غلام محمد جلال
رییس حزب ملی هیواد
اقدام اخیر آقای کری- زنگ خطر جدید و یا گامی به سوی مصالحهء ملی
حامد کرزی آهسته آهسته با سیاست آشنا می شود و تفکر کرده می تواندکه با اپوزیسیون داخلی خود چگونه عمل کند؟درین اواخر بنا بر مشوره های مشاورین خارجی و افراد نزدیک به حلقه های کاریش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان،مساله حمایت از ملاعمر را که به معنی حمایت از طالبان است با جدیت مطرح کرد و علاوه بر آن ملا عبدالسلام ضعیف ،ملا متوکل ملا راکتی، که هرسه از توابع کندهار بزرگ اند ویک عده ی دیگر از حلقه دست اول طالبان را پیش ازپیش در زمره وفاداران خود شامل ساخته است.این اقدام حامد کرزی آب یخی را بر آتش مخالفت مجاهدین با طالبان می ریزد و آنان را چنان غافلگیر می کند که اکنون جز بگو مگو های لفظی در مطبوعات کاردیگری کرده نمی توانند.د
رییس جمهور، در مصاحبه باتلویزیون «جیو تی وی»، با صراحت اعلام داشت که از ملا محمد عمر دعوت می کند که به وطن برگردد.امنیت عام و تام وی را تامین می کند .او هم چنان با صراحت لهجه وعده داد و به یک پرسش نا مطرح شده از پیش پاسخ ارائه کرده دهن کجی های برخی ها را از قبل خاموش نموده گفت که مسوولیت پاسخ دهی به پرسش های جامعه جهانی درین باره را نیز بر عهده می گیرد.
این گپ از دو معنی خالی نیست یا این که اقای کرزی به خاطر ضعیف ساختن و به حاشیه بردن اپوزیسیونش واقعا به مرد میدان وصاحب جراتی مبدل شده است و یا این که در زیر کاسه نیم کاسهء دیگری به وجود آمده است.بدین معنی که جامعه حاضر در افغانستان و یاهم پاکستان پلان زیرکانه دیگری را برای صحنه سازی های جدید در افغانستان رویدست گرفته اند.چه این که تغییراتی در کابینه نیز آوازه است و گفته می شود که با این قضیه بی ارتباط بوده نمی تواند.
گرچه آقای حامد کرزی در آستانه انتخابات گذشته نیز چنین موضوعی را مطرح کرده بود اما نه بدین صراحت و روشنی لهجه و نه چنان مصمم ، که این بار برآن تاکید می ورزد و پیگیری اش هم می کند.
درین جای شک نیست که ملا محمد عمر هم تبعه افغانستان است و مانند سایر افغانهای دیگر حق زیست و حق شرکت در روند سیاسی کشور را دارا می باشد و در حالی که چهره های همطراز وی در روند سیاسی کشور نقش دارند، و هر روز چهره نمایی می کنند و با ارتکاب هزاران هزار جرم و قتل و غیره جنایات باز هم ملت افغان را یک «تنگه» قرضدار خود نیز می شمارند،پس خالی ماندن جای ملا محمد عمر و حلقات دست اول طالبان در کنار آنان این پرسش را از وقت برانگیخته بود؟این، هم بر مبنای قانون اساسی و هم برمبنای اصول حقوق بشر ،حق مسلم آنان است.اما سوال این جا است که چه دلایلی اقای کرزی را مجبور می سازند تا از یاران جهادی اش روی برتابد و بر نیروی طالبان محاسبه نماید.
طوری که قبلا گفته شد که ملا راکتی ،متوکل ضعیف وغیره اکنون در زمره وفاداران آقای کرزی شامل می باشند این افراد در ایفای نقش بر روند مذاکرات با طالبان ومیانجیگری بین هم، بی تاثیر نمی باشند.زیرا هر سه ازین چهره ها در زمان طالبیت شان در افغانستان مشهور به میانه روی بودند،به خصوص آقای متوکل و ملا ضعیف که در امور «طالبیت دپلوماتیک» مصروفیت داشتند.اما مهم این است که با برگشت ملا محمد عمر وهمراهانش به وطن، سیستم قبلی طالبی، به گونه تسجیل شده حق دخالت در امور سیاسی و اجتماعی کشور را به دست می آورد و تا جایی که دیده می شد و ازهیچکس هم پنهان نیست که طالبان سیاسی بیش از نیم کشور را از هر لحاظ در دست دارند بناء این ها می توانند در روند انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی کشور نقش تعیین کننده ای را ایفا نمایند. اگرطالبان نتوانند نماینده خودشان را بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند این کار را کرده می توانند که از هر کسی که آنان دفاع کنند رییس جمهور مسلم کشور محسوب شده می تواند.مجاهدین بنابر سابقه تلخ وتاریک با طالبان هرگز توقع حمایت آن را به دل برده نمی توانند وازین جهت سخت نا امید هستند، وکسی که می تواند ازین پشتیبانی برخوردار باشد،خود آقای کرزی است.بنا سرنوشت وضعیت فعلی نظام به کجا کشانده می شود؟شکل و چگونگی آینده نظام افغانستان به چه شکلی رقم خواهد خورد؟مساله دموکراسی،اقتصاد و مساله احزاب و سازمان های سیاسی افغانستان که دارند در تارو پود دموکراسی نیم بندی نضج می گیرند به کجا خواهد کشید؟آیا طالبان با قبول شرایط فعلی وارد میدان می شوند؟ ویا دولت وسیستم نظام فعلی به آنها سرتسلیم فرود می آورد وشرایط آنان را پذیرا می گردد؟مشکل است برای دریافت پاسخ به این پرسش ها از پیش گمانه زنی هایی صورت بگیرد،اما بدون شک خود آقای کرزی پاسخ روشن این سوالات را به خوبی می داند،مگر این که تا چه وقت آن را به مطبوعات می کشد،معلوم نیست.
اگر در بازگشت طالبان ، امر ونظر امریکایی ها دخیل باشد، آنان وارد این روند می گردند و نتایج انتخابات بعدی نیز ازهمین حالا روشن می باشد واگر کرزی به تنهایی این تصمیم را بدون استیذان «گردن کلفت»گرفته باشد،مساله یک مقدار بغرنج به نظر می رسد و عواقب آن نیز چندان روشن بوده نمی تواند.زیرا آقای کرزی در عدم پشتیبانی امریکایی ها و نیرو های ناتو توان مقابله رویارویی با مجاهدین مسلط در نظام را دارا نمی باشد.زیراآنها به هر حالت مسلح اند و تیم کرزی تیمی جنگی و تیمی است که مبنی بر عدم تشدد دارند فعالیت می کنند.به هر حال نظر و موقف امریکایی ها درین قضیه شرط حتمی محسوب می شود،کرزی باید به این مساله از پیش پیش باشد که در صورت بی تفاوتی و یا بی طرف امریکایی ها،مجاهدین هر آن می توانند در برهم زنی اوضاع به نفع خود ویا به خاطر عقب گردانی برنامه ها ویا هم به منظور برهم زنی اوضاع نقشی ایفا نمایند.
کرزی به مثابه رییس جمهور منتخب افغانستان هم بر مبنای صلاحیت های مقام ریاست جمهوری خود وهم بر مبنای قانون اساسی کشور،حق دارد با هر افغان در کشورش مفاهمه و مصالحه نماید از جمله با طالبان.اما بد بختی جامعه افغانی این جاست که تا هنوز با گذشت بیش از هفت سال از سیستم جدید به وجود آمده چرخ نظام موجود در دست طالب و مجاهد می چرخد و به دیگر نیرو های مترقی و پیشکسوت جامعه که عبارت از احزاب مترقی روشنفکری غیر جهادی و طالبی افغانی اند توجه صورت نمی گیرد؟ در حالی که امروز در جامعه افغانی بیش از صد حزب سیاسی مجوز قانونی فعالیت سیاسی درکشور را به دست آورده اند.ازین جمله بیشتر از بیست تای آنان جهادی وطالبی نیستند،متباقی همه احزاب روشنفکری،روشنگری و روشنفکران دینی اند که منافع علیای کشور را بیشتر از هر چیز دیگر مقدس می شمارند.اگر به صورت اوسط برای هر حزب پنج هزار عضو در نظر بگیریم چهار صد هزار نیروی فکری مجهز درجامعه افغانی که از هر لحاظ شایستگی و توانایی لازم کاری در عرصه های مختلف مسلکی،تخنیکی،سیاسی،فرهنگی وغیره را دارا می باشند، وگذشته از آن نیروی انسجام یافته کاری اند،از جانب دولت در حاشیه گذاشته شده وتوجهی به آنها صورت نمی گیرد.علل و دلایل این بی توجهی را در کجا میتوان جستجو کرد؟آیا این احزاب حاضر به همکاری با نظام نیستند؟اگر حاضر نیستند باید بدانند که چکش طالب و مجاهد هر گز از فرق آنها بدور نخواهد شد.ویااین که آقای کرزی از ایشان یا هراس دارد و یا هم بر آنان باور کرده نمی تواند.درهردو حالت که وطنپرست ترین نیرو ها را از کنار نظام دموکراسی و کار برای آینده کشور بدور می سازد،کرزی نخواهد توانست از جنجال های پیش رویش رهایی یابد.فقط نیرویی که می تواند درد نظام موجود را دوا کند این است که بر توان و باور و وطندوستی نیرو های مترقی کشور اتکاءصورت بگیرد وبه مثابه الترنتایف جنگ،غارت ،دزدی،برادر کشی هزار ها جنایت دیگر که عاملین آن در قدمه های مختلف دولت حضور دارند،از نیرو های مترقی جامعه وسیعا استفاده شود.از سوی دیگر بر احزاب مترقی کشور است که هر چه زودتر درچنین حالات بحرانی، مواضع ومواقف شان را روشن سازند و طرح های مبسوطی را جهت رهایی نظام از حلقات تنگ نظرانه ارائه نمایند.
تا کید کرزی بر ملاعمر و طالبان به خاطری است که امروز هم از لحاظ مناسبات داخلی و هم از لحاظ مناسبات بین المللی در شرایط بسیار دشوار سیاسی واقع شده است.نیرو های به اصطلاح روشنفکر و تکنوکراتی که با وی از بیرون کشور آورده شده بودند چندان موثر از آب نبرامدند ونتوانستند حد اقل از لحاظ دانش کاری رضایت جامعه افغانی را چه، که رضایت کشور های انتصاب کننده خود را نیز براورده سازند.به گونه مثال اقای کرزی در بدل فراوان مخالفت ها و ناسازکاریهای بعضا سرنوشت ساز در درون جامعه مبنی بر نگه داشتن سپنتا در مقام وزارت خارجه افغانستان، نتوانست دروجود وی حمایت طور لازم بین المللی را کمایی نماید برعلاوه وزارت خارجه از لحاظ سیستم کاری و کادری از بی اتوریته ترین وزارت خانه های کشور می باشد که روز تا روز از انظار جامعه افغانی در داخل وخارج هم تجرید می گردد.گفتنی ها و بگو مگو های وزیر امور خارجه نیز همانقدر بودند که او رابه کرسی وزارت رساند.متباقی توله اش بند شده وصدایی ندارد،وزیر خارجه نتوانست در دگرگون سازی سیستم تشکیلاتی و سیاسی ساحه کارش شایستگی لازم نشان بدهد و یا گامی به پیش گذارد. ازین جهت آقای کرزی در موقف دشواری بین المللی قرار دارد و دردنیای بیرونی به شخصیت پرسش برانگیزی مبدل شده است.مثال وزارت خارجه را به خاطری تذکر دادم که هستی داخلی وبیرونی حکومت کرزی وابسته به مناسبات بین المللی و کمک های نظامی و اقتصادی آنان می باشد و وزارت خارجه درین راستا نقش کلیدی را ایفا کرده می تواند.وضعیت کاری و موقف سیاسی – اجتماعی اکثر وزارتخانه های دیگرنیز به همین منوال مورد مطالعه می باشد.
پرسش به این پاسخ نیز روشن است که اگر طالبان بهتر بودند چرا کرزی به کمک امریکا و دیگر کشور ها برای از بین بردن آنان تلاش کردنددر آن صورت تنها آقای کرزی به بسیار اسانی بدون این همه تلفات مالی و جانی و بمباردمان های شبانه روزی مناطق ارام و بی سر وصدا و کشتن مردم بی گناه ما ،در ترکیب طالبان گنجانیده شده می توانست.اگر طالبان بد بودند چرا حالا برای اعاده دوباره آنان سعی به خرج داده می شود؟این مساله باید گفته شود وبه مردم کشور حالی گردد که چه رخ دادی پیش آمده است؟،آیا طالبان دیگر مانند دولت اقای کرزی تفکر می کنند و یا نظام کرزی به گونه طالبان فکر می کند،دانستن وجه مشترک خالی از دلچسپی بوده نمی تواند.
شرایط کنونی آقای کرزی را در چنان کنجی رسانده است که او به جای تفکر بر برنامه های استراتیژیک برای کشور، به نوش دارو های فوری نیاز دارد ودرین حالت غیر از مجاهدین،طالب و چهره های از خارج تورید شده درنظام کس دیگری را یا دیده نمی تواند ویا هم برایش قابل قبول نیست. این دشوار ترین وضع درجامعه است که نه تنها برای آینده سیاسی کرزی خطراتی را به بار می اورد بلکه جامعه افغانی را نیر درهاله ای از وضعیت های بد وبدتر برای همیشه نگه می دارد.
موقعیت دشوار کرزی:
مجاهدین به قدرت رسیده در زمان کرزی به عوض کار به وطن ومردم بهترین فرصت برای تثبیت پایه های اجتماعی شان یافتند.درین مدت زمان نزدیک به هشت سال برعلاوه آنکه این ها جز حرافی، کار دیگر نکردند و با استفاده های گوناگون از موقعیت های دولتی شان وبا استفاده از قوانینن مطروحه که خود در ساختار وتصویب آنها دست بلند داشتند،برای تقویت و آرایش تشکل های شان فراوان کار کردند.به ویژه در ولایات وجاهایی که طالب نیست این ها حضور دارند ،در جاهایی که ترس جنگ نیست ترس و وحشت اینان حکمرانی می کنند .درین مدت بعد از یازدهم سپتامبر سال 2001 هر چه «برف بامی» که داشتند با سؤاستفاده های گونه گون بر بام دیگران ریختند.
مجاهدین دیروزی درحال حاضر با درک از موقعیت دشوار کرزی، در حکومت وی عملا حکومت اپوزیسیونیی را ایجاد کرده اند. تا سرحد معاونین رییس جمهور نیز عملا در خط مخالفت با وی قرار دارند و درحالیکه مسوولیت ها و مکلفیت های معینی را دارا می باشند با آقای کرزی و نظامش همسویی ندارند.
تشکیل جبهه ملی که بر علاوه حزب متحد ملی به رهبری نورالحق علومی و موجودیت سید محمد گلابزوی دیگر از حلقات تنظیمی مجاهدین قبلی به میان آمده است که هم در حکومت سهم گسترده ای را دارا می باشند و هم با بکار گیری مطبوعات دیدار ی و نوشتاری و شنیداری خود شان و یا هواخاهان داخلی وبرونی شان در ترویج افکار اپوزیسیونی شان فعال مایشاء عمل می کنند.
عملکرد های آقای کرزی،که فکر می کند به خیر و فلاح افغانستان اند، در جامعه با گونه های مختلف ارزیابی می گردند، راهکار های به کار گرفته شده توسط وی او درمیان تنظیم های جهادی دیروز بازتاب های مثبتی یافته نمی توانند، این وضع برای کرز ی و تیم کاری وی قابل قبول بوده نمی گردند.این حالت ، موقعیت رییس جمهور افغانستان را به گونه ای ساخته است که باید خواهی نخواهی هم به منظور پاسخ باالمثل به اپوزیسیون قدرتمدار، بر نیرو ی انسجام یافته ای مثل طالبان اتکا ورزد.برخی هم این کار کرزی را تنگ نظری تلقی می کنند و برخی دیگر بدین باورند که «جزای قروت را اب گرم» داده می تواند و بس. کرزی برای ابقای اینده اش مجبور است که یک امر فیصله کنی را رویدست گیرد یا مجاهدین را تابع امر سازد و یاهم باز مثل گذشته تا خط فاصل بدواندشان.
مجاهدین هم با آمدن طالب،،در دولت حامد کرزی چندان وضعیت مناسب برای دوام قدرت شان را نمی بینند،حتی د رحال حاضر نیز،هرچند که آنان داد از زور گویی و التیماتوم های گونه گون می زنند اما در واقعیت درحالتی قرار دارند که «آش شان را پف کرده می خورند» و هر یک از ین گروه ها که دیروز آتش کپه می کردند امروز سعی می ورزند تا از حالات غیر پیش بینی شده آسیب پذیر نگردند. زیرا روشن شده است که اگر این بار مجاهدین مانند گذشته میدان خالی کردند دیگر هیچگاه نه توان مادی و نظامی برای جنگ را خواهند داشت و نه هم روی در برابر ملت. طالبان نیز با ایشان مزاح نخواهند کرد. اگر مجاهدین بار گذشته یک سر و دوگوش کابل را رها کرده گریختند این بار ،شاید آن فرصت را هم نیابند.
اما مساله قابل بحث این است که با آمدن طالبان در روند سیاسی کشور موقف امریکایی ها چه خواهد بود و دولت بعدی افغانستان به کدام پرسش های جامعه پاسخ ارائه خواهد کرد؟ در حالی که موضع اروپا در قبال این مساله در گفته های خاویر سولانا در نشست وزرای دفاع اتحادیه اروپا واضح شد که اروپا با آمدن طالبان توافق چندانی ندارد. از سوی دیگر اگر حرف های سولانا جدی تلقی گردند و اتحادیه اروپا بر آن تاکید ورزد،آیا امریکا خواهد توانست اروپا را قناعت بدهد واگر این توافقات میان امریکا واروپا حاصل نشود وضع چه خواهد شد؟
در پی پیشنهاد حامد کرزی رییس جمهور
افغانستان برای گفتگو با طالبان، خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا
روز جمعه در مورد گفتگو با افرادی که به زعم وی مخالف هر گونه راه حل صلح آمیز
برای مشکلات آن کشور هستند هشدار داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، سولانا در حاشیه نشست وزرای دفاع اتحادیه اروپا
گفت: فکر می کنم گفتگوها را تنها باید با افرادی بسط و گسترش دهیم که برای
یافتن راه حلی صلح آمیز برای بحران افغانستان آمادگی دارند نه با افرادی که
مخالف اتخاد موقف هر گونه راه حل هستند. وی افزود: تصور نمی کنم بتوانیم با
افرادی که با ماهیت ماموریت جامعه جهانی در افغانستان مشکل دارند رابطه ای
برقرار کنیم.
برخی از ناظرین ابراز عقیده می کنند که
از جمله اخیر سولانا بر می اید که حرف او متوجه روشنفکران افغان در داخل و خارج
است.اما این یک گمانه زنی خوشبینانه و عجولانه ای بیش نیست .زیرا سولانا هیچگاه
با روشنفکران وطنپرست کشور میانه خوبی نداشته است.او همیشه در تمام حوادث با
وجود محکوم کردن های شعار مایشاءش،درکنار جنگسالاران ومجاهدین تفنگ به دست
قرار داشته است و همیشه سعی ورزیده تا از وضعیت افغانستان در مقامات ملل متحد و
اتحادیه اروپا اخبار و گزارش های نادرستی ارائه دهد و بیشترینه حوادث ناگواری
که امور زافغانستان با آن ها دست و پنجه نرم می کنند ناشی از تصامیم نامعقولی
بر مبنای گزارشات نادرست خاویر سولانا بوده است.
کرزی روز سه شنبه اعلام کرد از عربستان برای میانجیگری در گفتگوها با طالبان
کمک خواسته است و از ملا محمد عمر سرکرده طالبان نیز خواسته است برای مشارکت در
امر بازسازی افغانستان به کشورش بازگردد.
سولانا در مورد احتمال برقراری گفتگوها با ملا محمد عمر نیز گفت: از نظر من
گفتگو با فردی که یکی از عوامل اصلی بروز مشکلات در افغانستان است فایده ای
ندارد.
واین درحالی است که هیات نمایندگی افغانستان که جهت تدوین این مذاکرات به عربستان سعودی رفته بود روز پنجشنبه از آن کشور برگشته که نتایج سفر شان را تاکنون اعلام نکرده است.
یگانه کشوری که تا کنون در ین رابطه خاموش مانده فدراتیف روسیه است.آمدن طالبان در افغانستان که منجر به تغییر شکل درنظام کنونی افغانستان می شود،برای فدراتیف روسیه بی اهمیت بوده نمی توانداین کشور در زمان تسلط طالبان بر افغانستان به خاطر استوار ساختن دیوارگوشتی به منظور جلو گیری از گذر فوندمنتالیزم از سرحداتش، نیرو های شمال را کمک های مادی و نظامی کرده است،بی نتیجه ماندن این کمک ها واحسان های فراوان به این نیرو ها که امزور در افغانستان قدرت دارند،واینک در استانه ازبین رفتن قرار می گیرند در فدراتیف روسیه بدون واکنش مانده نمی تواند. زیرا مشکل است حدس زد که با آمدن طالبان که روسیه با آنان نیز خصومت نداشته است،موقف بعدی این کشور در افغانستان چه شکلی را دارا خواهد بود؟گرچه دولت افغانستان تا کنون درین باره هیچ جز این که کرزی گفته به همه پرسش های جامعه جهانی پاسخ می دهد، که برای مکث بر مساله کافی بوده نمی تواند دیگر چیزی نگفته و در هیچ موردی از حواشی این قضیه ابراز نظر نکرده است. ،روسیه موقفش را روشن نکرده است.بدون شک گذشته از وضعیت و تفاهمات داخلی ،قضایای مهم افغانستان، بدون استیذان و مشاورت با این کشور راه حل درستی یافته نخواهد توانست.چه ازین گپ خوش می شویم ،چه ازآن خفه.اما واقعیت چنین است.
مردم افغانستان هم تا کنون نتوانسته اند این اقدام دولت را زنگ خطر انکشاف حوادث در افغانستان تلقی کنند و یا گامی به سوی مصالحه ملی؟.
حزب ملی هیواد نسبت به مداخلات بی مورد کشور های بیگانه وسود جویی های یک جانبه آنان به ویژه که افغانستان برای تامین صلح وثبات در وجود آنان راهش را در جهت رسیدن به این هدف کوتاه کرده نمی تواند،متکی بر اصل مصالحه ملی، هموندی و باهمی افغانی را ترجیح می دهد البته با این تفاوت که اصل دموکراسی وحقوق بشر و سایر ازادی های افغان ها در گوشه گوشه ای از کشور تیر باران نگردد.الی غیر در جهت ایجاد زمینه های باز سازی در وضعیت کنونی سعی کردن بهتر از بحرانی ساختن اوضاع می باشد.