نویسنده:غلام محمد جلال     

رییس حزب ملی هیواد

امريکا وناتو هنوز توانایی مقابله نظامی با

روسیه را نیافته اند

روسیه توانایی بلند موفقیت های نظامی را دارا است

 

روز جمعه همزمان افروختن مشعل المپیک در جمهوری مردم چین ،گرجستان با بیش از هفت هزار عسکر و صد عراده تانک و طیاره بر اوستیای جنوبی حمله کرد و بر خلاف شعار المپیا که صلح و دوستی بود روز روشن را بر مردم آن جمهوری تار ساخت ، نه تنها بر مردم اوستیا بلکه کندک های پاسدار صلح فدراتیف روسیه را نیز آماج تیر اندازی های پیهم و کشنده قرار داد.در 24 ساعت اول این حمله بیش از دو هزار تن ازمردم عادی شهر تسخینوالی کشته شدند وهزاران خانواده دیگر مجبور به ترک خانه ها و کاشانه های شان شدند.د.

خبر های رسیده از مناطق گرم درگیری حاکی از آنند که در شهر تسخینوالی ساختمان های ادارات،شفاخانه ها،مراکز آموزشی و غیره با خاک یک سان شدند.زیرا قوای یورش گر گرجستان در همان وهله نخست حمله، از سلاح مخرب با دامنه وسیع به نام «گراد» استفاده کردند.برای این سلاح مهم نیست که بر هدف معین اصابت کندیا خیر، زیرا گلوله های آن در هر نقطه ای که بیافتند تمام داشته های منطقه در ساحه دو کیلو متر در دو کیلیومتر را از بین می برد،ازین جهت مردم صلح خواه اوستیای جنوبی در برابر حملات بسیار وحشیانه ای مواجه شدند که تا رسیدن نیرو های کمکی فدراتیف روسیه به قوای حافظ صلح این کشور در آوستیا،جز اسقبال مرگ و بی خانگی راه وچاره ای دیگر نداشتند، تا 24 ساعت دوام جنگ یک طرفه،بر علاوه دو هزار کشته بیش از 34 هزار نفر که زن و کودک و پیر مرد نیز شامل آنان بودند،فرسنگ ها را با پای پیاده و بعضا هم بدون کفش طی کردند و به مناطق محروم از گاز و آب به خاطر زنده ماندن ،خود را به اوستیای شمالی در قلمرو روسیه رساندند،در حالی که اکثرا زخمی های شان نیز بر اثر نبود امکانات،با مرگ پیوستند. و

آغاز مناقشه

در زمان موجودیت اتحاد شوروی، اوستیای جنوبی و آبخازیا،به مثابه جمهوری های خود مختار،در ترکیب گرجستان شامل بودند،در آستانه فروپاشی شوروی رسم بران بود که سایر کشور های آزادی خواه ریفراندمی به منظور جدایی از شوروی درکشور های خودرا سازمان می دادند و نظر عامه مردم را می پرسیدند.گرجستان این مساله را در سطح دولتی فیصله کرد و حتی از رهبران این دو جمهوریت خود مختار نیز پرسشی به عمل نیاوردند.هنگامی که گرجستان ازادی اش را از اتحاد شوروی به دست آورد،جمهوری های خود مختار اوستیای شمالی و آبخازه نیز تقاضای آزادی از گرجستان را نمودند که با

برخورد بسیار شدید آنکشور مواجه شدند و جنگ ها و درگیری های ذات البینی آغاز و دوام یافت.د

پس از چندین سال جنگ و ویرانی گرجستان در سال 1993 مجبور به آتش بس درمنطقه شد و از فدراتیف روسیه تقاضا کرد تا نیرو های حافظ صلح را در مناطق حایل میان گرجستان و جمهوری های آوستیای جنوبی و آبخازیا مستقر نماید.روسیه به خاطر ختم جنگ و انسان کشی به تقاضای گرجستان پاسخ مثبت داد،جنگ در منطقه پایان یافت و آبخازیا و اوستیای شمالی زندگی آرام را از سر

گرفتند.د

با وجود یک آرامی نسبی و ظاهری ،منطقه از نظر گرجستان و دیگر کشو رهای ذی منافع دور نماند.این مناطق از مدت ها قبل به حیث حلقه نظامی و محل حیاتی قفقاز و راه ترانسپورت نفت و گاز و همیشه به مثابه نقاط اساسی شمرده می شوند.روسیه نیز این مناطق و اهمیت آن را از نظر دور داشته نمی تواند زیرا سه پایپ لاین نفت و گاز این کشور به اروپا از همین راه گسترده شده و عبور می نماید.ت

نکته دیگری که در اهمیت دهی این محلات ارزشیابی می گردد این است که جلگه های نفت خیز و گاز دار کسپین و قفقاز شمالی و انتقال ان به اروپا و امریکا از طریق بحیره سیاه صورت گرفته می تواند که فدراتیف روسیه از قبل در آن جا کار کرده است و راه اقتصادی ترا ثبیت وپایپ لاین های خود را از آن کشیده است. امریکا در نظر داردکه پایپ لاینی از نفت آذربایجان را از باکو -گرجستان باز هم از طریق بحیره سیاه باید بگذراند،.و

اهمیت قضیه در موضع گیری های دولت گرجستان و یا عملکرد های آن نهفته نیست،بلکه دراین است که آیالات متحده و اهداف استراتیژیک آن چه حکم می کند؟آقای سکاشویلی و یا هر کسی

دیگری که به حمایت امریکا در گرجستان حاکمیت می کند باید به تطبیق این استراتیژی گردن نهد.و

تقسیم بندی منطقه به خاطر تگسترش نفوذ بر دنیای نفت آن از جانب امریکا می رساند که برای هر اقدام برنامه های از قبل ریخته شده رویدست بوده است.گزینه اسراییل برای استحکام تسلط امریکا بر نفت عرب،گزینه افغانستان برای استحکام تسلط بر نفت کسپین و گزینه گرجستان برای به دست گرفتن اختیارات نفت سواحل بحیره سیاه و سراسرقفقاز، همیشه گزینه های پرمناقشه و درد سر زا بوده اند.در حالی که میان اسرائیل و گرجستان و یا افغانستان و اسرائییل تفاوت های فراوانی نیز وجود دارد.وضع الجیش افغانستان با اسرائییل تفاوت دارد و سرد مغزی اسرائیلی ها با گرجی ها متفاوت است. خود نوعی دیگر از دوام برنامه های استراتیژی ایالات متحده در منطقه شده می تواند.ئ

از سوی دیگر ایالات متحده می خواهد با نصب سیستم های رادار در جمهوری های چیک،اوکرائین،پولند و گرجستان در حقیقت بر فدراتیف روسیه دست بلند پیدا نماید، امریکا می داند که در تقسیم جهان ،تنها قدرتی که می تواندمانع آن شود فدراتیف روسیه است.واین را نیز می داند که اگر این اقدامات را از همین حالا در برابر این کشور انجام ندهد،در فاصله ده تا پانزده سال آینده اقتصاد چین و فدراتیف روسیه به حدی می رسد،که آن گاه برای امریکا دست رسی به این هدف دشوار چه که ممکن نخواهد بود.

در حال حاضر نفت روسیه به بحرا آرام رسیده است و در این اواخر پروژه جدید مشترک جرمنی و روسیه دارد از بحیره بالتیک می گذرد. این خود اگر برای جرمنی و روسیه پیشرفت محسوب می شود نوعی عقب زدن دیگر امریکا از منطقه می باشد.با اکمال تمدید پایپ لاین از زیر سطح بحیره سیاه به بلغاریا،یونان همه اروپا،وابستگی بیش از 50 در صد این قاره به روسیه فدراتیف دیگر امر تثبیت شده محسوب میشود.در آن صورت برای ایالات متحده زمینه همچشمی گری با روسیه باقی نمی ماند.و

اقتصاد امریکا در افغانستان وعراق به حد آخر درحال تضعیف می باشدکه رهبران کهنه و نو آن کشور را بیش از همه آزار می دهد.ئ

در چنین شرایط امریکایی ها ضرورت دارند که خود را ازبحران اقتصادی برون کنند و علاوه بر آن به تردستی هایی نیز نایل شوند وبا ایجاد کنفلکت ها در مناطق مختلف، جهان را در قبضه خود در آورند. و

روسیه این را درک کرده است،بناء برای دفاع ازمنافع خود در سال های اخیر اقدامات لازم را به خرج می دهد.و این نکته نیز قابل یاداوری است که اوستیای جنوبی راهیست که بحیره سیاه ،قفقاز وگرجستان را وصل می سازدواهمیت نظامی اوستیا نیز درین جاست که توجه امریکا و اروپا به آن بنا بر موجودیت این جمهوری در قلمرو گرجستان به خود جلب می کند.در غیر ان گرجستان برای اروپا وامریکا نه از لحاظ نظامی حایز اهمیت است ونه از لحاظ سیاسی.ابخازیا نیز عین اهمیت را دارا می باشد.بیشترینه سواحل بحیره سیاه به ابخازیا تعلق دارد و هرگاه ابخازیا ازین کشور جدا شود گرجستان جز یک میدان خالی و خشک چیزی دیگری بوده نمی تواند.ن

حکومت های قبلی گرجستان که متکی بر منافع کشور شان فکر می کردند فضای آرام ومصلحت سیاسی را بیشتر ترجیح می دادند ، اما پس از تغییر حاکمیت در گرجستان وبر سر قدرت آمدن سکاشویلی که از عقب بر نیرو های برونی اتکای بیشتر نموده است، در صدد وخیم ساختن اوضاع برآمد.و به نحوی از انحا تحت تاثیر تشویق کننده ها وحامیان برونی اش به منظور درگیر ساختن روسیه در معضله و تحت تسلط در آوردن کامل آبخازیا و اوستیای جنوبی دست به کار شد.و

تا حمله بر اوستیای جنوبی از جانب گرجستان،بیش از 120 تن از ورزیده ترین متخصصین نظامی امریکایی مصروف آموزش تمرینات برای اردوی گرجستان بودند،این تمرینات شامل مانور های بزرگ زمینی و هوایی بودند که الی تاریخ هفتم اگست که مصادف با یک روز پیش از حمله است دوام کرد.همچنان چهار روز پیش ازآن کاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده به گرجستان سفر کرد.واین کشور از هر لحاظ خود را آماده حمله بر اوتسای جنوبی دانست.این هم بی مورد نبود که آغاز حمله بر اوستیای جموبی وکندک حافظ صلح روسیه از جانب گرجستان صورت می گیردکه طی آن کندک مذکور در زیر حملات زمینی و هوایی نیرو های آنکشور 15 تن کشته و 150 تن زخمی بر جای می گذارد.

مفسرین سیاسی حمله گرجستان را با تمرینات نظامی آن کشور تحت نظارت متخصصین امریکایی و سفر خانم رایس ارتباط منطقی می دهند و آن را بنیادی برای حمله گرجستان دانسته می گویند که گویا گرجستان درحلقه نظامی منطقه حیاتی قفقاز یک نقطه اساسی شمرده می شود. ر

سکاشویلی با معاینه رژه های نظامی تمرین دیده توسط امریکایی ها و نتایج سفر خانم کاندولیز فکر نمی کرد که از جانب روسیه با پاسخ شدید تری روبرو می شود،ازین جهت حمله بر کندک های حافظ صلح روسیه را نیز بر بنیاد برنامه ریزی های قبلی امر حتمی شرده بود.ف.
پاسخ به این پرسش که چرا گرجستان درین وقت بر پایتخت اوستیای جنوبی حمله کرد و رورسیه فدراتیف واکنش نشان داد روشن است.دولت گرجستان با گزینش زمان حمله می خواست که از یک طرف پوشش خبری المپیا را زیر سوال ببرد و از سوی دیگر توجه جهانیان را که بیش از هشتاد رهبر در چین حضور داشتند به خود جلب نماید.زیرا او بیش از دوسال برای چنین یک اقدام آمادگی گرفته بود وبرای این روز لحظه شماری می کرد

مگر فدراتیف روسیه که از قبل ناظر اوضاع بود و حرکات غیر عادی دولت گرجستان را تحت نظر داشت،با یک آماده گی کامل در جهت کمک های اضطراری به مردم آوستیا و دفع حمله گرجستان اقدام نمود.نیرو های گرجی با آموزش های و تمرینات تیپ امریکایی در برابر قوای روسیه تاب مقاومت آورده نتوانستنه مجبورا عقب گرد را اختیار نمودند.وبا وجو آن که بمبارمان های هوایی ادامه دارد و جنگ به تمام معنی خاتمه نیافته است اما دولت گرجستان بر شکست اعتراف کرد وبه آتش بس گردن نهاد.

روسیه فدراتیف،با شکست دادن قوای مجهز و تمرین دیده گرجستان یک بار دیگر ثابت ساخت که در امر درهم شکنی هر نوع توطئه علیه خود موفق شده می تواند. و

یک سازمان وابسته به سی آی ای ننیزبر فورمول بندی توانایی نظامی روسیه اعتراف کرده می نویسدکه با شکست نیرو های تمرین دیده گرجستان ،ایالات متحده به چند نکته بسیار مهم پی برد: د ارتش روسیه برخلاف تصور مقامات امریکایی،توان ودرایت عملیات موفقیت آمیز زیادی را دارا می باشد.دو این که نیرو های روسی ثابت ساختند که بر نیرو های تمرین دیده امریکایی در گرجستان ،به پیروزی رسیدن کار دشواری نمی باشد.سه دگر این که روسیه برای امریکا و ناتو به وضاحت نشان داد که ایالات متحده وناتو در معرکه رقابت های نظامی در مناقشات منطقوی با روسیه همسری کرده نمی توانند و اگر بخواهند به خاطر رسیدن به این اهداف شان اقدامات را ادامه بدهند ،روسیه نیز نمی گذارد که پیروزی ای نصیب شان گردد.و

با عقب گردن نیرو های گرجستان،اگر از یک طرف هشدار جدی به رهبران کرملین مبنی بر درکمین بودن دشمنان گرم وسرد در پیرامون شان بود،زنگ بزرگ هشدارانه به گوش رهبران کاخ سفید نیز طنین انداخت که مسلما آنها را به تغییر تاکتیک های شان وادار می سازد . از طرف دیگر تب آسیای میانه،سراسر قفقار و اوکرائین نیز بدون تغییر باقی نخواهد ماند.همچنان چک و پولند که دارند درحال اجازه دهی به سیستم های رادار امریکایی در خاک خود هستند،بدون شک خود را مخاطب این پیروزی روسیه محسوب می کنند

 


بالا
 
بازگشت