*مؤلف : رولف برتهولد ازمجلۀ روت فوکس المانی نشریۀ برج جولای 2007
تیوری وعمل حزب کمونیست چین درمسیر سوسیالیزم
تفکردقیق ازنگاه امروز
کسی که امروز راجع به مارکسیزم وسوسیالیزم حرف به زبان میآورد،نمیتواند سیاست حزب کمونست چین وانکشافات جمهوریت مردم چین رانادیده بگیرد. حزب کمونست چین در اصول و پروگرام فورمولبندی شده، هویت خویش را بصورت واضح واشکار برای انکشاف مارکسیزم و سوسیالیزم مشخص میسازد. روی همرفته از این موقف ان در سال 2002 میلادی درجلسه شانزدهم حزبی نیز تائید بعمل امد .
امر هیأت چینایی هنگام افتتاح مراسم هفته اسیاـ پاسفیک ( آسیا ـ اقیانوس آرام ) در برلین سال 2001 میلادی در بیانیه اش حضور شخصیت های برجسته جمهوریت اتحادی المان چنین اضهار نمود : مردم چین احترام عمیق در مقابل دستاوردهای المانها در بخش فلسفه،ادبیات،موسیقی و علوم دارد . حینیکه در چین از المان صحبت میشودنه تنها نامهای کنت ( Kant)و هیگل (Hegel ( به سر زبان می اید بلکه اسمای دیگران مانند بیت هوفن،باخ،گویته،شیلروهاین نیز در ذهن انسان خطور میکند . از جمله شخصیتهای بزرگ دیگر المانی مانند اینشتین (Einstein) ،رونتگین و لایبنیز و همچنان مارکس و انگلس که این دو فیلسوف المانی بالای چین تاثیرات بزرگی رادر عرصه سیاست و اقتصادداشتند،نیز میباشند . حزب کمونست چین تقریبادر سی سال اخیرسعی بزرگی رابخرج داده واثار مارکس ، انگلس و لینین را بصورت ترجمه جلد اصلاح شده جدید به نشر سپرده است . امروز هیچکس در موفقیتهای اقتصادی جمهوریت مردم چین شک وتردیدی ندارد . از نگاه قدرت اقتصادی جهان،چین در موقف چهارم قرارمیگیرد . ازنظر تحلیلگران امریکایی ، چین در بیست سال اینده بزرگترین اقتصاد مردمی رادر جهان خواهد داشت (سهمیه دراقتصاد جهانی : چین 26 فیصد، امریکا 22 فیصد) . بنابراین یک تغیر جیوستراتیژی در جهان به وجود خواهد امد . بصورت متداوم این سوال مطرح میگردد که این انکشا فا ت به چه نوع مسیر اقتصادی انجام خواهند یافت . حزب کمونیست مبین این واقعیت است که چین در راه سوسیالستی مبارزه میکند . از نگاه جناح چپروان در این مورد نظریات متعددی وجود دارد . بعضی از انهابه این نظر اند که سیاست حزب کمونیست چین این کشور رابه سوی جامعه سرمایداری سوق میدهد . من سعی خواهم ورزید تا موقف حزب را در ارتباط با سوالات مطرح شده ایضاح نمایم . دراظهارات و تشریحات زیل به استناد اسناد رهبری از طرف مطبعه نشراتی اسناد کمیته مرکزی کتاب منتشرۀ سال 2004 " تیوری و عمل سوسیالیزم _ تفکردقیق از نگاه امروز" مانند مقاله رینمین ریباو(Renmin Ribau) عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست اتکاء مینمایم .
1- ا وضاع اسا سی
بصورت اساسی حزب کمونیست چین خود را با وقایع ضدانقلابی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی و کشورهای اروپای شرقی مشغول ساخت . این حزب درک نمودکه جنبش جهانی سوسیالستی بعد از سقوط در سالهای 1991/1989 ، طوری که سیاستمداران بعضی کشورهای غربی مدعی اند، بصورت کلی شکست نخورده است . هنوز لااقل انسان میتواند به این نتیجه برسد که تفکیک بین کپیتالیزم و سوسیالیزم در قرن بیستم صورت گرفته است .
درین جا نیز تفکیک بی ثباتی و نااستواری بین سوسیالیزم قرن بیستم و بیست ویکم نشان داده میشود . شکست قرن سوسیالیزم وجود نداشت . انکشافات در چین ، کیوبا ، وویتنام شاهد این حقیقت است که سوسیالیزم نباید دوباره از صفر اغاز شود . حزب کمونیست چین درک نمود که تغیر سیستم در اروپای شرقی و منحل شدن جماهیر شوروی سوسیالستی نیز داعیه سوسیالستی چین را با مشکلات فراوانی رو به رو ساخت . لیکن دینگ شیاوپینگ (Deng Xiaoping) اظهار نمود که انسان نباید در چنین حالتی ترس ووحشت را بخود راه دهد . مارکسیزم یک علم بوده واز بین نمیرودو هنوز غالب نگردیده است . سیاست حزب کمونیست چین بالای تکمیل ساختمانهای اقتصادی و سیاسی سوسیالیزم استوار است و نی بخاطر از بین بردن ان . بنا بر اصول مختلف بین ریفورم های که در چین ، روسیه و دیگر کشورهای اسبق سوسیالستی اروپا صورت گرفته است، نیز اختلاف وجود دارد .
طبیعی است که نظام سرمایه داری یک تفوق و برتری معینی را اشغال نموده است . از نگاه موقف عمده ان در سیاست جهان ، بصورت قصیرالمدت کدام تغیر اساسی در ان صورت نمیگیرد اما امروز پیشبینی انکشاف اینده مناسبات بین سوسیالیزم و کپیتالیزم در صورت امکان ویژه گیها ، حالات و تمایلات مشکل به نظر میرسد .
مارکس وانگلس به این فکر بودند که انقلاب سوسیالستی در قدم اول در کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته و عالی سرمایه داری پیروز میشود . انها به این نظر بودند که انقلاب سوسیالستی نی در یک و یا دو کشور جهان ، بلکه تقریبا همزمان در انگلستان ، فرانسه ، المان ، اضلاع متحده امریکا و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه داری پیروز خواهد شد . اگر سیر انکشافات چنین جریان میداشت، مرحله گذار یا عبور به سوسیالیزم یک پیشنهاد بسیار ساده میبود .
بعد از به میان امدن نظم نوین در چین ، مارکسیستهای ان متوجه شدند که در برابر حزب کمونیست سوال مغلق و پیچیدۀ وجود داشت وان اینکه چطور سوسیالیزم اعمار شده می تواند . تنها اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی میتواند یک نمونه باشد . از ینرو در شروع ، میتود شوروی مورد استعمال قرار گرفت . پلان اقتصاد مرکزی ، انکشاف ورهبری اقتصاد توسط ادارات دولتی در تغییر شکل جامعه رول قابل ملاحظۀ را بازی نمود . اینوع پلان موجب بازسازی سریع اقتصاد ، بلند رفتن تولید همچو بالا رفتن سطح زنده گی و تقویه قدرت دولتی گردید . تاسیس جمهوریت مردم چین در سال 1949 (م)ختم مناسبات نیمه فیودالی و نیمه استعماری را مشخص ساخت وزمان تغییرات سوسیالستی جامعه آغاز یافت . در جلسه هشتم حزبی سال 1956م حزب کمونیست چین فیصله بعمل امد تا سوسیالیزم رابصورت افتخاری اعمار نمایند . لیکن درین مدت غلطی ها واشتباهات چپ روان حزب سبب بی نظمی واغتشاش جامعه ( جهش بزرگ، اجتماعات مردمی ، انقلاب فرهنگی ) شده که از طرف رهبری حزب کمونیست چین محکوم گردید . اینوع اعمال منجر به یک بحران عمیق اجتماعی گردید . خطر جدی از بین رفتن دست اوردهای انقلاب بوجود امد . چنین انکشافات شوم و پر از بدبختی از طرف کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در برج دسامبر سال 1978(م) متوقف گردید . اکنون حزب متوجه ثبات جامعه و عصری ساختن سوسیالیزم گردید . سیاست اصلاح طلبی و بازسازی ان به روی جهان خارج باز گردید و انکشاف اقتصادی اساس قرار داده شد . نظریات اقتصادی دینگ شیاوپینگ که از سال 1978 به اینطرف تحقق پذیرفت، بر اصل سیاست اقتصادی جدید لینین بر گشت .
تحلیل و تجزیه مارکسیست های چینایی به اثبات رسانیدند که سیاست اقتصادی جدید لینینی صرف در ابتدا تطبیق گردیده است . بعد از مرگ لینین جر و بحث های اساسی صورت گرفت که در نتیجه ان موقف ستالین به زور مورد تاید قرار گرفت . سیاست اقتصادی جدید لینینی به شکست مواجه شد . در طی مدت 29 سال ستالین اعمار سوسیالیزم را رهبری نمود ، از نگاه اقتصادی و فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از یک کشور عقب مانده زراعتی به قدرت دوم صنعتی و نظامی جهان انکشاف نمود . در جنگ جهانی مقابل حمله فاشیزم المان غالب شد، جنبش بین المللی کمونیستی را به پیش برد . اردوی سوسیالستی را بمیان اورد که با اردوی جهانی کپیتالستی قدرت مقابله را دارا بود . ستالین برای مدت طولانی راه سوسیالستی ،مالکیت مشترک ،اصل توزیع نظر به استعداد ودیگر پرنسیپ های اساسی سوسیالیستی را حفظ کرد و بدینصورت افتخار و لیاقت معین تاریخی را کسب نمود . باوجود این تحت رهبری اش میتود ساخت ستالینی برای انکشاف سوسیالیستی منحیث منحرف چپ در تخطی جدی از پرنسیپ های سوسیالیستی ثابت گردید .
2 ـ ارزیابی شرایط و علل شکست های ضد انقلابی سالهای 1989ـ1991
حزب کمونیست چین به این نظر بوده است که این تغییرات را از یکطرف شرایط داخلی ( عوامل تغییردهنده حوادث جامعه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشورهای اروپای شرقی ) واز طرف دیگر شرایط خارجی مساعد ساخت . معهذا شرایط داخلی را میتوان منحیث علل قاطع که بدون ان شرایط خارجی مؤثرواقع شده نمیتواند ، پنداشت . در انتقاد از غلطی ها دایمآ بدان اشاره میشود که توسعه و انکشاف اکثر پیشرفت های تاریخی در راه سوسیالیزم مشخص گردیده بود .
از علل مهم شکست ، نظر به اسناد چینایی ها حسب ذیل نام برده میشود :
· برای قدرت کپیتالیزم کمتر ارزش داده شد و این امر به درک غلط از زوال سریع ان منجر گردید . همچنان ضرورت ریفورمهای سوسیالستی نیز نادیده گرفته شد .
· انکشاف و توسعه سوسیالیزم برای مدت طولانی توضیح نشد وبه سرعت اشتراکی شدن وسایل تولید تطبیق گردید . در واقعیت مخالفتیکه بین نیروی مؤلده و مناسبات تولیدی ، بین بیس اقتصادی و روبنا وجود داشت ، نفی گردید . با لای سرعت انکشاف نهایت ذیاد تاکید صورت گرفت که این عمل تاثیرات منفی بر مؤثریت و کیفیت داشت . ارزش دادن زیاد برای صنایع ثقیله ولی توجه کمتر به سکتور زراعت و صنایع خفیفه که تاثیرات منفی بالای تامین احتیاجات دارد . متمرکز ساختن پلان های اقتصادی و کنترول ادارات دولتی بر ان تاثیرات منفی را به بار آورد .
· از جمله اشتباهات و غلطی های چپ گرایانه که در سیاست از ان نام برده میشود : جدا نه ساختن حزب از دولت ، تمرکز قدرت ، دیموکراسی ناقص ، استفاده غیر مشروع به اساس خویشاوندی ، خیانت ، امتیازات ، خدشه دار ساختن روابط بین حزب وکتله های مردم ، بوجود اوردن نفرت مردم در مقابل حزب حاکم .
· در بخش سیاست خارجی تمایلات نهایت غرورامیز خیالی ، اقتصاد محدود و غیر ازاد همچو نزدیک شدن مناسبات کاذب بین غیر وابستگی ، اتکاء به نیروی شخصی واستفاده جسورانه نظریات پیشرفته کپیتالیستی مشخص میگردد.
· از نگاه سیاست مذاهب و ملیتها باالخصوص اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی اشتباهات افراطی را مرتکب گردیده است .
· این نفی میگردید که نه تنها یک مودل یا نمونه سوسیالیزم وجود دارد .
· انکشافات نشان داده است که تغییرات بزرگ اجتماعی در جماهیر شوروی سوسیالستی و کشورهای اروپای شرقی برای مدت طولانی در نتیجه اشتباهات و غلطی های دگم وچپگرایانه بوجود امده است. زمانیکه گرباچوف و رهبران احزاب کمونیستی کشورهای اروپای شرقی خواستند این اشتباهات وغلطی ها را به اصطلاح اصلاح نمایند ، درین مورد انها نیز بدون استثنا منحیث فرصت طلبان راست مرتکب اشتباهات شدند . آنها مارکسیزم ، رول رهبری کننده حزب و پرنسیپ های سوسیالیزم را به سقوط مواجه ساختند . از این نگاه دیده میشود که شکست سوسیالیزم در اروپا در نتیجه سیاست چپ نی ، بلکه سیاست راست صورت گرفت . عواقب منفی این تیوری غلط که در نتیجه ان بصورت واضح و اشکار یگانه مودل (نمونه) منجمد وخشک شناخته شده به میان امد و این مودل باید در همان وقت در شروع سالهای پنجاهم به ریفورم و اصلاحات در کشورهای سوسیالستی که اشد ضرورت داشتند ، خاتمه میداد . علاوه بر ان انقلاب تخنیکی جدید در کشورهای سرمایه داری بمیان امد و نشان داد که سیستم کهن سوسیالیزم معادل انکشافات جدید شده نمیتواند .
در کنگره بیستم حزب کمونست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی گرباچوف کیش شخصیت ستالین را رسوا نمود وعواقب جدی انرا اشکار ساخت . بدینوسیله سلسله ایدیالوژی مودل ستالینی شکست خورد . گرچه خروچوف نیز در راپورش مودل ستالین رابسیار ساده وبسیط وپر اشتباه دانسته و مکمل انرا نفی کرده و راه را برای ریفورمهای سوسیالیزم شوروی باز ساخته بود که این باید پذیرفته شود . متآسفانه رهبران شوروی بعد از ستالین در حقیقت نظر به دلایل موجود و مشاهده شرایط عینی جامعه جد وجهد نموده اند و ریفورم ها را در بخش اقتصاد و سیاست انجام داده اند اما به کدام موفقیتهای واقعی نائل نگردیده اند .
برخلاف سیستم کهن را بصورت دوامدار تحکیم نمودند . ازا واسط سال های هفتاد به اینطرف سرعت رشد اقتصاد شوروی بصورت واضح بطی گردید . گرباچوف در حقیقت ریفورم ها را اغاز نمود اما به نسبت رکود اقتصادی سالهای طولانی نه تنها توانست موفق گردد بلکه ثمرۀ اعما ر سوسیالیزم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سال های هفتاد را نیز به خطر مواجه ساخت . علل ان چنین توضیح میگردد :
· ایدیالوژی منجمد وخشک دوامداررهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی و احزاب سوسیالیستی کشورهای اروپای شرقی ، تعقیب نمودن راه چپ در سیاست احزاب شان ، پا فشاری و ایستاده گی برای تحکیم مودل بوجود امده ستالینی تحت شرایط خاص تاریخی و شکست سوسیالیزم در رقابت با کپیتالیزم جهانی .
· حینیکه ریفورم اغاز گردید رهبران احزاب تحت رهبری احزاب به ارزیابی علمی تاریخ مبارزه خلق ها مبادرت نورزیدند . فهم درست برای روابط دیالکتیکی بین نظم اساسی و سیستم مشخص سوسیالیزم وجود نداشت . اصول و قواعد بمنظور اصلاح سیستم منجمد و خشک کهن از بین رفت . نظم سوسیالیستی کنار گذاشته شد . جناح چپ افراطی به جناح راست افراطی مبدل شد . نظر به ارزیابی حزب کمونیست چین ، علل تغییرات در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی و کشورهای اروپای شرقی خیلی زیاد بوده اما علت عمده ان در چگونگی وموقف حزب حاکم وجود دارد . کلید موفقیت ویا شکست سوسیالیزم حزب است . ریفورم سوسیالیستی و جهش سوسیالیستی باید توسط حزب تضمین گردد . ضربات نیروهای متخاصم برای « غربی ساختن جامعه » باید از طریق حزبیکه توده را رهبری میکند از بین برده شود . زمانی حزب کمونیست غیر قابل تسخیر باقی مانده میتواند که از نگاه سیاسی ، ایدیالوژیکی و تنظیمی بصورت دوامدار تقویه گردد و سبک کار ان بهتر شود . علاوه بر ان حزب باید واقعاً حمایت توده ها را با خود داشته باشد ودوامدار موقف رهبری وتوانای اش را بمنظور تأمین قدرت بالا ببرد .
3- ستراتیژی حزب کمونیست چین در راه سوسیالیزم
بعد از حا لت فاجعه آمیز در پایان « انقلاب فرهنگی » سوال انکشاف اجتماعی این کشور مطرح بحث قرار گرفت . در ان ز ما ن نیز درک میشد تا راه سوسیالیزم را ترک گویند . در جلسه پانزدهم حزب کمونیست چین در سال 1997 (م) یانگ سمین(Jiang Zemin) منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست راجع به پیشنهاد گمراه کننده انزمان که ما باید سیستم اساسی سوسیالیزم را ترک نمایم ، سخترانی نمود. حزب کمونیست چین فیصله نمود تا راه سوسیالیستی را مسدود نه ساخته،بلکه انرا به اساس تعقیب نمودن طرق جدید ادامه دهد . جلسه کمیته مرکزی در برج سال 1978 (م) فیصله های قاطعی را در این راستا روی دست گرفته بود . وظایف ان عبارت از مدرنیزه ساختن سوسیالیزم ، ریفورم های سیاسی و باز نمودن چین به روی جهان خارج بود . ستراتیژی انکشاف سوسیالیزم چین مرحله به مرحله تکمیل گردید . جر وبحث طولانی راجع به سوالات : سوسیالیزم چیست؟ ، سوسیالیزم چطور اعمار میگردد؟ صورت گرفت . در این جا موضوعات آتی را مورد بحث قرار دادند :
1- فقر و انکشاف بسیار بطی سوسیالیزم نیست .
2- مساوی ساختن سوسیالیزم نبوده اما پولاریزم هم سوسیالیزم نمیباشد .
3- سیاست منجمد وبطرف جهان خارج مسدود نمیتواند سوسیالیزم را اعمار کند و همچنان کاپی و نقل از جهان خارج نیز نمیتواند سوسیالیزم را تاسیس نماید . دنگ شیا وپنگ هنگام ملاقات با گرباچوف (1989 م) چنین اظهار نمود : " از سالهای شصت (1960) بدینسو روابط ما با هم دیگر خرابتر شده وبدین اساس قطع گردید . تصور من از زدوخوردهای لفظی به ارتباط سوالات ایدیالوژیکی نبوده است . بدین ارتباط ما امروز هم به این نظر نیستیم که در انزمان گفته بودیم ، تمامآ درست است . سوال عمده وواقعی غیر مساوات بود. مردم چین خود را حقیر تصور میکردند . با وجود این ما هرگز فراموش نکرده ایم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ما را در تطبیق پلان پنجساله اول اقتصادی کمک نموده است تا اساس صنعت در کشور ما گذاشته شد . "
4- بیدون موجودیت دیموکراسی و دولت قانونی سوسیالیزم وجود ندارد . در اثر مبارزات طولانی برای دیموکراسی ، حزب کمونیست چین دولت دیموکراسی دیکتاتوری خلق را تاسیس نمود . بدین معنی که دیموکراسی برای مردم و دیکتاتوری در مقابل دشمن است . دینگ شیاوپنگ روی همرفته اظهار نمود : " باید بیدون قید وشرط دیموکراسی سوسیالیستی را از دیموکراسی بورژوازی ودیموکراسی فردی تفریق نمود . زمانیکه از پرنسیپ های اساسی دیموکراسی تخطی میشود درینصورت دیموکراسی تضعیف شده ومنجر به دیموکراسی افراطی و انارشیزم ، تخریب کامل ثبات سیاسی ووحدت ملی میگردد ."
مشخصات سوسیالیزم
1.ازاد ساختن و انکشاف دادن نیروهای مولده از جمله مشخصات عمده سوسیالیزم بشمار میرود .
2. از بین بردن استثمارو پیروزی بر پولاریزم (جهتگیری) سوسیالیزم را تضمین مینماید . در حقیقت امر این ،تاکید نمودن بر مالکیت مشترک ، از بین بردن مالکیت شخصی و تحکیم نمودن مناسبات تولیدی را دربرمیگیرد . عدالت واقعی را سوسیالیزم صرف ازطریق از بین بردن استثمارو غالب شدن بر جهتگیری تأمین کرده میتواند . اما استثمار نمیتواند که بیک ضربه از بین رود . در مرحله اول سوسیالیزم باید برای استثمار اجازه داده شود زیرا هنوز اقتصاد شخصی ( مالکیت شخصی) به پیمانهء معین وجود دارد . سوسیالیزم میتواند مرحله به مرحله تحقق یابد . فقط بدینطریق نیز فهمیده میشود که چرا در چین هنوز استثمار و اشکا ل زشت مربوطه ان وجود دارد .
3 . هدف نهایی سوسیالیزم مالکیت مشترک است . در سابق چنین فهمیده میشد وقتیکه ما لکیت مشترک بر وسایل تولید تطبیق شود درینصورت میتوان به هدف مالکیت مشترک رسید. برای ازاد ساختن و انکشاف دادن نیروهای مؤلده توجه کافی بخرچ داده نمیشد .
برای طرح سوالیکه چطور سوسیالیزم اعمار میشود ، به نکات ذیل تاکید میگردد :
1-بیدون انکشاف قوی نیروهای مؤلده نمیتوان سوسیالیزم را انکشاف داد . رشد دوامدار ضروریات مادی و فرهنگی مردم در فاز اول سوسیالیزم در مخالفت شدید با عقب مانده گی اجتماعی تولید قرار میگیرد .
2-برای ریفورم های دوامدار ضرورت می افتد . بدین ارتباط دینگ شیا وپینگ چنین اظهار نموده است :
" ریفورمها خود شان تکمیل کننده سوسیالیزم اند . پروگرام کنونی ما اعمار سوسیالیزم مطابق سبک چین است . اعمار سوسیالیزم سبک چین به معنی : الف-تحکیم سوسیالیزم علمی و نظم اساسی سوسیالیزم، ب-مروری در باره تاریخ و موقف امروزی چین، ج- تغییردادن اصول مناسبات وسایل تولید و روبنا که با نیروهای مؤ لده مطابقت ندارند . "
جزئیات مهم این ستراتیژی حسب ذیل توضیح میشود :
1- چین یک دولت سوسیالیستی بوده ولی در فاز اول سوسیالیزم قرار دارد . در تمامی اسناد حزب کمونیست چین تاکید میشود که این کشور یک راه طولانی را سپری میکند . چین در مسیر سوسیالیزم قدم برمی دارد ولی هنوز در ان سوسیالیزم سالم وجود ندارد . یک سیاستمدار چینائی درین مورد چنین توضیح نموده است : ما هنوز سوسیالیزم نداریم ولی عملی را که انجام میدهیم سوسیالیزم بوده است نی کپیتالیزم . چین در فاز اول انکشاف سوسیالیستی قرار داشته اما نی در راه سوسیالیزم پیشرفته .
فازاول سوسیالیزم حسب ذیل تشریح میگردد:
ـ بر عقب مانده گی مرحله به مرحله غلبه حاصل میگردد.
n عبور از یک کشور زراعتی با داشتن اکثریت نفوس دهاقین که مصروف کار های جسمانی اند به یک کشور صنعتی با داشتن زراعت مدرنیزه و سیستم خدمات عصری که در ان کارگران بخش اکثریت نفوس را تشکیل میدهند بصورت تدریجی مرحله به مرحله صورت میگیرد.
n مرحله عبوری از مسلط بودن اقتصاد طبیعی و نیمه طبیعی به یک سیستم اقتصاد بازار با داشتن سهم نسبتآ زیاد تکمیل میگردد.
n مرحله عبوری از یک فیصدی قابل ملاحظه بیسوادان و نیمه بیسوادان ، عقب مانده گی در تعلیم و تربیه ، علوم ، تخنیک و فرهنگ طور مقایسوی به علوم ، تخنیک ، تعلیم و تربیه و فرهنگ انکشاف یافته عالی .
n مرحله عبوری ازفقر مردم با داشتن سطح زنده گی پایین بصورت تدریجی به رفاه و آرامش عمومی .
n کاهش یافتن مرحله وار توسعه وانکشاف بسیار غیر متناسب اقتصادی و فرهنگی مناطق مختلف .
n ایجاد نمودن یک سیستم درست اقتصاد بازار سوسیالیستی و سیستم دیموکراتیک سیاسی سوسیالیزم از طریق ریفورمها .
بدین ارتباط دینگ شیاوپنگ چنین اظهار نموده است : " ما سوسیالیزم را تحکیم میبخشیم . برای این پروسه تاریخی حد اقل صد سال در نظر گرفته میشود . تحکیم و انکشاف جامعه سوسیالیستی برای سالهای طولانی و نسل های بیشماری نیاز دارد . برای اینکه بجای کپیتالیزم ، سوسیالیزم بر تر را اعمار نمایم باید اولتر ازهمه بر فقر غلبه حاصل نمایم . گرچه ماتا حال ازاین سخن میگویم که ما سوسیالیزم را اعمار مینمایم اما در حقیقت ما تا هنوز از ان اطلاع نداریم . زمانیکه ما در اواسط قرن بیست و یکم به سویه اقتصاد کشورهای انکشاف یافته متوسط رسیدیم ، میتوانیم بگویم که ما واقعآ سوسیالیزم را ایجاد مینمایم ."
2- در سال 1979 (م) از طریق فارمولبندی" چهارپرنسیپ اساسی" مسیر سیاست ریفورمهای سوسیالیستی و باز ساختن ان به روی جهان خارج تثبیت گردید : اول - تحکیم راه سوسیالیستی که در ان مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید اساس سیستم اقتصاد سوسیالیستی را تشکیل میدهد . گرچه برای ما لکیت شخصی بر وسایل تولید نیز اجازه داده شده و حمایه میشود . بصورت واضیح واشکار تاکید میشود که مالکیت شخصی صرف تحت شرط غالب بودن مالکیت اشتراکی رول فعال را بازی نموده میتواند . دوم _ تحکیم نمودن دیکتاتوری پرولتاریا مطابق سبک چین ، دیکتاتوری دیموکراتیک خلق (به معنی دولت سوسیالیستی ، نی " سوسیالیزم لیبرالی" ، ونی توهین به سوسیالیزم منحیث "دولت سوسیالیزم"، منحیث" ایتاتیزم (بودجه-تعیین مصارف و مفاد)" و منحیث "دولت نصب شده") . سوم _ تحکیم بخشیدن نقش رهبری کننده حزب کمونیست چین و نی سیستم چندین حزبی بورژوایی . چهارم _ تحکیم بخشیدن مارکسیزم-لینینیزم تحت رهبری ایدیالوژی مأوسدونگ (Mao Zedong) .
ریفورمهای را که رهبران سیاسی چین بدینمنوال تعیین نموده اند از نظر اقتصادی مغلق و از نگاه سیاسی پر خطر اند . انها باید به این مطمئن شوند که اساس نظم اقتصادی را باید مالکیت اشتراکی تشکیل دهد . اگر این از بین رود ، درینصورت طبقه کارگر رول رهبری کننده اساس اقتصادی را از دست میدهد . یانگ سمین (Jiang Zemin) منشی عمومی ا سبق کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در سال 1999 (م) اظهار داشت :"در جهان خارج و ندرتأ نیز در چین تقاضا برای شخصی ساختن نظم اقتصادی وجود دارد . هرگاه ملکیت دولتی به پیمانه وسیع بدسترس اشخاص قرار گیرد که در حقیقت یک اقلیت ناچیز جامعه را تشکیل میدهند درینصورت اساس نظام جامعه سوسیالیستی از بین میرود . "
یانگ سمین نیزتوضیح نمود ه است ، هرگاه چین راه سرمایه داری را بکوبد درینصورت هرج و مرج بمیان امده و بر فقر و عقب مانده گی غلبه حاصل شده نمیتواند . برای این کلید پیروزی در خود کشور ، توانایی حزب و حکومت قرار داشته تا مسیر سوسیالیستی را مصؤن ساخته و بدینطریق از لیبرال ساختن جامعه جلوگیری نماید .
3- قبلأ با شروع چرخش ستراتیژیک در سال 1978 (م ) چنین تاکید شده بود : اعمار جامعه سوسیالیستی چین باید به اساس در نظر گرفتن شرایط مشخص این کشور صورت گیرد . تجارب بیرونی را مطالعه و رعایت نموده اما نباید از نمونه و مودل های دیگری کاپی شود . از واقعیتهای عام مارکسیزم باید تحت شرایط مشخص جامعه چین استفاده شود و سوسیالیزم به سبک چینیی تأسیس گردد . بنا برین رهبری حزب کمونیست چین ادعا وتقاضای شانرا مطابق اصول ، فارمولبندی نموده تا مسیری را مطابق شرایط مشخص خود شان طی نمایند و از پذیرفتن نمونه یا مودل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشورهای سوسیالیستی اروپا حذر نمایند .
بعد از شکست سوسیالیزم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و دیگر کشورها بار دوم از طرف رهبری حزب کمونیست چین بر اصول فارمولبندی شده قبلی(بعد از سال 1978م) تاکید گردید که هیچنوع نمونه یا مودل واحد سوسیالیزم برای تمام کشورهای جهان وجود ندارد . هر کشور باید مسیرش را برای رسیدن به هدف سوسیالیزم تحت شرایط مشخص خودش تعیین نماید .
4- در سالهای بعد از 1978(م) سیستم اقتصادی فاز اول سوسیالیزم مرحله به مرحله از طرف حزب کمونیست چین تحت بررسی قرار گرفت . درینوقت عمدتأ طرح پیشنهادی بوجود امد تا سیستم اقتصاد مارکیت سوسیالیستی انکشاف داده شود. سیستم اقتصاد پلانیزه شده و سیستم اقتصاد مارکیت( بازار ) مخالف همدیگر اند . نقطه مهم تیوریکی درینجا معرفت مقایسوی بوده که سیستم اقتصاد پلانیزه شده و سیستم اقتصاد مارکیت با سوسیالیزم یا کپیتالیزم مساوی قرار داده نمیشود . هر دوی انها طریقه های اقتصادی اند ، برای نظم و سیستم جامعه مترادف نیستند . اقتصاد مارکیت(بازار ) سوسیالیستی فاز اول سوسیالیزم را تعیین نموده وهرگز به شکل عام ساختمان سوسیالیستی را مشخص نمیسازد .
سوال مالکیت از طرف حزب کمونیست چین دایمأ بصورت عمده طرح میگردد. ملکیت اجتماعی بخش عمده مالکیت عمومی بوده و اساس قدرت سیاسی را تشکیل میدهد . مالکیت شخصی بر وسایل تولید در فاز اول سوسیالیزم جز مهم اقتصاد شمرده میشود وبرای ان امکانات خوب انکشاف فراهم میگردد . در حالیکه سهم اینوع ملکیت در سال 1979( م )کمتر از یک فیصد عاید ناخالص داخلی را تعیین مینمود . اکنون این سکتور(خصوصی) بیست فیصد را توام باسرمایه گذاری شرکت های خارجی که سوم حصه عاید ناخالص داخلی را تعیین نموده میسازد ، اما سهم ملکیت اجتماعی دو ثلث عاید نا خالص داخلی را تشکیل میدهد . فابریکه جات عمده وهمچنان زمین و خاک ، سیستم مالیات و بخش های ستراتیژیکی تحت کنترول دولت قرار میگیرد .
در جلسه پارلمان سال 2007 (م) دو قوانین مهم تصویب گردید . یکی ان ترجیح ما لیات برای شرکتهای دارای سرمایه خارجی (شرکتهای چینایی تا حال 33 فیصد و تجار دارای سرمایه خارجی بین 14 و 24 فیصد مالیه پرداخته اند ، در اینده هر دوی شان بصورت مساوی 25 فیصد) ودیگری ان مساوی قراردادن اشکال موجوده ملکیت ( دولتی ، کولیکتیفی و خصوصی ) میباشد . قانون حقوق ملکیت در فاز اول سوسیالیزم هر سه نوع ملکیت را بیدون متضرر ساختن رول عمده مالکیت سوسیالیستی حمایت میکند .
5 - انکشاف یک اقتصاد متوازن و متناسب و نسبتآ سریع تحت کنترول رهبری عمومی دولتی قرارداشته که در سیاست اقتصاد حزب کمونیست چین اهمیت خاصی را دارا است. این از نگاه وسعت و تعداد نفوس این کشور نیز دارای اهمیت میباشد. حاکم بودن ملکیت اشتراکی عمومی جامعه ضرورت است تا کنترول مرکزی و دولتی انکشاف اقتصادی را بطور کامل امکان پذیر سازد . درینجا یک فرق اساسی بین مناسبات تولید سوسیالیستی و سرمایه داری وجود دارد .
6 - در جریان ریفورمها ساختمان سیاسی نیز تغییر نمود . نقش کانگرس مردمی به حیث ارگان مقننه و کنترول رعایت از قانون تقویه گردید . حزب کمونیست چین پیشنهاد نمود تا یک دولت حقوقی سوسیالیستی ، یک سیستم جامع از قوانین و نورمهای حقوقی را ایجاد و تطبیق انرا برای بمیان اوردن دیموکراسی سوسیالیستی که معیار ان سود و رفاه عمومی مردم باشد ، تضمین نماید . از دیموکراسی نباید برای از بین بردن نظم سوسیالیستی سوء استفاده گردد .
حزب کمونیست چین یک حزب رهبری کننده بوده اما در جمهوریت مردمی" دیکتاتوری یک حزبی " وجود ندارد، طوریکه گاهگاهی در رسانه ها نوشته میشود . در چین هشت حزب وجود دارد که تحت رهبری حزب کمونیست با هم مشترک کار میکنند . سیستم چند حزبی بورژوازی و پلورالیزم پذیرفته نمیشود .
برای تحکیم حزب ، توسعه قدرت و نیروی رهبری کننده ان ارزش خاصی را قِأیل اند . در برج اکتوبر سال 2004 (م) در چهارمین جلسه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین سوالی به ارتباط تقویه قدرت و توانایی حکومت مورد بحث قرار گرفت . این یک کلید مصمم برای پیروزی راه سوسیالیزم در چین و مهمترین فرصت بعد از تسخیر قدرت میباشد . حزب کمونیست چین تغییر ناپذیر پیش آهنگ طبقه کارگر و همزمان پیش آهنگ تمام مردم چین است . تحت رهبری ان یک جامعه هم اهنگ سوسیالیستی تشکیل شده که در ان تضادهای طبقاتی و دیگر اختلافات جامعه مانند موجودیت پرابلم های اجتماعی با مرور زمان حل میگردد.
چین اولین کشور بزرگی است که بصورت موفقانه بر عقب مانده گی و فقر غلبه حاصل میکند . این تنها تحت شرایط سوسیالیستی امکان پذیر میگردد . کشورهای عالی انکشاف یافته سرمایه داری با تمام نیروی شان سعی ورزیده تا کشورهای مستعمره قدیمی را مانع شوند که مسیر انکشاف سرمایه داری را ترک گویند . اما انها اجازه نمیدهند تا اینها به یک سویه انکشاف اقتصادی مشابهی مانند خود انها برسند . در چین برای این یک مثال وجود دارد که چطور سوسیالیزم در یک کشور عقب ماندۀ اقتصادی اعمار شده میتواند .
دینگ شیاوپنگ در شروع سالهای نود( 90 م) چنین توضیح نموده بود :" تنها اگر سوسیالیزم در چین سقوط نکند در آینده سوسیالیزم در جهان بوجود میآید . اگر در وسط قرن بیست ویکم چین واقعآ انکشاف کند پس این نه تنها برای جهان سوم با داشتن سه بر چهارم حصه نفوس کرۀ زمین یک راه را باز ساخته است ، بلکه چیزی دیگری که مهمتر بوده به بشریت نشان میدهد که سوسیالیزم یگانه راه قابل عبور بوده و بر تر از کپیتالیزم میباشد.
*Rolf Berthold :Zur Theorie und Praxis der KP Chinas auf dem sozialistischen Weg.
Zeitschrift Rotfuchs.10. Jahrgang, Nr.114, Juli 2007.
برلین جرمنی 24.09.2008
ش . انوری