محتا ج
مشرف چراكناررفت!
آقاي پرويزمشرف رئيس جمهور بركنارشده پاكستان كه۹سال پيش بايونيفورم نظامي وسيماي شكفته براريكه قدرت تيكه زده بود، روز دوشنبه بايونيفورم غيرنظامي وسيمانسبتاً برآشفته باسياست وپاكستان پدرود گفت.
پيش از احراز قدرت سياسي توسط مشرف پاكستان به محور دهشت افگني ،بي ثباتي وبحران داخلي رو در رو بود.
حضورفعال ونيرومند سازمانهاي تند رو وافراطي درتنديس نظام سياسي پاكستان پروژه تحقق دموكراسي راباچالش هاي گوناگون گرفتار كرده بود.
رهبران سياسي پاكستان اعم از نوازشريف ، خانم بوتوفقيدو.... متوجه اين واقعيت بودندكه، كابوس افراط گرايي درپاكستان توسعه يافته باتوجه به استراتيژي كه دولت هاي گذشته درباره اين احزاب افراطي داشته اند ،نه تنها باعث ايجادمشكلات براي پاكستان اند،بلكه در درازمدت كشورهاي همسايه تحت تهديد آنهاقرار ميگيرد.
شك نيست كه رويكارآمدن مشرف با تفاهم جا معه به همين منظوربخاطر تهديد اين سازمانهاي افراطي بوده باشد.
زيرادولت هاي انگليس وامريكا باوجودآنكه احراز قدرت سياسي راتوسط مشرف درسال ۱۹۹۹ مشروع نميدانستند ،بلكه اين باور وجودداشت كه تغذيرات متعدد براي دولت مشرف وضع شود.
اماآهسته ،آهسته ،نه تنها تعذيرات وضع نه شد، بلكه سلسله همكاريها درعرصه نظامي ،اقتصادي وفرهنگي باپاكستان توسعه يافت وآقاي مشرف به مثابۀ دوست وفادار امريكا وانگليس كسب هويت نمود.
تا رويداد ۱۱سپتامبر درمورد اين دوستي گمانه زني هاي متعدد وجودداشت اماهمكاري آقاي مشرف دريك برهه خاص گمانه هاراكمرنگ واعتمادجامعۀ جهاني رادرمورد ايفابه تعهدات آقاي مشرف تقويت كرد.
دنيا ازآقاي مشرف متوقع بود، تاباتندروان مذهبي باهمان سنخ وعملكرد مبادرت نمايد كه مصطفي كمال درتركيه انجام داده بود.
امادرآنجا كه آقاي مشرف بصورت روشمندونيرومند حمايت نظام ،مردم وكشورهاي همسايه رادرعقب نداشت به تحقق اين مامول توفيق نيافت.
مشكلات سياسي پاكستان باهند ،حضور يك حكومت راديكال درايران وبحراني داخلي افغانستان موتلفه هاي بودند كه درجهت شكستن اهداف مشرف نقش نيرومند داشتند.
نخستين شكست نظامي مشرف درصوبه بلوچستان به ظهور رسيد، آقاي مشرف تصميم داشت بايك مانور شتابزده كه مدت دوام آن بيشتر ازسه ماه نباشد ،مخالفين خودراسركوب وبه اين وسيله زمينه تسليم پذيري سايرسازمانهاي تند رو را درمناطق قبايل نشين مساعد سازد.
باوجود آنكه دربحبوحه اين مانور نظامي اكبربوگتي رهبرنيرومند بلوچ ها كشته شد، اماموج بحران ازچترال تامرزهاي منتهي به ايران راتحت پوشش قرارداد.
توسعۀ بحران دريك قلمرو بسياروسيع ،پيش ازهراقدام نظامي مشرف ،پاسخ خودرا يافته بود، يعني موجوديت اختلافات عميق دركمشيرباهند وبحران افغانستان اين مجال رابه مشرف نميداد ، تابيشترازاين درجغرافيايي تحت قيموميتش ،اتباع خودراعليه حاكميت خودبشوراند.
تبعات سؤ اين بحران باعث آن شد، نه تنها آقاي مشرف ،بااتخاذتصاميم نيرومند تعهدات خودرا دربرابر كشورهمسايه اش افغانستان ايفاكند، بلكه باگذشت هرروز برميزان بي اعتمادي جامعۀ جهاني نسبت به پاكستان افزوده مي شد.
مشرف به مثابۀ شخص مسوول اول پاكستان ،نسبت به هركس ديگر ژرفناي مشكلات كشوراش را درابعاد مختلف ميدانست. هرچند بقول خودش يكي ازعوامل شكست اواين بود كه محورتوجه او برسرمسايل ملي معطوف بود، اماجريانهاي مخالف مشرف بجاي تحكيم منافع ملي ،درجستجو تحكيم منافع گروهي بودند، چون اين گروه ها براهميت منافع ملي شعور وقوف نداشتند، بااقدامات تندروانه مانع اصلاحات ملي مشرف شده وپاكستان رابامشكلات كنوني رو در رو كردند.
به هرصورت بحران كنوني پاكستان تنهاماحصل اقدامات ناهنجار مشرف نيست، بلكه مسؤولين سياسي پاكستان به خاطر تعميم منافع استراتيژيك خود درحمايت ،ايجاد وتوسعه حوزه نفوذ اين سازمانهاي افراطي هركدام نقش موثر داشتند، زمانيكه جامعۀ جهاني عمق فاجعه وبحران رادرپاكستان شناخت،نتوانستند بااستفاده ازقدرت نظامي مشرف آنراريشه كن كنند.
اكنون كه آقاي مشرف ازاريكه سياسي ونظامي پايان شده است، سياست جامعۀ جهاني دربرابر تندروان افراطي همان سياست است كه ۶سال پيش اتخاذ نموده است.
جامعۀ جهاني كه خطرتوسعه سازمانهاي افراطي رادرك كرده ،مايل است تارهبري آينده پاكستان به شخصي تسليم شودكه ،درجهت كاهش افراط گراي بصورت تدريجي تصاميم موثراتخاذكند.
اماافراط گرايان باتوجه به بحران كه درپاكستان بوده ، نسبت به هرزمان ديگر ابتكارعمل رادردست داشته وهرحكومت كه ،باسنخ واصول گذشته بخواهد بااين جريانها مقابله كند،كوچكترين مشكلي رانميتواند،دراين راستاحل نمايد.
لذاايجاد يك رويكرد نوين باتوجه به مشكلات كه پاكستان باكشورهاي همسايه دارد، وسپردن زعامت بدوش شخص كه ، بتواند سرنخ اين كلافه سرگم راپيداكند، ازمتقاضيات زمان بوده ، وبااعادۀ ثبات پاكستان ،همسايگان آن بتوانند، به ثبات واقعي دست بيابند.