سخی ارزگانی

 

 

آیا تغییر ستراتژی جدید توسط آقای حسین

 بارک اوباما به سود افغانستان به جود خواهند آمد؟

 

زمانیکه از سال های 1994 تا 2001 میلادی دامنه جنایات سازمان یافته، خانمان برانداز و ضد بشری طالبان در افغانستان به اوج خود رسیدند و حتا قصرنشینان کشورهای غربی، امریکایی و... را نیز به واهمه انداختند. آنگاه بود که همه مردم ما به شمول ملل جهان نفرت شدیدی خویش را علیه منش ها، روش ها و کنش های ضد انسانی طالبان در کشور ما تبارز دادند و خواهان نابودی امارت اسلامی و سیاست طالبانیزم در این مرز و بوم غمبار و خونین شدند. به خصوص که پس از واقعه دلخراش یازدهم سپتمبر 2001 میلادی در امریکا، جهان غرب تحت رهبری ایالات متحده امریکا و جبهه متحد ملی افغانستان به سرنگونی طالبان تصمیم گرفتند.

 در این زمان بود که برای همه ملل جهان و به خصوص برای مردم زجر کشیده افغانستان امیدواری های نهایت بزرگی به وجود آمدند و همه و همه از نبرد قوای ائتلاف بین المللی و جبهه متحد ملی افغانستان در جهت نابودی طالبان و دستگاه جلادانه آنان حمایت نمودند. همین بود که نیروهای داخلی و خارجی بالاخیره ماشین انسان کشی امارت اسلامی طالبان را درهم کوبیدند و بساط آنها را در این مهد تمدن باستانی برچیدند. در این برهه ای حساس زمانی بود که با حمایت رئیس جمهور بوش و همپیمانان بین المللی و منطقوی وی، آقای حامد کرزی در حاکمیت سیاسی افغانستان انتصاب گردیدند. با آنهم مردم داغدیدهء ما که بار خونین سه دهه جنگ تباه کننده را کشیده و خاصتا شاهد جنایات ضد بشری طالبان قبیله پرست در کشور خویش بودند، با خوش بینی از آقای حامد کرزی و حضور نیروهای خارجی در مبارزه بر ضد تروریستان طالبی و سایر همکاران و همفکران شان در افغانستان استقبال نمودند. در واقعیت امر کلا مردم جهان از این تحول جدید در کشور به حمایت پرداختند که در جهان کم نظیر بود. و در ضمن خیلی از تحولات ظاهری و کوتاه مدت جامعه توسط جهانی و دولت، مردم ما را نیز به آینده صلح، تأمین امنیت ملی، فقرزدایی، بازسازی، ختم عوامل جنگ، کاهش بحران، نابودی طالبانیزم، قطع کشت خشخاش و... استقرار حاکمیت مستقل فراخ دامن ملی امیدوار کردند.

مسلما مردم ما که در امتداد سه دهه هرگونه تلفات جانی، خسارات مالی، شکنجه روانی و... چشمگیر را به خودها دیده و با هزاران مصائب دیگر نیز دست و پنجه را نرم می نمودند؛ آنگاه مردم مصیبت رسیده در جریان سیل وحشت زا با هر خس و خاشاک چنگ می زدند تا گویا از زیر تیغ جلادان طالبی نجات یابند و حد اقل ادامه حیات بدهند. دقیقا مردم ما پس از سقوط حاکمیت سیاه و ضد انسانی طالبانیزم همین حالت را داشتند که به دفاع از نیروهای خارجی به رهبری امریکا و حکومت آقای حامد کرزی برخاستند تا به اصطلاح از چنگال خونین نیروهای اهرمنی- قبیلوی طالبانیزم و همقطاران شان رهایی یابند. زیرا، مردم دیگر گزینه و چارهء نداشتند. در ضمن حتا اقشار آگاه، مجرب، دانشمند، متفکر، عاقل و خردمند سیاسی- علمی و فرهنگی- اجتماعی کشور ما نیز از ائتلاف بین المللی در مبارزه علیه طالبانیزم، کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق، فقر زدایی، تأمین امنیت ملی و .... استقرار حاکمیت وسیع البنیاد در آینده افغانستان نیز دفاع نمودند.

آیا پی آمد خوش باورهای عامیانه مردمان غیر سیاسی و همچنان تصورات بی مایهء اقشار دانشمند، متفکر، کارشناس امور، تمدن پرور، بادیانیت، دموکرات و نخبگان چیز فهم افغانستان به کجا منتج گردیدند و اکنون در چه حالت هستیم؟ آیا پس از سقوط حاکمیت شؤنیستی و ضد انسانی طالبان، آنهم با تعهدات بلند پروازانه جامعه جهانی، نیروهای نظامی ناتو و آقای حامد کرزی در جهت حل بحران در کشور؛ آنگاه کسی باور می کرد که بار دیگر شؤنیستان منحط  قبیلوی در هرم حاکمیت دولت به طور خزینده و حتا توطئه تاگرانه قرار گیرند و موجب هرگونه فساد اداری، زرع کوکنار، تولید تریاک، قاچاق و همچنان عامل احیای طالبانیزم، عملیات انتحاری، تمدن ستیزی و فاشیزم جدید در افغانستان گردند؟ مضاف برآن، آیا کسی تصور می نمود که شؤنیستان تازه به دوران رسیدهء قبیلوی با حلقات خاص خداوندان خارجی خویش بار دیگر طالبان را در جنوب و شرق کشور سازماندهی کرده و توسط آنها جوی خون را در افغانستان جاری کنند و تمام خون های شهدای راه آزادی کشور را به هدر دهند؟

اما دیری نگذشت که امیدوارای ها و خوش بینی های بی مایه مردم و حتا فرهیختگان فکری و علمی ما در این چند سال اخیر به خصوص در زمان ریاست جمهوری منتخب تحت قیادت آقای حامد کرزی به یأس مبدل گشتند و مردم از دولتمداران کنونی و قوای خارجی فاصله گرفتند و حتا عده ای از ناگزیری روزگا خود را تسلیم تروریستان طالبی و سایر آدمکشان مسلح نمودند.

 نخست نه آقای حامد کرزی با حلقات تبارگرایان دموکراتمأب خویش ممثل اراده، خواست، نیاز و آرمان حد اقل آحاد مردم در کشور گردیدند و حتا برای طبقات ستمدیده پشتون خویش نیز خدمات لازم حقوقی و مشروع را ننمودند و اگر در موارد به نام خدمت هم نموده اند بازهم «کاذبانه و غرض آلود» می باشند؛ و نه ائتلاف قوای خارجی و جامعه جهانی با تعهدات اصلی خویش در مبارزه علیه طالبان، کشت کوکنار، قاچاق، مواد مخدر، محاکمه بین المللی ناقضین حقوق بشر و... بازسازی، دولت سازی کشور ما صادقانه و پیگیر عمل نمودند. هرچند که اعمار  شمار از جاده ها، نهادهای تعلیمی، دولتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بازسازی ها در مناطق دلخواه شان نیز در کشور صورت گرفتند؛ ولی اول نه با آن مقیاس 18 میلیارد دالر که به نام کمک داخل افغانستان شد و بیش از هشتاد درصد آن توسط انجوهای خارجی، داخلی و حلقات اقتدارگرا و غیر دموکراتیک دولت جمهوری اسلامی افغانستان حیف و میل گردیدند که حتا آقای کرزی، تمام دولتمداران و حامیان خارجی شان نیز بدان اعتراف دارند. دوم اینکه کشورهای کمک کننده به همه وعده های عمده خویش در مورد نوسازی، اعمار مجدد، تأمین امنیت، فقر زدایی، مشارکت ملی، اصلاحات لازم اداری و خلاصه به کاهش بحران کشور ما هرگز وفا نکردند و خیلی کم مساعد نمودند که عدم صداقت شان به همگان ثابت گردید. سوم اینکه، متأسفانه مهره های غیر دموکراتیک و ضد ملی با خواست کشورهای بزرگ تمویل کننده در کرسی های کلیدی دولت حامد کرزی نصب و عزل شدند و تا هنوز هم می شوند. چهارم اینکه، دولت جمهوری اسلامی شایستگی رهبری مستقل ملی و عادلانه جامعه را هرگز نداشته و باند های قبیله گرایان مطابق جوهر شؤنیزم قبیلوی- قومی خودها در جذب باقیمانده طالبان و سایر جانیان در نهادهای محوری کشور و همچنان حیف و میل کمک های خارجی مشغول هستند؛ نه آنکه حد اقل به نیازمندی های مبرم مردم و مبارزه بر ضد طالبانیزم، مواد مخدر و نظایر آن صداقت خودها را ولو برای یکبار نمایشی هم که شده باشد، به نمایش گذاشته باشند.

باندهای قبیلوی قومگرای هژمونی خواه و سرسپردگان اجانب با شدت تمام که خون منحط قبیلوی و بدوی در وجود شان با شدت تمام غلیان دارد تا توانستند در نقاب مشارکت ملی، رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، قانون اساسی و دموکراسی به ساماندهی نخبه های قومگرایی و شکل دهی فاشیزم هار قبیلوی پرداختند و بار دیگر به احیای فرهنگ شؤنیزم قبیلوی- قومی عبدالرحمن خانی و ملا عمر خانی توفیق حاصل نمودند و از این ناحیه بحران دیگری را تحویل بحران های دیرینه هویت ملی و به خصوص بحران سرطانی سه دههء اخیر در این کشور ویرانه و بی رهبر کردند.

آیا اثبات عدم ستراتژی هدفمند مستقل ملی و دموکراتیک و ناکارآمدی باندهای دولتمداران قبیله پرست و جامعه جهانی غارتگر در طی بیش از هفت سال در افغانستان، بیانگر خوش باورهای بی مورد و برخود غیر آگاهانه مردم و حتا نخبگان دانشمند جامعه ما در قسمت آمدن قوای خارجی و مهره های های نصب شده دولتی در کشور نبودند؟

مسلما اگر مردم افغانستان از یک زیربنای آگاهی لازم انسانی، دینی، تجربوی، تاریخی، جغرافیوی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، مبارزاتی و... عقلانی لازم برخوردار می بودند؛ هرگز چشم نجات کشور را از قوای خارجی و دست نشاندگان افغانی خودفروختهء آنها نمی داشتند و امیدواریهای بی اساس را به کمک غرض آلود و استعماری ممالک بیگانه نمی کردند و با توانمندی خود متکی می شدند.

پس با این مقدمه ، آیا چطور ممکن خواهد بود که ستراتژی غرب در کل و به خصوص ستراتژی ایالات متحده امریکا تحت رهبری بارک اوباما و از آنهم خاص تر اهداف شوم استخبارات پاکستان به سود منافع مستقل ملی مردم افغانستان تغییر نمایند؟ آیا در امتداد بیش از هفت سال ثابت نگردیده است که همه ای این خارجیان با اجیران افغانی خود به خاطر تحقق منافع یک طرفه و چپاولگرانه خودها در افغانستان آمدند، مردم ما را قربانی منافع غارتگرانه خودها نمودند و عامل بحران کنونی نیز گردیدند؟ در همین رابطه است که حتا رهبران کشورهای کمک کننده، ناتو، سازمان ملل متحد و نوکران افغانی شان هم از استراتژی غلط خودها در سرزمین بی سرپست ما و همچنان از حیف و میل کمک های جامعه جهانی توسط انجوهای خارجی، داخلی و دولتمداران کلیدی افغانستان نیز به طور عریان اعتراف می نمایند.

به قول شاعر که گوید:

عبرت آفات دهر از خواب بیدارت نکرد        بی خبر در سایهء این کهنه دیواری هنوز

بلی!

این کاملا درست است که پس از 140 سال اعمال نظام بردگی بر سیاهپوستان افریقایی تبار در امریکا برای نخستین بار است که یک سیاه پوست برنده مقام ریاست جمهوری در این کشور بزرگ جهان شده که یک تحول استثنایی نیز می باشد و مردمان مستضعف جهان و به خصوص سیاهپوستان آنرا به فال نیک گرفتند که حق هم دارند. هرچند با گزینش بارک اوباما به حیث رئیس جمهور امریکا، در ظاهر امر «باورهای نژادگرایانه» رنگ باخته و در ضمن امیدواری های را در اذهان سیاهپوستان، مهاجرین امریکای لاتین، آسیا، اروپا و خیلی از سفید پوستان عدالتخواه در درون جامعه امریکا به نمایش گذاشته تا حد اقل مشکلات ضروری اقشار طبقاتی محکوم آن کشور کاهش یابند؛ ولی واقعیت اینست که آیا بارک اوبا به نیازمندی مبرم و مستحق طبقات محروم مردم امریکا حد اقل پاسخ قانونی و حقوقی را خواهد گفت و یا خواهد توانست؟ زمان، صحت وسقم این چنین پرسش ها را به خوبی پاسخ خواهد گفت.

از طرف دیگر با برنده شدن حسین بارک اوبا در انتخابات ریاست جمهوری امریکا؛ خیلی از ملت ها، کشورها و حتا شخصیت های طرازاول جهان امیدوار به تغییر ستراتژی قصر سفید نسبت به جهان شده تا حد اقل صلح در بین کشورهای در حال منازعه و بحرانزا به وجود آید و تنش ها و بحران های وارده در جهان کاهش یابند. از طرف دیگر، آیا واقعا با رهبری بارک اوباما در کاخ سفید در استخوانبدی ستراتژی و سیاست امریکا در ارتباط گفتمان فرهنگ ها و جهانی شدن لازم ارزش های انسانی، دینی، حقوقی، قاره یی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و... به خصوص در کشور ما کدام تغییر هدفمند، مؤثر، عادلانه و عملی در کمترین بعد آن تولید خواهد گردید؟

آیا با قرار گرفتن بارک اوباما در رأس ریاست جمهوری امریکا در سال آینده میلادی؛ این حق انسانی، ملی، مدنی و مجال لازم را آنهم مطابق قانون اساسی کشور ما و میثاق های حقوق بین المللی توسط اوباما به مردم افغانستان داده خواهد شد تا آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بدون هرگونه مداخله مغرضانه خارجی ها به طور دل انگیزانه و مستقلانه شرکت نمایند و به شخص مورد نظر خود رأی اعتماد بدهند؟

آیا تغییر زعامت جدید امریکا چه پی آمد مثبت، عادلانه و سازنده را در جهت مبارزه سرنوشت ساز علیه نابودی ریشه های اصلی تروریزم طالبی و سایر شؤنیستان قبیلوی در کشور ما خواهد داشت؟ آیا با تکیه کردن بارک اوبام در کاخ ریاست جمهوری امریکا، انتظار آن می رود که تمام کمک کنندگان جامعه جهانی، ناتو و به خصوص پاکستان اهداف غرض آلود و استعماری خودها را در قبال افغانستان به صورت صادقانه و عملی کنار گذارند، از مردم ما بنا بر سیاست های غلط و کاربردهای کشندهء خودها که بر وطن ما تحمیل نمودند، عذرخواهی نمایند و در عوض یک ستراتژی سازنده و عملی را طبق نیازها، خواست ها و آرمان های برحق مردم افغانستان برگزینند که نه تنها حلال حد اقل بحران کنونی کشور ما گردند، بلکه به حد اقل کاهش تشنجات و بحران های جهانی و منطقوی و به خصوص به خشکانیدن ریشه های تروریزم القاعده، طالبان و سایر آدمکشان در هردو طرف خط دیورند نیز کمک نمایند و همچنان منافع عادلانه کشورهای کمک کننده نیز در کشور ما تضیمن و تأمین گردند. آگر بارک اوباما یک گزینش ستراتژی عادلانه  و دموکراتیک را در جهت حد اقل کاهش بحران کنونی کشور ما عملا روی دست گیرد و آنرا تحقق بخشد، آنگاه مردم ما هم از این گونه هدف و سیاست ها و  برنامه های سازنده بارک اوباما  صمیمانه و دل انگیزانه استقبال و حمایت خواند نمود.

فراموش نباید کرد که اصلا در تعیین پالیسی و عملکردهای زمامداران خرد و بزرگ جهان از جمله رئیس جمهوری امریکا؛ شرکت های انحصارگر اقتصادی از قبیل مالکین بانک ها، مؤسسات نفتی، صنایع تولیدی بزرگ و امثالهم محور عمده می باشند. زیرا، بدون امرو نهی مافیای انحصارگر اقتصادی جهانی هیچ دولت و رئیس جمهور در دنیای کنونی تصمیم مستقل را گرفته نمی تواند. لذا، هرآنچه را منافع غارتگرانه جهان سرمایه داری غربی، امریکایی، استرالیایی، عربی، جاپانی، کانادایی، افریقایی، اسرائیلی، روسی، چینایی وغیره ایجا نمانید، منجمله بارک اوباما نیز مجبورا از آن پیروی خواهد نمود. و اگر وی نکند؛ آنگاه انحصارگران اقتصادی جهان تصمیم قاطع خود را در مورد اوباما عملی خواهند کرد. روی این ملحوظ است که چه بارک اوباما و چه رئیس جمهور کشور ما باشند، تابع بی چون چرای مافیای بزرگ اقتصاد جهانی در افغانستان خواهند بود. فلهذا، روی این اصل انتظار چندان نمی رود که تغییر ستراتژی عمده جامعه جهانی و به خصوص امریکا در قبال حل بحران کشور ما رونما گردد.

 هرچند که بارک اوباما از بین سیاهپوستان تحقیر شده با سابقه بردگی اجداد خویش قد علم نموده و تا حال شاهد بی عدالتی، حق تلفی، اهانت وغیره در مورد تبار خویش در این کشور بزرگ امریکا نیز می باشد. و همچنان تا کنون اوباما شاهد ستراتژی و کنش های نادرست قصرنشینان امریکایی در جهان و به ویژه در ممالک زیر ستم استعمار نیز می باشد؛ او اگر دست باز داشته باشد نه تنها بدون تعبیض در کاهش بحران موجوده در بین جامعه امریکا نیز تلاش به خرج خواهد؛ ولی منجمله یک مبارزه تعیین کننده نظامی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... را نیز علیه تروریزم طالبی، کشت کوکنار، تولید تریاک، قاچاق در کشور ما و به نابودی القاعده و طالبان پاکستانی در درون پاکستان روی دست خواهد گرفت. و همچنان در تأمین امنیت، فقر زدایی، تسریع بازسازی، دولت سازی، ملت سازی و حل بحران های کنونی کشور کمک مادی خواهد نمود.

و افزون براینکه، حسین بارک اوباما بی تأثیر از هژمونی خواهی زورگویان جهانی در کنار مانده نمی تواند؛ ولی با آنهم در محدودهء خویش از قدرت و صلاحیت قانونی عملا برخوردار خواهد بود که اگر صداقت و ابتکار خود را به خصوص در کاهش بحران افغانستان به کار گیرد، دقیقا که حد اقل بساط تروریزم را در افغانستان خواهد برچید و عامل تأمین امنیت وصلح در میهن ما خواهد گردید. و این همان چیزی است که حد اقل یکی از خواست های انسانی و عادلانه مردم ما از حسین بارک اوباما رئیس جمهور منتخب ایالات متحده امریکا می باشد.

خلاصه:

به هر صورت، خدا کند که مردم ما این بار مثل پس از سقوط امارت سیاه طالبان بازهم به تغییر ستراتژی غرب به رهبری جدید امریکا خوش بارو نگردند؛ و در عوض از جامعه جهانی و به خصوص از بارک اوباما مصرانه بخواهند که باید تغییر استراتژی جامعه جهانی و خاصتا امریکا با زعامت اوباما بر اساس خواست ها، نیازها و آرمان های والای تمام مردم افغانستان تحقق یابد، نه تحت امرو نهی کشورهای غربی و به خصوص مافیای اقتصادی انحصارگر بزرگ جهانی که آنگاه زیان آن همه گیر خواهد بود.

مردم ما از رئیس جمهور جدید امریکا و جامعه جهانی می طلبند که در جهت مبارزه با تروریزم و تأمین امنیت ملی، قبل از همه باید «خط مرزی دیورند» به صورت همه جانبه حل گردد و آنگاه قوای خارجی با تکمیل رسمیت خویش درقدم نخست امنیت سرحدات افغانستان را تا آن وقت به عهده بگیرند که نیاز مردم ما باشد. در این صورت نه تنها نظامیان خارجی بیشتر از این تعمه شکار تروریستان طالبی نخواهند شد، بلکه بمباردمان های ناسنجیده ناتو هم بالای اهالی بیگناه به طور اشتباهی صورت نخواهند پذیرفت. بدین لحاظ، مبارزه سرنوشت ساز علیه تروریستان داخلی کشور ما که مرکز ثقل آن در جنوب و شرق افغانستان نیز هستند، آن وقت توسط ارتش و پولیس ملی سهل خواهد گردید و ریشه های تروریزم و بافتار شؤنیزم قبیلوی تدریجا خشکانیده خواهند شد. بدون حل ریشه ای خط مرزی دیورند، هرگز سرطان خبیثه ای طالبانیزم، زرع خشخاش، تولید تریاک، قاچاق، فرهنگ منحط شؤنیزم قبیلوی و نظایر آن قابل حل نیستند.

دیگر اینکه آرزوی مردم ما از جامعه جهانی و به ویژه از حسین بارک اوباما اینست که شخصیت قبیله گرای افغانی دست نشانده خودها را به حیث رئیس جمهور، معاون، وزیر، معین، رئیس عمومی، قاضی، وکیل، متخصص، سفیر، مشاور و نظایر آن بر سرنوشت مردم افغانستان نصب نکنند که مغایر قانون اساسی کشور ما، معیارهای حقوق رسمی بین المللی و دموکراسی نیز می باشند. اگر به مردم ما کمک های انسان دوستانه و عادلانه را هم نمی کنند؛ آنگاه حد اقل باید تمام دست اندرکاران جامعه و بارک اوبا به دشمنان مردم افغانستان مستقیم و غیر مستقیم مساعدت نکنند و بگذارند که مردم ما با توجه با نیازها، تونایی های ناچیز و شرایط  کشور سرنوشت خویش را خود رقم بزنند.

تقضای دیگری مردم ما از جامعه جهانی و قایم مقام ریاست جمهوری جدید امریکا اینست که قبل از برگذاری انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان؛ باید اجیران نصب شده ای خارجی را از مقامات کلیدی کشور ما دور سازند و زمینه را برای شخصیت دلسوز، صادق، مبتکر، شایسته، دموکراتیک و ملی به طور عملی هموار سازند تا با اصلاحات یک اداره شایسته در ضمن پیش زمینه های لازم انتخابات عادلانه و دموکراتیک ریاست جمهوری میهن ما آماده گردند؛ و همچنان اراده و خواست داوطلبانه مردم محور گزینش مقام ریاست جمهوری آینده افغانستان باشند، نه تحمیل اراده و خواست های تطاولگرانه اجانب و به خصوص پاکستان به سرنوشت مردم افغانستان.

با توجه به همه جوانب قضایای جهانی و کشور ما، اگر آقای حسین بارک اوباما از جرئت، صداقت، صلاحیت، ابتکار، خردورزی و ارزش های لازم انسانی، مدنی و دموکراتیک خویش کار گیرد؛ آنگاه به تغییر ستراتژی دوران ساز حد اقل در مبارزه علیه طالبانیزم، مواد مخدره، فقر زدایی، تأمین امنیت ملی، تسریع بازسازی، خلع سلاح شؤنیستان تازه به دوران رسیده افغانی و خلاصه در کاهش حد اقل بحران کنونی افغانستان کمک خواهد نمود.

اما، به حافظه باید داشت که به صورت عقلانی و منطقی این دیگر اصلا با تمام معنا به مردم ما برمی گردد که با خودسازی و خودباروی خویش باید طروق مبارزات فراگیر را برگزینند و جهت تحصیل آزادی، نهادینه سازی زیربنای وحدت ملی، دولت سازی عصری، ملت سازی خردمندانه و بالاخیره تحقق نظام مردم سالاری در کشور شان اقدام به مبارزات تدریجی، طولانی مدت، خستگی ناپذیر و مسالمت آمیز نمایند، نه اینکه انتظار نجات از اجانب و از خارج کشور را داشت.

 بدین معنا هر زمان که ما اسارت و فقر فکری، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، روانی و... را در رگ رگ وجود خویش به صورت مسؤلانه، آگاهانه و علمی «کشتیم» و جای تاراندیشی ها، تبارگرایی ها، قبیله پروری ها، نوکرمنشی ها، تمدن ستیزی ها، عقل ستیزی ها، زن ستیزی ها و فرهنگ منحط شؤنیزم قبیلوی- تکتباری را با نور معرفت، منطق عقلانیت و چراغ خرد عصر جدید عوض نمودیم؛ آنگاه «شاه کلید» رمز خودسازی و خودباروی مستقل ملی- دموکراتیک را از متن جامعه خویش بدست خواهیم آورد. مردم ما با تحصیل خودسازی- خودباری همه جانبه ای فرهنگی، علمی، سیاسی، عقلانی، اجتماعی و... اند که در گام نخست «زیربنای» تفکر مستقل ملی- مدنی را خلق نموده و «مایه های» نظام مردم سالاری را از دورن ساختار فئودالی و فرهنگ منحط قبیلوی خویش تدریجا و به طور مسالمت آمیز به زایش، پویش خواهند گرفت که بالاخیره شاهد «کشف ابزارهای مبارزه» از بطن جامعه خودی خواهند بود. اینجاست انسان های میهن ما، با کشف ابزارهای مبارزاتی و به کارگیری همه جانه ای آن مطابق به نیازمندی عصر اند که تدریجا رسالت و شایستگی وکالت خدا در روی زمین افغانستان را حاصل خواهند نمود.

ومن الله توفیق

شنبه 19 عقرب 1387 خورشیدی برابر با 9 نومبر 2008 میلادی/ آلمان

www.kateb-hazara.net

Email: info@kateb-hazara.net

 

 


بالا
 
بازگشت