دادنامه برخی ژورناليستان برون مرزی كشور
عطف به در بند كشيدن ژورناليست نامی احمد غوث زلمی
چه روزگاری است كه سر رابه سنگ ميزنند و سگ را به در . دوری است كه اقطاب در تبانی با هم به جای انديشيددن به موارد جدی روزگار كنونی در پی آنند تا با توطه های سالوسی افراد منور وطن را با ترفند های عوامفريبانه از عرصه دور نگهدارند تا خود برای منش ها و كنش های شان جولانگاه فراخ داشته باشند .
بانگ رسای دادخواهی را نميتوان در بند ساخت . فراموش نكنيم كه بر دار كشيدن منصور حلاج را همين خطه شاهد بوده است .
انوشيروان عادل هم افسانه و اسطوره گشت . بايد صبر حضرت ايوب داشت وفقط نظاره كرد.
ما ژورنالبستان برون مرزی كه از دور دستی بر آ تش داريم ، سوگمند انه مينگريم كه فاجعه در حريم مقدس مطبوعات وطن چه بزرگ و چه نامردانه است .
ما از مسوولين و كارگزاران داعيه مورد نظر فقط يك پرسش داريم ؛
دادگران نا دادگر با امر عبدالرحمن چه كردند ............ آيا وانگه فرشته عدل و داد در خرگاه خاكستر خوابيده بود ودادگران ما را سكر قدرت بصيرت ربوده بود .
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان
تا سيه روز شود هر كه در اوغش باشد
به نماينده گی تنی چند از ژورناليستان
وحيد صمدزی