متن بیانیۀ اساسی رفیق فضلی :
به مناسبتِ هشتادمین سالروزِ تولدِ زنده یاد رفیق ببرک کارمل و
۴۴ مین سالگردِ تأسیس ح.د.خ.ا.
شهر آرنهم کشور هالند، مورخ ۲۹ دسمبر ۲۰۰۸
زحمتکشان میهن، توده های مظلوم و بی دفاع، روشنفکران رسالتمند، جوانان پرتلاش، همفکران متحد، رفقای پرشور و پرچمداران با نجابت صمیمانه ترین درودهای گرم و رفیقانه مرا پذیرا شوید.
در نخست به پاس ارجگزاری از شهیدان گلگون کفن و رفتگان حزب ما، ح.د.خ.ا.، روانشاد شهید نورمحمد تره کی، زنده یاد ببرک کارمل، روانشاد شهید استاد میر اکبر خیبر و روانشاد شهید دکتور نجیب الله و سایری رفتگان و شهیدان راه آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی که بخاطر خوشبختی و سعادتمندی مردم مظلوم کشور رسالتمندانه رزمیدند و قهرمانانه جام شهادت نوشیدند یک دقیقه سکوت را اعلام میداریم.
شاعر بزرگی چه دردمندانه میگوید:
یاری کن ای نفس که درین
گوشه ی قفس
بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس
تنگ غروب و هول بیابان و راه
دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس
خونابه گشت دیده ی کارون و
زنده رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس
صبر پیامبرانه ام آخر تمام شد
ای ایت امید به فریاد من برس
از بیم محتسب مشکن ساغر ای
حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس
جز مرگ دیگرم چه کس اید به
پیشباز
رفتیم و همچنان نگران تو باز پس
ما را هوای چشمه ی خورشید در
سر است
سهل است سایه گر برود سر در این هوس.
رفقا و دوستان عزیز،
ما امروز متحدانه و یکپارچه در بزرگداشت از روز تاریخی قرار داریم که جاودانه مرد بزرگ و رهبر پرافتخار زحمتکشان کشور درین روز پا به عرصه گیتی گذاشت و با کارنامه های جاویدانه و ماندگار سرانجام به ابدیت پیوست. بلی، ما در آستانه تجلیل و گرامی داشت از روز تاریخی تولد زنده نام ببرک کارمل رهبر خردمند و مرد بزرگ تاریخ این مرز و بوم قرار داریم.
رفقای عزیز و همرزمان گرامی !
امروز اگر کارمل گرامی در بین ما نیست رهنمودها، اندیشه و تفکر، کارنامه های ماندگار، تزس های استقامت دهنده، بیانیه ها و فرموده های ارزشمند این رهبر محبوب مارا در همه موارد رهنمایی و همیاری مینماید، کارمل مرد بزرگی بود که خوشبختی خود، خانواده و رفقای حزبی اش را در خوشبختی و نیکنامی مردم افغانستان جستجو مینمود. باری کارمل گرامی در اجتماع نظامیان حماسه آفرین قوای مسلح کشورفرمودند:
((افتخار و سربلندی شما رزمندگان پرشور و انقلابی در بوجود آوردن جامعه فارغ از ستم طبقاتی، تامین زندگی ابرومند به مردم کشور، تهیه نان و مسکن و مکتب به فرزندان گرسنه و یتم میهن، دفاع از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال سیاسی افغانستان نهفته است. امروز شما افسران و سربازان قوای مسلح بخاطر خوشبختی، سعادت و سربلندی مردم در جبهه های گرم نبرد برعلیه اجیران بیگانه صفت داخلی، باداران منطقوی و پلانهای شوم امپریالیزم و ارتجاع - قهرمانانه میرزمید و کارنامه های انقلابی شما زینت بخش تاریخ معاصر این مرز و بوم خواهد شد و شما رزمند گان سرسپرده میهن همبستگی میلیونها رنجکشیده یی میهن تانرا با خود دارید...)).
رفقای عزیز،
درینجا مختصراً به زندگی و کارنامه رهبر بزرگِ ما ببرک کارمل و تاریخ مختصر حزب دموکراتیک خلق افغانستان مکث مینمایم.
ببرک کارمل بتاریخ ۶ جنوری سال ۱۹۲۹ در یک خانوادهء روشنفکر در قریهء کمری ولسوالی بگرامی ولایت کابل دیده به جهان گشود و در سنین طفولیت مادرش را از دست داد. پدرش، زنده یاد محمد حسین خان یک افسر عالی رتبهء اردوی افغانستان بود اما وی هیچ گاه از این موقف دولتی پدرش استفاده نکرد.
ببرک کارمل بتاریخ اول دسمبر سال ۱۹۹۶ مطابق ۱۰ قوس ۱۳۷۵ در شهر مسکو وفات یافت. او یک سیاستمداری بود که از سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۶ در راس حاکمیتِ حزب و دولت دموکراتیک افغانستان قرار داشت.
ببرک کارمل پس از فراغت از لیسهء عالی امانی شهر کابل فارغ و شامل فاکولتهء حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل گردید. درینجا او برای بار اول با فعالین سیاسی در تماس شد. کارمل بزودی رهبر جنبش دموکراتیک محصلین گردید.
شجاعت و دلیری مجاهدان اصیل راه آزادی و غازی مردان و زنان آزادی خواه افغان علیه استعمار بریتانیا از همان آوان جوانی بر وی اثر افگنده بود. بدین ترتیب نوجوانی ساختار شخصیتِ ببرک کارمل تکوین می یافت و تاریخ آتیهء افغانستان ورود وی را در صحنهء سیاست و تغییرات اجتماعی میکشانید. بلی، این انتظار بی جا نبود زیرا آنچه در روح بزرگ این شخصیتِ اجتماعی و سیاسی افغانستان معاصر تداعی می یافت همان نبرد و بزرگیی بود که منشأ آن در تاریخ پنج هزار سالهء سرزمین افغانهای شجاع سابقهء طولانی داشت و در روال مبارزات بزرگ مردان تاریخ این مرز و بوم با خطوط زرین حک گردیده است، یعنی مبارزهء داد علیه بیداد !
سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و تقسیم هند بریتانوی، مبارزات کانگرس ملی هند، شاخهء انشعابی آن مسلم لیگ و خاصتاً مجاهدات و مبارزات پشتونخواه خیلی ها توجه وی را به خود معطوف ساخته بود.
در سالهای ۱۳۳۰ ببرک کارمل جوان که مصروف تحصیلات عالی در پوهنتون کابل بود مفکورهء دموکراسی و آزادیخواهی که در اکثر نقاط جهان در حال اوج گیری بود او را متمایل به خود ساخت که بعدها این روحیه در تقویه و انسجام جنبش روشنفکری افغانستان متبارز گردید.
پوهنځي حقوق و علوم سیاسی کابل که در آن زمان یگانه مرکز پرورش کادر های سیاسی و حقوقی کشور و سایر رشته های علوم اجتماعی به شمار میرفت، به کانون گرم جنبش جوانان مبدل گردیده بود. در این میان نقش ببرک کارمل به مثابهء سازمانده و مبلغ دموکراسی خواهی و ضدیت با مطلقیت نظام سلطنتی روز تا روز برجسته تر میگردید و حاصل این تلاشها تاسیس اتحادیهء محصلان پوهنتون کابل بود و ببرک کارمل به حیث مؤسس و رهبر آن، راه خود را در مبارزات جنبش روشنفکری تعیین نمود.
این امر باعث شد تا برای اولین بار ثمرهء مبارزات و نهضت نوجوانان که توسط روشنفکران مشهور آن زمان یعنی دکتور عبدالرحمن محمودی، میر غلام محمد غبار و مبارز جوان ببرک کارمل رهبری میگردید خشم سلطنت را برانگیزد که بالاخیر شخصیت های یاد شده همراه با ده ها جوان دیگر راهی زندان گردیدند.
ببرک کارمل در اواسط دههء ۱۹۵۰ بدلیل فعالیتهای ضد رژیم بیشتر از چهار سال زندانی ماند و بعد از رهایی از زندان دوباره به تحصیلاتش ادامه داده و در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی تحصیلات خود را به پایان رسانید. و بعد از فراغت وی از پوهنتون، دورۀ مکلفیت عسکری را به پایان رسانید و سپس الی سال ۱۳۴۴ هجری شمسی در وزارت های معارف و پلان وقت به وظایف دولتی اشتغال داشت.
ببرک کارمل که دیگر از پخته گی های سیاسی لازم برخوردار بود افکار و اندیشه اش را مصروف ایجاد کانونهای بزرگ سیاسی ساخته که نتیجهء آن ابتدا ایجاد حزب دموکراتیک «وطن» تحت ریاستِ مرحوم میر غلام محمد غبار گردید.
ببرک کارمل به مثابهء یکی از بنیان گذاران اصلی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بعد از رهایی از زندان تلاش وسیعی را روی دست گرفت تا در بسیج روشنفکران و تشکیل سازمان سیاسی یی که دارای پروگرام روشن و از دسپلین لازم برخوردار باشد و برای سعادت انسانی جامعه و رهایی آن از انواع فقر و شگوفایی وطن در راه یابی به سوی تمدن معاصر جهانی قادر باشد اقدام ورزد. موصوف موفق گردید با ایجاد تفاهم با روشنفکران دارای خواست های انسانی که اکثراً با وی در زمانی که در رهبری جنبش جوانان در دورهء هفتم شورا یا نهضت مشروطیت سوم آشنایی و همکاری داشتند، پیمان ایجاد اولین حزب متشکل و با انضباط سازمانی را شالوده ریزی نمایند
این حزب که دارای برنامهء روشن و پروگرام دقیق و منسجم نگردیده بود نتوانست به کار و فعالیت خویش ادامه بدهد و در همان سال دستخوش انحلال شد. اما مفکورهء ایجاد حزب منسجم و دارای پروگرام معین نزد ببرک کارمل زنده باقی ماند.
ببرک کارمل در دو دورهء پارلمان یعنی دوره های ۱۲ و ۱۳ شورای ملی به حیث وکیل شورا به نماینده گی از فرکسیون حزب و نقش شان در تنویر اذهان مردم افغانستان از اهمیت بسزایی برخوردار بود.
ببرک کارمل پس از تغییر نظام از سلطنت به دولت جمهوری که به وسیلهء مرحوم محمد داؤد تحقق پذیرفت نقش مؤثری را در پشتیبانی و حمایت از پلان های ثمربخشی که افغانستان را در شاهراه تکاملی از عقب مانی های قرون وسطایی بیرون میکشید ایفا نمود.
نقش ببرک کارمل یکجا با نورمحمد تره کی در وحدت مجدد حزب و افزایش نیرومندی صفوف آن در سال ۱۳۵۶ متبارز بود. ببرک کارمل پس از قیام نظامی ۷ ثور ۱۳۵۷ به حیث معاون شورای انقلابی و معاون صدراعظم تعیین گردید. وی به خاطر تحقق مرامی که در پیش روی حزب قرار داشت با خودگذری تا سرحد کنار رفتن از مقامات حزبی و دولتی و تقررش به حیث سفیر در کشور چکوسلواکیا به خاطر حفظ وحدت و یکپارچه گی حزب و صفوف آن و جلوگیری از تضعیف نیروی حزب موافقت نمود. زنده یاد ببرک کارمل.در ماه اگست سال ۱۹۷۸ همرا با ۵ نفر سایر اعضای حزب از وظایف شان اخراج و به کشور فراخوانده شد.او با این دستور خاینانه مخالفت کرد و در انسجام و تشکل اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان تلاش نمود.
کارمل میگفت:
((بغرنجی روند دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی و تحقق دگرگونیهای مهم اجتماعی و اقتصادی در کشور تنها ناشی از عقب ماندگی ها و پرابلمهای گذشته و دشواری های مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی نبوده بلکه اشتباهات، انحرافات و خطاهای جدی نیز در این زمینه نقش فاجعه انگیز و تراژیک داشتند.اعمال جنایت آمیز حفیظ الله امین و باند وی، زیانهای سنگین و بسیار دردناکی را به امر انقلاب ملی و دموکراتیک کشور ما وارد کرد.))
کارمل کشور را بر بنیاد اندیشه های عصری ومترقی بنیان گزاری مینمود، اما در اثر و جنایت وطنفروشان داخلی، مداخلات منطقوی و دسیسه های پلان شده بین المللی این سعادتمندی، آرامی و خوشبختی ملت افغانستان به بن بست مواجه شد.
دولتیکه از کارمل بجاماند متشکل از بهترین، اگاه ترین و صادقترین وطنپرستان تحصیل یافته بود. به اصطلاح امروز تکنوکرات های آگاه بودند که امروز نبود شان را مردم افغا نستان و جامعه بین المللی حس میکنند. مردم افغانستان سر تعظیم در برابر شان فرود می آورند.
روسو در کتاب معروف قرار داد اجتماعی اش نوشته است: مردمی را که بخواهند فاسد بسازند اول فریبش میدهند.
و شیطان صفتان، مردم نجیب افغانستان را در طی یک قرن دو مرتبه بنام دین اسلام اغوا نمودند و فریب دادند یکی درزمان زمامداری شاه جوان کشورغازی امان الله خان و دیگری در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحت قیادت کارمل. حکومت کارمل از لحاظ ترکیب ملی و جا بجائی اقوام و ملیت ها در تاریخ کشور بی نظیر بود. برای اولین مرتبه یکی از فرزندان اقوام هزاره صدراعظم افغانستان تعیین شد و حتا برای بلوچ ها، نورستانی ها و ایماق ها در اداره دولتی مقام و منزلت در خور شان و شوکت شان داده شد.
زنده یاد ببرک کارمل پس از عودت مجدد و تقبل مسؤلیت حزبی و دولتی بر اساس فیصلهء حزب صدای رسای باز هم فشرده گی و همبسته گی رزمی حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان را بلند کرد و از تمام صفوف حزب دعوت به عمل آورد تا وحدت و همبسته گی رزمی حزب را چون مردمک چشم حفظ نمایند.
در طی مدت هفت سال مسؤلیت حزبی و دولتی در تمام گردهمآیی ها اعم از کنفرانس ها، پلینوم های حزب و همچنان نشست های با عظمت از قبیل جرگه های سران و موی سفیدان اقوام و قبایل، نشست هایی که با سران ولایات کشور، خلاصه در تمام شؤون زنده گی حزبی و دولتی داشتند، تکیه بالای وحدت حزب، جلب توده های وسیع به دور حزب، جلب و پشتیبانی و حمایت قاطع مردم از پلانهای انسانی که حزب و دولت به دوش گرفته بود نموده و پیوسته تأکید می نمود که صلح سراسری کشور تأمین گردد و به مداخلات خارجی در تعین سرنوشت کشور خاتمه بخشیده شود.
وی از فرزندان کشور که آگاهانه و یا ناخودآگاه سلاح در دست علیه مردم خویش جنگ و خونریزی را پیشه گرفته بودند دعوت به عمل می آورد تا سلاح را در زمین گذاشته به قتل و خونریزی خاتمه بخشیده و به اعمار افغانستان کشور مشترک افغانها سهم شایستهء خویش را ادا نمایند.
رفیق کارمل بزرگ در تزس های ده گانه چنین عالمانه میفرماید:
((طی هفت سال و چند ماهیکه از پیروزی انقلاب می گذرد، کشور ما به موفقیت های قابل ملاحظه ای دست یافته است، در ج.د.ا تحولات اجتماعی و اقتصادی بشمول اصلاحات ارضی و آب انجام میگیرد. اقتصاد ملی و فرهنگ خلقهای کشور رشد می یابد و پروسه دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی، بسط و توسعه حقوق و آزادی های دموکراتیک مردم در کشور ادامه دارد. مظاهر روشن تمایل مردم افغانستان به پشتیبانی از انقلاب و توسعه روز افزون پایه های اجتماعی انقلاب، تدویر موفقانه لویه جرگه تاریخی و دموکراتیک عنعنوی و جرگه عالی قبایل و شرکت فعالانه مردم در انتخابات ارگانهای محلی قدرت و اداره دولتی در سالجاری میباشد، که پروسه آن ادامه دارد. انقلاب برابری تمام ملیتها و اقوام و قبایل کشور و حقوق مساوی برای کلیه اتباع کشور را بدون تبعیض و تمایز و صرف نظر از موقف اجتماعی ملیت، قوم، قبیله، جنس و مذهب آنان اعم از مذهب سنی و شیعه و مذاهب دیگر اعلام داشته است که در عمل تحقق می یابد.
دولت ج.د.ا، صادقانه دین مبین اسلام را احترام می گذارد، آنرا رعایت و پشتیبانی مینماید.
موقف بین المللی کشور ما استحکام یافته، نقش آن در جنبش عدم انسلاک فعالتر و روابطش با دول مترقی وسیعتر گردیده است. این همه تغیرات در شرایطی تحقق می پذیرد که امپریالیزم بین المللی و اجیران مزدور آن در امور داخلی ج.د.ا به مداخله مسلحانه توسل میجویند و در چنین اوضاع و احوال، دولت ج.د.ا مجبور به مبارزه شدید علیه نیروهای ضد انقلاب داخلی و تحمیل شده خارجی میباشد.
تدویر لویه جرگه، جرگه عالی قبایل و آغاز موفقانه انتخابات ارگان های محلی قدرت و اداره دولتی، حمایت و پشتیبانی پرشور مردم را در تائید تمام از سیاست داخلی و خارجی حزب و دولت و پروسه دگرگونیهای انقلابی در افغانستان نشان داد.
در افغانستان انقلابی و نوین، دموکراسی به معنی حاکمیت خلق توسط خود خلق رشد مییابد و شرکت متساوی الحقوق تمام اهالی کشور در اداره امور دولتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فرهنگی و معنوی تأمین میگردد و نقش زحمتکشان در عرصه های نامبرده ارتقاء می یابد.
کمیته مرکزی ح.د.خ.ا، شورای انقلابی، حکومت ج.د.ا و جبهه ملی پدروطن از حمایت بیدریغ خلق زحمتکش و دلیر افغانستان عمیقاً سپاس گزار بوده و معتقد است که وحدت همه اقشار و نیروهای ملی و دموکراتیک ضامن پیروزی های بیشتر خلق افغان می باشد.))
وقتی کارمل بقدرت رسید اولین کاری که کرد.مساله خروج قوای شوروی را از افغا نستان مطرح کرد. اولین اعلامیه در ماه می سال ۱۹۸۰ یعنی صرف ۵ ماه بعد از مداخله شوروی ها صادر گردید. همین اعلامیه در ماه اگست سال ۱۹۸۱ دوباره تکرار شد.به اساس همین اعلامیه در ماه جون ۱۹۸۲ مذاکرات غیر مستقیم تحت نظر دیگو کوردوویز نماینده سر منشی ملل متحد برای افغانستان در ژنیو آغاز گردید. محتوای آن همان ۴ ماده بود:
- خروج قوای خارجی از افغانستان
- قطع مداخله
- برگشت مهاجرین
- ضمانت بین المللی مبنی بر عدم تکرار مداخله.
اما امپریالیزم شرارت پیشه و ارتجاع منطقه با دسیسه و مداخلات دوامدار پروسه های ملی و وطنی را سد میشد ند.
کارمل خاطرنشان مینماید :
((دولت ما با تاکید و بار دیگر خاطر نشان می سازد که بمجرد اینکه مداخله مسلحانه خارجی در امور کشور ما قطع گردد و عدم تجدید آن بطور مطمین تضمین گردد، قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی از افغانستان خارج خواهند شد...
دشمنان انقلاب افغانستان بمنظور ایجاد موانع در راه پیشرفت کشور در جهت تطبیق تحولات انقلابی، دموکراسی و ترقی اجتماعی و اعمار جامعه نوین دموکراتیک به رذیلانه ترین توطئه ها و دسایس دست میزنند. آنها تلاش میورزند تا چنان مطالب ناروا و نا درست و جعلی را به انقلاب نسبت بدهند و انجماد معنوی و فساد اخلاقی را اشاعه نمایند که با خواست و اهداف شریفانه آن مغایرت کامل دارد.امپریالیزم نمی خواهد واقعیت انقلاب ما را بپذیرد و با نا دیده گرفتن اراده خلق مستقل افغان، مذبوحانه تلاش میورزد آنرا از حق انتخاب راه انکشاف و ترقی اجتماعی محروم سازد و امنیت آنرا مورد تهدید و تجاوز قرار دهد.
تجارب حاصله ثابت میسازد که راه دیگر انسانی و وطنپرستانه و بشردوستانه بجز تحقق اصول آزادی، دموکراسی و ترقی اجتماعی برای نجات مردم ما از عقب مانده گی قرون متمادی وجود ندارد، ولی تحقق اصول هیچگاه امر سهل نبوده و نخواهد بود. باید در نظر گرفت که در شرایط کنونی، رشد و پیشرفت انقلاب ملی و دموکراتیک در افغانستان بطور عینی یک پروسه و مرحله طولانی و مشکل تاریخی میباشد. این امر بنوبه اول ناشی از این حقیقت است که نظام جدید دموکراتیک در افغانستان، اقتصاد عقبمانده، بیسوادی، جهالت پرستی، فقر و گرسنگی، بیکاری، بیماری و عقبمانده گی اجتماعی اکثریت مطلق مردم، مناسبات اجتماعی عقب مانده فیودالی و ماقبل فیودالی قرون وسطایی، پراگنده گی نیروهای دموکراتیک و تفرقه ملی را از رژیم های گذشته به ارث برده است، بدین جهت نیل به ترقیات مادی و معنوی در کشور ما کار طولانی، پیگیر و با حوصله را ایجاب میکند.
تحلیل و ارزیابی دقیق و واقعبینانه سیاسی و مسایل بغرنج گوناگونی که در اوضاع و احوال کنونی در برابر کشور ما قرار دارد و بررسی انتقادی دستاوردهای موجود، زمینه آنرا فراهم میسازد تا راه های هرچه مناسب تر رشد و ترقی جامعه ما متناسب با شرایط موجود کشور و جامعه تشخیص گردند.))
ببرک کارمل پس از بازنشسته گی نیز یگانه شعار و خواستش صلح، قطع جنگ و خونریزی بود. از پلان پنج فقره یی سازمان ملل متحد حمایت و در توضیح آن پلان به خاطر قطع خون ریزی مستمراً توجه ملاقات کننده گان خود را که از دورهء تقریباً سه سال دوری از میهن از ماسکو بازگشته بود گوشزد می نمود.
دریغا که این پلان با مداخلات مستقیم و بیشتر اجنبی نقش بر آب گردید و ببرک کارمل که باقی ماندن بیشتر در کابل پایتخت کشور برایش ناممکن گردید به شمال کشور در شهر حیرتان بیشتر از سه سال را در شرایط ناگوار اقلیمی به سر برد و وضع مزاجی و صحی اش روز به روز خراب و به وخامت گرایید. تا این که جهت تداوی به ماسکو انتقال و تقریباً پس از یک سال تداوی بدون نتیجه بتاریخ اول دسمبر سال ۱۹۹۶ مطابق ۱۰ قوس ۱۳۷۵ داعی اجل را لبیک می گوید. خاطره اش جاودان و نامش گرامی باد !
ببرک کارمل به حیث شخص با تقوی به جز چند جلد کتاب و لباس تنش بیشتر از مال و متال دنیوی چیزی نیندوخت.ببرک کارمل متاهل بود، چهار فرزند (دو پسر و دو دختر) از خود به جا گذاشت.
ببرک کارمل به مثابهء یک سیاستمدار بزرگ فراموش ناشدنی افغانستان از مجموع ۶۷ سال حیات گرانبهای خود در حدود پنجاه سال آن را در مواضع مختلف حیات سیاسی و اجتماعی جامعهء افغانی با اشتراک مستقیم در سنگر معین سیاسی در پهلوی هموطنان خویش در دشوارترین مراحل تاریخ ایستاد. موصوف در مبارزات مردم افغانستان طی مراحل مختلف پیوسته در سنگر عدالت خواهی، دموکراسی طلبی و تطبیق قانونیت تأکید می ورزید و تمام خرد و تجربه اش را در این عرصه به کار انداخته بود.
زنده یاد ببرک کارمل به مثابهء یک سیاستمدار معتدل به اصل مبارزهء سیاسی و توسل به شیوه های عدم خشونت در میان حزب و جامعه شهرت کامل کمایی نموده بود. از این شیوه شیوه مبارزهء پارلمانی را طی اشتراک دو مرتبه در انتخابات ولسی جرگه و مبارزات انتخاباتی و ایراد بیانیه ها در اجتماع شهریان کابل و سایر ولایات افغانستان متود مؤثری برای رشد فکری جامعه و بسیج روشنفکران و اشتراک همه جانبهء شان در روند دموکراسی میدانست.
وی با تمام با تمام محدودیت هایی که از طرف پولیس هیت حاکمه بر وی تحمیل میگردید، از خواست های بر حق روشنفکران، محصلان، شاگردان معارف، کارگران فابریکه ها و نهضت زنان افغان با براه اندازی مارشها، میتینگ ها و ایراد بیانات سیاسی که در طول تاریخ افغانستان سنگ بنای اساسی مترقی و پخش ادبیات خیلی ها غنی سیاسی بود به مثابهء مدافع خواسته های همگانی اشتراک میورزید.
در پارلمان زنده یاد ببرک کارمل پیوسته از این خواسته ها پشتیبانی به عمل می آورد و تلاش و سعی لازم مبذول میداشت تا قوانین به نفع توده های عظیم مردم افغانستان و تضمین فعالیت های آزادانهء سیاسی برای آنها تدوین یابد، حقوق اصناف و آزادیهای دموکراتیک برای نسل های جوان کشو تأمین گردد.
ببرک کارمل تقریباً در همهء تظاهرات که از منافع ملی مردم افغانستان دفاع به عمل آمده است با ایراد بیانیه و پخش اهداف و عقایدش پرداخته و از این طریق توانست به یکی از چهره های تابناک مبارزات علیهء استبداد و بی قانونی و پشتیبان دموکراسی در کشور مبدل گردد.
اشتراک در تظاهرات و مارشهای خیابانی به خاطر همبسته گی با جنبش جوانان و تقبیح اعمال نابخشودنی علیه جوانان مبارز وطن دوست، در تظاهرات همه سالهء جوانان در سوم عقرب که به روز همبسته گی با جوانان مسمی گردیده بود، از جملهء مارشهای تاریخی یی به شمار می آیند که زنده یاد ببرک کارمل همه ساله در آن اشتراک و به ایراد بیانیه می پرداخت. همچنان اشتراک در اعتصابات کارگران فابریکات جنگلک، خانه سازی و نساجی ها که در مقابل شرایط نا مساعد کار و مزد راه اندازی میگردید در کنار کارگران قرار داشت.
یکی دیگر از مارشها و میتینگ هایی که ببرک کارمل پیوسته در آن اشتراک داشت مارش ها و میتینگ هایی بود که جهت همبسته گی با خلقهای پشتون و بلوچ که از سالیان متمادی تحت استعمار بریتانیا و بعداً در قید اسارت دولت جدیدالتشکیل پنجابی ها به نام پاکستان قرار دارند همه ساله به تاریخ نهم سنبله در شهر کابل و سایر نقاط افغانستان برگذار میگردید.
موج تظاهرات خیابانی که به ذات خود نوع مبارزهء مسالمت آمیز و اجتناب از خشونت به حساب می آید به مثابهء سنگ بنای دموکراسی و تحقق منافع ملی و ترقی واقعی دانسته میشد و از این طریق راه برای نیروهای ملی و دموکرات افغان باز میگردید تا بدون دست بردن به اسلحه خواست های شان را با هیت حاکمهء وقت در میان گذاشته و از آنها در رفع مشکلات عدیده یی که مردم افغانستان بدان دست و گریبان بودند و عقب مانده گی شدید آنها را تهدید می نمود پرده برداشته شده و به تدریج همهء مردم بر علیه این عوامل منفی حیات اجتماعی و اقتصادی حاکم بر زنده گی جامعه پی ببرند و در راه علاج آن بسیج گردند که گردیدند.
ببرک کارمل در رابطه به اجرای مراسم مذهبی و رعایت عام و تام احکام دین مبین اسلام در همهء خطابه ها و بیاناتش تأکید به عمل می آورد و در زمینهء پیاده گردیدن وعده ها و تأکیدات در طول دورهء کارش به حیث رییس جمهور افغانستان خدمات چشم گیری را در این ساحه مبذول میداشت که نظیر آن در کمتر دوره های افغانستان قرن بیست به مشاهده رسیده میتواند. وی اساس این مفکورهء ملی خود را در بیانیهء ۵ دلو ۱۳۵۸ چنین اظهار نمود : « بنا به صلاحیتی که از جانب حزب و شورای انقلابی ج.د.ا. به اینجانب تفویض گردیده است اعلام میدارم که دین مقدس اسلام و رسوم و عنعنات ملی ما از اجداد و نیاکان ما به حیث میراث گرانمایه برای مردم ما به جا مانده و هیچ کس حق ندارد علیه آنها قرار گیرد.
دین مقدس اسلام، رسوم و عنعنات پسندیدهء اقوام، ملیت ها و خلق های کشور ما اصول جداناپذیر نام ملی و کلتور ملی و گنجینه های گرانبهای معنوی وطن عزیز ما هستند...
یکی از شعارها و هدفهای انقلاب را احترام خدشه ناپذیر به دین مقدس اسلام و رهایی رسوم و عنعنات ملی مردم از تحت تبعیض و هرگونه قید و بند تشکیل میدهد...
متأسفانه جنایات بزرگی را علیه مردم نجیب ما، علیه دین و معتقدات پسندیدهء اقوام، ملیت ها و خلقهای شریف کشور ما مرتکب شدند. انسان های صاحب عقیده و مذهبی را به خاطر مذهب و عقیدهء شان مورد تعقیب قرار دادند و سرکوب کردند، اهل تسنن را در برابر اهل تشیع، یک قوم را علیه قوم دیگر، یک ملیت را در برابر ملیت دیگر، یک ولایت را علیه ولایت دیگر تحریک نمودند و میان مردم ما نفاق افگندند...
روحانیون شریف و برجسته، حضرات، علمای دینی و مذهبی، مولوی ها، علامه ها، شیوخ، واعظین، خطیب ها، پیران، فقیران، ملا ها و طالبین دین و بزرگان و سران اقوام مختلف را تحقیر، توهین، تعقیب و بازداشت کردند، شکنجه دادند، به زندانها افگندند و به شهادت رساندند. تعداد زیادی از روحانیون، حضرات، ملا ها و بزرگان اقوام ما به خاطر نجات خود به ترک خاک و وطن عزیز خویش مجبور شدند و تعدادی از آنان در تحت تأثیر تبلیغات دشمنان فریب خوردند و در راه نادرست مبارزه بر ضد منافع مردم خود گام گذاشتند.
بعد از شش جدی ۱۳۵۸ همهء روحانیون و مردم مسلمان ما که محبوس بودند بر طبق فیصلهء حزب د.خ.ا. به سلسلهء اقدامات جدی علیه کارهای خیانت آمیز از حبس رها شدند و اکنون آزاد و بدون هراس و ترس عبادات و شعایر مذهبی خویش را به جا می آورند. احترام کامل به معتقدات دینی و مذهبی، به سنن و رسوم آنان صورت میگیرد و مطابق به سن و سال، استعداد و علاقمندی به کار برای خدمت به مردم و وطن خویش جلب میشوند...
یک بار دیگر رسماً و علناً شورای انقلابی و حکومت ج.د.ا. قاطعانه و صادقانه آزادی عام و تام عقاید، مذاهب، رسوم و سنن ملی مردم کشور را، آزادی کامل اجرای مراسم و عبادات مذهبی مردم اعم از اهل تسنن و تشیع را بر طبق اصول دین مبین اسلام در مساجد، تکیه خانه ها، عبادتگاه ها، خانقاه ها و خانه ها، آزادی انجام شعایر دیگر مذاهب را که به عنوان ارثیه های نیاکان آنان باقی مانده، آزادی تمام مذاهب را که با اصول انسانی و انساندوستی تضاد ندارند، مصونیت و امنیت جامعهء اسلامی ما و مردم ما را به مخاطره نمی اندازند اعلام میدارد. هم چنان با قاطعیت اظهار میگردد کسانی که بخواهند نسبت به معتقدات دینی و مذاهب، نسبت به سنن و عنعنات مردم ما بی احترامی کنند، مردم مسلمان ما را بنا به معتقدات شان مورد تحقیر و توهین و تحت فشار قرار دهند قانوناً جلب و بر طبق قوانین دولتی مجازات خواهند شد...
هم چنان اعلام میگردد آن عده روحانیون، ملا ها، علما و بزرگان اقوام و اتباع کشور که خاک افغانستان را ترک گفته اند در صورت بازگشت به خاک و وطن خویش مورد احترام قرار میگیرند، آزادی و مصونیت آنان تضمین میکردد، درجات، مقامات، دارایی های غضب شده و آزادی کار و فعالیت آنان در صورتی که بر ضد منافع ملت و دولت و بر ضد تمامیت ارضی، استقلال ملی و حاکمیت ملی کشور قرار نگیرند، اعاده میشود...
ما به مردم شریف خویش اطمینان میدهیم که این بیانیه بنا به حکم وجدان پاک، بنا به احترام عمیق ما نسبت به خلق ما و به ارثیه های گرانبهای آنان، بنا به علاقمندی و دلبسته گی شدید ما به سعادت و نیکبختی مردم ما و نسبت به امر تأمین آزادی و دموکراسی در کشور صورت گرفته است.
زنده باد مردم مسلمان، آزاد و نجیب و شجاع افغانستان !...»
در این دوره ارقام و واقعیت ها گواهی میدهند که برای اولین بار در تاریخ کشور برای آن که در امور دینی و مذهبی خدمات بزرگ صورت پذیرفته بتواند وزارت خانه ی به نام شون اسلامی و اوقاف تأسیس گردید تا از آن طریق دروس دینی، نشر و توزیع آثار و کتب مقدس با سهولت تمام در دسترس مردم متدین و شجاع افغانستان قرار گرفته بتواند.
همچنان در حدود ۱۲۵۰۰ دوازده هزار و پنجصد محراب مسجد در سراسر کشور اعمار، ترمیم و در دسترس همگان قرار گرفت، اماکن مقدسه برای همه باز و ملا ها و متولیان از مدد معاش و کوپون ارتزاقی مستفید میگردیدند. اجرای فرضیهء مبارکهء حج سالانه با پذیرش بیشتر از ۵۰% پنجاه فیصد مصارف ذریعهء دولت برای در حدود ۴۰۰۰۰ چهل هزار تن حجاج افغانی میسر گردید.
ارقام و حقایع بازگوکنندهء آن است که خدمات مذکور به تناسب ۵۰ پنچاه سال گذشته بیشتر صورت گرفته و هم چنان به تناسب دوران حکومت «جهادی !» ها در حدود ۶۰ شصت مرتبه (به استثنای اعمار و ترمیم مساجد که اصلاً قابل مقایسه نمی باشد) بیشتر به دین مقدس اسلام خدمت گذاری به عمل آمده است. این مطلب درست حقانیت وعده های نخستین خطابه به مردم مسلمان و شرافتمند افغانستان را بازگو مینماید.
ببرک کارمل در شرایط بسیار پیچیده و ناگوار مسؤولیت عظیمی را عهده دار گردید. مسؤولیتی را که در ۲۴ ساعت رادیو های ضد انقلاب ثور ۱۱۰ ساعت نشرات بر علیه آن مبذول میداشتند. بلی، مسؤولیتی را که تنها در ۷۲ ساعت توانست چند کیلوگرام وزن بدنش را صرفاً توافق با این وظیفهء خطیر از بین برد. وی به مجرد قرار گرفتن در این موقف با صدور فرمان عفو عمومی، دعوت به تشکیل جبههء متحد ملی به نام پدر وطن، تشویق سرمایه داران ملی و تجار، خدمت گذاری به دین مقدس اسلام به کار آغاز نمود.
اقتصاد ویران گردیده و ادارهء فروپاشیده و اردوی یازده مرتبه تصفیه شده... کاری نبود که تصور گردد طی ۲۰ سال و یا ۳۰ سال دیگر جبران گردد. اما در همهء این عرصه ها در طول سه سال ارقام و حقایق گواهی میدهد که چنان با سرعت و پشت کار این مأمول صورت گرفت که در بعضی موارد حتی در طول تاریخ معاصر افغانستان کم نظیر است.
مثلاً تشکیل اردوی نیرومند مدافع استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان از ۴۵ چهل و پنج هزار نفر به چهارصد هزار ۴۰۰۰۰۰ تن، با مجهزترین سلاح ها و تخنیک محاربوی، ایجاد واحدهای اداری در تمام کشور که قبلاً از حاکمیت بریده بودند، تشکیل نیروهای خودی و دفاع از انقلاب، رشد متداووم اقتصاد که همه ساله قوس سعودی را می پیمود، فراهم نمودن زمینهء کامل ادای فرایض دینی برای مردم مسلمان و متدین افغانستان و هم چنان فراهم آوری زمینه برای ادای مراسم و مناسک ادیان اقلیت، سهیم ساختن همهء اتباع کشور در حاکمیت، اعم از خورد و بزرگ بدون تبعیض، گسترش معارف و فرهنگ ملی، حفاظت از آثار باستانی و موزیم ها و ایجاد موزیم های جدید، تربیهء کادرهای ملی و متخصصان افغانی و طرح و تطبیق سیاست کادری در همهء ساحات، توجه به حقوق زنان و رعایت و قانونی گردانیدن برابری حقوق زن و مرد، تدوین اصول اساسی ج.د.ا.، کودیفیکشن قوانین (مجموع قوانین)، ایجاد ادارهء نوین مطابق نورم های قبول شده در سطح کشورهای پیش رفته، نشر کتب و آثار سیاسی، فلسفی، تاریخی، ادبی، دینی (چاپ قرآن مجید و تفسیر شریف در مطبعه ی دولتی) و غیره و غیره در اثر کار شباروزی همهء روشنفکران جامعه در پهلوی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، تشکیل اتحادیه های صنفی، کوپراتیف های دهقانی، انجمن نویسنده گان و شعرا، اتحادیهء ژورنالیستان، اتحادیهء روشنفکران ایجادگر، انجمن حقوق دانان، گسترش فعالیت اکادمی علوم و ده ها انجمن و اتحادیهء خورد و بزرگ دیگر به طور سیستماتیک نظامی را به وجود آورد که مبین یک سیستم منظم اداری و دولتی تحت برنامهء ملی، دموکراتیک می باشد، تحقق پذیر گردانید. کشور از وحشت و ترور روز تا روز رهایی می یافت، ثبات و استقرار اوضاع تأمین می گردید. کشور از طریق ۹ زون اداره میشد. وهمچنان خنثی گردانیدن دسایس از بیرون سازمان یافته مخصوصاً از پاکستان و ایران که مرکز تجمع بیش از یک صد و پنجاه هزار نفر تخریب کار و تروریست بر علیه جهان اسلام و مردم متدین و آزادی دوست افغانستان مبدل گردیده بود.
این ترکیب مستند در نزد بخش های امنیتی افغانستان و کشور های همسایه ثبت گردیده است، استخدام از مصر، الجزایر، اردن، عربستان سعودی، اسراییل، چین، فرانسه، انگلستان، ایالات متحدهء امریکا و چند کشور دیگر در عملیات ضد دولت افغانستان اشتراک می ورزیدند که امروز همهء آن تروریستان به مثابهء دست شکستهء حوالهء گردن صاحبش شده امیت و حاکمیت همان کشورها را مورد تهدید قرار میدهند. اما باز هم با آن مجادله صورت میگرفت و مردم روز تا روز به شخصیت ببرک کارمل احترام قایل میگردند.
ترکیب سازمان های سیاسی و اجتماعی رو به افزایش بود چنانجه بزرگ ترین نهاد سیاسی و اجتماعی یعنی جبههء ملی پدروطن موفق گردید در ظرف پنج سال به تعداد یک ملیون و یک صد هزار تن افغان را به دور خود متشکل نماید. کمتر ساحه یی در دوران ببرک کارمل سراغ گردیده می تواند که آهنگ رشد و قوس سعودی نداشته باشد.
مسافرتهای ببرک کارمل در خارج کشور که مبین احترام به استقلال ملی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی مردم افغانستان می باشد، زمینه را برای جلب همکاری های گستردهء بین المللی برای اعمار افغانستان نوین مساعد گردانید و در عرصهء دیپلوماتیک تأمین روابط با ۸۲ کشور جهان، عضویت فعال آن در سازمان ملل متحد، نهضت عدم انسلاک و اشتراک هیأت های افغانی در صد ها کنفرانس و سمینار بین المللی، و بر افراشتن بیرق ملی سه رنگ افغانستان در سراسر جهان با موجودیت سفارت های فعال و نماینده گی های سیاسی و قنسلی افغانی در همه جا این ادعای بی پایه را که جز توهین به ملت افغان، به مردم آزادمنش و مقاوم آن چیز دیگری بوده نمی تواند کاملاً خنثی میساخت.
این مشکلی است که هر افغان دیگر به ماهیت آن پی برده هر فردی در جهان میداند که جنگ سرد و مناسبات بین المللی انقطاب یافته باعث گردید تا همهء این رویداد ها تحت شعاع قرار گیرد و مخصوصاً مردم زحمتکش و تشنه به ترقی افغانستان از آن سخت متضرر گردیدند و دیده شد که این حرف ها جز دروغ های تاریخی چیزی بیش نیست و بازی است جنایت کارانه به مال ملت های خورد در حال توسعه و کمترین انکشاف یافته.
و یا همه نعره میزدند که شوروی ها برای رسیدن به آبهای گرم جنوب افغانستان را اشغال نموده اند. آیا آنانی که این مطلب را طوطی وار تکرار می کنند متوجه گردیده اند که همین طرز فکر با عث تجزیهء افغانستان و در قدم اول محروم گردیدن خود مردم افغانستان از آبهای ساحلی و تجارت آزاد در بحر گردیدند، و بریتانیای کبیر کشور افغانها را در غصب پنجابی ها داد.
هرگاه آن عملیات بزرگ علیه روسها برای نرسیدن به کراچی و آب گرم که امروز موجودیت نیروهای بحری آنها در همهء آبها و تجارت بحری آنها در همهء نقاط جهان مشهود است جز تداوم بدبختی مردم افغانستان کدام حرف دیگری را با خود دارد ؟ برای اولین بار باید اعتراف نمود که این افغانها اند که باید به آبهای ساحلی خود دست بیابند و از محکوم بودن محاط به خشکه که استقلال و حاکمیت ملی آن را مورد تحدید قرار میدهد رهایی یابند.
پروپاگندهای وسیع تخریب کننده عزم کارمل را برای ترقی کشورش راسخ تر ساخت و هر روز چون فولاد آب دیده بر تلاش و سعی اش برای رسیدن به مدارج ترقی و رهایی از عقب مانده گی عمومی اجتماعی بر مبارزاتش می افزود. وی قادر گردید طی دوران کارش به حیث زعیم و شخصیت ملی و سیاسی افغانستان خود را ثبت تاریخ نماید.
در اینجا نکتهء دیگری که پیوسته انگشت انتقاد بر ببرک کارمل دانسته میشد موجودیت نیروهای شوروی در افغانستان بود. شخص ببرک کارمل برای این که این مطلب راه حل منطقی خود را پیدا نماید پیوسته در صدد طرق لازم برای از بین بردن علت ورود آنها به افغانستان بود. اعلامیهء می ۱۹۸۰ و بعداً در ماه اگست ۱۹۸۱ اعلامیه های وسیع در این رابطه پخش گردید و مخصوصاً از دو کشور ایران و پاکستان تقاضا به عمل آمد تا مذاکرات مستقیم را با دولت افغانستان آغاز نمایند و تمام مسایل مطرح بحث را بالای میز مذاکره حل نمایند که هر دو کشور از اشتراک در مذاکرات اجتناب ورزیده و از لحاظ تاریخ مسؤولیت تخریب و ویرانگری و مرگ بیشتر از یکنیم ملیون افغان که از طریق سرزمین های آنها صادر میگردید به عهده گرفتند.
ببرک کارمل به هر حال از ملل متحد دعوت به عمل آورد تا این مذاکرات را سازماندهی نماید و مذاکرات ژنیو را که هدف آن از بین بردن علل ورود قطعات نظامی شوروی در افغانستان و عودت آنها به شوروی بود به صورت غیر مستقیم پذیرفت. زیرا به خوبی میدانست که این بهانه همهء دست آوردها، قربانی ها، سازماندهی ها و هزاران سعی و تلاش خسته گی نا پذیر مردم افغانستان و حزب را به باد فنا میدهد و دشمنان افغانستان برای ترویج بی اعتمادی و نفاق میان افغانها از آن بهره کشی می نمایند.
بعد از تغییرات در عرصهء روابط بین المللی و ضرورت از بین بردن فضای بی اعتمادی و ختم جنگ سرد بدون آن که در مورد افغانستان تصمیم معقول و همه جانبه اتخاذ گردد ضرورت کنار رفتن ببرک کارمل در حالی که همهء عرصه های زنده گی افغانها در حال رشد و انکشاف قرار داشت و امنیت روز تا روز در شهرها و قصبات کشور پهن میگردید مطرح بحث بود.
در سال ۱۹۸۶ ببرک کارمل از مقام رهبری حزب و دولت، باالاثر فشارهای خارجی ناشی از خیانت عده یی از رهبران مرتجع و خائین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در راس آن گرباچف و برقراری سیستم نوین جهانی به رهبری امپریالیزم جهان خوار امریکا، استعفا کرد و دلایل لازم را در استعفانامه اش علناً اظهار کرد. موصوف بعد از مدت کوتاهی برای مدت چهار سال به اتحاد شوروی مخالف ارادهء خودش جبراً فرستاده و تبعید شد و بعداً به اساس تصویب پلینوم کمیتهء مرکزی حزب به وطن برگشت و طی سالهای بعدی در آنجا باقی ماند.
ببرک کارمل بعد از تغییر رژیم که دشمنانش فکر میکردند اولین فردی است که از افغانستان فرار داده شود با مقاومت تمام تا آخرین لحظه یی که توانایی جسمی اش تقاضا مینمود خاکش را ترک نگفت و به حیث یک افغان در میان مردمش زنده گی کرد و به اثبات رسانید که وی مرد زنده گی و مبارزه، پایمردی و وطن پرستی، راست کاری و خدمت گذاری به افغانستان عزیز بوده است.
اما با وخامت هر چه بیشتر وضع صحی اش به اساس مشورت دوکتوران و تقاضای خانواده و دوستانش بدون آن که هیچگونه تمایلی برای معالجه اش نشان بدهد به خارج سفر نمود و به تاریخ ۱۰ قوس مطابق اول دسامبر ۱۹۹۶ در یکی از کلینیک های مرکزی شهر ماسکو جان به جهان آفرین داد و نامش را به نام مردی در دل زمانه ها جاویدانه ساخت.
جنازه اش با عزت و اکرام خاص مهاجرین رنجدیدۀ افغان در فدراسیون روسیه و سایر کشورهای اروپایی و جمع غفیری از اعضای حزبش به تاریخ ۵ دسامبر به وطن انتقال و بعد از مراسم بزرگ بخاک سپاری که در آن نماینده گان تمام اقشار، اقوام، روشنفکران، افسران، سربازان، کارگران و دهقانان، زنان، مردان، متعلمان و محصلان اشتراک داشتند فاتحه اش با احترام کامل به حیث شخصیت معنوی و ملی افغانستان بجا آورده شد و از خود خاطرات فراموش ناشدنی و راه پرافتخار وطن پرستی و مبارزه یی به خاطر شگوفایی وطن و سعادت انسان آن را به نسل موجود و نسل های آینده به میراث گذاشت.
ازحادثه غمبار درگذشت بزرگمرد تاريخ معاصر افغانستان ببرک کارمل عزيز زمان زيادی نمی گذرد.اما هر چه بيشتر فاصله پيدا ميکنيم و با مرور زمان به پيش ميرويم ,عظمت آن مرد سترگ بيشتر اشکار ميگردد و عشق به او در اعماق قلبهای مردم مظلوم و رنجديده ما بيشترنفوذ می کند و کمبود وجود شان در ساحه سياسی، اقتصادی، و اجتماعی کشور و حزب بيشتر از گذشته احساس ميشود.
با تأسف عميق امروز ببرک کارمل دیگر در میان ما نيست، حزب ما يک رهبرِ شایسته، يک مبارزِ راستین و وطنپرستِ اصیل و آموزگار توانا و مجرب را از دست داد و اين بدرستی ضايعه بزرگِ جبران ناپذیر برای جنبشِ چپِ انقلابی کشور، حزب، مردم و وطن ما است.او ديگر در ميان ما نيست، ولی نام او، کارنامه های او مکتب او، اندیشه های پاک و انسانی او، مهين پرستی و انسان دوستی او، مبارزات وخدمات او صفات نيک وپاکیزه گی او گرامی و فراموش ناشدنی است.
امروز کارمل حیات ندارد اما می بینیم که برای اعاده صلح و ثبات در افغانستان ابر قدرت امریکا با ۲۸ کشور دیگر لشکر پیاده نموده است. با انکه اوضاع امروز افغانستان با اوضاع دوران کارمل از زمین تا اسمان فرق دارد. در آنوقت علاوه بر مشکلات داخلی حکومت، یعنی خطر کودتاه، ۲۵ کشور از طریق پاکستان به افغانستان مداخله مینمودند. کارمل این را نیک میدانست که هرگاه مداخله قطع نشود ثبات افغانستان بر هم میخورد و بدون کمک بیرونی اعاده آن ممکن نیست.
ببرک کارمل برای ما ونسل های آينده کشور ما الگوی است در مبارزه ما به خاطر سعادت انسان زحمتکش. نام او و خاطرات فراموش ناشدنی او برای هميشه جاويدان است.صفات نيک اوست که وی را برای هميشه در قلب های ما زنده نگاه میدارد.
زنده یاد ببرک کارمل و ح.د.خ.ا. باهم پیوند ناگسستنی دارد. هرگاه ما از ببرک کارمل یاد میکنیم در ذهن ما ح.د.خ.ا. تداعی میشود، هرگاه از ح.د.خ.ا. یاد میکنیم در ذهن ما ببرک کارمل تداعی میشود.
رفقا و دوستان عزیز،
از تاسیس ح.د.خ.ا.، حزب سپاهیان وطنپرست افغان، حزب کشاف راههای مهیب و خوفناک جامعه فیودالی- قبیله ای که رهبر بزرگ زحمتکشان افغانستان، زنده یاد رفیق ببرک کارمل آنرا بنیان گذاشته و نخستین کنگرۀ آن بتاریخ یازدهم جدی سال ۱۳۴۳ مطابق به اول جنوری ۱۹۶۵ دایر گردید، ۴۴ سال میگذرد.
در کنگرهء مؤسس حزب، زنده یاد ببرک کارمل بیانیه ای دربارۀ اوضاع موجود افغانستان و جهان ایراد نمود. در بیانیه، تحلیلی از تاریخچه مبارزات نیروهای آزادیخواه تحول طلب در کشور، تأثیرات جنبشهای آزدایبخش ملی بر اوضاع افغانستان، مبارزه حلقات سیاسی در داخل و نقش آنها در بیداری و ارتقای آگاهی طبقاتی زحمتکشان کشور و تغییر تناسب نیروها در عرصه جهانی بسود صلح و آزادی، صحبت بعمل آمد و پیشنهاد کاندیدای شادروان نورمحمد تره کی به حیث منشی عمومی حزب صورت گرفت که به توافق آرای تمام اعضای کنگره رسانیده و انتخاب شد و خودشان نیز در این کنگره به حیث منشی حزب در مقام دوم انتخاب گردید.
بر اساس فیصلهء کنگره اولین ارگان نشراتی حزب به نام "خلق" که ناشر اندیشه های دموکراتیک مردم افغانستان بود با نشر اولین برنامهء حزب به روشنگری در میان مردم و اقشار محروم از حقوق حقهء سیاسی شان می پرداخت. دومین ارگان نشراتی حزب که ادامهء منطقی نشرات جریدهء خلق بود به نام "پرچم" به پخش و اشاعهء افکار روشنفکران در راستای اندیشه های دموکراتیک مردم افغانستان به فعالیت آغاز نمود.
در تاریخ حزب ما جراید «خلق» و «پرچم» به حیث ارگان های مرکزی حزب نقش اساسی را در امر اشاعه اندیشه های مترقی ایفاء نموده اند. جریده خلق چون رهنما، اولین بار به پخش علنی اندیشه های پیشرو عصرما پرداخت. جریده پرچم در طول دوسال با نشرات در حدود صد شماره نقش بزرگی را در عرصه پرورش نسل بالنده و برومند انقلابیون اگاه وطن ما، پخش ایدیولوژی طبقه کارگر، کار سیاسی و سازمانی و ارتقای شعور طبقاتی و سیاسی اقشار ملی- دموکراتیک، وطنپرست و ترقی خواه کشور و افشای نظام استبدادی ارتجاعی طبقات حاکم فیودالی سلطنتی، بیروکراتیک و کمپرادوری و استعمار و امپریالیزم ایفاء نمود.
زنده نام ببرک کارمل در بیانیهء تاریخی اش به مناسبت گشایش اولین کنفرانس سراسری حزب به تاریخ ۲۳ حوت ۱۳۶۰ ضرورت تاریخی ایجاد حزب را چنین توضیح می نماید : "هنوز در آغاز قرن ما دموکرات های برجستهء افغان چون جلال آبادی، طرزی و دیگران به مثابهء طرفداران معتقد ترقی واقعی وطن، مردم را دعوت به وحدت ملی به نام آیندهء بهتر و تابناک می نمودند. جنگ سوم افغان و انگلیس وحدت وطن پرستانه را تقویت بخشید و باعث اعتلای نیرومند جنبش دموکراتیک گردید و همهء نیروهای مترقی کشور را فعال ساخت.
ادامه و رشد بعدی این جریانات را نهضت مشروطه خواهی اول، اصلاحات مترقی امیر امان الله، نهضت دوم مشروطه خواهی، نهضت دورهء هفتم شورای ملی و جنبش مردم افغانستان به خاطر اصلاحات دموکراتیک علیه سیاست مستبدانهء رژیم های ارتجاعی تشکیل میدهد. همهء اینها شاهد گویای موجودیت نیازمندی عظیم تاریخی مردم ما به ترقی واقعی و همه جانبه بود. در نتیجهء رشد نیرومند همین نیازمندی های جامعه حزب ما به وجود آمد."
ح.د.خ.ا. حزبی که وطنپرست ترین، انقلابی ترین فرزندان خلق بنیادش را نهادند، چنان راه طولانی و دشوار را در تاریخ پیموده است که همانند آنرا هیچ گروه و یا حزب سیاسی در افغانستان و کشورهای مشابه نشان داده نمیتواند. این راه راه عظیم پیکارها و آزمونهای تاریخی زحمتکشان و ستمکشان افغانستان در برابر ستمگران و استثمارگران بوده است.
رفقای عزیز،
قابل یادآوریست که ح.د.خ.ا. فعالیت خودرا در نهضت ملی و دموکراتیک افغانستان در حدود دوسال قبل از کنگرۀ اول (کنگره مؤسس) از چند حوزۀ کوچک درسخانه های مخفی مکتب ایدیولوژی طبقۀ کارگر آغاز نموده بود، که در کوتاه ترین زمان بیک حزب رهبری کنندۀ یک دولت انقلابی (دولت ج.د.ا.) تبدیل گشت.
رفقای گرامی،
رهبر بزرگ مان زنده یاد رفیق ببرک کارمل در بیانیۀ خویش به مناسبت بیستمین سالگرد ح.د.خ.ا. چنین فرمودند:
«بیست سال قبل در حالت نیمه اختفا، در نیمه شب از پشت تربیون سادۀ پوشیده با پارچۀ سرخ، در نخستین کنگرۀ حزب ما، حزب قهرمانان و شهیدان ما، اعلام داشتم که رفقا! با بنیاد نهادن چنین حزب طبقۀ کارگر و تمام زحمتکشان افغانستان که امروز آنرا بنام ح.د.خ.ا. نامگذاری کردیم در افق آتشین شرق باد بانهای سرخ کشتی نجات بخش افغانستان نوین در طوفان جنبش های انقلابی رهایی بخش ملی و اجتماعی آسیا، افریقا و امریکای لاتین در یک جریان عظیم با سیستم جهانی سوسیالیزم و جنبش پرولتاریای کشورهای سرمایه داری نمایان گشت.»
ظهور ح.د.خ.ا. در صحنۀ سیاسی افغانستان بدان معنی بود که مبارزۀ نیروهای مترقی و وطن پرست کشور به خاطر نیل به آرمان های ملی و دموکراتیک، بخاطر تحکیم استقلال، دموکراسی و آزادی ملی و اجتماعی، بخاطر ترقی اجتماعی و اقتصادی و به خاطر آیندۀ بهتر، به مبارزه انقلابی، فعال و هدفمند مبدل گردیده و در وجود ح.د.خ.ا. رهبری واقعی سیاسی را در کشور کسب کرده بود. ح.د.خ.ا. در راه درست و راستین انقلابی که منتج به پیروزی میگردید، گام نهاد.
با پیروزی رسیدن انقلاب ثور ح.د.خ.ا. در عمل سعی مینمود تا زنده گی خلق مارا بهبود بخشد و حرکت آنرا بسوی آیندۀ تابناک و ایجاد جامعه عادلانه نوین رهبری نماید.
تاسیس ح.د.خ.ا. نتیجه قانونمند تکامل اجتماعی- سیاسی جامعۀ افغانی میباشد. در جریان مبارزۀ طولانی و قهرمانانۀ خلق افغانستان علیه استعمار و امپریالیزم بخاطر آزادی، استقلال و حاکمیت ملی کشور، جد و جهد مبارزان آزادی خواه در جهت رفع عقب ماند گی کشور و سوق دادن آن در راه ترقی همه جانبه رشد و تحکیم یافت.
تحولات جهانی تاریخی با به پیروزی رسیدن انقلاب سوسیالیستی اکتوبر در روسیه، به این امر کمک رسانید و شرایط مساعدی را برای مبارزۀ نیروهای واقعی انقلابی در کشور های عقب مانده و تحت ستم بوجود آورده و آنان را به پیروزی امیدوار و مطمئن ساخت. توفان مبارزه نیروهای ملی و دموکراتیک آسیا را به جنبش در آورده، لحظۀ فرا رسید که خلق های افغانستان به اوج جنبش آزادی بخش ملی رسیده و استقلال سیاسی افغانستان اعلام گردید.
بعد از استقلال کشور، دهها سال طول کشید که مبارزه طولانی و سرسختانه انقلابیون افغانستان زمینه مساعدی را بوجود آورد. در حدود ۶۰ سال قبل در افغانستان محافل سیاسی ملی و دموکراتیک، وطنپرست و ترقی خواه در میان روشن فکران و محصلان پا به عرصه وجود گذاشتند که خواستهای مبنی بر رفورمهای اساسی اقتصادی و اجتماعی، تامین حقوق و آزادی های دموکراتیک و اصول جکومت مشروطه و قانونیت، برابری و عدالت احتماعی و مقابله با سیاست خودمنشانۀ اعیان و اشراف فیودالی، استبداد سلطنتی و انحصارات خارجی و تعقیب سیاست بیطرفی فعال و دوستی با اتحادشوروی وقت و ضدیت با سیاست نو استعماری انگلیس و امریکا را به پیش کشیدند. مرحله به مرحله جنبش دموکراتیک پدید آمد. در میان رهبران و شرکت کننده گان این جنبش جوانان پُرشور انقلابی پیدا شدند که از جهانبینی علمی الهام میگیرفتند و با آن آشنایی نسبی داشته و به صورت کلی درک مینمودند که چرخش افغانستان از حالت ارتجاعی و عقب ماند گی بسوی ترقی و پیشرفت تنها از طریق جنبش انقلابی امکان پذیر است.
در جو نهضت انقلابی ایجاد شده، گرایش و تلاش محافل پراگندۀ مترقی بسوی وحدت آرمانی- ایدیولوژیکی، سیاسی و سازمانی مبارزۀ مشترک بخاطر تامین آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی و تاسیس حزب واحد واقعی انقلابی گسترش می یافت.
این آرمان و مبازه بشکل محفلی و مخفی سالها طول کشید تا سرانجام بنابر شرایط بالنسبه مساعد در سال ۱۳۴۳ تحقق پذیرفت.
تلاش و مبارزۀ محافل مترقی و چپ بسوی وحدت در اولین کنگرۀ ح.د.خ.ا. تحقق یافت. کنگره به مساله اساسی تاریخ و زند گی پاسخ ارائه نمود. این کنگره ح.د.خ.ا. را تاسیس کرد.
در کنگره موسس اصول کلی مرامی و سازمانی تصویب گردید و کمیته مرکزی حزب (هفت تن عضو اصلی و ۴ عضو علی البدل) انتخاب شد. پلینوم اول کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. بدون انتخاب بیروی سیاسی تنها ۲ تن را به حیث منشی انتخاب کرد. نورمحمد تره کی بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی و ببرک کارمل بحیث منشی کمیته مرکزی انتخاب شد که بعد از ۶ جدی ۱۳۵۸ بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. نیز حزب پُرافتخار مارا بطور اصولی و خردمندانه رهبری میکرد.
ح.د.خ.ا. از همان هنگام تاسیس، خودرا بمثابه حزب اندیشه و عمل انقلابی متبارز ساخت. ح.د.خ.ا. در آنزمان ضرورت و ناگزیری استقرار حاکمیت خلق را متکی بر اتحاد کارگران دهقانان کلیه زحمتکشان، همه نیروهای ملی و وطنپرست بشمول بورژوازی ملی وطنپرست پیشبینی نمود که جبهه ملی پدروطن مظهر این اتحاد را تشکیل میداد. حزب در تحت زعامت رهبر زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل برنامه دگرگونی های وسیع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به طور کل فورمولبندی نموده و توانست تاکتیک تلفیق اشکال و شیوه های مبارزه علنی و غیرعلنی قانونی، پارلمانی و غیرپارلمانی، مسالمت آمیز و غیرمسالمت آمیز فعالیت را عملی نماید.
حزب موفقیت های بیشتری بدست می آورد اگر انشعابات در صفوف آن جا نمیداشت. این انشعابات کارایی فعالیت حزب را ضعیف ساخته، فضای درونی حزبی را متشنج نموده، اعتماد متقابل میان اعضای حزب و توانایی عمل مشترک آنان را تخریب کرد.
عقب ماند گی عمومی مناسبات اجتماعی، اقتصادی در کشور، عدم رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی، سطح پایین آموزش تیوری انقلابی اکثریت اعضای حزب توام با کمبود آگاهی از تجارب احزاب و جنبش های ملی و مترقی، کارگری و دموکراتیک و برخورد خلاق با آن در شرایط مشخص جامعه ما، ضعف شناخت کامل و درست جامعه افغانی خصوصیات و سطح رشد شعور طبقاتی و سیاسی طبقاتی و ملی کشور و عدم درک درست از تاکتیک و استراتیژی طبقه کارگر در مراحل رشد و تکامل پروسه انقلاب و انترناسیونالیزم پرولتری باعث ظهور گرایش های انحرافی، قومی، قبیلوی، ملی، سمتی، ناسیونالیستی، گروهی، تمایلات اپورتونیستی راست و چپ، پسیمیزم، ماجراجویی کیش شخصیت پرستی، عدول از اصول مرامی، سازمانی و سیاسی و دیگر خصایل ناشی از عقب ماند گی جامعه و خصوصیات فیودالی و ماقبل فیودالی (قبیلوی) گردید. ضعف وحدت حزبی و انشعابات نه تنها توانایی حزب را تضعیف کرد بلکه موقتاً نهضت ملی و دموکراتیک را به کجروی کشانیده و موجودیت حزب را نیز مورد تهدید قرار داد. بخصوص در این زمینه نقش خاینانه و انشعابگرانه حفیظ الله امین و گروه وی که از ایالات متحده امریکا برای تفتین و وحدت شکنی و ایجاد انحرافات وارد شده بود، تحریک کننده بود.
معهذا اعضای حزب خلاقانه می توانستند اختلافات را براساس اصول مرکزیت دموکراتیک و با شیوه جمعی و انتقاد اصولی از خود، مبتکرانه حل کنند و از انشعابات جلوگیری نمایند. زیرا ح.د.خ.ا. ایدیولوژی واحد و مشترک برای همه، مرامنامه و اساسنامه مشترک داشت دشمن مشترک یعنی قدرت ارتجاع فیودالی، نظام سلطنتی و بیروکراتیک و امپریالیزم و هدف مشترک یعنی سرنگونی این نیروها و تامین ترقی و شکوفائی خلق و وطن از طریق به پیروزی رساندن انقلاب ملی و دموکراتیک برای نیل به هدف غایی یعنی ایجاد جامعه عادلانه نوین که در آن استثمار فرد از فرد محو گردد وجود داشت.
اما در حالت انشعاب نیز حزب تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل از طریق فرکسیون پارلمانی خود و چه خارج از پارلمان مبارزه قهرمانانه خودرا ادامه داد. از سال ۱۳۴۳ الی ۱۳۵۲ حزب بیشتر از دوهزار میتینگ و مظاهرات کارگران، زحمتکشان، روشنفکران، محصلان و شهریان را سازمان داده و رهبری نمود. فعالیت وسیع تبلیغاتی را در بین اهالی و کار مخفی را در اردو براه انداخت و زمینه های سقوط سلطنت را تدارک دید و در سقوط نظام سلطنتی نقش اساسی را ایفا کرد.
در ماه سرطان ۱۳۵۶ هردو جناح ح.د.خ.ا. دوباره وحدت نمود. وحدت، حزب را به مراتب نیرومند ساخت و نضج گیری عامل ذهنی تحول کیفی و بنیادی در جامعه را تسریع نمود. ناپایداری و عدم توانایی رژیم داود در زمینه حل مسایلی که در برابر کشور قرار داشت آشکار گردیده و زنگ خطر سقوط کشور به دامان ارتجاع سیاه دکتاتوری نظامی فردی و امپریالیزم بصدا درآمده بود. جنبش انقلابی افغانستان رهبر سیاسی دیگر نداشت. درست ح.د.خ.ا. یگانه وارث اراده تاریخی و مبارزات وطنپرستان واقعی افغانستان به خاطر خوشبختی خلق و ایجاد افغانستان مترقی و نوین بود که تنها تحت رهبری استوار، پیگیر و هدفمند آن، این مبارزه به پیروزی کامل رسیده میتوانست.
انقلاب ثور پاسخی بود به نارضایتی تاریخی و فزاینده در برابر سیاست خودمنشانه و ارتجاعی رژیم های ضدمردمی، از جانب وسیعترین نیروهای اجتماعی. انقلاب ثور اهداف عام دموکراتیک را در برابر خویش قرار داده بود: محو کلیه بقایای فیودالیزم و ماقبل آن، طرد نفوذ و دسایس امپریالیزم، پیشبرد اصلاحات دموکراتیک ارضی و آب و توزیع عادلانه زمین به دهقانان بی زمین و کم زمین، رشد اقتصاد ملی، ارتقای سطح زندگی مردم، رشد واقعی فرهنگ های ملی خلقهای افغانستان با ماهیت مترقی و نوین، دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی، تعقیب سیاست خارجی صلحجویانه، همچنان انقلاب ثور خصوصیات ملی خلقهای افغانستان، احساسات مذهبی، رسوم و عنعنات ملیت ها و اقوام ساکن کشور را در نظر میگیرفت.
هدف انقلاب، حزب و حاکمیت انقلابی تحت رهبری خردمندانه زنده یاد رفیق ببرک کارمل حل مسایل حیاتی پیشرفت ملی به نفع همگان در عمل بود: امحای نابرابری واقعی ملی ایکه از گذشته به میراث مانده بود، ایجاد شرایط برای نزدیکی هرچه بیشتر اقوام، ملیت ها و قبایل بر اساس برادری و برابری حقوق آنان، ترقی و پیشرفت اقتصادی و معنوی و اشتراک همگانی در امر ساختمان افغانستان نوین، شگوفان، مترقی نیرومند و مستقل.
تحقق تدریجی این اهداف نجیبانه مجموع جوانب زندگی کشور مارا که طی مدت های طولانی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یکی از عقب مانده ترین کشور ها در جهان بوده است از بنیاد تغییر داده و دگرگون میساخت.
حزب و حکومت ج.د.ا. با تشویق و حمایت از رشد اتحادیه های صنفی، کوپراتیف ها و سایر سازمان های وسیع اجتماعی برای نخستین بار در تاریخ کشور، امکانات عملی شرکت زحمتکشان را در اداره دولت و امور اجتماعی مساعد ساخته بود.
حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک رشد موزونی نداشته بود. مضاف بر بار سنگین مسایلی که از گذشته به میراث مانده بود، پروسه دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و برخورد نسبت به حل یک سلسله مسایل مهم اجتماعی- سیاسی از قبیل ملی و قومی، مذهبی و عنعنوی، اقتصادی و فرهنگی با اشتباهات، لغزش ها، انحرافات و وحدت شکنی های جدی همرا بود. در نتیجه، اکثر وظایفی را که ح.د.خ.ا. مدنظر داشت، اجرا ناشده باقی ماند و تحولات آغاز شده به سود خلق به کندی مواجه گردید. مسوولیت عمده این امر بدوش حفیظ الله امین و باند وی، این خاینین به حزب، خلق و وطن میباشد که دشمنان داخلی و خارجی حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک آنوقت از آن بنابر ماهیت خود سوء استفاده نمودند.
ح.د.خ.ا.، تحت رهبری مدبرانه ی زنده یاد رفیق ببرک کارمل، با دستان نیرومند خود، ذهنی گرایی، انحراف ماجراجویی شخصیت پرستی، شیوه ترور، تخلف از قانونیت دموکراتیک انقلابی را ریشه کن ساخت و تلاش در جهت فراجهیدن از مراحل ضروری انقلاب ملی- دموکراتیک را بطور قاطعانه طرد نمود. همزمان با آن ح.د.خ.ا. اندیشه خویشرا در مورد وحدت کلیه نیروهای دموکراتیک و وطن پرست کشورما در عمل پیاده کرد و سازمانده ایجاد جبهه ملی پدروطن در افغانستان گردید.
حزب، جهش از مراحل انقلاب و دوری از واقعیت را مجاز نمیدانست، اما در عین حال در نظر نداشت هیچ گونه عقب روی و توقف را در رابطه با دگرگونی های انقلابی افغانستان تحمل نماید. پروسه تحولات در نتیجه پاک شدن از اشتباهات ذهنی گرایانه و ناپختگی سیاسی تحرک جدید و نیرومندی کسب کرده بود و در راهیکه خلق آنرا انتخاب نموده بود، به پیشاهنگی و رهبری ح.د.خ.ا. به پیش میرفت.
انقلاب ثور از همان آوان پیروزی خود، در نتیجه مقاومت سرسختانه و فزاینده امپریالیزم بین المللی و متحدین آن، که مداخله گسترده و سازمان یافته مسلحانه را در امور وطن ما آغاز نهادند، با آزمون جدیی روبرو گردید. این نیروها، بنابر اهداف ناپاک خود افراد مطرود از جمله نمایندگان قشر فوقانی استثمارگران، مستبدین و مرتجعین را که انقلاب ثور آنهارا سرنگون ساخته بود، مورد استفاده قرار دادند.
حزب و حکومت تدابیر و اقدامات جدی ایرا در جهت رشد اقتصادی کشور رویدست گرفته بود. پروژه های جدید اعمار میگردید. تامینات برای اهالی سازمان داده میشد، موسسات صنعتی و ترانسپورتی در مقایسه با گذشته، با ثبات بیشتر فعالیت مینمودند.
زحمتکشان و توده های وسیع مردم برای نخستین بار در تاریخ افغانستان در زمان حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک تحت زعامت رهبر زحمتکشان کشور زنده یاد رفیق ببرک کارمل، امکانات عملی سهمگیری در حل امور دولتی و اجتماعی را بدست آورده بودند و کار عظیمی در زمینه انجام یافته بود. سیستم سازمان های وسیع اجتماعی که در جبهه ملی پدروطن متحد گردیده بودند، ایجاد شده بود. صفوف آن ها گسترش یافته نقش شان در جامعه و دولت دموکراتیک بطور بلا انحراف افزایش می یافت. حزب و حاکمیت انقلابی پیوسته سعی می ورزیدند تا حیات اجتماعی را دموکراتیزه ساخته، اداره را در قراء و قصبات و سایر مناطق مسکونی از طرف خود مردم انجام دهند. باشندگان اکثر قراء جرگه ها دایر نموده قریه داران را خود انتخاب مینمودند. حزب و دولت دموکراتیک ازین تجربه به صورت قاطع حمایت میکرد. تصویب «قانون ارگان های محلی قدرت دولتی و اداره ج.د.ا.» از جانب شورای انقلابی ج.د.ا.، که در راس آن زنده یاد رفیق ببرک کارمل قرار داشت، درست روی همین منظور صورت پذیرفته بود.
حاکمیت ج.د.ا. تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل در تاریخ وطن ما، نخستین حاکمیتی بود که می خواست برابری واقعی و عملی را در زمینه رشد مادی و معنوی کلیه قبایل، اقوام و ملیت های افغانستان تامین نماید.
حزب و دولت دموکراتیک، این سیاست را نه تنها در حرف، بلکه در عمل پیاده میکرد. حکومت ج.د.ا. پیوسته به همه ملیت ها، اقوام و قبایل مساعدت های مادی ممکنه را می رساند. به محلات بود و باش آنها قطارهای ترانسپورتی را با مواد خوراکه البسه و ادویه می فرستاد، نمایندگان ملیت ها، اقوام و قبایل در ترکیب ارگان های حزبی و دولتی و رهبری سازمان های اجتماعی شامل می گردیدند. خصوصیات و عنعنات تاریخی زنده گی آنها مورد احترام قرار میگرفت و بیشتر از هروقت دیگر رعایت میشد و زبان و فرهنگ آنان رشد می یافت.
حزب و دولت دموکراتیک تحت زعامت رهبر زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل مساعی جدی به خرچ میدادند تا تماس های مثمر با اشخاص صاحب اعتبار و اعتماد و موسفیدان ملیت ها، اقوام و قبایل کشور رشد و توسعه یابد.
سیاست مبتنی بر احترام و رعایت احساسات و اعتقادات مذهبی مردم که از جانب حکومت ج.د.ا. به پیش برده میشد به صورت واضح و انکارناپذیر بیانگر این سعی و تلاش بود. هر فرد زحمتکش و هر مسلمان وطنپرست این را میداند که حزب و حاکمیت مردمی تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل نه در گفتار بلکه در عمل درین جهت گام میگذاشت تا رسوم، عنعنات و مناسک مذهبی، آنچنانکه لازم بود، حفظ، رعایت و اجراء گردد. تعداد مساجدی که الی سال ۱۳۶۳ ترمیم و اعمار گردیده بودند، بیشتر از مساجدی بودند که طی ۵۰ سال حکمروایی خاندان نادر- ظاهر و دورۀ دادو ساخته شده بود.
رهبر بزرگ مان زنده یاد ببرک کارمل همیشه به اعضای حزب توصیه مینمود که به مردم نزدیک باشید، در اعماق توده ها فعالیت کنید. همیشه و همه جا با توده ها باشید! حقیقت در بارۀ اهداف و سیاست حزب مارا به آنها توضیح نمایید! سعی ورزید تا زحمتکشان و همه وطنپرستان وطن ضرورت کمک به حزب و دولت را در امر افشاء و محو دشمنان انقلاب درک نمایند. افتخار به چنین رهبر و چنین آموزگار بزرگ!
رفقای گرامی،
ح.د.خ.ا. عملاً بدون خونریزی به قدرت رسیده بود. صرف چند ساعت در کار بود تا رژیم داود سرنگون گردد. سرور و شادمانی باشندگان کابل، سایر ولایات، شهرها و قراء بوضوح بیانگر آن بود که کشور ما بخاطر زنده گی بهتری که از مدت ها قبل سزاوار آن بود به انقلاب ثور چشم امید داشت. دولت در همان نخستین روزهای پس از پیروزی، درباره رهایی از رژیم ظالم و فیودالان و بیروکراتها دموکراسی برای مردم، زمین و آب، الغای قروض و سود، با مردم سخن گفت انچه را که مردم انتظار داشتند و قدرت نوین انقلابی برای آنها آماده نموده و تدارک دیده بود در «خطوط اساسی وظایف انقلابی ج.د.ا.» این اولین سند برنامه یی دولت دموکراتیک که توسط رهبر بزرگ زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل نوشته و تدوین شده بود از جانب رفیق شهید نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی و بیروی سیاسی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. مورد تائید قرار گرفته و منعکس گردید. بعداً ح.د.خ.ا. دیدگاه منسجم و کامل خودرا در زمینه رشد انقلاب ملی- دموکراتیک در کشورما طرح و تدوین نمود که در کنفرانس سراسری حزب در سال ۱۳۶۰ به تصویب رسید و در «برنامه عمل ح.د.خ.ا.» مصوبات پلینوم های کمیته مرکزی و بیانیه ها و سخنرانی های رهبر بزرگ زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل بازتاب یافت.
رفقای عزیز،
نیروی هر سازمان سیاسی در وحدت اعضای آنست. وحدت اندیشه و نظر، وحدت اراده و عمل، وحدت ایدیولوژیک و سیاسی، وحدت سازمانی و رهبری، چنین است معنای وحدت حزبی! این وحدت بر پایه رعایت بلا انحراف احکام اساسنامه حزبی و دسپلین عالی توسط تمام اعضای حزب و سازمان های حزبی استوار میباشد.
راه حزب ما به سوی دستیابی به وحدت ارگانیک اعضای آن، راهیست طولانی، اغلب روانسوز و هنوز هم به سر نرسیده. تجربه حزب ما می آموزد: حزب انگاه پیروز گردید و میگردد که واحد است، آنگاه دچار شکست میشود که متفرق است. امروز ما باید درس های تجارب مثبت اندوخته شده و تجارب تلخ و شکست را بیاموزیم و هرچه زودتر و موفقانه تر آن بخش از راه را که هنوز تا دستیابی به وحدت ارگانیک صفوف حزبی در پیش رو داریم، بیپیماییم. نیروی حزب ما در وحدت و یکپارچگی ماست. در زمان حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک ما علی الرغم همه ازمونها و مشکلات و با وجود قربانی هاییکه در جریان مبارزه علیه ضد انقلاب متحمل گردیده بود، الی اخیر سال ۱۳۶۳ تعداد اعضای حزب ما از پانزده هزار به یکصد و بیست هزار عضو اصلی و ازمایشی افزایش یافته بود.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحت قیادت رهبرمحبوبش ببرک کارمل خدمات ماندگار و فراموش ناشدنی را به کشور و مردم ستم دیده میهن انجام داد.
ما درینجابه صورت فهرست گونه یکتعداد ازخدمات ارزشمند این دوره را به صورت فشرده تذکرمیدهیم :
- حاکمیت به طبقه محروم و ستم دیده تعلق داشت و عملآ زحمتکشان در تعیین سرنوشت شان خود تصمیم میگرفتند و با تاسیس اتحادیه های کارگری و دهقانی از حق و حقوق سیاسی و اجتماعی همه جانبه برخوردار گردیدند. در کشور اتحادیه های صنفی، اتحادیه پیشه وران، اتحادیۀ کوپراتیفها، سازمان دموکراتیک جوانان، سازمان دموکراتیک زنان، سازمان صلح، همبستگی و دوستی ج.د.ا. اتحادیه های روشنفکران مبتکر، اتحادیه نویسندگان، اتحادیه ژورنالیستان، اتحادیه هنرمندان، شورای علما و روحانیون و غیره تشکیل گردید. نیروی این سازمانها و تاثیرات آنها بر زنده گی اجتماعی دایماً افزایش می یافت. همه این سازمانها در جبهۀ ملی پدروطن که ممثل اتحاد و وحدت همه نیروهای وطنپرست افغانستان بود، عضویت داشتند. همۀ اینها در مجموع مظهر مشخص مشی حزب در جهت رشد دموکراسی واقعی در شرایط انقلاب ملی- دموکراتیک بود.
- شورای انسجام ملیت هزاره، شوراهای اقوام و قبایل ملیتهای گوناگون باهم برادرکشور و سهم دادن همه اقوام و ملیتهای ساکن کشور در حاکمیت دولتی و سازمانهای اجتماعی
- تغییر بنیادی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم ساکن کشور و بخصوص مناطق که تحت حاکمیت دولت قرار داشت و حکومت میتوانست به دور از توطئه، دسیسه، سبوتاژ، خیانت و جنایت اجیران وطنفروش کارهای مثمر و ثمربخشی را به انجام برساند.
- خدمات ارزشمند در بخش نوسازی، ساختمان، تغییرهمه جانبه در شهرسازی، پل و پلچک سازی، راه و سرک سازی، احداث شفاخانه ها، کلینیکها، مکتب ها، پوهنتون ها، کتابخانه ها، پارکها، سکتورهای خدمات دولتی... صورت گرفت.
- عرضه خدمات صحی رایگان به تمام مردم کشور بدون در نظرداشت قوم، ملیت، زبان، دین و مذهب، در تعداد بستر شفاخانه ها ۸۴ فیصد و در تعداد دوکتوران ۴۵ فیصد افزایش بعمل آمده بود.
- احداث فابریکه های تولیدی، خدمات تقریبا رایگان ترانسپورتی شهری، تاسیس سکتورهای ترانسپورتی حمل و نقل دولتی، احداث بند های آبرسانی، کانالیزسیون های شهری، بند های آب و برق و تمدید کیبل های برق آبی، حرارتی و دیزلی در اکثر شهرهای کشور...
- تهیه مواد کوپونی، ایجاد فروشگاه های تعاونی و همه گانی، نصب و به کار اندازی تلفونهای شهری (سکه انداز) به کارگیری بسهای برقی برای اولین بار در تاریخ کشور، غرفه های عرضه ی نان دولتی بخاطرجلوگیری از قیمتها در تمام نقاط شهرکابل، ایجاد کورسهای سوادآموزی همه گانی، تاسیس کتابخانه های شهری در اکثر شهرهای کشور و در ادارات دولتی بخاطر ارتقای سطح معلومات عمومی مردم، به کارگیری مغازه های سیارعرضه مواد زراعتی از طریق کوپراتیفهای دهقانی، ارتقای کیفیت مواد تولیدی فابریکات...
- رشد قابل ملاحظه یی درتیراژروزنامه ها، جراید ومجلات بوجود آمد. تیراژ سالانه روزنامه ها در طی مدت زمان زعامت رفیق ببرک کارمل نزدیک به چهار بار و حجم نشرات رادیو و تلویزیون بیشتر از سه بار افزایش یافته بود. تنها دربخش نشرات تلویزیون هفته بیش ازهفتادساعت و رادیو هفته سه صد ساعت افزایش به عمل آمد. باید خاطرنشان ساخت که نشرات وسایل اطلاعات جمعی برای نخستین بار در تاریخ کشورما بزبانهای بسیاری از اقوام و ملیتهای افغانستان صورت میگرفت. رادیو درفریکانسی های مختلف به زبانهای پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، نورستانی، پشه یی، انگلیسی، اردو وزبانهای دیگرنشرات میکردند.
- دهقانان روز تا روز از لحاظ خدمات ستیشن های میکانیزۀ زراعتی، کود کیمیاوی، تخم بذری و ادویۀ ضد آفات نباتی تامین میگردید. در کشور ما مواد اساسی غذائی بحد کافی وجود داشت. حزب و حکومت به رشد اشکال مختلف تعاون متقابل اقتصادی، کوپراتیفهای مصرفی تهیه و فروش تولیدی اهمیت زیاد را قائل بود. در سالهای اخیر زعامت رفیق ببرک کارمل ۳۰۸ کوپراتیف زراعتی ۱۳۸ کوپراتیف مصرف و پیشه وری و ۱۴۰ مغازۀ کوپراتیفی ایجاد گردیده بود. برای بهتر زیستن تولید بیشتر ضرورت بود و درین امر نیز عدم موجودیت شرایط صلح آمیز و جنایات ضدانقلاب دشواریهای زیاد را بوجود می آورد. با آنهم حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک تحت زعامت زنده یاد رفیق ببرک کارمل همه اقدامات لازم را در حدود توان خویش برای بهبود زندگی مردم انجام داد.
- در دوران زعامت رفیق ببرک کارمل سه مرتبه در مزد کارگران و کارمندان سکتور دولتی افزایش بعمل آمد، دولت جهت سبسایدی برای حفظ سطح ثابت قیم کالاهای مورد ضرورت اولیۀ کارگران و کارمندان و حمل و نقل اهالی در ترانسپورت شهری تخصیصات بزرگ را به مصرف میرساند. قیم خریداری پختۀ خام و لبلبو از دهقانان سه مرتبه افزایش یافت. قیمت کود کیمیاوی تنزیل حاصل نمود. این تدابیر به افزایش تولید محصولات زراعتی و درآمد بخش قابل ملاحظۀ دهقانان کمک کرد. توده های مردم از لحاط کار و مواد غذائی تامین میگردید.
- امحای بیسوادی اهالی صورت گرفت. بیشتر از یکنیم ملیون نفر کورسهای سواد آموزی را بپایان رسانده و بیش از پنجصد هزار نفر در کورسهای مذکور مشغول سوادآموزی بودند.
- برای نخستین بار یکتعداد پرورشگاه ها، کودکستانها و استراحت گاه ها برای کودکان، نوجوانان و کارگران در کشور ایجاد شده بود. زنان با حقوق مساوی دوش به دوش مردان در موسسات و فابریکه ها و به خصوص در مبارزه علیه ضد انقلاب مسلح کار و پیکار میکردند و حماسه می افریدند.
- برای نخستین بار گام نوینی در جهت جلب هرچه وسیعتر توده های زحمتکش جهت اشتراک در امور ادارۀ دولتی بدرجه اول در محلات برداشته شد. قانون ارگانهای محلی قدرت و ادارۀ دولتی ج.د.ا. به تصویب رسید. مطابق به این قانون نماینده گان واقعی مردم در شوراهای ولایات، ولسوالیها، شهرها، علاقه داریها و قریه ها از طریق دموکراتیک و آزاد قبل از همه بحیث کاندید های جبهه ملی پدروطن که همه سازمانهای اجتماعی توده یی کشور و تمام نیروهای وطنپرست و ملی را دربر میگیرفت، انتخاب میکردند. شوراهای نماینده گان مردم و کمیته های اجرائیۀ آنها ارگانهای نوین حاکمیت و ادره در محلات بود. در ترکیب آنها وطنپرستان همه ملیتها، اقوام و قبایل شامل میگردیدند.
رشد وارتقای بی سابقه کمی وکیفی قوای مسلح – درین زمان برای نخستین بارتعداد نیروهای مسلح کشوربه پنجصد هزارنفرارتقانموده ودارایی احضارات عالی محاربوی بی مانند گردید. قوای مسلح باداشتن سلاح وتجهیزات مدرن و یکی ازبهترین قوای نظامی منطقه به حساب میرفت. قوای هوایی باداشتن بیش ازیکهزاربال طیاره های محاربوی بم افگن، شکاری، ترانسپورتی وهلیکوپتر های محاربوی وترانسپورتی درهرگونه شرایط آماده دفاع ازاستقلال ملی، تمامیت ارضی وحاکمیت دولتی بود. قوای راکتی نیروهای مسلح باداشتن انواع راکتهای دافع هوا، راکتهای سکاد، لونا، اوراگان وپیچورآماده دفاع ازمیهن دوست داشتنی شان بودند. قوای زرهی باداشتن بیش ازهشت هزارچین تانکهای تی 55، تی 62، بی ایم پی های محاربوی، زره پوشهای مختلف النوعی ازجمله 70 پی پی و هشتاد پی پی آماده محاربه وحماسه آفرینی بودند. چنین بود که قوای مسلح نیرومند کشورپانزده سال متواتردرمقابل جنایت کاران داخلی، دسیسه، سبوتاژومداخلات علنی ارتجاع وامپریالیزم مقاومت ماندگاری ازخود بجاگذاشتند ونیروهای پرتوان قوای مسلح کشوردرنبردهای ظفرمند جلال آباد، خوست، پکتیا، پکتیکا، لوگر(تنگی واغجان) قندهار، دره سالنگ... حماسه های جاودانه آفریدند. درین میان اعضای حزب ما قهرمانانه وشجاعانه درصفوف قوای مسلح بدون کوچکترین امتیازاضافی مادی ومعنوی جان های شیرین شانرا بخاطردفاع ازوطن قربانی نمودند که یاد وخاطره این دلیران ازجان گذشته گرامی باد.
رفیق ببرک کارمل دریکی ازبیانیه های شان چنین خردمندانه میفرمایند :
((تا زمانیکه باند های مزدور و اجیران آدمکش صادر شده از خارج در سرزمین ما وجود دارد، تا هنگامیکه مادران و کودکان ما می گریند، یتیمان و زنان و پیر مردان ما ناچار به وحشت و دهشت مواجه اند هیچ عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مثابه یک وطنپرست نمیتواند احساس خوشبختی کند و یا خوشبخت باشد. بگذار هرکس بگوید که امروز در صفوف آنانی قرار دارد که در سال های دشوار از وطن از انقلاب در برابر کشتار و ویرانی دفاع مینمایند، دروظیفه مقدس آزادی انسان زحمتکش افغان، فداکارانه و قهرمانانه شرکت مینمایند و خانواده نوین اجتماعی دموکراتیک و ملی خلق افغان را بنیاد می نهند. همه بخاطر کار و پیکار انقلابی دست بدست هم دهیم !
افغانها قلب واحد یعنی وطن واحد دارند !
همه در راه وحدت و همبستگی تمام خلق ج.د.ا، همه هموطنان به پا خیزیم !
انقلاب ملی و دموکراتیک افغانستان ادامه دارد و مرحله بمرحله بدون جهش، فراجهیدن از مراحل ضروری به پیش میرود.
رفقا، دوستان، متحدان، هموطنان ! تحت این شعار انقلاب ما همه چیز بنام و برای انسان نجیب آزاده و زحمتکش افغان، به پیش !
اعضای حزب ما امتیازی جز امتیاز رزمیدن در صف مقدم مبارزان از جان گذشته، راه ترقی و سعادت خلق وطن و اعمار افغانستان نوین و دموکراتیک را ندارند. ح.د.خ.ا ایدیولوژی و نظریات خود را به هیچ کس تحمیل نمیکند و به عقاید تمام وطنپرستان و نیرو های دموکراتیک ارج میگذارد، مناسبات حزب با تمام قشر های وطنپرست خلق سراسر وطن و با سازمانهای اجتماعی کشور و با تمام متحدین خود بر اصول هموطنی احترام و رعایت متقابل و حسن همکاری سازنده اعتماد و صداقت متکی میباشد...)) اگرازهم پاشی سیستم سیاسی جهان دوقطبی ومخصوصآ فروپاشی سسیستم جهانی سوسیالیزم نمیبود حاکمیت دولتی درافغانستان اکنون درشگوفانی وثمردهی مثمری میبود.
درینجا لازم میبینم تامکثی بر اوضاع و احوال پُرتنش کشور داشته باشم:
بعد از دوگانه هایی که تاریخ نظام بین المللی را به «قبل» و «بعد از جنگ جهانی» و «پیش» و «پس از دوران جنگ سرد» تقسیم می کرد، می توان از پیش، از واقعهء ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پسا ۱۱ سپتامبر نیز به عنوان «دوگانه» یا «دوسویه ای تاریخ ساز» یاد کرد. آنچه میان دوگانه های فوق، مرز مشترک ایجاد کرده و طی یکصد سال به تاریخ سیاسی جهان سمت و سو بخشیده همانا ایدئولوژی است. ذات هر دوگانه ای وصل به یک ایدئولوژی یا ایده ای مشابه آن است که میان خود و دیگری خطی پُررنگ می کشد، به یکی تقدس می دهد و اعتبار از دیگری می ستاند. در دوگانههای تاریخی که جهان را همواره به دو شق برش داده، با یکسوی «خیر» و یکسوی «شر» مواجهیم، یکی «سیاه» و یکی «سفید»، یکی «حق» و دیگری «باطل». این همان «دوسویه گی» و «دو شق بودن» و میراثِ برجا مانده ای است که پس از پایان تاریخ و برچیدن دیوارِ برلین و خوش خدمتی گورباچف به غربیان، در جغرافیا های دیگر حلول کرده و صورتی تازه به خود گرفته است.
هواپیماهای استشهادی «القاعده» با خود سیمای تازه ای از خشونت آوردند. برخی این خشونت را برآمده از دستورات «جهادی» گرفتند و آن را با «انتحارگران فلسطینی» یکجا سنجیدند و با ساختن «دشمن تازه»، جهان را باز دو تکه کردند. البته که واقعه ۱۱ سپتامبر خاستگاهی فرهنگی و بنیانی دینی داشت؛ بنیانی بر مبنای تفسیر طالبانی از اسلام. و طالبان نماد یک جریان فکری و عقیدتی و تبلور عینی اندیشه ای است که در جای جای نمایندگانی دارد. این نمایندگان اقلیتی تاثیرگذار و پرنفوذند. خاستگاهشان سنت است و رویایشان احیای سنت، بدون هیچ دگردیسی و تطابق با بشر امروز.
بنیادگرایان دینی حاکمانی «خیرخواه» و «مردمی» نیستند و اساساً در هیچ کجا قادر به برپایی نظامی کارآمد حتی استبدادی نبوده اند. آنها موج سازانی هستند که جز تخریب برجا نمی گذارند. بازیکنانی که فقط بازی حریف را خراب می کنند و وقتی توپ زیر پایشان می افتد دور خود می گردند و برنامه ای برای اجرا ندارند. آنچه به ایشان قدرت و انگیزه می دهد همانا تقابل، دیگر ستیزی، خود حق پنداری و رقیب کشی است. چنین فعل و نیتی تنها از سرچشمه ایدئولوژی می نوشد. حاصل رویارویی بنیادگرایی طالبانی و حتمیت گریزی غربی همان تئوری «جنگ تمدن های هانتینگتون» می شود که یکی به «بومیت» و «سنت» دل خوش دارد و یکی به «فراگیری» و «جهانی سازی». دومی ارزشها را در «آینده» و «ساختن آینده» می بیند و اولی حتی از پیچیده ترین دستاوردهای دومی بهره می گیرد تا «سنت» را احیا کند. گذشته در حال، گذشته در آینده؛ ملغمه ای پر تضاد که سر را به دوران می اندازد و شاید سر از برج های دوگانه دربیاورد. وقتی «ایدئولوژی محوران جدید» به عکس دو ایدئولوگ پیشین جهان معاصر، توانایی تغییر مسیر دنیا را در خود نمی بینند و در برابر چشمان خویش فروریزی هویت و ارزش هایشان را نظاره می کنند.
ایالات متحده آمریکا با از بین بردن طالبان یکبار دیگر بد نام ترین چهره های جنگ و تفنگ را با اسلحه جدید و با میلیون ها دالر وارد زند گی مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان نمود. گویی این مردم ستم دیده باید همیشه با کشتن، بستن، بردن و نابود شدن زند گی نمایند. با رفتن طالبان فقط چهره عوض شد.
برنامه کار روزانه، سیاست های محلی، اندیشه بنیاد گرایی، جنگ و تفنگ، بردن و کشتن، قنداق کاری، به زندان انداختن همان بود که در زمان طالبان جریان داشت، ولی با دو تفاوت: یکی اینکه این زندانی ساختن و بردن و تسلیم دادن بی گناهان به خارجیان و در زندان های بیگانه ها صورت گرفت و دوم تغییر «دستار» به «پکول» بود. آمریکایان با سیاست های دود منشانه خویش بازهم همان پکول پوشان فراری که شهر را به ویرانه و کابل را به غمخانه تبدیل نموده بودند بلای جان مردم گردانید.
جاه طلبی این جنایتکاران تنها اهرم مصیبت باری بود که استعمار می توانست درین راه از آن بهره برداری نماید. خیانت و خودخواهی این معامله گران کشور را بصورت سرزمین «ملک الطوایفی» در آورده و در هر گوشه فرمانده؛ گروه؛ سر دسته و گردنکشی برای خویش پوسته و پاتک و زندان و کشتارگاه ساخته ازاین طریق قدرت و حاکمیت خودرا به نمایش گذاشتند. مگر آمریکا این را نمیداند که تفنگداران بیش از یک دهه بالای خون ملت به تجارت مشغول بودند ؟
مگر داد و معامله های پیدا و پنهان این تشنگان قدرت؛ مردم رنج کشیده مارا به خاک و خون نکشاند؟ مگر همین ها نبودند که در بدل ویرانه ساختن کشور؛ قصر های مجلل در داخل و خارج برای خود و اقارب خود اعمار نمودند؟ مگر همین ها نبودند که راکتباران را بر فرق مردم مظلوم کابل «اسلامی» و «قانونی» می خواندند؟ مگر همین بنیاد گرایان نبودند که میلیون ها دالر کمک سعودی، آمریکا، فرانسه، جرمنی، پاکستان، کشورهای شیخ نشین... را به حساب های شخصی خویش چه در زمان به اصطلاح جهاد و چه در زمان قدرت خویش در خارج واریز نمودند ؟.
مگر اینها نبودند که چوکی ریاست جمهوری را چهار دست و پا محکم چسپیده بودند؛ به هر کنج و کناری که فرار کردند چوکی را با خود بردند ؟. دار و ندار مردم کابل به تاراج رفت و از کشته ها پشته ها ساخته شد. مردم کابل حتی فرصت دفن شهدای خویش را نداشته و عزیزان خود را در خانه های خویش به خاک سپردند ولی اینها خمی بر ابرو نیاوردند. اکنون این تاجران خون و دلالان سیه دل با دیده درائی خاصی خود را نمایندگان مردم میدانند. غم انگیز تر اینکه کرزی بالای آرزوهای مردم پا گذاشته و جنگسالارانی را که هرگز شانس ورود به دولت و پارلمان را نداشتند؛ به قدرت و حاکمیت شریک ساخته در زد و بند پنهانی و آشکار از همدیگر حمایت نموده و بر گرده مردم سوار شدند. کرزی و تفنگداران آنچه میخواستند کردند و پستهای بزرگ دولتی، رتبه های بزرگ نظامی، پارلمان و نمایندگی های سیاسی کشور در خارج بازیچه دست چند دلال گردید. ولی عاقبت این شام صبح گردد و این شب سحر شود و آنگاه مردم این معامله گران و جنایتکاران را به پای میز عدالت خواهند کشید. انتظار میرفت که پارلمان صحنه ای باشد برای بیان درد دلها و سخنان ناگفته ای که سالها در سینه ها انباشته شده بود.
اما حضور تفنگداران بی بند و بار نوع مایوسی پدید آورد. مردم دیگر دریافته اند که کشور مجدداً به تخته شطرنج قدرت ها مبدل شده و اینها نمیخواهند از مهره های که سالها برآنان سرمایه گذاری کرده اند بگذرند. پس هر طوری شده مزدوران خود را بر سر دست نگه می دارند تا همواره با نصب آنان در قدرت سیاسی، داشتن دولت وابسته به خود را تضمین کرده باشند. در جایی که تفنگ و زور و دالر مسلط است و مافیای هیروئین و بنیادگرایی دست باز دارد، صحبت از وجود آزادی و دموکراسی و قانون و عدل مسخره است. از جانب دیگر امریكا میتوانست با كمك های اقتصادی موثر نه به دزدان در افغانستان و دلالان در پاکستان، بلكه به افراد مطمئن و پاك برای رشد اقتصادی، زمینه سربازگیری تروریستها و بنیاد گرایان را در كشور به حداقل برساند. روزنامه گاردین در یکی از شماره هایش مینویسد: سلاح هایی كه ایالات متحده و بریتانیا به همراه متودهای پیشرفته جنگی در اختیار بنیادگرایان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و بر اساس پدیده چرخش برعلیه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهیه دیده بودند.
تروریزم و جنگسالاری. اگر امنیت این جا و آنجا از طرف دسته های تروریستی و خاینی چون ملا عمر و گلبدین اخلال میگردد، به همان مقیاس و حتی بیشتر از آن، جنگسالارانی كه با آمدن نیروهای امریكایی جان تازه گرفتند، مخل امنیت هستند. تروریست ها كه كوچكترین پایهای بین مردم ندارند اگر از طرف جناح های معین قدرت در پاكستان برای ایجاد بحران در كشور ما تربیت و تقویت میشوند، جنگسالاران نیز با سیاست كجدار و مریز دولت كرزی و حامیان بین المللی اش تشجیع شده میروند. پس اگر به سیاست مماشات با دولت پاكستان از یك طرف و مصلحت با جنگسالاران از طرف دیگر پایان داده نشود، به عامل نا امنی در كشور مبارزه نشده در آنصورت هم ۱۳ ملیارد دالر خرج سالانه نظامیان به هدر می رود و هم خون تعداد قابل توجهی از افراد نظامی خارجى ها ریخته میشود. كرزی اگر به اندازه كافی در مشت خود دالر و در پشت نیروهای آیساف داشته باشد اما سیاست سازش با جنگسالاران را كنار نگذارد؛ اگر بجای اعتماد به مردم، به جنگسالاران اعتماد كند؛ اگر به صورت رادیكال دست به اصلاحات اداری نزند و خود را از محاصره جنگ سالاران بیرون نكشد، به هیچ صورت ممكن نیست كشور را از بحران نجات دهد.
امریكا و غرب هم در صورتیكه خواهان برچیدن بساط تروریزم از افغانستان است و فقط به راه نظامى توسل جوید، راه خطا در پیش گرفته، تروریزم را عمدتاً باید در عرصه هاى ایدئولوژیك و سیاسى نابود ساخت و با عوامل اساسى رشد و گسترش آن مبارزه نمود. سركوب نظامى میتواند نقش ثانوى در محو تروریزم داشته باشد. اگر كرزی با تمام سازشكاری ها و ناكامیهایش هنوز هم رای مردم را با خود دارد نه بخاطر اینست كه او برای خود پول نیندوخت و بلندمنزل نساخت، نه بخاطر اینست كه دستش به خون مردم آلوده نیست، نه بخاطر اینست كه هدایای دریافت شدهاش را تحویل بیتالمال نمود، نه بخاطر اینست كه لیاقت و ذكاوت خوبی دارد، و بالاخره نه بخاطر اینست كه از حمایت قاطع جهانی برخوردار است. رای مردم به كرزی فقط یك نی گفتن معنی دار به بنیادگرایان و جنگ سالاران است.
هنوز كمى زود است كه راجع به زوال نهایى قدرت گروه هاى شرارت پیشه سخن گفته شود. آ نها هنوز هم بسیارى از اهرم هاى قدرت را در اختیار دارند. از سوى دیگر تداوم امنیت و جمع آوری سلاح در افغانستان با تنزل قدرت این جنایتکاران ارتباط مستقیم دا رد. اما اگر وضعیت به همین شكل ادامه پیدا كند، در اینكه پاییز سیاسى آناً آغاز شده است نباید تردید كرد. بعد از هفت سال و اندی که نهاد های دولتی یکی پی دیگری احیا گردید، همزمان با آن اولویتهای خاصی نیز در دستور کار قرار داشت که بایستی به صورت سیستماتیک شکل میگرفت. تا بالوسیله دموکراسی در کشور ریشه می گرفت و نهادینه میشد. آنگونه که می بینیم، پاره یی از اقدامات به همین منظور صورت گرفته، اما قدر مسلم اینست که این اقدامات آنگونه که لازمست انتظارات وخواستهای معینی را که درین عرصه ها مطرح بود برآورده نساخته است. یکی ازاین اولویتها که تاکنون نابرآورده مانده است ادامه قوماندان سالاری و حاکمیت تفنگ بر کشور ا ست.
مردم ما که هنوز هم در زیر سایه تفنگ قوماندانان در ولایات و محلات مظلومانه دست و پا میزنند با این پرسش بزرگ مواجه هستند که این کم کاری یا عدم برآورده شدن این مأمول را چگونه توجیه کنند و بار آنرا بر دوش چه کسانی بگذارند، مراجع مسوول ادامه چنین وضعی را بعد از گذشت سه ونیم سال چگونه توجیه خواهند کرد؟ آیا میتوان اینهمه امکانات داخلی و خارجی درین عرصه را که مقرون به ناکامی است دست کم گرفت. در وضعیت کنونی که قوماندان سالاری به گونه بالفعل و بالقوه وجود دارد چگونه میتوان به عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون و پیاده شدن دموکراسی و آزادی و سایر ارزشها امیدوار و خوشبین بود؟ ازین گذشته سرنوشت وعده های بلند بالا مسوولین عالیرتبه دولتی که درین راستا طی این سال ها به مردم داده شده چگونه خواهد شد؟ واقعاً جای تعجب است که قوماندان سالاری هنوز هم در کشور ریشه دار باقیمانده و فرمان میراند و مردم نسبت به اقدامات ملی و بین المللی در کشور هر روز اعتماد خود را از دست میدهند.
در چنین حال و احوالی که کشور در آتش جنگ و قدرت پرستی میسوزد وظیفه و مکلیفت نیروهای مترقی چیست؟ بیائید صادقانه و شریفانه بخاطر اشک و آهی مردم ستم دیده کشور دست وحدت و همدلی بطرف هم دراز نموده و کینه و کدورتهای گذشته را به فراموشی سپرده و دست یکدیگر را به گرمی بفشاریم و آماده نجات وطن از چنگال دزدان داخلی و استعمارگران خارجی از طریق مراجع به مردم گردیم.
شاعری چه اندیشمندانه و وحدت خواهانه می سراید:
می خوانم و می ستایمت پر شور
ای پرده دل فریب رویا رنگ
می بوسمت ای سپیده
گلگون
ای فردا ای امید بی نیرنگ
دیریست که من پی تو می پویم
هر سو که
نگاه می کنم آخ
غرق است در اشک و خون نگاه من
هر گام که پیش می روم
برپاست
سر نیزه خون فشان به راه من
وین راه یگانه راه بی برگشت
ره می
سپاریم همره امید
آگاه ز رنج و آشنا با درد
یک مرد اگر به خاک می افتد
بر
می خیزد به جای او صد مرد
این است که کاروان نمی ماند
آری ز درون این شب
تاریک
ای فردا من سوی تو می رانم
رنج است و درنگ نیست می تازم
مرگ است
و
شکست نیست می دانم
آبستن فتح ماست این پیکار
می دانمت ای سپیده نزدیک
ای چشمه تابناک جان افروز
کز این شب شوم بخت بد فرجام
بر می ایی شکفته و
پیروز
وز آمدن تو زندگی خندان
می ایی و بر لب تو صد لبخند
می ایی و در
دل تو صد امید
می ایی و از فروغ شادی ها
تابنده به دامن تو صد خورشید
وز بهر تو باز گشته صد آغوش
در سینه گرم توست ای فردا
درمان امیدهای غم
فرسود
در دامن پک توست ای فردا
پایان شکنجه های خون آلود
ای فردا ای
امید بی نیرنگ.
بلی رفقای گرامی وهمرزمان عزیز!
بیائید به پاس خون هزاران شهید به خاک خفته حزب ما، حزب دموکراتیک خلق افغانستان، از کج راهی و کج اندیشی به دور شده تحت یک درفش واحد به همه ثابت بسازیم که اختلافات و شکر رنجی ما در حدودی نیست که بر منافع وطن، بر رنج بیکران زحمتکشان، بر آه و ناله یتیمان و بیوه زنان، بر داد و ویلای گرسنگان غالب گردد و ما مردان سیاست، ترقی، نجات و خدمت به میهن و هم میهنان خویش هستیم و ما بزرگترین کادرهای سیاسی، نظامی و علمی را در صفوف رزمندۀ خویش داریم که میتوانند وطن را از فلاکت و سیه روزی نجات بدهند.
((کارمل گرامی میفرمودند:
حزب دموکراتیک خلق افغانستان طی مبارزات خویش از مراحل گوناگونی گذشته و تجارب فراوانی در عرصه های مختلف مبارزات اجتماعی و سیاسی، سازمانی و ایدیولوژیک کسب کرده است.
اهمیت حیاتی حزب ما در آنست که منافع طبقه کارگر و همه زحمتکشان کشور و تمام طبقات و اقشار دموکراتیک ملی را بنحو دقیق و عمیق منعکس میسازد و در یک جبهه وسیع ملی راه ترقی اجتماعی را هموار میکند و امکانات آنرا بوجود می آورد که به تمامی مسایل حاد و بغرنج اجتماعی مرحله کنونی تکامل جامعه ما پاسخ مثبت داده شود و پرابلمهای زندگی اجتماعی و اقتصادی کشور یکی پی دیگر حل و فصل گردد و هرچه زودتر شرایط کار صلح آمیز امنیت و آزادی واقعی و دموکراسی آماده گردد.
جامعه ما به سر کردگی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در راهی پیش خواهد رفت که تجربه درخشان کشورهای پیشرو عصر ما نشانداده است.))
(ما در فراخوان بزرگذاشت از هشتادمین سالروز رهبر گرامی ما گفتیم که :
”به عقیدۀ ما، دیگر زمان "من گفتن ها" و "من هستم ها" گذشته است، بیائید با انسجام رفیقانه، با همبستگی سخاوتمندانه، با گذشت رسالتمندانه، با میهن دوستی وطنپرستانه، با آغوش گشودنهای بزرگوارانه، با خونسردی و حوصله مندی رادمردانه همه دورهم با یک آواز و با فشردن دستهای یکدیگر راه پُربار رهبر عزیزمان، کارمل بزرگ را، ادامه داده و به ندایی برحق مادروطن پاسخ قاطع و جواب صاف و روشن بدهیم.
از شما رفیقانه و صادقانه دعوت به عمل می آوریم تا با قلب گرم و دستان پاک به این فراخوان جواب مثبت داده و مارا درین کار دسته جمعی و داوطلبانه کمک و یاری برسانید و ثابت بسازید که شما به مثابه هدایت دهندگان و شرفداران پُرافتخار جریان چپ دموکراتیک کشور و پرچمداران اصیل حزب ما و چراغداران گذشته و آینده ما هستید، ما با خلوص نیک و با قلب مملو از صفا و صمیمیت با آغوش باز، آماده استقبال و پزیرایی از تک تک شما هستیم. ما معتقدیم که دوام همیشگی، شکست ناپذیری، افتخار و سربلندی و موفقیت و بهروزی ما در اتحاد و همیاری ما نهفته است.“)
بیائید با صداقت و راستی کارنامه ها و مبارزات بیشتر از نیم قرن گذشته را که بحیث فرزندان صالح وطن و رفیق واقعی زحمتکشان افغانستان بشمار میرفتید و میروید، برای تامین صلح و مصالحه بین همدیگر همان شعارهای انسانی دیروز را که اوردن صلح سراسری در وطن ترقی و دموکراسی، عدالت اجتماعی، رفاع همگانی و خدمت به مردم افغانستان بود دوباره سر دهید.
در فرجام گفتنی های خویش را با این شعر شاعر وارسته به پایان میبرم.
راه بسته
رهروان خسته
رهزنان
اهریمنانی، دشنه ها در مشت
هم از پیش، هم از پشت
با نفیری تلخ زیر لب كه:
باید برد، باید خورد، باید كشت!
كركسان، با چنگ و منقاری به خون خستگان شسته
انتظار لحظه تاراج را، از اوج
هاله ای از هول، پیوسته
رو به پایین می نهند آهسته آهسته
رفقا به پیش بسوی وحدت همه جانبه یی همه نیروهای ملی و مترقی.
به پیش بسوی همدلی و وحدت خواهی حقیقی اعضای پُرافتخار حزب ما.
افغانستان خانه مشترک همه افغانان بوده و شراندازی و تفرقه طلبی، محکوم به فنا است.
زنده باد رفقای رسالتمند و اصالت دار حزب ما.
یاد و خاطره های جاویدانه رهبر بزرگ حزب ما رفیق ببرک کارمل گرامی باد!
رفقا!
حزب دموکراتیک خلق افغانستان زنده بود، زنده است و زنده خواهد بود! ما به هیچکدام از احزاب، سازمانها، نهضت ها و فرکسیونهاییکه از بدنۀ ح.د.خ.ا. جدا شده و فعالیت دارند این حق را نمیدهیم که خودرا میراثدار ح.د.خ.ا. بنامند! زیرا ح.د.خ.ا. در وجود فرد فردِ اعضای معتقد و وفادار آن زنده است و ما آنرا منسجم و یکپارچه میسازیم. کار در این راستا ادامه دارد.
موفقیت، بهروزی، شادکامی، صحت و سعادت به همه تان را آرزودارم.
در فرجام جای دارد تا از رفقايکه کمک های مادی و معنوی نموده اند قلبا سپاسگزاری نمایم.
در خاتمه ازین تریبون باشکوه اعلام میداریم که وظایف کمیسیون تجلیل و بزرگداشت از هشتادمین سالروز تولد زنده یاد رفیق ببرک کارمل با ختم همین محفل به پایان رسیده و کمیسیون را رسماً منحل اعلام میداریم. به نمایندگی از رفقای مسوول «اصالت» از کار و پیکار خستگی ناپذیر تمام رفقای گران ارج کمیسیون موظف قلباً تشکر میکنم.
هغه ځوان چه د وطن په درد سوځیژی
که سل ځله پر مخ لویژی پورته کیژی
ما تری سل ځله صدقه او تری قربان کړی
چه د مرگ په پوله ناست وی لا خوځیژی