی را بدوش « لشکری از مستشاران خورد و بزرگ» خود انداخته است ،  که اکثریتی از آنها تازه به دوران رسیده اند و به مقتضای طبیعت متملقانه و بی خاصیت شان در کار جعل اندیشه ها و برنامه ها مهارت کامل دارند .آنچه که در این زمینه موجب تعجب گردید  ، این است که چگونه  قدرت های  پنهانی  حاکم بر سرنوشت ملت فقیر و جنگ زده ، مگر باایمان ما ،  با فخر فروشی بر وجود تاریخ چندین صد ساله جامعه مدنی و دموکراسی در قلمرو جوامع خویش ، و وجود بزرگترین مراکز تحقیقاتی و علمی  نتوانسته اند پرده ازچهره ء شیطانی  این دغل بازان متملق که مگس های " دوغ " هر روز گار اند ، بردارند .؟ متأ سفانه که گذشته ء مرموز و پنهانی روابط این گروهی  از متملقان بویژه از« جنس روشنفکری» آن  با شبکه های خطر ناکی از بیگانه های طماع و فرصت طلب قصه ای درازی دارد .!! که این گونه ارتباطات پیچیده مافیائی بزرگترین مانع در راه رسیدن به حق خود ارادیت ، آزادی و  استقلال واقعی ملت ما افغانستان عزیز گشته اند . !! در راستای همین استراتیژئی تباه کن بیگانه گان است که از مفاهیم واضیح و روشنی چون دموکراسی ، جامعه مدنی ،  عدالت اجتماعی و دهها مطلب دیگری تفسیر های مختلف اما موافق با منافع قدرت های بزرگ ارائه میگردد . چنانچه در گفتگوی مفصل  جلالتمآب کرزی که با رادیو BBC  انجام داده است تبعات و آثار این چنین تفسیر های ضد و نقیض بصورت وافر  به مشاهده میرسند . !!

 جالب ترین و در عین حا ل سوال بر انگیز ترین قسمت  گفتگوی جلالتمآب کرزی رئیس جمهور افغانستان اشاره به مسأ له ای نوع نظام سیاسی در افغانستان است که جناب شان پس از طرح برخی  پرسش ها ی  خبرنگار رادیو BBC   که « گویا در زمان گذشته دولتها با درنظر داشت وضعیت امروزی در دیگر کشور ها ، حاکمیت چندانی نداشتند ، برای اینکه دولت با همکاری بزرگان اقوام اداره می شد و دولت کنترول کامل نداشت » جلالتمآب کرزی در پاسخ و توضیح  این سوال چنین گفت : « یعنی رئیس جمهور امریکا در کشور خود حاکمیت ندارد ؟ چون در هر ایالت جداگانه انتخابات میشود ، والی بر گزیده میشود و هر محل نهاد ها وشوراهای جدا گانه خود را دارد . ولی چنین حکومت یک حکومت حاکم است .

اگر منظور شما یک حکومت دیکتا تور ی باشد که مردم هیچ سهمی در آن نداشته باشند و همه قدرت در دست سر بازان و حکومت بوده باشد این موضوع جدا است . شما اگر در مورد حکومت شوروی سابق یا چنین حکومت های دیگر حرف میزنید سخن جدا است ، اما الحمد ا لله چنین نیستیم ، حکومت با همکاری و پشتیبانی مردم نیرومند ترین حکومت است . مثلأ حکومت سویس و حکومت آلمان . ایا این دو حکومت نیرومند و با ثبات است یا حکومت های که تنها به نیروی سربازان اداره میشود ؟ » من فکر میکنم که جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان با ارائیه این « تز » جدید که با مثال های روشن و واضیحی که نام بردن از کشور های « سویس و آلمان » به عنوان الگو های روشن نظام فدرالی در جهان محسوب می گردند به نا کار آئی  نظام  متمرکز و ریاستی در افغانستان اعتراف میکند . ...

 

 

     منطق « بنی اسرائیلی »یا برخورد دوگانه ؟

 

نگاه کوتاهی  به  آخرین گفتگوئی جلالتمآب  حامد کرزی رئیس

جمهوری اسلامی افغانستا ن با رادیوBBC

 

گلیم بخت کسی را که  بافتند  سیاه

به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد .

 

                     حضرت حافظ (رح)

 

قسمت دوم

 

قبل از اینکه وارد مبحث اصلی مان نگاهی به آخرین گفتگوی جلالتمآ ب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان شویم داستانی را بیان میکنم ، که مصداق عینی  تحلیل های جلالتمآب کرزی با رادیو بین المللی BBC  محسوب میشود  . میگویند دو تن که از مدت ها هم دیگر را ندیده بودند ، به دیدار همدیگر نا ئل شدند ، نفر اول پس از احوال پرسی از اینکه دوست اش یعنی نفر دوم از اینکه پسرش را زن و دختراش را  شوهر داده اظهار خوشحالی و رضا یت کرد و حال و احوال آنان را پرسید . دوست اش وقتی این سوال را شنید ، بلا فاصله گفت : داماد ام بسیار آدم خوبی است ، هر ماه یکبار دخترم را به سیاحت و سفر میبرد ، یک باب خانه و موتر آخرین مودل برایش خریده است و طبعأ یک خدمتگاری را هم به خانه آؤرده است که امور منزل را به وجه خوبی به انجام برساند . مگر امان از عروس بد جنس ام ، که روزگار پسرم را سیاه کرده ، هر روز میگوید که چه وقت مسافرت و سیاحت میرویم ؟یا منزل و موتر می خریم  ؟ یا اینکه میگوید من دیگر بسیارخسته شده ام باید خدمتگار و خادم بیاورید .

این را میگویند « منطق بنی اسرائیلی » که دنیا و عالم را بر محور منافع خود می بینند و هیچ قاعده ای راکه همزمان بر خود ودیگران حاکم باشد ، نه می پذیرد .دراین همین گونه «منطق بنی اسرائیلی »  است که  زما مداران و حاکمان در جوامع بشری با لاخص در کشور های جهان سوم و عقب مانده قواعد اخلاقی و رفتار های اجتماعی در جامعه را مستقل از منافع خود تعریف نه میکنند ، کاری را که برای خودش می پسندند ، همزمان برای دیگران نه می پسندند ؛ همچنان کاری را که جزئ از رسالت های دیگران به حساب می آورند ، برای خود شان جائز نه می دانند . دروغ و تهمت و خیانت در امانت و نقض پیمان با مردم اگرازایشان سر میزنند ، امر مقدسی است و اینگونه عملکرد های ناپسندیده و ذشتی را با همان  میتود های که « منطق بنی اسرائیلی » بر آن استوار است ،« توجیه شرعی » و قانونی میکنند ! با دقت و مسؤلیت کامل  باید گفت که متأ سفانه محتوای گفتگوی جلالتمآب کرزی با رادیو B.B.C مصداق حکایتی است که در ابتدأی این مبحث از محتوای آن به نام « منطق بنی اسرائیلی »  یاد کردم . اکنون لازم است که دنباله ء ارزیابی مانرا از سخنان جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان که در گفتگو با رادیو B.B.C ، بنگاه انتشاراتی انگلستان بیان داشته  است معطوف بداریم . چنانچه در قسمت نخست این مبحث اشاره گردید ، جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در پاسخ و توضیح حاکمیت های گذشته در افغانستان مسأ له مشروعیت یک  نظام واقعأ ملی و مردمی در جامعه افغانی را وابسته به نوع ارتباط  حاکمان با زعمأ و بزرگان قوم میدانند که  برای اثبات این فرآئند اجتماعی  به عنوان یک فورمول ثابت تاریخی داستان والد مرحوم خود را بازگو میکنند که گویا « در دوران حکومت ظاهرشاه بیاد دارم که در ولسوالی پنجوائی ولایت قند هار یک نفر فرارکرده بود و حکومت نه میتوانیست آنرا باز داشت کند ، به پدر من مراجعه کردند که بزرگان ومتنفذین قوم را فراخوانید تا این شخص را پیدا کنند . پدرم بزرگان قوم را دعوت کرد ، من شاید ده یا یازده ساله بودم ، بزرگان قوم گرد آمدند و به آن شخص پیام فرستادند که بیاید ، او آمد و درمنزل ما آن شخص را به حکومت تحویل دادند ، من می پرسم آیا در آنزمان حکومت در ولایت قند هار حاکمیت نداشت ؟ » وقتی خبرنگاررادیو  B.B.C با چنین پرسش جلالتمآب کرزی مواجه می گردد ، بلا فاصله این چنین مسأ له را  با رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در میان میگذارد : « اما در آن زمان هم دولت ها با در نظر داشت وضعیت امروزی در دیگر کشور ها ، حاکمیت چندانی ندا شتند ، برای اینکه دولت با همکاری بزرگان قوم اداره می شد ودولت کنترول کامل نداشت ؟ .» با دریغ و تأ سف  که جلالتمآب رئیس جمهور بازهم  به علت مشغله های که بصورت مصنوعی و نا مرئی برای وی بوجود آورده اند و از چندین سال بدینسو حصار نا مرئی مگر معلومی را به گرد اش  کشیده ا ند در باب مسأ له مشروعیت و حاکمیت سیاسی دولت ها  نیز به نوع منطق آمیخته با تضاد ها ی فراوان جامعه شناختی متوصل می شوند ، و بدون کوچکترین تأ مل و دقت لازم برای یک رئیس جمهور مسأ له را بر مبنای « اصل عدم قطعیت » Indetermination  یا " اند تر میناسیون " اینگونه پاسخ میگویند : « یعنی رئیس جمهور امریکا در کشور خود حاکمیت ندارد ؟ چون در هر ایالت جدا گانه انتخابات می شود ، والی برگزیده می شود و هر محل نهاد ها و شوراهای جداگانه ء خود را دارد . ولی چنین حکومت ، حکومت حاکم است.اگر منظور شما یک حکومت دیکتاتوری باشد که مردم هیچ سهمی در آن نداشته باشند و همه قدرت در دست سربازان و حکومت باشد این موضوع جدا گانه است . شما اگر در مورد حکومت شوروی سابق یا چنین حکومت های دیگر حرف میزنید سخن جدا است . اما ما الحمد الله چنین نیستیم . حکومت با همکاری و پشتیبانی مردم نیرومند ترین حکومت است . مثلأ « حکومت سویس و حکومت آلمان »  آیا این دو حکومت نیرومند و با ثبات است یا حکومت های که تنها به نیروی سربازان اداره می شود ؟ »   هر چند ما در نخستین قسمت و قبلأ نیز بصورت فشرده به  این مسأ له اشاره نمودیم مگر نه میتوان این مطلب مهمی را که بیشترین بخشی از آن به نوع نظام سیاسی در یک جامعه عقب مانده باالخصوص افغانستان ارتباط میگیرد از نظر بدور انداخت و به محتوای آن سروکاری نداشت ؛ ! در این جا اعتراف صریح و روشن جلالتمآب کرزی  بر ناتوانی های مدیریتی خود و همکارانش ، حتًٌٍٍی آنعده کسانی که در معادلات جنون آمیز قدرت های بزرگ جهانی که به بهانه مبارزه با تروریزم و القاعده در افغانستان حضور نظامی  و سیاسی دارند ،ُ بدون کوچکترین آگاهی بر جلالتمآب کرزی تحمیل شده اند ُ، سخت قابل تأ مل است ،و اما آنچه که میتوان در باره ء منشأ  ارتباط و موضع گیری های این مهره ها ی به ظاهر دموکرات !!،  مذهبی ! و وطن دوست که تازه از برکت حادثه ء دلخراش یازدهم سپتامبر بصورت و شمائل جدید سیاسی در آورده شده و در قلمرو جغرافیاوئی افغانستان آیام « سربازی !! » را در پست های بلند ی از خدمت  سپری میکنند ، بیان کرد ، این است که  تقریبأ از سه دهه بد ینسوو شاید هم در مسیر یک تاریخ دراز سیاسی جامعه ء ما  این دلقکان متملق  روزگار با قدرت های خارجی بویژه با شبکه های استخباراتی و جاسوسی  آنها  « آب و نمک » شده  وبه عنوان خدمتگاران راستین آنها مشغول خدمت  اند !!

اکنون راستی چرا چنین است ؟ استراتیژیی جامعه جهانی در افغانستن چیست ؟ و برخورد آن با واقیعتها و مشکلات اجتماعی که بیشتر از سیاست های قبلی و « درونی » خود شان سرچشمه میگیرند چگونه است ؟ این همه پرسش های بوده که پاسخ دقیق آن را جز به آگاهی از توانا ئی ها ، امکانات لازم در فرائند مشروعیت نظام و آن هم از نوع « جمهوری اسلامی افغانستان » و جز با تشریح و درک مواضع ، خط مشی و چهارچوبهای حرکت آن نه میتوان بطور دقیق دریافت . اما اوضاع نابسامان تقریبأ شش سال گذشته کشورو مردم افغانستان حکم میکند که « دموکراسی » و« مردم سالاری » در گفتمان اقتدار گرا و حاکم بر سرنوشت افغانستان  ، وصله ای بیمار و زائده ای تحمیلی است که حاکمان راستین جامعه ما باید در فرایند ساخت وساز های اجتماعی خودرا از شر آن برهاند . بدون شک که گفتگوی مفصل و تاریخی جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان با رادیو B.B.C  که مملو از تضاد های فراوانی است مصداق بخشی از این ساخت و ساز های اجتماعی و سیاسی به شمار میرود . چنانچه حین تثبیت نوع نظام سیاسی در افغانستان که با تصویب قانون اساسی کشور با ید تبلؤ ر می یافت شخص  جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در اکثر سخنرانی های خود از برتری ها و فوائد نظام متمرکز سیاسی یاد می فرمودند ؛ وبرای تسلط بر افکار عامه و زمینه سازی برای ایجاد نظام دل پسند از طریق  قانون اساسی در افغانستان ، تمامی رسانه ها ی اطلاعات جمعی  مانند رادیو ، شبکه های بیست وچهار ساعته تلویزیونی ، جرائد و روزنامه ها خلاصه تمامی ابزار تبلیغاتی مافیائی  در خدمت خود گرفته بودند ، از زمین و فضای  افغانستان در توجیه  « نظام متمرکز سیاسی » و تردید « نظام پارلمانی » مطالبی بیان می گردید ، تا بالاخره« گفتمان نظام مرکزی » با« منطق بنی اسرائلی» آنزمان به عنوان« گفتمان غالب » سیاسی مبدل گردید . بطوری که حتی  مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی افغانستان در گرو میزان قرب و ارادت حاکمان به مناسبات ذات البینی قدرت های خارجی قرار گرفت ؛ لهذا بخوبی می بینیم قدرت و نهاد و حتی دانشمند و سیاستمداری پذیرفته و مواجه است که مورد تا ئید و قبول ایالات متحده امریکا و قدرت های شامل در ا ئتلاف جهانی مبارزه با تروریزم باشند .در این گفتمان، وابسته گی با بیگانه گان  معیار و مبنای همه امور است ، و متابعت از آن شاخص اصلی نظام سیاسی کنونی محسوب میشود .!  جالب و شیرین تر از همه این است که پس از گذشت چندین سال که بدون تردید منافع قدرت های بزرگ جهانی نه تنها در قلمرو افغانستان بلکه بصورت استراتیژیک در تمامی کشور های شرقی و اسلامی تغییر یافته است ، جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به عنوان بزرگترین و موفق ترین مجری پروژه  توجیه  سازی  با فراموش ساختن کا مل  آن همه  توجیهاتی که حین تصویب قانون اساسی افغانستان در امر تداعی نظام متمرکز سیاسی در افغانستان از سوی آن جلالتمآب صورت گرفته بود با بیان نمونه های از رژیم های همچون « سویس و آلمان » در امر مشروعیت نظام سیاسی و اجتماعی افغانستان همین نظام حاکم بر افغانستان را نمونه کاملی از دموکراسی و مردم سالاری می دانند و هرچند رئیس امنیت ملی افغانستان در امر توضیح دست آورد های سیاسی و نظامی ای که در طی چندین سال حاکمیت نظام مافیا ئی از جنس بین المللی آن بدست آمده است پس از آنکه آقای مایکل میپلز ( Michael Maples)رئیس آژانس اطلاعات نظامی امریکا طی یک گزارش مفصلی به کمیته نیروهای مسلح  کنگره آنکشور اعلام کرد که دولت جمهوری اسلامی افغانستان تنها بر ۳۰ ٪ خاک آنکشور تسلط دارد و متباقی آن یعنی از جمله هفتاد فیصد خاک افغانستان تنها ۱۰  ٪ در دست نیروهای طالبان و ۶۰ ٪ آن  در دست رهبران قبائل و متنفذین اقوام قرار دارد ، پس از چند روز تحمل و صبراجباری همتای افغانی اش یعنی جنرال صالح  محمد رئیس امنیت ملی افغانستان در یک کنفرانس خبری اشتراک نمود و ضمن مردود دانستن گزارش آقای مایکل میپلز Michael Maples)) دست آورد های نظامی دولت جمهوری اسلامی افغانستان یکی پی دیگری بیان نمودند ، مگر بعد دیگری از این دست آورد ها ی که با هزینه کردن ملیارد ها دالر در سکتورهای اقتصادی و فرهنگی بدست آمده ، در همین گفتگوی مفصل با رادیو جهانی BBC از سوی جلالتمآب کرزی به صورت مشروح  بیان گردیده است . البته جلالتمآب کرزی همین  اوضاع تار وتاریکی را که در تمامی کشور بویژه آن بخشی از قلمرو افغانستان که  بنام بزرگان قوم  ، متنفذین و روحانیون جامعه  اداره میشود و ظاهرآ از سلطه اداره مرکزی خارج است ، مظهر نظام« دموکراتیک و مردم سالار» میداند و آن را پایه های اصلی مشروعیت  رژیم اش می شمارند ،موجبات شگفتی اینجانب و دیگر تحلیلگران را فراهم آورده است . به باور من اکثر شخصیت ها و فرهنگها در زندگی پر از فراز ونشیب شان دارای  دو مرحله اند ، مرحله تهاجمی و مرحله تدافعی ؛ هر گاهی که یک شخصیت و یاهم یک اندیشه و تفکر ، کهنه و فرسوده میشود و ازصلاحیت نگاهداری و بقای قدرت اش می افتد ، حالت تدافعی  میگیرد و در برابر حملاتی که از هر سو متوجه اش شده ا ست ، بصورت دوامدار نق میزند ، گریه و ناله می کند ، غیر از خودش همه عقلها و تمامی اندیشه های دنیا  را محکوم میکند ، هیچ گاه خود شانرا مورد شک و تردید و تجدید قرار نه می دهند و هیچ وقت نه میخواهند تا بفهمند که شاید آنچه که  وی و امثال وی بنام « دموکراسی » و

« مردم سالاری » میدانند و به خورد مردم ناتوان نیز میدهند برداشت های  ضعیف از دموکراسی و آزادی  اند ، این است که میبینیم تمامی کسانی که در برج عاج قدرت نشسته اند یا دموکراسی را نادرست فهمیده اند یا اساسأ مفاهیم بزرگ و مهمی چون  دین ،  دموکراسی ، جامعه مدنی و آزادی را بصورت کج و ناقصی تلقی کرده اند و دریک  حالت  شدید  تدافعی از زمان و تاریخ عقب افتا ده اند . و بجای اینکه خود شانرا مورد تجدید نظر قرار بدهند و قضاوت راستین و دقیق بکنند و پیش از همه خود را محکوم کنند ومهمتر از همه ، برای درست فهمیدن و دریافت حقیقت دین و دموکراسی در یک جامعه جنگ زده تلاش کنند ، بجای اجرای این پروژه مهم فکری تمامی دنیا و عموم روشنفکران عالم را محکوم میکنند ؛ و به این شکل سخت در تلاش اند تا نواقص کار و عمل خویش را به گردن دیگران بیا ندازند و بدین ترتیب رسوائی های طبیعی و حتمی ای  که در راه اجرای برنامه های عمل آنها قرار دارند جبران کنند . !! شاید جلالتمآب رئیس جمهور کرزی نه میداند ویا هم نه می خواهند بدانند که  مشروعیت هرنظام سیاسی در با خود بالیدن و سر دادن  شعار های میان تهی نیست ، بلکه به تأ مین آزاد ی حقیقی در جامعه و رعایت حقوق بشر در کشور است .  که نوع و چگونگی  فاصله میان سطح زندگی اقتصادی حاکمان و سائر  شهروندان ، نخستین و  بزرگترین ملاک وجود و یا هم تحقق  اینگونه  جامعه  به حساب می آید . متأ سفانه جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری افغانستان بخاطر سرپوش گذاشتن بر واقیعت های  درد ناک و غم انگیز در جامعه افغانی با یک ژست حساب شده و به مثابه یک زعیم واقعأ  ملی ! و مردمی ! بر ظواهر یک آزادی مصنوعی و پیشرفت های تجملی اشاره میکند ، ودرطی این گونه فعل وانفعالات حساب خود راازحکومت ها و رژیم های دیکتا توری که به قول جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان مردم در آن سهمی نداشته باشد کاملأ جدا میکند !! همچنان جلالتمآب کرزی ضمن بیان تقریبأ شش سال دست آورد ها ی اجتماعی و اقتصادی ، ایجاد زمینه های صحی ( بهداشتی ) برای هشتاد در صد مردم افغانستان ، همچنان گسترش برنامه انکشاف دهات را که به گفته ء جلالتمآب کرزی بیشترازنیمی ازسی وهشت هزار دهات را تحت پوشش قرارداده است" برهان قاطع" برای اثبات اصل حاکمیت بر تمامی افغانستان  دانسته و گستردگی این پروژه عمرانی و سیاسی  را دال بر حاکمیت « دولت اسلامی افغانستان » بر قلمرو افغانستان می شمارد . ایجاد و گسترش پروژه های تعلیمی و تربیتی در دور ترین مناطق افغانستان را سند دیگری برای اثبات حاکمیت دولت افغانستان  و مردود دانستن آماری که از سوی آقای (مایکل میپلز( (Michael Maples)  رئیس بخش استخبارات نظامی ایا لات متحده امریکا مبنی بر کنترول تنهاسی فیصدازسرزمین افغانستان ازسوی دولت جمهوری اسلامی افغانستانبکاربرده است.

متأ سفانه جلالتمآب کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به این اصل جامعه شنا سی تاریخی توجه خود را مبذول نه فرموده است که ساختار قدرت و توسعه اقتصادی مفاهیمی هستند که همیشه در جوامع بشری مباحث داغی را بر انگیخته است و در بسیاری مواردی هم سخت " وهم انگیز " بوده اند . در کشور های عقب نگهداشته شده بویژه جوامع پس از جنگ مانند افغانستان که دارای  نظام های عنعنوی اند و قدرت مصنوعی و به ظاهر مرکزی را بصورت خارق العاده  به مافیائی جهانی زیر نام دولت واگذار شده است ، تحولات و توسعه اقتصادی جامعه به شمول سکتور تعلیم و تربیه ، بدون توجه به تغییرات بنیادین ساختارقدرت،چنان تعبیه شده است که تصمیم گیری های اساسی و کلان در ساخت قدرت سیاسی ممکن نیست . از آنجا که رفتار جامعه متأ ثر از اتحاذ سیاست های نا بخردانه حاکمیت بر پایه عقل و منطق استوار نیست ، لهذا توانا ئی های آن نیز مصرف مقاصدی می شود که بزرگترین موانع در راه توسعه و تکامل اجتماعی محسوب می شوند . لهذا به واسطه همین ساختار قدرت در کشور است که هدف و طرح های اساسی نا روشن و ناممکن جلوه میکند . در حوزه اقتصادی در جامعه افغانی ما شاهد نابسامانی های هولناک و خطرناکی هستیم که بدون شک عوارض ناشی از  آن در شیوع فقر عمومی در جامعه نقش اساسی دارند . همچنان در حوزه حقوقی نیز بسیاری از شاخص های این سکتور مانند آزادی بیان و قلم ، آزادی احزاب و انجمن ها ، حفظ احترام به حریم خصوصی افراد جامعه و ده ها مورد دیگری که در فرهنگ کنونی ملت ها به مثابه یک مجموعه سربسته زیر نام احترام به حقوق بشر مطرح می گردد رعایت نه میشوند . انتظار میرفت با گذشت شش سال و چند ماهی که از تشکیل دولت جدید در افغانستان سپری میشود این اهداف در مسیر بهبود این شاخص ها باشد ، متأ سفانه در هریکی از این زمینه ها نه تنها به آنان نزدیک نشده ایم بلکه با گذشت هرروز از آن هدف ها فاصله گرفته و این چالشها عمیق شده است . سوال اساسی اینجاست که چرا با گذشت شش سالی که از تشکیل اداره جدیدی سپری میشود ، این شاخص ها محقق نشده است ؟ و آیا میتوانیم با انجام و ترتیب این نوع گفتگوهای متضاد نیاز های اصلی  جامعه و مردم ما را که اجرای  اصلاحات ساختاری و اساسی در حوزه های مختلفی هستند بر آورده سازیم ؟ راستی چگونه و بر مبنای کدامین استراتیژئی اساسی میتوان بر این لانه ای از بحران ها که همچون مار های مهلکی بر فرهنگ و تمدن ما نیش میزنند فائق آمد و آنرا در سینه ای از  تاریخ خونین  کشور ما مدفون ساخت  ؟

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت