محترم حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان بعد از
باز گشت از جلسۀ اقتصادی فرانسه باتکرار یک شعار کهنه وأظهاردو گفتارتازه باری
دگر شگفتی آفرید. وی در اولین کانفرانس مطبوعاتی بعد از سفرش تکرارا پاکستان
وطالب های پاکستانی را هوشدارداد وگفت اگر به تجاوز در خاک ما ادامه بدهند در
خانه های خود نیز امن نخواخند بود.!؟. این سومین باریست که رئیس جمهور کرزی
پاکستان را هوشدار میدهد.نخستین هوشدار وی یکسال قبل از انتخابات ریاست جمهوری
در جولای 2003 بود که مداخلات نظامیان پاکستان را به شدت تقبیح واز غیرت افغانی
ومیدان مبارزه صحبت کرد. وبعدا دوسال قبل در پایان کانفرانس لندن نیز سخنان
مشابه را تکرار نمود واین سومین باریست که بعد از جمع آوری کمک های مالی وبر
گشت از پاریس علیه پاکستان عصبانی ونا آرام واز ختم حوصله وتحمل سخن بمیان
آورد.در شرائطیکه طالبان پاکستانی طور اشکارا علیه دولت افغانستان إعلان جهاد
میکنند این اظهارات رئیس جمهور از نظر من منطقی وحق ملت افغانستان است.اما باید
به این مسئله دقیقا متوجه بود که جناب حامد کرزی از منصب ریاست جمهوری یک کشور
سخن میگوید باید جدی دقیق وحساب شده باشد چون حرف وی إعتبار وعظمت یک ملت را
تمثیل میکند نباید به یک شوخی شباهت داشته باشد ویا بخاطر هضم کمک های خارجی
صورت گیرد. حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان در گذشته از تمام ابزار تبلیغاتی
صلح جویانه در مقابل گروه فرهنگ ستیزطالب والقاعده استفاده کرد اما سود
نبخشید.او در سخنرانی های خود پیوسته از صلح آشتی وکنار آمدن با طالبان صحبت
کرد وحتی گاهی اشک ریخت تا اینکه یقین کرد که اشک کباب باعث طغیان آتش است.سر
انجام یک گام به پیش گذاشت وبه دشمنان قسم خورده افغانستان اخطار داد اگر خانه
مان را خراب میکنید دیگر شما هم در خانه خود امن نخواهید بود.؟؟راستی نه تنها
حوصله رئیس جمهور که حوصله افغانها و جامعه جهانی نیز به پایان رسیده است.
واما دو گفتار تازه :
رئیس جمهور درر ادامه سخنانش گفت عدۀ طور وسیع
وحتی در مطبوعات بر نر مش وسازش آن با نا ملائمات ونا هنجاری های داخل نظام
انتقاد میکنند.وبعد خود پاسخگونه گفت مردم ما باید بدانند که من این انعطاف،
تحمل، نر مش وپذیرش را در مقابل دیگران قصدا انتخاب نموده ام، تا برادران افغان
ازین تحمل وگذشت وپذیرش ما بیاموزند ودر مقابل یکدیگر تحمل وحوصله داشته باشند
.این گفتۀ ر رئیس جمهور قابل قدر است وراستی هم مردم افغانستان با این اخلاق
نیاز جدی دارند وبه این گفته رئیس جمهور باید مورد غور وتعمق قرار گیرد، اما
این گذشت وپذیرش باید در تمام عرصه ها وعملی باشد مثلا ایشان در گزینش وانتخاب
أعضای حکومت پذیرش وانعطاف کمی از خود نشان داده اند غالبا بر تیم وگروه وسمت
خاص مربوط بخود تکیه کرده اند که ماهیت این گفتار شان را زیر سؤال می برد.
در گفتار تازه دوم از تحول ودگر گونی در درون
نظام صحبت کرد وگفت دگر نمیشود کسی تا بعیت کشور های خارجی را داشته باشد ودر
حکومت ما وزیر باشد ویا اینکه خودش اینجا وفامیلش در کشور های غربی..باید هر کس
در افغانستان کار میکند کاملا افغانی باشد.این گفتار وی کاملا در تطابق وخواست
عموم ملت بود واگر عملی نماید قابل ارج وستایش است. به نظر من این اظهارات رئیس
جمهور متأثر از اظهارات معاون لوی سارنوال بود که در همین سرویس خبری از اختلاس
وفساد در دستگاه دولت توسط کسانی صحبت کرد که تا بعیت خارجی دارند وسر مایه های
دولت را به تاراج برده اند ولی بمحاسبه حاضر نمیشوند وسفارت های کشور های متبوع
شان از ایشان شدیدا دفاع میکنند....به همه حال باید از گفتار های تازه رئیس
جمهور استقبال شود.واگر وی باز هم به این شعار ها وگفتار های خودش عمل نکند
دیگر میزان محبوبیت چه که إعتبارش در سطح ملی وبین المللی زیر صفر تقرب خواهد
کرد خدا کند چنین نشود:من فکر میکنم این چانس آخری خواهد بود.
رئیس جمهور بخاطر عملی ساختن شعا رهایش به پیش
شرطهای زیر شدیدا نیاز دارد.
.
إحیاء وحدت ملی:
برای پیروزی علیه تجاوزات خارجی به وحدت ملی
نیاز است ،ملت مظلوم افغانستان تمام انواع قهرمانی هارا دردوام تاریخ خونبار
خویش تجربه کرده اند .فاتحین جنگ های افغان وانگلیس که طلسم اژدهای مهیب
استعمار سرخ را درهم شکستند و علیه تهاجم خفاشان شبتاز وتاریک دل القاعده
مقاومت کردند اما، دریغ وافسوس که این ملت با این همه فداکاری ها وشجاعتها تا
هنوز که هنوز است در کوره داغ وسوزان نفاق، شقاق، بد بختی، بیعدالتی فقر ونا
توانی وانواع نا بسامانی های دگر میسوزد. آنچه مسلم است این است که جامعه ما
بیمار وعلیل است اما تشخیص مغرضانه این درد ها باعث شده تا داروی مفید برای
بهبود آن تجویز نگردد.ما در قدم اول به إعتماد ملی نیاز داریم تا بتوانیم در
مقابل ویروس هائیکه پیکر ملت مارا هدف گرفته مبارزه وخودرا از مرض مداخله
اشغالگران نجات دهیم.
مشکل هویت ملی
. افغانستان در شرائط کنونی به بحران هویت ملی نیز مبتلاست. ما بجای گسترش ملیت
ها با ید ملت خودرا واحد وفشرده بسازیم وهمه ما دارائی ملیت واحدافغانی باشیم
ودارائی حقوق وامتیازات مساوی، اما دولت ها با تشکیل وزارت ها وریاست های اقوام
وقبائل افغانستان را پارچه پارچه ساخته اند.امروز افغانستان بیشتر از گذشته به
اقوام تقسیم شده است که با فرهنگ تاریخ معاصر نا سازگار است.وبحران قوم گرائی
ونژاد پرستی را عمیق تر ساخته است.
إعتماد ویا باور ملی:
امروز کشور ما دچار
بحران إعتماد ملی وحتی هویت ملیست. اگر این مشکل رفع نگردد تمام تلاش های جامعه
جهانی وشعار های رئیس جمهور نقش بر آب خواهدشد.هر زعیم ورهبر به إعتبار، همت
وبزرگی ملت ورعیت خود صحبت میکند واگر ملت همچنان پراگنده وبی إعتماد وبی
إعتبار باشد دیگر هیچکس از ایشان حذر نخواهد داشت.وبه هوشدار های رهبر شان کس
توجه نخواهد کرد.ملت افغانستان باید هیبت وعظمت دیرینه خودرا إعاده وحفظ نماید
واین افتخار در گروه وحدت وإعتماد ملی ا ست. که رئیس جمهور میتواند زمینه های
آنرا فراهم سازد.
عوامل بحران بی إعتمادی:
ملت ما در شرائط کنونی به یک بیماری مزمنی روحی گرفتار است. انگیزه های آن هر
چه باشد بازهم زاده تحولات خونین است که صفحات تاریخ کشور را رنگین ساخته. اگر
به دور نگاه کنیم تاریخ خونبار این این میهن شاهد یکسلسله اختلافات وخانه جنگی
ها ی انکار نا پذیر بوده که ازان دشمنی به ارث مانده است واگر به نزدیک ببینم
جنگ های چندین دهه قبل که نسل حاضر پشت سر گذاشته نیزعامل اساسی در ایجاد بحران
بی باوری پنداشته میشود .بدون تردید این جنگ ها روحیه بی إعتمادی ودشمنی بین
افغانهارا تقویت بخشیده وخطوط نا مقدس در بین ایشان بنام گروه، قوم، سمت وزبان
ترسیم نموده وعملا صفوف مشخص را در بین جامعه ما شکل داده است. که بنام های
استبدادی سلطنتی، کمونست وطنفروش، جهادی وتفنگسالار، طالب والقاعده، تکنوکرات
ووسوپر اسکل جاسوس، سقاوی وستمی وافغان ملتی وغیره ملت را پارچه پارچه وبه هم
دشمن ساخته است. تک محوری وبر تری خواهی عدۀ باعث رشد زمینه های عدم إعتماد
وبی باوری در بین مردم ما گردیده است. امروز درسطح ملی بر تری خواهی های
گروهی، قومی، نژادی ،سمتی وزبانی مردم مارا از هم جدا ساخته وگرایش های تباری
که در هیچ قانون جهان معیار بر تری نیست در کشور بیداد میکند.واین دوئی بحران
بس بزرگ است که باید برایش راه حل جستجو کرد.والا این ملت دوباره صاحب عظمت
وإعتبار در منطقه وجهان نخواهدشد.
بزرگترین مشکل بر سر راه مردم افغانستان این
است که دیگران ایشان را به هم معرفی میکنند وبین شان خط دوئی بنام قوم نژاد
وسمت وزبان کشیده اند.دلیل آن این است که ملت به هم برادر افغانستان در داخل
خانه واحد ومشترک از حقوق وامتیازات همگون ، مساوی ومتوازن بر خوردار نبوده
ونسبت به یکدیگر تبعیض را روا میدارند. در نتیجه همین تفرقه وبی باوریست که گل
آزادی وعزت شان قبل از شگفتن بدست بیگانگان پرپر میشود.!
آنچه بر افغانهاست این است: تا در گفتار ها
ونوشتار های شان دگر گونی بیاورند بعد ازده انتقاد یک پیشنهاد سالم ومفید به
ملت ودولت ارائه نمایند .باید صحبت وانتقاد شان دوستانه وعاری از غرض باشد. واز
بر چسپ هی قومی نژادی وگروهی وگفتار های کنایه آمیز وعیب جویانه بپر هیزند ،
عقل باید سلیم ونقد سالم ومفید باشد. تحلیل های سیاسی نباید چون خدنگ جفا مغز
ودماغ خود مانرا نشانه گیرد ،باید زهر خند خصمانه به لب خند دوستانه عوض گردد
تا إعتماد واطمینان را ببار آورد،والا این کاروان از بحر پر تلاطم آشوب ها به
ساحل عزت وآزادی نخواهد رسید.
رفع بحران سیاسی واداری:
توضیح:
سیستم سیاسی کشور که جلوه از قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستا ن است که
خیلی ها پیچیده وناقص .بحران آفرین به نظر میرسد باید این قانون اصلاح شود. چون
قانون اساسی ما مجموعه از تضاد ها وتشابهات وتداخلات بوده که گاهی یک ماده ماده
دیگر را نقض ودر بسیاری از موارد به تفسیر وتوجیح اربابان قدرت نیاز دارد .
مثلااسلام ودموکراسی غرب را دریک بستر نا مناسب خوابانده است وبه هیچ کدام عمل
هم نمیشود. ودر برخی مواد قانون آنقدر اجمال وجود دارد که نه مرجع قانون گذار،
نه رئیس جمهور ونه هم دادگاه عالی افغانستان قادر به تفسیر مواد مجمل آن است
که مثال های آن در زدو بندهای حکومت وپارلمان بار ها مشاهده شده که نیاز به
توضیح بیشتر نیست. این امر باعث سر در گمی خطوط اساسی دولت گردیده حقوق ووجائب
ملت را در هاله از ابهام قرار داده است.
* تشکیلات اداری و خدمات ملکی نا مناسب وغیر
عادلانه. برای ساختار تشکیلات وخدمات ملکی در کل کشور معیار وجود ندارد. طی نیم
قرن که گذشت هرکس به قدرت رسید قریه خودرا ولسوالی وولسوالی را به ولایت ارتقا
داده است وکسانیکه در قدرت نیستند مانند هلمند وفراه وامثالهم با همه وسعت به
بهانه کمبود نفوس با نبود تشکیلات مناسب با مشکلات فراوان دست وپنجه نرم میکنند
وحتی نبود تشکیل مناسب عامل اساسی نا امنی در این ولایات پنداشته میشود. وقتی
عده از ساکنان کشور از مشارکت در نظام محروم واز دائره تشکیلاتی مؤثر ومناسب
بیرون باشند درانصورت إعتماد مردم نسبت به دولت کاهش یافته بحران بی باوری
گسترش میابد.
*تعینات در اداره دولت: تجربه نشان داده
است که پالیسی جدید بنام رفرم واصلاحات اداری خیلی ها ناکام ونتیجه آن ضعف
مدیریت ورشد فساد بوده است.أغلب مهره های که جدیدا نصب شده اندکهنه تر زنگ زده
تر وبیکاره تر از پرزه های پیشین است که امروز بی کفایتی وضعف شان در جهان ضرب
المثل روز شده است. تعینات کدر های مربوط به تیم وپارت در حکومت بحران بی
إعتمادی بین دولت ومردم را عمیق تر ساخته .دولت با شعار های ریا کارانه رفرم
واصلاحات اداری معکوس زمینه های مشارکت ملی را محدود ساخته طوریکه نمایندگان
اکثر ولایات خودرا در داخل نظام نمی بینند. این امر نیزباعث شده تا کتله های
بزرگی از مردم محروم خودرا در برابر دولت بیگانه آحساس نموده از همکاری مشترک
خود داری کنند.
3- استقلال در سیاست
ومدیریت دولتی:
گاهی اتفاق می افتد که
دفتر نمایندگی ملل متحد ، نماینده های کشور های خارجی وحتی فرماندهان قوائی
ناتو پالیسی سیاسی دولت را در داخل وخارج تمثیل میکنند این امر إعتماد مردم را
نسبت به دولت ضعیف ساخته است. وگاهی هم سیاست دولت ما
از فعل وانفعالات کشور های همسایه وکشور های دور ونزدیک رنگ میگیرد..مثلا وقتی
کشیدن سیم خار دار از طرف پاکستان در امتداد خط دیورند مطرح میشود دولت ما از
جدائی فامیل ها واقوام دو طرف مرز صحبت میکند.آخرکدام اقوام؟ خداوند نوح علیه
السلام را گفت فرزندت از أهل تو نیست چون درراه تو نیست وما از سوابق تاریخی
وقومی کسانی صحبت میکنیم که برای همیش افغانستان را دار حرب خوانده دارائی های
عامه وشخصی را تاراج میکنند.کاشکی تنها پنجابی ها بر خاک ما حمله میکردند.تمام
حملات انتحاری را کسانی انجام میدهند که بنام فامیل وقوم وتبار آنطرف خط دیورند
زندگی میکنند. از لخاظ سیاسی وامنیتی بستن مرز طولانی به نفع افغانستان است
ومانع رفت وآمد هیچ عضو فامیل نمیشود. برای آمد وشد فامیل ها منفذ ها وراهای
قانونی مانند تورخم وچمن وچترال وغیره باز است که روزانه شاهد تردد هزار ها تن
ازین معبر ها میباشیم، لذا نیاز به تردد غیر قانونی وقا چاق انسانها نیست.اگر
خط دیورند را برسمیت نمیشناسیم همین حالا که انگلیس در منطقه است وطرف اصلی
قضیه نیز میباشد باید ادعا کنیم، بشرطیکه دلائل حقوقی موجه داشته باشیم واگر
منظور تیره نگهداشتن روابط ومناسبات دوکشور است این سیاست نه ملی است ونه
مفید.. این سیاست ها روابط کشور ها هارا خراب وبحرانی ساخته عامل اصلی نا امنی
در افغانستان میباشد..ویا سیاست صلح وآشتی با طالبان وحکمتیار پر واضح است که
سیاست صلح وآشتی با طالبان را آمریکا تعین میکند ما چرا شعار های دروغین سر
میدهیم.؟ ممکن نیست ما ملا عمر وحکمتیار را امتیاز بدهیم وآمریکا برای قاتلین
شان جائزه أعطا کند.واگر منظور آشتی با افراد عادی و دست دوم وسوم این دو گروه
است این صلح برای همیش ناکام ونا پایدار خواهد بود..
بحران مدیریت و کفایت در
اداره:قبلا عرض شد که این مشکلات نا محدود است که
افغانستان را به یک بحران دامنگیر مواجه ساخته است.اگر بحران امنیت را در نظر
میگیریم می بینیم نبود مدیریت سالم حاکمان دلیل آن است. اگر صعود گراف جرائم،
از جمله کشت ، تولید وقاچاق مواد مواد مخدر را به محاسبه بنشینیم باز هم به ضعف
مدیریت، نبود ابتکار وکفایت نهاد های مسئول بر میخوریم.واگر به فساد اداری
اختلاس و ارتشاء نگاه کنیم باز هم می بینیم که ضعف حاکمیت ونبود کفایت مسئولین
چه در ارگانهای امنیتی وچه در نهاد های قضائی دلیل عمده آن است.
·جالب اینکه جامعه جهانی فساد اداری را
در نظام فعلی بحران خطر ناک إعلام میدارد .رئیس جمهور هم حکومت خودرا به رشوه
خوری وفساد اداری متهم وشب وروز در تلاش تعویض مهره هاست.سارنوال و ریاست
مبارزه با ارتشاء وفساد نیز یکدیگر را به أخذ رشوه متهم میسازند وجلسات
وسیمینار های پیهم دانشمندان ،سیاستمداران وحقوق دانان کشور ما به راه های
بیرون رفت ازین بحران اختصاص داده میشود.اما اگر از هر وزیر صاحب پرسان شود
میگوید الحمد لله ما که آمدیم تیم منظم تشکیل دادیم و یک اداره سالم وخالی از
فساد را ساختیم.آخر این اختلاس وارتشاء در کجاست؟ در ارگانهای امنیتی نیست. چون
پولیس دخلکو خدمتگاردی، در ارگانهای قضای نیست چون ممثل عدالت اند ونعوذ بالله
نام سارنوالی را نگیر که حافظ وضامن تطبیق قانون است وسنگر مستحکم جهاد ومبارزه
علیه فساد؟؟؟ پس فساد واختلاس در کجاست؟ اگر سیستم درست نباشد نمیتوانیم راه
های بیرون رفت را از بحران فرا گیر کنونی سراغ نمائیم.
·نبود
حاکمیت وامنیت سر تا سری؟ ما در حالیکه حاکمیت نداریم
از عدم تطبیق قانون شکایت میکنیم.وقتی ساحه وسر زمین به کنترول دولت نباشد هر
مجرمی پناهگاه ومدافع مطمئن دارد امروز قسمت های زیاد از خاک افغانستان در
کنترول ترورست هاست .هر کس میتواند قتل کند، بانک را به سرقت ببرد، در داخل به
حاکمیت طالبان پناه ببرد ویا آسان از مرز ها عبور کند وبجمع مخالفین دولت به
پیوندد.واگر وضعیت چنین باشد ما چانس مبارزه با مداخله گران را قبلا از دست
داده ایم.
بحران عودت کننده ها وبی
سر پناهی: دولت باید مشکل عودت
کنندگان را رفع نماید.وقتی پناهندگان کشور به وطن شان
بر میگردند به مشکل بی سر پناهی .بیکاری مواجه میشوند واین مشکل ایشان را در صف
مخالفین دولت قرار میدهد. در حالیکه دشت ها وصحرا های فراوان در ولایات غربی
وجنوب غربی کشور بیکاره ، لا مزروع وخالی از سکنه وجود دارد باید دولت شهرک
های کوچک را در قسمت های مختلف این ولایات إعمار نماید تا هم سر پناهی باشد
برای مهاجرین وهم بتواند خلاء نبود حاکمیت دولت را دران مناطق پر نماید .خلاء
که فعلا در فراه وهلمند توسط یاغی ها وافراد القاعده پر شده است.ما با اینکار
مشکل بی سر پناهی وامنیت را یکجا حل کرده میتوانیم اما دریغ که از رئیس جمهور
شروع تا هر بی سر پناه دیگر میخواهد در زیر دیوار های فروریخته کابل زندگی
نماید تا بتواند از خیرات های بیدریغ بنیاد بیات بهره مند شود.
بحران اقتصادی:مشکل
بیکاری که شاخه های بحران کنونی را تشکیل میدهد ناشی از عدم ابتکار ومدیریت
دولت است.یک حکومت بی کفایت وبی کاره پیوسته مسئولیت را بدوش سیستم اقتصادی
وارداتی ونا مأنوس بازار آزاد می اندازد.افغانستان بستر این سیستم نیست.در کشور
هائیکه سیستم بازار ورقابت آزاد است .بالای سرمایه سرمایه داران کنترول شدید
وجود دارد واز مدرک مالیه سرمایه داران به فقراء ومساکین نیز کمک میشود.اما
دولت افغانستان نیم افسانه را دیده است. وبس. از اقتصاد بازار آزاد نیمش را
شنیده ونمیداند که این غاصبین بلامنازع سر مایه های افغانستان چه مسئولیت در
برابر طبقه غریب فقیر ونا توان دارند. این ها همه مشکلات اند که قبل از رجز
خوانی در مقابل متجاوزین در داخل به پیش پای آن افتیده است.
راه حل کلی:
اگر جنگ خاتمه یابد صلح وبرادری جایگزین آن شود، حاکمیت دولت بر همه ساحات کشور
توسعه یابد. امنیت تأمین ، قانون تطبیق ، قاچاق اسلحه و مواد مخدر کنترول ،
بیکاری خاتمه وبساط رشوت واختلاس بر چیده میشود .اینکه این آرزو از طریق آشتی
با مخافین ویا مبارزه قاطع وفیصله کن ممکن است.صلاح کشور خویش خسروان دانند.من
درین زمینه کدام طرح ندارم. آنقدر میدانم تا وقت جنگ ادامه داشته باشد و مناطق
از کنترول دولت بیرون باشد ومرز های افغانستان مشخص نباشد.دولت وقانون
ضعیف،دزد، قاتل و قاچاقبر قوی وبحران فراگیر ودوامدار میباشد.
تا وقتیکه راه درست
واساسی سراغ نشود وهم صادقانه احساس مسئولیت نکنند این بحران ادامه خواهد داشت.بحران
امنیتی - بحران سیاسی- بحران اجتماعی بحران اقتصادی بحران هویتی بحران های
حضورمافیا ،اختلاس، نقض قانون تولید وقاچاق مواد مخدر، قاچاق انسانها ، تصرفات
فرا قانونی خارجی ها ،عدم انسجام در کمک ها، عدم هم آهنگی در عملیات وعدم شناخت
درست از جامعه افغانی و عدم قانونمند بودن حضور نیروهای خاریجی وعدم أعتماد
خارجی ها بر ارگانهای امنیتی دولت افغانستان.وغیره که هیچ درد را دوا نمیکند.
امید رئیس جمهور در فتار وکردارش ودر کابینه اش تغیرات بنیادی بمیان آورد.